شناسه : ۳۹۸۷۲۷ - جمعه ۶ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۰۸:۰۴
خاطراتی از شهید مطهری
تشکر از خانواده با اینکه رفت و آمد مهمان به منزل ما زیاد بود، ولی خانواده گفت: شما آقای مطهری را دعوت کن
تشکر از خانواده
با اینکه رفت و آمد مهمان به منزل ما زیاد بود، ولی خانواده گفت: شما آقای مطهری را دعوت کن.
علت را پرسیدم؟ گفت: چون تنها مهمانی که موقع رفتن، به نزدیک آشپزخانه آمده و از من تشکر می کند، ایشان است، بقیه مهمان ها تنها از شما تشکر می کنند![1]
تلاش برای ظهور دولت حق
افتخار داشتم که در قم چند ماه میزبان شهید مطهری بودم و زمانی که می خواستند از قم به تهران برگردند من نیز همراه ایشان می آمدم تا در مسیر راه از نظر علمی از ایشان استفاده کنم. یک روز ایشان فرمود: بعضی ها عقیده دارند هنگامی که امام زمان علیه السلام ظهور می کند خود آن حضرت ظلم و ستم و مشکلات را حل می کند و نیازی به تلاش و کوشش و قیام ما نیست، این حرف درستی نیست.
آری، آنها که به هنگام شب در انتظار طلوع خورشید فردا هستند در تاریکی نمی نشینند و حداقل چراغی روشن می کنند.[2]
ارزش معلمی
مرحوم شهید مطهری به من فرمود: من خیلی خوشحالم که تو در تدریس و معلمی فردی موفق هستی و نگرانم که مسئولیت اجرایی به تو بدهند و از فیض معلمی محروم شوی.[3]
عشق به استاد
شهید مطهری قدس سره می فرمود: من دوست دارم هوای شیراز را تنفس کنم. گفتند: چرا؟ فرمود: چون ملاصدرا در این شهر نفس کشیده است.[4]
آرزوی برپائی نماز جمعه
پس از شهادت مرحوم مطهری از جیب لباسش یادداشتی بیرون آوردند که در آن برای یادآوری خود نوشته بود: هنگامی که خدمت امام رسیدم مسئله نماز جمعه را مطرح کنم تا این مراسم عبادی سیاسی اجتماعی آغاز شود.
آری نماز جمعه از آرزوهای مطهری بود، آن مرد بزرگ در ثواب نمازهای جمعه شریک است.[5]
آرزوی شهادت
یکی از شاگردان شهید مطهری برای من تعریف می کرد که حدود بیست سال قبل از انقلاب، شهید مطهری نهج البلاغه تدریس می کرد، روزی رسید به خطبه 27 که با این فراز شروع می شود: «اما بعد فان الجهاد باب من ابواب الجنة فتحه الله لخاصة اولیائه » یعنی جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند به روی دوستان برگزیده خود گشوده است. استاد وقتی به این جمله رسید، کتاب را کنار گذاشت و گفت: من یک دعا می کنم شما آمین بگوئید، گفت: خدایا! به من توفیق بده تا در راه تو به شهادت برسم.[6]
پی نوشت:[1] . خاطرات حجت الاسلام قرائتی،ج 1، ص: 36