افراد منفی نگر و بدبین چگونه می اندیشند؟

فرد بدبین، یعنی کسی که به بدبینی بیمارگونه دچار است، با دیدی منفی و ذهنی تاریک رویدادها را تفسیر می کند

افراد منفی نگر و بدبین چگونه می اندیشند؟

فرد بدبین، یعنی کسی که به بدبینی بیمارگونه دچار است، با دیدی منفی و ذهنی تاریک رویدادها را تفسیر می کند. همواره احتمالات منفی را واقعی و احتمالات مثبت را دور از ذهن می داند. او بدترین احتمال ممکن را محتمل ترین احتمال می داند و هیچ گاه نمی تواند با دید مثبت به وقایع نگاه کند. در نتیجه امکان اعتماد کردن از او سلب می شود و نگرانی از بروز مشکلات و اتفاقات ناخوشایند، تمام فکر و ذهنش را فرا می گیرد.
فرد منفی نگر به بدترین بخش موقعیت زندگی خود می نگرد. این گونه افراد به داشتن توانایی برای تغییر دادن محیط باور ندارند و امید به آیند را از دست می دهند. افراد منفی نگر از نابرابری های زندگی شکایت می کنند و برای هیچ چیز در زندگی تلاش نمی کنند، زیرا بر این باورند که همیشه بازنده هستند و به این ترتیب تمامی فکرهای جدید، خلاقانه و مبتکرانه شان را کنار می گذارند، فقط به دلیل این که تصور می کنند انجام دادن آنها غیرممکن است.
افراد منفی نگر احساس تنها بودن و طردشدگی سمی کنند و از دید خودشان احساساتی دارند که واقعی نیست، مثلاً احساس می کنند بی قدر، خالی و بی ارزش هستند و دائم فکر می کنند کفایت لازم برای کارها را ندارند. آنان احساس می کنند همیشه بازنده هستند و دائم در همه ی کارها شکست می خورند؛ در نتیجه نسبت به خود احساس خشم و نارضایتی دارند و همیشه حس می کنند نادیده گرفته شده اند و حقوق شان پایمال شده است. در مواردی هم تمایل به سرکشی دارند. این نگرش منفی بر زندگی آن ها تأثیر نامطلوبی دارد.
افراد بدبین عموماً از ارتباط داشتن با سایرین احساس امنیت و آرامش نمی کنند، چرا که هر گونه رابطه را به شکلی منفی تفسیر می کنند و خود این مو ضوع آسایش روانی آن ها را از بین می برد. به دنبال این روند، آن ها بیشتر ترجیح می دهند تنها باشند تا این که از ارتباط بدبینانه با دیگران رنج بکشند. آن ها در مواجهه با امور روزمره نیز دچار مشکل هستند، چرا که بروز هر اتفاق تازه و هر نوع تغییر بر نگرانی های شان می افزاید و این خود موجب می گردد که از به کارگیری ابتکار عمل بر اساس خلاقیت های فردی پرهیز کنند چون تصور می کنند که خطرات احتمالی هر نوع ابتکاری بسیار بیشتر از فواید آن است و به مرور زمان فردی بسیار محتاط یا به گونه ای افراطی محافظه کار می شوند، به طوری که گاه مخاطرات خیالی را دستاویز منفی بافی و پرهیز از عمل قرار می دهند. به عبارتی احتیاط، به عنوان یک خصوصیت مثبت، در این افراد شکل افراطی و دردسرساز به خود می گیرد.
افراد بدبین از زندگی خود لذت نمی برند و زمانی که به آینده فکر می کنند، احساس افسردگی وجودشان را می گیرد. آن ها به این نتیجه می رسند که از جانب خانواده، همکاران و دوستان مورد خیانت و دسیسه چینی هستند و انسان جالب و سرگرم کننده ای برای دیگران نیستند. همچنین انتقاد از خود و بیان بی ارزش بودن خود را سودمند و درست می دانند و اگر ببینند که دیگران برای آن ها ارج و بهایی قائلند نظر آنان را بی ارزش می خوانند.
افراد منفی نگر تصور می کنند در هیچ کاری موفق نمی شوند و همیشه تلاش های شان بی نتیجه است. می اندیشند که بین آن ها و دیگران مانع عظیمی وجود دارد که غلبه بر آن غیرممکن است و همچنین در مقابل فکرهایی که با باورهای منفی آنها نسبت به زندگی سازگار نباشد جبهه می گیرند. این افراد از نوع برخورد دیگران این طور نتیجه می گیرند که دیگران به آن ها نگرش منفی دارند.
افکاری مانند این که: «من موفق نخواهم شد و نمی توانم هیچ کاری را درست انجام بدهم.» دائم در ذهن افراد منفی نگر تکرار می شود.
در نظر یک فرد بدبین، اطرافیان تغییر نمی کنند و هیچ دلیلی برای امید داشتن به آینده وجود ندارد. آن ها معتقدند آینده نیز مانند گذشته تیره و تار خواهد بود.
تفکر مخرب دیگر این است که زندگی باید آسان تر و منصفانه تر از این باشد و همچنین در زندگی همه چیز ساختگی و دروغین است و چیزهایی مثل شادی، عشق و موفقیت وجود خارجی ندارند.
آنان فکر می کنند سرنوشت شان را پیش تعیین شده و آن ها هرگز توانایی تغییر دادنش را ندارند. آن ها معتقدند که در نهایت می میرند و دفن می شوند و همه چیز تمام می شود، و نیازی نیست از آنی که هستند بهتر شوند. در تفکرات افراد منفی نگر در دنیا هیچ چیز تازه ای وجود ندارد و فقط بیهودگی و کمبود است که دنیا را فرا گرفته. آن ها فکر می کنند که اگر خداوند نژاد بشر را دوست داشت هیچ وقت این همه بلایا و مصائب و فجایع را بر آن ها روا نمی داشت.
فردی که در او رد پای بیماری بدبینی وجود داشته باشد، همه چیز را شاهد و دلیلی بر درست بودن استدلال های خود بر ضد یک موضوع می داند و استدلال های به نفع آن موضوع را نمی بیند یا بی ارزش می داند. این افراد حتی اگر با دلیل محکمی بر خلاف نظر خود مواجه شوند یا حتی به عینه چیزی ببینند که حرف شان را رد کند، باز بر عقیده ی خود پافشاری می کنند و از آن بر نمی گردند، و اگر هم برگردند موقتی است.
یک فرد عادی وقتی با دلیل روشنی مواجه می شود که خلاف عقیده و نتیجه گیری های قبلی اش است، نظر خود را تغییر می دهد، ولی فردی که به بدبینی بیمارگونه دچار شده حتی چنین دلیلی را وارونه تعبیر و تفسیر می کند تا نشان بدهد عقیده ی خودش درست بوده. به عنوان مثال اگر کسی متوجه بشود که همسرش به او دروغ گفته، طبیعتاً به او بی اعتماد می شود اما اگر آن همسر از کار خود پشیمان بشود، دلایل خود را توضیح بدهد و عذرخواهی کند، یک فرد عادی و سالم از اشتباه او می گذرد و باز اعتمادش به او جلب می شود، ولی یک فرد بدبین پیش خودش فکر می کند که «او می خواهد اعتمادم را جلب کند و باز هم مرا فریب دهد.» و دیگر هیچ گاه به اواعتماد نمی کند و هر عمل همسرش را به بدترین شکل تفسیر می کند. این افراد معمولاً ذهن خوانی میکنند، یعنی سعی می کنند حدس بزنند که طرف مقابل چگونه فکر می کند، و معمولاً بدترین حالت ها را در نظر می گیرند. افراد بدبین اتفاقات کاملاً بی ربط را به شکلی به هم ربط می دهند تا عقیده ی خود را ثابت کنند.
منبع مقاله :
صمیمی اردستانی، مهدی؛ (1387) بدبینی، تهران: نشر قطره، چاپ اول.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان