ماهان شبکه ایرانیان

ماهیگیری یاد بگیر

مهارت حل مسئله   تمام لطف زندگی به این است که انسان باید مسائل گوناگون را حل کند و توانایی های جسمی و ذهنی خود را از طریق حل مسائل بالا ببرد

ماهیگیری یاد بگیر

مهارت حل مسئله
 

تمام لطف زندگی به این است که انسان باید مسائل گوناگون را حل کند و توانایی های جسمی و ذهنی خود را از طریق حل مسائل بالا ببرد. شاید این پرسش به ذهن خواننده برسد که مسائل، زندگی را دشوار می سازند و گاهی مهار کار را از دست او به در می برند، اما واقعیت این است آنچه بشر امروز به عنوان مسائل لاینحل، فرا روی خود می بیند، در واقع مشکلات ناشی از زیاده خواهی ها، توهم ها، روحیه مصرف زدگی و انواع گرفتاری های روحی و روانی است که خود برای خویش به وجود می آورد و در چنبر آنها گرفتار می شود.
یکی از دلائل احساس ناتوانی و درماندگی در برابر مسائل، بی توجهی به این نکته ساده است که «مسئله» همان گونه که از نامش بر می آید، به معنای جستجو برای یافتن پاسخ برای یک «سؤال» است مشکل اینجاست که ما از کودکی یاد می گیریم که دنبال جواب های حاضر و آماده باشم و حل المسائل ها شاید محبوب ترین کتاب ها نزد دانش آموزان باشند! آموزش و پرورش ما به جای تقویت روحیه جستجوگری و لذت تحقیق و یافتن پاسخ برای سؤالات، کودکان و نوجوانان ما را درگیر رقابت های بی معنا برای کسب نمره بالاتر می کند و بنابراین شاگردی موفق به نظر می رسد که نمرات بالاتری می گیرد، حتی اگر ذره ای روح جستجوگری و خلاقیت در او وجود نداشته باشد. بی توجهی به ارزش مهارت حل مسأله سبب می شود که بعدها کودکان امروز تبدیل به نوجوان ها و جوانانی می شوند که در برابر کوچک ترین مسائل، دچار احساس درماندگی و ناتوانی می شوند و این ضعف ها را پس پرده پرخاشگری، توقع، بی صبری و انواع و اقسام اختلالات روانی پنهان می سازند.
اگر یاد نگیریم برای مسائل ساده زندگی، پاسخ های صحیح و کار آمد پیدا کنیم، همان ها را هم تبدیل به مسائل دشوار می کنیم و زیر بار ناکامی و اندوه له می شویم. این مسائل و مشکلات زندگی نیستند که افراد را از پا در می آورند، بلکه ناتوانی آنهاست که موجب شکست و افسردگی شان می شود. اگر نتوانیم مسائل ریز و درشت زندگی خود را حل کنیم، سلامت جسمی و روانی ما به شدت در معرض آسیب قرار می گیرند.
 
افلاطون تعبیر زیبایی دارد و می گوید: « به من ماهی نده، ماهیگیری را یادم بده.» یکی از بدترین جنایاتی که پدر و مادرها به نام محبت و توجه و مراقبت در حق فرزندانشان مرتکب می شوند این است که اجازه نمی دهند کودک با کمترین محرومیتی مواجه شود و همواره « به جای او» مسائلش را حل می کنند. کودکی که نتواند بدیهی ترین نیازهای خود را مرتفع سازد و برای حل مسائل ساده زندگی، به دیگران متکی باشد، در بزرگسالی نیز نمی تواند دست از وابستگی های خطرناک بردار و در عین حال که پرتوقع و پرخاشگر است، از تصور آنکه دیگران نیازهایش را برآورده نسازند، به هراس می افتد و تبدیل به موجودی به شدت وابسته و در عین حال ناسپاس و خود شیفته می شود که تحمل او نه تنها دشوار که غیرممکن است. نگاهی به اطراف خود بیندازید تا یک کرور از این آدم های دست و پا چلفتی و ناتوان و در عین حال متوقع، پرخاشگر، بی ادب را در سطوح مختلف جامعه ببینید. اینها همان کسانی هستند که یا یکسره از توجه و حمایت خانواده محروم بوده و به این شکل از حل طبیعی و مناسب مسائل زندگی خود عاجز شده اند و یا پدر و مادر نزدیکان، تمامی نیازهای ریز و درشت آنها را برآورده ساخته و دنیا را برایش به صورت قلمرو پادشاهی درآورده اند بعد هم نظام غلط آموزش و پرورش، از او یک دستگاه ضبط صوت و تصویر ساخته که هر چه بیشتر و بهتر حفظ کند، ظاهراً نتیجه بهتری می گیرد و این که نور علی نور و حالا چه کسی جرأت دارد به عرض ایشان برساند که انسان بینوا و ناتوانی است که حتی یک روز هم قدرت اداره خود را ندارد و اگر دیگرانی نباشد که غذا جلویش بگذارند یا رخت و لباسش را بشویند، از گرسنگی و کثافت خواهد مرد!
بیایید به فرزندانمان رحم کنیم و ازکودکی به آنان بیاموزیم که احساسات سازنده و کارآموزی چون ابتکار، خلاقیت، حس همکاری، استقلال و.. را عملا یاد بگیرند و از ایجاد و تقویت احساسات مخربی چون رقابت همراه با حسادت، دروغ گویی ناشی از ترس و قبول شکست و وابستگی بگریزند. برای آموختن مهارت حل مسئله می توان از دو راه مستقیم و غیر مستقیم استفاده کرد. در روش مستقیم باید برای فرد، هدف را روشن کرد تا در او انگیزه حل مسئله به چه اهداف و نتایجی خواهند رسید و یا مثلاً به نوجوان فرصت معینی بدهند که رشته تحصیلی خود را انتخاب کند. در تمام مسائلی که در کلاس یا زندگی مطرح می شوند، هدف آن است که کودک و نوجوان، با گردآوری اطلاعات لازمه قادر باشد تصمیم گیری کند.
در روش غیرمستقیم، ذهن خود فرد را در زمینه ارائه پیشنهادات گوناگون، فعال می کنیم. در این راستا پدر و مادران و مدرسه باید با شیوه های جدید آموزشی آشنا شوند و در تربیت فرزند و شاگرد خود نقش فعالی را به عهده بگیرند.
اگر فرد احساس کند، با انجام کاری، مؤثر واقع خواهد شد، برای حل مسائل انگیزه پیدا خواهد کرد. باید از شیوه و غلطی که متأسفانه در آموزش و نیز تربیت ما رایج است، دیکته کردن و جزوه نویسی و نصحیت مستقیم، پرهیز کرد و شیوه های غیرمستقیم را به کار گرفت، مربی باید شاگرد خود را برای یافتن پاسخ سؤالات، تشنه تر کند، نه آنکه با دادن لیوان آب های آماده، تفکر و خلاقیت را از آنان بگیرد.
منبع: ماهنامه شاهد جوان شماره 59
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان