با فهم حداقلی از دین، سامان دهی حداکثری ممکن نیست؛ گفت وگو با مهدی میرباقری

نویسنده در این مقاله از نیاز به نوعی فلسفه در حوزه اندیشه اسلامی یاد می کند که آن را «فلسفه صیرورت یا شدن » می نامد; چرا که در بررسی اشیا و تحلیل جهان، سه گونه فلسفه داریم: ۱

پگاه حوزه، ش 29

نویسنده در این مقاله از نیاز به نوعی فلسفه در حوزه اندیشه اسلامی یاد می کند که آن را «فلسفه صیرورت یا شدن » می نامد; چرا که در بررسی اشیا و تحلیل جهان، سه گونه فلسفه داریم: 1 . فلسفه ای که چرایی اشیا را بر اساس علیت تحلیل می کند; 2 . فلسفه چیستی، که بر اساس تغایر اشیا با یکدیگر به تعریف آنها می پردازد; 3 . فلسفه ای که چگونگی اشیاء را بیان می کند; یعنی نسبت عوامل با چگونگی تحقق تغییر را توضیح می دهد . بنابراین در «فلسفه شدن » ما باید بتوانیم فلسفه ای را ارائه کنیم که مکانیزم تغییر، حرکت و تکامل را تعریف کرده، به صورت عینی [نه انتزاعی] توضیح دهد که تکامل چگونه اتفاق می افتد . چون ما فلسفه شدن نداریم، در کنترل عینیت به فلسفه های دیگران تکیه می کنیم . «فلسفه شدن » اسلامی، فلسفه ای است که می تواند تکامل و تغییر را بر پایه معارف اسلامی تعریف کند و طبیعی است که چنین چیزی ابزار هدایت تکامل تمدن است; اما نه تمدن مادی; بلکه تمدن دین محور . این فلسفه می تواند تفکر، اندیشه و ره آوردهای اندیشه، یعنی فرهنگ اجتماعی را در عرصه های مختلف هماهنگ کند . به عبارت دیگر، «فلسفه شدن » ، فلسفه ای است که روش ها را در سه حوزه هماهنگ می کند: نخست، روش فهم معارف دینی را بر پایه حجیت سامان می دهد; و سپس فهم کاربردی را بر مبنای اسلام شکل می دهد و بالاخره جریان اسلامی در فهم اجرایی و دولت را تحقق می بخشد .

از راهبردهای این فلسفه، ارائه تعریف روشن تری از «حکمت حکومتی » ، «فقه حکومتی » و «اخلاق حکومتی » است . برای مثال، فقه حکومتی صرفا فقهی نیست که در آن احکام اجتماعی وجود داشته باشد; بلکه فقهی است که بتواند کنترل عینیت را به عهده بگیرد و برنامه ریزی کلان و توسعه داشته باشد .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان