ماهان شبکه ایرانیان

نگاهی به پیوند قدرت و اخلاقی در فلسفه سیاسی فارابی : قدرت و فضیلت

قدرت از زمره دال های انتزاعی است. مدلول دال های انتزاعی پیوسته مورد گفت وگو و اختلاف نظر است

مقدمه:

قدرت از زمره دال های انتزاعی است. مدلول دال های انتزاعی پیوسته مورد گفت وگو و اختلاف نظر است. منشأ و ریشه اختلاف ممکن است اختلاف منظر باشد، یا... به هر حال مفاهیمی؛ چون «قدرت»، «عدالت»، «آزادی» و «حاکمیّت» از دال های بسیار قدیمی عرصه سیاست هستند و هم چون خودِ «سیاست» تاکنون چهره آنها به طور کامل مکشوف نشده است. مثلاً بسیاری از افراد امروزه با شنیدن مفهوم قدرت به یاد این جمله «لرد اکتن» می افتند که «قدرت موجب فساد می شود و قدرت مطلق موجب فساد مطلق»، اما آیا این مسئله به شکلی شانه خالی کردن از مسئولیت خطیر فهم قدرت و پیچیدگی آن نیست؟

قدرت از مقولاتی است که به ناچار در حیات سیاسی و اجتماعی انسانها وجود دارد و به خودی خود نه شرّ شیطانی است و نه به تنهایی باعث شرّ انسانی می شود. گفت وگو درباره قدرت بسیار است، اما بحثی که نگارنده در این مقاله در پی ارائه آن است، مسئله پیوند اخلاق و قدرت است. در تاریخ اندیشه سیاسی «ماکیاولی» نامی آشنا است و در زبان اصطلاحات سیاسی واژه ای بدنام تر از «ماکیاولیسم» وجود ندارد. ماکیاولی، نیرنگ بازی و فریب را در بازی قدرت اصلی ضروری و ناگزیر می شمارد و قائل به این است که زمامدار سیاسی برای آن که همیشه در مسند قدرت بماند، باید اصول و موازین اخلاقی را کنار بگذارد و فریب و حیله را در پیش گیرد. اما آیا به راستی هرجا که نامی از قدرت به میان آید، نباید اثری از اصول اخلاقی باشد؟ آیا اصول اخلاقی با قدرت بیگانه است؟ آیا نمی توان جامعه ای به وجود آورد که در حین دارا بودن موازین اخلاقی، دارای قدرت باشد؟

 

رابطه قدرت و اخلاق در نظام سیاسی فاضله

فارابی بر اساس غایت و هدف نظام سیاسی، نظام های سیاسی را به دو نوع تقسیم می کند: 1. نظام سیاسی فاضله؛ 2. نظام سیاسی غیرفاضله. غایت قدرت در نظام سیاسی فاضله، سعادت حقیقی است و در نظام سیاسی غیرفاضله سعادت ظنّی و دینداری.

از نظر فارابی، حکومت دولت فاضله، حکومتی است که بتواند افعال، سنن و ملکات ارادی را در کشور، ملت و حتّی خود دولت متمکّن، مستقر و نهادینه سازد، که انسان و جامعه بتواند در پرتو آنها به سعادت حقیقی، هم در حیات دنیوی و هم به تبع آن در حیات اخروی نایل شود، لذا چنین حکومت، نظام سیاسی دولتی که بتواند چنین امر خطیری را انجام دهد، نظام سیاسی فاضله می گویند؛ که نظامی است تکاملی و اعتدالی. به کشورها و ملت هایی که تابع چنین حکومتی باشند، کشور و ملّت فاضله می گویند. فارابی در تعریف مدینه فاضله می گوید: مدینه ای که در آن به وسیله اجتماع ـ برای نیل به اشیایی که بوسیله آنها به سعادت حقیقی نائل می گردند ـ قصد تعاون شود، آن مدینه، مدینه فاضله است... و آن اجتماعی که بوسیله آن برای نیل به سعادت، تعاون می شود، اجتماع فاضل است.

در این تعریف نکاتی وجود دارد که ماهیت و ویژگی های مدینه فاضله را روشن می سازد که عبارتند از: 1. اجتماع مدنی وسیله ای است جهت رسیدن به سعادت، لذا طبق نظر فارابی، مدینه فاضله راه همواری است برای این که تک تک افراد با طیّ آن به سعادت حقیقی برسند و این راه، یگانه راه ممکن برای رسیدن به کمال و سعادت است. فارابی سعادت را کمال مطلوب سیاسی و راه رسیدن به رشد و توسعه سیاسی می داند.

فارابی معتقد است که رأی جمعی و قصد همگانیِ شهروندان، شرط حصول سعادت است؛ به اصلاح طلبی یک مصلح و گروهی از خیراندیشان.

2. حصول سعادت، تعاون و یاری رساندن به یکدیگر است، لذا فارابی، مسئولیت جمعی و عملی ساکنان را ـ در بهبود اوضاع مادی و رفاهی در نیل به غایات مدینه ـ شرط لازم می داند.

سرنوشت ساکنان مدینه فاضله به هم مرتبط است. در شهر آرمانی فارابی، ممکن نیست که یکی سعید و دیگری شقی باشد، یا همه اهل مدینه سعادتمند هستند و یا همه در نکبت و شقاوت اسیرند. با ذکر این مورد مشخص می گردد که در مدینه فاضله و اجتماع موفق مدنی ممکن نیست که گروهی در رفاه و نیکبختی به سر برند و اکثریتی برهنه، بینوا و تیره روز شوند، لذا فارابی چنین مدنیتی را مردود می داند و معتقد است که سعادت یک کل است که هریک از اجزاء جامعه مدنی دارنده سهمی مساوی از آن است. بنابراین فضل «چنین جامعه ای نتیجه کوشش جمعی است. فارابی درباره رهبری و سیاست فاضله می گوید: در این مدینه، رهبری حکومت می کند که «افضل» انسانها است و سیاست او نیز «سیاست فاضله» است که تنها در فضای همین مدینه امکان تحقّق می یابد:

«سیاست فاضل آن است که سیاستمدار به وسیله آن به نوعی از فضیلت نایل گردد که جز آن، به هیچ وسیله دیگری نیل به چنین فضیلتی ممکن نیست.»

در مدینه فاضله فارابی، تحول درونی جای اصلاحات بیرونی، قرار می گیرد لذا عقل انسان برای پذیرش حقایق، نیازمند استدلال و قلبش خواهان ایجاب و اقناع است. فارابی غلبه را به هر وسیله ای، چه زور و چه ریا دشمن شرافت و کرامت انسان و چاره ای ناکارساز برای مدنیّت می داند. آن چه شهروندان این شهرِ آرمانی را از دیگر شهرها متمایز می کند، معرفت نظری به اصول آسمانی و تقیّد عملی به فضایل و مکارم اخلاق است. فارابی اجزاء مدینه را بر حسب نوع کار و ارزش خدمتی که به مدینه می کنند طبقه بندی می نماید.

فلسفه وجودی مدینه فاضله، رساندن انسانها به سعادت است و هدف غایی ریاست در مدینه، تسهیل راه های تحصیل سعادتِ اهل آن است، لذا ادراک جامع از فلسفه مدنی فارابی، منوط به شناخت سعادت در نظام فکری اوست. فارابی سعادت را اینگونه تعریف می کند: «سعادت رسیدن نفس انسان به کمال وجود، است، به جایی که دیگری برای قوام خود نیازمند مادّه نباشد و آن رسیدن به جمله اشیاء؛ سعادت، خیر مطلوب به ذات است و ورای آن چیز دیگری نیست که ممکن گردد، انسان بر بزرگتر از آن دست یابد.

بر اساس این تعریفِ فارابی «سعادت» نوعی شدن، تحرک و صعود از مرتبه احتیاج به ماده، به مرتبه مفارقتِ از ماده و رسیدن به کمال وجودی انسان و بقاء در آن حال است. به نظر فارابی سعادت، عین خیر، غایت و اعظم اشیایی است که یک انسان می تواند به آن نایل شود. راه تحصیل سعادت نیز از نظر فارابی، انجام اعمال ارادی نیک و تقیّد به افعال فضیلت مند و خودداری از شرّ، رذیلت و شقاوت است و سعادت نتیجه کار نیک و خودداری از هوای نفس است.

فارابی معتقد است که تفاوت ماهوی مدینه فاضله با غیرفاضله، در معرفت و ایمان اجزاء آن به زنجیره ای از اصول آسمانی و تقیّد عملی آنان به اخلاق و فضایل انسانی بعد از این علم است. علم، اصل وجود موجودات و حافظ نظم عالم و کاینات و اساس نظم و مدینه فاضله است.

بنابراین به وضوح مشاهده شد که بین اخلاق و ریاست مدینه، اخلاق و شیوه کار و اطاعت مردم، اخلاق و طبقه بندی جامعه، اخلاق و غایت جامعه، نوعی رابطه منسجم و گسست ناپذیر وجود دارد و می شود چنین نتیجه گرفت که در اندیشه فارابی «اخلاق و سیاست» دو رکن جدایی ناپذیرند. این نکته را می توان در خصوص حاکمیت بر مدینه، به وضوح مشاهده کرد در جایی که او شایستگی ریاست بر اهل مدینه را در انسانی می یابد که با کسب تمامی فضایل اخلاقی به کمال و الهیّت نایل آمده و «انسان الهی» شده است.

اکنون مطالبی از فارابی را در این زمینه ذکر می کنیم:

فارابی در «احصاء العلوم» قایل به گسست علم اخلاق از علم مدنی نیست و آنها را در کنار یکدیگر ذکر کرده است. از نظر فارابی، غایت علم اخلاق، نیل به سعادت است و راه رسیدن به سعادت، تحقّق خیر و فضیلت در جامعه و راه تحقق خیر، رواج افعال و سنن فاضل در شهرها است و حتی علم مدنی از نظر فارابی برتر از علم اخلاق می شود، چون تحقّق سیاست های فاضله در پرتو حکومت های فاضله است فارابی می گوید:

«راه ایجاد فضیلت در وجود انسان آن است که افعال و سنن فاضله، پیوسته در شهرها و میان امت ها رایج و شایع باشد. مشترکاً آنها را به کار بندند و این کار امکان پذیر نیست، مگر به وسیله حکومتی که در پرتو آن این احوال و سنن، عادات و ملکات و اخلاق در شهرها و در میان مردم رواج یابد و این حکومت باید در علاقه مند کردن مردم به حفظ این ملکات کوشا باشد تا از میان نروند و پیدایش چنین حکومتی تنها با نیروی خدمت و فضیلتی امکانپذیر است که مورد قبول مردم واقع شود و خوی فرمانبرداری را در دل آنان پایدار سازد و حاصل این خدمت را سیاست گویند. و در ادامه حکومت را دو نوع می داند: حکومت فاضله و غیر فاضله و در تبیین حکومت فاضله می گوید: «حکومتی که بتواند افعال، سنن و ملکات ارادی را که در پرتو آنها می توان به سعادت حقیقت رسید در مردم جایگزین کند، چنین حکومتی را حکومت، با ریاست فاضله گویند و شهرها و مردی که تابع چنین حکومتی باشند مدینه ها و امت های فاضله نامند.»

اصل اساسی مورد نظر فارابی در هر دو نوع مدینه ای که ارایه می دهد «سعادت» است. اما فارابی «سعادت حقیقی» که می تواند باعث رشد، تکامل توسعه سیاسی، رواج عادات و سنن و فرهنگ و سازمانی فاضله در کشورها و ملت ها نشود، تنها در نظام سیاسی فاضله قابل دسترسی است، لذا فارابی نخستین اصل از اصول مبانی فلسفی سیاسی خود را «سعادت» و شناخت سعادت و شناساندن آن و تمیز و تمایز بین سعادت حقیقی و سعادت پنداری قرار می دهد. فارابی پس از آن که به ذکر ویژگی های نظام سیاسی فاضله می پردازد، به تبیین ویژگی های مدینه غیر فاضله نیز می پردازد وی در فلسفه سیاسی خود قایل به سرامد است: 1. انواع کارهای حکومت غیر فاضله را بر می شمرد و می گوید که چند نوع هستند، و هریک از آنها چگونه است؟ 2. افعال، کنش و واکنش هایی که هر یک از این حکومت های غیر فاضله انجام می دهند شمارش می کند. 3. می گوید که هر یک از این حکومت ها، در پی تمکّن، استقرار و نهادینه نمودن چه فرهنگ ها، سیرت ها و ملکاتی در کشورها و ملت ها هستند؟

فارابی در بیان انواع نظام های سیاسی غیر فاضله، آنها را شامل سه نوع می داند: جاهله، فاسقه، ضاله. و سپس مدینه جاهله را به 6 نوع فرعی تقسیم می کند: ضروریّ، خسّت، بداله، یا نذاله، کرامیّه تغلبیّه، جماعیّه. و پس از بیان این نظام ها به بیان فکر، فلسفه، مکتب و ایدئولوژی سیاسی و فرهنگی سیاسی، ساختار حقوقی، سیاسی، رفتار و عملکرد سیاسی هر یک از این نظام ها می پردازد و آنها را مورد نقد و ارزیابی قرار می دهد.

فارابی در بیان ویژگی های حکومت جاهلیّه می گوید: 1. مدینه جاهلیّه آن بود که مردم آن اوّلاً: سعادت را شناخته، و نه حتی به دل آنها خطور کرده باشد و ثانیا: اگر به سوی آن ارشاد شوند؛ نه فهم کنند و نه به آن معتقد شوند و ثالثا: از خیرات، تنها پاره ای از آنها را که در ظاهر گمان می رود خیراتند می شناسند؛ یعنی اموری که از جنس اموری بود که در ظاهر گمان می رود که غایت و هدف های نهایی زندگی آنها هستند، می شناسند.

در ادامه فارابی به بیان ویژگی های 6 نوع نظام فرعی حکومت جاهلیه می پردازد و در بیان ویژگی های مدینه ضروریه می گوید: مدینه ضروریه، مدینه ای است که اولاً: هدف و مقصد مردم آن اکتفا کردن بر ضروریات زندگی و آن چه قوام تن انسان ها به آن بود، از نوع خوردنی ها، نوشیدنی ها، پوشیدنی ها و منکوحات است و تعاون در طریق بهره گرفتن از این گونه امور می کنند. مدینه بدّاله، یا نذّاله (ثروت طلب)؛ مدینه و کشوری است که هدف و قصد مردم آن اولاً: تعاون در راه رسیدن به مکنت و ثروت بود و ثانیا: نه برای آن که از ثروت و توانگری در امور دیگر؛ مثل رفاه، لذت، کرامت و اعتبار و حتی قدرت و اقتدار و سلطه استفاده شود، بلکه بر این اصل که توانگری و ثروت، خود، هدف و غایت نهایی زندگی است.

کشور رفاه طلب و لذت طلب که مدینه خسّت است، دولتی است که هدف مردم آن بهره گرفتن از لذتّ ها ـ مانند خوردنی ها، پوشیدنی ها، نوشیدنی ها، منکوحات و بالجمله لذت از امور محسوسه و متخیّله و برگزیدن هزل و لهو و لعب به هر وجهی و از هر نحوی و راه و روش و وسیله و اسبابی که ممکن بود ـ است. به زعم فارابی در یک چنین نظامی، خوراک، پوشاک و منکوحات نه به مثابه یک ضرورت، بلکه به عنوان لذائذ و بر اساس لذت گرایی بوده و جهات تخیّلی انسان و جامعه انسانی را؛ مثل شعر و شاعری، ادب، هنر، صنایع ظریفه و مستظرفه و... نیز بر همین مبنا و در همین جهت و با همین مبدأ و ریشه و انگیزه تجلی کرده و بارور می گردد.

کشور اعتبارطلب، مدینه کرامت و کرامیّه است که هدف و قصد مردم آن، این است که به یکدیگر در این جهت کمک کنند که اولاً: مورد اکرام واقع شده، ممدوح و مذکور و مشهور بین امت ها شوند، هم به واسطه گفتار و هم بواسطه کردار آنان، مورد تمجید و بزرگداشت قرار گیرند حال یا در نزد ملل دیگر و یا در بین ملّت خود و یا بعضی در نزد بعضی دیگر، و ثانیا: اساس تعاون و ملیّت ملّت آنان و جامعیت جامعه سیاسی آنها و حتی دولت و حاکمیت حاکم آنان در این مرحله و در این چنین نظامی است.

مدینه تغلبیه نیز آن است که اولاً: هدف و قصد مردم آن قهر و غلبه بر غیر است و از غلبه یافتن دیگران ممانعت می کنند و ثانیا: کوشش و رنج آنها تنها برای رسیدن به لذت و خوشی حاصل از قهر و غلبه است.

در مدینه جماعیّه یا لیبرالی و رفاه طلب، هدف و قصد مردم آن است که آزاد باشند و هر یک از آنها هر چه بخواهد انجام دهد و ابدا مانع از ارضای هوی و هوس خود نباشد.

فارابی سپس ذکر می کند که هدف هر یک از رؤسای این مدینه ها این است که امور مدینه ای را که بر آن سلطه دارند، در جهت حصول و برآورده کرده امیال و خواست های خود اداره کنند و سپس فارابی دومین نظام سیاسی غیر فاضله را مورد بررسی و ارزیابی قرار می دهد.

2. مدینه فاسقه آن است که: آراء و عقاید مردم عینا همان آراء و عقاید مردم مدینه فاضله است ولکن افعال و کردار آنها مانند افعال و کردار مدینه های جاهلیه است؛ یعنی از لحاظ فکر و فلسفه سیاسی، از مکتب سیاسی و ایدئولوژی سیاسی فاضله، متعادل و بهنجار، آگاهی کافی داشته و مدعی آنند، و شعارهایی از قبیل آزادی، حقوق بشر، رشد و تعالی، وحدت، صلح و امنیت، همکاری و تعاون... را سر می دهند، اما از لحاظ ساختارها، نهادها، روابط سیاسی، رفتار و عملکرد سیاسی، سیاست و خط مشی سیاسی خویش، عملاً به مقتضای آن فلسفه سیاسی و بر مبنای آن ایدئولوژی عمومی اینگونه جوامع که خود مبدأ و مبنای جهان بینی و ایدئولوژی سیاسی آنان است می گوید: مردم آن سعادت را به خوبی می شناسند، ولی در حقیقت باور ندارند و به ذات خدای عزوجل که موجود اول است و همین طور موجوداتی که در مرتبت دوم قرار دارند (عقول و ملائکه) و عقل فعال و بالأخره به هر آن چه مردم مدینه باید بدانند آگاهی داشته و معتقدند، ولی در حقیقت، باور و ایمان ندارند، لذا فارابی ذکر می کند: مردم مدینه فاسقه معتقد به مبادی وجودند و به آن اعتقاد دارند، جز آن که به افعال و اعمال متعلق به آن عمل نمی کنند و به دنبال هوی و هوس خود می روند و به اموری گرایش می یابند که به جزو اهداف مردم مدینه جاهلیه است، مثل منزلت، کرامت، غلبه و....

3. مدینه ضالّه: آراء و عقاید آنها همان افعال، آراء و عقاید مدینه فاضله است، اما تحریف شده و آراء و عقایدی غیر از آنچه بوده و در آن وارد شده است و رییس چنین مدینه ای نیز متوسل به انواع خدعه ها و تزویرها و غرور می شود.

با شمارش ویژگی های مدن غیرفاضله روشن گردید که هر یک از این مدینه ها به دنبال سعادت هستند، اما یا سعادت را نمی شناسند، یا می شاسند و به آن عمل نمی کنند، لذا این سعادت، تحت الشعاع ثروت و عزت و خوشگذرانی قرار می گیرد و بدیهی است که در چنین وضعیتی وسایل و اسباب رسیدن به این سعادت دگرگون شده نیز، تغییر خواهد یافت و در راستای رسیدن به این هدف، متغیّر دگرگون می شود، لذا فارابی در تعریف حکومت های غیر فاضله می گوید: «حکومتی است که در شهرها و میان مردم «افعال و اخلاق» را رواج دهد که مایه سعادت پنداری است؛ یعنی در حقیقت سعادت نیست. نام این نوع حکومت، ریاست جاهلی، یا حکومت جاهلیت است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان