در قسمت دوم از مقاله ( زهد زیستی شایسته ) که در شماره 46 به چاپ رسیده در تنظیم صفحات اشتباهی رخ داده است که اینک ضمن پوزش از خوانندگان گرامی بدینوسیله تصحیح می شود که صفحه 108 و 9 سطراز صفحه 109 مربوط به ادامه صفحه 105 می باشد.
( حوزه )
زهد زیستی شایسته قسمت سوم
دنیا سرای آزمایش است نه جای آسایش . چند روزی نوبت توست که از توانایی زیستن برخوردار شوی و بر سینه زمین گام زنی .
فریفته دنیا شدن و به تماشای این نقشهای دلفریب فرو ماندن و فراتراز آن چیزی ندیدن در دام ظاهرافتادن است .
دنیا لاشه عفنی نیست که بایداز آن بیزاری جست و یا زندانی نیست که بایداز آن گریخت اما برگذرایی بودن و بی اعتباری آن باید یقین داشت . دو دستی به دنیا چسبیدن و حب بسیار به اموال و زخارف آن داشتن نه شرط خردمندی است نه رسم بندگی .
کالاهای مادی وسیله رونق زندگی این سراست و نه بیش ازاین که سزاوار خرسندی و شیفتگی باشد و غفلت آورد. زوایای روح بایداز بند علایق آزاد گردد. هر علاقه ای چشمه ای است که روح انسان جاری می شود و در بستر مراد می ریزد.
مقصوداز زهد بستن همه چشمه های مادی نیست بلکه گشودن دیگر زاویه هاست . مانند پدری که فرزندش رااز بازی پیوسته باز می دارد و بر این کار ملامت می کند نه بدین معنی که هرگز بازی نکند بلکه بدین جهت که به درس و کتاب و دیگر کمالات نیز بپردازد.
که با دل نبستن به دنیا و شیفته نگشتن به آن دریچه های حکمت و معرفت برجان آدمی گشوده می شود. آزادگی آسایش روحی محبت الهی و همدردی با مستضعفان ممکن می گردد. در پرتو پارسایی و ساده زیستی است که این آثار پدید می آید و بستر آنها گسترده می شود.
دراین مقال بر آنیم که برخی ازاین آثار را بر شماریم و نشانه های آن را در زندگی پاکان و پارسایان بجوییم .
آثار زهد و ساده زیستی
1.محبوبیت الهی و مقبولیت مردمی
زاهد با دل نبستن به دنیا و زرق و برقهای آن راه پیوستن به معنویت و حقیقت را هموار می سازد و به آسانی متوجه خداوند می شود. به زخارف دنیوی تعلق ندارداز آخرت غافل نمی شود تا سر به عصیان بسپارد واز پروردگارش دورافتد. آنچه بنده رااز مهرو محبت الهی دور می سازد خطاهاست و خطاها محصول شیفته شدن به دنیاست :
حب الدنیا راس کل خطیئه .
دوستی دنیا سرمنشاء همه لغزشهاست .
آن که علقه در کمند دنیا و زخارف آن ندارداز آفت خطاها نیز به دوراست و به مهر و محبت الهی نزدیک .
شخصی خدمت پیامبر(ص ) رسید عرض کرد: مرا بر کاری راهنمایی کنید که باانجام ان محبوب خداوند و مقبول خلق گردم ؟
حضرت فرمود:
از هدف الدنیا یحبک الله وازهد فیما فی ایدالناس یحبک الناس . 2
نسبت به دنیا بی رغبت باش و به آنچه در دست مردم است شیفته مشو تا خداوند و مردم تو را دوست بدارند.
بی اعتنایی به کالاهای مادی و به چیزهایی که نوع انسانها بدان مغرور و فریفته می شوند آدمی را در چشم مردم بزرگ و یا شخصیت می سازد واو را فردی منبع می نمایاند.
زاهد چون به داراییهای دیگران چشم ندوخته است عزت و آزادگی خود را پاس می داردازاین روی در دید مردم بزرگ و محبوب می آید.
زاهد نه تنهاانگیزه ای برای بی مهری دیگران به جا نمی گذارد که مورد ستایش آن قرار می گیرد.
آزمندی و شیفتگی به دنی علاوه بر آلودگی به خطاهانسان رااز چشم مردم می اندازد و زمینه اتهام و بدگمانی را فراهم می سازد.
تحبب الی الناس بالزهد فیماایدیهم تفز بالمحبه منهم . تحل بالیاس
با بی رغبتی به داشته های مردم دوستی آنان را به دست آور که اگر چنین کردی به محبت ایشان نایل می گردی .
به ناامیدی از دارایی مردم آراسته شو تااز آفتهای آنان سالم بمانی و دوستی آنان را بچنگ آوری
آسایش
توجه به دنیا و آزمندی به توع طلبیها و لذت جوییهای آن تلاش و کوششی فزونتر را می طلبد و هر چه حرص و تلاش بیشتر شد رنج و تشویش بیشتر می شود.
زندگی پر هزینه و تجملی خاطرانسان را مشغول می دارد و تهیه ابزار و مخارج آن گرفتاری می آفریند. زندگی پرزرق وبرق درآمد مناسب می خواهد. برای بالا بردن سطح درآمد در حدی که پاسخگوی نیازهای کاذب باشد باید سعی خستگی ناپذیر داشت و تمام همت خود را صرف آن کرد.این جاست که فکر واندیشه مصروف مسائل مادی و خواهشهای نفسانی می شود و فرصتی برای پرداختن به دیگر نیازهای انسانی پیدا نمی گردد.
ممکن است تصور شود که : زهدورزی و ساده زیستی ملتزم نوعی ریاضت کشی و به زحمت انداختن جسم است . در صورتی که واقعیت خلاف این است . راحتی و آسایش روحی در زندگی ساه و آسان به دست می آید.اگر هزینه های زندگی به اندازه نیاز واقعی باشد واز سر حرص و هوس تجملات و مخارج گزاف تحمیل نگردد نه تنها جسم آسایش می یابد که روح نیز آرامش می گیرد و فرصت پرداختن به جنبه های دیگر نیز پیدا می شود.
الزهد فی الدنیا یریح القلب والجسد 4 .
زهد باعث آسایش جان و تن است .
علی ( ع ) گنجی را بی نیاز کننده تراز قناعت و مالی را با برکت تراز بسنده کردن به روزی روزانه (نیازهای واقعی ) نمی داند:
من اقتصر علی بلغه الکفاف فقدانتظم الراحه و تبوا خفض الدعه
آن که به معیشت زاد و روزی روزانه بسنده کند آسایش خود را فراهم آورده و در آسایش جای گرفته است . دنیا دوستی کلید دشواریهاست .
زندگی ساده به تحمل رنجها و دغدغه های ندارد. بساط هوس انگیزاست که آدمی را به رنجه ذلتها و تشویشهای گوناگون گرفتار می سازد. آن که خسته هوسها و تجملات است درمانده و نیازمنداست نه آن که دستش از چند کالای تجملی و لذتهای زودگذر کوتاه است .
حکمت و معرفت
حکم به معنای منع است .
حکمت به دانشی گفته می شود که از جهل به دور باشد و نادانی در آن نفوذ نکند.
چنین شناخت و معرفتی به کمک و عوامل درونی و آمادگی دلی که آماده و پیراسته برای نورانیت معرفت باشد. قلبی که آلوده به آزمندیها و هوسهاست مخزن انوار دانش نمی شود زیرا باید میان ظرف و مظروف تناسب و سنخیت باشد.
دلی جایگاه حکمت و معرفت می شود که پیراسته از کدورتهای دنیادوستی و تاریکیهای تعلقات مادی باشد.
پیامبراکرم (ص ) می فرماید:
اذا رایتم من یزهد فی الدنیا فادنوا منه فانه یلقی الحکمه 6 .
کسی را که نسبت به دنیا بی علاقه و پارسا یافتید به وی نزدیک شوید چرا که او حکمت می یابد.
حقایق راستین مفاهیم صواب و گفتار حق در دست چنین شخصی است . راهنمای هدایت است و درمان دردها را می داند. چون دل از تعلقات دنیایی و جاه و مقامها و خیالبافیها بریده است زمینه فراگیری حقایق را پیدا کرده و جانش مخزن معارف حقه می گردد. زبانش به صواب گشوده می شود و مصاحبتش آدمی را سودمند می افتد. با زندگی ساده و بی تکلف و فراغت بال بهتر می توان کمالات را کسب کرد و نیروی ادراکی را دراین مسیر قرار داد. تا همه حواس ادراکی در خدمت دانش نباشد دانشی سودمند به جنگ نمی آید بنابراین هم بایداز جهت درونی پیراستی از تعلقات و مظاهر دلفریب و تشویش برانگیز دنیا بود هم از جهت ظاهری فراغت و آسوده گشت تا به آستان حقایق راه یافت و سنخیت فراگیری آنها را پیدا کرد.
رسول اکرم (ص ) می فرماید:
یااباذر مازهد عبد فی الدنیاالاانبت الله الحکمه فی قلبه وانطق
ای اباذر هرگز بنده ای به دنیا بی رغبت نشد مگر آن که خداوند در قلبش حکمت رویاند و زبانش را به آن حکمت گویا ساخت و چشمانش را به عیوب دنیا بازنمود و دردها و درمان آن را به وی نمایاند واو را به سلامت از آن عیبها رهانید و به سوی بهشت روانه اش کرد.
معیشت ساده به انسان کمک می کند تا گرفتار فخر و غرور نگردد حالت فروتنی و حقیقت پذیری دراو پدید آید و برای تهذیب نفس و صفای درون آماده تر باشد.
محبت بینوایان
با زهد و ساده زیستی و ترک تجملات می شود غم واندوه محرومان را درک کرد و در دشواریهای طبقات مستضعف شرکت عملی داشت .
مستمدانی که دستشان ازابزار رفاهی کوتاه است هنگامی که خود را با مرفهین می سنجند رنج می برند. رنجی که ناشی از تهی دستی واحساس عقب ماندگی آنان است .
این سادگی زندگی بویژه اگراز جانب اهل علم و متنفذین با شخصیت باشد در کنار دیگر راههای چاره مرهمی است براحساس تلخ ضعیفان و زمینه ای نیز برای تربیت نفس خویش .
هنگامی که مردم چنین افرادی را ساده و پیراسته ببیننداز آنان الگو می گیرند و آزمندانه دنبال تجملات زاید نمی روند. مستمندان نیز از زندگی ساده خود دلگیر نمی شوند.
ازاینها گذشته تجملات و رفاه ملاک برتری وارزش نمی شود.
طبیعت انسان اختلاف طبقاتی را تحمل نمی کند. نمی تواند برخی ر که مزیتی براو ندارند برخوردارتراز خود ببیند. مسلمان هنگامی که می بیند جامعه به چنین آفتی گرفتاراست و به دو نیم : مرفه و محروم تقسیم گشته احساس تکلیف می کند و ناگزیر یکی از دو راه را بر می گزیند:
1. یا بر آن می شود که وضع موجود را دگرگون سازد و دوگانگی ظالم و مظلوم رااز میان ببرد که دراین هنگام یعنی وقتی که بنای ظلم را دگرگون کرد و درآمدهای نامشروع را تعطیل نمود و به تجمل خوشگذرانی عده ای معدود پایان داد و وضع نابسامان محرومان را سامان بخشید آرام می گیرد و خود نیز همراه دیگران بهره می برند.
2.اگر می بینداکنون قادر به حل این نابسامانی نیست و در کوتاه مدت چنین انتظاری نمی رود لااقل با همدردی و شرکت عملی در سادگی زندگی مرهمی بر دل محرومان می گذارد و خود را شریک و همراه سایر مردم می کند.
سزاوار نیست که انسان خود را مسلمان و همنوع دیگران بدانداما افزون بر آنان از مواهب زندگی بهره ببرد.
آیا سزاواراست که یکی با آسایش و رفاه روزگار بگذارند و برخی با تلخی !
علاقه و محبت به مردم و مستضعفان اقتضا می کند که در مخارج زندگی و بهره مندی از مواهب از عامه مردم جلو نیفتیم . سزاواراست ضمن کوشش و تلاش لازم تا آن جا که امکان دارد به دیگران کمک کنیم و سطح معیشت و برخورداری خود راافزون از آنان نگردانیم .
علاقه مندی و محبت بندگان خد بویژه تهی دستان ازاوصاف بسیار شکوهمند وارزشمنداخلاقی وانسانی است . در معارف دینی بدین صفت بسیار سفارش شده است .
و یکی از نشانه های دوستی محرومان این است که در سطح معیشت فراختر از آنان نباشیم . با دیوار تجملات و رفاه خود رااز آنان جدا نسازیم .
پیامبراکرم (ص ) معیار بسیار روشن و آموزنده ای را دراین زمینه به ابوذر گوشزد می فرماید.
ابوذر می گوید:
اوصانی رسول الله (ص )ان انظرالی من هودونی ولاانظرالی من هو
پیامبر(ص ) به من وصیت کرد که : در زندگی به پایین تراز خود بنگرم و نه به بالاتر و مرا به دوستی مساکین و نزدیکی باایشان توصیه کرد.
دوستی تهی دستان و همدردی باایشان لازمه اش همسانی با آنان است . نمی شودادعا کرد که : من مردمی هستم و برای ضعیفان دل می سوزانم اما وضع زندگی ادعایم را تکذیب کند.
آزادگی واستغناء
وابستگی انسان به دنیاو را برده و مطیع می سازد. تنعم و تجمیل به آدمی می باوراند که وسیله قدرت و قوت همین تشریفات است . کم کم بدانها خو می گیرد و عادت می کند. رشته های نامرئی او را به این تجملات می بندد. به جایی می رسد که احساس سنگینی و تعلق طراوت و شادابی معنوی راازاو می گیرد.این دلمردگی باعث می شود در برابر دشواریها و جاذبه ها به زانو در آید و نتواند سبکبال از قید و بندهای دنیا رهایی یابد. کار به جایی می رسد که خود را برده و مملوک دنیا و زخارف آن می بیند .
الدنیا دار ممر لادار مقر والناس فیه رجلان رجل باع فیها نفسه
دنیا خانه ای است که از آن بگذرند نه جایی که در آن بمانند. و مردم دراین دنیا دو گونه اند: یکی آن که خود را فروخت و خویش را به تباهی انداخت و دیگری ن که خود را خرید و آزاد ساخت .
یکی در گیرودار زندگی پرهزینه است و شیفته تنوع مادیات و دیگری آزاده ای است که از هر چه رنگ تعلق پذیرد رها شده . یکی در چرخ و پرتجملات از پاافتاده و زبون آزمندی است .
الطمع رق موبد 11 .
آزمندی بندگی جاودانه است .
و یکی در پرتو قناعت به هر چه مظاهر دلفریب مادی است پشت پا زده و شورش علیه اسارت و زبونی کرده است .
انسان رفاه زده مرده ای است که قلبش بند تمایلات نفسانی را به پا دارد و فریفته عجوزه ظالم دنیااست . خسته و آزمندابزار لوکس دکورهای چشم نواز ماشین و خانه و صدها نیاز کاذب و تفاخرآمیز. خواهشهای گوناگون غذاها و کالاهای رنگارنگ می جوید و در نتیجه تلاش برای برآوردن آن خواهشها.
خودکفایی و بی نیازی بویژه استغناء نفس در سایه قناعت به دست می آید.البته قناعتی که همراه با تلاش و مصرفی سنجیده باشد.اسراف نیاز می آورد و نیازاسارت .
احتج الی من سئت تکن اسیره 12 .
آن که کمک می خواهد و پراز خواسته اسیراست و آن که کمک می کند امیر. نیازمند زبون است و بی نیاز عزیز. نیازهای گوناگون و متنوعی برای انسان متصوراست اگر بخواهد به هر خواسته و نیاز نفسانی و هوس انگیز پاسخ مثبت بدهد روز به روزاسیرتر می شود واحساس فقر و نیازمندی او بیشتر.اگرانسان خواسته باشداز چنگال فقر به درآید باید نیازهای خود را کم کند و در زندگی برهزینه های لازم و واقعی بسنده نماید .
اگر معنای استغناءاحساس بی نیازی است انسان با قناعت و ساده زیستی بدان بهتر می رسد تا با داشتن کالاهای فراوانتر و درآمد فزونتر.
لیس الغنی بکثره العرض انماالغنی غنی النفس 13 .
بی نیازی به زیادتی کالا وابزار نیست بلکه بی نیاز کسی است که ازاستغناء نفس برخورداراست .
آن که بندبند جانش به دنیا بسته است کی آزاداست . کجا می تواند به آسانی همان گونه که به چرک دستش دلبندنیست به دارایی دلبند نباشد. آن که در سایه زندگیش احدی از نزدیکان و همنوعانش بهره ای ازاو نمی برند جز یک برده مفتون دنی که نمی تواند به راحتی از سر دنیا و زخارف آن بگذرد چه نام دارد؟
الا حر یدع هذه اللماظه لاهلها؟انه لیس لانفسکم ثمن الاالجنه
آیا آزاده ای نیست که خرده طعام مانده در کام را بیفکند و برای آنان که درخور آن هستند نهد؟ جانهای شما را بهایی نسبت جز بهشت جاویدان پس مفروشیدش جز بدان .
آری تعلقات قلبی احساس نیازهای متنوع و هوس انگیز عادت به رفاه و تنعم خو کردن به زندگی پرجلوه و مصرفی و عادت به هر چه رنگ تجمل و تشریفات و فاه را داشته باشد مانع آزادی و سبکبالی است . بندگی خد آزادی از غیراو را می طلبد. هر کس به هراندازه به غیر خدا وابسته و دلبسته باشد به همان مقداراطاعت جز خدا را دارد. آن غیر گاهی بت و خرافه است گاهی جاه و مقام است گاهی درهم و دینار.
ابن عباس نقل می کند:
[ هنگامی که نخستین سکه درهم و دینار زده شدابلیس نگاهی بدانها افکند چون آنها را تماشا کرد آن دو را گرفت و برچشمانش گذاشت سپس برداشت و به سینه چسباند آن گاه فریاد عاشقانه ای سر داد دگربار به سینه چسباند و گفت :
شما نور چشمان من و میوه دل من هستید.اگرانسانها شما را دوست بدارند برای من تفاوت نمی کند که بت نپرستند. همین که شما را دوست بدارند برای من کافی است که شما برترین بت هستید] 15 .
در پرتو زهد ز پارسایی راستین جان پالایش می شود واز تعلقات رها می گردد.اگر طفل جان از پستان وابستگیها جدا شد و تجمل و رفاه از سفره زندگی بر چیده گشت سرزمین دل برای رشداحساسات پاک اندیشه های تابناک وانوار ملکوتی آماده می گردد .
عشق به کمال مطلق و علاقه به پروردگار ماننداندوخته های علمی نیست که با تجملگرایی و لبستگیهای مادی جمع گردد بلکه چون این دو با دل سروکار دارند یا وابستگیهای دنیا همسو نمی شوند.
[ الزهد مفتاح باب الاخره والبرائه و هو ترک کل شی ء یشغلک عن الله من غیر تاسف علی فوتها] 16 ... .
کلید در آخرت و برات آزادی از آتش زهداست و زهد ترک هر چیزی است که ترا از خداوند باز دارد.
روح آزاد و بی نیازاو غیر حق که از معرفت حق برافروخته گشته و محل اشراق والهام فیوضات الهی است نمی تواند در بند لذات و هوسها باشد.اگر تقرب الی الله و درک مرات عالی به تجملات و دلبستگیها ممکن می شد باید نمونه ای از آن در میان پیامبران واولیای الهی که والاترین و مقربترین بندگان خدا به شمار می آیند یافت شود. در صورتی که واقعیات تاریخی خلاف آن را گواهی می دهد. هنگامی که از زندگی شخصی و مصدار بهره مندی معصومین ( ع ) رااز مواهب مادی می نگریم هاله ای از سادگی و بی پیرایگی تمام آنها را فرا گرفته و کوچکترین نشانه ای از تجملگرایی اسراف و رفاه زدگی در تمام عمر آنان نمی یابیم .
