ماهان شبکه ایرانیان

تشخیص و قضاوت بالینی

پیش درآمد برای تشخیص عقب ماندگی ذهنی براساس تعریف ۲۰۰۲ انجمن عقب ماندگی ذهنی آمریکا، کارکرد هوشی و رفتار سازمانی فرد باید به طور معناداری زیر میانگین باشند و ترکیب این دو عامل باید در طول دوران رشد، ظاهر شوند

تشخیص و قضاوت بالینی

پیش درآمد

برای تشخیص عقب ماندگی ذهنی براساس تعریف 2002 انجمن عقب ماندگی ذهنی آمریکا، کارکرد هوشی و رفتار سازمانی فرد باید به طور معناداری زیر میانگین باشند و ترکیب این دو عامل باید در طول دوران رشد، ظاهر شوند. به طور معمول این مسئله به اجرای یک مقیاس فردی از هوش، یک سنجش انفرادی از رفتار سازشی و تصمیم گیری بر اساس بررسی اسناد و مصاحبه ها و مشاهدات مربوط به ناتوانی قبل از هجده سالگی، نیاز دارد.
تشخیص عقب ماندگی ذهنی می تواند در بعضی از موارد با مشکل مواجه شود و ممکن است به کاربرد قضاوت بالینی نیاز داشته باشد. قضاوت بالینی اغلب در موارد زیر ضرورت دارد.
1-زمانی که افراد از زمینه های فرهنگی و زبانی متفاوتی هستند و تفاوت معناداری نسبت به جریان غالب یا فرهنگ کلی دارند؛
2- زمانی که اطلاعات اولیه یا وجود ندارد و یا اینکه ناقص هستند؛
3- به دلایل امنیتی یا پزشکی، امکان ندارد کارکرد رفتار سازشی فرد بر اساس تعریف 2002 و مفروضه های آن سنجیده شود؛
4- روش های سنجش استاندارد، مناسب نیستند؛ زیرا افراد دارای ناتوانی های چندگانه، محدودیت های حسی - حرکتی و یا مشکلات رفتاری دارند که استفاده و یا تفسیرهای معتبر در مقیاس های استاندارد را محدود می کند؛
5- خطر تأثیر ناشی از استفاده ی مکرر از ابزارهای مشابه، خارج از فاصله ی زمانی توصیه شده وجود دارد؛
6- استفاده ی افراد از زبان، زبان محلی یا نظام ارتباطی که به طور معناداری با هنجارهای جمعیت مورد نظر، تفاوت دارد؛
7- فرد مورد نظر خردسال است و بالقوه از نظر مهارت های زبانی و کارکردی محدودیت دارد؛
8- از نظر انتخاب افراد مطلع و اعتبار مشاهدات افراد مطلع، مشکلاتی وجود دارد؛
9- مشاهده ی مستقیم از عملکرد واقعی افراد محدود است و مشاهدات مستقیم دیگری ضرورت دارد؛
10- وقتی که تلاش می شود سن شروع را تعیین کنیم، مشکلاتی بروز می کند. این موضوع، اغلب برای افراد مسن تر، مشکل ساز است.
هر کدام از این موقعیت ها، ممکن است به قضاوت بالینی برای تصمیم گیری و ترکیب دروندادهای به دست آمده از یک گروه چند رشته ای که مسئولیت آنها تلفیق سنجش چند بعدی و اطلاعات زمینه ای است، نیاز داشته باشد.
فرض های ضروری برای کاربرد تعریف 2002 عقب ماندگی ذهنی، بر قضاوت بالینی تقدم دارد. برای مثال، در فرض های اول و دوم، به استفاده از قضاوت بالینی نیازی نیست.
شاید قضاوت بالینی، مشکل آفرین باشد، به ویژه اگر با مشاهدات مستقیم توسط متخصصان آموزش دیده و داده های حاصل از سنجش، مرتبط نباشد. در این ارتباط، سالویا و سیلدیک (1991) اظهار کرده اند:
"قضاوت ها، دلالت دارند بر اینکه داده های حاصل از سنجش، بدترین و بهترین هستند. قضاوت های انجام شده توسط افراد وظیفه شناس، توانا و واقع نگر می تواند کمک ارزشمندی در فرایند سنجش محسوب شود. در مقابل، قضاوت ذهنی، نادرست و سوگیرانه، امکان دارد در بهترین شکل، موجب انحراف و در بدترین وجه، موجب زیان شود" .
خوشبختانه همان گونه که ابزارهای سنجش بهبود یافته اند و همان گونه که افراد با عقب ماندگی ذهنی بیشتری در مدرسه حضور می یابند و ارزیابی های مناسب افزون تری را در طول دوره ی رشد دریافت می کنند، نیاز به استفاده ی گسترده از قضاوت بالینی در تشخیص عقب ماندگی ذهنی، کاهش یافته است.

تعریف قضاوت بالینی

قضاوت بالینی، نوع خاصی از قضاوت است که در سطوح بالای مهارت و تجربه ی بالینی قرار دارد و به طور مستقیم از داده های گسترده به دست می آید. قضاوت بالینی براساس آموزش صریح متخصصان بالینی، تجربه ی مستقیم با افراد عقب مانده ی ذهنی و آشنایی با فرد مورد نظر و محیط های او قرار دارد. بنابراین، متخصصانی که داده های گسترده ی مربوط به سنجش را جمع آوری نکرده اند، نباید ادعای قضاوت بالینی داشته باشند. قضاوت های بالینی نباید به عنوان توجیه کننده ی ارزیابی محدود، وسیله ای برای تصورات قالبی یا پیش داوری، جانشینی برای پرسش های کشف کننده ی نامناسب، دلیلی برای از دست دادن یا ناکافی بودن داده ها یا راهی برای حل مشکلات سیاسی، قلمداد شود. به بیان دقیق تر، قضاوت بالینی باید به عنوان ابزاری برای متخصصان آموزش دیده و با مهارت در عقب ماندگی ذهنی و تجارب جاری با ( مشاهدات ) افراد با عقب ماندگی ذهنی و خانواده هایشان، استفاده شود.

رهنمودهایی برای قضاوت بالینی

کارکرد تشخیصی، تحت تأثیر چند عامل قرار دارد. رهنمودهایی برای قضاوت بالینی که در این بخش ذکر شده است، کاربرد قضاوت بالینی را افزایش می دهد.
1-مطمئن باشید که بین مقیاس مورد استفاده برای سنجش و هدف های ارزیابی، هماهنگی وجود دارد؛
2- ویژگی های روان سنجی و مناسب بودن مقیاس های انتخاب شده براساس سن و جنس، گروه فرهنگی، زبان اصلی، وسایل ارتباطی و محدودیت های حسی حرکتی بررسی شود؛
3- نسبت به شرایط مورد نیاز برای آزمونگر و ویژگی های آزمونگر و امکان پیش داوری حساس باشید؛
4- شرایط کاربرد ابزارهای مورد نظر باید با دستورالعمل های مربوط، متناسب باشد،
5- از روش های حرفه ای منتشر شده رایج و استانداردهای اخلاقی استفاده کنید؛
6- از افرادی برای جمع آوری اطلاعات استفاده کنید که فرد مورد نظر را به خوبی می شناسند و می توانند اطلاعات معتبر و درست در اختیار شما قرار دهند؛
7- در تفسیر آزمون ها یا مقیاس ها، فرصت های فردی و تجاربی که مربوط به مشارکت، تعامل و نقش های اجتماعی است توجه کنید؛
8- در تفسیر نمره های آزمون، به عوامل سلامت روانی و جسمی که بر رفتار فرد تأثیر می گذارند، حساس باشید؛
9- از اعضای گروه چند رشته ای و فرد مورد نظر به عنوان یک عضو، استفاده کنید؛
10- از رهنمودهای تشخیصی ارائه شده در این راهنما، برای مشخص کردن محدودیت های معنادار در هوش و رفتار سازشی پیروی کنید.
بازشناسی عوامل خطرساز بالقوه و مزایای قضاوت بالینی در راهنمای 2002 با عبارت احتیاط آمیز، استاندارد و دستورالعمل های موجود در همه ی گروه های حرفه ای علاقه مند به آزمون گری، همخوانی دارد ( برای مثال، انجمن پژوهش های آموزشی آمریکا (1)، انجمن ملی اندازه گیری در آموزش و پرورش (2)، 1999؛ انجمن روان پزشکی آمریکا (3)، 1994؛ انجمن روان شناسی آمریکا (4)، 1992، 1999 ).

پی‌نوشت‌ها:

1.American Educational Research Association
2.National Council on Measurement in Education
3.American Psychiatric Association
4.American Psychological Association

منبع مقاله :
انجمن عقب ماندگی ذهنی آمریکا؛ (1389)، عقب ماندگی ذهنی، ترجمه ی احمد به پژوه و هادی هاشمی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان