شناسه : ۳۹۸۱۶۹ - جمعه ۶ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۰۲:۲۰
هلال شیعی و ژئوپلیتیک خاورمیانه
با سقوط حکومت بعث در بهار سال ۱۳۸۲ و ایجاد تغییرات بنیادین در ساختارهای کشور عراق و نقش مسلطی که شیعیان در ساختار سیاسی آن حاصل کردند، پس از چند دهه حاکمیت اقلیت سنی به شیعیان فرصت مطالبه حقوق و جایگاه خود را در عرصه سیاسی پیدا کرده اند.
با سقوط حکومت بعث در بهار سال 1382 و ایجاد تغییرات بنیادین در ساختارهای کشور عراق و نقش مسلطی که شیعیان در ساختار سیاسی آن حاصل کردند، پس از چند دهه حاکمیت اقلیت سنی به شیعیان فرصت مطالبه حقوق و جایگاه خود را در عرصه سیاسی پیدا کرده اند.
براساس یک فرضیه، قدرت گرفتن شیعیان در حاکمیت عراق، ساخت، توازن مذهبی و مؤلفه قدرت در منطقه را بر هم می زند و قدرت های بزرگ منطقه و جهان، به ویژه امریکا و اسرائیل، از این وضعیت ناخشنودند. بر این اساس ایجاد نوعی فشار برای محدود کردن قدرت شیعیان قابل پیش بینی است، امری که بارها تصمیم سازان کاخ سفید به آن مبادرت ورزیده اند.
حاکمیت شیعیان در عراق، در معادلات سیاسی «آمریکا» و «اسرائیل» از پیچیدگی زیادی برخوردار است، زیرا مشارکت فعال آنها موجب شده، تصمیم گیران اصلی بازی «خاورمیانه بزرگ»، با تحریک اقوام کرد از یک سو و اعراب سنی از سوی دیگر، هشدار به شیعیان و تهدید به تجزیه عراق ضمن ایجاد نظام توازن قوا در عراق، تلاش کنند، تحولات سیاسی این کشور را در آینده، به نفع خود جهت دهی کنند.
تصمیم گیران کاخ سفید، با آسودگی از اقدامات آمریکا در راستای متوازن کردن فضای سیاسی عراق، ضمن طرح تهدیدهای ناشی از شکل گیری «هلال شیعه» در خاورمیانه، کشورهای منطقه را علیه ایران، سوریه، لبنان و حاکمیت شیعه عراق تحریک می کنند، تا نگرانی های استراتژیک رژیم صهیونیستی را بر طرف سازند.
درگیری گسترده آمریکا در عراق و اوج گیری قیام شیعیان در اعتراض به ادامه حضور اشغالگران آمریکایی، رویکرد جدیدی را فرا روی مطالعات استراتژیک تصمیم گیران ایالات متحده، درباره نقش تشیع در منطقه خاورمیانه گشوده است. به گونه ای که افزایش نگرانی آمریکا نسبت به احکام حکومتی شیعه، یادآور نگرانی های استراتژیک این کشور به تحولات مذهبی وهابیت، پیدایش سازمان القاعده با قشری گری و تحجر منحصر به فرد، و تعارض رویکردهای عملیاتی آن با راهبرد و منافع آمریکا در منطقه است.
دغدغه های استراتژیک آمریکا درباره مؤلفه تشیع در خاورمیانه
«گراهام فولر» عضو پیشین سیا و متخصص امور خاورمیانه در موسسه پژوهشی رند معتقد است که «تلقی امپریالیستی ایران از امریکا و به عکس، امریکا از ایران به عنوان یک کشور شیعی با نقش آفرینی های متفاوت در مناطق خزر، خلیج فارس، آسیای مرکزی و عراق، موجب تلقی تهدیدآمیز دو کشور از همدیگر شده است». 1 از نظر سران کاخ سفید و اسرائیل، وجود کشور مسلمان و نیرومندی چون ایران، میان دو منبع انرژی (خزر و خلیج فارس) که 68 درصد منابع انرژی جهان را به خود اختصاص داده است، برای استراتژی، منافع و امنیت ملی غرب در قرن بیست و یکم خطرناک است.2 از همین رو، ریچارد نیکسون، سی و هفتمین رئیس جمهور آمریکا معتقد است: «جهان اسلام در قرن بیست و یکم، مهم ترین میدان های زور آزمایی سیاست آمریکا است».
اندیشمندان آمریکا، نگرانی های استراتژیک خود را در مورد تحولات جهان اسلام، با عنوان «بنیاد گرایی اسلامی» مورد بررسی قرار می دهند، آنها بنیاد گرایی اسلامی را یکی از روش های تجدید نظر و مقاومت اسلامی می دانند که نخستین بار از سوی «سید جمال الدین اسد آبادی» مطرح شد. بر این اساس، سید جمال الدین اسد آبادی، به «دولت ملی» در میان مسلمانان اعتقادی نداشت و دولت پان اسلامیست و اتحاد همه کشورها در قالب جهان اسلام را پیگیری می کرد. این برداشتی آرمان گرایانه بود که «اخوان المسلمین» نیز در مصر به رهبری «حسن البناء» در سال (1929 م) مطرح کردند و در دهه 60 «مولانا مودودی» در پاکستان و «سید قطب» در مصر چنین جنبش های بنیادگرایانه ای را پی می گرفتند.
بررسی موضوع بنیادگرایی اسلامی، تقریباً در 50 کشور جهان که حدود یک میلیارد مسلمان را در خود جای داده، امروزه به موضوع، استراتژی امنیت ملی امریکا تبدیل شده است. از نظر سران کاخ سفید، بنیاد گرایی اسلامی چون فاشیسم قرن بیستم، مخالف لیبرال دموکراسی است. پس از حادثه 11 سپتامبر، بنیادگرایی اسلامی به صورت موضوعی جهانی از سوی کاخ سفید مطرح گردید و سران آمریکا مقابله با آن را به یک راه حل جمعی منوط کرده اند. 4
از نظر حزب نو محافظه کار آمریکا، نقش شیعیان در میان جنبش های بنیاد گرا، بسیار حائز اهمیت است. جنبش شیعی ایران در سال (1357)، از سوی اندیشمندان غرب و آمریکا، جنبشی بنیاد گرا معرفی شده است. برخی نویسندگان، «شیعه بودن» را از دلایل اصلی «محور شرارت» نامیدن ایران از سوی «جورج بوش» دانسته اند. آنها معتقدند، حتی نتیجه تشکیلات گفت و گوی تمدن ها، در دوره (ریاست جمهوری) خاتمی نیز به همکاری بین المللی برای مقابله با امریکا منجر می شود. به نظر آنها، حمایت جمهوری اسلامی ایران از ملت مظلوم فلسطین، لبنان، حماس، حزب الله و شیعیان افغانستان، تفاوتی میان جنبش بنیاد گرای القاعده و ایران باقی نمی گذارد.5
از عوامل نگرانی ایالات متحده، پیوندهای معنوی میان جمهوری اسلامی ایران و ملت شیعه در خاورمیانه است. چنان که گفته شد، فروپاشی حکومت بعث عراق و به وجود آمدن فرصت تاریخی برای شیعیان این کشور، به منظور مشارکت در ساختار سیاسی عراق، بر میزان نگرانی های امریکا افزوده است.
با توجه به نگرانی های استراتژی آمریکا، در مورد تاثیر تحولات عراق بر مسائل نفت و امنیت اسرائیل، ایجاد ساختار حکومتی فدرال در عراق و دادن نقش بیشتر به کردها، به عنوان یک راه حل اساسی برای مهار و کنترل شیعیان، در نظر گرفته شده است.
سران آمریکا و اسرائیل، با برجسته سازی مفهوم «هلال شیعه»، انحراف اذهان تصمیم گیران عرب را از مسئله اصلی، یعنی «اسرائیل» پی می گیرند و نگرانی آنها را نسبت به حاکمیت ایدئولوژی شیعه تحت رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران در منطقه تحریک می کنند. چنان که باید اذعان داشت، آنها از سوی دیگر، برجسته سازی و نهادینه شدن مفاهیمی چون هلال شیعی را در تعارض با الزامات طرح خاورمیانه می دانند و این موضوع «متناقض نمایی» است که آمریکا در حل آن با مشکل رو به رو است ؛ به این معنا که برای تضعیف جمهوری اسلامی و به طریق اولی «اسلام سیاسی»، از نوعی که کشور ما ادعای ام القرایی آن را دارد، تلاش می کند، مخاطرات واهی شکل گیری هلال شیعی و نهادینه شدن آثار آن در تحولات منطقه ای را همواره به کشورهای منطقه، به ویژه عرب های سنی گوشزد کند و از سوی دیگر می داند که طرح هرگونه الگوی رفتاری در کنار طرح خاورمیانه بزرگ، به تضعیف و استحاله الزامات این طرح منجر خواهد شد. برای مثال آنها «ارتباط طبیعی» میان جمهوری اسلامی ایران و احزاب و گروه های شیعه عراقی را با عنوان دخالت ایران در عراق مطرح می کنند تا از یک سو، چهره نظام جمهوری اسلامی ایران را در میان کشورهای مسلمان منطقه مخدوش سازند و از سوی دیگر، زمینه های اعمال فشار بیشتر بر شیعیان عراق را میسر سازند.
نگرانی آمریکا درباره دور نمای جنبش های شیعی
تصمیم گیران کاخ سفید معتقدند که تلاش های متمادی امریکا برای مهار دو گانه ایران و عراق، پس از براندازی رژیم بعثی عراق، وارد مرحله پیچیده تری شده است. بر این اساس، بر کناری صدام حسین، تنها قسمتی از سناریوی «جورج بوش» بوده و اکنون کنترل کشوری چون عراق که دو سوم جمعیت آن را شیعیان تشکیل می دهند، مشکل تر شده است، چرا که جمهوری اسلامی ایران می تواند، با اعمال نفوذ طبیعی در میان شیعیان عراق، تحولات ژئوپلتیک خاورمیانه را هدایت کرده و موازنه قدرت را به نفع شیعیان و علیه منافع آمریکا و اسرائیل تغییر دهد.
مقامات آمریکا با اشاره به اظهارات پادشاه اردن چنین ادعا می کنند: «در کنار ایران و عراق که دارای اکثریت جمعیت شیعه هستند، کشورهای لبنان و بحرین به دلیل جمعیت زیاد شیعی و سوریه با حاکمیت اقلیت شیعیان علوی و گروه شیعیان عربستان سعودی به دلیل سکونت در مناطق نفت خیز، با شکل دادن به «هلال شیعه»، تحولات ژئوپلتیکی را از خلیج فارس تا مدیترانه تحت تاثیر قرار می دهند».6
براساس همین تحلیل، «جورج تنت»، رئیس سازمان سیا، پس از مشخص شدن نتایج انتخابات مجلس هفتم شورای اسلامی، خطاب به کنگره ابراز کرد: «ایران می تواند با تاثیر گذاری بر شیعیان عراق، در تحولات ژئوپلتیک منقطه، مؤثرتر عمل کند»7 پس جمهوری اسلامی ایران به یک فاکتور ژئوپلتیک در توازن منطقه ای و جهانی تبدیل شده است و می تواند، با بهره گیری از قدرت فراملی شیعیان، در کشورهای عربی منطقه 8، لبنان، هند و پاکستان نفوذ کند.9
راهبرد تقابل آمریکا با جنبش های شیعی در خاورمیانه
مهم ترین هدف راهبردی ایالات متحده آمریکا، از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران تاکنون این بود که جنبش های بنیاد گرای شیعه را در دهه 80، کنترل و مهار کند. به همین دلیل، با بهره گیری از صدام حسین و ویژگی های شخصیتی او، جنگی میان دو کشور شیعه (ایران و عراق) به راه انداخت و طی هشت سال جنگ عراق با کشور شیعی ایران، کمک های فراوانی برای برآورده شدن این اهداف کرد؛ اما اکنون موضوع تشیع در عراق و خاورمیانه، به یکی از مهم ترین موضوعات استراتژی امنیت ملی آمریکا تبدیل شده است.
ژنرال های آمریکایی در آوریل (2003)، با ابزار نگرانی از ژئوپلتیک متحول تشیع در خاورمیانه و به منظور بررسی راهبرد آمریکا در قبال شیعیان در خاورمیانه، نشستی برگزار کردند. در این نشست، آدمیرال های پنتاگون، درباره شیعیان عراق و استراتژی امریکا در قبال بنیادگرایی اسلامی، به این نتیجه رسیدند که برای ایجاد امنیت در خاورمیانه، باید به جای هلال شیعی، در کشورهای منطقه هلال دموکراسی به وجود آید. 10 مشخص کردن منطقه شیعه نشین عربستان سعودی از سوی ژنرال های آمریکایی (پنتاگون) در این طرح، می تواند نشان نقشه های جدید ایالات متحده برای ایجاد درگیری میان سنی ها و شیعیان در این کشور و در نتیجه، اعمال مدیریت دلخواه بر منابع نفت خاورمیانه، به خصوص (عربستان سعودی) باشد. چنان که منطقه کرکوک که حدود 5/1 میلیارد بشکه نفت را در اختیار دارد، با بهره برداری از اختلافات ژئوپلتیک، در راستای سیاست ها و منافع آمریکا مدیریت می شود و تاکنون تکلیف آن از جهت اینکه متعلق به منطقه فدرال کردی یا منطقه مرکزی باشد، روشن نشده اشت.11
تنها نگرانی ایالات متحده درباره ایجاد دموکراسی در کشورهای شیعه نشین آن است که این طرح، موجب بیداری مسلمانان، به ویژه شیعیان شده و اشتیاق آنها را برای نوع جدیدی از «اسلام گرایی باز سازی شده» در خاورمیانه تحریک کند و به دلیل امکان شکل گیری هلال شیعه در منطقه خاورمیانه، فرصت جدیدی برای احیای هویت شیعی فراهم سازد؛ برای مثال، اگر ایجاد دموکراسی در عربستان سعودی، در راستای طرح خاورمیانه بزرگ، به بارزتر شدن نقش شیعیان منجر شود، برای تصمیم گیران کاخ سفید، تضمینی وجود ندارد که هویت یابی شیعیان در این کشور چه تأثیری بر ساختار و مولفه های قدرت شیعیان در خاورمیانه خواهد داشت و تا چه اندازه منافع ملی آمریکا را در منطقه تامین یا آن را آسیب پذیر و تهدید خواهد کرد. 12 برخی ژنرال های آمریکا این طرح را نوعی «ریسک بزرگ با پیامدهای ناشناخته» ارزیابی می کنند و معتقدند، این پروژه 25 ساله است و به برنامه های ظریفی نیاز دارد.13
برخی تدابیر پیش بینی شده از سوی تصمیم گیران کاخ سفید، برای ایجاد دموکراسی در خاورمیانه و مهار و کنترل تشیع بدین شرح است:
ـ جلب همکاری آن دسته از روحانیون شیعه که زمینه های مساعدی برای همکاری دارند.
ـ شناسایی روحانیون میانه رو (براساس منافع آمریکا) و تبدیل آنها به موقعیت های نفوذ ایالات متحده در منطقه .
ـ مقابله با بنیادگرایی اسلامی ـ شیعی، از طریق ایجاد نوعی سیستم حکومتی سکولار.
ـ ایجاد موسسات آموزشی سکولار، متناسب با مؤلفه های آموزشی غرب. از نظر مقامات آمریکا، این گونه مؤسسات در کشورها و مناطقی که آموزش های قرآنی مورد توجه قرار گرفته و دارای سیستم آموزشی به سبک غربی نیست، باید بیشتر مورد توجه قرار گیرند.
ـ ایجاد برنامه مناسب بلند مدت برای شیعیان در اقصی نقاط جهان که 15 درصد از جمعیت یک میلیاردی مسلمانان را تشکیل می دهند.
ـ پیگیری تماس ها و ارتباط مستقیم با رهبران شیعه در عراق، برای جلوگیری از تاثیر گذاری بیشتر رهبران شیعی ایران بر آنها.
ـ بهره برداری از اختلافات مرزی، قومی و ملی میان شیعیان عرب ایران و تکیه بر «عرب» و «فارس»، به عنوان مبنای هویت ملی آنها.14
ـ زیر نظر داشتن جنبش های شیعی مخالف منافع آمریکا و شناسایی ساختار سازمانی آنها.15
ـ تبلیغ منفی مبتنی بر سیاست تبلیغ روانی «انگاره سازی» معطوف به نهادینه سازی «دخالت ایران در فرایند دولت سازی عراق نوین» 16 در سطح افکار عمومی جهان به خصوص مردم مسلمان منطقه.
ـ بهره برداری از اختلافات شیعی و سنی و دامن زدن به آن، در راستای جلوگیری از شکل گیری «هلال شیعه» در خاورمیانه که باید اذعان داشت، چه بخواهیم و چه نخواهیم، زمینه های بالقوه آن (هلال شیعی)، به طور طبیعی در منطقه وجود دارد. 17
ـ توجه بیشتر به پویایی مذهب در سیاست کشورهای منطقه؛ از مشکلات سران کاخ سفید آن است که تا پیش از نابودی حزب بعث عراق، تمرکز اصلی را تنها برای سرنگونی صدام حسین قرار داده بودند و دور نمای قدرت شیعه و افزایش تحرکات «بنیاد گرایی شیعه»، مورد توجه آنها قرار نگرفته است.18
ـ بهره برداری از نگرانی های کشورهای منطقه و جهان درباره «ژئوپلتیک» تشیع در خاورمیانه» و «تلاش های هسته ای ایران» 19.
ـ بهره برداری از اختلافات ایران با آمریکا و بریتانیا، در زمینه حقوق کشتیرانی در نزدیکی های بصره و اختلافات ایران و امارات بر سر حاکمیت بر جزایر و نیز دامن زدن به تبلیغات منفی درباره اظهارات بنیانگذار انقلاب اسلامی، مبنی بر شایسته نبودن سران عربستان سعودی برای مدیریت اماکن مقدس مکه و مدینه که در راستای محدود کردن نفوذ منطقه ای ایران بر شیعیان منطقه و سیاست تفرقه آمیز انجام می گیرد.20
ـ بررسی امکان تغییر نظام جمهور اسلامی ایران از درون، مبتنی بر استراتژی فشار از بیرون و تعبیر از درون، برای جلوگیری از حمایت منطقه ای این کشور از شیعیان و سایر مسلمانان.21
ـ جلب نظر قدرت های بزرگ، برای معرفی گروه های وابسته به شیعیان لبنان، مانند، حزب الله، به عنوان گروه های تروریستی، در راستای انزوای بین المللی ایران و اعمال محدودیت علیه جمهوری اسلامی ایران به دلیل دفاع از حزب الله.22
ـ بهره برداری از کردها به منظور کنترل قدرت شیعیان عراق و ایجاد توازن منطقه ای .23
ـ ایجاد کمر بند امنیتی در محدوده مرزهای ایران و سوریه که مستلزم تصرف مناطق مرزی میان این دو کشور است.34
ـ طرح و بررسی امکان حمله نظامی به ج.ا.ایران.35
;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;جمعیت شیعیان در کشورهای مسلمان26
;کشور ;درصد شیعیان ;درصد سنتی مذهب
;ج.ا. ایران ;89% ;10%
;عراق ;65ـ60% ;37ـ32%
;لبنان ;38% ;23%
;سوریه ;16% ;74%
;امارات متحده عربی15% ;81%
;عربستان سعودی ;11ـ10% ;90ـ89%
;افغانستان ;15% ;84%
;بحرین ;70% ;30%
;آذربایجان ;67% ;30%
;یمن ;30% ;70%
;کویت ;25% ;60%
;پاکستان ;20% ;77%
;اردن ;2% ;90%
;عمان ;1% ;25ـ18%
;مصر ;1% ;90%
;ترکیه ;1% ;93ـ83%