ماهان شبکه ایرانیان

کودکان و مرگ نزدیکان

مرگ چیست و کودکان در مراحل رشدی مختلف چه برداشتی نسبت به آن دارند؟ مرگ واقعیت اجتناب ناپذیر زندگی انسان هاست و همه ی انسان ها آن را تجربه می کنند

کودکان و مرگ نزدیکان

مرگ چیست و کودکان در مراحل رشدی مختلف چه برداشتی نسبت به آن دارند؟

مرگ واقعیت اجتناب ناپذیر زندگی انسان هاست و همه ی انسان ها آن را تجربه می کنند. کنار آمدن با این واقعیت تلخ برای بزرگسالان دشوار است چه رسد به کودکان، به ویژه اگر فرد با عزیز از دست رفته رابطه ای صمیمانه داشته باشد، در این صورت تحمل فقدان بسیار دشوارتر خواهد بود.
آنچه که مهم است «مرگ» نیست بلکه چگونگی آن و پاسخی است که فرد به آن می دهد. هر فردی به شیوه ی خاصی به آن واکنش نشان می دهد و این به عواملی، مانند رابطه ای که فرد با شخص متوفی داشته است، تجارب فرد از زندگی با فرد متوفی، طرز تلقی فرد از مرگ و مردن، ویژگی های شخصیتی و سبک مقابله ای فرد بستگی دارد. با این تفاسیر می بینیم کودکان به دلیل سن کم، سبک مقابله ای ضعیف و شخصیت در حال رشد در مقایسه با بزرگسالان نسبت به فقدان عزیزان خود بسیار آسیب پذیرترند. البته بسته به سن برداشت آن ها از مرگ نیز فرق می کند.
درک و برداشت کودکان از مرگ به مراحل رشدی آنان بستگی دارد. از طرفی هر کودک به روش خاص خود به «مرگ» واکنش نشان می دهد و این واکنش نیز به چگونگی برداشت و سطح رشدی او مربوط می شود.

نوباوگان

نوباوگان قادر به درک مفهوم «مرگ» نیستند، آن ها نمی توانند بفهمند که مرگ یعنی مردن و به پایان رسیدن زندگی. حداکثر چیزی که آن ها می توانند بفهمند این است که فرد متوفی مریض شده است.

کودکان پیش دبستانی:

کودکان پیش دبستانی قادر به درک مفهوم مرگ به عنوان «پدیده ای غیرقابل بازگشت» نیستند، بلکه آن را قابل برگشت می دانند. به عبارتی فکر می کنند فرد متوفی به زودی به سوی آن ها باز خواهد گشت. چرا که آن را جدایی موقف می بینند، نه یک شرایط پایدار و همیشگی. کودکان پیش دبستانی و حتی کودکان دبستانی ممکن است رویدادهای خاصی را به «مرگ» مربوط سازند و در رابطه با مرگ تفکری جادویی داشته باشند. برای مثال ممکن است فکر کنند که چون قبلاً آرزوی مرگ والدین خود را کرده اند، آن ها مرده اند یا چون پدرشان را اذیت کرده اند باعث مرگ او شده اند و یا چون رفتارهای نامناسبی داشته اند مثلاً جیغ زده اند، رختخواب را خیس کرده اند و برادر یا خواهرشان را کتک زده اند، مادرشان از دنیا رفته است و غیره.

کودکان مقطع ابتدایی:

کودکان سنین 7 تا 9 سال به مفهوم فناپذیری و مرگ پی می برند و متوجه می شوند که اتفاقات و رویدادهای خاصی ممکن است به مرگ کسی بینجامد. برای مثال آن ها به این موضوع پی می برند که اگر هواپیمایی به ساختمان برخورد کند، باعث تخریب آن ساختمان و در نهایت مرگ افراد داخل آن می شود و یا اگر دو اتومبیل با هم تصادف کنند، باعث مرگ سرنشینان خود خواهند شد.

نوجوانان مقطع راهنمایی:

در این سن کودکان متوجه می شوند که مرگ پدیده ای اجتناب ناپذیر است و برای همه ی موجودات زنده از جمله انسان ها روی می دهد، اما درک و برداشت آن ها از مفهوم مرگ کاملاً «عینی» است نه انتزاعی. یعنی آن ها مرگ را پایان زندگی می دانند و ممکن است نتوانند مفهوم زنده بودن روح به عنوان چیزی که از فرد برجای می ماند را درک کنند. آن ها به دنبال رویارویی با مرگ عزیزان هیجانات و احساسات ناخوشایندی را تجربه می کنند که ممکن است به برون ریزی رفتاری، از جمله پرخاشگری، رفتارهای خودآسیبی و نافرمانی نسبت به والدین منجر شود.

نوجوانان دبیرستانی:

نوجوانان دبیرستانی که در واقع در مرحله ی «تفکر انتزاعی» قرار دارند، نه تنها به بازگشت ناپذیر بودن مرگ پی می برند بلکه می توانند تجسمی از روح به عنوان جوهری مجرد و جدا از جسم که حتی پس از مرگ فرد به حیات خود ادامه می دهد، نیز داشته باشند. اما جدا از دانستن این موارد، آن ها ممکن است نسبت به مرگ نزدیکان واکنش های متفاوتی مانند انکار و خشم نشان دهند. نوجوانان افسرده در معرض خطر اقدام به خودکشی یا اعتیاد قرار دارند.

کودکان نسبت به مرگ نزدیکان چه واکنش هایی نشان می دهند؟

کودکان به شکل های مختلف به مرگ نزدیکان واکنش نشان می دهند که ممکن است با شیوه ی برخورد والدین مشابه نباشد. در اینجا، برخی از معمول ترین روش ها ذکر شده اند:
انکار مرگ فرد از دست رفته و اصرار بر این که او زنده است و به زودی از مسافرت بر می گردد، شوک و گیجی که می تواند به صورت سکوت و ابراز نکردن احساسات باشد، تحریک پذیری و خشم، ناتوانی در به خواب رفتن، وحشت در خواب، فقدان اشتها، ترس از تنهایی، علایم جسمانی نظیر سردرد و شکم درد ضعف تمرکز و احساس گناه به خاطر این که چرا نتوانستند مانع از مردن آن فرد شوند، عدم علاقه به فعالیت هایی که قبلاً از انجام آن ها لذت می بردند، افسردگی، بازگشت به رفتارهای مربوط به سنین پایین تر رشد، مانند شب ادراری، دشواری در جدا شدن از والدین، مکیدن شست، جویدن ناخن و تمایل به خوابیدن در کنار والدین و یا در اتاق آنان، انزوا از دیگران، امتناع از رفتن به مدرسه یا ناتوانی در انجام تکالیف درسی، پرسش مکرر سؤالاتی در مورد فرد از دست رفته یا تمایل به پیوستن و ملحق شدن به او، واکنش های هیجانی (مانند حملات اضطرابی، خستگی مزمن یا افکار خودکشی) و رفتارهای برون ریزی مانند (پرخاشگری، شکستن اشیا و فریاد زدن).

‏ چگونه می توان به یک کودک سوگوار کمک کرد؟

کودکان سوگوار برای مقابله با خلأ ناشی از فقدان به کمک و حمایت عاطفی شما نیازمندند. در این زمینه بسیاری از راهبردهای ارائه شده در قسمت های مختلف این کتاب می توانند مفید باشند، به علاوه در اینجا به مواردی دیگر نیز اشاره می شود:

- به کودک فرصت دهید تا احساسات خود را بیان کند. سعی کنید شنونده ی خوبی باشید و به دقت و با حوصله به او گوش جان بسپارید.
- در صورتی که کودک خیلی خردسال است، یا تمایلی به صحبت ندارد به او کمک کنید تا از طریق بازی و نقاشی خود را ابراز کند. برای این کار لازم است که ابزار کار در اختیارش قرار دهید (مانند: مداد رنگی، ماژیک، خمیر، مداد شمعی و ...).
- هر چه زودتر فعالیت های روزانه را از سر گیرید و به کودکان نیز کمک کنید تا آن ها نیز به فعالیت های عادی خود بپردازند.
- اگر خود مایل به گریستن هستید این کار را بکنید و کودک را نیز از این کار باز ندارید.
- اطلاعات بدهید. با توجه به سطح رشدی و میزان درک کودک در مورد مرگ به او اطلاعات بدهید. در صورتی که به اطلاعات بیشتری نیاز دارد، برای او وقت بگذارید. کودک باید بداند که مرگ بخشی از چرخه ی زندگی است و همه ی موجودات در این کره ی خاکی آن را تجربه می کنند.
- کودکان تفکر عینی دارند. کودکان ممکن است نتوانند مفهوم «روح» و «معاد» را درک کنند اما آن هایی که به سن 9 سالگی رسیده اند به مفهوم بازگشت ناپذیری پی می برند، این که فرد فوت شده دیگر زنده نخواهد شد. بنابراین لازم است در مورد مرگ با آن ها ساده و شفاف صحبت نمایید و آن ها را به یکباره غرق در اطلاعات نسازید بلکه به تدریج ا طلاعات لازم را در اختیار آنان قرار دهید. هنگامی به جزئیات موضوع بپردازید که آن ها خود مایل به دانستن آن باشند.
- روزهای تعطیل یا اوقات خالی وسط هفته را با فعالیت های سازنده و لذت بخش پر کنید. پرداختن به فعالیت های گوناگون از جمله فعالیت های ورزشی، هنری و تفریحی به آن ها احساس کنترل و قدرت می دهد و توجه آن ها را از مشکلات به نقاط قوت و امتیازات زندگی جلب می نماید.
- نسبت به علایم افسردگی هشیار باشید و به محض مشاهده ی این علایم، کودک را به روان پزشک ارجاع دهید. علایم افسردگی عبارتند از: بی اشتهایی، بی خوابی، افت عملکرد تحصیلی، احساس نومیدی، غمگینی، زود به گریه افتادن، زود عصبانی شدن، رفتارهای پرخاشگرانه، و تمرکز ضعیف.
- سوگ یک فرایند مقطعی نیست. والدین و دیگر مربیان لازم است برای گذر از مرحله ی سوگ به کودک فرصت دهند. این زمان از کودکی به کودک دیگر فرق می کند. تحت فشار قرار دادن کودکان برای از سر گرفتن فعالیت های «عادی» بدون دادن فرصتی به آن ها برای ابراز هیجانات منفی ممکن است واکنش های منفی را در کودکان برانگیزد و مشکلات دیگری را برای آنان ایجاد نماید.
- در مورد واقعه ی پیش آمده به کودکان دروغ نگویید. کودکان اغلب حساس هستند و اگر متوجه شوند شما حقیقت را به آن ها نگفته اید، ناراحت می شوند و از خود می پرسند چرا والدین به من اعتماد نکرده اند. دروغ گفتن به کودک سبب می شود او نتواند فرایند سوگ را با موفقیت سپری کند و مسئله فقدان را برای خود حل نماید. این امر موجب می شود که مهارت های مقابله ای لازم برای رویارویی با سوگ در کودک شکل نگیرد و کودک نسبت به این قبیل موارد در آینده آسیب پذیر باشد.
- به سؤالات کودکان پاسخ دهید. تشویق کودکان به بیان سؤالات شان به این معنا نیست که والدین باید پاسخ همه ی سؤالات را بدانند و خود را برای این کار آماده نمایند. با ملایمت و مهربانی به سؤالات آنان پاسخ دهید و آن ها را برای یافتن پاسخ سؤالات خود تشویق کنید. از آن ها بخواهید در مورد سؤالات شان فکر کنند و از معلمان یا مربیان خود کمک بگیرند. اگر شما پاسخ سؤالی که کودک مطرح کرده است را نمی دانید، سعی کنید در مورد آن مطالعه نمایید یا از افراد دانا بپرسید و یا با صداقت به آن ها بگویید که نمی دانید.
- انتظار نداشته باشید که واکنش همه ی کودکان به سوگ یکسان باشد. ممکن است با چند کودکی که تجربه ی فقدان یا مرگ یک خویشاوند را پشت سر گذاشته اند، سروکار داشته باشید و متوجه شوید همه ی آن ها به یک شیوه رفتار نمی کنند. این کاملاً طبیعی است. هر کودک با توجه به سطح رشدی خود رفتار و واکنش های خاص خود را دارد و نمی توان گفت کدام واکنش درست و کدام واکنش نادرست است، چون همه ی واکنش ها طبیعی هستند.
- کودکان علایم سوگ را با علایم جسمانی نشان می دهند. تهوع، استفراغ، اسهال و دردهای بدنی معمولاً در کودکان سوگوار دیده می شود. بنابراین با مشاهده ی این علایم و نشانه ها کودک را به روان پزشک ارجاع دهید.
- کودکان از مرگ و آینده می ترسند. کودکان سوگوار به دلیل از دست دادن فردی از خانواده معمولاً نگران آینده و نگران مرگ خود یا دیگر اطرافیان هستند. بنابراین لازم است به آن ها فرصت دهید تا در رابطه با ترس های خود صحبت نمایند و احساسات آن ها را تأیید کنید و عادی و طبیعی جلوه دهید. در رابطه با خاطرات خوبی که با فرد از دست رفته داشتید با کودک حرف بزنید.
- در صورتی که کودک مایل به صحبت درباره ی فرد از دست رفته است و یا تمایل دارد به مزار برود، مانع او نشوید. به او بگویید که می تواند برای فرد فوت شده نامه ای بنویسد و از احساسات خود با وی حرف بزند.
- برای آن ها توضیح دهید که داشتن احساساتی مانند غم، بی حوصلگی، کسالت و خستگی پس از فوت شدن یکی از عزیزان کاملاً طبیعی است.
- رفتارهای نامناسب مانند پرخاشگری، انزواجویی، تحریک پذیری و ... واکنش های طبیعی به سوگ هستند. بنابراین کودکان را به خاطر چنین رفتارهایی مورد سرزنش قرار ندهید. اگر آن ها گریه می کنند، آن ها را باز ندارید و اگر احساس غم دارند، به آن ها حق بدهید و بر احساس آن ها صحه بگذارید.
- از آن ها بخواهید تا خود برای پر کردن اوقات فراغت خود تصمیم بگیرند. این کار به آنان کمک می کند تا احساس کنند که کنترل لازم را بر زندگی شان دارند.
- برای یادگیری مهارت های مقابله ای (مهارت حل مسئله، قاطعیت، حل تعارض، مدیریت استرس و ...) از روان شناسان کمک بگیرید.
- اگر کودک تحت تأثیر سوگ دچار افت عملکرد تحصیلی شده است، باید در این باره با معلمان و مربیان او صحبت شود و از آن ها حمایت و کمک لازم دریافت گردد.

منبع مقاله :
قهاری، شهربانو؛ (1387)، کودکان و بلایا (راهکارهایی برای مقابله)، تهران: نشر قطره، چاپ اول
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان