اگر روزی گرفتار نیش عقرب یا ماری سمی و مهلک شوید و یا مثلاً پس از خوردن یک کپسول به عنوان دارو متوجه شوید که آنچه خورده اید یک کپسول سمی بوده، مثلاً حاوی سم سیانور که یک سم خطرناک و گاه «در جا کُشنده» است؛ در این حال چه می کنید؟
اگر عده ای بگویند که «اصلاً عجله نمی کنیم و سعی می کنیم که پس از کارهای روزمرة خویش ، همان روز یا روز بعد به نزد پزشک رفته و نسبت به خروج سم از بدن و یا شستشوی معده اقدام می کنیم» به نظر شما این عقیده تا چه حد صحیح و منطقی به نظر می آید؟
اگر کسانی چنین جوابی بدهند، باید گفت که آنان از دو حال خارج نیستند: یا اصلاً نمی دانند که سم چیست و یا توجه ندارند که آنچه وارد بدن آنها شده سم بوده و وجود آن مهلک و ویرانگر است!. در هر دو صورت از این جهت که آنها متضرر گشته و مرگ در انتظار آنان خواهد بود، فرقی نیست.
اما از دیدگاه شما راه صحیح و منطقی کدام است؟ به نظر می رسد که بهترین کار، طی مراحل زیر است؛
اولاً: بهترین کار پیشگیری است؛ بدین معنا که انسان باید مراقب باشد تا گرفتار این سموم مهلک نگردد که لازمة آن «دقت» بیشتر در راه رفتن، «پرهیز» از مراکز احتمال بروز خطر، و «شناخت» انواع سموم و خطرات و مضرات آنها است. و ثانیاً در صورت بروز چنین حادثه ای: «آشنایی» با راه های دفع سموم از بدن و«اقدام فوری» به خارج ساختن سم از بدن.
انسان عاقل به خوبی می داند که اصلاً نباید با مواد سمی بازی نموده، آنها را در میان مواد غذایی خود قرار دهد و یا در دسترس فرزندان ناآگاه خود بگذارد. نیز می داند که باقی ماندن سم در بدن در هر لحظه و حتی برای اندک زمان ناچیز می تواند به قیمت از دست دادن جان آدمی تمام شود. او آگاه است که در این هنگام نمی توان به امور دیگر پرداخته و اخراج سم از بدن را به تأخیر انداخت.
اما منظور از این مثال چیست؟ علمای بزرگ اخلاق می فرمایند: «گناه به منزلة سمی مهلک و خطرناک است» که در وهله اول باید آن را شناخته و هرگز سراغ آن نرفت؛ زیرا «آثار وضعی گناهان» بسیار فراوان و خسارت بار می باشد و در صورت جهل بدان، گاه انسان گرفتار ضررهای جبران ناپذیر می شود، گناهانی که گاه هر یک از آنها بسیار مهلک تر و خطرناک تر از یک سم قوی عمل نموده و صاحب خویش را به دیار هلاکت و نیستی سوق می دهد. برای مثال: اگر اندکی در خصوص خسارت های فردی و اجتماعی «چشم چرانی» تامل شود؛ به راحتی می توان به گوشه ای از این ضررها پی برد و صد البته خسارت های غیر مادی و روحی آن به راحتی قابل درک نبوده و تنها خدا می داند که«نگاه حرام» چه تاثیرات مخربی بر روح و روان انسان خواهد داشت.
بنابراین در صورتی که انسان، گرفتار گناهی شد از آنجا که این گناه به منزلة سم ویرانگر است، لازم است در اولین زمان ممکن نسبت به اخراج آن از مملکت وجود اقدام نمود و با انجام اموری که از سوی ائمة معصومین (ع) معرفی شده است؛ نسبت به پاک سازی شهر وجود خویش از آلودگی های مربوط به گناهان اقدام نمود.
در این خصوص مهمترین امری که به آن سفارش شده است «توبه» است. آری توبه از گناه یک «واجب فوری» بوده و تاخیر در آن، همان خسارت هایی را که در خصوص وجود سم در بدن ذکر شد؛ به دنبال خواهد داشت. بر خلاف گمان عده ای که می اندیشند، توبه مربوط به زمان پیری است و فرصت برای توبه زیاد است؛ توبه از گناه امری بسیار لازم و فوری بوده و به هیچ عنوان نباید به تاخیر افتد و هر گونه تاخیر در توبه مانند آن است که شخص جلوی پیشروی سرطان و رشد سلول های سرطانی را نگیرد و بگذارد که این سلول ها با رشد بی رویه و سریع خود تمام بدن را فرا گیرند.
آیا این کار عاقلانه خواهد بود؟ آنان که گمان دارند می توانند در آینده از گناهان توبه کرده و پروندة اعمال خویش را پاک سازند باید بدانند که: اولاً بر اساس روایات، اساسا توبه به معنای پشیمانی از گناه است و بی تردید این گونه افراد هنوز از گناه خود پشیمان نگشته و حتی در آینده نیز توبة آنها توبه ای راستین نخواهد بود. ثانیاً چنانکه گفته شد گناه در حال تاثیرگذاری دائم بر روح و روان است و این تاثیر گذاری ممکن است به گونه ای باشد که دیگر همة روزنه های ورود نور را مسدود نموده وزمانی فرا رسد که دیگر «نور هدایت» و «بیداری» بر مملکت وجود انسان نتابد.
بدین معنا که انسان در اثر غرق شدن در گناه دیگر حتی متوجه قبح و زشتی گناه نشده و آنچنان در لذت گناه فرو رود که دیگر باز گشتی برای او متصور نباشد. این گونه افراد مانند کسی می باشند که نادانسته وارد باتلاقی گردیده و اگر هنگام ورود -که تنها اندکی در آن فرو رفته اند به خود آمده و بخواهند خارج شوند، امید بیرون آمدن و نجات یافتن زیاد است و اگر تاخیر نموده و خروج را به بعد موکول نمایند؛ به دلیل فرو رفتن کامل در باتلاق دیگر قادر به خروج نمی باشند. مَثل این افراد به مانند معتادی است که سراغ هروئین رفته و بدن او در خصوص این مادة مخدر، رام گشته و مقاومت خود را از دست داده است؛ چنانکه بدن این چنین شخصی گرفتار این مادة افیونی شده و دور ساختن این ماده از او برایش بسیار مشکل و گاه ناشدنی است؛ ترک گناه نیز گاه بسیار مشکل و ناشدنی می گردد. یعنی کسی که به لذت گناه عادت کرده و معتاد آن گشته قطعاً به راحتی نمی تواند خود را از آن رهایی داده و خلاص نماید؛ ولی آن کسی که از اول به سراغ آن نرفته و یا بلافاصله پس از بار اول سعی نموده تا آن را از وجود خود دور سازد؛ به راحتی می تواند در برابر آن خود را بیمه نموده و از آفات آن در امان باشد. و از همین روست که حضرت علی(ع) می فرمایند: «ترک الخطیئه ایسر من طلب التوبه؛[1] ترک گناه آسان تر از توبه است»
نکتة دیگر آنکه «توبه» خود یک «توفیق الهی» است و معلوم نیست که این توفیق هر زمان که خواستیم و به میل و ارادة ما به ما رو آورد و ما بتوانیم از آن بهره مند شویم. نکتة پایانی آنکه چه کسی از فردای خود آگاه است؟ چه کسی می داند که اَجَل او کی فرا رسیده و تا چه زمان زنده خواهد بود؟ از کجا معلوم که تا سن پیری زنده باشیم؛ تا در هنگام پیری توبه نماییم؟! به چه کسی تضمین داده شده که حتی طلوع خورشید فردا را ببیند؟
پس تا دیر نشده و زمان از دست نرفته، باید به خود آمده و با توجه به قبح و زشتی خطا در برابر خالق یکتا و مهربان بی همتا از کرده های خویش پشیمان گشته و هر چه سریع تر به دامان پر محبت آن حضرت بر گردیم و توبه نماییم. قرآن می فرماید: «أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ؛[2] آیا زمان آن نرسیده که قلب کسانی که خدا باورند، ترس و خشیت بیابد؟» گویی خدا انسان را از «تسویف» که بزرگترین درد اوست، بر حذر می دارد. کسانی که توبه را به تأخیر می اندازند، دچار همین «تسویف» و امروز و فردا کردن هستند. چنین کسانی با آن که در زمرة ایمان آورندگان به خدایند، اما قلبشان خدا ترس نیست! و خدا با پرسشی نرم، دامن گرم رحمت خود را برای بندگان گریزپا مهیا کرده است. باشد که عنایت حق مدد کند و جان عصیان زده خود را تیرگی یافته، با زمزم توبه شستشو دهیم و به هنگامه رستاخیز، معطر و سفید رو باشیم آری:
برخیز که کاروان شتابان رفته است
در خواب بدی از این بیابان رفته است
جاماندی و راه مانده و کس نبود
شبی که برفت و شیخ صنعان رفته است
|