چگونه در حج به سوی کمال حرکت کنیم؟
یکی از کارکردهای مهم حج، محقق ساختن آرامش در روابط اجتماعی و ایجاد فرصتی بی نظیر برای ایجاد آرامش در روابط میان مردم در دوره احرام حج می باشد و همچنین ارائه یک قطعه نمونه از زمین برای برخورداری از آرامش در روابط اجتماعی که این قطعه همان حرم است.
برای شناخت بهتر آرامش این سفر، مراحل اصلی این سفر را به طور مختصر مرور می کنیمع تا از این رهگذر به شناخت بهتری از آرامش در این سفر الهی دست بیابیم.
حج سفر "من" و نفس به سوی خداوند، به روش ابراهیم و گذر سریعی است بر این سفر پر مشقت ابراهیم علیه السلام و مروری است بر نمادها و مناسکی که فریضه حج را تشکیل می دهد.سفری که از میقات آغاز می شود و با طواف نساء و طواف وداع پایان می یابد و اکنون به طور خلاصه به مراحل اصلی پیش روی حاجی در این مرحله سفر از خویشتن به سوی خدای متعال اشاره می کنیم.
1. گسستن از خویش
این سفر در میقات و با گذر از خویش در راه ایمان به خدای متعال آغاز می شود این اولین مرحله در این سفر الهی است.
و سیل جان ها پس از گسستن از خویش و منیت ها راهی طواف گرد کعبه میشوند، همان گونه که جوی های کوچک به دریا سرازیر می شوند و پس از آن با دریا یکی می شوند و به راستی آب نهرهای کوچک پس از پیوستن به دریا چه می شود؟ و این آغاز سفری سخت و پر معنا در زندگی انسان است که شایسته تامل و درنگ بیشتر می باشد. آری این سفر از میقات و با جدا شدن انسان از خویش، امیال خویش و ویژگی های خویش آغاز می شود، همان ویژگی ها و مشخصاتی که مانع ذوب شدن او در مسیر الاهی می شود، مسیری که انسان ها در آن با هم تفاوتی ندارند و چیزی آنها را از همدیگر متمایز نمی کند.
میقات حد فاصل میان خویش و گروه مؤمنان است. حاجی پیش از ورود به میقات، همچون سایر مردم با خویشتن خویش زندگی میکند و منیت در زندگی او ظهور و بروز دارد، اما هنگام ورود به میقات، منیت ضعیف و صدایش رو به خاموشی رفته، رنگ و رو می بازد و این تحول درونی در میقات رخ میدهد و نماد این تحول، پوشیدن لباس احرام است.
گفته شد که حج دربردارنده معانی و مفاهیمی است که هرکدام نمادی دارد. در میقات حاجی از تمام لباس های خود و ویژگی های شخصی، طبقاتی، نژادی و منطقه ای خود جدا می شود؛ چرا که لباس هر انسان نشان دهنده هویت و شخصیت و نژاد و طبقه شغلی و درجه ثروتمندی و فقر و سطح اجتماعی او می باشد و در میقات است که هر انسانی از لباس خود جدا می شود و لباس احرام بر تن می کند... دو قطعه پارچه بدون خیاطی که همه بر تن دارند، بدون هیچ تفاوت و برتری.
این اولین گام در میقات است که نشان گر جدا شدن انسان از هویت و شخصیت خویشتن و نشان دهنده گذر از خویش است. همان گونه که میت از لباس خود جدا می شود، زیرا نقش "من" در زندگی او پایان یافته و دیگر "من" در مرحله جدید او هیچ نقش و جایگاهی ندارد، میقات نیز مرحله ای جدید از زندگی دنیا است که در آن حاجی از هویت و انانیت خویش جدا میشود تا پا به میقات بگذارد و بدین ترتیب میقات همچون یک صافی و غربال است و اولین چیزی را که در این مرحله از انسان جدا می کند، خویشتن او است و چون انسان از "من" خویش جدا شد، این شایستگی را می یابد که از میقات به حج راه یابد.
یکی از دشواری های زندگی انسان ها که روابط میان آنها را تیره میکند، اصطکاک میان انانیت ها است و هنگامی که نفس انسان ذوب و خالص شود، بسیاری از مشکلات انسان و برخوردهای منفی او با دیگران و پیامدهای منفی آن پایان می پذیرد و چون زندگی انسان از منیت و انانیت تهی شود می تواند از چنین مشکلات و دشواری هایی ایمن باشد و زندگی اجتماعی خود را بر اساس آرامش بنا کند و آرامش را در روابط خود با دیگران حاکم سازد.
تجمل پسندیده یا نکوهیده؟
انسان در میقات یک ویژگی دیگر نیز دارد که اگر در حد معقول خود باشد و تمام توجه انسان را به خود مشغول نسازد، پسندیده است، اما اگر این صفت بر اراده انسان حاکم شود، صفتی نکوهیده خواهد بود و این ویژگی همان تجمل است که اگر در حد ظاهر ساختن نعمت ها و فضل الهی باشد، پسندیده است، اما اگر در خدمت نفس قرار گیرد و از این ویژگی برای خودنمایی و نه نشان دادن نعمت های خداوند استفاده شود صفتی نکوهیده خواهد بود و قدرت تحمل سختی ها و پیمودن راه های دشوار را از انسان سلب می کند.
در میقات است که نفس انسان از صافی الهی می گذرد و لازم است پیش از احرام انسان خود را از این صفات رها سازد و استفاده از عطر و آرایش برای او حرام است و حتی برای زنان نیز آرایش بیش از حد متعارف، حرام است؛ تا انسان بتواند با این تمرین بر ویژگی خودنمایی و اثرات منفی آن بر اراده انسان غلبه یافته و بتواند با سختی های راه رودررو شود.
رهایی از غلبه هوس و شهوت
در میقات، نفس انسان از صافی دیگری نیز عبور می کند که باعث رهایی انسان از غلبه شهوات و غرائز می شود و این مساله ای بسیار ظریف در اسلام است. گفتیم رهایی انسان از "غلبه" هوس و شهوت و نگفتیم از هوس و شهوت، زیرا اسلام با وجود هوس و شهوت در انسان مخالفتی ندارد، بلکه حتی اینها را از ضروریات زندگی انسان می داند که بدون آنها زندگی مختل می شود. اسلام با غلبه شهوت و هوس بر اراده انسان مخالف است نه با وجود هوس و شهوت؛ چرا که اینها به خودی خود موجب انحراف و سقوط انسان نمی شود، بلکه انحراف و سقوط انسان به واسطه غلبه یافتن امیال و شهوت ها بر اراده انسان حاصل می گردد. هنگامی که شهوت و امیال نفسانی بر انسان حاکم شود، شیطان بر انسان غالب می شود و انسان در معرض سقوط و انحراف قرار میگیرد و از این رو برنامه تربیتی اسلام این است که امیال و شهوت ها را مطیع اراده انسان سازد نه اینکه آنها را از ریشه بَرکند.
روزه نمونه روشنی از این روش تربیتی اسلام است و میقات نمونه دیگری از آن. در میقات انسان از منیت و هوس ها خالص می شود و میقات جان انسان را از غلبه این دو خصلت رهایی می بخشد و او را آماده ورود به میهمانی خدای متعال می گرداند.
هنگامی که هوس و شهوت بر انسان غالب می شود، در روابط و زندگی اجتماعی خود، منبع شرارت می شود و آرامش را از زندگی مردم سلب میکند؛ چرا که معمولا هیچ درگیری میان مردم نیست که سبب آن اختلاف نظر باشد، بلکه درصد زیادی از درگیری ها به عامل هوا و هوس در روابط اجتماعی مربوط می شود.
امام خمینی (قدس سره) در این زمینه فرمایش عمیقی دارد که میفرماید: اگر صد و بیست و چهار هزار پیامبر در یک مکان با هم زندگی کنند، هیچ اختلافی نخواهند داشت، زیرا هوا و هوس بر آنها غلبه ندارد.
میقات نقطه تحول و دگرگونی در زندگی انسان است و مهم ترین امر در این تحول تضعیف "من" و ویژگی های نفس در زندگی انسان است و چون انسان از این ویژگی ها رهایی یافت، شایسته ورود به میهمانی الهی حج می شود.
عجیب است که مکاتب مادی بر تقویت انانیت و نفس و رشد دادن حالت غرور و خود برتر بینی تاکید می کنند بر خلاف اسلام که روش تربیتی آن بر اساس مبارزه با منیت و تضعیف آن و تغییر دادن موضع انسان از محور "من" به محور حاکمیت خداوند متعال استوار است و انسان را به رهایی از محور نفس و ارتباط با محور ربانی و ذوب شدن در آن فرا می خواند و می فرماید: «قل إن صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین».
2. ذوب شدن در جماعت
هنگامی که انسان از خویش جدا شد و خود را در میان خیل عظیم جمعیتی یافت که هیچ تفاوتی با هم ندارند، در میان این جمعیت عظیم همچون رودی به سوی دریا، از میقات به سوی کعبه رهسپار می شود و دراین هنگام جمعیت های رهسپار از میقات های تعیین شده توسط رسول خدا(ص) به سوی کعبه همچون رودهایی هستند که راهی دریا می شوند و در نهایت تمام این رودها گرد خانه ای جمع می شوند که روزی ابراهیم و فرزندش اسماعیل علیهم السلام پایه های آن را بالا آوردند و در این جریان عظیم انسانی، خود بینی انسان از بین می رود تا اینکه دیگر خود را احساس نمی کند و در طواف، افراد را در حال گردش نمی بیند بلکه جمعیت واحد انسانی را می بیند که گرد بیت العتیق می گردند.
حاجی که در میقات از خویش جدا شده، اگر در مطاف به جماعت مؤمن نمی پیوست، هرآینه خویشتن خویش را گم میکرد، اما وی همچنان جدای از نفس خویش، به این جماعت عظیم می پیوندد چنان که قطرات آب به رود بزرگ می پیوندد و به این ترتیب در مطاف به حیاتی دوباره دست می یابد که از پیش با آن آشنا نبود و طعم آن را نچشیده بود و خداوند در جان او چنان تصرفی میکند که خود را با جماعت مؤمن یکی می بیند به گونه ای که مهم ترین ویژگی این حیات جدید، فقدان فردیت است و این احساس در طواف و سعی و موقف و عرفات و مزدلفه و منی و بازگشت به طواف و سعی، پیوسته در انسان تقویت میشود و همراه آن احساس خودبینی در او ضعیف می شود و خود را همراه جمع مسلمان و همچون عضوی از این پیکر بزرگ با مسیر واحد می بیند که هر خیر و شری که به او برسد به همه می رسد و به تنهایی نمی تواند پای خود بر جای پای ابراهیم(ع) گذاشته و به سوی خدا حرکت کند، مگر اینکه در این خیل عظیم رهسپار به سوی خداوند ذوب شود.
انسان ها پیش از آنکه از میقات راهی حرم شوند، مجموعه ای از افراد جدای از هم هستند و چه بسا به هم فخر بفروشند و بحث و جدل کنند و به همدیگر آزار برسانند و به حقوق هم تجاوز کنند و در گروه های مختلف در شهرها و روستاها جمع شده و گرایش ها و امیال و مخالف داشته باشند و همین ها موجب درگیری میان آنها شود، اما هنگامی که همین انسان ها از میقات راهی حرم می شوند و از میقات های تعیین شده توسط رسول خدا(ص) به حرم می روند به امتی واحد تبدیل می شوند و با یک لباس، رو به سوی یک جهت و به ندای واحد لبیک می گویند و گرد کعبه طواف می کنند، در یک مسیر سعی میکنند و مناسک واحدی را انجام میدهند و دیگر اختلافی ندارند، فخر فروشی نمی کنند، درگیری ندارند و آزاری به همدیگر نمیرسانند، گویی حرم الهی آنها را در خود ذوب کرده و به یک حقیقت جدید و متفاوت با گذشته تبدیل کرده است.
حرم امن
یکی از ویژگی های برجسته این ترکیب جدید جامعه بشری که حرم آن را در زندگی مردم ایجاد می کند، امنیت و احساس امنیت است. امنیتی که از نتایج و ویژگی های این ترکیب بشری جدید است و انسان آن را در حرم احساس می کند. انسان ها هنگامی که احساس امنیت کنند، بدون نگرانی با هم ملاقات و تعامل کرده، با هم انس می گیرند و همکاری می نمایند؛ چرا که امنیت مردم را همچون امتی واحد می گرداند و به آنها این فرصت را می دهد که از حیات فردی خود به این حیات جدید منتقل شوند، حیاتی که خداوند متعال آن را برای بندگان خود می خواهد و حرم نمونه ای از آن را به تصویر میکشد.
حرم، الگویی از ساحت حیات:
خداوند متعال چنین دوست دارد که تمام زمین برای مردم امن باشد، مردم با امنیت، آرامش و صلح، در کنار هم زندگی کنند، به هم ظلم نکنند، هیچ کس برای دیگری بدی نخواهد و همه دیگران را بر خود ترجیح دهند و همدیگر را دوست بدارند.
احرام بستن از میقات، نماد آزادی از خویش است و طواف گرد کعبه، نماد جذب شدن به سوی خدای متعال و حرکت گرد محور الهی در زندگی است.
خداوند متعال در توصیف مهاجران و انصار در صدر اسلام چنین میفرماید:. .. «وَالَّذِینَ تَبَوَّؤُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِن قَبْلِهِمْ یحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیهِمْ وَلَا یجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُوا وَیؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن یوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَالَّذِینَ جَاؤُوا مِن بَعْدِهِمْ یقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّک رَؤُوفٌ رَّحِیم»، اما گاه انسان ها نمی خواهند آن چنان که خداوند متعال دوست دارد زندگی کنند.
از این رو خداوند متعال، به واسطه دعای بنده اش ابراهیم علیه السلام، حرم امن خود را به عنوان الگویی برای زندگی امن انسانی قرار دارد: «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ».
این دعای بنده صالح خدا ابراهیم علیه السلام بود که خداوند آن را مستجاب ساخت و فرمود: «وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْناً».
در این آیه "المثابة" به معنای محلی است که مردم به سوی آن باز می گردند و خداوند متعال خانه خود را محل بازگشت و رفت و آمد انسان ها قرار داد تا از هر طرف به سوی آن بازگردند و سپس این خانه را امن قرار داد تا مردم در آن احساس امنیت کنند و از هم در هراس نباشند. خداوند می فرماید: «أَوَلَمْ یرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَمًا آمِنًا». و بدین ترتیب حرم را الگویی برای زندگی نمونه قرار داد، همان گونه که ماه مناسک حج یعنی ذوالحجه را از ماه های حرام قرا داد.
و پس از آن برای این که مردم در این ایام از جدال که نوعی دشمنی را با خود همراه دارد، پرهیز کنند، فرمود: «فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِی الْحَج».
جدال مایه دشمنی میان مردم است و بسیاری از دشمنی های میان مردم، از جدال آغاز می شود به گونه ای که هر کدام از طرفین جدال به دنبال اثبات خود و تجاوز به طرف دیگر می باشد.
امنیت حرم امنیتی فراگیر و گسترده است که حتی شامل حیوانات و گیاهان نیز میشود و در حرم، صید، قطع گیاهان و درختان جایز نیست، مگر در حالت خاصی که فقها ذکر میکنند و علاوه بر اینها حرمت صید و قطع گیاهان مختص حالت احرام نیست، بلکه این کارها در منطقه احرام بر محرم و غیر محرم حرام است. حرم در اسلام نمونه و الگویی کوچک از زندگی و رعایت نظر اسلام در زندگی است به گونه ای که همین نمونه کوچک و محدود از زمین، نشان دهنده برنامه اسلام برای زندگی بشر است؛ چرا که ارتباط میان انسان ها نتیجه طبیعی زندگی اجتماعی است و خداوند به خاطر این ویژگی و ارتباط بوده که انسان را اجتماعی آفریده و او را برای زندگی اجتماعی مهیا ساخته به گونه ای که انسان جز از طریق این ارتباطات و روابط اجتماعی به کمالی که خداوند برای او در نظر گرفته نمی رسد و اگر انسانی از جامعه منزوی شود و به تنهایی در یک جزیره دورافتاده زندگی کند به یقین به کمال خویش نمی رسد و این ارتباطات و روابط اجتماعی است که در صورت وجود فضای مناسب به امنیت و صلح منتهی می شود، اما هنگامی که این روابط همراه با نگرانی، ترس، دشمنی، فریب و نیرنگ باشد، چنین نتیجه ای نخواهد داشت و انسان را به کمال خویش نمی رساند و نتایجی منفی با خود به همراه خواهد داشت.
بنابراین فهم، اسلام بر ضرورت روابط اجتماعی تاکید دارد تا این روابط میان مردم و زندگی اجتماعی آنها در فضایی همراه با امنیت باشد تا انسان در حضور و غیاب خود از ظلم، نیرنگ و تجاوز دست و زبان دیگران نسبت به خود ومال و آبروی خود ایمن باشد و در فضایی سرشار از امنیت زندگی کند و روابط خود با دیگران اعم از خرید و فروش و ازدواج و. .. را در چنین فضایی برقرار سازد، خواه طرف مقابل او از دوستان یا همکاران یا خانواده یا مافوق یا پایین تر از او باشد...
برنامه اسلام این است که ارتباط انسان ها با همدیگر در زندگ اجتماعی در تمام زمینه ها در فضایی همراه با امنیت و آرامش برقرار شود تا این ارتباطات به ثمرات مطلوب در زندگی اجتماعی منتهی شود. برنامه اسلام این است که زندگی اجتماعی انسان ها سرشار از امنیت باشد تا انسان ها با آرامش در کنار هم زندگی کنند.
و حرم نمونه کوچکی از زندگی توام با امنیت و آرامش مورد نظر اسلام است و احرام نیز نمونه دیگری است که در حیات اجتماعی مور نظر و مطلوب اسلام میباشد و بدین ترتیب حاجیان هنگام بازگشت از حرم و احرام، نمونه ای از این زندگی و روابط اجتماعی مطلوب را با خود به همراه دارند.
3. انتقال به محور الهی:
این سومین مرحله از سفر حج ابراهیمی است. در مرحله اول انسان از فردیت، انانیت و ویژگی های آن رها می شود. در مرحله دوم به همراه خیل عظیم مسلمانان راهی حرم می شود و در این جمعیت ذوب می گردد. و در مرحله سوم که آخرین هدف این سفر است، تمام این جمعیت گرد کعبه طواف می کنند.
کعبه در زبان نمادین حج، نماد محوریت الهی در زندگی انسان است و انسان در این مرحله از سفر پس از رهایی از محور نفس در زندگی به سوی محور الهی جذب میشود.
کشیده شدن انسان به سوی این محور امری طبیعی و نهفته در عمق فطرت انسان است و تاکنون این نفس بود که انسان را از این جذبه محروم می ساخت و چون اکنون از این مانع رها شده جذبه الهی او را فرا می گیرد و طواف پس از احرام نماد این امر است.
بنا بر این طواف در زندگی انسان حرکتی است از خویشتن به سوی خدای متعال و نماد توحید در زندگی انسان مسلمان است اما نه توحید نظری که انسان آن را می داند بلکه توحید در عبودیت و بندگی خداوند، توحید در دوست داشتن و ولایت پذیری، آن چنان که آیات مبارک سوره انعام این بندگی را برای ما ترسیم کرده: «قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکی وَمَحْیای وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ *لاَ شَرِیک لَهُ وَبِذَلِک أُمِرْتُ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ».
طواف نماد حرکت پیوسته انسان حول محور الاهی در تاریخ است. هنگامی که نگاهی از دور به تاریخ داشته باشیم می بینیم که حرکت تاریخ در زندگی انسان مجسم است و انبیاء علیهم السلام و امت های آنها ـ به جز در دوره های بسیار کوتاه ـ این حرکت دائمی بشریت را گرد محور الهی به تصویر کشیده اند، اما هنگامی که خود وارد این حرکت می شویم با مشکلات و آزارها و دشواری هایی از سوی نفس خویش و طاغوت های جامعه و شیاطین جن و انس روبرو می شویم که همگی مانع حرکت ما به سوی خدا می شوند.
و طواف گرد کعبه این واقعیت را به دقت نشان می دهد، هنگامی که از بالا به مطاف می نگری حرکت دایره وار و پیوسته گروه های طواف کننده را می بینی، گویی این زمین مسجدالحرام است که دارد آنها را به صورت منظم و آرام گرد کعبه می چرخاند، اما چون خودت هم وارد مطاف می شوی طرف دیگر این حرکت انسانی گرد محور الهی را میبینی که همراه با رنج و سختی است و با تصویر اول که آرام بود کاملا متفاوت است.
چرا ذوب شدن در جمعیت؟
در این مرحله ما هدف از این حرکت انسان را به صورت دقیق می فهمیم، انسان حرکت خود را از گذشتن از خویش آغاز می کند و احرام در میقات بیانگر این معنا است و هدف این حرکت، خداوند و توحید است، طواف نیز نماد این هدف است اما انسان در حج از طریق ذوب شدن در جمعیت مسلمانان به این هدف می رسد و بدون ذوب شدن در امت مسلمان رسیدن به چنین هدفی ممکن نیست.
برنامه اسلام در حج بر حضور امت مسلمان در موسم حج از هر مکان تاکید دارد «وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوک رِجَالًا وَعَلَی کلِّ ضَامِرٍ یأْتِینَ مِن کلِّ فَجٍّ عَمِیق».
این اذان و اعلام و دعوت الهی به حج از سوی خداوند و پیامبر او و پاسخ دادن مردم از هر مکان به این دعوت، بعد مهمی از ابعاد حج را تشکیل می دهد.
هنگامی که آیات حج و کعبه را در قرآن از زمان بالا بردن پایه های کعبه توسط ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) مرور میک نیم، می ینیم که از همان زمان نیز کعبه مورد توجه و محل حضور مردم در این موسم بوده، رساترین تعبیر قرآنی در این باره تعبیری است که کعبه را خانه مردم می شمارد و می فرماید: «إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکةَ مُبَارَکا وَهُدًی لِّلْعَالَمِینَ * فِیهِ آیاتٌ بَینَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِیمَ وَمَن دَخَلَهُ کانَ آمِنًا وَلِلّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلاً».
و این عجیب است که خداوند اولین و شریف ترین خانه را به بندگان خود اختصاص می دهد و اعلام می کند که این خانه، خانه مردم است و سپس انسان ها را به آن دعوت می کند و می فرماید: «وَلِلّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیت».
در دعای حضرت ابراهیم هم می بینیم که ابراهیم خلیل الرحمان هنگامی که خانواده خود را در این وادی بی آب و علف رها کرد، از خداوند خواست که دل های مردم را به آنان متمایل سازد: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یشْکرُون».
و همچنین در سوره بقره می خوانیم: «وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْنا».
پس این خانه محل بازگشت و تجمع مردم است و انسان ها از هر مکان به سوی آن می آیند و سپس در سورا مائده می خوانیم: «جَعَلَ اللّهُ الْکعْبَةَ الْبَیتَ الْحَرَامَ قِیامًا لِّلنَّاس».
پس کعبه مایه قوام زندکی انسان ها است و خداوند هنگام افاض به بندگان خود دستور می دهد که به تنهایی افاضه نکنند بلکه به همراه جمعیت افاضه کنند: «ثُمَّ أَفِیضُواْ مِنْ حَیثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُواْ اللّه».
پس حضور مردم در موسم حج گرد خانه کعبه و ذوب شدن فرد در میان جمعیت گرداگرد کعبه، در مسیر حرکت انسان به سوی خداوند متعال یک مساله اساسی در حج است.
* طرح یک سوال و پاسخ آن
سپس این سؤال را مطرح می کنیم که علت ذوب شدن فرد در میان جمعیت چیست؟ این پرسش مهمی است مربوط به اسرار دین اسلام؛ چرا که اسلام انسان را به سوی خداوند سوق می دهد، اما از راه حضور در میان مردم و حج نیز حرکت به سوی خداوند است، اما از راه ذوب شدن در مردم. نماز نیز معراج مؤمن است اما از راه جماعت و حتی اعتکاف که نوعی گوشه گیری از مردم است باید در مسجد الحرام و مسجد النبی و مسجد جامع کوفه و مسجد جامع هر شهر و دیار انجام شود نه در یک مسجد متروکه خلوت. پس بار دیگر این سؤال را مطرح می کنیم که چرا حرکت انسان به سوی خداوند در حج کامل نمی شود مگر با ذوب شدن در مردم و حضور در جمعیت مردم؟
و پاسخ این است که:
این غیر ممکن است که انسان در حال متارکه از مردم بتواند از انانیت خویش بگذرد؛ چرا که حضور در مردم شرطی اساسی در حرکت به سوی خداوند متعال است و انسان اگر از مردم منزوی شده، از زندگی اجتماعی فاصله بگیرد، ممکن است تصور کند که از شهوات و امیال نفس رها شده اما در اشتباه است، زیرا در چنین حالتی امیال و هواهای نفسانی پوشیده می ماند و شخص این را نمی داند اما هنگامی که وارد زندگی اجتماعی شود و با مردم تماس بگیرد، این گرایش های پنهان آشکار می شود و در میان جامعه و زندگی اجتماعی است که می توان این گرایش ها و امیال را کشف کرد و از بین برد.
از بین بردن چنین امیال و گرایش هایی فقط از راه مبارزه طولانی با نفس در میان زندگی اجتماعی ممکن است و بدون تردید این گرایش ها در زندگی فردی و گوشه عزلت پوشیده میماند و هرگاه فرصتی بیابد بروز و ظهور می یابد.
از این رو زندگی اجتماعی و حضور در میان مردم ضروری است تا انسان بتواند به صورت کامل از خویش بگذرد.
واقعیت دیگری که از واقعیت اول کمتر نیست این است که حرکت انسان به سوی خداوند متعال حرکتی دشوار و سخت می باشد و انسان نمی تواند به تنهایی این راه را طی کند و هنگامی که در جمعیت مؤمنان حضور یابد و در آنها ذوب شود، این حرکت برای او آسان می شود و می تواند به همراه دیگران این راه را به آسانی طی کند.
برای همین است که در نماز به صیغه جمع می گوییم: ایاک نعبد و ایاک نستعین و آن را هر روز ده مرتبه تکرار میکنیم؛ چرا که راه به سوی خداوند دشوار است و بدون تردید، پیمودن این راه به همراه جمعیت مؤمنان آسان تر و ایمن تر خواهد بود. و به همین خاطر است که راه به سوی خدا در اسلام از طریق حضور در جمعیت مسلمانان و ذوب شدن در آنها طی می شود نه با گوشه گیری از دیگران.
مروری بر ابعاد سه گانه حج:
این همان سه مرحله ای است که حج با زبان نمادین برای ما بیان می کند:
1. مرحله گذشتن از خویش.
2. مرحله ذوب شدن در جماعت.
3. مرحله حرکت به سوی خداوند.
و این سه مرحله بیانگر سه جنبه روابط انسانی نیز میباشد؛ چرا که انسان با خداوند متعال و جامعه و خویش ارتباط دارد و این روابط همگی در حج مورد توجه است و عجیب است که ارتباط انسان با جامعه و ذوب شدن او در جامعه همچون پلی است که انسان را به خدای متعال پیوند میدهد و این حضور بر خلاف تصورات رهبانی، مانع و حجاب رسیدن به خداوند نیست.