اولیاء سمبل پاکی و پارسایی
در میان انسانهاز آغاز تاکنون سلسله پیامبران معصومین ( ع ) و اولیاءالهی بی پیرایه ترین زندگیها و روحهای منبع را دارا بوده اند. بدون استثناء همگی در نهایت استغناء و بی توجهی به زخارف دنیا می زیستند.این مساله آنقدر روشن و مسلم است که مخالفین ایشان با این که از نسبتهای گوناگون به آنان دریغ نمی کردند هرگز نتوانستند ایشان را به دنیا دوستی و دلبستگی به رفاه و تجمل متهم سازند. و همواره با شگفتی واحساس تحسین برانگیزی از زهد و ساده زیستی آنها یاد می کرده اند. گذری کوتاه به زندگی و روح توانای برخی از پیامبران واولیاءالهی ما را براین واقعیت بهتر آشنا می کند:
امام ( ع )از بی پیرایگی و توانایی روحی حضرت موسی و هارون ( ع ) تصویر شگفتی ارائه می دهد. خداوند آن چنان قوت قلب بزرگی روح و شخصیت شکوهمندی به آن دو داده بود که باعث شد فرعون را با همه ادعا و زرق و برقش حقیر و ناچیز بشمارند:
[موسی بن عمران و برادرش هارون بر فرعون وارد شدند با جامه های پشمینه بر تن چوبدستی در دست] .
ساده ترین لباسها را بگزیده بودند و تمام سرمایه شان همین بود.
[با فرعون شرط کردند که اگر تسلیم فرمان الهی شود حکومت و ملکش باقی مانده و عزت و قدرتش دوام می یابد].
فرعون به آان جلال و شکوت دو نفر ساده را برابر خود دید که با کمال قدرت و آرامش و مومن به راه خود وامید به توفیق به او توصیه می کنند:
اگر از فرعون مآیی خود دست بردارد ملکش را در مدار دین تضمین می کنند!
[فرعون با شگفتی خطاب به اطرافیانش گفت :ازاین دو تعجب نمی کنید که شرط جاودانگی ملک و عزت همیشگی مرا می پذیرند].
فرعون که مست تجملات واسراف و تبذیراست و همه چیز رااز زاویه دنیا و داراییهای آن می نگرد با تفکراشرافی منشانه مخصوص به خودش می گوید:
[ اینها که در فقر و نداری اسیرند ساده و بی آلایش چگونه این چنین سخن می گویند؟ چرا سرو وضعشان این گونه است ؟ پس کو طلا و جواهراتشان . پس کو تشکیلات و تشریفاتشان چرا دستبندهای طلا و گردنبند زرین در سر و رویشان آویزان نیست ؟]
زر و زیور را مایه بزرگی می دانست و لباس ساده و ظاهر بی آلایش را نشانه خواری می پنداشت .
با خودش فکر می کرد که اگر راست می گویند و فرستاده خداوند هستند چرا خداوند مانند من صاحب زرق و برقشان نگردانده است .این تفکر فرعونی است که زندگی پر هزینه و مسرفانه را نشانه بزرگی می داند و ساده زیستی را علامت ناچیزی می شمارد.اشتباه فرعون در همین بود که نشان بزرگی و عظمت را تنعم واشرافیت می دانست امااز استغنای روحی و عزت و آزادگی معنوی مردان حق بیگانه بود.
خداوند اگر می خواست برای انبیاء گنجهای زر می گشود کانهای طلای ناب آشکار می کردن و باغستهای سرسبز درختستانهای انبوه و پرندگان آسمان و وحوش زمین را بر آن می افزود...اما خداوند فرستادگان خود را دراراده شان نیرمند ساخت با عزمی قوی از نظر ظاهر ضعیف و فقیر قرارداد. ظاهرشان ژنده بوداما حشمتشان در دل می نشست . با قناعتی که دل و چشمهای دیگران رااز بی نیازی خود پر می گرداند 17
اگر دیگران با نازیدن به ثروت خود در صدد پر کردن چشمها هستند اما پیامبران (ص ) با سادگی و بی نیازی به عزت نفس واستغنای روحی پرداختند و زبانها را به تحسین واداشتند. در نهایت ساده زیستی جلال و شکوتی داشتند که هرگونه جبروت قدرتمندان را خرد می کردند. سادگی و شکوه معنوی دو عنصر متحد در شخصیت پیامبران بود که دلها را پر و چشمها را خیره کرد.
عظمت و جلال واقعی در معنویت است نه در تجملات .
عظمت در قناعت است نه در تشکیلات ظاهری .
آنچه از ماانتظار می رود روحانیت و فضایل معنوی است نه اشرافیت و پرخرجی .
ما باید بگوشیک که الگوی قناعت و پاکی باشیم نه الگوی اشرافیت و اسراف .
حضرت موسی ( ع )الگوی پارسایی و شجاعت بود نه در پی تجمل و شکوه سلطنت . در نهایت سادگی شکوهمندترین تحول را در عصر خویش پدید آورد.
موسی ( ع ) به خداوند عرض کرد:
[پروردگارا! من به چیزی که برایم بفرستی نیازمندم .
آری به خدا که او نخواست جز نانی که آن را بخورد که موسی ( ع )از سبزی زمین می خورد چندان که به خاطر لاغری تن و تکیدگی گوشت بدن رنگ آن سبزی از پوست تنک شکم او نمایان بود] 18 .
امام علی ( ع ) به وضع معیشتی حضرت داود می فرماید:
[خداوند مزامیر و خواننده بهشتیان که به دست خوداز برگ خرما زنبیل می بافت و مجلسیان خود را می گفت : کدام یک از شما در فروختن آن مرا یاری می کند. واز بهای آن زنبیل گرده نان جوین می خرد] 19 .
زندگی ساه و بی پیرایه حضرت عیسی ( ع )الگوی دیگراز ساده زیستی است :
او سنگ را بالش خود قرار می داد لباس خشن می پوشید نان خشک می خورد نان خورشش گرسنگی چراغ شبهایش ماه مسکنش در زمستان مشرق و مغرب آفتاب بود. صبحها در جانب مغرب و عصرها در جانب مشرق مقابل آفتاب جای می گرفت . میوه و گلش گیاهان زمین بود که برای بهایم می رویید. نه همسری داشت (به خاطراوضاع خاصی که داشت ) که باعث قریبش گردد و نه فرزندی که اندوهگینش سازد و نه ثروتی که او را به خود مشغول دارد و نه طمعی که خوارش سازد. مرکبش پاها و خادمش دستهایش بود . 20
بلند پایه ترین اسوه هستی حضرت خاتم النبیین (ص ) که در همه کمالات سرآمد شد در باب زهد و پارسایی نیزالگو و نمونه بود.
امام علی ( ع ) می فرماید:
قضم الدنیا قضما و لم یعرها طرف
به اندازه نیاز حتمی از دنیا برگرفت و به آن تمایلی نشان نداد. پهلویش از همه لاغرتر و شکمش از همه گرسنه تر بود. دنیا به وی عرضه شد (تا آنچه می خواهد برگیرد؟امااز پذیرش آن امتناع ورزید... روی زمین (بدون فرش ) می نشست و غذا می خورد و با تواضع چون غلامان جلوس می کرد. با دست خود کفش و لباسش را وصله می کرد بر مرکب برهنه سوا می شد و کسی را هم پشت سرش سوار می کرد.
پرده ای را بر دراطاقش دید که در آن تصویرهایی بود به همسرش فرمود:
آن رااز نظرم پنهان کن که هرگاه چشمم به آن می افتد به یاد دنیا و زرق و برقهایش می افتم . قلبااز دنیا دوری جست و یاد آن را در وجودش میراند واز قلبش دو ساخت واز چشمش پنهان کرد .
خرج من ادنیا خمیصا و وردالاخره سلیم لم یضع علی حجر جتی مض
او با شکم گرسنه ازاین دنیا رفت با سلامت روح وایمان به سرای دیگر شتافت . تا آن لحظه که به راه خود رفت و دعوت حق را لبیک گفت . سنگی روی سنگ نگذاشت .
پیامبر(ص ) خانه تجملی و تشریفاتی نداشت . فقط دو سه اطاق گلی و بسیار ساده داشت که هم محل کار و رهبری امت بود هم محل زندگی !
[گاهی اتفاق می افتاد که خانواده اش سر بی شام می گذاشتند. بیشترین نان مصرفی خانه رسول الله (ص ) نان جو بود] 23 .
[آل محمد(ص ) دو روز پی در پی از نان جو شکمشان سیر نشد تا پیامبر وفات یافت] 24 .
فاطمه ( ع ) می فرماید:
روز حفر خندق پاره تان جو برای پدرم بردم.
تناول کرد.
فرمود: این نخستین خوراکی است که پدرت پس از سه شبانه روز می خورد. 25 .
بر سفره ساده پیامبر(ص )اندکی از نان جو باقی نماند 26 .
[آرد مصرفی خانه پیامبر(ص ) را نمی بیختند و مغز گندم مصرف نمی شد. پیامبر(ص ) جز یک پیراهن بیشتر نداشت] 27 .
پیامبر(ص )از خودش هیچ چیز باقی نگذاشت مگر مرکب واسلحه و زمین که در راه خداانفاق کرد.
عایشه می گوید:
[پیامبر(ص ) هنگام مرگ زرهش در برابر 30 صاع جو نزد یهودی در گروه بود] 28 . .
می فرمود:
[لباس برای من تهیه مکن تا آنچه اکنون پوشیده ام مندرس گردد. و همسر آن حضرت نیز لباس تازه نمی دوخت مگر پس از آن که لباسی قبلی کهنه گردد]. 29
[روزی زنی ازانصار وارد خانه پیامبر(ص ) شد و بستر خشن و خشکی را در جای آن حضرت دید متاثر گشت و رفت بستر مناسبی تهیه کرد و آورد.
پیامبر(ص ) که مطلع شداز عایشه پرسید که این چیست ؟
عایشه قضیه را توضیح داد.
حضرت فرمود: آن برگردان . به خدا سوگنداگر بخواهم خداوند کوههایی از طلا و نقره همراه من می کند] 30 .
[در جنگ حنین بیش از ده هزار شتر به غنیمت گرفت و همه را به مردم بخشید و خود حتی اندکی از پشم آنهااستفاده نکرد] 31 .
سادگی در زندگی پیامبر(ص ) یک اصل بود:
کان رسول الله ( ص ) قلیل المونه .
امام علی ( ع ) نیز بیش از همه از آفت دنیا دوستی و تجمل گله کرده است و آن را عمده ترین خطر برای جامعه نو پای اسلامی دانسته است . جامعه ای که متاسفانه برخی از مجاهدین راه خدا و نخستین گروندگان به اسلام نتوانستند خود راازاین بلا دور نگه دارند.امیرالمومنین ( ع ) خود و خانواده مطهرش از ساده زیست ترین خانواده های آن عصر بودند.
امام باقر( ع ) درباره زندگی زاهدانه مولی ( ع ) می فرماید:
[علی ( ع ) مدت پنج سال حکومت کرد و دراین مدت آجری بر آجری یا خشتی بر خشتی ننهاد و تیولی به خوداختصاص نداد و سرخ و سفید (طلا و نقره ) به میراث نگذاشت] 32 .
خودامام ( ع ) می فرماید:
آگاه باشید که امام شمااز دنیا به دو لباس کهنه واز خوراک به دو قرص نان بسنده کرده است . بدانید که شما براین کار توانایی ندارید ولی مرا با پارسایی و سختکوشی و پاکدامنی و درست کاری یاری کنید. به خدای سوگند که از دنیای شما سیم و زری برای خود نگه نداشته ام واز غنیمتهای آن چیزی برای خود ذخیره نکرده ام و جامعه کهنه ای برای عوض کردن این جامعه کهنه ندارم بااین حال بی نیازترین فرزندان آدمم 33
[تمام فرش خانه آن حضرت پوست گوسفندی بود که شب بر روی آن می خوابیدند و روز بر روی آن به شتر علوفه می دادند] 34 .
[به خدا سوگند که این جامه پشمین خود را چندان پینه کردم که از پینه کننده آن شرمساری دارم .
یکی به من گفت : آن را دور نمی افکنی ؟
گفتم :از من دور شو که : بامدادان مردم شبروان را می ستایند] 35 .
[در خانه علی ( ع ) همسر و فرزندانش نان جو می خوردند وافطار خود را که قرص نان بود به سائل می دادند] 36 .
زندگی حضرت فاطمه (ص ) برای بانوانی که ممکن است از موقعیت همسر یا پدر یا بستگان خود سوءاستفاده کنند سرمشق است . بااین که زهرا(س ) در سایه حکومت اسلامی و محبوبیت پدر و همسرش می زیست اما در نهایت بی پیرایگی زندگی کرد. طبقات ضعیف را درک کرد دشواریهای آنان را دریافت . خود و فرزندانش با سختی زندگی را گذارندند. هرگز همسر یا پدر را به گشایش و رفاه وانداشت .
خانه فاطمه ( ع ) هرگز به روی مردم بسته نشد و عقده ای برای آنان پدید نیاورد.
دراین خانه نشانی ازامتیاز تجمل واشرافیت نبود. فاطمه آنقدر زیر دیگ آتش افروخته بود که لباسش دودآلود بود. آنقدر دستاس کرده بود که دستانش ورم کرده و مجروح شده بود.
روزی از دشواری زندگی خدمت پیامبر(ص ) شکایت کرد. حضرت به گریه افتاده و فرمود:
[فاطمه ! خدایی که مرا به حقیقت مبعوث گردانیده در مسجد (مسجدالنبی ) چهارصد مسلمان هستند که دراوضاع سختی به سر می برند. آنان نه غذای کای نه پوشاک و لباس مرتبی دارند.اگر ترس از ناپسندی این عمل نبود آنچه که می خواستی به تو می دادم] 37 .
آری این خانه علی ( ع ) و همسرش زهراست که همرنگ دیگر خانه هاست . و این معیشت خانواده علی ( ع ) منادی عدالت است که ساده تراز دیگر معیشتهاست .
[کاش علی ( ع ) می بود و گردنبند دخترش را بیت المال باز می گرداند و بر دست برادرش داغ می گذاشت .
کاش علی ( ع ) می بود واو را می دیدیم که از نخلستان می آید با دستی پینه بسته و کفشهایی که از فرط وصله سنگین شده اند.
کاش زهراامروز حضور می داشت و با چادری که 7 وصله داشت به عروسی یهودیان می رفت و سه روزافطارش را به فقیران مدینه می بخشید] 38 . .
ساده زیستی مسؤولان
ضرورت واهمیت زهد و ساده زیستی در جامعه اسلامی روشن شد. دراین میان دولتمردان و روحانیان که بار مسوولیت اداره جامعه و هدایت مردم را به دوش می کشند باید بیش از دیگران به این مهم توجه کنند بوژه آن که اوضاع خاص اجتماعی فرهنگی جامعه وانتظاری که مردم از مدیران و مسوولان نظام دارنداهمیت را دو چندان می کند.
پیش از پرداختن به مطلب یادآوری نکته ای لازم است :
اگر سخن از ضرورت ساده زیستی مسوولان به میان می آید بدان معنی نیست که مسؤولان و کارگزاران نظام اشرافی و رفاه زده هستند. خوشبختانه پس از پیروزی انقلاب اسلامی بسیاری از دولتمردان و مسوولان کشوراز قشر مستضعف و توده مردم برخاسته و پس از تصدی مسوولیتها نیز ساده و بی پیرایه باقی ماندند. رهبران و مسؤولان رده های بالای کشور با تاسی به امام خمینی رحمه الله علیه و رهبر معظم انقلاب حضرت آیه الله خامنه ای همواره از تجمل و زندگی پرهزینه واشرافی به دور بوده اند واکنون نیز بسیارند کسانی که افتخار مردمی بودند و نعمت قناعت و سادگی رااز دست نداده اند.
این بخش از نوشتار تذکری است برای آن دسته از مسوولان که با سهل انگاری و توجیهات نامناسب خود و نظام اسلامی را به تجملات و زرق و برقه آلوده می سازند.
آورده اند که سلطانی را در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود. غلامی به روستا رفت تا نمک آرد.
سلطان گفت : نمک به قیمت بستان تا رسمی شود و ده خراب نگردد.
گفتند:ازاین قدر چه خلل آید؟
گفت : بنیاد ظلم در جهان اول اندکی بوده است هر که آمد برو مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده !
اگر زباغ رعیت ملک خورد سیبی
برآورند غلامان او درخت از بیخ
به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد
زنند لشکریانش هزارمرغ بسیخ 39 .
اکنون حکایت مسوولان است که اندک تجمل آنان منجر به گسترش فرهنگ رفاه زدگی و تجمیل گرایی می شود. مردم به طور طبیعی و بدون تشویق خود به خود به سوی مصرف و تجمیل گرایی دارند نیازی به تبلیغ دراین باب نیست . هنر دولتمردان دراین است که با عمل خود و مدیریت مناسب مردم را به زندگی ساه و مصرفی سنجیده وا دارند.ازاین مردم جامعه ای پویا و پرتلاش بسازند که با فرهنگ[ تلاش بیشتر و مصرف کمتر] عقب ماندگیها جبران شده و خودکفایی و سلامت اقتصادی به دست آید.
امام خمینی (ره ) در سال 1350 خطاب به دانشجویان خارج از کشور می فرماید:
[ حکومت اسلام رئیسش با رعیت یکسان و سلطانش با کفش و جامه کهنه حکومت می کند]....
مسؤولان در لباس دکور منزل واداره ایاب و ذهاب و... بیشتر باید مقید باشند و رو به سادگی و بی آلایشی داشته باشند زیرااین گونه امور بیشتر در معرض دید مردم است . وضع ساده مسوولان نه تنها روند تجمل و مصرف را کند می کند و تجمل واشرافیت رااز سکه می اندازد بلکه زی ساده و بی پیرایه آنان برای ضعیفان و طبقات پایان نیز باعث تسلی خاطر و کمک روحی می شود.
ان الله فرض علی ائمه العدل ان یقدرواانفسهم بضعفه الناس کیلا
خداوند بر پیشوایان دادگر واجب کرده که زندگی خود را با طبقه ضعیف تطبیق دهند که رنج فقر برای مستمندان دشوار نیاید.
اگر هیات و وضع معیشتی مسوولان نیز ماننداشراف گردداین تنها مایه تسلی هم از دست محرومان گرفته می شود.
هدف ازاین عناوین و مسؤولیتها وادارات عریض و طویل در نظام حکومت اسلامی تنهااداره آب و نان مردم نیست ( اگر چه متاسفانه برخی ازاین ادارات و نهاده حتی دراین مقدار هم ناموفق هستند) بلکه حکومت اسلامی و سیستم اداری و مدیریتی آن علاوه براداره معیشت روزانه گسترش فرهنگ وارزشهای اسلامی است . زمانی چنین می شود که سیستم اداری نمونه ای باشداز بی پیرایگی و پارسایی .
رهبر معظم انقلاب می فرمایند:
[نمی شود ما در زندگی مادی فرو برویم و بخواهیم که مردم به شکل یک اسوه به ما نگاه کنند. هنگامی مسولان می توانند به محرومان خدمت کنند که خود درد آشنا بوده و طعم محرومیت را چشیده باشند] 1370/07/3.
برخی از مسافرتهای زاید و تشریفاتی خارجی استفاده ازاتومبیلهای گران قیمت میهمانیهای پر زرق و برق دولتی و شخص ! سکونت در خانه های شبه کاخ در شمال شهر و... آثار بسیار سوئی در جامعه از خود به جای می گذارد.
کمترین اثر گرایش مسوولان به تجمل در دراز مدت دور شدن مسوولان از مردم بویژه از محرومان واقشار آسیب پذیراست .
آیا چاپ و تبریک تسلیت و آگاهی در صفحات نخست روزنامه ها که به نام مسوولین مزین شده است اسراف نیست ؟
آیا هیچ فکر کرده ایم که با هزینه این تبریک و تسلیتها می شود هزاران درد محرومان را درمان کرد؟اگر با شعار می شود درد دردمندان را درمان کرد؟ چرا نظام شاهنشاهی با آن همه شعار و بلندگو نتوانست ؟ هزینه این تبریک و تسلیتهااگراز پول شخصی باشداسراف است واگر از پول ملت محروم خیانت .اکنون متاسفانه تجمل از دایره برخی از موسولان وادارات و طبقات مرفه خارج شده و براساس چشم و همچشمی وارزش شدن آنه دامن طبقات متوسط را نیز گرفته است . حسرت و آرزویش را بر دل طبقات محروم نیز گذاشته است که تا کی نوبت آنان فرا برسد و صبح دولتشان بدمد به جای دکوراسیونهای مجلل تالارهای پرشکوه میز و صندلیها و لوسترهای گران قیمت که در برخی مراکزاداری و بعضی منازل به چشم می خورد بهتر نبود که بااین مخارج مراکز آموزشی ساخته می شد تا نونهالان این ملت مجبور نباشند در کلاسهای 70 نفر مدرسه چهارشیفته به تحصیل بپردازند؟.
آیا سمینارها و کنگره هایی که با هزینه های بالا برگزار می شود و میزبانان محترم و مردمی !از میهمانان با غذاهای متنوع پذیرایی می کنند قادر خواهند بود بااین همه ریخت و پاش به نفع مردم پابرهنه و گرسنه این مرز و بوم گام بردارند.
اگر مسؤولان با عمل خود تحمل کمبودها و محرومیتها را نداشته باشند دیگر توصیه های نظام مبنی بر تحمل کمبودها و نارسائیها برای مردم بیهوده و آب در هاون کوفتن است .امام خمینی می فرماید:
[آن چیزی که مردم به آن توجه دارند و موافق و مذاق عامه است این است که زندگی شما ساده باشد. همان طور که سران اسلام و پیغمبراسلام و امیرالمومنین ( ع ) وائمه ما زندگی شان ساده و عادی بود بلکه پایین تر از عادی . آنها هم که جمهوری اسلامی را به پا کردند مردم عادی هستند و کسانی که بالا بالاها نشسته اند هیچ دخالتی دراین مسائل نداشته و ندارند.
ما باید کوشش کنیم که اخلاق کاخ نشینی راازاین ملت بزداییم .اگر بخواهیم همه ملت شما جاوید بماند واسلام را آن طور که خدای تبارک و تعالی می خواهد در جامعه ما تحقق پیدا کند مردم رااز خوی کاخ نشینی به پایین بکشید. خوی کاخ نشینی این را می آورد].
امیرالمومنین ( ع ) زیاد بن ابیه را به خاطراسراف و زندگی تجملی طی نامه ای این چنین ملامت می کند:
... خبردار شده ام که در یک روز غذاهای رنگارنگ و فراوان تهیه میکنی و هر روز آرایش و تزیین می نمایی ده میشود ترا اگر مدتی روزه بگیری برخی از دارایی و مالت را اتفاق کنی غدایت را ساده و بدون خورشت بخوری این کار شعار صالحین است.
توقع داری تو راازانفاق کنندگان بشمارند در صورتی که غرق تنعم هستی .
برخورداری را برای خود می پسندی و بر همسایه مسکین ضعیف فقیر بیوه و بیچاره و یتیم اتفاق نمی کنی ؟
شنیده ام که در گفتار مانند نیکانی اما در عمل چونان خطاکاران . اگر چنین باشی بر خود ستم کرده ای و عملت را نابود ساخته ای . به سوی خدا توبه کن تا عملت اصلاح شود.
در کارهایت میانه روی را پیشه کن و مازاداز مخارج ضروریت را برای روز نیازت (آخرت ) پیش بفرست وانفاق کن] 41
روحانیان و ساده زیستی
زهد و بی رغبتی به دنی و برگزیدن ساده بیش از هر زمان و هر کس برای اهل علم ضروری است .امروزه روحانیان منصب پیشوایی ولایت قضاوت و تربیت وارشاد مردم را به عهده دارند. دراین زمان مردم امکانات اهل علم را معلول فراهم آمدن زمینه های حکومت اسلامی و دست یابی برخی از روحانیان به مناصب اجرایی تلقی می کنند. حال این تلقی درست یا نادرست چیزی است که وجود دارد. بهره مندی یک روحانی از زندگی و معیشت مرفهانه گذشته از آثار بداخلاقی تحصیلی و معنوی زمینه تبلیغات بیگانگان و فریب نادانان را نیز علیه روحانیت فراهم می آورد واهل علم را در[ مواضع تهم] می نشاند. کمترین نتیجه چنین جوی بی اعتمادی و بدبینی است .
آنچه مردم ازاهل علم و روحانی انتظار دارند روحانیت معنویت و بی آلایشی است نه تجمل .
امام باقر( ع ) می فرمایند:
[ ان الفقیه الزاهد فی الدنیالراغب فی الاخره المتمسک بسنه النبی] 42 .
فقیه واسلام شناس نسبت به دنیا بی رغبت و نسبت به آخرت مشتاق است و به سنت پیغمبر(ص ) تمسک دارد.
اکنون به خاطراوضاع ویژه ای که بر جامعه ما حاکم است و حساسیتی که رفتار و معیشت اهل علم دارد لازم است که اهل علم از برخی امور مباح نیز پرهیز کنند. داشتن زندگی مجلل و با تشکیلات منافی شعارهایی است که روحانیان در تبلیغات خوداز عدل اسلام زندگی زاهدانه معصومین ( ع ) واولیاءالهی و عالمان راستین ابراز داشته است .
امروز مراعات نکردن این مسائل لطمه به آبروی جامعه روحانی مذهب وانقلاب و نظام می زند.
بنابراین روحانی بایداز زینته تجملات وامکاناتی که توده های محروم از آنها بی بهره اند به دور باشد تا همواره در عمق دل مردم جای داشته و در موضع راهنمای محبوب ادای وظیفه کند.
امام خمینی (ره ) نسبت به وضع معیشتی روحانیان وامکان آلوده شدن برخی به تجملات بسیار نگران بودند و دراین باب هشدارهای مکرر داده اند:
اگر خدای نخواسته مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر داده اند و رفت و آمدهایشان مناسب شان روحانیت نیست و آن چیزی را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده است از دست بدهنداز دست دادن آن همان واز بین رفتن اسلام و جمهوری اسلامی همان . 1364/04/26
هیچ چیز به زشتی دنیاگرایی روحانیت نیست . 67/12/3.
ایشان در دیدار بااعضای مجلس خبرگان برای چندمین بار خطر تشریفاتی شدن زندگی روحانیان را گوشزد کردند و با نگرانی شدیداز این آفت یاد کردند.
این فرمایشان در آن زمان سرفصل جدیدی را در مبارزه با تجمل گشود واز جانب برخی از روحانیان اقداماتی به عمل آمداما متاسفانه با گذشت زمان غبار فراموشی بر آن نشست و برخی ناخودآگاه یااز روی سهل انگاری دوباره گرفتاراین آفت شدند.
امام (ره ) می فرمایند:
مساله دیگر مساله تشریفات حوزه های روحانیت است که دارد زیاد می شود. وقتی تشریفات زیاد شد محتوی کنار می رود. وقتی ساختمانها و ماشینها و دم و دستگاها زیاد شد موجب می شود بنیه فقهی اسلام صدمه ببیند. یعنی بااین بساطها نمی شود شیخ مرتضی و صاحب جواهر تحویل جامعه داد!این موجب نگرانی است واقعا. نمی دانم بااین وضع چه کنم ؟ این تشریفات باعث آن می شود که روحانیت شکست بخورد. زندگی صاحب جواهر را با زندگی روحانیون امروز که بسنجیم خود می فهمیم که چه ضربه ای به دست خودمان به خودمان به خودمان می زنیم .63/06/12 .
لازم به یادآوری است که بسیاری از روحانیان خوشبختانه وارستگانی هستند که جان را در زلال معارف دینی شسته و زندگی با صفای خویش را آلوده به تشریفات و تجملات دنیا نکرده اند.اکنون که سخن از زهد و ساده زیستی اهل علم است بیشتر جهت تذکری است برای آینده و هشداری است برای آن عده معدود که خود را در موضع تهمت و سوءظن قرارداده و باعث بدگمانی مردم به صنف روحانیت شده اند. باید توجه داشت که قشر عظیمی از روحانیان امروز در عسرت و تنگدستی به سر می برند واز زندگی متوسط و معمولی هم محرومند. طلابی که در حوزه ها مشغول تحصیل هستند بسیاری از روحانیان معظمی که در خارج حوزه به کارهای تبلیغی و راهنمایی مردم پرداخته انداز معمولی ترین خدمات عمومی و دولتی محرومند.
تجمل عده ای انگشت شماراز عمامه به سرها باعث تهمت ناروا به کل روحانیت شده است و مردم گمان می برند که همه اهل علم برخوردار و متنعم هستندازاین روی چنین اوضاعی حکم می کند که اگر کسی از روحانیان امکان تجمل و رفاه دارد نباید بدان آلوده گردد و زمینه گمانها و نسبتهای ناروا را فراهم آورد.
بر روحانیان است که خاطر خوش توده های مردم رااز زندگی ساده و روح منیع عالمان دینی مکدر نکنند و برای زرق و برق چند روز دنیا ننگ دنیاطلبی را برای خود نخرند.
طلایه داران دانش خوشبختانه نمونه پارسایی و زهد بوده اند و نشانه های بی رغبتی آنان به دنی در تاریخ فراوان است :
شهیدثانی (ره ) به خاطر بی آلایشی و زهد و سادگی که در زندگی داشت خود مستقیما نیازهای زندگی راانجام می داد و شبها پس از فراغت از درس و بحث روزانه راهی بیابان می شد و هیزم خانه را تهیه می کرد 43 .
عیاشی (ره ) تمام ارثیه ای که از پدرش به وی رسیده بود تقدیم اهل علم و حدیث کرد. منزلش مانند مسجدی بود که محققان پیوسته در آن جا به کار و تحقیق می پرداختند 44 .
درباره مرحوم مدرس (ره ) گفته اند:
[تخت خوابش حصیر بالشش عمامه و رواندازش عبایش بود. در همه فصلها از جامعه ساده کرباس بهره می جست و هنگامی که از وی پرسیدند که : چرا به رفاه بیشتر فرزندانتان نمی رسید؟
فرمود: همه بچه های ایران بچه های من هستند. یعنی نباید فقط به فکر فرزندان خودم باشم .
وضع مالی و رفاه دیگران را نیز باید در نظر بگیرم واز آنها پیش نیفتم] 45 . .
ناصرالدین شاه در مسافرت به خراسان وارد سبزوار شد و سری به خانه حاج ملا هادی سبزواری (ره ) زد. با تعجب به وضع بسیار زاهدانه و بی آلایش و خوراک ساده وی خیره شده بود. حاجی شعری سرود:
اگر چه فرش من از بوریاست خورده مگیر
چرا که جایگاه شیر در نیستان است
از راه علم دخلی ننموده و معاشش منحصر به اجاره ملک موروثی اش بود... یک زندگانی ساده بی آلایش بی خودنمایی نمود که امتیاز برای خود قائل نشد و هیچ استفاده از توجهات کامله مردم به خودش ننموده و ثروتی نیندوخت واولادش را متجملا بار نیاورد آنها را عادت بی رعیتی داد 46 .
شیخ انصاری (ره ) مردی که مرجع کل فی الکل شیعه است روزی که می میرد با آن ساعتی که به صورت یک طلبه فقیر دزفولی وارد نجف می شود فرقی نکرده است . وقتی خانه او را نگاه می کنند مثل فقیرترین مردم زندگی می کند 47 .
هنگامی در دزفول بود غذای شبانه خود را به فقیر عاجزی می داد که در بقعه پیر محمد واقع در محله حیدرخان زندگی می کرد و خود با گرسنگی شب را به صبح می آورد.
هنگام فوت چیزی از مال دنیا به ارث نگذاشت . مقدار 17 تومان ازاو باقی ماند که به همان میزان مقروض بود 48 .
امام خمینی (ره ) می فرماید:
[زندگی شیخ انصاری را بسیاری شنیده اید چه وضعی داشته است ؟اگر نبود آن وضع نمی توانست آن شاگردان بزرگ را تربیت کند و نمی توانست آن کتابهای ارزنده را تحویل جامعه بدهد.
صاحب جواهر چنان کتابی نوشته است که اگر صد نفر بخواهند بنویسند شایداز عهده برنیایند واین یک کاخ نشین نبوده است ... یک منزل محقر داشتند و در یک اطاقشان به دالانی باز بوده است که از آن نیم داغی می ورزیده وایشان مشغول تحریر جواهر بودند.از یک آدمی که علاقه به شکم شهوت مال و منال و جاه وامثال اینها دارداین کارها بر نمی آید. طبع قضیه این است که نتواند] 49 .
مرحوم حاج شیخ جواد جبل عامل می فرماید:
[خلوص نیت و جلب نظر خداوند متعال اسباب کار طلبه است .اینها با معیشت ساده بهتر به دست می آید. تجربه همه نشان داده است که در زندگی ساده انسان فراغت بیشتری برای کمال می یابد.اکثر بزرگان ماازاین طریق به جایی رسیده اند. مرحوم جرقویه استاد بزرگ ما که دارای مراتب و کمالات خوبی و عادت بالایی بوداز نظر زندگی بسیار در فشار و تنگدستی می زیست] 50 .
در شرح حال استادالفقهاء وحید بهبهانی رضوان الله علیه می نویسند:
روزی یکی از عروسهای خود را مشاهده کرد که پیراهن الوان از نوع پارچه هایی که معمولا زنان اعیان واشراف آن عصر می پوشیدند به تن کرده است . فرزندشان (مرحوم آقا محمداسماعیل ) را در مورد ملامت قرار دادند.او در جواب پدراین آیه قرآن را خواند:
قل من حرم زینه الله التی اخرج
بگو چه کسی زینتهایی که خداوند برای بندگانش آفرید و هم چنین روزیهای پاکیر را تحریم کرده است ؟ایشان پاسخ دادند من نمی گویم خوب پوشیدن و خوب نوشیدن واز نعمتهای الهی استفاده کردن حرام است . خیر. دراسلام چنین ممنوعیتهایی وجود ندارد. ولی یک مطلب دیگر هست و آن این که ما خانواده ما به اعتباراین که پیشوای دینی مردم هستیم وظیفه خاصی داریم . خانواده های فقیر وقتی که اغنیا را می بینند که از همه چیز برخوردارند طبعا ناراحت می شوند. یگانه مایه تسکین آلامشان و تیپ اغنیا در آییم این یگانه مایه تسکین آلام هم از میان می رود. ما که قادر نیستیم عملا وضع موجود را تغییر دهیم لااقل ازاین مقدار همدردی مضایقه نکنیم 51 .