رشتگی مهدویت پژوهی و آسیب شناسی آن

مطالعه و اندیشیدن درباره مهدویت _ که امروزه به شکل مهدویت پژوهی بروز و ظهور پیدا کرده _ از دیرباز در میان مسلمانان مطرح بوده است

رشتگی مهدویت پژوهی و آسیب شناسی آن

مقدمه

مطالعه و اندیشیدن درباره مهدویت _ که امروزه به شکل مهدویت پژوهی بروز و ظهور پیدا کرده _ از دیرباز در میان مسلمانان مطرح بوده است. در اسلام در قالب مهدویت گرایی و در تاریخ پیش از اسلام، در قالب منجی گرایی و مطالعاتی نجات بخش تبلور داشته و دارای دو خاستگاه درونی و بیرونی است. فطرت و وجدان بشری خاستگاه درونی، و وحی و آموزه های آسمانی، خاستگاه بیرونی مهدویت را شکل می دهند. از منظر خاستگاه درونی، قدمت این اندیشه _ که در قالب منجی گرایی بروز دارد _ به قدمت تاریخ بشر است و از منظر خاستگاه بیرونی، به قدمت آیین اسلام و بعثت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم خواهد بود. بی تردید امروزه مطالعه و اندیشیدن در عرصه مهدویت پژوهی _ که از حیث دامنه و قلمرو به گستردگی لازم رسیده و از نظر مسائل و مباحث به فربگی مطلوب دست یازیده _ نویدگر پیدایش عرصه ای به نام مهدویت پژوهی با رویکرد رشتگی است؛ همان عرصه ای که حوزه مهدویت پژوهی را به سوی تخصص گرایی سوق می دهد و مسائل و مباحث آن را به تنوعات درونی و بیرونی، کلی و جزئی تقسیم می نماید.

نکته قابل ذکر این که حوزه مهدویت پژوهی به سان هر حوزه دیگری هر چه از اصل و منشأ خویش _ یعنی آیات، روایات صحیح، عقل و فطرت سلیم _ جدا شده و در فرایند اندیشه ورزی و تفکر گرایی بشر به پیش رفته، مصونیت و سلامت آن بیشتر به مخاطره افتاده است و بیشتر دچار آسیب ها و آفت های مفهومی و مصداقی، نظری و عملی شده است که لازم است با ابزار آسیب شناسی ابتدا به شناسایی آسیب ها و بعد به آسیب زدایی آن ها همت گماشته شود. آسیب شناسی به عنوان یک حوزه بیرونی با رویکرد درجه دو، به مطالعه علمی آسیب ها و آفت های یک پدیده و نیز به چگونگی مبارزه و مقابله با آن ها می پردازد و با ارائه راهکارهای علمی و کاربردی، افزون بر درمان بافت های آسیب پذیر با رویکرد پیش دستانه و پیش گیرانه به بیان علل و عوامل مبادرت می ورزد و در همه حوزه ها و رشته های علوم _ اعم از کاربردی، پایه، تجربی، طبیعی و انسانی _ به کار گرفته شده و به تبع آن، در ادبیات دینی نیز بیش از یک سده است که مورد توجه اندیشمندان دینی قرار گرفته است. از این رو در این مقال، تحقیقِ دو حوزۀ «رشتگی مهدویت پژوهی» و «آسیب های معطوف به آن» در دستور کار قرار دارد و پژوهش حاضر با محوریت این دو حوزه پی گیری شده و پرسش های تحقیق نیز بر همین اساس تنظیم می شود.

پرسش های اصلی عبارت اند از:

1-رشتگی مهدویت پژوهی به عنوان یک حوزه دانشی چگونه توجیه می شود؟

2-در صورت استبعادورزی نسبت به رشتگی مهدویت پژوهی، چه آسیب هایی متوجه مهدویت پژوهی است؟ پرسش های فرعی نیز از این قرارند:

1-مفهوم رشتگی مهدویت پژوهی چیست؟

2-مفهوم آسیب شناسی رشتگی مهدویت پژوهی چیست؟

3-الگوی تحلیلی آسیب شناسی مهدویت پژوهی چیست؟

4-چه آسیب های معطوف به حوزه رشتگی مهدویت پژوهی است؟ پیش از ورود به متن، برای تنویر بحث، ضرورت دارد به نکات چهارگانه ای اشاره شود:

1-مقوله آسیب شناسی نخست با رویکرد معرفت شناسانه و توصیفی، آفت ها و آسیب های موجود را به بحث و بررسی می گذارد و پس از آن با رویکرد توصیه ای و هنجاری به بیان راهکارهای مناسب به مقابله با آن ها می پردازد و در نهایت با طرح اقدامات پیش گیرانه از آسیب ها و چالش های احتمالی _ که زمینه ساز بحران در جامعه است _ جلو گیری می کند.

2-مهدویت پژوهی _ که متعلق آسیب شناسی است _ در سه ساحت «ماهیت مهدویت»، «تحقق خارجی مهدویت با رویکرد رفتاری» و «تحقق خارجی مهدویت با رویکرد معرفتی» قابل تعریف است _ که در این جا فقط به قسم سوم که بیشتر به فعالیت علما و اندیشمندان مربوط می شود _ توجه شده و چالش ها و آفت های این عرصه که یک عرصه معرفتی و دانشی است مورد آسیب شناسی قرار می گیرد.

3-فعالیت های علما و اندیشمندان مهدوی در عرصه مهدویت _ که به نوعی یک عرصه علمی و معرفتی است _ دو مطلب را اثبات می کند؛ اول، شکل گیری رشتگی مهدویت پژوهی با رویکرد پسینی؛ دوم، آسیب شناسی مهدویت پژوهی با رویکرد درجه دو

4-مهدویت پژوهی دارای سه بحث پیرامونی با رویکرد مطالعات مهدویت پژوهی، رشتگی مهدویت پژوهی و میان رشتگی مهدویت پژوهی که هر کدام از موارد سه گانۀ فوق، به صورت مستقل نیاز به توجیه و آسیب شناسی دارند که در این نوشتار تنها به بحث رشتگی مهدویت پژوهی و آسیب شناسی آن مبادرت می شود

هدف و ضرورت بحث

در دوران معاصر، مهدویت پژوهی به عنوان یک حوزه دانشی مطرح شده است و به عنوان حوزه ای نوپیدا و جدید با الزامات و انتظامات بدیع در میان علوم انسانی اسلامی جایگاه ویژه ای پیدا کرده است. اگرچه مطالعات مهدویت از گذشته های دور در میان باورمندان اسلامی مطرح بوده، ولی مهدویت پژوهی به عنوان یک حوزه معرفتی و علمی در فضای فکری دوران معاصر شکل و نضج گرفته است. به رغم نوپایی و جدید بودن مهدویت پژوهی، رشد و تعالی آن با شتابندگی خاصی به پیش رفته و از نظر مسائل و مباحث درونی و بیرونی به فربگی و گستردگی لازم رسیده است. بی تردید حرکت شتابنده مهدویت پژوهی از نظر رشدیافتگی و تکثر مسائل و نیز گستردگی و فربگی مباحث، نویدگر شکل گیری حوزه رشتگی مهدویت پژوهی است. بی گمان همه این رویکردها، تعاریف و تقسیمات دانشی که در عرصه مهدویت پژوهی هویدا شده، حاکی از جایگاه مهم مهدویت پژوهی و کارکرد خطیر آن در میان مردم و باورمندان مهدوی است. آری، اگر این جایگاه و منزلتِ دانشیِ مهدویت پژوهی مورد مخاطره و استبعاد قرار گیرد، آسیب های جدی و فراوانی نظیر تزلزل پایه های علمی مهدویت، رواج قشری گری در مهدویت، تضعیف جایگاه و کارکرد مهدویت، ناهماهنگی با نیاز جامعه مهدی باور و رواج تحریف و خرافه گرایی را متوجه حوزه مهدویت می کند. از این رو در عرصه مهدویت پژوهی لازم است دو کار مهم صورت پذیرد که مهدویت به آن جایگاه و افق مطلوب خویش برسد؛ اولاً با استانداردسازی حوزه دانشی مهدویت پژوهی پایه های علمی و الزامات دانشی مهدویت پژوهی مستحکم شود؛ ثانیاً، با نگرش آسیب شناسانه، پیرایه ها و انحرافاتی که حوزه دانشی مهدویت پژوهی را به مخاطره می اندازد آسیب شناسی و آسیب زدایی شوند. بر این اساس در این نوشتار به دنبال تحقق اهداف ذیل خواهیم بود:

1-توجیه و تثبیت رشتگی مهدویت پژوهی؛

2-مطالعه و شناخت آسیب های حوزه دانشی مهدویت پژوهی با رویکرد پسینی و گزارشی؛

3-مطالعه و شناخت آسیب های حوزه دانشی مهدویت پژوهی با رویکرد پیشینی و هنجاری؛

4-جلو گیری از آسیب های احتمالی با رویکرد پیش گیرانه.

چیستی رشتگی

در گذشته، علوم و رشته های علمی نظیر رشته اقتصاد، رشته سیاست، رشته جامعه شناسی، رشته معرفت شناسی و...در ذیل فلسفه جمع بوده و فلسفه به مثابه علم مادر، همۀ آن ها را در خودش پرورش داده است، ولی به مرور زمان بر اساس عوامل مختلفی همچون نیاز مردم و اقبال عمومی و فربگی های لازم از حیث مسائل، مباحث، پرسش ها و شبهات به سوی استقلال خواهی پیش رفته و حوزه ای مستقل را برای خویش تعریف کرده اند. بی گمان عوامل استقلال خواهی علوم و رشته های علمی متفاوت اند و همه آن ها به گونه ای اعتباری هستند. مثلاً در گذشته، یک دانشمند می توانست درباره همه مسائل بحث کند؛ زیرا مسائل علوم کمتر بود. ولی امروزه دیگر نمی توان از همه علوم در یک جا سخن گفت. مثلاً اندیشمندی از حکمت نظری و دیگری از حکمت عملی بحث می کند؛ یا ممکن است برخی به قسم طبیعیات از حکمت نظری، برخی دیگر به ریاضیات و کسانی نیز به بخش الهیات یا فلسفه به معنای خاص بپردازند. حتی شاید در خود الهیات نیز کار به جایی برسد که برخی تنها به خداشناسی بپردازند و موضوع بحث خود را فقط خدا قرار دهند و البته اگر چنین شود بهتر است. در این صورت خداشناسی یک علم مستقل می شود و حال آن که در گذشته، خداشناسی بحث عمده فلسفه به معنای عام بوده است(علی پور، 1389: 385). بنابراین در گذشته خداشناسی حوزۀ معرفتی مستقلی به نام علم نبوده، ولی به مرور زمان بر اساس نیاز جامعه به بحث خداشناسی و نیز به سبب فربه شدن آن از لحاظ مسائل و شبهات پیرامونی، استعداد و ظرفیت علم شدن را پیدا کرده است و اکنون می تواند به عنوان علمی مستقل به نام «رشته خدا شناسی» اعلان وجود کند. همین روال را برای مهدویت پژوهی نیز می توان مطرح نمود؛ زیرا در گذشته مهدویت پژوهی شاخه ای از علم کلام بوده که علم کلام به عنوان مقسم و مادر آن شناخته می شده است، ولی اکنون به سبب عواملی مختلف، از مقسم خود جدا شده و ادعای مستقل بودن را سر می دهد؛ عواملی که این ادعا را مسجل و قطعی می نماید؛ نظیر «نیاز عمومی و فراگیر مردم به مباحث مهدویت»، «مواجهه شدن اندیشه مهدویت با اقبال توصیف ناپذیر مهدی باوران»، «پیچیدگی و بزرگ شدن موضوع مهدویت پژوهی»، «گستردگی قلمروی مهدویت پژوهی و فربگی آن از نظر مسائل»، «شکل گیری مؤسسات و مراکز پژوهشی و آموزشی مختلف درباره مهدویت پژوهی» که هر کدام از اینها، در فرایند استقلال خواهی مهدویت پژوهی، نقشی مهم و تأثیر گذار ایفا می کنند. با این تفاصیل و با این توضیحات، ادعای استقلال خواهی مهدویت پژوهی به عنوان یک حوزه مستقلِ رشتگی، منطقی و ضروری است. به گفتۀ هانری ژری ارس، یک رشته از دانش ها مانند روان شناسی، جامعه شناسی، اقتصاد شناسی، زبان شناسی و روان کاوی که به انسان اختصاص دارند؛ نخست در قلمرو فلسفه بودند، ولی به تدریج استقلال پیدا کردند و عنوان یک علم مستقل به خود گرفتند(ژری ارس، 1379: 43). بسیاری از قلمروهای پژوهشی از جانب طرفدارانشان با عنوان علم مستقل توصیف می شوند و با این عنوان می خواهند بگویند که روش هایی که به کار می گیرند، بنیادهای استواری دارند و مانند علم سنتی نظیر فیزیک گسترش پذیرند. عناوین علوم سیاسی و علوم اجتماعی همه جا شنیده می شود. مارکسیست ها نیز برای این که مادی گری تاریخی همچون یک علم به حساب آید، علاقه و هیجان زیادی نشان می دهند. دانشگاه های امریکایی تا چندی پیش و هنوز هم در برنامه های درسی خود، عناوینی از قبیل علم کتاب شناسی، علم مدیریت، علم خطابه، علم جنگل و...دارند (چالمز، 1373: 15). پیش از آن که به دلایل رشته بودن مهدویت پژوهی با رویکرد پسینی بپردازیم، بهتر است به چیستی و ماهیتِ رشتگی و به گونا گونی تعریف آن نظری بیفکنیم که در مقام تطبیق و تحلیل، دقیق تر به اثبات آن بپردازیم. بی گمان به سبب متنوع بودن مفهوم رشته و گوناگونی متعلق آن، به سادگی نمی توان به تعریفی جامع و مانع رسید که هم دربر گیرندۀ تعاریف مختلف ارائه شده از طرف صاحب نظران باشد و هم ویژگی ها و شاخصه های مورد نظر را شامل شود. از این رو تنها به دو تعریف متفاوت و کامل تر اشاره می کنیم که هم از مسیر منطقی بحث خارج نشود و هم مباحث طولانی نگردد:

1-رشته به معنای ساختارهای منظم و سازمان یافته دانش است که به طور تاریخی و متعارف حول مجموعه ای مشخص از مسائل و موضوعات متمرکزند؛ مانند فلسفه، تاریخ، الهیات، متافیزیک، فیزیک یا ریاضیات؛ از این منظر، رشته ها عبارت اند از حوزه های مشخصی از ساختارهای انتظام یافته و منظم دانش که هر کدام بنا به ماهیت و سهم خویش با طرح پرسش های مشخص و تخصصی به شناسایی و فهم جزئی خاص از پدیده ها، مسائل، موضوعات و ارائه چشم اندازهای مشخص می پردازد(خورسندی طاسکوه، 1387: 25).

2-رشته عبارت است از مقوله ای سازمان یافته که در متن دانش علمی قرار گرفته، موجب تقسیم بندی و تخصصی شدن کار شده و به تنوع در زمینه های علمی پاسخ می گوید. با این که هر رشته در متن مجموعه علمی بزرگ تری قرار دارد، به سبب محدود بودن، زبان تخصصی، فنونی که ایجاد یا استفاده می کند و احتمالاً به دلیل نظریه هایی که مختص به آن رشته اند، به طور طبیعی به مستقل بودن گرایش دارد(علی پور، 1387: 38).

به نظر می آید تعریف اول از حوزۀ رشتگی، بیشتر شبیه به تعریف حوزه علم است. اگر این تعریف را در نظر بگیریم، باید قائل شویم که میان حوزه علم و حوزه رشتگی هیچ گونه تفاوتی وجود ندارد و رابطه تساوی میان آن دو بر قرار است و حال آن که بر اساس شواهد مفهومی و مصداقی میان آن ها تفاوت های از نظر ماهیت، قلمرو، ساختار، مسائل و کلی و جزئی بودن وجود دارد (الهی نژاد، 1391: 134). بنابراین تعریف دوم از رشتگی، به واقع و حقیقت نزدیک تر است؛ زیرا در آن، شاخصه هایی ذکر شده است که اولاً جایگاه و ماهیت رشتگی مشخص می شود و ثانیاً تمایزات رشتگی با علم، عیان می گردد. بر اساس تعاریف یادشده، حوزه رشته دارای ویژگی ها و کارکردهایی است که در ذیل به برخی از آن ها اشاره می شود:

1-ساختار منظم و نظام یافته دانش حول موضوع واحد و غرض مشخص؛

2-مجموعه سازمان یافته دانش که در متن علم و دانش کلی تر قرار دارد؛

3-زمینه تخصصی شدن دانش و تقیسم بندی آن را فراهم می کند؛

4-بسیاری از رشته ها تنها از یک روش تحقیق استفاده می کنند و برخی دیگر دو یا سه روش مجزا را ترجیح می دهند، اما هیچ یک از آن ها پذیرای تمامی روش ها نیستند(خورسندی طاسکوه، 1387: 29).

5-رشته ها دارای واژگانی خاص و اصطلاحاتی تخصصی هستند که ارتباط دقیق را امکان پذیر می سازند(همو: 28).

6-فهم جزئی و کاربردی به دانش حاصل می شود؛

7-چشم انداز روشن و مشخص به دست می آید.

چیستی آسیب شناسی

آسیب شناسی، از اصطلاحات پرکاربرد در حوزه علوم پایه و شاخه ای از علم پزشکی با عبارت پاتولوژی(انوری، 1381: ج1، 109؛ گروه نویسندگان، 1389: ج1، 294) است و کاربرد آن در حوزه علوم انسانی، همان مفهومی است که در علوم پایه به کار می رود که در این نوشتار، نگارنده در پی شناخت بی نظمی ها و کج روی های سیستمی و ریشه یابی علل، عوامل و دلایل آن است. اصطلاح آسیب شناسی در همه رشته های علوم _ اعم از کاربردی، پایه، تجربی، طبیعی و انسانی _ به کار گرفته شده و به تبع آن در ادبیات دینی نیز بیش از یک سده است که مورد توجه اصلاح طلبان مسلمان قرار گرفته است(اسفندیاری، 1384: 7). بر اساس تعریف فرهنگ پیشرفته آکسفورد، آسیب شناسی، مطالعه علمی آسیب ها، بیماری ها و اختلالات است. آسیب شناسی، موقعیت یا حالتی زیست شناختی است که در آن یک ارگانیسم از عملکرد صحیح یا مناسب منع شده است(هورنای، 1382: 928).

چیستی مهدویت پژوهی

پیش از پرداختن به آسیب شناسی در هر حوزه و عرصه های علمی از جمله حوزه مهدویت پژوهی، نخست باید به تعریف و ماهیت آن حوزه _ که به عنوان متعلق آسیب شناسی مطرح است _ مبادرت شود. همچنین باید به گستره و قلمرو آن توجه شود و نیز شاخصه های مسائل آن حوزه را در نظر بگیریم و سرانجام، باید به غایت و هدف شکل گیری علم و کاربرد و کارکرد آن نظر افکنیم که در فرایند آسیب شناسی با مداقه بیشتر به گزارش آفت های موجود با رویکرد توصیفی و با شناسایی آفت های احتمالی با رویکرد تجویزی پرداخته شود. بر این اساس در تعریف مهدویت پژوهی گفته می شود: مهدویت پژوهی حوزه ای نوپا و جدید است که با الزامات و قواعد رشتگی در دوران معاصر به بازار علم و دانش معرفی شده است و با بهره گیری از مؤلفه های استانداردِ دانشی همچون موضوع، مسائل، غایت و روش به عنوان یک رشته ساختارگرا و نظام مند، استقلال خواهی خویش را از علم کلام اعلان کرده است. این حوزه به دلیل وسعت در موضوع و پیچیدگی در مسائل و فربگی در مباحث دارای ابعاد و رویکردهای متنوعی نظیر کلامی، عرفانی، فلسفی، تاریخی، تجربی، روان شناسی و...است که این پیچیدگی، فربگی و پردامنگی، در دوران معاصر با ظهور علوم و رشته های علمی جدید و گستردگی ترابط و تعامل آن ها و نیز بروز مکاتب و نحله های جدید معرفتی، بیشتر و بیشتر شده است.

چیستی آسیب شناسی مهدویت پژوهی

آسیب شناسی مهدویت پژوهی به معنای مطالعه و شناخت آسیب های مهدویت پژوهی با دو رویکرد پسینی و پیشینی و تحلیل و بررسی علل، عوامل و دلایل پیدایی آن است. به بیان دیگر، آسیب شناسی در حوزه مهدویت پژوهی ابتدا با رویکرد توصیفی و گزارشی _ که رویکردی پسینی است _ به توصیف و گزارش آسیب ها و آفت های موجود می پردازد و پس از آن با رویکرد هنجاری و توصیه ای _ که رویکردی پیشینی است _ با نگرش پیش دستانه به شناسایی و معرفی آن ها مبادرت می ورزد. پس آسیب شناسی مهدویت پژوهی به معنای بررسی واقع بینانه مشکلات، اشکالات، انحرافات، آفات و موانع رشد و کمال مهدویت پژوهی به عنوان یک حوزه معرفتی است و منظور از آسیب ها و آفت ها اموری هستند که فرایند سیر آرمانی خواهی و غایت طلبی مهدویت پژوهی را کُند یا غیرممکن نماید. به بیان دیگر، آسیب شناسی، مسیر شناخت زیان ها و خسارت های وارده از روی آسیب، شناخت نوع آسیب و آثار و محل آن، نقطه نفوذ و ایجاد تخریب و مزاحمت آسیب است. ناحیه ای که آسیب می پذیرد، ناحیه ای است که مواظبت از آن لازم است و نیاز به توجه و مراقبت دارد و برای ترمیم و تکمیل آن، باید اقداماتی ویژه صورت گیرد.

مهدویت خارجی با رویکرد معرفتی، متعلق آسیب شناسی

مهدویت در سه ساحت «ماهیت مهدویت»، «تحقق خارجی مهدویت با رویکرد رفتاری» و «تحقق خارجی مهدویت با رویکرد معرفتی» قابل تقسیم است. ماهیت و اصل مهدویت عبارت است از مجموع حقایق، معارف و آموزه هایی که از طریق آیات، روایات صحیح، عقل و فطرت سلیم حول مقوله مهدویت شکل می گیرد. تحقق خارجی مهدویت همان باورداشت مهدویت است که در جامعه مهدی باوران جریان پیدا می کند که به دو قسم الزامات رفتاری منتظرانه و الزامات معرفتی منتظرانه تقسیم می شود؛ زیرا یک بار بحث از رفتار و روابط فردی مردم، بنیادها و تعاملات اجتماعی آن ها با محوریت انتظار و مهدویت است که برایند این فرایند به شکل گیری جامعه منتظران می انجامد و بار دیگر، صحبت از فعالیت ها و تلاش های عالمان و متخصصان مهدویت پژوهی است که بروز نگرش ها و دیدگاه های مختلف معرفتی درباره مهدویت را در پی دارد. این قسم، در قالب نوشتجات و مکتوبات مهدویت بروز و ظهور دراد که برایند آن، شکل گیری حوزه دانشی مهدویت پژوهی به نام رشتگی مهدویت پژوهی است. مقصود از آسیب شناسی و متعلق آن در این نوشتار، قسم سوم(تحقق خارجی مهدویت با رویکرد معرفتی) خواهد بود؛ زیرا ماهیت و اصل مهدویت _ که خاستگاه قرآنی، روایات صحیح، عقل و فطرت سلیم دارد _ به سبب قداست و نقدناپذیری مصون از آسیب و آفت بوده و از حیطه آسیب شناسی خارج است. قسم دوم(تحقق خارجی مهدویت با رویکرد رفتاری) _ که خاستگاه جامعه شناختی و همچنین رویکرد درجه یک دارد _ به خودی خود از گستره بحث _ که با رویکرد درجه دو دنبال می شود _ خارج است؛ زیرا از جمله شاخصه های مهم آسیب شناسی در این نوشتار، رویکرد بیرونی و درجه دو است که متعلق آن، به حوزه معرفتی و فعالیت های عالمان آن حوزه مربوط می شود. بر این اساس، باید گفت آسیب شناسی با رویکرد درجه دو با «وجود خارجی مهدویت با رویکرد معرفتی» _ که رویکردی نظری است _ هماهنگ و توجیه پذیر است. به بیان دیگر آسیب شناسی مهدویت پژوهی در دو ساحت نظری و عملی قابل پی گیری است. ساحت نظری، معطوف به اندیشه، معرفت، علمیت مهدویت پژوهی و مسائل پیرامونی آن است و منظور از ساحت عملی، همان رفتارها، گفتارها و تعاملات خارجی معطوف به مهدویت است که در میان مهدی باوران رواج دارد. در این نوشتار با توجه به این که آسیب شناسی مورد نظر، برگرفته از مباحث فلسفه مهدویت پژوهی است، به معرفت و علمیت مهدویت پژوهی مرتبط است. از این رو آسیب شناسی مهدویت پژوهی درصدد کشف و شناخت آسیب های معرفتی و نظری در حوزه رشتگی مهدویت پژوهی است و به رفتارها و عملکردهای مهدی باوران توجه ای ندارد.

الگوی آسیب شناسی مهدویت پژوهی

در حوزه مهدویت پژوهی، مقوله آسیب شناسی در قالب فلسفه مهدویت پژوهی توجیه می شود و به معنای رفع فاصله میان «مهدویت پژوهی محقق» با «مهدویت پژوهی بایسته» و رفع فاصله میان «مهدویت پژوهی موجود» با «مهدویت پژوهی مطلوب» است. در این فرایند، ابتدا با ارائه مفهوم شناسی مهدویت پژوهی در دو مقام موجود و مطلوب، به شناسایی و توصیف چالش ها، آفت ها، انحرافات، کج روی ها و کج اندیشی ها که باعث رکود یا از هم گسیختگی نظام دانشی مهدویت پژوهی شده است، توجه می شود و سپس با رویکرد توصیه ای و هنجاری به تبیین علل و عوامل مؤثر برای درمان و ترمیم آن ها اقدام می شود که این حوزه فکری و اعتقادی به دور از اختلال ها و آفت های مفهومی و نیز به دور از چالش ها و آسیب های مصداقی، به سوی بازخوانی و بازآفرینی صحیح سوق داده شود و به جایگاه مورد نظر _ که همان مهدویت پژوهی مطلوب است _ نزدیک گردد. به بیان دیگر، این پژوهش _ که پژوهشی درجه دو به شمار می رود _ برای شناسایی و معرفی آسیب ها، میان مهدویت پژوهی موجود با مهدویت پژوهی بایسته _ یعنی میان مهدویت پژوهی آن گونه که هست و آن گونه که باید باشد _ مقایسه ای انجام می دهد. بی تردید با مقایسه این دو مقام، چالش ها، کاستی ها و آسیب های فرایندی مهدویت پژوهی خود را نشان می دهند. بنابراین برای هر حوزه _ اعم از حوزه معرفتی یا غیرمعرفتی که مورد آسیب شناسی قرار می گیرد _ باید ابتدا دو مقام موجودیت و مطلوبیت در نظر گیریم و سپس فرایند طی مسیر برای رسیدن به جایگاه مطلوب را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم که دریابیم فرایند سیر آن چگونه بوده است؟ آیا به آسیب و آفتی دچار شده و آیا مانع و چالشی فراروی آن قرار گرفته و حرکت و سرعت آن را مختل کرده یا فرایند سیر طبیعی و عادی بوده ودچار مشکل نشده است(مصباح یزدی، 1379: 165).

حوزه رشتگی مهدویت پژوهی و آسیب شناسی آن

مهدویت پژوهی _ که دارای موضوع، مسائل، روش و غایت است(الهی نژاد، 1391: 101) _ در قالب یک حوزه دانشی با رویکرد رشتگی توجیه می شود. در این باره برخی افراد نسبت به رشتگی مهدویت پژوهی به مخالفت ورزی و انکار برخاسته و با استبعادورزی و انکارگرایی آسیب هایی را متوجه حوزه دانشی مهدویت پژوهی کرده اند. برخی از این آسیب ها عبارت اند از:

1-رشد قشری گری و سطحی نگری نسبت به حوزه مهدویت پژوهی و مسائل آن؛

2-تضعیف جایگاه مهدویت پژوهی؛

3-تضیعیف علمیت مهدویت پژوهی؛

4-عدم پاسخ گویی به نیاز و اقبال عمومی مردم؛

5-رواج خود نظری و تفسیر به رأی در حوزه مهدویت پژوهی؛

6-رواج تحریف و خرافه گرایی در حوزه مهدویت پژوهی؛

7-کم رنگ شدن نقش و کارکرد مهدویت پژوهی در جامعه. در فرایند بحث، ابتدا به تبیین و توجیه مهدویت پژوهی به عنوان حوزه دانشی پرداخته و با ذکر براهین و شواهد، به تثبیت آن مبادرت می شود و در ادامه، به بیان و تشریح برخی آسیب های یادشده که از ناحیه منکران حوزه دانشی مهدویت پژوهی، نثار آن شده پرداخته می شود. بی گمان اندیشه مهدویت در ابتدا خاستگاه کلامی داشته و دین اسلام در آغاز آن را در قالب یک باور و اندیشه آینده نگر در میان مسلمانان مطرح کرده است. این اندیشه و باور در فرایند تاریخی به سبب اقبال عمومی مردم و فزونی پرسش ها و شبهات و نیز به جهت ساختار مندی و منظم شدن مسائل آن، حول موضوعی واحد برای نیل به غرض و غایتی معیّن، با رویکرد پسینی و اثباتی در قالب رشتگی عرض اندام کرده است. چنان که بیان شد، رشتگی دارای شاخصه هایی است که سبب اثبات رشته بودن مهدویت پژوهی باید با حوزۀ مهدویت پژوهی مورد تطبیق و ارزیابی قرار گیرد که ببینیم آیا در دوران معاصر مهدویت پژوهی آن ها را در خودش احیا نموده و به معیار حوزه رشتگی نایل آمده یا خیر؟ آری، چنان که بیان شد، حوزۀ رشتگی دارای شاخصه هایی به قرار ذیل است:

1-ساختار منظم و نظام یافته دانش حول موضوع واحد و غرض مشخص: در این باره باید گفت حوزه مهدویت پژوهی، ساختاری منظم و نظام یافته و مسائل کثیره حول موضوع واحدی به نام مهدویت دارد و غرض و هدف مسائل و مباحث فراوان مهدویت نیز تبیین و تشریح مهدویت و دفاع از حریم شناخته شده آن است.

2-مجموعه سازمان یافته دانش که در متن علم و دانش کلی تر قرار دارد: شاخصۀ دوم رشتگی را _ که همان برگرفتگی حوزه رشتگی از حوزه ای کلی تر به نام علم است _ در حوزه مهدویت پژوهی به وضوح می بینیم؛ زیرا مهدویت پژوهی حوزه ای است که از علم کلام و حوزه امامت شناسی نشئت گرفته است؛ یعنی علم کلام در مرتبه اول و علم امامت شناسی در مرتبه دوم، خاستگاه و موطن حوزه مهدویت پژوهی قلمداد می شوند. از این نظر مهدویت پژوهی دومین شاخصه رشتگی را در خودش احیا کرده است. اما شاخصه های دیگر رشتگی نظیر شاخصه سوم(فراهم شدن بسترهای تخصصی و تقسیم بندی دانش)، شاخصه چهارم(ایجاد فهم جزئی، دقیق و کاربردی) و شاخصه پنجم(چشم انداز روشن و مشخص) را نیز می توان در عرصه مهدویت پژوهی جست وجو کرد؛ زیرا عرصۀ مهدویت پژوهی، عرصه ای است که زمینه های تحقیق و پژوهش های تخصصی در آن مهیا گردیده و در این عرصه، نگرش ها و نگاه های متخصصان مهدویت، جزءنگرانه و کاربردی است؛ یعنی بسیاری از مباحث مهدویت به صورت جزئی و مسئله محوری با نگرش کاربردی دنبال می شود. اما در تطبیق دیگر شاخصه های مزبور با حوزۀ مهدویت پژوهی، گفته می شود: گرچه مهدویت پژوهی در ابتدای رشدیافتگی و گستردگی خویش، در گستره محدود و با مسائل و پرسش های انگشت شمار مواجهه بوده است، ولی به مرور زمان بر دامنه آن افزوده شده و دارای انسجام و انتظام ساختاری و رویکردی گردیده و به عنوان یک رشته معرفتی از دل مباحث کلامی و امامت شناسی بیرون آمده است. همچنین دارای مسائل و مباحثی بسیار و متنوع است که حول موضوعی مهدویت با غرض مشخص مطرح اند و چشم انداز آن نیز ترسیم و تبیین جامعه ایده آل مهدوی است که تحقق گر آرمان های انسانی بر اساس آموزه های مترقی اسلامی به شمار می رود. سند این گفتار، پروژه ای با نام «مسئله شناسی مهدویت» است که در پژوهشکده مهدویت و آینده پژوهی اجرایی شده که از جمله فازهای کاری در آن پروژه، مسئله شناسی در کتاب های مهدویت بوده است. البته این نکته درخور یادآوری است که کتاب هایی که در دستور کار قرار گرفته و مسئله شناسی شده اند، بیشتر به زمان های گذشته تعلق دارند و آماری که از آن ها به دست آمده، حکایت از فراوانی و کثرت مسائل و انسجام و انتظام آن ها حول موضوع واحدی به نام مهدویت دارد. برای مثال، از دوهزار جلد کتاب مهدویت، تعداد ده هزار پرسش و شبهه استخراج شده است. حال آیا رشته بودن مهدویت پژوهی را که از لحاظ مسائل و شبهات و از لحاظ کتب و مقالات به این فراگیری و فربگی لازم رسیده و دارای نظم و انسجام ساختاری و رویکردی است، نمی توان پذیرفت؟ و نمی توان آن را به عنوان یک رشته با نگرش اثباتی و پسینی مورد غور و کاوش علمی قرار داد؟

استبعادورزی نسبت به حوزه رشتگی مهدویت پژوهی و آسیب های آن

عرصه های نو و جدید _ اعم از حوزه های معرفتی و غیر معرفتی که به طور قهری دارای یک سری الزامات و قواعد بدیعی هستند _ معمولاً مورد مخالفت مخالفان و انکار منکران قرار گرفته و با استبعادگرایی و انکارورزی، زمینۀ به چالش کشیدن آن را فراهم می کنند. عرصه مهدویت پژوهی با رویکرد رشتگی _ که عرصه ای نوین به شمار می رود _ نیز از جمله آن هاست که موجب استبعادورزی و انکار برخی افراد قرار گرفته و شاید علت این استبعادورزی و مخالفت های آن ها، به نوع نگرشی است که آن ها نسبت به حوزه مهدویت دارند که همان نگرش سنتی و نقل محورانه است؛ یعنی مهدویت را به مثابه یک اعتقاد و اندیشه بسیط و کوچک، با مسائل و مباحث تک تباری و محدود قلمداد کرده اند که تنها نقل و قواعد نقلی از طریق علم کلام و روش های آن، به تبیین، توجیه و دفاع از آن خواهد پرداخت.

استبعادزدایی در حوزه مهدویت پژوهی

در این جا می خواهیم بحث را با مثالی بسیار ملموس و ساده دنبال کنیم و غرض از طرح آن نیز فقط برای رفع استبعاد از ادعایی(حوزه دانشی بودن مهدویت پژوهی) است که در این نوشتار دنبال می شود. شاید مثالی که مطرح می شود، بستر خرده گیری های برخی افراد را فراهم کند که چرا در مباحث علمی، مثال های این چنینی مطرح می شود؟ در پاسخ گفته می شود: علامه محمدتقی جعفری نیز در کتاب فلسفه علم هنگامی که به کارکرد و نقش فلسفه علم می پردازد، مثالی بسیار ساده همچون بحث فوتبال و کشتی و نقش داوران و بازیکنان در آن دو را پیش می کشد و از این طریق به توجیه جایگاه و نقش مهم فلسفه علم می پردازد. آری، وقتی در دوران معاصر، فنی به نام فوتبال از سوی کارشناسان این رشته ورزشی در قالب نظام معرفتی تعریف شده و به صورت یک حوزه مستقل علمی و دانشی ارائه می شود و برای آن چارچوب و اسلوب مشخص کرده، آن را به مثابه علمی که دارای موضوع، مسائل و غرض است تلقی می نمایند و هدف از این کار را بهتر شناختن و بهتر معرفی کردن و نیز عملی و کاربردی کردن فوتبال توجیه می کنند، چگونه درباره مهدویت پژوهی با آن همه گستردگی و پردامنه بودنش از لحاظ مسائل و مباحث درونی و بیرونی و نیز با آن همه شبهات و پرسش های فراوانی که پیرامون آن شکل گرفته، نتوانیم چنین ادعایی را مطرح کنیم؟!مثلاً نویسنده کتاب تکنیک ها و تاکتیک های پیروزی در فوتبال عنوان می کند: آکادمی فوتبال باید مانند یک دانشگاه فعالیت کند و دانشجو هایی با علم فوتبال را تربیت نماید و در سه تا چهار سال، مربیانی با تجربه و علم مناسب در حوزه فوتبال را به جامعه ورزش معرفی کند.(عالمی، 1388: 15)دانشگاه ها نیز باید در حوزه ورزش و انتشار علوم تخصصی آن تلاش کنند و در رشته هایی مانند فوتبال به پرورش مربیانی با علم و آگاهی روز دنیا بپردازد.(همو)

امروزه دانشگاه علمی _ کاربردی، رشته تخصصی تربیت مربی فوتبال را ارائه می کند؛ اما به دلیل منابع محدود و پذیرش کم شمار دانشجو نمی تواند چندان مؤثر واقع شود. اما با تلاش و حمایتی مناسب از این نمونه فعالیت ها می توان به آینده فوتبال و انتشار کتاب های مؤثر در این حوزه امیدوار بود.(همو: 17)حال چگونه در معرفی کردن مهدویت پژوهی به عنوان یا یک رشته، استبعاد به خرج می دهیم و به دنبال انکار آن هستیم، اما می بینیم بازی ای به نام فوتبال، به راحتی در حوزه فن شناختی و معرفت شناختی قرار گرفته و به عنوان یک علم ساختارمند و نظام یافته قد علم می کند؛ یا مقوله ای به نام کتابداری تحت عنوان «علم کتابداری» مطرح است و یا مقوله ای به نام جنگل که از آن به «علم جنگل داری» نام برده می شود. پس چطور وقتی حرف از مهدویت پژوهی و رشته بودن آن به میان می آید، مورد استبعاد برخی افراد واقع می شود و با حساسیت تمام آن را رد می کنند؟ بی گمان این استبعادگری و دورانگاری، آسیب های جدی متوجه عرصه مهدویت پژوهی می نماید که در ذیل به سه مورد از آسیب های هفت گانه ای که در مقدمه ذکر شد خواهیم پرداخت.

آسیب شناسی رشتگی مهدویت پژوهی

چنان که بیان شد، منکران رشتگی مهدویت پژوهی با استبعادورزی خویش، دو چیز اساسی را از این حوزه دور می کنند. نخست، منکر الزامات و قواعد علمی مهدویت پژوهی می شوند؛ یعنی همان قواعد و اسلوب سنتی را برای آن می پسندند و دوم، ساختارگرایی حوزه مهدویت پژوهی و نظام مندی دانشی آن را نمی پذیرند و تنها مهدویت را در قالب یک آموزه و اعتقاد، با الزامات و قواعد اعتقادی قبول دارند. برایند این نگرش _ که ابتدا به صورت استبعادورزی نسبت به حوزه رشتگی مهدویت پژوهی ظهور پیدا کرده و در نهایت به انکار آن منتهی می شود _ آسیب های اساسی و مهمی همچون رشد قشری گری و سطحی نگری نسبت به حوزه مهدویت پژوهی و مسائل آن، تضعیف جایگاه مهدویت پژوهی، تضیعیف علمیت مهدویت پژوهی، عدم پاسخ گویی به نیاز و اقبال عمومی مردم، رواج خودنظری و تفسیر به رأی در حوزه مهدویت پژوهی، رواج تحریف و خرافه گرایی در حوزه مهدویت پژوهی و نیز کم رنگ شدن نقش و کارکرد مهدویت پژوهی در جامعه را متوجه حوزه دانشی مهدویت پژوهی می کنند که در ذیل در میان آسیب های هفت گانۀ یادشده تنها به سه مورد از آن ها خواهیم پرداخت.

1-رشد قشری گری نسبت به مهدویت پژوهی

قشری گری، نخستین آسیبی است که با استبعادورزی، متوجه مهدویت پژوهی می شود. منظور از قشری گری، جمود بر ظواهر متون دینی، در مقام فهم و تکیه بر ظواهر مناسک شریعت، در مقام عمل است. قشری گری از این جهت آسیب زاست که انسان را در ظاهر و قشر دین متوقف می سازد و به این ترتیب، خود فرد را از دین بی بهره و دیگران را در دام بدفهمی گرفتار می کند. این سخن حاکی از آن است که چگونه در دوران غیبت، سطحی نگری و قشری اندیشی افراد، آنان را به ظواهر فرهنگ مهدویت سوق داده و شورانگیزی را به جای شعوراندیشی در آن ها نهادینه می کند. امام صادق علیه السلام به این نکته اشاره دارد؛ آن جا که می فرماید: قائم رحمه الله در جریان پیکار خود، با اموری روبه رو می شود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با آن ها روبه رو نشد. همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حالی به سوی مردم آمد که آنان، بت های سنگی و چوب های تراشیده را می پرستیدند، ولی علیه قائم رحمه الله می شورند و کتاب خدا را علیه او تأویل می کنند و بر اساس آن با او می جنگند.(نعمانی، 1397: 299)بی تردید هنگامی که مقوله مهدویت پژوهی در فرایند حوزه دانشی و معرفتی قرار گرفت و به عنوان یک حوزه نظام مند و ساختارگرا با رویکرد رشتگی تعریف شد و تمام الزامات علمی و معرفتی را با کاربست قواعد و اصول دانشی پذیرفته و اجرایی نمود، کمتر دچار انحرافات و کج روی های مفهومی و مصداقی می شود و کمتر قشری گری و جموداندیشی در آن تأثیر می گذارد. آری، زمانی یک حوزه و عرصه دانشی به ورطه انحراف و سقوط می افتد که از نظر ماهیت و ساختار دارای انسجام و انتظام معرفتی نباشد و از نظر روش شناسی، تهی از الزامات و قواعد علمی باشد. در چنین عرصه ای جمودگرایی و دگم اندیشی رواج پیدا کرده و نهادینه می شود. این جمودگرایی و دگم اندیشی نه تنها به حریم اصل دانش نفوذ می کند، بلکه مسائل و مباحث درونی و بیرونی آن را نیز درمی نوردد. در میان علوم اسلامی، مهدویت پژوهی به سبب ماهیت ویژه، مسائل رمزآلود و مباحث آینده نگر، بیشتر در معرض این تهدید قرار می گیرد و به سوی قشرگری و جمودگرایی سوق داده می شود. این بدان سبب است که اکثر و شاید همه روایات مهدویت، به نوعی معطوف به آینده هستند و بیشتر آن ها بر اساس آداب و رسوم انسان های آینده تنظیم می شوند و به نوعی حوادث و پیشرفت های آینده و آیندگان را منعکس می کنند و از طرفی انسان های معاصر معصومین علیهم السلام با بینش و دید محدودی که نسبت به رخداد آینده داشته اند، توان درک مضامین و محتوای این چنین روایات را نداشته و تفهیم این نوع مطالب برایشان مشکل و گاه غیرممکن بوده است. بر این اساس، معصومین علیهم السلام برای درست رساندن پیام و صحیح فهماندن مطالب، ناگزیر بودند از بیان صریح و واضح گویی دست بردارند و روی به اشاره گویی و ایماءگزینی و بیان رمزی و تلویحی آورند و روایات مهدویت را به صورت رمزآلود و سنبلیک ارائه کنند. بسی روشن است که هرچه سخنان، از واژگان صریح و روشن فاصله گیرد و در پناه مفاهیم رمزی، تلویحی و نمادین جمله بندی شود، بیشتر دچار آسیب می شود؛ یعنی یا در معرض تحریف و تفسیر به رأی قرار می گیرد و یا با توقف در ظواهر متن، به ظاهرگرایی و جموداندیشی منتهی می شود. از این رو متون مهدویت پژوهی و مسائل برخاسته از آن دارای چنین ویژگی هایی هستند که لازم است برای مقابله با این نوع انحرافات و کج اندیشی و فاصله گرفتن از ظواهر گرایی و جموداندیشی، مهدویت پژوهی به عنوان حوزه ای علمی با کاربست قواعد و الزامات دانشی در قالب حوزه رشتگی معرفی شود که با ساختار منظم و نظام منسجم با ابزار و راهکار دانشی و با قواعد و الزامات علمی از حریم و قلمرو خویش و حریم و گستره مسائل خویش، دفاعی علمی و کارآمد کند. بی تردید حوزه مهدویت پژوهی هر چه بیشتر به کاربست قواعد و الزامات علمی پایبند باشد و هر چه بیشتر به نظام و ساختار منظم دانشی مزین شود، به طور طبیعی از انحرافات ظاهر گرایی و جموداندیشی به دور افتاده و بیشتر به سوی کارآمدی و کاربردی حرکت می کند. برای مثال، در روایات پرشماری که نشانه های ظهور را مطرح کرده و به دسته بندی مخالفان حضرت مهدی رحمه الله پرداخته شده، بحث دجال مطرح است که معصومین علیهم السلام در این باره در معرفی دجال، حرکت و قیام او و نیز شاخصه ها و ابزاری که در خدمت اوست به صورت کنایه و رمزگونه اشاره کرده اند. مثلاً دجال صاحب یک چشم است؛ مرکب و سواری او الاغ است؛ این مرکب به صورتی تصورنشدنی، سرعت دارد و در پالان او آب و نان حمل می شود و به صورت زرق و برق برای مردم جلوه می کند؛ تقریباً همه حکومت های منطقه را زیر یوغ خود درمی آورد. از این قبیل شاخصه ها در روایات شیعه و اهل سنت فراوان نقل شده است؛ چنان که امیرمؤمنان علی علیه السلام در وصف دجال می فرماید: عَیْنُهُ الْیُمْنَی مَمْسُوحَةٌ وَ الْعَینُ...غَارَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ. (صدوق، 1395: ج2، 527)این مطالب در منابع معتبر حدیثی _ اعم از شیعه و سنی _ فراوان نقل شده اند و در یکی از روایات منقول از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم حتی منکران دجال، کافر لقب گرفته اند. با این توضیح، چطور باید با این نوع روایات برخورد کرد و چگونه دست به توجیه و تبیین آن ها زد؟ اگر قرار باشد با نگرش دگمی و جمودی به این نوع روایات بپردازیم و از فیلتر ظاهر گرایی و جمود اندیشی به تفسیر و تبیین آن ها همت گماریم، مهدویت پژوهی و باورداشت مهدویت دیگر برای انسان های معاصر جالب و جذاب نیست و به نوعی اشمزازآور و متنفر جلوه می کند. در نتیجه اعتقاد مردم نسبت به باورداشت مهدویت تضعیف می شود و به صورت تدریجی این باور مهم از سبد اعتقادی مردم حذف می گردد. بنابراین لازم است جمودگرایی و دگم اندیشی از حریم مهدویت و مسائل آن دور داشته شود و عرصه برای اندیشه ورزی و تفکر علمی _ استدلالی گشوده گردد که با تحلیل و تبیین دقیق نقلی، عقلی و علمی به توجیه و دفاع مهدویت پرداخته شود. این مهم با اعلان حوزه دانشی مهدویت پژوهی به عنوان حوزه رشتگی _ که دارای ساختار و نظام معرفتی و نیز الزامات و قواعد دانشی است _ دست یافتنی خواهد بود.

2-پاسخ گو نبودن به نیاز و اقبال عمومی مردم

در دوران معاصر _ به ویژه پس از انقلاب اسلامی ایران که بر اساس نیابت عامه و ولایت فقه توجیه می شود _ استقبال مردم و مهدی باوران نسبت به مهدویت دوچندان شده است. بی گمان با این حجم از انبوه توجهات مردمی و نیز اقبال فراگیر جهانی نسبت به عرصه مهدویت، دیگر نمی توان همه نیازمندهای مردمی به این عرصه را با راهکار و شیوه سنتی و نیز با متدلوژی و اسلوب قدیمی پاسخ داد. از سوی دیگر، بر اساس داده های روایی، انسان های آخرالزمانی با انسان های اعصار گذشته، از نظر معرفت و معرفت شناسی، متفاوت اند و بارک بینی و عمق نگری آن ها به مراتب از انسان های قرن ها پیشین بیشتر است؛ چنان که امام سجاد علیه السلام در این باره می فرماید: الْمُنْتَظِرِینَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ مِنْ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَیبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ؛(صدوق، 1395: ج1، 320)خداوند تبارک و تعالی آن قدر به آنان از عقل و فهم و بینش ارزانی داشته که غیبت امام در نزد آن ها به مانند مشاهده و دیدار اوست. بر این اساس متدلوژی سنتی _ که بیشتر با روش نقل محورانه به عرصه مهدویت، به تبیین و دفاع از حریم مهدویت می پردازد _ در عصر کنونی کارآمدی و تأثیرگذاری جدی ندارد و دیگر به تنهایی نمی تواند نیازها معرفتی و اعتقادی منتظران و جامعه منتطر را برآورده کند. همچنین نمی توان با این روش به پرسش ها و شبهات پرشمار مهدوی با رویکرد های کلامی، عرفانی، فلسفی، تجربی، تاریخی، شهودی و...پاسخ داد و از سوی دیگر، با رشد روزافزون ابزارهای رسانه ای و اطلاع رسانی در سطح جهانی و سرعت بیش از حد تبادلات و تعاملات معرفتی میان اندیشمندان و نخبگان جهانی با نگرش ها و ایدئولوژی مختلف و طرح پرسش ها و شبهات دقیق و علمی، درباره مهدویت پژوهی و منجی گرایی، ضرورت به کارگیری روش شناسی جدید با اسلوب و الزامات نوین در عرصه منجی گرایی و مهدیت پژوهی را دوچندان می کند. از این رو می طلبد اندیشمندان و متخصصان مهدویت، افزون بر به کارگیری ابزار و روش سنتی، به متدلوژی عقلی و علمی جدید نیز تجهیز شوند و با نگرش روزآمد در کنار راهکار و متد کارآمد به نیازهای منجی باوران همت گمارند. بی تردید برای دست یابی به این مقصود، راهی جز باور به شکل گیری حوزه تخصصی مهدویت پژوهی با رویکرد رشتگی نیست که با تأسیس این حوزه، با ساختار و نظام منسجم و با قواعد و الزامات دانشی می توان به نیاز های مختلف و متنوع مردم، پاسخ هایی عالمانه و تخصصی داد که کاربردی، کارکردی و کارآمدی حوزه مهدویت پژوهی به عنوان حوزه ای تخصصی، به منصه ظهور برسد.

3-تضعیف جایگاه مهدویت پژوهی

از جمله آسیب های جدی و اساسی که از ناحیه استبعادورزان و منکران تأسیس نظام دانشی مهدویت پژوهی، نثار این حوزه می شود. تضعیف جایگاه و منزلت مهدویت پژوهی و تزلزل آن در میان علوم اسلامی انسانی است. بی تردید در دوران معاصر، اندیشمندان و عالمان دینی و غیردینی، رویه تخصصی کردن حوزه های معرفتی را در پیش گرفته اند و تلاششان بر این است که عرصه های معرفتی، به سوی شناسه مندی و شناسنامه داری پیش روند و برای رسیدن به این هدف، دست به ساختارگرایی و نظام مندی حوزه ها زده و برای هر حوزه، مؤلفه های استاندارد دانشی همچون موضوع، مسائل، غایت و روش تعریف کرده اند که علاوه بر تثبیت ماهیت معرفتی، به ارتقای جایگاه و تعالی مرتبه در طبقات علوم دست یابند. مهدویت پژوهی به عنوان حوزه ای پرطرفدار و پردامنه، از یک سو با انبوهی از مسائل درونی و مباحث پیرامونی مواجهه است و از سوی دیگر، با موضوع پیچیده و بزرگی _ که دارای ابعاد و شؤون مختلفی نظیر کلامی، عرفان، تجربی، شهودی، فلسفی، تاریخی و...است _ روبه روست که با این گستردگی مسائل و فربگی موضوع، یقیناً شرایط و حد نصاب حوزه مستقل دانشی را کسب کرده است. از این رو طرح استقلال خواهی و رشتگی مهدویت پژوهی لازم و ضروری است و در صورت جلو گیری از آن، افزون بر اجحاف در حق مهدویت پژوهی، زمینه تضعیف آن در میان علوم اسلامی انسانی فراهم می شود که این به نوبه خود بزرگ ترین آسیب و چالشی است که به حیثت علمی و دانشی مهدویت پژوهی در طبقات علوم زده می شود.

نتیجه گیری

آسیب شناسی رشتگی مهدویت پژوهی عرصه ای جدید و نوپاست. افزون بر نوپایی آسیب شناسی مهدویت پژوهی، خود مهدویت پژوهی به عنوان یک حوزه دانشی با رویکرد رشتگی جدید التأسیس بوده و در دوران معاصر تولد یافته است. از این رو در این نوشتار به دو عرصه جدید و نوین به نام آسیب شناسی مهدویت پژوهی و رشتگی مهدویت پژوهی پرداخته شد. دلایل و شواهدی مفهومی و مصداقی _ که بدان اشاره گردید _ بر توجیه پذیر بودن حوزه رشتگی مهدویت پژوهی با رویکرد پسینی تأکید دارد؛ اما از سوی برخی افراد، این حیثیت دانشی با انکار و استبعادورزی به مخاطره افتاده و زمینه ساز آسیب ها و آفت هایی در حوزه رشتگی مهدویت پژوهی شده است. مثلاً با فقدان نظام علمی و ساختار دانشی، به طور طبیعی بستر ظاهر گرایی و جموداندیشی و نیز زمینه تحریف گرایی و خرافه زدگی در حوزه مهدویت پژوهی فراهم می شود که برایند این چالش ها و آسیب ها اولاً ناکارآمدی و ناموفقی حوزه مهدویت پژوهی نشان داده می شود و ثانیاً، کاربردی و کارکردی بودن این حوزه را به محاق می برد که نتیجه آن، تضیعف و تزلزل جایگاه مهدویت پژوهی در میان علوم انسانی اسلامی است. بی گمان اجتناب پذیری مهدویت پژوهی از آسیب ظاهر گرایی و جموداندیشی و نیز صیانت ورزی آن از آفت تحریف گرایی و خرافه زدگی، مستلزم کاربست الزامات و قواعد رشتگی با ساختار و نظام دانشی برای مهدویت پژوهی است. به بیان دیگر، در صورتی می توان ادعا کرد که حوزه مهدویت پژوهی از تخریب آسیب ها و آفت های نظری و معرفتی به دور خواهد ماند که اولاً، آن را در قالب حوزه دانشی به نام رشتگی تعریف کنیم و ثانیاً با نگرش آسیب شناسانه به تحلیل و بررسی رشتگی مهدویت پژوهی بپردازیم.

منابع

اسفندیاری، محمد (1384ش)، آسیب شناسی دینی (پژوهش هایی درباره اسلام شناسی و جامعه شناسی)، قم، انتشارات صحیفه خرد.

الهی نژاد، حسین (1391ش)، درآمدی بر فلسفه مهدویت پژوهی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول.

انوری، حسن (1381ش)، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، انتشارات سخن.

چالمرز، آلن ف (1373ش)، علم چیست، ترجمه: محمد مشایخی، تهران، شرکت سهامی انتشار.

حسینی دشتی، سید مصطفی (1379ش)، معارف و معاریف، تهران، مؤسسه فرهنگی آرایه.

خورسندی طاسکوه، علی (1387ش)، گفتمان میان رشته ای دانش، تهران، پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی.

دهخدا، علی اکبر (1325ش)، لغت نامه دهخدا، تهران، چاپخانه مجلس.

ژری ارس، هانری (1379ش)، علم، شبه علم و علم دروغین، ترجمه: عباس باقری، تهران، نشر نی.

شیرازی، قطب الدین (بی تا)، شرح مطالع الانوار فی المنطق، قم، انتشارات کتبی نجفی.

صدوق، محمد بن علی (1395ق)، کمال الدین و تمام النعمة، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ دوم.

عالمی، روح الله (مرداد 1388ش)، «فلسفه فوتبال یا فلسفه ورزش؟»، ماه نامه اطلاعات حکمت و معرفت، شماره 41، تهران، مؤسسه اطلاعات.

علوی پور، سید محسن (1387ش _ الف)، چالش ها و چشم اندازهای مطالعات میان رشته ای، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.

______________________ (1387ش _ ب)، مبانی نظری و روش شناسی مطالعات میان رشته ای، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.

علیپور، ابراهیم (1389ش)، درآمدی بر چیستی فلسفه اسلامی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.

کلینی، محمد بن یعقوب (1362ش)، الکافی، تهران، اسلامیه، چاپ دوم.

گروه نویسندگان (1389ش)، دانش نامه دانش گستر، تهران، مؤسسه علمی _ فرهنگی دانش گستر روز.

مصباح یزدی، محمدتقی (1379ش)، «آسیب شناسی انقلاب اسلامی»، مجموعه مقالات، تهران، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری.

معین، محمد (1375ش)، فرهنگ فارسی، تهران، انتشارات امیر کبیر.

نعمانی، محمد بن ابراهیم (1397ق)، الغیبة، تهران، نشر صدوق.

هورنای، آ. اس. (1382ش)، فرهنگ پیشرفته آکسفورد، تهران، مؤسسه نشر جهان دانش، چاپ نهم.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر