ماهان شبکه ایرانیان

ماهنامه برگردانیده از (التعریف بوجوب حق الوالدین) علامه کراجکی (ره)

مادر... پدر... واژه هایی هستند کامل و مسئولیت ساز; کلماتی که ماهیت شان، عشق، تلاش، ایثار،... است; خورشید سعادت، در افق مهر آن دو طلوع می کند، و ابر رحمت الهی، در آسمان دعای آن دو می بارد، و درخت پرثمر توفیق، در زمین هدایت گری آن دو کاشته می شود، و آب علم و تقوا از سرچشمه تلاش آن دو جاری می شود و...

مقدمه

مادر... پدر... واژه هایی هستند کامل و مسئولیت ساز; کلماتی که ماهیت شان، عشق، تلاش، ایثار،... است; خورشید سعادت، در افق مهر آن دو طلوع می کند، و ابر رحمت الهی، در آسمان دعای آن دو می بارد، و درخت پرثمر توفیق، در زمین هدایت گری آن دو کاشته می شود، و آب علم و تقوا از سرچشمه تلاش آن دو جاری می شود و...

از این رو، باید حقوق آنان را شناخت و با تمام توان، در خدمت آنان بود. نوشتار حاضر که برگردانی فارسی از رساله «التعریف بوجوب حق الوالدین » است - تلاشی برای حرکت به این سو است.

نویسنده این رساله، علامه ابوالفتح محمدبن علی بن عثمان کراجکی، از بزرگان علمای جهان تشیع و دارای تالیف و تصنیف های فراوان است.

ایشان، نزد اساتیدی مانند شیخ مفید و شریف مرتضی و شیخ طوسی زانوی شاگردی بر زمین زد و خود نیز شاگردان بزرگ مرتبه ای را تقدیم جهان دانش کرد.

تالیفات او، از هفتاد گذشته است. کنز الفوائد، مشهورترین اثر و بهترین دلیل بر تبحر و گستردگی تحقیق و دقت نظر او است.

ترجمه حاضر، از روی نسخه ای که فاضل گران قدر حامد الطائی رنج تصحیح آن را بردوش کشیده (1) ، صورت گرفته است، هر چند نیم نگاهی به تصحیح دانشمند بزرگوار مرحوم ارموی نیز داشته ایم.

در ماخذیابی نیز مرهون زحمات جناب ایشان هستیم.

ترجمه متن

ای فرزند دوست داشتنی و نیکوکردار و نجیب و پاره وجود و انس زندگی ام! ای که قلب ام آبشخور او است و دیدگان ام خاک پایش و عقل ام بستر رشدش! بدان! که ایزد، به قدرت اش، تو را از من آفرید و به مشیت اش، مرا سبب وجود یافتن تو قرار داد. تو، تنها، به من منسوبی [و آنگاه که می خواهند نام تو را ببرند و بشناسانند] تنها به من شناخته می گردی و معرفی می شوی [و می گویند: «او، فرزند فلانی است و از فلان طائفه »].

من و مادرت -که ایزد، تو را در رحم او ایجاد و با شیر او تغذیه و در دامان او تربیت کرد- پیوسته، به سبب لطفی که ایزد به تو داشت، به تو بسیار عاطفه نشان می دادیم و رئوف بودیم و از آسیب ها، با تمامی تلاش، حفظ ات می کردیم و آنچه از آفت ها که دفع اش در توان مان بود، از تو دور می ساختیم و با جان مان، وجودت را از شرور نگاه می داشتیم و با تمام وجودمان تو را پرورش می دادیم.

تو می خوابیدی و چشمان ما بیدار بود; تو آرام بودی و ما، در تلاش دائم. این همه تلاش و زحمت [تو را پروراند] و ما را آب کرد. ما، به سبب تو، از دیگر کارها باز می ماندیم.

اگر جایی از بدن تو، آسیب می دید، درد آن، تیری بود به قلب ما.آنگاه که خوب می شدی، باز آشفته بودیم و ترسان از باز آمدن درد و رنج بر تو. حق ما بر تو، آن واجبی است که باطل نمی شود، و اطاعت ما بر تو، آن لازمی است که تعطیل نمی شود.

نیکی ما به تو [آن احسانی است که] با شکرگزاری ات، حق اش به جا آورده نمی شود، و گرامی داشتن تو از سوی ما [آن اکرامی است که]هیچ نیکی ای برابری اش نمی کند.

حضرت رسول الله (ص) فرمود:

لا یجزی ولد عن والده الا ان یجده مملوکا فیشتریه و یعتقه (2) ;

هیچ فرزندی نمی تواند حق پدر را ادا کند، مگر این که او را عبد کسی یابد، آنگاه او را بخرد و آزاد کند.

در خبر دیگری است که:

ان کل اعمال البر یبلغ منها الذروه العلیا، الا حق رسول الله (ص) و حق والدیه (3) ; هر عمل نیکی را می توان به درجه بالای آن رسید، مگر حق رسول الله (ص) و حق پدر و مادر.

تو، با تربیت نیکویی که شدی، از کودکی گذشتی و زندگی پسندیده و دور از زشتی ها، تو را به مرتبت و منزلت بزرگان رسانید.

من، در ادب آموختن و اصلاح و تهذیب تو، بسیار کوشیدم.

من، آن هنگام که بر لغزش در مورد حق پدر و مادر، به سبب جوانی و خامی، و فراموشی آنچه حق پدر و مادر را یادت می دهد، به دلیل بی اعتنایی و میل [نفس] به ضایع کردن حقوق آن دو، بر تو ترسیدم زیرا، اگر چنین باشد، خواری دنیا را می خری و عذاب آخرت را می چشی مناسب دیدم که حقوق آن دو را یادآوری کنم و وجوب رعایت آن دو را به تو بفهمانم.

همانا رسول خدا (ص) فرموده است:

ما نحل والد ولده نحله افضل من ادب حسن یفیده ایاه و جهل قبیح یرد منه و ینهاه (4) ; پدری، فرزندش را عطیه ای بهتر از ادب نیکو که در اختیار او می گذارد، و جهل قبیحی که از او باز می دارد و نهی اش می کند، نبخشیده است.

بعضی از عاقلان گفته اند:

مهرورزترین پدران نسبت به فرزندان، کسانی اند که در آموزش فرزندان شان، بسیار کوشا هستند.

و نیز گفته شده است: «آن که فرزندش را ادب آموخت، بینی دشمن اش را به خاک مالید.».

و نیز در ضرب المثل آمده است: «آنکه پدر و مادر، ادب اش نیاموختند زمان، تادیب اش می کند.».

ای فرزندم! بدان که خداوند جل جلاله، نیاز تو به پدر و مادر را می دانست، لذا برای تو در نزد آنان، چنان منزلتی را قرار داد که به سفارشی زبانی و کتبی در باره ات نیازی نشد و از طرف دیگر بی نیازی آن دو به تو را می دید، لذا در باره آن دو، به تو سفارش مؤکد کرد.

در حدیثی، برای ما چنین نقل شده است:

زید بن علی بن الحسین (علیهم السلام) قال لولده یحیی: «یا بنی!ان الله تعالی لم یرضک لی فاوصاک بی و رضینی لک فلم یوصنی بک » (5) ; زید بن علی بن حسین (علیهم السلام) به فرزندش، یحیی، گفت: «ای پسرکم! ایزد تعالی، تو را برای من اهل وفا قرار نداده پس در باره من به تو سفارش کرده است و چون مرا برای تو اهل مهر و عطوفت قرار داده پس در باره ات، به من سفارش نکرده است.».

پسرم! -که خداوند موفق ات دارد!- فرق بین این دو رتبه را بشناس و با عقل ات تفاوت بین این دو منزلت را درک کن، وجوب حق والدین را می یابی.

آنگاه به عقل ات و بدیهی بودن و جوب شکر منعم رجوع کن و بنگر آیا از افراد بشر کسی هست که نعمت اش برتو، از پدر و مادرت، بیش تر و سپاس و نیکی تو برای آن دو مقدم تر باشد!

بدان! که سپاس گزاری، تنها، اعتراف به نعمت نیست، بلکه آن، اعتراف به نعمت همراه با تعظیم نعمت دهنده است.

حال، اگر به خود اجازه می دهی که حق آن دو را پایمال کنی و در ادای حق شان کوتاهی ورزی، آیا می پسندی که فرزندت همان کند که تو با پدر و مادرت کردی؟!

آیا به تو، این سخن رسول الله (ص)نرسیده است که:

بروا آباءکم تبرکم ابناؤکم! و عفوا تعف نساؤکم! (6) پدران خود را گرامی بدارید، پسران تان شما را گرامی می دارند! عفت ورزید، زنان تان نیز عفت خواهند ورزید.

پسرکم! آیاتی را که ایزد یادت داده، بخوان! و در کتاب تبیان ایزدی تامل کن! [ببین و بفهم که چه گونه] ایزد، سبحانه و تعالی [اطاعت] والدین را قرین [اطاعت] خویش و یاد آن دو را به دنبال یاد خود آورده و سپاس از آن دو را تابعی از سپاس گزاری نسبت به خودش قرار داده است! ایزد، سبحانه، فرموده: (و وصینا الانسان بوالدیه حملته امه وهنا علی و هن و فصاله فی عامین ان اشکر لی و لوالدیک الی المصیر (7) ); و آدمی را در باره پدر و مادرش سفارش کردیم مادرش او را با ضعف روز افزون باردار بود [و شیر دادن] و از شیر گرفتن او، دو سال است که برای من و پدر و مادرت سپاس بگزار! بازگشت [همه] تنها به سوی من است.

آنگاه تو را به رافت نسبت به آن دو و دل سوزی بر آن دو و فروتنی در برابر آن دو امر کرد و تو را خبر داد که او، پیش تر نیز به این مطالب فرمان داده و در مقتضای حکم خود آن را واجب کرده و آن را هم پای توحید و کنار لزوم عبادت شدن اش قرار داده است.

ایزد تعالی فرموده است:

(و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا کریما و اخفض لهما جناح الذل من الرحمه و قل رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا) (8) ; و پروردگار تو، حکم کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر خود احسان کنید! اگر یکی از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سال خورده گی رسیدند به آن دو اف مگو و به آن دو پرخاش مکن و با آن دو سخنی شایسته بگو! و از سر مهربانی، بال فروتنی برای آن دو بگستر و بگو: «پروردگارا!آن دو را رحمت کن چنان که مرا در خردی پروردند»!

انسان بصیر و آشنای با زبان عربی، از فحوای این قسمت از سخن ایزد سبحان که (فلا تقل لهما اف) می فهمد که او با این کلام، از هر ناراحتی بیش از آن نهی کرده است. اگر زشتی کاری، از اف گفتن کم تر بود، به یقین، خداوند، آن را برای نهی کردن در کلام اش می آورد تا از فحوای خطاب، از روی عادت اهل زبان در فصاحت و بلاغت، دانسته شود که ذکر کم تر به دلیل اختصاص به همان مورد نیست، بلکه آن و بالاتر از آن را هم شامل می شود.

[به عبارت دیگر] برای مبالغه کردن در نهی از هر کار پلیدی، کم ترین چیز را نفی می کنند. مثلا اگر گوینده ای بگوید: «حبه ای از مال ات را ضایع نکن!»، می فهمیم که او از تضییع مال، چه کم و چه زیاد، نهی کرده است و این که «حبه ای از مال » را آورده، برای مبالغه و تاکید در نهی از ضایع کردن بیش از آن مقدار است.

روایت شده است که:

ان الامام الصادق (ع) سئل عن هذه الآیه. فقیل [له]: «ما هذا الاحسان فی قوله تعالی (و بالوالدین احسانا) ؟». فقال: «هو ان تحسن صحبتهما و لا تکلفهما ان یسالاک مما یحتاجان الیه شیئا و ان کانا مستغنیین. ا لیس الله تعالی یقول: (لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون) (9) ؟!.»

قیل له: «فقوله تعالی (اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما) ؟».

قال: «ان ضرباک ».

ثم قال [علیه السلام]:«لو علم الله تعالی شیئا ادنی من اف، لنهی عنه. و ادنی العقوق ان ینظر الرجل الی والدیه فیحد النظر الیهما.».

قیل: «فقوله تعالی: (و قل لهما قولا کریما) ؟».

قال: «یقول: "غفر الله لکما" فذالک قول کریم.».

قیل: «فقوله تعالی: (و اخفض لهما جناح الذل من الرحمه) ؟».

فقال: «لا تملا عینیک من النظر الیهما الا برحمه و رقه! و لا ترفع صوتک فوق صوتهما! و لا یدک فوق ایدیهما! و لا تتقدم قدامهما! و قل: (رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا) (10) !».

از امام صادق (ع) پرسیده شد:«معنای احسان در این سخن ایزد تعالی (و بالوالدین احسانا) چیست؟».

حضرت فرمود: «آن احسان، این است که مصاحبت با آن دو را نیکو به جا آوری و به گونه ای رفتار نکنی که مجبور شوند، آن چه را که احتیاج دارند، [بر زبان آورند] و از تو بخواهند [بلکه آن هنگام که احساس کردی که آنان به چیزی نیاز دارند، پیش از این که نیازشان را اعلام کنند، تو، حاجت شان را برآور] هر چند خودشان هم [از نظر مالی] بی نیاز باشند. آیا این ایزد نیست که می گوید: «به نیکوکاری نخواهید رسید مگر از آن چه دوست می دارید، بخشش کنید».

به ایشان عرض شد: «پس معنای این سخن ایزد تعالی (اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما)چیست؟».

حضرت فرمود: «هرچند تو را کتک زده باشند.»

سپس حضرت فرمود: «اگر خداوند چیزی را کم تر از اف می دانست، همانا، آن را نهی می کرد. کم ترین درجه عاق شدن، این است که مرد به پدر و مادرش بنگرد، ولی خیره و با تندی.».

به ایشان عرض شد: «معنای این سخن ایزد تعالی (و قل لهما قولا کریما) چیست؟».

حضرت فرمود: «این است که فرزند بگوید: "غفر الله لکما".قول کریم، این سخن است ».

به ایشان عرض شد: «معنای این سخن ایزد تعالی (و اخفض لهما جناح الذل من الرحمه) چیست؟».

حضرت فرمود: « منظور این است که به آن دو نگاه نشود، مگر نگاه رحمت و دل سوزی، و این که صدایت را بلندتر از صدای آن دو نکنی، و این که دست ات را مقدم بر دست آنان نداری و جلوتر از آنان حرکت نکنی، و این که بگویی: (رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا)».

اگر غیر از این آیه، آیات دیگری در سفارش پدر و مادر نیامده بود، برای عاقل، همین یک آیه کافی بود و غافل را بیدار می کرد، چه رسد به این که پی در پی، سفارش آن دو را در کتاب اش، قرآن، کرده است و وجوب احسان به آن دو را در کنار وجوب عبادت شدن اش قرار داده است. این همه، برای تاکید حق پدر و مادر است.

ایزد، سبحانه و تعالی، فرموده است:

(و اذ اخذنا میثاق بنی اسرائیل لا تعبدون الا الله و بالوالدین احسانا) (11) ; و آنگاه که از بنی اسراییل پیمان محکم گرفتیم که:«نپرستید مگر ایزد را» [و این که] «به پدر و مادر خویش، احسان کنید.».

و نیز فرموده است:

(و اعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئا و بالوالدین احسانا) (12) ;ایزد را بپرستید و چیزی را در کنار او به انباز مگیرید و به پدر و مادر خویش احسان کنید.

و نیز فرموده است:

(و وصینا الانسان بوالدیه حسنا) (13) ; به انسان سپرده ایم که به پدر و مادر خویش نیکی بورزد.

او، با عطف دستور به رعایت حال پدر و مادر بر نهی از شرک ورزیدن که عظیم ترین معاصی و بزرگ ترین گناه کبیره است، و اگر مشرک، توبه نکند، امیدی به غفران اش نیست و این که ملت ها و اقوام سابق، موظف به پاسداشت حقوق باب و مام شان بودند و این که در کتاب های آسمانی گذشته، این فرمان ها نیز آمده است، بر حقوق آنان تاکید و وجوب اش را سنگین تر کرده است.

ایزد، سبحانه و تعالی، فرمود:

(قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم الا تشرکوا به شیئا و بالوالدین احسانا) (14) ; بگو: «بیایید تا آنچه را پروردگار شما بر شما حرام کرده، برخوانم:[نخست، این است که] در کنار او، چیزی را به انباز نگیرید. [دوم این است که] به پدر و مادر خویش، نیکی کنید!».

گفته شده است که ا ین فرمان، نخستین حکم الهی در تورات است.

حق پدر و مادر، از آن عباداتی نیست که فسخ پذیرد و یا جایز باشد که ضد آن از ایزد شنیده شود; زیرا، وجوب گرامی داشتن و احترام به پدر و مادر، حکم عقل است [و می دانیم که] هر آن چه را عقل واجب بداند، شرع نمی تواند آن را تعطیل کند. پس بشناس وجوب این واجب و گواهی ادله عقلی و نقلی بر وجوب تکریم آن دو را!

بدان! که در حدیث آمده است:

ان الله عز و جل انما ایتم نبیه (ص) بموت ابویه فی صغره لئلا یبقیا فیلزمه طاعتهما و الخضوع و التذلل لهما، فاراد ان لا یکون علی یده ید احد من خلقه اکراما منه تعالی لنبیه (ص); ایزد، عز و جل، پیامبرش (ص)را در کودکی، با میراندن پدر و مادرش، یتیم کرد تا مبادا باشند و اطاعت و خضوع و خشوع برای آن دو، بر او واجب باشد. پس ایزد، برای گرامیداشت نبی اش (ص) خواست که او زیر منت کسی جز خودش نباشد (15) .

ای فرزندم! چیز دیگر که شناخت تو را نسبت به وجوب حق والدین و برتری آن دو بر تو افزایش می دهد، محتوای شریعت اسلام و احکام گوناگون و فراوان آن [در باره پدر و فرزند] است.

در اسلام، این چنین است که اگر فرزند، جاریه ای را بخرد و پدر، به آن قسمت از بدن جاریه که قبل از خرید نگاه بر آن جایز نبود از روی شهوت جنسی بنگرد، چه رسد به این که او را لمس کند، [آن جاریه، از آن پدر می شود و] آن پسر، هرگز نمی تواند آن جاریه را دوباره مالک شود و یا ازدواج کند. اما در باره پسری که از روی شهوت جنسی به جاریه ای که پدرش خریده، نگاه کند، باز، جاریه بر پدر حلال خواهد بود.

در اسلام چنین است که شهادت پدر علیه فرزند، پذیرفتنی است، ولی شهادت پسر علیه پدر، شنیده نمی شود.

در اسلام این چنین است که اگر پسر از دارایی پدر که در حرز است ربع دینار بدزدد، دست اش قطع می شود، ولی اگر پدر، تمام دارایی پسر را، از حرز، بدون اجازه او بردارد، دست اش قطع نخواهد شد.

حکم بالاتر از این ها، [این است که] اگر پدر، فرزندش را بکشد، قصاص نمی شود، ولی اگر پسر، پدر را بکشد، با ذلت و خواری کشته می شود.

نماز عاق شده، پذیرفته نیست و عبادات اش بالا نمی رود و دعاهایش شنیده نمی شود.

شریعت اسلام، از این نوع احکام انباشته است و روایات، در تاکید مطالب گفته شده مشهور است. این روایات، بیش از آن اند که آمار شوند. من برخی از آن ها را برای تو ذکر می کنم:

1- از آن ها است، روایتی که ابن صخر ازدی با سندی که در روایت است به ما خبر داده است که مردی نزد سرور ما، جناب رسول الله (ص) آمد و اذن جهاد با دشمنان ایزد تعالی را همراه او، برای این که در رکاب اش در راه خدا شهید شود، طلبید [و حضرت به خاطر پدر و مادرش اجازه نداد (16) .]

چه گونه چنین نباشد، حالی که وجوب جهاد بر همه نیست، بلکه آن، واجبی کفایی است و ویژه توان دارها. جهاد، [بر فردی ] واجب [عینی] نمی شود، مگر آن که او از سوی حاکم دعوت شود و یا نیاز باشد، اما وجوب حق پدر و مادر، عام و رعایت حال آن دو، پیوسته لازم است.

2- از جمله چیزهایی که از حضرت رسول (ص) روایت شده، این است که: انه قال علی المنبر: «آمین!»، ثم سکت، ثم قال:«آمین!»، ثم سکت، ثم قال: «آمین!». فلما نزل عن المنبر ساله بعض الناس، فقال: «یا رسول الله! سمعناک تقول: «آمین!آمین! آمین!» ثلاث مرات؟! فقال (ص):«ان جبرئیل (ع) قال: "من ذکرت عنده، فلم یصل علیک فابعده الله!"، قلت: "آمین!".

قال: «و من ادرک شهر رمضان و لم یغفر له، فابعده الله!»، قلت: «آمین!».

قال: «و من ادرک والدیه او احدهما فلم یغفر له، فابعده الله!»، قلت: «آمین!» (17) ، آنگاه ساکت شد. دوباره فرمودند: «آمین!».

حضرت، بر بالای منبر فرمودند: «آمین!»، آنگاه ساکت شدند.باز فرمودند: «آمین!».

وقتی از منبر پایین آمدند، شخصی از ایشان پرسید: «ای رسول الله! شنیدیم که فرمودی: «آمین! آمین! آمین!»; سه بار تکرار کردی [داستان چه بود؟].

حضرت (ص) فرمود: «جبریل (ع) گفت: "کسی که نام تو پیش او برده شد، ولی بر تو درود نفرستد، ایزد، از رحمت اش او را دور کند!"، من گفتم: "آمین!".

او گفت: "کسی که ماه رمضان را درک کند، ولی بخشیده نشود، ایزد، از رحمت اش او را دور کند!"، من گفتم: "آمین!".

او گفت: "کسی که پدر و مادرش یا یکی از آن دو را درک کند ولی بخشیده نشود، ایزد، از رحمت اش او را دور کند!"، من گفتم:"آمین!".

منظور جبرییل (ع) از جمله آخر این است که کسی که آنان را درک کند و اطاعت امر خدا را در باره ایشان نکند [ایزد، از رحمت اش او را دور کند!].

3- [ از آن ها است این] سخن رسول خدا (ص):

رضا الله فی رضا الوالدین و سخط الله فی سخط الوالدین. (18)

رضای خدا، در رضای پدر و مادر و خشم خدا، در خشم باب و مام است.

4- از جمله روایاتی که شیخ روایی ما، در ضمن احادیث مستندش به من خبر داده است، این است که ابن عباس (ره) گفت:

قال رسول الله (ص): «ما من رجل ینظر الی والدیه نظر رحمة الا کتب الله له بکل نظرة حجة مبرورة ».

قیل: «یا رسول الله! و ان نظر الیهما فی الیوم مئة مرة؟».

قال: «و ان نظر الیهما فی الیوم مئة الف مرة.» (19)

حضرت رسول الله (ص) فرمود: «هیچ مردی نیست که از روی مهر به پدر و مادر بنگرد، مگر این که ایزد، در برابر هر نگاه محبت آمیز، یک حج پذیرفته شده برای وی می نویسد.».

به حضرت عرض شد: «ای رسول الله! هر چند در روز، صد مرتبه، آن دو را نگاه کند؟!».

حضرت فرمود: «هرچند در روز، صدهزار مرتبه به آن دو نگاه کند.»

5- حضرت رسول الله (ص) فرمود: الوالد اوسط ابواب الجنة. فان شئت فاحفظه، و ان شئت فضیعه (20) .

پدر و مادر، بهترین در بهشت اند; اگر می خواهی، آن در را حفظ کن [و داخل بهشت شو] و اگر می خواهی، آن در را نابود کن [و از بهشت محروم شو].

6- حضرت رسول الله (ص) فرمود:

لا یلج حظیرة القدس مدمن خمر، و لا عاق والدیه، و لا منان. (21)

باده نوش و نفرین شده پدر و مادر و منت گذار، داخل بهشت نمی شوند.

7- حضرت رسول الله (ص) فرمود: لعن الله من ذبح لغیر الله!لعن الله من تولی غیر موالیه! لعن الله من غیر حدود الارض!لعن الله من عق والدیه! (22)

ایزد، لعنت کند آن کس که برای غیر خدا ذبح کند! [آن چنان که در زمان جاهلیت رواج داشت].

ایزد، لعنت کند آن کس که غیر از دوستان خدا را، دوست می گیرد!

ایزد، لعنت کند آن کس که حد و نشان های ملکیت زمین را از بین می برد!

ایزد، لعنت کند آن کس که پدر و مادرش را ناراحت می کند!

8- از جمله روایاتی که از مجموعه احادیث صیرفی شنیدم، روایتی است که با سند او از رسول خدا (ص) روایت می کنیم. ایشان فرمودند:

النظر الی وجه الوالدین عبادة (23) ; نگاه به صورت پدر و مادر، عبادت است.

9- از جمله روایاتی که از شیخ ابو الحسن بن شاذان قمی (ره) در ضمن حدیثی مسند شنیدم، این است که:

ان رسول الله (ص) قال: «هل تعلمون ای نفقة فی سبیل الله افضل؟».

قالوا: «الله و رسوله اعلم.».

قال: «نفقة الولد علی الوالدین.». (24)

رسول الله (ص) فرمود:«آیا می دانید که کدام خرج در راه خدا ارزش مندتر است؟».

گفتند: «ایزد و رسول اش دانایند.».

حضرت فرمود: «خرج کردن فرزند برای پدر و مادرش.».

10- امام موسی بن جعفر از پدرش، از جدش، صلوات الله علیهم اجمعین، نقل کرده اند که ایشان فرمود: سئل رسول الله (ص) عن حق الوالد علی ولده. قال: «لا یسمیه باسمه، و لا یمشی بین یدیه، و لا یجلس قبله ». (25)

از رسول الله (ص) در باره حق پدر بر فرزند، سؤال شد. حضرت فرمود: «با اسم، او را نام نبرد [بلکه با کنیه یا لقب یا... آنان را صدا زند]، و جلوتر از او راه نرود، و پیش از او ننشیند.»

11- حضرت رسول الله (ص) فرمود: من اکبر الکبائر ان یسب الرجل والدیه. فقال بعض من حضر استعظاما لذلک و استبعادا لفعله: «و هل یا رسول الله! یسب احد والدیه؟!».

قال: «نعم; یسب الرجل فیسب اباه و یسب امه فیسب الله » (26) .

حضرت فرمود: «از بزرگ ترین گناهان کبیره، دشنام دادن مرد به پدر و مادرش است.».

فردی از حاضران، از روی تعجب و ناباوری چنین کاری از سوی فرزند، از حضرت سؤال کرد: «ای رسول الله! آیا کسی پدر و مادرش را دشنام می دهد؟!».

حضرت فرمود: «بله; مرد، دشنام می دهد، در نتیجه، مخاطب، پدر آن مرد را دشنام می دهد. او مادر مخاطب را دشنام می دهد، در نتیجه، مخاطب، ایزد را دشنام می دهد.».

12- از حضرت (ص) وارد شده است که ایشان فرمود: من بر والدیه زاد الله فی عمره (27) ; کسی که به پدر و مادرش نیکی کند، ایزد، بر عمرش می افزاید.

13- از حضرت (ص) روایت شده است که ایشان فرمود:

رایت اللیله عجبا! رایت رجلا جاءه ملک الموت لیقبض روحه، فجاءه بر والدیه فرده (28) ; دیشب، چیز عجیبی دیدم! مردی را دیدم که ملک الموت برای قبض روح او آمده بود، اما نیکی او به پدر و مادرش، نزد او آمد و عزراییل را برگرداند.

14- مانند آن، آنچیزی است که از امام صادق (ع) روایت شده است.ایشان فرمود:

الموت لا یدفعه شی ء الا الصدقه و بر الوالدین و صلة الرحم; مرگ را جز صدقه و نیکی به پدر و مادر و صله رحم دفع نمی کند.

15- حضرت فاطمه زهرا (س) به هنگام مطالبه فدک به ابوبکر فرمود:... و فرض الله علیکم الایمان تطهیرا لکم من الشرک، و الصلاه تنزیها لکم من الکبر و عدت الفرائض، ثم قالت: و بر الوالدین وقایه من السخط، و صلة الارحام منماة للعدد. (29)

ایزد، ایمان آوردن را بر شما واجب کرد تا از شرک پاک شوید; و نماز را واجب کرد تا از کبر و غرور پاک شوید حضرت (س) یک یک فرایض دیگر را شمارد، آنگاه فرمود: نیکی به پدر و مادر را برای دور ماندن شما از خشم الهی واجب کرد; و صله رحم را برای زیاد شدن عدد شما واجب گردانید.

16- ابو الحسن بن شاذان (ره) حدیثی را به امام صادق (ع) می رساند که ایشان فرمود: ملعون قاطع رحم; ملعون من ضرب والده و والدته (30) ; بریده از رحم، لعنت شده است; آن که پدر و مادر را می زند، لعنت شده است.

17- امام صادق (ع) فرمود: الکبائر سبع: الشرک بالله العظیم، و قتل النفس التی حرم الله الا بالحق، و اکل مال الیتیم، و عقوق الوالدین، و قذف المحصنة، و الفرار من الزحف، و انکار حقنا اهل البیت. (31)

گناهان کبیره، هفت تا است: شرک ورزیدن به ایزد بزرگ; و کشتن آن که کشتن اش به جز قصاص [اگر مستحق باشد] حرام شده است; و دارایی یتیم خوردن; و نفرین شده والدین; و تهمت زنا زدن به زنان پاکدامن; و فرار از میدان جنگ; و انکار حق ما اهل بیت.

18- از امام علی بن موسی الرضا (علیهم السلام) نقل شده است که او فرمود: خمسة لا تطفا نیرانهم و لا تموت ابدانهم: رجل اشرک بالله عز و جل، و رجل عاق والدیه، و رجل سعی باخیه الی السلطان فقتله، و رجل قتل نفسا بغیر نفس، و رجل اذنب ذنبا فحمل ذنبه علی الله عز و جل. (32)

پنج دسته اند که آتش عذاب آنان خاموش نمی شود و بدن هاشان نمی پوسد [بلکه پیوسته عذاب را می چشند]: مردی که به ایزد، عز و جل، شرک بورزد; و مردی که پدر و مادرش را ناراحت کند; و مردی که نزد سلطانی ظالم، سعایت برادر مسلمان اش را بکند و آن سلطان، او را به قتل برساند; و مردی که دیگری را نه از روی قصاص بکشد; و مردی که گناه کند و گناه کردن را بر عهده ایزد، عز و جل، بگذارد.

19- از یکی از امامان (علیهم السلام) روایت شده است که او فرمود: وقر اباک یطل عمرک! وقر امک تری لبنیک بنین! و لا تحد النظر الی والدیک فتعقهما! (33)

پدرت را احترام کن، عمرت زیاد می شود! مادرت را گرامی بدار، برای پسران ات، پسرانی را می بینی!به پدر و مادرت، خیره نگاه نکن، که آنان را می آزاری.

20- به عمر بن ذر گفته شد:«نیکی پسرت با تو چه گونه است؟».او گفت:«در روز، هرگز راه نرفتم، مگر این که او پشت سر من راه رفت، و در شب هرگز راه نرفتم، مگر این که او جلوی من راه می رفت، و در جایگاهی بالاتر از مکان من ننشست.

روایت شده است که مرگ را برای پدر و مادرت مخوان! زیرا این دعا، برای تو فقر می آورد.

گفته شده است: «قبر نفرین شده پدر و مادر، از خود مرده اش بهتر است ».

بدان! که ایزد تعالی، در هیچ حالتی، حق پدر و مادر بر فرزند را ساقط نکرده است، چه آن دو، به ایزد تعالی مشرک باشند یا به فرزندشان ظلم کننده. آیا سخن ایزد، سبحانه و تعالی، را در قرآن نشنیده ای که فرموده است:

(و ان جاهداک علی ان تشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما و صاحبهما فی الدنیا معروفا و اتبع سبیل من اناب الی); (34) و اگر بر تو سخت بگیرند تا آنچه را که علم به آن نداری، انباز من کنی، پس آن دو را [در این خواسته] اطاعت مکن! و[لی] در دنیا، به نیکی، مصاحبت آن دو را کن! و راه آن که به سوی من باز می گردد را تبعیت کن!

در این آیه، فرزند را از اطاعت خواسته آن دو به شرک ورزیدن، نهی کرده است، اما فرمان داده است که در دنیا، با آن دو، رفتار پسندیده شود و در دین گزینی، راه آن کس پیموده شود که توبه کرده و رو به خدا دارد.

حال اگر شرک ورزیدن، حق پدر و مادر را ساقط می کرد، به یقین، هرگز، خداوند، فرزند را به رفتار نیکو با آن دو فرمان نمی داد.

روایت شده است که «اسماء»، همسر ابوبکر، از رسول خدا (ص)پرسید: «ای رسول الله! مادرم در حالی که به شرک رغبت دارد، نزد من آمده است، آیا او را بپذیرم [و احترام اش کنم؟]».

حضرت فرمود: «بله; او را بپذیر!». (35)

آنچه ایزد تعالی، در داستان حضرت ابراهیم (ع) از قول او آورده است که: (فلما تبین له انه عدو لله تبرا منه (36) ; چون برای وی آشکار شد که او دشمن ایزد است، از او تبری جست.

[معنایش این نیست که با پدر بد رفتاری شود، بلکه] آن که معتقد است که او، پدر واقعی اش بوده و برای اثبات آن به ظاهر لفظ «ابوت » تمسک کرده می گوید که این بیزاری و توجه نداشتن، همانا، در مورد دین و اعتقاد پدرش بوده، نه شخص پدر. قول صحیح، این است که منظور از پدر، پدر حقیقی -که انسان از صلب او است- نیست، بلکه آن فرد، جد مادری اش بوده است.

در این که آن فرد، جد مادری بوده روایتی وارد شده است. [اما این که بر جد مادری، لفظ «پدر» اطلاق شده از آن رو است که]جد مادری، در واقع، پدر انسان است.

دلیل این که آن فرد، پدر واقعی حضرت ابراهیم (ع) نبوده، اجماع و اتفاق طائفه شیعه است بر این که پدران حضرت رسول الله (ص) از آدم تا جناب عبد الله، همگی به ایزد، عز و جل، ایمان داشته اند و از کفر و شرک دور بوده اند.

دلیل های حجیت اجماع، در کتاب های مشهور [اصولی و...] آمده است.

درستی ادعای ما را، مبنی بر این که پدر جناب ابراهیم که در قرآن آمده، پدر به معنای مصطلح آن نیست، سخن ایزد تعالی (و اذ قال ابراهیم لابیه ءازر (37) ) آشکار می کند; زیرا، در این جا بعد از کلمه «ابیه »، نام «آزر» را نیز آورده است. اگر منظور از کلمه «پدر» شخصی است که انسان از صلب او است، نیازی به نام آوردن نبود. این استدلال، روشنی واضح و آشکاری ظاهر است [و جای شک و شبهه نیست].

روایت شده است که نام پدر حضرت ابراهیم (ع) «تارخ » بوده است. (38) بعضی از مشایخ ما، برای اثبات این که آزر، پدر حضرت ابراهیم (ع) نبوده، گفته اند که تمامی پدران نبی (ص) مؤمن بوده اند. دلیل آن ها، [یکی] سخن ایزد، عز اسمه، است که فرموده:

(الذی یراک حین تقوم و تقلبک فی الساجدین) (39) ; آن که تو را حالی که می ایستی، می بیند انتقال تو [تا این که به دنیا آیی]، همه، در صلب سجده کنندگان بوده است.

[دلیل دیگر] سخن خود رسول الله (ص) است که فرمود: لم یزل الله تعالی ینقلنی من اصلاب الطاهرین الی ارحام المطهرات حتی اخرجنی الی عالمکم هذا (40) ; ایزد تعالی، همواره مرا از صلبی طاهر در رحمی مطهر قرار داد تا سرانجام به این دنیای شما آورد.

[دلالت این روایات چنین است که] آن ها نمی توانند، طاهر باشند، مگر این که مؤمن بوده باشند; زیرا، ایزد تعالی فرموده است:(انما المشرکون نجس) (41) .

حال واضح شد که حق پدر و مادر، به واسطه شرک ورزیدن، از گردن فرزند ساقط نمی شود.

اما این که در صورت ظلم به فرزند، باز حق آن دو ساقط نمی شود، از این رو است که ظلم به فرزند، کم تر از شرک به ایزد است، و زمانی که مشرک بودن آن دو، حق پدر و مادر را ساقط نکند، ظلم به فرزند نیز آن حق را از بین نمی برد. از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: من نظر الی والدیه نظر ماقت و هما له ظالمان لم تقبل له صلاه (42) .

آنکه به پدر و مادرش که به او نیز ظلم می کنند با تلخی و ترشرویی بنگرد، نمازی از او قبول نمی شود.

ایزد تعالی، حق مادر را بر حق پدر مقدم داشته است; زیرا، کم خرج پربهره در خانواده، او است; [بیش ترین زحمت را می کشد و کم ترین بهره را می برد]. او، از پدر، ضعیف تر است و در زندگی بیش از پدر، به یاور نیاز دارد. او است که به فرزند، بیش تر شفقت می ورزد و سختی زحمت او را بر دوش می کشد.

روایت شده که:ان رجلا قال للنبی (ص): «یارسول الله! ای الوالدین اعظم حقا؟».

قال النبی (ص): «التی حملته بین الجنبین، و ارضعته الثدیین، و حضنته علی الفخذین، و فدته بالوالدین.» (43) .

مردی به حضرت نبی (ص) گفت:«ای رسول الله! کدام یک از پدر و مادر، حق شان عظیم تر است؟».

حضرت (ص) فرمود: «آنکه بین دو پهلویش تو را حمل کرد و از دو پستان اش تو را شیر داد و در دامان خود، پرورش ات داد و عزیزترین چیزها را قربانی تو کرد.».

به امام زین العابدین (ع)عرض شد: «با این که نیکوکارترین مردم هستی، اما نمی بینیم که با مادرت غذا بخوری؟!».

قال: «اخاف ان امد یدی الی شی ء و قد سبقت عینها الیه فاکون قد عققتها».

حضرت فرمود: «می ترسم دست ام به طرف لقمه ای دراز شود که نگاه مادرم پیش تر بر آن افتاده باشد. [حال، اگر آن لقمه را بردارم] همانا او را آزرده ام.».

مردی به رسول الله (ص) عرض کرد: «آیا هنگام ورود بر مادرم، ابتدا، اذن بگیرم؟ ».

حضرت فرمود: «بله ».

او گفت: «همانا من و او در یک خانه ایم!».

حضرت فرمود: «[با این وجود] پیش از ورود اجازه بگیر!».

او گفت: «ای رسول الله! من، همانا، خدمت او را می کنم!».

حضرت فرمود: «آیا دوست داری که او را برهنه ببینی؟!».

او گفت: «نه!».

حضرت فرمود: «پس، پیش از ورود، اجازه بگیر!». (44)

روایت شده است که: ان امراة اتت الی النبی (ص) فقالت: «ان امی بلغت عندی من الکبر حتی ولیت منها مثل الذی ولت منی، و کنت انظفها مما ینظف منه الصبی. فهل بلغت -یا رسول الله!- اداء ما کان علیها؟».

قال: «لا; لانک ولیتی منها مثل الذی ذکرت و انت تحبین الراحة منها، و ولت ذلک منک و هی تحب بقاک ».

زنی، نزد حضرت نبی (ص) آمده و گفت: «مادرم که با من زندگی می کند آنچنان پیر شده است که من عهده دار آن چیزی شده ام که در کودکی ام او بر عهده داشت; یعنی، مانند کودکان، او را پاک و پاکیزه می کنم. حال، آیا توانسته ام حق او را به جا آورم؟ ».

حضرت فرمود: «نه; زیرا، تو عهده دار آن چیزی شده ای که گفتی، حالی که دوست داری از آن راحت شوی، ولی مادرت عهده دار همین نوع کارهایت بود و زندگی طولانی برای تو می خواست.».

ای پسرم! بدان! که حق پدر و مادر بر فرزند، پس از مرگ شان، به همان اندازه ای است که در دنیا بودند.

روایت شده است که:

ان رجلا جاء الی النبی (ص) فقال: «یارسول الله! هل بقی علی من بر والدی شی ء ابرهما بعد موتهما؟».

قال: «نعم; الصلاة علیهما، و الاستغفار لهما، و ایفاء عهدهما من بعدهما، و صلة الرحم لا توصل الا بهما، و اکرام صدیقهما (45) .».

مردی، خدمت جناب نبی (ص) آمد و گفت: «ای رسول الله! آیا پس از مرگ پدر و مادرم، نیکی ای نسبت به ایشان بر عهده من باقی مانده است؟».

حضرت فرمود: «بله; دعا برای آن دو، و طلب غفران کردن برای آن دو، و انجام دادن تعهداتی که داشته اند، و صله رحم به جا آورده نمی شود مگر به سبب آن دو، و گرامی داشتن دوستان آن دو.».

از امام علی بن موسی الرضا، صلوات الله علیهما، روایت شده است که ایشان فرمود:

من احب ان یصل اباه بقبره، فلیصل اخوان ابیه من بعده (46) ;کسی که دوست دارد نسبت به پدرش در قبر، نیکی کند، پس دوستان پدرش را گرامی دارد [و به دیدار آنان برود. ]

[پسرکم!] تو را فرمان می دهم هرگاه خواستی دعا کنی، پدر و مادر را بر خودت مقدم داری و در قنوت، ابتدا، آن دو را یاد آوری و در پس نماز، پیش از شروع به ذکر گفتن، آن دو را یاد کنی!. در صحیفه امام زین العابدین (ع)، دعایی برای پدر و مادر آمده است. بزرگان از مؤمنان، بر تلاوت این دعا، استوار بودند، [تو نیز چنین باش!].

بر نماز بر الوالدین که از مهتران دو عالم، صلوات الله علیهم اجمعین، روایت شده است ملازم باش!.

بر تمام این ها اعتماد کن و بر واجب این ها محافظت کن و کوتاهی نکن! ای فرزندم! -که ایزد، تو را سعادت مند کند- به یقین، گفتاری درست و راست که شنونده اش را سود می دهد برای ات گفتم، [پس، قدر بدان!].

این گفتار من، نه از بابت این است که می دانم کوتاهی می کنی، و نه از این رو که بدانم شانه خالی می داری، بلکه تنها، علاقه وافر من به تو و حرص من به پیشرفت تو است که سبب شد این نوشتار را برای یادآوری تو و آگاهی دیگران بنویسم.

ایزد، به رحمت اش، به یاور بودن اش، به فضل اش، به فراخ دستی اش، تو را از لغزش دور دارد و بر گفتار و کردار درست توفیق دهد!

و الحمد لله کما هو اهله و مستحقه، و صلاته علی خیر خلقه محمد رسوله و آله الطاهرین، و سلامه.

و حسبنا الله و نعم الوکیل، نعم المولی و نعم النصیر. و الحمد لله رب العالمین

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان