رویارویی جهان بینی سکولار با جهان بینی الهی
عوامل دست آویز غرب در سلطه بر جهان
عوامل و عناصر ذیل، از جمله دست آویزهای غرب سلطه جو برای حفظ و ثبات سلطه برجهان به شمار می روند :
1.انقیاد و سلطه پذیری دولت ها و حکومت های کوچک ترو ضعیف تر؛
2.غفلت و بی خبری جوامع بشری؛
3.بازبودن فضای سلطه به دنبال فروپاشی شوروی سابق؛
4.حضور فعال مهره ها و ستون پنجم در جوامع دیگر؛
5.سرسپردگی بسیاری از سران کشورها دربرابر غرب؛
6.برخورداری غرب از قدرت سلطه ظاهری؛
7.بهره مندی غرب از وضعیت سیاسی، نظامی و اقتصادی به ظاهر قوی تر.
غرب سلطه گر در جهت اندیشه سلطه بر جهان، با امیدها و بیم های ذیل مواجه است :
نخست، تئوری نظم نوین جهانی؛ خوابی خوش با تعابیر وارونه
دوم، چهار نظریه مورد توجه اردوگاه غرب در زمینه حکومت جهانی واحد :
ـ نرم افزارها و تدارکات آفت زده؛
ـ هنر هفتم در خدمت نظم نوین جهانی برای مصادره واژگان دینی و فرهنگ مهدویت؛ تلاش بی حاصل؛
ـ امریکا قبله ی آمال بشر؛ خوشی و سرمستی ناپایدار؛
ـ لیبرال -دموکراسی؛ آزادی های دموکراتیزه و تکثرهای لیبرالیزه : پراکندگی و از هم بریدگی .
سوم، بیداری جهانی؛ پادزهر القائات غرب :انسجام بهتر از پراکندگی، توحید بهتر از چند گرایی :
ـ سقوط لیبرالیسم؛ برافتادن تشتت اوهام اردوگاه الحاد ازشیب تند بیداری جهانی؛
-آشفتگی غرب؛ نتیجه اصرار بر نظم نوین جهانی و احساس برتری جویی؛
ـ شکست اردوگاه سیاسی -فرهنگی غرب؛بی اعتباری جهانی غرب؛
ـ فرجام نیکوی جوامع غربی در گرو ایمان به خداوند و پذیرش ولایت الهی .
با اشاره به عوامل دست آویز غرب برای سلطه بر جهان و چالش های پیش روی اغراض جهانی غرب، نوبت به بیان نارسایی ها کمبودهایی می رسد که ممکن است مسلمانان را در مواجهه با نگرش غرب به آخرالزمان واندیشه نجات انسان، به انفعال بکشاند . بدیهی است ما مسلمانان، تا این نارسایی ها و کمبودها را مرتفع نسازیم، نخواهیم توانست در برابر اردوگاه غرب صف آرایی کنیم و به تبیین و ترویج اندیشه های ناب مهدویت بپردازیم . از این رو، لازم است کمبودها و نارسایی های خود را در رویارویی با نسخه غربی آخرالزمان یعنی لیبرال -دموکراسی، بازشناسی و بازیابی کنیم و برای رفع و جبران این کمبودها، تلاش کافی و لازم را به عمل آوریم .
کمبودهای ما در رویارویی با روایت های غربی از آخرالزمان و نظریه نجات انسان
1.مجهزبودن به زبان مفاهمه ی جهانی
به رغم کلیه مطالعات و پژوهش هایی که در جهت تبیین و احیاناً ترویج نگرش مهدویت در جهان اسلام به ویژه در نزد ما شیعیان صورت پذیرفته است، هنوز نتوانسته ایم با این همه طول و تفصیل، زبان مفاهمه جهانی را در تصاحب واقتدار خویش و در خدمت ترویج و تبیین اندیشه های ناب مهدویت به کار گیریم.
به رغم ناداری غرب و برخورداری ما، غرب بهتر از ما توانسته است حروف، علایم، واژگان و جملات را در جهت ترویج و تزریق اندیشه های انحرافی خود به کار گیرد. ما با این همه میراث گران بها، کی و کجا توانسته ایم به قالب مناسبی برای مفاهمه جهانی دست یابیم تا در آن قالب ویژه، ذهنیت جهانی را متوجه دارایی های گران بهای الهی دین اسلام از جمله مهدویت گردانیم؟
تعالی و پیشرفتی که تاکنون نصیب اسلام و تشیع گردیده، ازصفا و پاکی خود اسلام ناب سرچشمه می گیرد، و گرنه تلاش های ما به حدی نبوده که تکاپوی نیاز جوامع به آگاهی یافتن ازاسلام ناب را در مقیاس جهانی بنماید .
اساس و خمیرمایه ی ارتباطات انسانی، برخورداری از زبان مشترک قابل فهم همگانی است. این زبان قطعاً فراتر از زبان گویش و گفتار است. این زبان ابزاری از سنخ هم گرایی و هم اندیشی به شمار می آید؛ زبان دل، گرایش و اندیشه است . هر گروه و سازمان و نظامی که این زبان را تصاحب کند، به اندازه ی وسعت قلمرو خود، برجوامع انسانی اشراف و نظارت خواهد داشت .
مگرنفرموده اند هر پیامبری را به زبان قومش فرستاده ایم؟ پیامبراسلام که تعلق خاطری به قوم و ملیت خاصی نداشتند، بلکه جهانی بوده اند . پس لابد به زبان قابل فهم ودرک جهانی مبعوث گردیده اند . ما پیروان آن مقام عظیم الشأن، تا چه اندازه در ابلاغ آیین آن حضرت و هدایت انسان ها از طریق به کارگیری زبان مزبور موفق بوده ایم؟ باید در رجعت خود به ساحت مقدس آن جناب، بیشتر بکوشیم و زمینه هدایت انسان ها به سوی آن رحمت واسعه الهی را بیشتر فراهم سازیم و ابزار لازم را برای تحقق این مهم بیشتر به دست آوریم .
2.غلبه عواطف پاک مذهبی بر وظیفه شناسی واقع نگر
گروهی از نویسندگان حوزه ی مهدویت، در ترسیم و به تصویر کشاندن اندیشه مهدویت، بیشترتحت تأثیر انگیزش های پاک مذهبی و اعتقادی، به نگارش درباره مهدویت پرداخته اند . از طرفی، بسیاری از مراکز و مؤسسات دینی در عرض یک دیگر، به پشتوانه منابع مالی برجسته ای چون سهم امام و موقوفات و صدقات جاریه، بر پا می گردند که در نوع خود مهم و حیاتی است، اما هدایت های روشن گرانه درباره حقیقت و فلسفه ی مهدویت به ندرت صورت می پذیرد .
در ایام ویژه، بسیاری از مجالس ذکر و دعا و مدح و توسل، می توانند از هم سویی و هم گرایی ویژه ای برخوردار باشند تا بتوان با توجه به این هم سویی و هم گرایی، زمینه هم اندیشی افراد و گروه های ویژه را فراهم ساخت و برای بهره برداری بیشتر و کامل تر از این مجالس، تدابیر لازم را به عمل آورد .
در تهیه و نشرکتاب نامه و آثار مربوط به اهل بیت علیهم السلام نیز، همین روش حاکم است. در نگارش مربوط به حضرت مهدی( عج)نیز علی رغم وجود عناصر و زمینه های کافی برای هم گرایی های لازم، دیده می شود که نگارندگان، هم سو و هم آهنگ با یکدیگر نمی نگارند. به نظر می رسد، ارادت عاطفی و پاک و خالصانه را باید پشتوانه روحیه وظیفه گرایی هوش مندانه ساخت و به نگارش، ترسیم و تحلیل حقیقتی پرداخت که گم شده جامعه جهانی در همه اعصار، به ویژه در عصر جدید است .
3.تأکید بر روی کرد گزارش و توصیف
به جز روی کردی که در سال های گذشته به صورت موردی از جانب برخی مؤسسات مهدوی و مهدی شناسی اتخاذ گردیده، گام های مؤثر دیگری در این زمینه برداشته نشده است. روی کرد گزارش و توصیف، بیشتر برای باورمندان، مهم ومفید است، اما برای کسانی که ایمان و اعتقادی به مهدویت ندارند، نمی تواند موجب بینش افزایی باشد
به رغم گوناگونی شیوه ها و فنون ترسیم اندیشه مهدویت و دخالت دادن ابزار گوناگون نوشتاری، دیداری، شنیداری و ترسیمی در این زمینه، هنوز نمی توان به بهره داری کامل و کافی از این شیوه ها و فنون اطمینان یافت .
متأسفانه دیگر اندیشه های ناب شیعی نیز دست خوش نارسایی روی کرد و روش هستند. اندیشه هایی چون ولایت فقیه و حکومت دینی، از این جریان مستثنا نیست. چرا تاکنون مباحث فراوان ارائه شده در مورد نظریه ناب ولایت فقیه، نتوانسته است هم چون نظریه های مربوط به دموکراسی و لیبرالیسم درمیان مباحث و تئوری های سیاسی مطرح در آکادمی ها و دانشکده های علوم سیاسی، جای گاه ویژه ای را به خود اختصاص دهد؟این همه که حتی در دانشگاه های اسلامی و در میان مسلمانان از دموکراسی و لیبرالیسم به منزله مؤلفه های نظام های سیاسی غرب و وابستگان به اردوگاه الحادی آن سخن گفته می شود، از نظام مبتنی برولایت فقیه کمتر سخن به میان می آید. بسیاری به اشتباه، نظام ولایت فقیه را فقط در حاکمیت روحانیت بر مصالح سیاسی و اجتماعی و مدنی ترسیم می کنند و از ویژگی های آن اطلاع چندانی ندارند، تا چه رسد به این که بخواهند امتیازاین نظام را بر دیگر نظام های سیاسی به اثبات برسانند. در مورد مهدویت، وضعیت از این هم رقت بارتر است .
تکرار کلیشه هایی خاص از مباحث دینی واعتقادی در سطوح مختلف تحصیلی، از دبستان تا دانشگاه و ارایه این مباحث به زبان ها و شیوه های گوناگون، برای تئوریزه کردن اندیشه مهدویت و فرهنگ سازی آن کافی نیست؛ درحالی که اگر غرب براندیشه لیبرال -دموکراسی تأکید می ورزد، از همان ابتدا کوشیده تا لیبرالیسم و دموکراسی را در مقیاس جهانی، از هر سوی و درهر زمینه ای جای سازی کند و به نوعی به جهان بقبولاند و بر جوامع گوناگون بشری تحمل کند .
4.فقرتحلیل و فراتحلیل اندیشه ی ظهور منجی
منطق تحلیل و فراتحلیل (meta-analysis)، (تحلیل تحلیل ها )در کنار نقل و توصیف پدیده ها، تأثیر شگرفی در ذهنیت و شناخت مخاطب بر جای می گذارد که به این سادگی ها زایل شدنی یا تغییر یافتنی نیست .
مهدویت نگاران شیعه، در نقل و توصیف روی دادهای جهان تشیع، کمتر دچار فقر ادبیات نقل و توصیف هستند. چنان چه کسانی بخواهند نکته ای در مورد روی دادهای مزبور بدانند و برای دیگران نقل و بیان کنند، این امر به سادگی و با مراجعه به متون سرشار ازفرهنگ و آموزه های دینی و مذهبی و مملو از شعایر شیعی - مهدوی میسر است. با این حال، متأسفانه در تدارک عرصه ی جهانی ، برای تبیین و ترویج مهدویت هنوز گام های جدی و اساسی برنداشته ایم. در بسیاری از موارد ، تاریخ مکرر در مکرر بیان می شود و ارادت مندان به ساحت مقدس پیامبر اعظم (ص) واهل بیت(ع) به اظهار ارادت دیرینه می پردازند و هر سال مراتب ارادت و اخلاص خود را بهتر از سال های قبل ابراز می دارند. اما حتی اگر از قشرهای تحصیل کرده و فرهیخته ی شیعه، خواهان تحلیلی گویا و رسا از وقایع تاریخی جهان تشیع باشند، به کمتر تحلیلی بر می خوریم که بتوان بر اساس آن، به بازنگری و بازسازی پدیده های تاریخی پرداخت و عرصه را برای بهره برداری بهتر از روی دادها و عبرت آموزی بیشتر از آنها فراهم ساخت. با رجوع به کتاب هایی که مدعی ارایه ی مطالعات تحلیل گرایانه ی سیره ی پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) هستند، صدق این اظهارات روشن می گردد.
5. معیارهای ناهم آهنگ
تعیین معیار یگانه و یا معیارهای هم سو و هم گرا، از مهم ترین رموز راه بردی در موفقیت طرح هر اندیشه ی ناب به شمار می آید. به رغم جهت یگانه ای که معارف قرآنی و تعالیم الهی معصومان (ع) در نظر گرفته اند، برخی از باورمندان در مقام فکر و عمل ، بر پایه ی معیارهای چندگانه و ناهم آهنگ و ناهم گرا می اندیشند و رفتار می کنند. ذکر یک نمونه از این ناهم گونی و ناهم گرایی ، می تواند در تبیین مطالب راه گشا باشد. به جوان مسلمانی بنگرید که به نماز و احکام دین پای بند است. در عین حال در جاهایی چون مجالس عقد و عروسی ، بساط آواز و رقص و غیره راه می اندازد. به جلسه ی عقدی دعوت شدم؛ تا نشستم ، برنامه ی ترانه و رقص و آواز با پخش بلند آغاز شد. از روی اعتراض ، جلسه را همراه تعدادی از دوستان ترک کردیم . بعداً با ما برخورد شد که اگر آواز و ترانه خوانی و رقص فلانی را دیدید ، می خواستید بمانید و وضو و نماز اول وقت او را هم ببینید!؟
دو گانگی و یا چندگانگی معیارهای اندیشه و رفتار افراد به ویژه جوانان را به جانب فکری و تذبذب رفتاری سوق می دهد، به گونه ای که احیاناً مرتکب رفتارهایی می شوند که کمترین تناسب و سنخیتی با اندیشه های ایمانی آنان ندارد؛ در حالی که برای چنین رفتارهای ناهم سو، ارزش و اهمیت قایلند و انجام دادن آن را لازم می شمارند . در سطوح دیگر ، معیارهای ناهم گون و ناهم آهنگ، موجب می شود تا بعضاً به ترویج و تبیین اندیشه هایی بپردازند که خود هیچ بهره ای از آن نبرده اند.
مسئولان بعضاً در خطبه ها ، سخن رانی ها و نوشته های خود، به ترویج و تبیین عدالت اجتماعی می پردازند، اما خود هیچ بو و بهره ای ازعدالت نبرده اند! ما خود از امام زمان(ص) دم می زنیم و برای تعجیل در ظهورایشان دعا می کنیم، اما...!!!
بی شک اساس نقص و کمبودی ندارد، هر چه هست، در اثر حاکمیت معیارهای چندگانه ی ناهم گرا بر ساحت اندیشه و عمل ما مسلمانان است. بعضاً اسلامی می خواهیم که ار در مداهنه و تسامح با ما در آید و کاری به کار ما نداشته باشد تا کاری به کار او نداشته باشیم . این آفت چندگانگی و چندگونگی معیارها ، مانع از تثبیت اندیشه های ناب و سرایت آن به جوامع دیگر می گردد؛ چون اگر هر کس در ترسیم پدیده ی ظهور امام زمان(عج) بخواهد معیارهای دل بخواه و احیاناً نفسانی خود را دخالت دهد، حق و باطل با یک دیگر هم پوشی خواهند یافت و آشفتگی خاطر پدید خواهد آمد. در این صورت، به جای پیش رفت حاصل از هم اندیشی و هم گرایی ، باید کندی و ایستایی ناشی از پراکندگی را شاهد بود.
6. افراط درآینده نگری
احاله به آینده ای نامعلوم، به جای زمینه سازی برای آینده ای روشن، مشکل جدی بسیاری از نوشته هاست. اکثر قریب به اتفاق نوشته ها و سخنان، با تمرکز بر آینده به عنوان قبله ی آمال و آرزوهای بشری ، ذهنیت انسان را متوجه آینده ای سرشار از برکات ، آسایش و عدالت ورزی ها می سازند که در عین حال، نامشخص و نامعلوم است و به گذشته و حال ، چندان ارتباطی نمی یابد، جز به همین اندازه که باید در انتظار زمانی به سر برد که وضعیت جوامع بشری ، درست نقطه مقابل چیزی باشد که اکنون مشاهده می شود.
درست است که آینده، ظرف تحقق آمال مهدویت است، اما چنان چه این آینده نگری از گذشته و حال پشتوانه ای برنگیرد، انسان ها فقط می باید به امید زنده باشند و بس؛ امید به آینده ای روشن و بهتر از امروزو دیروز ؛ آینده ای که نشانی از آن در زمان حال و گذشته مشهود نیست.
آینده نگری محض، ذهن انسان را تا حدودی از واقعیات جدا می سازد و اسیر آرزوهای احیاناً طولانی و دراز می گرداند، بدون این که تحولی در ذهن و رفتار انسان پدید آورد.
آینده نگری محض در نوع مثبت خود، حتی ممکن است ناخوش آیندی افراط گونه ی انسان را نسبت به گذشته و حال خود به دنبال داشته باشد. وقتی شخصی از زندگانی حال و گذشته اش اظهار نارضایتی کند، به سختی می تواند به آن چه هنوز نیامده است، دل ببندد... . پس چه باید کرد؟
راه بردها و راه کارها
درباره تحقق نظام جهانی به یکی از این سه فرضیه می توان اشاره کرد:
الف) حاکمیت جهانی با تصاحب قدرت و زور گویی و زور مداری ابر قدرت حاکم؛
ب)حاکمیت جهانی پیرو میل و اراده ی طبیعی افراد و براساس خواست و علاقه و استعداد انسانی آنان؛
ج)حاکمیت جهانی بر اساس بینش توحیدی اسلام، متکی براراده و منویان الهی و مبتنی بر امیال و آرزوهای فطری و طبیعی انسان ها.
مدل غربی از حکومت جهانی و چالش های پیش رو
غرب از میان این فرضیه ها ، فرضیه ی نخست را درمیدان عمل و سیاست آزمایش کرده است. اردوگاه غربی از دیرباز در نقطه ی رویارویی با اسلام و مسلمانان، همواره در صدد حفظ و ثبات سلطه ی خود بر جهان بوده است. فتنه گران غربی همیشه کوشیده اند جوامع اسلامی را به بهانه های واهی و بی اساس، درگیر یک دیگرکنند تا بتوانند مرزهای جهان و جوامع اسلامی را خونین معرفی نمایند. چنان چه غرب احیاناً در طول سده های اخیر بر مسلمانان سلطه یافته ، این سلطه از راه اعمال فشار و زور و تهدید بوده است ، و گرنه مسلمانان هرگز به دل خواه، تسلیم خواسته های زیاده طلبانه ی غرب نشده اند. اساساً روح اسلام، تنها تسلیم در برابر فرمان و خواست خداوند است و قویاً با پذیرش سلطه ی بیگانگان مغایرت دارد. با وجود این ، هرچه باشد غرب در رویارویی با دیگران و در جهت حاکمیت بر انسان و جهان ، تاکنون زبان زور، تهاجم، شبیخون و لشکرکشی داشته است. این تهاجم در موارد فراوان ، به صورت نظامی و در مواردی به شکل تهاجم، شبیخون و یا به اصطلاح ناتوی فرهنگی بوده است. تهاجم از نوع اخیر ، به تسخیر فراگیر سنگرها و عرصه های فرهنگی جهان توسط اردوگاه فرهنگی غرب انجامیده و آثار ناگواری را برای جوامع بشری به ویژه جوامع اسلامی در پی داشته است. نتیجه ی همه ی این تهاجم ها را باید تثبیت و حفظ سلطه ی غرب بر جهان دانست.
آیا می توان حضور همه جانبه فرهنگی، صنعتی و احیاناً نظامی -سیاسی غرب در جهان را زمینه ساز تشکیل حکومت جهانی واحد توسط غرب دانست ؟آیا اردوگاه غرب، در مسیر ایجاد و استقرار حاکمیت سیاسی و تحقق آرزوها و آرمان های جهانی خود، می تواند به موج هم گرایی فرهنگی خوش بین و امیدوار باشد که بخش عظیمی از جهان با غرب پیدا کرده است؟غرب در خیال واهی خود، چنین می اندیشده و تلاش دارد جهان را متقاعد سازد که سلطه اقتصادی و صنعتی غرب، سرانجام به سلطه فرهنگی و سپس، به سلطه سیاسی غرب می انجامد. تلاش هایی از این دست را باید زمینه سازی غرب برای سلطه و حکومت جهانی واحد برشمرد . چنین اندیشه ای ممکن است عامل حیات و ثبات سیاسی و فرهنگی غرب محسوب شود. ناآگاهی و زودباوری جوامع جهان سوم، زمینه ساز و پشتوانه بهره برداری غرب از چنین عامل حیاتی است. باور جوامع مزبور به این که غرب واقعاً آن چنان که می نماید، هست و آن چنان که تظاهر می کند، سزاوار حاکمیت برجهان است، ثبات سیاسی و فرهنگی غرب را تا حدودی تضمین می کند. در واقع، تظاهر غربی ها به این معنا و القای دکترین خود به جوامع ضعیف تر، بیش از میزان واقعی اعتماد به نفس خود غربی هاست. غربی ها و هواداران آنان، در جهت تحقق خواسته های سلطه جویانه خود، تلاش های مرموزانه و فراگیری را به کار بسته اند تا سلطه خویش را برجهان استحکام بخشند .
برخی از جوامع زیر سلطه، بر این باورند که حاکمیت جهانی غرب بر جهان؛ امری حتمی خواهد بود. در ایجاد این باور، بیشتر وسایل ارتباط جمعی ونظریه پردازان رشته های جامعه شناسی، روان شناسی، علوم سیاسی و علوم تربیتی، برآنند تا ابتدا خود باوری غربی را در تمام سطوح جوامع بکشانند. ترویج اندیشه های سکولاریستی و لیبرالیستی در همه ساحت ها، زمینه سازی برای تحقق آرمان های غرب را نشان می دهد. تحریکات و تحرکات غرب، به ویژه در دهه های اخیر، برای تأمین خواست سلطه طلبی غرب بوده است . خوی سلطه طلبانه غرب، ایجاب می کرده که همه تجهیزات و امکانات انسانی، طبیعی ، مادی و ماشینی را در دامنه وسیع علوم انسانی و تجربی به کار گمارد تا دایره سلطه خود را گسترده تر و سرانجام بر کل جهان حاکم شود .
آیا غرب با این ترفندهای سیاسی-فرهنگی، می تواند حکومت جهانی را برای خود تضمین کند؟حقیقت این است که غرب در مسیراستقرار و استحکام حاکمیت جهانی و سلطه جویانه خویش، با موانع بی شماری رو به رو خواهد شد. بیداری ملت ها، به ویژه ملت هایی که در رویارویی با غرب به احساس حقارت ناخواسته ای مبتلا شده اند و خود و فرهنگ و ارزش های خود را در حال متلاشی شدن و نابودی می بینند، ممکن است دکترین سلطه غرب برجهان را به مخاطره اندازد و امید غرب را در این زمینه برباد بدهد. در واقع خود آگاهی غرب، به ویژه امریکا از ناتوانی خویش در اداره و تدبیرحوزه حاکمیت جهانی دچار تزلزل کرده است . شواهد زنده از درون و بیرون نظام غرب، ازناتوانی غرب در اداره جهان حکایت دارد. بالاتر از همه، آنچنان که رابرت جی رینگر، نوام چامسکی و دیگر نویسندگان امریکایی اظهار داشته اند، دنیا به زودی فروپاشی تمدن و حاکمیت غرب را شاهد خواهد بود.(1)فروپاشی غرب، وهم و خیال پردازی نیست، بلکه براساس شواهد، دیر یا زود به حقیقت خواهد انجامید . بنابراین، صرف برخورداری غرب از سلطه اقتصادی، سیاسی و یا فرهنگی را هرگز نباید به معنای دست یابی غرب به معیارهای کافی و لازم برای تحقق بخشیدن به حاکمیت جهانی تلقی کرد .
آنچه امروزه اردوگاه غرب برای کنترل نظم جهانی در نظر می گیرد، براساس معیار و فرضیه نخست است. این اردوگاه تنها با قدرت باوری و تجاوزگری، در صدد است دنیا را تصاحب کند و به دلیل جهان بینی ماتریالیسی و ایدئولوژی مادی و موقعیتی که دارد، هیچ یک از شیوه های دوم و سوم را برنمی تابد. ایجاد سلطه زورمدارانه بر جهان و انسان، طبع ابرقدرت بودن و اقتضای جهان گرایی غربی-امریکایی است . باالغای خصوصیت از غرب جغرافیایی، امپراتوری شرق نیز در فرهنگ و الفبای ابرقدرتی، چنان چه موقعیت قدرت مندانه و زورمدارانه خود را می توانست حفظ کند، برای ادامه سلطه خویش و گسترش آن، چاره ای جز فراهم آوردن زمینه های سلطه جهانی نمی یافت. البته تلاش های مستمر ابرقدرت شرق در این مورد حاصلی نداشت .
طبیعی است هنگامی که اصل قدرت باوری بر سیاست حاکم باشد، قدرت ابزاری برای گسترش و تداوم سلطه خواهد بود. قدرت باوری که اساس حاکمیت در نظام غرب(امریکا)و قبل از آن است، طی دوران جنگ سرد و در دو نظام شرق و غرب، مورد توجه سیاست گذاران دو ابر قدرت قرار گرفته بود. امروزه نیز همان نظریه در تک تازی های غرب، با لحن تندتر و آشکارتری دنبال می شود. دکترین نظام تک قطبی در جهان، ابتدا در اندیشه جامعه شناسی غرب وجهه تئوریک وعلمی به خود می یابد، سپس کارگاه های اطلاع رسانی و تبلیغاتی غرب و سازمان جاسوسی سیا، به سرعت و در یک چرخش گیج کننده در جهت اهداف، مطامع و سیاست های غرب، از آن سوءاستفاده می کنند .
حاصل این تلاش ها، تدارک مجموعه فرض ها و پیش فرض هایی است که تنها براساس معیارها و خواست های سیاست پردازان غربی، تدوین و تنظیم می شود وبر اثر تبلیغات فراگیر و حریت انگیز، شکل نظریه علمی و فنی و صورت حقیقت به خود می گیرد. حتی در پاره ای از موارد ، نقد این فرضیه ها با واسطه های گوناگون ، به نوعی ارایه می شود که در تقویت و اعتبار ارکان آن فرضیه ها در اذهان عمومی مردم دنیا اثر گذار باشد. در دهه های گذشته، فرضیه هایی نظیر«نظم نوین جهانی »جرج بوش پدر، «پایان تاریخ»هگل و فرانسیس فوکویاما، «برترین ها»ی آلوین تافلر، «برخورد تمدن ها»ی ساموئل هانتینگتون، هم چنین طرح«خاور میانه بزرگ»صهیونیسم بین الملل به رهبری جرج بوش پسر و نقد و بررسی آنها، با همین هدف و به همین صورت، برنامه ریزی شده است. این افکار و اندیشه ها، به طرز مرموزی کوشیده اند اذهان جهانی را از شنیدن دکترین نجات ساخته و پرداخته خود اشباع سازند و با تأکید برنظریه لیبرال -دموکراسی، توجه جهانی را از دکترین مهدویت انصراف داده به نظام لیبرال -دموکراسی منعطف سازند. تبلیغات آن چنان مؤثر می افتد که کمتر کسی در آن تردید می کند و هر چه به او القا می شود، حقیقت می پندارد . نقش تبلیغات از نوع غربی را در ترویج و نشر افکار و خواسته های غرب نمی توان از نظر دور داشت؛هم چنان که نباید از اهمیت بیدارگری مردم در رویارویی با تبلیغات از نوغ غربی را در ترویج و نشر افکار و خواسته های غرب نمی توان از نظر دور داشت؛ هم چنان که نباید از اهمیت بیدارگری مردم در رویارویی با تبلیغات غرب غافل ماند . وجه مشترک دیدگاه ای ساختگی غرب را باید درترویج های و تقویت فرهنگ لیبرال -دموکراسی جست و جو کرد . غرب به رغم تجربه های تلخی که تاکنون براثر نفوذ امواج لیبرالیسم و دموکراسی با آن روبه رو شده است. گو این که بنا ندارد از تلاش برای تثبیت ارکان نظام لیبرال -دموکراسی دست بردارد .(2)
پی نوشت ها :
*دکتری فلسفه تعلیم و تربیت از دانشگاه مک گیل کانادا،عضو هیئت علمی و معاون اطلاع رسانی و امور بین الملل مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه).
1-ROBERT J. RINGER HOW TO COLLAPSE THE WESTERN CIVILIZATION.
2-«دراندیشه حکومت جهانی واحد »،مجله معرفت،ش 94،ص10-14.
منبع :نشریه مشرق ، شماره 10.
ادامه دارد ....
ae