به گزارش ایسنا، نمایشنامه «چکاوک» نوشته ژان آنوی با ترجمه محسن یلفانی در 124 صفحه با شمارگان 1000 نسخه و قیمت 10هزار تومان در انتشارات جهان کتاب منتشر شده است.
در معرفی این کتاب عنوان شده است: «چکاوک» در میان آثار پرشمار ژان آنوی (1910-1987)، نمایشنامهنویس مشهور فرانسوی، جای خاصی دارد. او با دستمایه رویدادی تاریخی این نمایشنامه را در 1952 نوشته است. «چکاوک» روایتی مدرن است از یک حماسه ملی: ژاندارک. آنوی از مستندات تاریخی فراتر نمیرود و در چند مورد از گزارش روزانه محاکمه ژاندارک، که تا روزگار ما حفظ شده، استفاده میکند. با اینحال، تصویری که از این قهرمان ملی و مذهبی قرانسه به دست میدهد، تصویر دخترکی است که گویی هماکنون از میان ما برخاسته، با امیدها و آرزوهای ما دم میزند، و با مصیبتها و ترسهای ما درمیافتد. آمیزهای آزاد و پرشور از تاریخ و تخیل، تابلوی گیرایی از هوشمندی و بدبینی فرانسوی، و سرمشقی برای یک زبان شاعرانه تئاتری...
سطرهایی از کتاب:
«ژان: ولی من نمیخواهم چیزی به پایان برسد. حداقل چنین پایانی را نمیخواهم ...(راست میایستد و صدا میزند.) ای فرشتگان مقدس، سنت میشل! سنت مارگریت! سنت کاترین! اگر میل دارید ساکت بمانید، ولی من روزی متولد شدم که شما با من حرف زدید. من زندگی نکردهام، مگر از آن روزی که آنچه شما به من گفتید انجام دادم، سوار بر اسب و شمشیر در دست! ژان همین است و جز این نیست! آن زن وارفته و پفکردهای که در صومعه نشسته و دارد میپوسد، ژان نیست؛ یا آن زنی که آخرین لطف را در حقش کرده و آزادش کردهاند. یا آنکه به زنده بودن عادت کرده است...
شما خاموشید، خدای من، و این کشیشان همه با هم حرف میزدند و با حرفهایشان همه چیز را در ذهن من در هم میریختند... پس خداوندا، من مسئولیت آنچه را که کردهام، به عهده میگیرم! همه چیز به گردن خودم! ژان را به تو میسپارم! همچنان که بود و همیشه خواهد بود!
سربازانت را صدا بزن، واریک، به تو میگویم سربازانت را صدا بزن! فورا! من توبهنامه را انکار میکنم، لباس زنانه نخواهم پوشید. آنها میتوانند آتشم بزنند، میتوانند جشن بگیرند!
پایان واقعی داستان ژان، پایان واقعی که هیچ وقت پایان نخواهد گرفت، پایانی که وقتی همه نامهای ما از یاد رفته یا با هم قاطی شدهاند، بارها و بارها بازگو خواهد شد، حکایت مصیبتبار حیوانی که در روئن به دام افتاده، نیست.
حکایت چکاوکی است در آسمان باز، حکایت ژان در رنس، در اوج عظمت و افتخار...پایان واقعی داستان ژان سرشار از شادی است. ژاندارک داستانی است که با شادی به پایان میرسد!»
همچنین کتاب «زندگی خصوصی مائو تسهتونگ» خاطرات لی جی سویی (پزشک مخصوص مائو) با ترجمه محمدجواد امیدوارنیا در 224 صفحه با شمارگان 1000 نسخه و قیمت 20هزار تومان در نشر یادشده عرضه شده است.
در معرفی این کتاب آمده است: درباره شخصیت، شیوه رهبری و زندگی اجتماعی و خصوصی مائو تسهتونگ، رهبر انقلاب کمونیستی چین، کتابها و مقالههای بسیاری در آن کشور به نگارش درآمده که چون همگی زیر نظارت سازمانهای حزبی و دولتی انتشار یافته، در آنها جز تأیید و تمجید نظریات و عملکردهای او و خودداری از بیان حقایق و انتقاد ما دیده نمیشود.
اما کتاب «زندگی خصوصی مائو تسهتونگ» شامل خاطرات دکتر لی جیسویی، پزشک مخصوص مائو، چون در خارج از این کشور انتشار یافته، از آزادی بیان و تشریح نکات مثبت و منفی و عبرتآموز بهرهمند بوده است. دکتر لی جیسویی به مدت 22 سال، از اولین سالهای پیروزی انقلاب و تأسیس جمهوری خلق چین تا زمان درگذشت مائو، در کنار رهبر چین بوده است،
از اطرافیان برخی دیگر از رهبران جهان - از جمله پزشکان مخصوصی ناپلئون و هیتلر - نیز کتابھا و یادداشتهایی به جای مانده، اما هیچ یک از آنها شامل خاطرات روزمره و بیان شیوه زندگی خصوصی این رهبران نیست، بلکه حاوی نکات پزشکی و چگونگی سلامتی آنهاست.
مترجم که خود سالها در زمان حیات مائو در عصر «انقلاب فرهنگی»، و پس از او، در دوران «نهضت اصلاحات» به رهبری دنگ شیائو پینگ، در چین حضور داشته و شاهد زندگی واقعی مردم چین بوده است، این کتاب را از آن جهت برگزید که نمایانگر حقایقی از تاریخ خودکامگی، افراطگرایی و تندروی، بهویژه در جریان انقلاب فرهنگی در آن کشور (76 - 1966) است.
در بخشی از مقدمه نویسنده میخوانیم: من تا سال 1959 به او احترام میگزاردم، چون اگر چه به او نزدیک بودم، همیشه به نظر میرسید که دیواری نفوذناپذیر ما را از یکدیگر جدا ساخته است که به من اجازه شناخت زندگی واقعی او را نمیدهند. به تدریج در این حصار ناپیدا نفوذ یافتم و توانستم چهره حقیقی مائو را ببینم. مائو همچون بازیگران نمایشنامههای سنتی چین، با آرایشی غلیظ در صحنه ظاهر میشد، لیکن در پشت صحنه چهرهای دیگر داشت. در اوایل دههٔ 1950، هنگامی که مائو قرارداد دوستی، اتحاد و کمک متقابل را با شوروی امضا کرد و سیاست خارجی «گرایش به شرق» را مورد پشتیبانی قرار داد، اغلب مردم تصور میکردند بسیار به شوروی نزدیک است. لیکن اطلاع نداشتند که او حتی از دهه 1930 از سوی استالین و حزب کمونیست شوروی به عنوان یک مخالف شناخته میشد؛ کسی که «همچون تربچهای از بیرون سرخ اما در درون سفید است». او در اولین دیدار از شوروی در بهار 50 - 1949 با استقبالی سرد روبهرو شد و با اینکه سفرش دو ماه به طول انجامید دستاوردی نداشت. تنها هنگامی که تهدید به بازگشت به چین کرد، استالین با امضای قرارداد دوستی میان دو کشور موافت کرد. مائو شوروی را تهدیدی بزرگ برای چین میدانست و مصمم به اعلام نظر خود بود، اما این امر به طول انجامید و قطع روابط دو کشور در اوایل دهه 1960 آشکار شد.