دستورالعملی از میرمحمد صالح خاتون آبادی (م ۱۱۲۶ ق)

میرمحمد صالح خاتون آبادی، از فقیهان بزرگ سده ی دوازدهم هجری و از خاندان معروف سادات خاتون آبادی اصفهان است. نخست، در درس ملامیرزا شیروانی حاضر می شدو پس از وفات او، به درس دایی و پدر زن اش علامه محمدباقرمجلسی رفت. پس از وفات مجلسی، امامت جمعه و مرجعیت در اصفهان به او منتقل شد.

مقدمه

میرمحمد صالح خاتون آبادی، از فقیهان بزرگ سده ی دوازدهم هجری و از خاندان معروف سادات خاتون آبادی اصفهان است. نخست، در درس ملامیرزا شیروانی حاضر می شدو پس از وفات او، به درس دایی و پدر زن اش علامه محمدباقرمجلسی رفت. پس از وفات مجلسی، امامت جمعه و مرجعیت در اصفهان به او منتقل شد.

خاتون آبادی، آثار علمی فراوان و متنوعی از خود برجا گذاشت. صاحب ریحانه الادب 26 اثر او را برشمرده است. (1)مشهورترین اثر او حدائق المقربین است.

حدائق المقربین در پنج حدیقه در احوال ملائکه و انبیا و ائمه ی اطهار(علیهم السلام ) و دانشمندان تالیف شده است.

مولف، در حدیقه ی پنجم، به شرح حال گروهی از صحابی پیامبراکرم و ائمه اطهار(علیهم السلام ) و سی نفر از عالمان نامدار شیعه، از کلینی تا مجلسی،پرداخته است.

این کتاب، تاکنون چاپ نشده است. جناب حجه الاسلام سید جعفر نبوی آن را در دست تصحیح دارد که امید است هر چه زودتر این کار به انجام رسد.

دستوالعملی که ملاحظه می کنید، در خاتمه ی حدائق المقربین قرار دارد که حضرت آقای نبوی، نسخه ی عکسی آن را، کریمانه در اختیار بنده گذاشتند.

برای اطلاع بیش تر از احوال و آثار خاتون آبادی، منابع زیر را ببینید:

الکواکب المنتشره آقا بزرگ تهرانی، ص 368 -369; وقائع السنین والاعوام سیدعبدالحسین خاتون آبادی، ص 556 و 565; فهرست کتب خطی کتابخانه های اصفهان، سیدمحمدعلی روضاتی 72-77 و 81-89 ، علامه روضاتی، سه نسخه ی خطی از کتاب تالیفات خاتون آبادی را به تفصیل معرفی کرده است; تلامذه العلامه المجلسی، ص 110-111.

در بیان گروهی از مقربان از اهل این اعصار و ازمان

بدان! ای طالب طریق قویم- هداک الله الصراط المستقیم- که فیوضات ربانی وهدایات سبحانی، پیوسته در میان اهل ایمان جاری و مستمر است و الطاف صمدانی واسبابت کرامت و بزرگواری، همواره برای اهل ایقان حاصل است. و مرتبه ی قرب وکرامت و منزلت و جلالت و فضیلت، مخصوص گذشتگان و پیشینیان نیست و در هر عصری وزمانی، گروهی در بارگاه الهی گرامی و مشمول عواطف و الطاف نامتناهی هستند وبه مساعدت تاییدات ربانی، مراتب قرب الهی را پیموده اند; و لیکن ما را، معرفت به حال اشخاص ایشان نیست، بلکه این معرفت، خداوندی را است که مطلع است براعمال و افعال و ضمایر و اسرار و نیات و مراتب قربات ایشان. و غایت معرفت ما،آن است که گرامی و مقرب درگاه الهی، کسی است که صاحب فلان صفات و محلا به فلان فضایل باشد.

چون این معنا معلوم شد، اکنون گوییم که: ای عزیز! تتبع کن و تفحص نما و هر که را محلا به این فضایل بینی، او را مقرب درگاه الهی و گرامی شناس.

و آن فضایل چند امر است:

فضیلت اول

آن که عالم باشد; چه، مکرر در حدایق سابقه، مذکور ساختیم که هیچ سببی ازاسباب قرب الهی اقوا از علم نیست و اکثر مراتب آن، علم است. و هر چند علم عالم زیاده می شود و یقین او کامل تر می گردد، درجات قرب رفیع تر و منازل عالی تر می گردد.

و لیکن علمی که موجب قرب است، آن علمی است که به وسیله ی آن علم، معرفت الهی شود و به وسیله ی آن، معرفت کامل به احوال و مراتب جلیله ی رسول خدا و ائمه ی هدا، علیهم التحیه والثناء، حاصل شود وبه وسیله ی آن علم، عالم، عارف به احکام دین گردد و احکام دینی را از آیات و روایات استنباط نماید و به وسیله ی آن علم،مطلع گردد بر عیوب نفس خود و صفات ذمیمه ای که در نفس او راسخ شده است، آن ها رابشناسد تا در مقام معالجه ی نفس خود درآید و آن صفات ذمیمه را به معالجه ی تدبرو تفکر در زوال دنیا و فنای لذات دنیا، از خود رفع نماید و نفس خود را به اضداد آن صفات -یعنی صفات حسنه- محلا و مزین گرداند.

و علامت این، خوف و خشیت است. نمی بینی که حق تعالی می فرماید که:

(انما یخشی الله من عباده العلماء). (2) یعنی: خشیت و خوف ندارند از عذاب وعقاب خدا، مگر علما.

پس عالمی را که بینی که آثار خوف در او نیست و در معیت خدا و خالفت شرع،بی پروا است، بدان که او عالم نیست، بلکه جاهل عالم نما است; هر چند که در میان علما درآمده باشد و خود را به مزید علم و فضل، ستایش نماید.

و شهید ثانی شیخ زین الدین(ره) در بعضی از مولفات خود در شرح حدیث معتبری که از حضرت صادق علیه السلام وارد شده که: «نماز، پشت سر عالم، حساب می شود به هزار نماز»، گفته که:

مراد از «عالم » کسی است ک عالم باشد به علوم دینی و احکام شرعی; مانند علم به خدا و کتاب خدا و سنت پیغمبر خدا(ص) و مقدماتی که موقوف علیه آن علوم باشد.

و هم چنین علم به کیفیت طهارت قلبی و تزکیه ی نفس از رذایل و تخلیه ی آن به فضایل، نه آن که مراد، مطلق علم باشد; چنان چه تنبیه براین نموده رسول خدا(ص)آن جا که فرموده که: «علمای امت من، مانند پیغمبران بنی اسراییل اند، (3) زیراکه از گروه علما شباهت ندارند به پیغمبران، مگر آن علمایی که وصف نمودیم.

و هم چنین آن جا که فرموده که: «علما، وارثان پیغمبران اند»; زیرا که پیغمبران به میراث نگذاشتند، مگر آن علومی که وصف نمودیم. و علمای دیگر، که غیر این علما باشند، بلکه ایشان به وارث بودن اضداد پیغمبران، اشبه و به سوی ایشان، امیل اند. تا اینجا بود کلام او. و از آن چه گفتیم، مفهوم می گردد که گروهی که ...

به معتقدات متصوفه اعتقاد داشته باشند و به حلول و اتحاد و وحدت وجود و امثال این عقاید قابل باشند... از گمراهان اند، نه مقربان.

و بالجمله، عالم حقیقی، آن است که مبتلا به مرض...و تصوف نباشد و از جمله فقهاو محدثان و خادمان احادیث اهل بیت(علیهم السلام ) باشد و تاسی بر زراره ومحمدبن مسلم و امثال آن بزرگواران، که از روات اخبار بوده اند، نموده باشد. ولهذا در اخبار و احادیث، تعبیر از «علما» فرموده اند و مدح ایشان نموده اند.

فضیلت دوم

آن که عامل باشد; یعنی، به مقتضای علم خود، عمل نماید و محرمات الهی راترک کند و در مراعات اوامر و نواهی، مسامحه و مساهله ننماید و معصیت را سهل نشمارد و اعتماد بر علم نموده، ترک عمل ننماید; زیرا که عالمی که عمل ننماید، در حقیقت، عالم نیست.

و در حدی صحیح وارد شده که:

از حضرت صادق (ع) پرسیدند از تفسیر این آیه که (انما یخشی الله من عباده العلماء)، فرمود که: «مراد از علما، آن گروهی است که فعل ایشان، مصدق قول ایشان باشد و آن کسی که کردار او مصدق گفتار او نیست، او عالم نیست ».(4) و ایضا از احادیث بسیار ظاهر می شود که عمل در حق عالم، آکد است و عالمی که به علم خود عمل ننماید، حال او بدتر است از جاهلی که علم نداشته باشد.

چنان چه از حضرت امیرالمؤمنین (ع) منقول است که:

رسول خدا(ص) می فرمود که: «علما، دو مردند: یکی، مرد عالمی که به علم خود عمل می نماید و او ناجی است. و دیگری، عالمی که به علم خود عمل نمی نماید و هالک است. و به درستی که اهل جهنم، متاءذی می شوند از بوی عالمی که به علم خود عمل نکرده است. و سخت ترین اهل جهنم از جهت ندامت و حسرت، مردی است که دعوت کرده باشد دیگری را به سوی خدا، و آن دعوت کرده شده، قبول کرده و اطاعت خدا نموده باشد و داخل بهشت شود و دعوت کننده داخل جهنم شود، به سبب ترک علم خود ومتابعت هوا و طول امل. (5)

و در حدیث دیگر از حضرت امیرالمؤمنین(ع) مروی است که فرمود که: ایهاالناس! هرگاه عالم شوید، عمل کنید به علم خود، شاید که هدایت یابید; زیرا که عالمی که عمل می نماید به غیر علم خود، مانند جاهل حیرانی است که از جهل خود به هوش نیامده باشد; بلکه حجت بر او عظیم تر و حسرت بر او شدیدتراست. (6)

و از حضرت امام زین العابدین(ع) منقول است که:

در انجیل نوشته است که «طلب مکنید علم آن ها را که نمی دانید; تا عمل نکنند،زیاد نمی کند صاحب اش را مگر کفر، و زیاده نمی کند او را مگر به عدد دوری ازخدا! (7) .

و در حدیث دیگر وارد شده که:

می آمرزند از جاهل، هفتاد گناه را، پیش از آن که بیامرزند از عالم، یک گناه را.

و بدان! که این عمل -که دانستی که یکی از شروط است- مراتب مختلفه دارد و هرچند اکثار در آن نمایند، قرب کامل تر می شود.

و علما، اولایند به کثرت عبادت از جهال، و پیوسته، علمای دین، مبالغه و افراطمی نموده اند در عبادت; چنان که گذشت که سبیعی 2 که راس علما و از خواص اصحاب ائمه(علیهم السلام ) بود، چهل سال، از وضوی نماز خفتن نماز صبح را می گزارد وهرشب قرآن را ختم می نمود. و حماد ،رضوان الله علیه، پنجاه حج کرد و باز اراده ی حج نمود تا در حین غسل احرام در میان آب غرق شد.

و کثرت ایشان بعد از تعقیب نماز صبح، چون سجده ی شکر می کردند، سر از سجودبرنمی داشتند تا اذان ظهر را می شنیدند.

فضیلت سیم

آن که احتیاط تمام داشته باشد و مداهنه در دین الهی ننماید و هرگاه مسایل دینی از او سؤال کنند، اگر اجتهاد در آن مسئله نکرده باشد، جواب نگوید،و اگر اجتهاد کرده باشد، تقیه و رعایت، نکند، خواه، سائل را خوش آید یا بد آیدو موافق غرض او جواب را باشد یا مخالف غرض او، [بلکه] مطابق شرع و موافق حق گوید و تدلیس و تلبیس ننماید; زیرا که در حدیث وارد شده که:

المفتی علی شفیر جهنم;

یعنی، فتوا دهنده، برکنار جهنم ایستاده است و به ادنا زلت و لغزش به جهنم می افتد.

و از حضرت امام جعفر صادق(ع) منقول است که به مفضل بن یزید فرمود که:

نهی می کنم تو را از دو خصلت که در این دو خصلت، هلاک می شوند مردان بسیار: نهی می کنم تو را که عبادت کنی خدا را به باطل، و فتوا دهی مردم را به آن چه ندانی. (8)

و در حدیث صحیح دیگر، حضرت امام محمدباقر(ع) فرمود که:

هر که فتوا دهد مردم را به غیر علم و نه هدایت، لعنت کنند او را ملائکه ی رحمت و ملائکه ی عذاب، و لا حق شود به او، وزر و وبال هر که عمل کند به فتوای او. (9)

و بالجمله، امر فتوا، بسی خطیر است و در این زمان، در باب فتوا، اکثر اهل علم،مسامحه می نمایند و مکرر فتاوی غیر صحیحه دیده می شود.

و کسی که فتوای غیر صحیح دهد، یا از روی جهل است یا تجاهل، و در هر دو صورت،این مفتی، قابلیت ندارد; زیرا که مفتی باید که مجتهد باشد و اجتهاد، مرتبه ای سهل نیست و شرایط بسیار دارد و همه کس را آن مرتبه ی جلیله حاصل نمی شود. و لهذاشیخ زین الدین، علیه الرحمه، می فرماید که:

اجتهاد، فضل الهی است که حق تعالی، عطا می فرماید به هر که می خواهد (10) .

و ایضا باید که مفتی از مرتبه ی اجتهاد، دقت بسیار به کار برد در اصل مسئله وهم چنین در تطبیق مسئله بر مواردی که استفتا می نمایند. و در هر یک از این دومقام، خطا واقع می شود... .

فضیلت چهارم

آن که تهذیب اخلاق کرده باشد; یعنی، اخلاق رذیله و صفات ذمیمه که در نفس آدمی کامن و پنهان می باشد و محرک آدمی بر معاصی و گناهان می شود و مانع از رسیدن به مراتب قرب و رضوان می گردد، آن ها را از نفس خود سلب می نماید; زیراکه این ها، امراض نفسانی و موجب حرمان از سعادات ابدی اند و ازاله ی آن ها، درحصول قرب و سعادت، دخل تمام دارد.

و این اخلاق رذیله، بسیار است و هریک از آن ها شعب بسیار نیز دارد و این حقیردر کتاب روادع النفوس (11) به مجملی از آن ها و مفاسد آن ها اشاره نموده ام و درکتاب تهذیب الاخلاق مفصل و مشروح ایراد کرده ام و در این جا به ذکر مختصری از اخلاق ذمیمه و مفاسد آن ها اقتصار می نماییم.

اول، «تکبر» که در حدیث وارد شده که:

عزت، ردای خدا است و کبر، از خدا است. هرکه، چیزی از این دو صفت را برخودببندد، حق تعالی او را سرنگون در جهنم افکند. (12)

دویم «حسد» که در حدیث واقع شده که: «حسد، ایمان را می خورد، چنان که آتش، هیزم را می خورد». (13)

سیم «بخل » که حضرت امام محمد باقر(ع) فرمود که:

رسول خدا(ص) هر صبح و شام، پناه می برد به خدا از بخل. و ما نیز پناه می بریم به خدا از بخل. و به درستی که حق تعالی می فرماید که: «هرکسی که نفس خود را ازبخل نگاه دارد، او از رستگاران است ». چهارم، «حرص »، خواه حرص بر جمع مال یا حرص بر تحصیل جاه و اعتبار و ریاست. و در حدیث وارد شده که:

دینار و درهم، هلاک کرد گروهی را که پیش از شما بوده اند و شما را نیز هلاک خواهد شد. (14) و در حدیث دیگر وارد شده که:

هر که طلب نماید ریاست و سرکرده بودن را، هلاک می شود. (15)

پنجم، «طول امل »که در حدیث وارد شده که حضرت امیرالمؤمنین فرمود که:

خصلتی که از آن بر شما بیش تر می ترسم، دو خصلت است: یکی، متابعت خواهش های نفس و دیگری، طول امل. اما متابعت هوا، پس آدمی را منع می نماید از قبول حق ومتابعت حق. و اما طول امل، پس موجب فراموشی آخرت می گردد. (16)

ششم، «ریا» که در حدیث وارد شده که:

اجتناب کنید از ریا; زیرا که آن، به منزله ی شرک به خدا است.

و مرائی را در روز قیامت، به چهار نام می خوانند: «ای کافر!»، «ای بدکردار!»، «ای مکار!»، «ای زیان کار!»، عمل تو، بر طرف شد و مزد تو، باطل گردید و تو را در این روز، بهره و ثوابی نیست برو و ثواب خود را به طلب از آن کس که برای او کاری کردی!هفتم، «عجب » که در حدیث وارد شده که:

خدا می دانست که گناه، از برای مؤمن بهتر است از عجب. و اگر این نمی بود،نمی گذاشت که هیچ مومنی به گناه مبتلا شود. (17)

فضیلت پنجم

آن که اجتناب کند از شبهات. و مراد شبهات، اموری است که حال آن ها مشتبه باشدو احتمال حرمت و حلیت، هر دو، داشته باشد.

و از آن جمله است، اموال ظلمه; یعنی، مالی که در تصرف ایشان باشد و حرمت آن مال، به خصوصه، بر ما معلوم نباشد.

و احادیث در احتراز و اجتناب از شبهات بسیار است. و در احادیث معتبره واردشده که: «اجتناب کنید از شبهات تا نیفتی در هلکات ». (18) و سر این معنا وحکمت در احتراز از اموال مشتبهه، منکشف نمی گردد، مگر بعد از تمهید مقدمه ای.

و آن مقدمه این است که: در محل خود مبین شده، بنابر قاعده ی حسن و قبح عقلیین،که افعال واجبه و مستحبه مشتمل است بر مصالحی چند که سبب وجوب یا استحباب آن فعل گردیده، و اعمال محرمه و یا مکروهه، منطوی است. بر مفاسدی چند که باعث حرمت یا کراهت آن عمل گردیده. و این مصالح و مفاسد، یا لازم ذوات و ماهیات آن افعال و اعمال است، یا لازم صفات لازمه ی آن ها، یا لازم بعضی از جهات و اعتبارات آن ها است. و بالجمله، چون اعمال و افعال، بعضی مستتبع خیر و بعضی مستتبع شراست، شارع -که طبیب نفوس خلایق است- امر فرموده به اتیان به اعمالی که از قسم اول باشد، تا موجب حصول خیر شود، و نهی فرموده است [از قسم دوم] تا موجب دفع شر شود. بر حسب اختلاف مراتب خیر، بعضی را واجب و بعضی را سنت، و به اعتبارمراتب شر، بعضی را حرام و بعضی را مکروه گردانید.

پس افعال واجبه و مستحبه، دو ثمره دارد:

اول، ثمره ی عقلی که از لوازم آن عمل است، عقلا; یعنی، صلاح حال عامل که به وسیله ی آن عمل حاصل می شود.

دویم، ثمره ی شرعی که متفرع است بر آن عمل، شرعا; یعنی، ثواب آن عمل که شارع برای آن عمل قرار داده.

و هم چنین افعال محرمه و مکروه نیز مستلزم است ثمره ی عقلی ای را که فساد حال عامل است، یا ترک مرتبه ی کامله از صلاح حال. و ثمره ی شرعی که حصول گناه است یاانحطاط درجه.

و بالجمله، هم چنان که اجسام بسیطه و مرکبه را، به اعتبار طبایع و امزجه،لوازمی چند است که تخلف از آن ها نمی کند، مانند آتش از جهت حرارت و قرنفل وکافور از جهت تسخین و تبرید، هم چنین افعال حسنه و افعال قبیحه را لوازم عقلی ای هست که از آن ها تخلف نمی نماید، و لیکن ما را علمی نیست به اکثر آن لوازم، مگراز جهت اخبار شارع; چنان که در حدیث وارد شده که:

خداوندا! بیامرز گناهانی را که تغییر می دهد نعمت های تو را!

و بیامرز گناهانی را که نازل می گرداند خشم تو را!

و بیامرز گناهانی را که رد می کند دعا را!

وبیامرز گناهانی را که نازل می گرداند بلا را!

و بیامرز گناهانی را که حبس می کندباران را!

و بیامرز گناهانی را که برمی دارد پرده را!

و بیامرز گناهانی را که تعجیل می کند فنا را!

و بیامرز گناهانی را که مورث پشیمانی است!

و بیامرزگناهانی را که هتک می کند پرده ها را! (19)

و هر یک از این گناهان، در احادیث بیان شده.

چون این مقدمه، ممهد شد، اکنون گوییم که مال شبهه ناک، خالی از دو صورت نیست;زیرا که به حسب واقع و نفس الامر، یا مال حلال است یا مال حرام، و در هر دو صورت،بنابر قاعده ی مقرره، که افعال مسلمانان محمول بر صحت است، چون اکنون در یدمالکانه ی مسلمی است، جایز است به حسب ظاهر شرع، تصرف در آن و حرام نیست صرف آن. و بدین جهت، ثمره ی شرعی -یعنی، حصول عقاب- ساقط است.

و لیکن در صورت دویم، که به حسب واقع، حرام باشد، لازم دارد صرف آن مال، ثمره ی عقلی ای را; چنان که اگر کسی شراب خورد، به گمان آن که آب انار است; چه در این صورت، اگر چه گناه ندارد و لیکن مست می شود و از یاد حق تعالی غافل می گردد ومفاسد مستی، او را عارض می شود.

و از این قبیل است نیز بعضی از امور میشومه، مانند آن که خانه ای که مغضوب یامقبره ی مسلمانان باشد، یا به جهت دیگر مباح نباشد، و مسلمی، با جهل حال، در آن تصرف نماید، او را اثمی و عقابی نیست، و لیکن ثمرات بد تصرف در آن و سکنای آن،مترتب می شود و به جهت آن، میشوم است.

چون این مراتب را دانستی، گوییم که طعام ظلمه، هرگاه به حسب واقع و نفس الامرحرام باشد و شخصی آن را به نادانی صرف نماید و خود را خوش دل کند به آن که به حسب ظاهر شرع، حلال است، لاجرم، آن طعام حرام، جزو جسد او می شود و به اعتبار جهت حرمت واقعی که در آن است، گوشت و خون حرام زاده در بدن او متکون می گردد و بدن او به وسیله ی آن طعام حرام، قوت می بابد. و معلوم است که بدن و اجزای بدن، آلت عبادت و بندگی جناب احدیت است و به وسیله ی بدن و قوت بدن و اعضا و جوارح و قواو مشاعر، عبادت و بندگی واقع می شود، و چه گونه قوتی که از حرام به هم رسد وخاصیت های بد داشته باشد، آلت عبادات مخلصانه و طاعات مقربه می شود؟! زیرا که ازحرام زاده، خیر و نیک صادر نمی گردد، و نطفه ای که از آن حرام حاصل شود نیز، صالح و شایسته، و فرزندی که از آن نطفه متولد شود، سعادت مند نخواهد بود.

نقل می نمایند که در زمان خاقان گیتی ستان ، علیه شآبیب الرحمه والغفران، یکی از اتراک و ارباب مناصب، فرزندان بسیار داشت و یکی از آن ها در غایت صلاح و خوبی و نهایت سداد و نیکی بود. و او را همسایه ای بود از اهل علم و ورع، و او نیزفرزندان بسیار داشت و یکی از آن ها جاهل و فاسق و بی سعادت بود. روزی آن ترک به آن مرد صالح گفت: «چه عجب است که از من چنین فرزندی و از تو چنان فرزندی به هم رسیده؟ مرد صالح در جواب گفت: عجب نیست; من، طعام تو را خورده ام و از طعام شبهه ناک تو، نطفه ی این فرزند منعقد شده و تو، طعام مرا تناول نموده و از طعام حلال من، آن فرزند صالح به هم رسیده.

و بالجمله، مفاسد طعام شبهه ناک، بسیار است و مانند سایر اغذیه تا چهل روز دربدن باقی می ماند و مهیج اسباب شقاوت و بدبختی می گردد و مانع ادراک حقایق معارف، کما هی و وصول هدایات ربانی ونیل سعادات جاودانی می شود.

و ایضا، معاشرت با ایشان در اغلب اوقات و احیان، لازم دارد بسیاری از امورمنهیه را. و صحبت داشتن با ایشان و مشاهده ی اوضاع ایشان، مورث میل به دنیا وفراموش شدن آخرت می گردد. پس هرکه مراتب عالیه ی قرب و منازل متعالیه ی سعادت راخواهد، باید که ترک نماید معاشرت ظلمه را، مگر به وجهی که شارع مرخص فرموده.

و لهذا در ازمنه ی سالفه، چنین شایع بوده که علمای دین و طالبان یقین، اجتناب می نموده اند از اموال مشتبهه، و طعام ظلمه و ارباب مناصب را نمی خورده اند ومعاشرت باایشان نمی نموده اند. و بدین جهت، توفیقات عظیمه می یافته اند و تاییدات جلیله، ایشان را رخ می نموده و علوم و معارف حقه، بر ایشان منکشف می گردیده; چه طعام حلال، دل را نورانی و قابل انعکاس اشعه ی معارف نامتناهی می گرداند.

و لهذا شیخ سدید سعید، شیخ شهید، قدس الله روحه، در عرض هفت روز، کتاب لمعه رابا آن دقت و متانت تصنیف نموده و شهید ثانی زین الدین، علیه الرحمه، در زمان قلیلی کتاب مسالک را، که قریب به صد و بیست هزار بیت است، تالیف کرد و جمیع ابواب و همه ی فنون فقه را اجتهاد نمود.

و هرکه از روی بصیرت، در آن کتاب تامل و تدبر نماید، به یقین می داند که تحقیقات و تدقیقاتی که در آن کتاب شده، اکثر آن ها از الهامات رحمانی است، نه به قوت فضیلت .

و در این اوان، این شیوه ی مرضیه و این طریقه ی مسلوکه، مهجور و متروک گردیده است و اکثر اهل علم، از معاشرت ظلمه احتراز و اجتناب نمی نمایند و امروز نزدفلان و فردا نزد فلان و پس فردا نزدمنسوبان ایشان به سر می برند و ابدان ایشان،از طعم های اهل ظلم و طغیان، پرورش و قوت می یابد و یک شبانه روز عمر عزیز خودرا به سختان بی حاصل و کلمات بلاطایل می گذرانند و در حین معاشرت، نصیحت یا ترغیب به امور آخرت یا امر به معروف ونهی از منکر، مطلقا بر زبان ایشان جاری نمی شود،یا سعی در حوائج مومنان -که کفاره ی ورود مجالس ایشان است- به عمل نمی آید.

هیهات! هیهات! با این حالات ناشایست و ردی کجا است و توفیقات ربانی و تاییدات سبحانی و فیوضات صمدانی؟! و بدین جهت است که پیشوایان دین و هادیان طریق مبین،مذمت فرموده اند علمایی را که معاشرت نمایند با انبیا و توانگران، و خوش آمدگویند اهل دنیا و ظالمان را.

و در حدیث معتبر از حضرت امام جعفر صادق(ع) منقول است که فرمود که:

طالبان علم، سه صنف اند; بشناس ایشان را به اشخاص ایشان و صفات ایشان: -پس فرمود که: -صنفی، طلب می نمایند علم را برای جهل و مراء، و صنفی، طلب می نمایندبرای گردن کشی و ختل، و صنفی، طلب می نمایند برای دانایی و عقل.

اما صاحب جهل و مراء، پس او موذی و اذیت رساننده است و مراء و جدال کننده است.

و در مجالس، به سخن در می آید و یاد می کند علم و دانایی و حلم و بردباری را، وخود را به این صفات می ستاید و پوشیده است جامه ی خشوع و فروتنی و لیکن خالی است از ورع و پرهیزگاری. پس بکوبد خدای تعالی، خیشوم او و قطع کند از او خیزوم اورا.

و صاحب گردن کشی و ختل، مردی است مکار و مفسد و گردن کشی می کند بر اسباه خود، وتواضع و فروتنی می نماید برای اغنیای غیر خود و آن چه ایشان دهند به او، از رشوه و حطام دنیا، می گیرد و هضم می نماید و دین خود را حطم و باطل می گرداند.

پس کور و پنهان کند خدا، به سبب این عمل، علم او را، و قطع نماید از آثارعلماءاش او را.

و صاحب دانایی و عقل، مردی است صاحب شکستگی و اندوه و بیداری، و خنک خود رابسته است و جامه ی عبادت خود را پوشیده است و شب را زنده می دارد در تاریکی وعمل می کند برای جناب اقدس الهی. و صاحب خشیت و خوف است و پیوسته به دعا مشغول است و بر نفس خود می ترسد. و متوجه اصلاح نفس خود می باشد واهل زمان خود رامی شناسد و از معتمدین برادران خود، وحشت می دارد. پس محکم کند خدا، به سبب این عمل، ارکان او را و عطا فرماید به او در قیامت، امان او را (20) .

رزقناالله و سائرالمؤمنین هذه السعاده العظمی.

این است بعضی از فضایل که حصول آن ها شرط است در قرب الهی.

و شروط دیگر نیز هست که از تتبع آیات و اخبار و سیرت علمای اخیار، ظاهرمی گردد و در کتب اخلاق و احادیث کفر و ایمان، مسطور است.

و جامع همه ی آن فضایل و شروط آن «ترک دنیا و علم و عمل » است و هر که صاحب این خصلت باشد، او، مقرب درگاه الهی در نزد حق تعالی گرامی است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان