الف. منجی گرایی در آیین مسیحیت
کتاب مقدس به آمدن دوباره مسیح برای سلطنت، در قسمتهای زیادی از عهد عتیق و عهد جدید اشاره شده است و ویژگیهای روزهای پیش از آمدن مسیح را توضیح میدهد. به اعتقاد آنها مسیح پس از ظهور، تخت پادشاهی خود را بر پا میکند و امتها را داوری مینماید. در دایرةالمعارف کتاب مقدس، حضرت مسیح در حالی تصویر گردیده که سوار بر اسب سفید و هم راه لشکریان آسمان میآید تا با عنوان شاه شاهان، در زمینی که مملو از شرارت است، داوری کند و سلطنت هزار ساله خود را به هم راه افراد مقدس آغاز نماید. در این مدت، شیطان را هزار سال میبندند و به چاه هاویه میافکنند تا در سر تا سر این مدت از فعالیت او جلوگیری شود. به اعتقاد مسیحیان، این رهبر موعود الهی، مسیح بن مریم از ذریه اسحاق از فرزندان یعقوب و از نوادگان داوود است که به دست یهود کشته شد و خدای متعال وی را زنده کرد و به آسمان برد و در آخر دنیا، وی را می فرستد تا وعدهاش را توسط وی محقق سازد.
به رغم دشمنی مسیحیان با یهودیان، پیروان این دو دین در قرن نوزده و بیست میلادی به وحدت نظر در ظهور مسیح رسیدند و از برنامهای سیاسی پشتیبانی کردند که به تشکیل دولت اسرائیل انجامید. به همین دلیل صدها کلیسا و گروههای مسیحی اروپایی و امریکایی برای پشتیبانی از دولت اسرائیل بسیج شدند. در سال 1980، سازمانی به نام سفارت بینالمللی مسیحیان، در قدس اشغالی تأسیس شد که مؤسسان آن به اختصار چنین میگویند:
ما بیش از اسرائیلیها، صهیونیست هستیم و قدس تنها شهری است که خدا به آن عنایت دارد و خداوند تا ابد این سرزمین را به اسرائیل داده است.
اعضای سفارت معتقدند:
اگر اسرائیل نباشد، مکانی برای بازگشت مسیح نیست.
ب. منجی گرایی در آیین یهود
یهودیان پس از نخستین ویرانی شهر قدس، همواره در انتظار رهبر الهی فاتحی بودند که اقتدار و شکوه قوم خدا را به عصر درخشان داوود و سلیمان بر گرداند. شخصیت مورد انتظار، «ماشیح» (مسح شده) خوانده می شد. دلهای بنیاسرائیل از عشق مسیحای موعود لب ریز بود و در مقابل حاکمان ستمگر، همواره در کمین رهبر رهایی بخش بودهاند. در باب دوم انجیل متی چنین آمده است:
هیرودیس کبیر، پادشاه فلسطین، پس از زاده شدن حضرت عیسی در صدد قتل او بر آمد. اما چون وی را به فرمان الهی به مصر بردند، خطر را از سر گذراند.
مسترهاکس درباره شیوع اعتقاد به ظهور و انتظار پیدایش منجی بزرگ جهانی در میان قوم یهود مینویسد:
عبر انیان منتظر قدوم مبارک مسیح نسلاً بعد نسل بودند و وعده آن وجود مبارک، مکرراً در زبور و کتب پیامبران علی الخصوص در کتاب اشعیا داده شده است. مسیح سلطان زمان خواهد شد و یهودیان را از ذلت جور و ستم پیشگان و ظالمان رهایی خواهد داد و به اعلا درجه مجد و جلال ترقی خواهد رساند.
به اعتقاد یهود، رهبر موعود الهی از ذریه اسحاق فرزند یعقوب و از نوادگان داوود به شمار میآید و هنوز زاده نشده است.
در امریکا، کنیسهای به نام Indespensationalism تأسیس شد که تعداد اعضایش شش میلیون نفر هستند. اعضای آن به بازگشت مسیح اعتقاد دارند که از جمله شرایطش، بر پایی دولت صهیونیستی و تجمع یهودیان جهان در فلسطین است. از جمله اعضای این کنیسه میتوان به جورج بوش اول و ریگان، رئیس جمهوران اسبق
امریکا اشاره کرد.
ج. منجی گرایی در آیین زرتشت
زرتشتیان منتظر سه موعودند که هر یک از آنها به فاصله هزار سال از یک دیگر ظهور خواهند کرد. بر اساس روایات زرتشتی و بر اساس یشت نوزدهم، در آخر الزمان از زرتشت سه پسر متولد می شود که به نام عمومی «سوشیانس» خوانده می شوند. او آخرین مخلوق اهورا مزدا خواهد بود. در فروردین یشت، بند 129، در معنای سوشیانت آمده که او را از این جهت سوشیانت خوانند، زیرا به تمام جهان مادی سود خواهد بخشید. از سوشیانسها با عنوان نوکنندگان جهان و مردانی که هنوز متولد نشدهاند یاد میشود:
ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین با فروهرهای همه پاکان؛ آن پاکانی که مردهاند و آن پاکانی که زندهاند و آن
مردانی که هنوز زاییده نشده، سوشیانتهای نو کنندهاند.
د. منجی گرایی در آیین بودایی
در آیین بودا، منجی موعود با مفهوم «میتریه» (مهربان) تبیین شده است. در الهیات بودایی او را بودای پنجم و آخرین بودا از بوداییان زمینی میدانند که خواهد آمد تا همه انسانها را نجات دهد. در نمادنگاری بودایی، او را به هیئت مردی نشسته که آماده برخاستن است، نمایش می دهند تا نمادی باشد از آمادگی وی برای قیام. در روایات مهایانهای، «شاکیه مونی» که همان «گتمه بودای» مشهور است، چهارمین بودا، و میتریه که پس از او خواهد آمد، بودای پنجم معرفی شده و در بعضی روایات بودایی، گتمه بودای هفتم است و «بوداسف» در آینده، آخرین بودا به شمار می آید که ظهور خواهد کرد.
هـ . منجی گرایی در آیین هندو
در آیین هندو، منجی موعود به نام «کالکی» در پایان آخرین دوره زمانی از ادوار چهارگانه، یعنی کالی یوگه ظهور خواهد کرد. در این آیین، جهان از چهار دوره رو به انحطاط تشکیل شده است. در چهارمین دوره، یعنی «عصر کالی»، فساد و تباهی سراسر جهان را فرا می گیرد؛ زندگی اجتماعی و معنوی به نازلترین حد خود میرسد و زوال نهایی را فراهم می آورد. در ویشنو پورانه آمده است:
فساد بر همه چیز حکم فرما خواهد شد. دولت و ثروت تنها معیار ارزش و مقام؛ شهوت یگانه پیوند میان زن و مرد؛ دروغ تنها راه موفقیت در امور دنیوی محسوب خواهد شد. نظام طبقاتی متلاشی شده و دستورات و احکام ودایی را کسی دیگر رعایت نخواهد کرد.
و. منجی گرایی در آیین اسلام
در اسلام دو دیدگاه در مورد منجی وجود دارد:
1. منجیگرایی در میان اهل سنت
مذاهب مختلف اهل سنت مهدی موعود(عج) را باور دارند ولی معتقدند که مهدی(عج) هنوز متولد نشده است و در آخرالزمان به دنیا میآید. دانشمندان اهل سنت در این زمینه اختلاف دارند. بسیاری از آنان مهدویت را نوعی دانسته و گفتهاند که در آخرالزمان، در زمانی نامشخص، فردی نامعین، از پدر و مادری ناشناخته، با این نام و اوصاف متولد خواهد شد و انجام وظیفه خواهد کرد. شماری از آنان نیز همانند شیعه امامیه، مهدی(عج) را شخصی معین میدانند و معتقدند او پیش از این متولد شده و هم اکنون به زندگی خود ادامه میدهد. آن دسته از اهل سنت که ولادت مهدی(عج) را پذیرفتهاند اختلافهایی در سال ولادت حضرت دارند. برخی سال ولادت را 255 و برخی سال 258 قمری دانستهاند، برخی نهم ربیعالاول و شماری دیگر 23 رمضان را ذکر کردهاند.
2. منجیگرایی در میان شیعه
شیعه اعتقاد دارد وعده خدا در قرآن به مسلمانان تحقق خواهد یافت و جامعهای بر اساس قسط و عدل و حقیقت ایجاد خواهد شد. بنا بر این، علی رغم قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی جبهه کفر و استکبار و استبداد، مستضعفانِ بیدار شده و آگاه، امام و رهبران مردم و وارثان قدرت می شوند. شیعه اعتقاد دارد، اسلام دین زندگی است و هرگز کهنه نمیشود. به مفهوم دیگر، قرآن به هر قصهای که اشاره میکند و هر عقیدهای که در اسلام و در تشیع مطرح می شود باید در زندگی امروز و سرنوشت فردی و اجتماعی و استقلالمان نقش داشته باشد تا آنهایی که به آن اعتقادی ندارند از اثرش محروم باشند.
در مذهب شیعه، امام زمان از ذریه پیامبر اسلام (ص) و فرزند امام حسن عسکری(ع) است که الآن در پرده غیبت به سر میبرد. امام در دوره غیبت صغرا چهار نایب خاص داشته که واسطه میان او و شیعیان بودند. پس از این دوره، غیبت کبرا فرا رسیده و اکنون در این دوره به سر میبریم. در این زمان تنها باید از ولی فقیه که حجت امام زمان(عج) بر مردم است، اطاعت کنیم.
شیعه در عصر غیبت کبرا، فلسفه سیاسی نجات بخش و مکتب اجتماعی حرکت آفرین و مسئولیت آوری دارد و آن مهدویت و انتظار است. اما متأسفانه افراد ناآگاه، مغرض و یا دشمن، مهدویت و انتظار را که مفهومی انقلابی، آزادی بخش و حرکت آفرین و مسئولیتزا به شمار میآید، مانند پوستین وارونهای در آوردهاند که به قول دکتر شریعتی، یک طرف آن در نهایت زیبایی و طرف دیگر آن در نهایت زشتی است. رویهاش چشمها را از زیبایی خیره میکند و آسترش از زشتی برای بزرگ سالان نفرت انگیز و برای خردسالان وحشتآور مینماید. اعتقاد به مهدویت و انتظار، از بین تمام اصول و عقاید شیعی، بیش از همه عقاید دیگر، تضاد و تناقض دارد. یکی نابود کننده ظلم و جور و به دنبال قسط و عدل است و دیگری به دنبال توجیه کننده ظلم و جور و بیعدالتی؛ یکی مفهوم انقلابی، مترقی، عزت آور و مردمی دارد و به اراده و اندیشه و اختیار و آزادی انسان احترام میگذارد و مسئولیتهای فردی و اجتماعی او را تثبیت میکند، اما مفهوم دیگری منحط، ذلت آور و ضد مردمی است و به اراده و اندیشه و آزادی انسان اهانت میکند و مسئولیتهای فردی و اجتماعی را در نظر ندارد و ظلم و ستم و تسلیم شدن را توجیه میکند. به مفهوم دیگر اگر در بخشی از دنیا مؤمنان عزت ندارند و از نظر آزادی، استقلال و نظام حکومتی کافران بر آنها مسلط هستند، باید بدانیم که ایمان آنها درست نیست و اسلام را وارونه فهمیدهاند.
بنا بر این، اصل مهدویت و انتظار دو نوع است: یکی انتظار مثبت در تشیع که عامل حرکت و رشد فردی و اجتماعی است و دیگری انتظار منفی که دوستان نا آگاه و یا دشمنان قسم خورده اسلام آن را شکل دادهاند و بزرگترین عامل انحطاط و ذلت به شمار میآید. در مذهب شیعه کسی منتظر واقعی است که هر لحظه فرماندهاش را انتظار میکشد.
منتظر باید با ادوات نظامی آشنا باشد و جسم و روح خود را شاداب و آماده نگه دارد. در نظام اسلامی که با هدایت رهبر اداره میشود، باید برای آماده سازی زمینههای ظهور و سپردن پرچم به مهدی موعود(عج) طرح راه بردی داشت.