بر ابن سین خرده گرفته شده که وی تنها رونوشت بردار و شرح کننده سخنان حکمای مشاء بویژه ارسطو بوده است.
اگر به دیده داد وَرزانه و از روی انصاف و تحقیق به آثار ابن سینا نگریسته شود وی تنها برداشت بردار و شرح کننده سخنان مشاء نبوده بلکه در بنیان گذاری و نوآوری آن نیز سهمی فراوان داشته است به گونه ای که در جای جای آثار خود دارای اندیشه ای ژرف و در هر مشکلی خود اهل نظر و فکر بوده است و در بسیاری از پُرسمانه چه در فلسفه و چه در منطق ژرف تر از ارسطو مقوله های فلسفی و منطقی را به میان آورده و در بوته پژوهش قرار داده است.
از مهم ترین ویژگیهای فلسفه ابن سین که بر فلسفه دیگران برتری دارد این است که معانی را ساده و با واژگانی اندک ولی پرمعنی در دسترس اهلِ دانش نهاده است.
افزون بر نوآوری و دَهای شخصی که بر ارباب اندیشه پوشیده نیست تلاش وی در برابرسازی فلسفه با شرع و معارف دینی است.
ما در مقال حاضر بر آنیم که پاره ای از آرایی را که ویژه شیخ الرئیس و یا کامل شدن آنه به قدرت و نبوغ فکری وی بوده است به بوته بررسی نهیم.
قیاس اقترانی شرطی از نوآوریهای ابن سینا در منطق بخش کردن قیاس اقترانی به حملی و شرطی است; زیرا پیش از ابن سین نه ارسطو بحثی از قیاس شرطی اقترانی کرده است و نه دیگران قیاس شرطی را از گونه های قیاس اقترانی قرار داده اند.
وی خود در دانشنامه علائی و اشارات و تنبیهات به این جُستار: (از قیاس اقترانی شرطی دیگران سخن نگفته اند و خود مبتکر آن بوده) اشاره می کند:
(ارسطاطالیس راجع به قیاس خلف این مقدار گفته است که خلف از شرطی است; پس پدید کردن آن که خلف از شرطی است این است که من خواهم گفتن.
قیاس خلف مرکّب از دو قیاس یکی قیاسی است از جمله قیاس اقترانی غریب که من بیرون آوردم. و یکی قیاس استثنایی مثال آن که کسی درست خواهد کردن که هر فلانی باستار است گوید اگر نه هر فلانی باستار است و دانستم هر بهمانی باستار است که این مثلاً بی شک است از این جا واجب آید که نه هر فلانی بهمان است ولیکن این محال است خصم مقر بود.)1
قیاس بالا را با این مثال تقریر می کنیم: اگر (هر انسانی خندان است) و (هر خندان متعجّب است) پس (هر انسان متعجّب است) صحیح نیست باید قیاس را این گونه طرح کرد:
برخی انسانها متعجّب نیستند.
و هر خندان متعجّب است.
پس برخی انسانها خندان نیستند. لیکن هر انسان خندان است.
پس هر انسان متعجّب است.
همچنین درباره تقسیم قیاس اقترانی به شرطی ساده و گاهی به حملی ساده و زمانی آمیخته از هر دو در اشارات و تنبیهات می نویسد:
(والاقترانیّات قد تکون من حملیّات ساذجة وقد تکون من شرطیّات ساذجة وقد تکون مرکّبة منهم والّتی یکون من شرطیّات ساذجة فقد تکون من متّصلات ساذجة وقد تکون من منفصلات ساذجة وقد تکون مرکّبة منهم فأمّا عامّة المنطقیین فإنّهم تنبّهوا للحملیّات فقط وحسبوا أنّ الشرطیّات لایکون الاستثنائیة فقط ونحن نذکر الحملیّات بأصنافه ثمّ نتبعها ببعض الاقترانیّات الشرطیّة الّتی هی أقرب إلی الاستعمال.)2
شیخ نصیرالدین طوسی در شرح اشارات ضمن نقل این سخن ابن سینا که می گوید: (قیاس اقترانی شرطی از نوآوریهای من است) به روشنی یادآور می شود: شیخ الرئیس نخستین بار قیاس اقترانی شرطی را مطرح کرده است.
دو قضیه مطلقه جمهور منطقیان در قضایای مطلقه و ممکنه و نیز نسبت دو قضیه مطلقه که در کیف با یکدیگر اختلاف دارند بر این نظرند که قیاس جریان دارد لیکن شیخ الرئیس برخلاف پیشینیان نظری دیگر دارد و مدّعی است که قیاس در این جاه جریان ندارد:
(اشارة الی الشکل الثانی فی المطلقتین اذ اختلفتا فیه فی السلب والایجاب فانّ الجمهور یظنون انّه قد یکون منهما قیاس و نحن نری غیر ذلک ثمّ فی المطلقات الصرفة والممکنات فانّ الخلاف فیهما ذلک بعینه ولاقیاس منهما عندنا فی هذا الشکل….)3
وی در بیان نتیجه ندادن قیاسی که با اختلاف دو مقدمه در کیف به هیئت شکل دوم از دو قضیه مطلقه و نیز قضایای مطلقه و ممکنه فراهم شود دلیلهایی را یادآور می شود و بر این نظر است که چنین قیاسی از شکل دوم نتیجه گرفته نمی شود.
شیخ در ادامه همین بحث به نوآوری دیگری نیز دست یازیده است و آن در موردی است که اگر از شکل دوم قیاسی از قضیه ضروری و قضیّه غیرضروری فراهم شود در چنین قیاسی از شکل دوم همین که کبرای قیاس کلّی باشد قیاس شکل دوم کامل و نتیجه بخش است و در این گونه قیاس شکل دوم اختلاف در کیف را شرط نتیجه دادن آن قیاس نمی داند.
در واقع ابن سینا در بیان نتیجه دادن موجّهات از شکل دوم دو عقیده ابتکاری از خود بیان داشته است.4
بیان و استدلال مدّعای اخیر وی چنان است که می نویسد:
(وذلک انّه اذا کان التألیف من ممکن صرف و ضروری صرف او من وجودی صرف وضروری صرف والکبری کلیة تم القیاس سواء کانتا موجبتین مع او سالبتین مع فضلاً عن المختلفتین امّا اذا اختلفت والکبری کلیة فتعلم مما علمت واما اذا اتفقنا فانت تعلم انّه اذا کان(ج) بحیث انّما یصدق (ب) علی کله بإیجاب غیرضروری فکان (ب) علی کل ما هو (ج) غیرضروری او المفروض من (ج) غیر ضروری وکان (ا) بخلافه عند ما کان کل ما هو (ا) فان (ب) ضروری علیه فان طبیعة (ج) او المفروض منه مباینة لطبیعة(ا) لاتدخل احداهما فی الاخری ولایمکن ذلک سواء کان بعد هذا الاختلاف اتفاق فی الکیفیة الایجابیة او الکیفیة السلبیة وکذلک البعض من (ج) المخالف ل (ا) فی ذلک ان کانت الصغری جزئیة وتعلم انّ النتیجة دائماً تکون ضروریة السلب وهذا مما غفلوا عنه.)5
قضایای نقیض ارسطو و جمهور منطقیان می پنداشتند: قضایای مطلقه ای که در دو مقوله کیف و کم با یکدیگر اختلاف داشته باشند نسبت به هم نقیض خواهند بود. به عبارتی دیگر پیشینیان تناقض در قضایای مطلقه را تنها در اختلاف با دو مقوله کیف و کم می دانستند و توجّهی به اختلاف در جهت نداشتند لیکن ابن سینا نظر دیگری دارد.6
وی در اشارات و تنبیهات در این باره می نویسد:
(إن النّاس قد أفتوا علی سبیل التحریف وقلة التأمّل أنّ للمطلقه نقیضاً من المطلقات ولم یراعوا فیه الاّ الاختلاف فی الکمیة والکیفیة ولم یتأملوا حق التأمّل أنّه کیف یمکن ان یکون أحوال الشروط الاخری حتّی یقع التقابل….)7
خواجه نصیر طوسی در شرح اشارات در شرح و تفسیر کلام شیخ می نویسد:
(زعم جمهور المنطقیین أنّ المطلقات تتناقض اذا تخالف فی الکیف والکم معاً وغفلوا عن شروطٍ یختص بذوات الجهة لاتصیر بدونها متناقضة والحق أنّ المطلقات المتخالفة فی الکیف والکم عامّة کانت او خاصة قد یجتمع علی الصدق بل المتضادّة الّتی هی أشدّ القضایا امتناعاً عن الجمع علی الصدق قد یجتمع ایضاً علیه اذا کانت مطلقة وذلک اذا کانت المادّة وجودیة لادائمة فانّ الحکم فیها بایجاب مطلق وسلب مطلق یصدق معاً فی قولنا کلّ انسان نائم وبعضهم او کلّهم لیس بنائم.)8
عکس قضایای ضروری همچنین جمهور علمای منطق بر این باورند که عکس قضایای ضروری اعمّ از کلیه و جزئیه ضروری است; چنانکه معلّم نخستین آنها ارسطو می گوید:
(فاما الموجبتان (موجبه کلیه ضروریه و موجبه جزئیه ضروریه) فکل واحد منهما تنعکس جزئیة.)9
وی برای مدّعای خویش این گونه دلیل می آورد:
(ان کان بالاضطرار انّ کل (ب) (الف) او بعضها (الف) فبالاضطرار بعض (الف) (ب) لانّه ان کان بعض (الف) (ب) بالاضطرار فان بعض (ب) (الف) بالاضطرار.)10
لیکن ابن سینا در عکس قضایای ضروری برخلاف رأی ارسطو نظری دیگر دارد. وی بر این نظر است که عکس به وجه کلیه ضروریه به موجبه جزئیه با امکان عامّ است نه با ضروریه:
(… فإنّه یمکن أن یکون (ج) کالضحاک ضروریاً له (ب) کالانسان غیر ضروریّ له (ج) کالضحاک.)11
قضایای موجّهه از کندوکاوها و گسترشهای بی سابقه ای که ابن سینا در منطق ارسطو انجام داد در مورد قضایای موجّهه است به گونه ای که وی با دخالت دادن زمان دگرگونی بزرگ و ژرفی در آن پدیدار ساخت.
ارسطو قضیه را از جهت کیفیت نسبت بر چهار قسم: وجوب (ضرورت) امتناع امکان و احتمال تقسیم کرده است.
(واذ قد لخصنا هذه المعانی فقد ینبغی ان ننظر کیف حال اصناف الایجاب والسلب بعضها عن بعض کان منها فیما یمکن ان یکون ومالا یمکن وفیما یحتمل ان یکون ما لایحتمل وماکان منها فی الممتنع والضروری.)12
توضیح این که: معنای جهت احتمال برخلاف سه جهت دیگر چگونه قابل توجیه است؟ آیا هم معنای با جهت امکان است چون در این صورت نمی توان آن را پیرو و مقسم امکان قرارداد و اگر جهت احتمال معنای دیگری دارد آن معنی چیست؟
در تفسیر فارابی درباره گونه های جهت نامی از محتمل بودن حکم برده نشده است و آنچه در تفسیر و شرح ابن رشد درباره معنای محتمل بودن حکم بر می آید روشنگر مراد ارسطو نیست و معنای احتمال در ابهام باقی مانده است.13
ولی ابن سین با دخالت دادن زمان در قضایای موجّهه ارسطو در جاهای گوناگون آثار خود آنها را به گونه های مختلفی بخش کرد و دگرگونی و به هم بافتگی ویژه ای در گونه های قضایای ساده و در آمیخته پدید آورد که از سوی منطقیان بعد از او مورد قبول قرار گرفت و در نوشته های خود به کار بردند.14
ابن سینا سخن ارسطو را درباره احتمالی بودن حکم این گونه تفسیر می کند:
(… ویشبه ان یکون المحتمل انّما یعنی به ما هو عندنا کذلک وللمکن ما هو فی نفس الأمر کذلک ویشبه ان یعنی به معنی آخر وهو ان المحتمل ما یعتبر فیه حال المستقبل ویکون فی الوقت معدوم والممکن مالادوام له فی وجود او عدم کان موجوداً او لم یکن وقال قوم انّ الممکن یعنی به العام والمحتمل الخاص لکن قولهم غیرمستمر فی الفاظه. ویشبه ان یکون بین الممکن والمحتمل فرق آخر لم یحضرنی ولاکثیر افتقار الی تمحله وطلبه.)15
از بیان ابن سینا درباره قضایای موجهّه معلوم می گردد که قضایای موجّهه پیچیده تر از آن است که پیشینیان می انگاشتند.
وی در آخرین اثر فلسفی خود یعنی اشارات و تنبیهات می نویسد:
(اشارة الی تحقیق الکلیة الموجبة فی الجهات. اعلم انّا اذا قلنا کل (ج) (ب) فلسنا نعنی به انّ کلیة جیم (ب) او الجیم الکلی و (ب) بل نعنی به انّ کل واحد واحد ممّا یوصف ب (ج) کان موصوفاً ب (ج) فی الفرض الذهنی او فی الوجود الخارجی وکان موصوفاً بذلک دائم او غیر دائم بل کیف اتفق فذلک الشیء موصوف بانّه (ب) من غیر زیادة انّه موصوف به فی وقت کذ او حال کذا او دائماً… ان کان الاولی هو المناسب.)16
… علاوه بر قید ضرورت امکان دوام و فعلیّت قضایای حملیه را می توان به چهار قید زمانی تقیید کرد:
1. قید وجود در طی عمر موضوع قضیه; مانند کل (ج) (ب) تا زمانی که (ج) وجود دارد.
2. قید شرط در طی عمر موضوع قضیه و مشروط بودن موضوع به شرطی; مانند هر نویسنده ای قلم به دست است مادام که می نویسد.
3. قید وقت در زمان; یعنی از عمر موضوع قضیه; مانند ماه تاریک است در زمان معینی از عمر موضوع قضیه; یعنی در زمانی که زمین میان آن و خورشید قرار گیرد.
4. قید انتشار در زمان روشنی از عمر موضوع قضیه; مانند هر انسانی جاندار است در زمانی.
در نتیجه ضرب این دو دسته ترکیبهایی به دست می آید بدیهی که قید وقت و قید انتشار از لحاظ محدود بودن زمانی نمی توانند با جهت دوام و جهت فعلیّت بیامیزند; از این روی شماره ترکیبها به چهارده می رسد و به ترتیب عبارتند از: چهار ترکیب با قید ضرورت دو ترکیب با قید دوام چهار ترکیب با قید فعلیّت و چهار ترکیب با قید امکان این بود گونه های قضایای بسیط و برهمین سیاق قضایای مرکّبه بیان می شود.17
منطق موجّهه ابن سینا توسط پیروان وی: مانند نویسنده اساس الاقتباس و شمسیه و دیگران رواج یافت و با ترجمه آثار منطقیان اسلامی منطق موجّهه ابن سینایی به دست محققان غربی رسید; چنانکه در قرن سیزدهم میلادی حکمایی چون: آلبرتوس کبیر توماس قدیس و دیگران که از نظام فلسفی ابن سینا اثر پذیرفته بودند این نظریه را دریافتند و پس از تفسیر به رواج آن پرداختند تا این که به دست ویلیام اوکام رسید و وی درباره قیاسهای موجّهه پژوهشهای گسترده و همه جانبه ای کرد به طوری که بیش از هزار ترکیب در این زمینه فراهم آورد.
سرانجام توسط ویلیام اوکام و دیگر محققان اروپایی این نظر (منطق موجّهه ابن سینا) در قالب (نمادهای منطقی ریاضی) به جهان دانش عرضه گشت.18
[i]
پی نوشتها:
1. دانشنامه علایی ابن سین تصحیح محمد مشکوة رساله منطق مبحث قیاس خلف 89/ دهخدا.
2. الاشارات و التنبیهات ابن سین ج235/1 مطبعه آرمان.
3. همان نهج 7 فصل 254/6.
4. همان ترجمه حسن ملکشاهی ج490/2 سروش.
5. همان همراه با شرح خواجه نصیر طوسی نهج 7 فصل 267/6 دفتر نشر الکتاب.
6. همان ترجمه حسن ملکشاهی391.
7. همان همراه با شرح خواجه نصیر طوسی نهج5 فصل183/2.
8. همان.
9. منطق ارسطو ترجمه اسحاق حنین تحقیق عبدالرحمن بدوی110/ قاهره.
10. همان.
11. ابن سینا اشارات و تنبیهات نهج5 فصل209/7.
12. منطق ارسطو86/.
13. اشارات و تنبیهات ترجمه حسن ملکشاهی ج66/2.
14. همان63/.
15. همان66/ به نقل از کتاب شف فصل 4 مقاله دوم114/ چاپ مصر.
16. اشارات و تنبیهات نهج 4 فصل 5; نجات منطق25/ 38.
17. هزاره ابن سینا177/ 178; شف منطق فن 4 مقاله1 فصل4 و 5; اشارات نهج 4 اشاره 2 و نهج5 اشاره 1.
18. همان.