رویارویی جهان بینی سکولار با جهان بینی الهی
چکیده
مقاله پیش رو، با نگاهی به مفهوم حکومت جهانی واحد، به نقد و بررسی چنین حکومتی از دو منظر کاملاً متمایز سکولار و الهی می پردازد. اردوگاه غرب در اندیشه سیاسی خود برساختار و محتوای لیبرال -دموکراسی پای می فشارد در حالی که مکتب اسلام در به تصویر کشاندن حاکمیت جهانی، به نظریه عدالت جهانی در پرتو حکومت جهان گستر مهدوی می اندیشد. روی کرد این نوشتار، تحلیلی-انتقادی است تا با حفظ جنبه پویایی بحث، عرصه را برای مباحث جامع تر و دقیق تر بگستراند و زمینه بهتری را برای طرح موضوع نظام جهانی واحد در مراکز علمی و فرهنگی و در سطح داخلی و بین المللی، فراهم سازد .
واژگان کلیدی
مهدویت، حکومت جهانی واحد، جهان بینی سکولار، جهان بینی الهی، حاکمیت جهانی، حکومت جهانی مهدوی، لیبرالیسم، تربیت مهدوی .
مقدمه
آینده نگری در ترسیم چشم انداز و روند رشد و تکامل جامعه بشری، تأثیر بسزایی بر جای می گذارد. ارزیابی و ارزش شناسی این تأثیر گذاری، ما را با بسیاری از حقایق عالم انسانی آشنا می سازد. همیشه آرزو می کنیم جزو برترین ها باشیم و علاقه داریم در هر زمینه ای، به عالی ترین ها دست یابیم. این که این حالت را از کی و کجا به دست آورده ایم، پرسش اساسی انسان شناختی ماست. آیا این امر از جنبه های اکتسابی و طرح های رفتاری -تربیتی شخصیت ما سر می زند یا این که اصولاً از ویژگی ها و خواسته های فطری و زیستی ما به شمار می رود؟
علاقه به دریافت پاسخ صحیح، ذهن را به فضایی ازگرایش های فطری می کشاند که جزو عناصر انسانیت ما تلقی می گردد. این جا باید از زبان فطرت، سخن به میان آورد و به گنجینه های فطری انسان اندیشید ؛ گنجینه هایی که به هدایت وحی و نبوت و با راهنمایی ها و راه بری های انبیای الهی، مکشوف و مشهود انسان های تربیت یافته می گردد. وجود این گنجینه ها، به فرهنگ دینی ما اصالت و عمق می بخشد و اسباب تعالی و تکامل ما را فراهم می سازد. انسان ها هنگامی به کمال شایسته خود می اندیشند که تحت اشراف و هدایت مقام ولایت الهی قرار گرفته، از محضر خداوند و وجود اولیای او مدد جویند. خداوند همین که آفریدگار جهان و انسان است، بر آنها به صورت تکوینی ولایت دارد، به گونه ای که هیچ مخلوقی از ولایت و هدایت تکوینی خداوند خارج و بی بهره نیست؛ آن خدایی که هر چیز آفریدنی را به خلعت آفرینش، وجود بخشید و به زیور هدایت آراست.(1)ولایت تشریعی خداوند نیز از لوازم ولایت تکوینی حق تعالی محسوب می گردد که لازمه اش، پذیرش حکومت و ولایت الهی در همه ساحت های زندگی مادی و معنوی و التزام فکری، انگیزشی، گفتاری، اعتقادی و عملی به آن است. ولایت تشریعی خداوند از طریق پیامبر اعظم (ص) و اوصیای بر حق ایشان (ع) به عموم انسان ها و جوامع بشری ابلاغ گردیده، اسباب و زمینه های سعادت آحاد را در هر دو جهان تدارک می نماید .
نوشتار حاضر بر آن است که اندیشه حکومت جهانی واحد را از دو منظر سکولار و الهی، مطالعه و بررسی کند. شواهد نشان می دهد، نظریه پرازان غربی در زمان کنونی، فرصت را برای پردازش و ترویج اندیشه حکومت جهانی به رهبری و سالاری آمریکا و در چارچوب نظام لیبرال -دموکراسی بر گستره جهان، باید تکیه برغنای تئوریک و میراث گران بهای خود در برابر اردوگاه نظم نوین جهانی غرب، موضعی فعال و مناسب اتخاذ نماید؛ مبادا مسلمانان دچار انفعال و سستی گردند .
حکومت جهانی واحد از منظر الهی
در نگرش قرآنی، اراده قطعی خداوند به این تعلق گرفته است که سرنوشت و فرجام جهان و انسان، با گرایش توحیدی توأم گردد و حکومت بر جهان و انسان، به تشکیل و تأسیس حاکمیت واحد بینجامد؛ حاکمیتی که در پرتو حضور ولیّ خدا برقرار و پابرجا می شود. در جریان حکومت جهانی واحد در نگرش قرآنی، به این نکات باید توجه گردد:
تحقق خلافت انسان برروی زمین به اراده الهی است؛ خلافتی که تحققش به برکت حضور انسان کامل، یعنی خلیفه برحق خداوند، کاملاً به مصلحت عمومی بشر است. این امر خطیر به رغم این که سرّش بر بسیاری نهفته، به سعادت انسان می انجامد. به مضامین برگرفته از آیات قرآن توجه فرمایید :
1.جانیشینی خداوند بر روی زمین ؛(2)
2.امامت انسان بر زمین؛(3)
3.وراثت انسان بر روی زمین ؛ (4)
4.تمکن انسان بر روی زمین ؛ (5)
5.وراثت صالحان نسبت به زمین .(6)
نکات برگرفته از این عبارات بدین شرح است :
ـ مضامین یاد شده، همه از خلافت، حاکمیت، امامت و وراثت انسان برروی زمین حکایت دارند. آن چه خداوند برای هدایت انسان ها منظور فرموده، همه در جهت تحقق اراده الهی مبنی بر تأسیس حکومت جهانی و تشکیل امت یگانه و منسجم، تحت اشراف و رهبری ولی شایسته خداوند است و این یعنی فرج اسلام و انسان .
ـ مشیت الهی بر این است که حکومت واحد، از قابلیت کامل جهانی برخوردار گردد تا هر ملت و آیینی، خود به خود پذیرای آن باشد. به عبارتی این حکومت، باید عالی ترین نوع حکومت در همه ادوار تاریخ باشد و مورد رضایت بشر قرار گیرد .
ـ هنوزخواست وآرمان الهی در مورد تأسیس حکومت یگانه توحیدی، به منصه ظهور نرسیده است، با وجود این به حسب اراده و مشیت الهی، این امر قطعی الوقوع خواهد بود .
ـ نظر به این که حکومت موردنظر خداوند، برترین شکل و ساختار حکومتی است که در جهان به وقوع خواهد پیوست، باید تمامی شرایط لازم را برای تحقق احراز کند و همه زمینه های مساعد را برای ظهور به دست آورد .
ـ برای هیچ کس جز خداوند، تحقق چنین شرایط و ایجاد چنین زمینه هایی میسر نیست .
ـ خداوند برای به نمایش گذاشتن قدرت خویش در برپایی نظام سیاسی مقتدر ، برای نمونه، از پادشاهی و فرمان روایی حضراتی چون یوسف، داوود، سلیمان و ذوالقرنین (ع) یاد فرموده است. (7)
ـ خداوند برای نشان دادن قدرت و عظمت خویش در طولانی کردن عمر برخی از بندگان برجسته خود، نمونه هایی چون حضرت خضر و حضرت عیسی مسیج (ع) را یادآوردی می فرماید .
ـ خداوند خود بنیان گذار اصلی حکومت جهانی و هم صاحب این ولایت است .
ـ غرض اساسی خداوند از تأسیس حکومت جهانی واحد، رساندن انسان ها به کمال نهایی آنان یعنی عبودیت الهی است .
ـ اراده الهی بر این است که انسان ها خود برای تحقق آرمان های الهی -انسانی و نجات خویش به پا خیزند .
ـ از منظر الهی، حکومت جهانی از سنخ حکومت خداوند بر انسان است، نه حاکمیت انسان بر انسان .
ـ بر اساس حکمت الهی، ولی و نماینده خداوند در تصدی امر حکومت جهانی، با ویژگی ها و برجستگی های منحصر به فرد ش، کسی خواهد بود که به اونزدیک تر است و بنابراین، در زمان خودش اکمل آحاد انسانی از جنبه های گوناگون اعتقادی، ایمانی، اخلاقی، تربیتی، علمی، تجربی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگ و وراثتی است .
حکومت جهانی واحد به مقتضای فطرت بشری
خواست و آرزوهای انسان در جریان حکومت جهانی واحد، انتظاری به حق و مطابق فطرت انسانی است. چنان چه این خواست و آرزو، با اراده و مشیت الهی هم سو و هم گرا باشد، هم منویات الهی تحقق خواهد یافت و هم بشر به خواسته خویش خواهد رسید. در این زمینه، توجه به نکات ذیل می تواند راه گشا باشد.
ـ انسان فطرت الهی دارد و از ظرفیت های فطری برخوردار است .
ـ انسان فطرت الهی دارد و از ظرفیت های فطری برخوردار است .
ـ انسان به پشتوانه ظرفیت های فطری، می تواند همان چیزی را طلب کند که اراده خداوند به تحقق آن تعلق گرفته است .
ـ انسان بر اساس فطرت خویش، باید دنبال برترین های کمالی و کمال آفرین باشد .
ـ کرامت انسانی ایجاب می کند که انسان، عزت و انسانیت خویش را هرگز فدای مطامع و امیال حاکمان هوس ران نگرداند و بکوشد تا به پشتوانه چنین کرامتی، در مسیر تشکیل دولت و حکومت مقتدر و با کرامت و عزت مند گام بردارد .
ـ برترین های مورد نظر انسان در همه ساحت های زندگی، اعم از مادی و معنوی، فردی و اجتماعی، تربیتی و حقوقی و فرهنگی و سیاسی سریان دارد .
ـ برترین های مورد نظر انسان به روابط درون فردی، ملی، قومی، کشوری، بین المللی و جهانی نظر دارد .
ـ پی گیری تحقق برترین ها، مکاتب فکری(الهی و غیر الهی )، جوامع و ملل گوناگون و گروه های انسانی مختلفی را بر آن داشته است تا فراتر از عصر و دنیای خود بیندیشند .
ـ بسیاری از مذاهب و مکاتب در طول تاریخ، نه تنها اندیشه حکومت جهانی واحد را تئوریزه کرده اند، بلکه به ظهور کسی اندیشیده اند که به گمان آنها، کامل ترین انسان با برترین کمالات است و کسی هم آورد و نظیر او یافت نمی شود .(8)
ـ انسان ها از جبنبه گرایشی نیز عشق و علاقه ذاتی و فطری به برترین ها، از جمله به تحقق عدالت جهانی دارند .
ـ سرنوشت جامعه بشری باید به نقطه انسجام، یک پارچگی، و تشکیل امت و حکومت جهانی واحد ختم می گردد. در غیر این صورت، انسانیت زیان خواهد دید و به نابودی خواهد گرایید .(9)
ـ به موازات رشد شعور و آگاهی بشر، انتظار تأسیس حکومت جهانی واحد موجه تر، پسندیده تر و کارآمدتر جلوه می کند .
ـ انسان ها روز به روز تا توجه به ضرورت انسجام جهانی، به برپایی حکومت جهانی واحد احساس نیاز بیشتری می کنند. از این رو، باید در صدد توجیه، تبیین و تعیین مصداق روشن این نوع حاکمیت برآمد .
ـ باید به مقایسه میان دیدگاه های گوناگون پرداخت تا دیدگاه برتر، هر چه بیشتر و بهتر شناسایی شود .
ـ فطرت انسانی درجهت تحقق حکومت جهانی، همواره به فرجامی نیکو می اندیشد .
ـ فلاسفه و حکمای مسلمانی چون فارابی، در به تصویر کشاندن زندگی در آرمان شهر و یا مدینه فاضله، اغلب از تعالیم انیبا و دغدغه های جدی مصلحان الهی، هم چنین از آمال و آرزوهای فطری خویش الهام گرفته اند .
حکومت جهانی واحد از نگاه غرب
علاوه بر جهت گیری های خاصی که درباره مفهوم شناسی حکومت جهانی واحد ارائه گردید، به مطالعه این موضوع از دیگرجهات می توان پرداخت. بررسی های اخیر، بیش از همه، از ترفند غرب در مصادره این مقوله حکایت دارد. نکات ذیل تا حدودی بیان گر این ماجراست :
ـ اردوگاه غرب براساس فرصت سازی به نفع خود و تهدید علیه دیگران، از هر فرصتی در جهت تأمین منافع خود و تضییع منافع دیگران بهره برداری مم کند. هر فرصتی که در جهت اندیشه آخر الزمان برای غرب دست دهد، ممکن است یک تهدید علیه جهان تشیع به شمار رود. تدارک فرصت ها، در رویارویی با جهان اسلام، به منظورتحمیل دکترین غریب و جلوگیری از ترویج اندیشه اسلام ناب صورت می پذیرد. این جریان به اندک بهانه و با زمینه سازی قبلی، هدایت اندیشه های غربی را به سمت و سوی ویژه و از قبل تعریف شده برعهده می گیرد. تجمیع اندیشه ها و وحدت بخشی به آنها، درقالب جهانی سازی به منظور تحقق خواسته ها و آمال غرب، از مهم ترین مسئولیت های جریان مزبور به شمار می آید .
ـ حتی آرمان شهر افلاطون، به منزله یکی از تاریخی ترین اندیشه های حکومتی در غرب، نتوانسته است زمینه مساعدی را برای نظریه پردازی و راه اندازی و تشکیل حکومت جهانی برتر فراهم سازد .(10)
ـ انسان غربی در زمینه اینده زندگی بشری، در خلأ فکر و آرمانی به سر می برد، بنابراین جا دارد که جداً نگران آینده تیره و تار خود باشد. هرگز نمی توان و نباید این نگرنی را ساده پنداشت .
ـ در اندیشه های فرجام شناسانه گروه ها و فرقه های مذهبی و غیر مذهبی غربی، دغدغه هایی درباره آینده نگری جوامع بشری به چشم می خورد. اما از آن جا که این اندیشه ها، با تعالیم ناب انبیای الهی تناسبی نمی یابد، آینده انسان و جهان از این قبیل دل مشغولی های فراگیر طرفی نمی بندد .
ـ در طول تاریخ، چنان چه اردوگاه سیاسی غرب گاهی به ترسیم آینده جهان و انسان پرداخته، همانند بسیاری از امپراطوران و حکم رانان سیاسی، منظوری جز گسترش قلمرو نفوذ و سیاست خود نداشته است .
ـ بی شک میان آرمان خواهی و آینده نگری فاصله وجود دارد. غرب از تعیین و تبیین چنین فاصله ای عاجز است ؛ زیرا در تنظیم مصالح عمومی بشر، بیش از هر عامل انسانی و مکانیسمی و طبیعتی، نیازمند تدبیر ربوبی هستیم که متأسفانه اردوگاه سیاست پردازی غرب به آن اعتقادی ندارد .
ـ این اشتباه بزرگی است که تئوری مربوط به فرایند جهانی سازی و نظم نوین جهانی سیاست بازان غربی را در جهت تحقق آرمان های انبیا و مصلحان الهی، برای ایجاد و برپایی حکومت جهانی توحیدی و از سنخ آن بدانیم؛ زیرا غرب به چیزی جز استثمار و استعمار ملت ها و خرده حکومت های جهان نمی اندیشد .
ـ هرگز نباید و نمی توان سلطه سیاسی، اقتصادی و نظامی غرب بر بخش عظیمی از جهان معاصر را نشان و نمادی از قابلیت جهانی غرب در جهت برپایی حکومت جهانی برشمرد .
ـ جهانی سازی معاصر، روی دیگری از سکه غربی سازی و یا امریکایی سازی جهان است .
ـ خوش بینی غرب در سلطه برجهان، رؤیایی و خیال پردازانه است، نه واقع گرایانه و آینده نگرانه. امروزه بیداری ملت ها، رؤیای جهنی غرب را نقش برآب کرده است .
ـ غرب بخشی از تلاش خود را به کار بسته تا به مفهوم سازی و اصطلاح آفرینی و مصادره مفاهیم و ارزش های غیر غربی، به ویژه ارزش های برگرفته از دکترین انتظار، در جهت حفظ و استمرار سلطه خود بر جهان بپردازد. برای نمونه جان رالز، تلاش کرده تا اندیشه ی عدالت و عدالت گستری جهانی را به نفع اردوگاه سیاسی غرب مصادره کند. او در کتاب «Political Liberalism »و« ATheory of Justice» در صدد برآمده تا نظام لیبرالیستی را متصدی شایسته عدالت و عدل گستری در سطح جهان معرفی کند.(11)
ـ جز این نیست که غرب در نظر دارد تا ادبیات جهانی را در مسیر تحقق آرمان های ماتریالیستی و برداشتن هرگونه مانع از سر راه سلطه جهانی خویش، باز آفرینی و باز سازی کند تا فرصتی برای خود و تهدیدی برای دیگران فراهم سازد .
ـ جزاین نیست که زبان مفاهمه و به تعبیری ابزار و کلید تفکر، چنان چه در تصرف غرب باشد، می تواند به تدریج کانون تفکر جوامع بشری را به سمت و سوی غرب و به نفع سلطه غرب منعطف گرداند.
ـ صرف نظر از تصرف در قلمرو ادبیات، غرب در عرصه اندیشه سازی نیز می کوشد اندیشه ادعایی خود را جانشین اندیشه مهدویت کند.
ـ غرب اصرار دارد اندیشه سلطه لیبرال -دموکراسی خویش را جانشین اندیشه مهدویت سازد. این تلاش غرب برای جوامع بشری هرگز راه گشا نخواهد بود.
ـ لیبرال -دموکراسی، این روح مشترک و حاکم بر اندیشه های غربی مربوط به حکومت جهانی، تاکنون پی آمده هایی جز شبیخون و تجاوزگری علیه ارزش ها و منافع ملت ها و جوامع انسانی در بر نداشته است. تهاجم آشکار و وحشیانه غرب به سرکردگی امریکا علیه مسلمانان، به ویژه به مردم عراق وافغانستان، آن هم به نام لیبرال -دموکراسی و به بهانه ترویج دموکراسی، دلیل بارزی برای این مدعاست.
غرب و حکومت جهانی به چهار روایت
غرب با شعار نظم نوین هانی، کوشیده تا الفبای حکومت جهانی واحد را تنظیم و تدوین کند. در این زمینه، چهار نظریه پرداز سیاسی، بیش از همه فضای بحث را معطوف اندیشه های خود ساخته اند. دردهه های اخیر در آمریکا، میشل فوکویاما(12) با دیدگاه «آخرالزمان »، مارشال مک لوهان (13)با نظریه «دهکده جهانی»، آلوین تافلر (14)با تئوری «برترین ها»و ساموئل هانیتینگتون با طرح «اندیشه برخورد تمدن ها»، بیشترین سرو صدا را برای حکومت جهانی از نوع غربی -امریکایی برپا ساخته اند .
الف)فوکویاما ونظریه آخرالزمان
بر اساس این دیدگاه، کمال مادی و معنوی تاریخ، در گرو حرکت تاریخ و از جریان بازایستادن تاریخ است. هنگامی که تاریخ پایان پذیرد و زمان از حرکت باز ایستد، آخرالزمان می شود. این امر به صورت جبری، بر تاریخ تحمیل می گردد و در نتیجه تاریخ به کمال می رسد. کمال مادی تاریخ با ظهوراندیشه ماتریالیستی -دیالکتیکی هگل به وقوع پیوست، در صورتی که کمال معنوی تاریخ به دنبال کمال مادی در آخرالزمان تحقق می یابد. در این هنگام، زمینه برای حکومت جهانی واحد فراهم می آید. حکومت جهانی بر این اساس، یکی از ضروریات آخرالزمان است.(15) فوکویاما دو اشتباه بزرگ مرتکب شد: اولاً، تحت تأثیر اندیشه هگل و مارکسیسم -لنینیسم، تئوری پایان یا نفی تاریخ را پذیرفت. ثانیاً، تحت تأثیر اندیشه نارسای سیاسی خود، امریکا و حاکمیت لیبرال -دموکراسی آن را کمال و پایان بخش تاریخ دانست و تصمیم سازی نهایی و جدی و کارآمد در پایان تاریخ را به آن نظام سپرد .(16)
ب)مک لوهان و دیدگاه دهکده جهانی
پدیده انقلاب و انفجار اطلاعات، پایه اساسی این دیدگاه به شمارمی رود. در نگاه مک لوهان، جهان به سوی یک سانی و یک نواختی فرهنگی پیش می رود و فرهنگ ها به تدریج ساختار و محتوای وادی می یابند. آن چنان ارتباطات گسترش می یابد که گویی جهان به این پهناوری، حکم یک دهکده را دارد. بی شک در چنین وضعیتی، وجود یک حاکمیت مقتدر برای جهان کافی است. غرب دیدگاه دهکده جهانی(17) مک لوهان را دست آویزخویش قرار داده و برای گسترش دامنه قدرت و حاکمیت خود، از آن بهره برداری کرده است. اولین اشتباه بزرگ غرب این است که انقلاب وانفجار اطلاعات و دست رسی افراد و جوامع به یک دیگررا تنها عامل اساسی شکل پذیری سامان جدید اجتماعی و تحقق حکومت جهانی می داند و در نتیجه از دیگر عوامل مهم فرهنگی و اجتماعی غافل می ماند. دومین اشتباه غرب این است که غلبه و پیروزی نهایی را در عصر ارتباطات و اطلاعات، از آن غرب و فرهنگ لیبرال -دموکراسی آن برشمرده و از عناصر قدرت مند آشکار و نهان دیگر فرهنگ ها، غفلت ورزیده است .(18)
ج)تافلر و تئوری برترین ها
به عقیده تافلر، برخورداری از بالاترین سطح قدرت در مقیاس جهانی، معیار اساسی حق حاکمیت بر جهان را تضمین می کند. قدرت علمی را باید سرچشمه قدرت در عصرحاضر دانست که عصر ارتباطات و اطلاعات است. معیار قدرت در قرن نوزده و بیست، نخست بر محورهای نظامی و سیاسی و سپس اقتصادی و پس از آن بر هر سه محور استوار بوده است. امروزه قدرت علمی، اطلاعاتی و اطلاع رسانی بیش از همه، قدرت برتر به شمار می آید و حرف نخست را در عالم می زند. تافلر، صاحب این برترین قدرت را شایسته سروری و سر آمدی در جهان می شناسد و بر این نکته تأکید می ورزد که غرب به ویژه آمریکا در سده اخیر، از این برترین قدرت برخوردار بوده و طبعاً حق غرب خواهد بود که مقام حاکمیت جهانی را تصاحب کند.(19) نظر به این که در حال حاضر الگوی حکومتی غرب، لیبرال -دموکراسی است. تافلر چنین فرهنگ و سیاستی را بهترین راه و رسم زندگی سیاسی -اجتماعی در چارچوب حکومت جهانی واحد بر می شمرد. به نظر می رسد تافلر، متأثراز اندیشه افرادی چون ماکیاولی و نیچه که قدرت و قدرت مداری را معیار اصلی حقیقت و ارزش ها می دانند، بدون ارایه برهانی روشن و تنها با ذکر مثال و نمونه های موردی، نظریه فوق را به تصویر کشیده است. اظهارات تافلر به یک خطابه سیاسی بیشتر می ماند نه یک تئوری علمی، محققانه و کاربردی .(20)
د)ساموئل هانتینگتون و نظریه برخورد تمدن ها
به نظر هانتینگتون، در برتری بر جهان، فرهنگ ها و جوامع، هیچ عاملی به اندازه فرهنگ و تمدن، کارآمد و تعیین کننده نیست. از آن جا که در اندیشه وی، فرهنگ غربی از نوع لیبرال -دموکراسی، در مقایسه با دیگر فرهنگ ها ،دراوج قدرت و تعالی خود قرار گرفته است(!)، ارزش های برگرفته از این فرهنگ باید به منزله ارزش های سر آمد و فراتر، به کل جهان سرایت یابد تا نظام غربی، برتری خود را در رویارویی با دیگر نظام ها، حفظ و تثبیت کند.(21) در این میان، تمام تلاش هانتینگتون بر آن است که اسلام و فرهنگ اسلامی را تهدیدی جدی در برابر قدرت جهانی غرب معرفی کند و درنتیجه، غرب را برای حفظ و ثبات حیثیتش، به رویارویی با جهان اسلام فراخواند. وی به غلط می پندارد که عامل تنش موجود میان اسلام و غرب، به فرهنگ و دیانت و تمدن اسلامی بر می گردد، در حالی که چنین تنش هایی را باید در درون اردوگاه غرب و سیاست گذاری های غلط و ظالمانه دولت آمریکا و دیگر دولت های غربی هم سو با امریکا جست وجو کرد .(22)
جمع بندی دیدگاه های چهارگانه
نقاط مشترکی که چهار نظریه مربوط به اردوگاه غرب، یعنی نظریه های «پایان جبری تاریخ»، «دهکده جهانی »، «برترین ها»و «برخورد تمدن ها »را با وجود همه وجوه متمایزی که دارند، به یک دیگر ربط می دهد، به قرار ذیل است :
1.هرچهار نظریه به نام آزادی بشر و به بهانه ایجاد برابری و رفع هرگونه تمایز، حتی تمایزات جنسیتی، در اندیشه تبیین و توجیه نفوذ و سیطره لیبرال -دموکراسی در جهان است .
2.صاحب نظران همه این نظریه ها به نوعی حرکت غرب، به ویژه امریکا را به منظور زمینه سازی برای سلطه لیبرالیست جهانی می ستایند و امریکا را شایسته منزلت حاکمیت جهانی می شناسند .
3.هرچهار دیدگاه، نارسایی های حاکمیت لیبرال -دموکراسی در غرب و تجربه های تلخ و ناکارآمد ناشی از لیبرالیسم و دموکراسی را نادیده می انگارند .
4.این نظریه ها، سرنوشت جهان را به سرنوشت غرب به فرماندهی امریکا، به عنوان ژاندارم جهانی، متصل می کنند .
5.هرچهار نظریه، رهبری جهان را از آن غرب می دانند و ملاک این رهبری را نیز شایستگی و توانایی امریکا در ترویج دموکراسی و لیبرالیسم می شناسند .
6.هرچهار نظریه، می کوشند تا با مصادره ایده منجی جهانی، آن را تحت الشعاع اندیشه های خود قرار دهند و خود را نجات بخش بشر در آخرالزمان بنمایانند .
7.هیچ یک از این دیدگاه ها، یادآور قدرت و تأثیر شگرف دین و آموزه های دینی و معنوی در آخرالزمان نیستند؛ برعکس، به نوعی به تخریب ذهنیت و تفکر نجات بشر با محوریت دین می پردازند .
8.همه این دیدگاه ها، تصاحب و تملک آینده جهان و تاریخ را از آن امریکا می دانند و باظرافت روان شناسانه، سعی دارند به جهان بقبولانند که هرجامعه یا کشوری که همراه امریکا نباشد، متضرر خواهد شد
علاوه برجمع بندی این دیدگاه ها باید بررسی شود که درغرب، چه عوامل و عناصری را در مسیر سلطه برجهان دست آویز خود قرار می دهد. هم چنین لازم است بدانیم غرب در این جهت، با چه بیم و امیدهایی روبه رو می گردد .
پی نوشت ها :
*دکتری فلسفه تعلیم و تربیت از دانشگاه مک گیل کانادا،عضو هیئت علمی و معاون اطلاع رسانی و امور بین الملل مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه).
1-قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعطَی کُلُّ شَیءٍ خَلقَهُ هَمَّ هَدَی )(سوره طه ،آیه 50).
2-وَإِذ قَالَ رَبُّکَ لِّلمَلائِکَةِ إَنّی جَاعِلٌ فَی الأَرضِ خَلِیفَةٌ قَالُوا أَتجعَلَ فیها مَن یُفسِدُ فِیهَا وَ یَسفِکَ الدِّماءَ وَ نَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِک و نٌقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنّی أَعلَمُ مَا لا تَعلمَوُن )(سوره بقره ،آیه 30).
3-وَ نُریِدُ أَن نَمُنُّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوُا فِی الأرضِ وَ نَجعَلَهُم أَئِمَةٌُ و نَجعَلَهُمُ الوارِثیِن *وَ نُمَکِّنَ لَهُم فِِی الأَرضِ وَ نُرِیَ فِرعونَ وَ هَامَانَ وَجُنوُدَهُماَ مِنهُم مَا کَانوُا یَحذَروُنَ (سوره قصص،آیه 5و6).
4-سوره قصص،آیه 5و6.
5-سوره قصص،آیه 5و6.
6-وَ لَقَد کَتَبنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعدِ الذِّکرِ أَن الأَرضَ یَرِثُهاَ عِبَادِی َ الصَّالِحوُنَ (سوره انبیاء،آیه 105)
7-سوره نمل،.آیه 15-44؛سوره ص،آیه 35؛سوره کهف ،آیه 83-98.
8-نک :حبیب الله طاهری ،سیمای آفتاب ،ص127-134،قم :دفتر نشر مشهور،1378.
9-همان ،ص448-449.
10-نک:محمد حسن مکارم،مدینه فاضله در متون اسلامی،ص21،قم:دفتر تبلیغات اسلامی ،1377.
11-John rawls Political Liberarism (Colombia University Press 1993),pp.305 & 400
نک :سید احمد رهنمایی ،حکومت جهانی واحد:رویارویی جهان بینی سکولار با جهان بینی توحیدی،ص72-74قم:انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله) 1387.
Francis Fukuyama -12-
13- Marshal Mcluhan
14- Alvin Tafler
15-محمد جواد لاریجانی ،کاوش های نظری در سیاست خارجی ،ص183و 269- 280،تهران :شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ،1374.
16-سید احمد رهنمایی ،«در اندیشه حکومت جهانی واحد»،مجله معرفت،ش94،مهر 1384،ص160.
برای مطالعه بیشتر :نک:فرانسیس فوکویاما،امریکا بر سر تقاطع :دموکراسی ،قدرت و میراث جریان نومحافظه کاری در امریکا ،ترجمه :مجتبی امیری وحید،مقدمه مترجم ،11-32،تهران :نشر نی ،1386؛هم چنین نک:
Francis Fukuyama ,The End of History and the Last Man ,New york, free Press,1992
Francis Fukuyama ,Our Posthman Future ,Consequence of the Biotechnology Revolution New york ,Farrar,Straus and Giroux Press ,2002
17-Global village
18-«دراندیشه حکومت جهانی واحد»مجله معرفت ،ش94،ص16-17.
19-نک :آلوین تافلر،تغییر ماهیت قدرت دانش،ثروت و خشونت در آستانه قرن بیست و یکم ،ترجمه:حسن نورایی بیدخت و شاخرخ بهار،با مقدمه ای از دکتر جواد لاریجانی ،ص64،تهران :مرکز ترجمه و نشر کتاب،1370ش.
20-«دراندیشه حکومت جهانی واحد»،مجله معرفت .ش94،ص17.
21-کاوش های نظری در سیاست خارجی ،ص275-276.
22-«دراندیشه حکومت جهانی واحد»مجله معرفت ،ش94،ص18.
منبع :نشریه مشرق ، شماره 10.
ادامه دارد ....
ae