ماهان شبکه ایرانیان

آفاق نیایش؛ تفسیر دعای سحر۱۳

اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ قُدْرَتِک بِالْقُدْرَةِ الَّتِی اسْتَطَلْتَ بِها عَلی کلّ شَیء؛ وَ کلُّ قُدْرَتِک مُستَطیلَةٌ؛ اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِقُدْرَتِک کلّها.

آفاق نیایش؛ تفسیر دعای سحر13

اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ قُدْرَتِک بِالْقُدْرَةِ الَّتِی اسْتَطَلْتَ بِها عَلی کلّ شَیء؛ وَ کلُّ قُدْرَتِک مُستَطیلَةٌ؛ اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِقُدْرَتِک کلّها.

تفسیر ادبی

«قدرت» از نظر لغت به معنای «عدم عجز» است. در اصطلاح فلاسفه به کسی که به ذات خود بتواند چیزی را انجام دهد و یا ترک کند... لغت «استطاله»...به معنای «سیطره» و «سعه» است. در قرآن شریف می خوانیم: «غافِرِ الَّذنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ شَدیدِ الْعِقاب ذِی الطَّوْلِ لا الهَ الَّا هُوَ الَیهِ الْمَصیرُ»؛[1]خدا آمرزنده گناه و پذیرنده توبه گنه کار است، و نسبت به کسی که بدون توبه از دنیا برود شدید العقاب است، و بر عالم سعه وجودی سیطره دارد. هیچ چیزی و مؤثری در این عالم جز او نیست و بازگشت همه چیز به سوی اوست. استعمال قدرت برای خدای تعالی گاهی به اعتبار ذات مقدس اوست؛ یعنی نحوه وجودش قدرت است، گاهی به اعتبار عالم صفات است؛ یعنی یکی از صفات مقدس خدا، قادر است و گاهی به اعتبار عالم فعل است؛ یعنی پروردگار عالم قادر است تا هر چیزی را موجود کند و به قول فلاسفه «انْ شاءَ فَعَلَ وَ انْ لَمْ یشَأْ لَمْ یفْعَلْ.» بنابراین، «قدرت» به اعتبار اول از أسماء ذات است، به اعتبار دوم از أسماء صفات است و به اعتبار سوم از أسماء أفعال است.

شرح عرفانی

عارف، وقتی به عالم صفات توجه کند، و قدرت و فیض مقدس خدا(موجودات این عالم) را با ذات مقدس قیاس کند، خواه ناخواه می گوید: «اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ قُدْرَتِک بِالْقُدْرَةِ الَّتِی اسْتَطَلْتَ بِها عَلی کلّ شَیء؛ ای خدا بر درخانه ات آمده ام، نظر به قدرتت دارم و تو را به ذات مقدست قسم می دهم؛ ذات مقدسی که بر ما سوی الله سیطره دارد.» ولی اگر توجه داشته باشد که در عالم وجود چیزی جز خدا نیست و صفات او عین ذات اوست، می گوید: «وَ کلُّ قُدْرَتِک مُسْتَطیلَةٌ؛ خدا! همه قدرت هایت بر عالم هستی سیطره دارد. ای خدا بر درخانه ات آمده ام، و تو را به همه قدرت هایت قسم می دهم؛ یعنی تو را به ذات مقدست قسم می دهم.» عارف وقتی به فیض مقدس و اسمای افعال توجه کند و فیض مقدس را با تکثر و تعین هایش ببیند همه عالم هستی را از تجلیات قدرت حق می داند و متوجه می شود که سعه وجودی و تسلط بعضی از تکثرات(حقیقت محمدی صلی الله علیه و آله و سلم) بیش تر از سایر موجودات است، در این نظر می گوید: «اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ قُدْرَتِک بِالْقُدْرَةِ الَّتِی اسْتَطَلْتَ بِها عَلی کلِّ شَیء؛ ای خدا! به درخانه ات آمده ام، توجهم به قدرت و سعه رحمت توست، و تو را به آن قدرتی که به واسطه فیض، سیطره اش عالم هستی را گرفته است قسم می دهم. یعنی خدایا! به درخانه تو آمده ام، و تو را به حق محمد صلی الله علیه و آله و سلم قسم می دهم.» عارف وقتی توجه کند به این که فیض مقدس بسیط است، و به آیه شریفه که فرموده است: «وَ ما امْرُنا الّا واحِدَةٌ کلَمْحٍ بِالْبَصَر»[2]توجه کند، می گوید: «وَ کلُّ قُدْرَتِک مُستَطیلَةٌ؛ خدایا! کار، فیض مقدس و «کن رحمانی» تو بر عالم هستی سیطره دارد.» «اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِقُدْرَتِک کلِّها؛ خدایا! تو را به همه فیض مقدست قسم می دهم.»

درس ولایی

عارف گاهی به واسطه فیض که از اسماء خداست، توجه دارد، یعنی به اهل بیت متوسل می شود، چنان که در تفسیر آیه شریفه «یدُاللَّهِ فَوْقَ ایدیهِم»[3]امیرالمؤمنین علیه السلام مظهر قدرت خداست، لذا در این نظر می گوید: «اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِالْقُدْرَةِ الَّتِی اسْتَطَلْتَ بِها عَلی کلّ شَیء؛ ای خدا! به درخانه ات آمده ام، توجهم به قدرت توست و تو را به آن قدرتی که بر عالم هستی سیطره دارد قسم می دهم؛ یعنی تو را به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله قسم می دهم.» عارف وقتی به بساطت فیض، واسطه فیض و این که همه این ها یک نورند: «کلُّهمْ نورٌ واحد» توجه می کند، می گوید: «وَ کلُّ قُدْرَتِک مُستَطیلَةٌ؛ اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِقُدْرَتِک کلِّها؛ ای خدا! واسطه فیض ات یک چیز بیش تر نیست. خدایا! به درخانه ات آمده ام، و تو را به محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله قسم می دهم.»

تذکر اخلاقی

درک قدرت حق سبب اعتقاد انسان به توحید افعالی می شود. وقتی که این جمله را می خوانیم اگر سیطره حق و قدرت او را بر عالم هستی درک کنیم خواه ناخواه می فهمیم که: «لا مُؤَثِّرَ فِی الْوُجُودِ الّا اللَّهُ[4]؛ در این عالم چیزی و کسی جز خدا نمی تواند مؤثر باشد.»

توحید افعالی

اگر انسان به توحید افعالی برسد دیگر، به کسی یا چیزی جز خدا اعتماد نمی کند: «رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لاالهَ الّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکیلًا»؛[5] پروردگار مشرق و مغرب است، چیزی جز او در این جهان مؤثر نیست؛ پس به او اعتماد کن، و او را در کارهایت وکیل بگیر.

 

حالت توکل و اعتماد به خدا بر انسان

اگر حالت توکل و اعتماد به خدا، برای کسی پیدا شود برای او بس است، قرآن می فرماید: «وَ مَنْ یتَوَکلَ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»؛[6]هر کس به خدا اعتماد بکند خدا برای او بس است. در این حالت، خدا، در کارهای مادی و معنوی، مددکارِ او است. حال توکل و اعتماد بر خدا جز برای انسان های با تقوا به وجود نمی آید، لذا قبل از آیه: «وَ مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛» قرآن می فرماید: «وَ مَن یتَّقِ اللّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لایحْتَسِبُ»؛[7] هر کس تقوا داشته باشد پروردگار عالم در بن بست ها به فریادش می رسد، و از راه بی گمان حوائجش را برآورده می سازد.

تقوا سبب توکل

تقوا سبب توکل، درک قدرت حق و درک توحید افعالی است. هر چه تقوا بیشتر باشد، توکل و درک توحید افعالی بیشتر می شود تا کم کم اعتماد انسان بر خدا و توحید افعالی اش یک نحوه شهودی پیدا می کند و در عالم هستی مؤثر و پناهی جز خدا نمی بیند، و به کسی جز خدا اعتماد نمی کند.

روزه از وسایل توکل

روزه ماه مبارک رمضان از چیزهایی است که حال توکل و توحید افعالی را قوی می کند. اگر روزه با شرایطش باشد، و در آن گناه نباشد و رابطه انسان را با خدا محکم کند، آدمی را به مقام شهود می رساند.

پی نوشت ها:

[1] غافر، آیه 3.

[2] قمر، آیه 50.

[3] فتح، آیه 10.

[4] مجلسی، بحارالأنوار، ج 5، ص 150،(باب 5)، ذیل ح 13؛ ج 54، ص 306،( المقصد الخامس، تکملة)؛ ج 55، ص 260،(باب 10)، ذیل ح 50؛ ج 57، ص 169،(باب 34).

[5] مزمل، آیه 9.

[6] طلاق، آیه 3.

[7] همان، آیه 3.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان