مقدمه
شاید به نظر برسد که مفهوم «خانواده» از مفاهیم بسیار روشن و همه فهم است، به گونه اى که عامه مردم، اعم از کوچک و بزرگ و باسواد و بى سواد، همه آن را مى فهمند و نیازى به تعریف آن نیست، ولى آن قدرها هم ساده نیست. وقتى به منابع واژه شناسى مراجعه کنیم، مى بینیم تعاریف گوناگونى از آن ارائه شده و صاحب نظران بر اساس تخصص و نیازشان، هر کدام تعریفى از «خانواده» ارائه داده اند. برخى خانواده را یک سازمان اجتماعى دانسته، بعضى روابط خویشاوندى و همخونى را اساس تشکیل خانواده تلقّى کرده اند; عده اى دیگر عامل اقتصادى، و گروهى نیز عوامل روانى و جنسى را سبب پیدایش آن قلمداد کرده اند.2 به هر صورت، همان گونه که از منابع دیگر هم برمى آید، منظور از «خانواده» در این گفتار، مجموعه اى از افرادى است که یکجا در کنار هم زندگى مى کنند و معیار همزیستى و همبستگى آن ها دو چیز است: قرابت یا زوجیت.3 بنابراین، خانواده هاى والدینى، تک والدینى یا بدون والدین یا برادران و خواهرانى که با هم زندگى مى کنند نیز مشمول این بحث خواهند بود.
خانواده یکی از نهادهای اجتماعی نخستین است که در اشکال مختلف در هر جامعهای یافت می شود، بنابراین، خانواده به عنوان نهادی اجتماعی، هسته نخستین پیوند اجتماعی انسان را بنیان مینهد و با تأمین مجموعهای از نیازهای انسانی، عهده دار نقشها و کارکردهای ویژهای است.
بقایای سکونت های انسان ماقبل تاریخ دلیل روشنی بر وجود سکونتگاه های خانوادگی می باشد که از قدیمی ترین نهاد بوده است و شالوده حیات اجتماعی محسوب می گردد و گذشته از وظیفه فرزند آوری و پرورش کودک در نتیجه استمرار نسل ها و بقاء نوع بشر نقش ها و وظایف متعدد دیگری از قبیل فعالیت اقتصادی، آموزش و پرورش، اجتماعی کردن فرد، را نیز بر عهده دارد.
امروزه مطالعه خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی و سلول اصلی جامعه و یا کوچکترین و قدیمی ترین واحد بنیادی جامعه مورد توجه بسیاری از جامعه شناسان و مردم شناسان و روانشناسان اجتماعی است و خصوصاً این توجه معطوف تغییراتی است که در ارتباط با گسترش صنعت و رشد شهرنشینی در ابعاد و زمینه های خانواده پدید آمده است. و تحت فشارهای بسیار زیادی قرار گرفته است.
عده ای در دهه های پیش بر اساس آنچه که در غرب گذشته است، عقیده داشتند که نهاد خانواده به مرور به سستی می گراید و تغییرات تدریجی این نهاد را در مقابل تحولات سریع اقتصادی و تکنیکی تمدن غرب تا مرز اضمحلال خواهد برد.
در جامعه شناسی، خانواده به عنوان یک نهاد اصلی اجتماعی دارای حیات ویژه ای است که با روش علمی مورد مطالعه قرار می گیرد و چگونگی پیدایی خانواده و تطور دگرگونی های آن در طول تاریخ تبیین می گردد خصوصاً که در جامعه ای امروز خانواده دچار دستخوش تغییرات ناهماهنگی قرار گرفته و به تدریج شکل و هیئت قدیمی خود را از دست می دهد و به گونه ای جدیدی تطور می یابد، در نتیجه در کارکردهای خانواده تغییراتی ناهماهنگ با تغییرات ساختی آن پدید آمده است. روابط درون خانواده، روابط میان زن و شوهر و روابط دختران و پسران و فرزندان و والدین، تحت تأثیر شرایط اجتماعی جامعه قرار گرفته و در آن دگرگونی هایی پدید آمده است. بنابراین خانواده که هسته اساسی جامعه را تشکیل می دهد در بسیاری از جامعه های غربی استحکام خود را از دست داده است و به تدریج رو به ضعف است و دولت های غربی از این لحاظ احساس خطر می کنند و بیم دارند که قادر نباشند جلوی آسیب های خانواده را بگیرند. مثلاً در خانوادة آمریکا اغلب آمریکاییان روابط جنسی را قبل از ازدواج آغاز می کنند و از هر پنج تولد یک تولد مربوط به یک مادر ازدواج نکرده است که معمولاً زیر نوزده سال سن دارد. از چهار مورد آبستن یک مورد به سقط جنین ختم می شود. از هر پنج نفر یک بزرگسال به صورت مجرد زندگی می کند. تقریباً نیمی از ازدواج ها به طلاق منجر می شود و راه حل های جدیدی به جای ازدواج سنتی، در حال شیوع است.
بنابراین مطالعه خانواده ومسائل آن ازدیربازمورد توجه دانشمندان، فیلسو فان و بزرگان دین بوده است. ولی تنها بیش ازیک قرن است که ازمطالعه جدی و علمی جامعه شناسی خانواده می گذرد.
درنیمه دوم قرن 19 ماشاهد نظریاتی هستیم که خانواده را یک نهاداجتماعی- تاریخی می دانند و براساس دیدگاه تحول درخط مستقیم،که مسلط برمطالعات اجتماعی آن زمان بود، خانواده نیز مشمول این دیدگاه قرار گرفت. بطوری که در آن سال ها بحث بیشتربرسرسیرتحولات خانواده به صورت تکامل خطی بود. ازجمله صاحبنظران دراین زمینه می توان دورکیم رانام برد. اوبرا ساس تئوری انقباض تدریجی خود، سیر تحول خانواده را از نوع گسترده به سوی خانواده زن و شوهری می دانست.
بعدها جریان مطالعات صورت دیگری به خود گرفت. افرادی چون لویی اشتروس به مطالعه برروی مسائل خانواده ونظام های خوبشاوندی در جوا مع ابتدائی پرداختند. این مطالعات به صورت مقایسه ای درباره جوامع مختلف انجام می گرفت و جهت آن بر خلاف مطالعات تاریخی بود. از دانثسندانی که روی خانواده ی جدید مطالعاتی داشته اند تا لکوت پارسونز را می توان نام برد. مطالعه ی او برروی خانواده ی زن و شوهری آمریکائی بود. او جهات مختلف این خانواده را بررسی کرده است و می توان گفت نظر او بیشتر خانواده در جوامع صنعتی امروزی بوده است.
بعد از جنگ جهانی اول دوران بحران خانواده است. در این سال ها این فکر نضج گرفت که دوران خانواده به سر آمده است و سازمان ها و مؤسسات اجتماعی می توانند وظایف خانواده را تقبل کنند. چنین تفکراتی نتایج نامطلوبی را ببار آورد که اثرات آن هنوز باقی است.
پس از جنگ جهانی دوم توجه به لزوم وجود خانواده و کوشش برای مطالعه ی جدی مسائل آن یک بار دیگر مورد توجه واقع شد. کوشش های تجربی درباره خانواده در آمریکا و اروپا انجام گرفت و جهت جریان مطالعات تغییربیدا کرد. مطالعات موردی، مسائل خاص خانواده را تجزیه کرده و در هربخش بخش با استفاده از روش های ژرفا نگر و پهنانگر مطالعات عمیق و وسیع انجام شد.
در جامعة ایران نیز از دیرباز نهاد خانواده اولین و مهمترین بستر اجتماعی شدن فرد و فراگیری آموزه ها، ارزش ها و هنجارهای اجتماعی بوده و هست. این ساختار بازمانده از سده های گذشته همواره دارای کارکردهای بسیاری بوده که منجر به قوام و دوام آن در ایران نیز گردیده و به آن سیما و کارکردی «مقدس» داده است. همة مصلحین، حتی رؤیاگرایان و آنان که به ناکجاآباد روی کردند، بر خانواده و اهمیت حیاتی آن برای جامعه تأکید ورزیده اند. به درستی هیچ جامعه ای نمی تواند ادعای سلامت کند، چنانچه از خانواده هایی سالم برخوردار نباشد. باز بی هیچ شبهه ، هیچ یک از آسیب های اجتماعی نیست که فارغ از تأثیر خانواده پدید آمده باشد.
پس خانواده به عنوان نخستین واحد اجتماعی، وظایف و کارکردهای متفاوتی بر عهده دارد و مکان اصلی تربیت و اجتماعی شدن انسان ها، یادگیری ارزش ها، هنجارها و شکل گیری کنش ها و تعاملات بین فردی است. به طور واضح تر در فضای خانواده است که افراد می آموزند چگونه با اعضا ارتباط برقرار کنند و الگوی روابط و قواعد کنش متقابل مشخص می شود تا افراد براساس آن روابط خویش را سامان دهند. پرواضح است زمانی که خانواده پرورش دهنده الگوهای سنتی با ساختار قطبی و مقتدرانه باشد، به طوری که اعضای خانواده ملزم به تابعیت از نظرات خاص فرد صاحب اقتدار باشند، روابط دوسویه مبتنی بر اصل برابرنگری و شایسته سالاری را در حوزه خصوصی خانواده تجربه نکرده باشند، در زندگی خانوادگی آینده خویش متأثر از الگوی روابط حاکم بر خانواده مبدأ بوده و در عرصه اجتماعی نیز مستعد پذیرش قواعد دموکراتیک نخواهد بود و همواره تسلیم و تابع فرامین صاحب قدرت می شوند، چرا که خانواده به عنوان تنها واحد جایگزین ناپذیر، رابطه تنگاتنگی با جامعه و نهادهای اجتماعی برقرار ساخته، به طوری که تغییرات و تحولات در جامعه به زمینه سازی و پی ریزی عوامل تغییر در خانواده بستگی دارد و بالعکس، اصلاح روابط و شرایط حاکم بر خانواده همواره نیازمند بازبینی و اصلاح در نظام ارزشی و هنجارهای رسمی و غیررسمی اجتماع است. زمانی که روح حاکم بر تمام سطوح جامعه مبتنی بر نابرابری و اقتدارگرایی باشد، خانواده نیز از این ورطه در امان نیست و دائماً سعی در باز تولید قواعد سنتی که هر چه بیشتر تقویت گر تبعیض های جنسیتی و توزیع نابرابر قدرت است، کرده و این چرخه به پرورش انسان های ناتوان در حوزه زندگی خصوصی و عمومی ادامه می دهد. بنابراین تنها، با قائل بودن به ارتباط عمیق و اثرات متقابل میان دوحوزه خصوصی و عمومی، عوامل مؤثر بر روابط خانواده را به طور بنیانی می توان تحلیل کرد. صاحبنظران در حوزه خانواده و جامعه شناسی خانواده، تعاریف متفاوتی در رابطه با نقش و کارکرد خانواده ارائه داده اند. افرادی چون، مک آیور، برگس و لاک، راجرز و کولی از منظرهای مختلف به مسأله خانواده پرداخته اند، گروهی بیشتر کارکرد زیستی و جنسی برای آن قائلند و گروهی دیگر بر کارکردهای فرهنگی، ارتباطی و بر نقش مهم خانواده به عنوان یک پاره نظام و گروه اولیه که در آن اجتماعی شدن و تعاملات و کنش متقابل میان فردی شکل می گیرد، تأکید دارند. استمرار حیات خانواده و حفظ بالندگی و پویایی آن خواسته مشترک صاحب نظران خانواده است، بنابراین هر کدام با نگرش های متفاوت خود، سعی در تبیین و حل مسائل خانواده دارند.
جامعه شناسی خانواده
جامعه شناسی خانواده شاخه ای تخصصی از جامعه شناسی عمومی است که موضوع مورد بحث آن عبارت است از مطالعه نهادهای خانواده و خویشاوندی و ازدواج، بررسی تاریخ تکوین تحول آن ها و کشف و بیان قانونمندی های حاکم بر حرکت و دگرگونی های نهادهای مذکور در طول تاریخ. این شاخه از جامعه شناسی در کنار بررسی روابط درون خانواده (اعم از روابط بین والدین، فرزندان، فرزندان با هم و زوجین با یکدیگر) به روابط میان خانواده و جامعه، نقش خانواده در نظارت اجتماعی، قدرت اجتماعی و سرنوشت اجتماعی توجه دارد. هدف جامعه شناسی خانواده، مطالعه، بررسی، شناخت و توصیف فعالیت های مختلف و شبکه ارتباطات از سویی بین اعضاء خانواده و از سوی دیگر بین اعضای خانواده و دیگر نهادهای اجتماعی می باشد. در واقع جامعه شناسی خانواده از این جهت به خانواده توجه می کند که یک اثر اجتماعی دارد؛ یعنی نظام و سازمان فعالیت های اشخاص در ارتباط با جامعه می باشد. فعالیت خانواده یک فعالیت مجزا نبوده، بلکه کاملاً جدای از جامعه نمی تواند شکل بگیرد.
مباحث اساسی جامعه شناسی خانواده
سرفصل های اساسی جامعه شناسی خانواده به شرح زیر می باشد:
- خانواده: شامل تعریف، کارکردها و انواع خانواده.
- ازدواج: تعریف ازدواج و ابعاد اجتماعی آن و بررسی انواع ازدواج.
- خویشاوندی: شامل تعریف خویشاوندی و انواع آن.
- طلاق.
- نوع روابط در خانواده. که در این پژوهش به بررسی خانواده پرداخته می شود.
تعریف خانواده
پیشتر از این، گروهی از محققان علوم اجتماعی، خانواده را به «گروهی از افراد که روابط آنان با یکدیگر بر اساس هم خونی شکل میگیرد و نسبت به هم خویشاوند محسوب میشوند»؛ تعریف کرده بودند. گروهی دیگر از جامعه شناسان، برای تعمیم خانواده، به گونهای که افزون بر روابط هم خونی، مواردی هم چون فرزند پذیری و پذیرشهای اجتماعی و قراردادی را نیز در برگیرد، خانواده را این گونه تعریف کردند: «گروهی است متشکل از افرادی که از طریق پیوند زناشویی، هم خونی یا پذیرش، با یکدیگر به عنوان شوهر، زن، مادر، پدر، برادر، خواهر و فرزند در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشترکی پدید آورده و در واحد خاصی زندگی میکنند». دیگر صاحب نظران نیز در حوزههای مختلف علوم انسانی، تعاریف و تعابیر مشابهی در تعریف خانواده به کار بردهاند، برای نمونه، به چند تعریف دیگر اشاره میشود:
ـ خانواده ترکیبی از افرادی است که از راه خون، زناشویی، و یا فرزند پذیری، با یکدیگر ارتباط مییابند و طی یک دوره زمانی نامشخص، با هم زندگی میکنند.
ـ خانواده پیوندی است که با نهاد ازدواج، یعنی صورتی از روابط جنسی، که به تصویب جامعه رسیده، مرتبط است.
ـ خانواده گروهی اجتماعی است که بزرگسالان آن(مذکر و مؤنث) از نظر جنسی، با هم زندگی میکنند و از نظر اقتصادی، همکاری دارند و دارای یک بچه یا بیش تر هستند.که قدر مشترک این گونه تعاریف را میتوان در سه محور خلاصه کرد:
1) خانواده بر مبنای ازدواج بین دو جنس مخالف شکل میگیرد.
2) روابط نسبی(قرار دادی یا واقعی) یا سببی بین اعضای آن وجود دارد.
3) افزون بر کارکردهای زیستی(تولید مثل)، کارکردهای آموزشی، تربیتی و اقتصادی نیز برای آن متصور است.
با این حال، نگاهی گذرا به سیر تطورات خانواده، نشان می دهد که این نهاد کهن، در عمر طولانی خود به ویژه در دوران معاصر دست خوش چنان تغییراتی شده است که مشکل بتوان تعریفی جامع از آن ارائه داد .از این دیدگاه، تصور قالبی ما از خانواده، که از یک شوهر، همسر و فرزندانشان ترکیب میشود، با توجه به ساختار خانواده در سراسر تاریخ بشر، تصور چندان درستی نیست. بر این اساس، تعریف خانواده، امری سهل و ممتنع است. سهل است به علت تصور قالبی که از خانواده، حتی در ذهن خواص وجود دارد و آن را ترکیبی از شوهر، همسر و فرزندان میپندارد؛ و ممتنع است به سبب گونههای بیشمار و متفاوتی که قدر مشترک آن ها، تنها اطلاق نام «خانواده» است و جز آن، قدر مشترک دیگری ندارند. به همین دلیل، مارتین سگالن معتقد است که جامعه شناسی معاصر ناگزیر است که در تعریف خانواده، تا حدودی محتاطانه وارد عمل شود؛ زیرا «خانواده» واژهای با معانی متعدد است و از یک چارچوب مفهومی، که قادر به تعریف حیطه گسترده پدیدههای خانوادگی باشد، محروم است.
جامعه شناسان تعاریف گوناگونی از خانواده ارائه داده اند که دربردارندة نقاط اشتراک و امتیاز مختلفی است. در این بخش به برخی از آن ها اشاره میشود:
الف)- تعــریف خانـواده با توجه به ملاک نهادی ـ ساختی؛
خانواده نهادی است که در درون اجتماع کل قرار داشته و ارگانیسمی است که ساختار آن بوسیله اجزاء تشکیل دهندة آن حفظ میشود.
ب)- تعریف ساختی ـ کارکردی خانواده؛
خانواده یکی از پاره نظامهای مربوط به کل جامعه است که انجام برخی از وظایف را به عهده دارد.
ج)- تعریف خانواده با ملاک کنش و نقش؛
خانواده واحدی مرکب از افرادی است که دارای کنش متقابل و موقعیتی خاص هستند. این موقعیت بوسیله نقشها معین میشود.
د)- تعریف خانواده با ملاک رابطه؛
خانواده گروهی از افراد هستند که با هم زندگی میکنند و رابطه خویشاوندی معینی بین آن ها برقرار است. تعاریف فوق از دو جهت، محدودیت و نقصان دارد: یکی به لحاظ ملاک های مورد توجه (که ریشه در نوع جامعه مورد بررسی محقق و نیز چارچوب و مبانی نظری او دارد) و دیگری به لحاظ «مانع نبودن از اغیار» است. یعنی بسیاری از تعاریف، به طور دقیق معرف خانواده نیست، بلکه بیانی عام بوده و دیگر گروه ها و نهادهای اجتماعی را نیز شامل میشود.
چنانچه در تعریف خانواده، همانند سایر مفاهیم اجتماعی، پیش فرض های نظری و محیط اجتماعی دخیل باشد، میتوان بر اساس اندیشههای اجتماعی اسلام و جامعه ایرانی و با توجه به نقش ها و کارکردهای خانواده تعریف ذیل را ارائه نمود:
خانواده نخستین هستة زندگی اجتماعی انسان است که بنیان آن صرفاً قرارداد اجتماعی نیست، بلکه مبتنی بر نیازی فطری و برخاسته از عمق روح انسان است. نیاز به سکونت و آرامش روحی بین دو جنس مخالف از طریق عقد و قراردادی خاص، نخستین حلقه زندگی اجتماعی را شکل میدهد و وظایف و نقش های ویژهای را برای طرفین به ارمغان میآورد. این هسته اجتماعی با هستههای مشابه مربوط به خود(والدین و فرزندان و دیگر اقوام نسبی و سببی) پیوندی انسانی، عاطفی و حقوقی دارد.
طبق تعریف فوق، خانواده دارای ویژگی های ذیل است:
1. بر اساس یک نیاز فطری نه صرفاً جنسی تشکیل میشود؛
2. تشکیل آن نیازمند عقد و قرارداد اجتماعی خاص است؛
3. بین دو جنس مخالف (زن و مرد) بوجود میآید؛
4. برای طرفین این قرارداد، وظایف و نقش های خاصی ثابت است؛
5. بین این هسته اجتماعی و دیگر هستهها و اعضای خاص، رابطه ویژهای وجود دارد و یک هسته مربوط به زندگی زناشویی در درون این شبکه خویشاوندی، دارای جایگاه و نقشهای خاصی است.
بنابراین می توان گفت، یکی از اشکال تجمع انسان "خانواده" است. خانواده مجموعه پیچیده ای است از انواع روابط، روندها ، و پدیده های مختلف، به عبارت دیگر خانواده نظامی است در حیات اجتماع که در آن مناسبت جسمی و روانی، اقتصادی و اخلاقی، فرهنگی، و غیره با هم گره خورده و مجموعه ی یکپارچه ای را تشکیل داده اند. براساس دیدگاه های متفاوتی که د رباره خانواده وجود دارد، تعاریف مختلفی از خانواده بیان شده است. به تعریفی دیگر، خانواده را می توان سازمان اجتماعی عدود و نهاد سازنده ای دانست که از طریق ازدواج تشکیل می شود .
"سامنر و کلر"، خانواده را مینیاتوری از سازمان اجتماعی می دانند که دست کم شامل دو نسل و مبتنی بر ارتباط خونی است.
"بورگس و لوک" ، در اثر شان «خانواده» به سال1953 می نویسند :گروهی است متشکل از افرادی که از طریق پیوند زناشویی، همخونی یا پذیرش (بعنوان فرزند) با یکدیگر به عنوان شوهر ،زن، سادر، پدر و برادر و خو اهر در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشترکی پدید می اورند و در واحد خاصی زندگی می کنند.
تعریف از نظر"مک آیور، او می گوید: خانواده گروهی است متشکل از روابط جنسی پایا و مشخص که به تولید مثل و تربیت فرزندان منتهی می شود.
"مرداک"، خانواده را یک گروه اجتماعی خاصی می داند که دارای محل سکونت واحد، فعالیت اقتصادی مشترک و کارکرد تجدید نسل است. به نظر وی خانواده از افراد بالغی مرکب از دو جنس ترکیب می یابد که حداقل دو نفر از آن ها دارای روابط جنسی هستند. در این خانواده کودکانی واقعی یا سرراهی نیز دیده می شوند.
"علی قائمی" در کتاب نظام حیات خانواده در اسلام می گوید :" اسلام خانواده را گروهی متشکل از افراد، دارای شخصیت مدنی، حقوقی و معنوی معرفی می کند.که هسته اولیه آن را ازدواج مثسروع زن و مرد تشکیل می دهند و نگاه عقدی ایست که بر اساس آن رابطه زوجیت بین زن و مرد برقرار شده و از آن پس طرفین دارای وظایف و حقوق جدید می شوند. ارتباط خویشاوندی در سایه نکاح پدید می آید و اعضای آن دارای روابط قانونی، اخلاقی وعاعلفی می گردند.
در تعریف خانواده گفته شده است: یکی از هسته های جامعه که بر اساس ازدواج یا خویشاوندی قرار گرفته است از قبیل روابط میان زن و شوهر، خواهر و برادر، والدین و فرزندان و مانند این ها. زندگی خانواده هم با جریان های مادی و هم روحی مشخص می شود. اولی شامل روابط حیاتی ومعاشی است و دومی شامل روابط قانونی ،اخلاقی و روحی.
خاستگاه خانواده
دربارة خاستگاه خانواده، یعنی چگونگی پیدایی اشکال ابتدایی آن دانسته های انسان بسیار محدود است و اغلب بر فرضیات مبتنی می باشد. درباره تعریف خانواده هگل چنین می گوید: خانواده اولین گروه طبیعی است. به عقیده روسو خانواده قدیمی ترین جامعه و اولین نمونه اجتماعات سیاسی است. جامعه شناسان خانواده را هسته اولیة جامعه می دانند و معتقد که خانواده مبدأ تشکیل سازمان های اجتماعی بوده است. مالینوفسکی می گوید: خانواده و طایفه مقارن یکدیگر وجود داشته و این مقتضیات جامعه بود که معلوم می کرد کدام بر دیگری برتری و اهمیت بیشتری دارد. به نظر دورکیم پیدایش خانواده و تطور تدریجی آن به موازات تحول اجتماعی و تکامل انسان انجام گرفته و ادامه دارد. چنین به نظر می رسد که اولین واحد اجتماعی خانواده بود که به تدریج توسعه یافته و به شکل واحدهای بزرگتری چون قبیله، طایفه، جامعه روستایی، جامعه شهری و بالاخره جامعه ملی درآمده است.
جایگاه واهمیت خانواده
درجوامع شناخته شده تقریباً همه انسان ها گرفتار شبکه ای از وظایف وحقوق خانوادگی هستند که می توان آن ها را روابط ناشی از نقش ها نامید.
فیلسوفان و محققین اجتماعی معتقدند که جامعه متشکل از خانواده ماست و مختصات جامعه مورد مطالعه از طریق روشن کردن روابط خانوادگی موجود در آن قابل توصیف می باشد. بر اساس قدیمیترین نوشته های اخلاقی، جامعه هنگامی نیروی خود را از دست می دهد که افراد به وظایف خانوادگی خویش عمل نکنند. مثلاً کنفسیوس عقیده داشت که خوشبختی و ترقی از آن جامعه ایست که افرادش به عنوان یک عضو خانواده، رفتاری صحیح و کامل داشته باشند بدین معنی که هیچکس از وظایف خود نسبت به فرزندانش رو گردان نباشد. بطور کلی فلسفه، اصلاح طلبا ن، پیشوایان دینی و وهبران جامعه در طول تاریخ بشری به اهمیت الگوهای خانوادگی به عنوان عامل سا خت اجتماعی متفق القول بوده اند ."اهمیت خاص مفهوم خانواده را باید در وظیفه متعادل کننده آن در اجتماع وسیعتر جستجو کرد. خانواده فرد را به ساخت اجتماعی بزرگتر ربط می دهد و اجتماع فقط زمانی به حیات خود ادامه می دهد که خواسته ها ونیا زهای آن بر آورده شود.
اجتماع هنگامی پایدار خواهد ماند که انگیزه ی افرادش برآوردن احتیاجات آن جامعه باشد.خدمتگذاری ظاهری اجتماع چون پلیس فقط می توانند با زور وفشار بیش از حد ازمنحرفین را وادار به اطاعت ازقانون وپیروی از اصول نمایند.
فرد اسیر خانواده وزندگی جمعی آن است و تحت تأثیر این نیروها قرار میگیرد. خانواده از افراد تشکیل می شود و در عین حال قسمتی از شبکه بزرگتری به نام اجتماع است .بدینسان ما همیشه تحت نظر اقوام وخویشا ن خود هستیم. حتی در صنعتی ترین و بزرگترین شهرها هم که گاه می پندا ریم اشخاص بدون نام و نشان و اصل و نسب در آن زندگی می کنند نیز بیشتر افراد تمام اوقات با خانواده های دیگر در کنش متقابل هستند.
غیر از مذهب، خانواده تنها نهاد اجتماعی است که رسماً در همه جوا مع پذیرفته شده و توسعه یافته است. در حقیقت مفهوم ساخت اجتماعی در انسان شناسی غالباً با مفهوم ساخت خانواده و خوشاوندی می آید. اغلب ما عمرمان را در دو نوع خانواده با نقش ها و پایگاه های کاملاً متفاوت سپری می کنیم که اهمیت فوق العاده ای در جهت گیری زندگی و آیندة ما از هر لحاظ دارد.
الف) خانواده جهت یاب: (family of orientation ) یعنی خانواده ای که در آن به عنوان پسر یا دختر متولد می شویم.
ب) خانوادة تولید مثل (family of procreation): یعنی خانواده ای که به عنوان پدر یا مادر، همنوعان خود را به وجود می آوریم. در هر جامعه انتظار این است که خانواده از طریق ازدواج (marriage) یعنی نوعی معاشرت بین دو یا چند نفر از مردم با تأیید اجتماعی، تشکیل گردد.رسمیت اجتماعی ازدواج معمولاً به وسیله ی آیین ها و مراسم معمول فرهنگی، مانند عقد ازدواج توسط یک مقام مذهبی، به تثبیت ازدواج توسط قاضی یا نماینده دولت یا مبادله رسمی هدایا بین خانواده های دو طرف مشخص می گردد. از طرف های ازدواج انتظار می رود که نوعی رابطة جنسی با هم داشته باشند و حقوق و وظایف اقتصادی را به صورت شریک خانواده رعایت کنند.
هرجامعه بین فرزند متولد شده از طریق زناشویی با فرزند متولد شدة خارج از رابطة زناشویی تمایز قائل می شود. فرزند مشروع ( Legitimata birth) تولد یافته از مادر و پدری است که با هم ازدواج کرده باشند. فرزند نامشروع (Illegitimata birth) از مادر، پدری تولد یافته که ازدواج نکرده باشند.
همة جوامع مشروع بودن تولد را تشویق می کنند. زیرا این امر خود به خود جامعه را قادر می سازد که نقش های اجتماعی مادر و پدر را به اشخاص معینی که پس از آن مسئول مراقبت و نگهداری از خردسال خود می باشند و اگذار نمایند. از سوی دیگر نامشروع بودن تولد می تواند نشانة یک مشکل اجتماعی باشد. زیرا اگر چه مادر شناخته شده است ولی ممکن است کسی برای عهده دار شدن نقش اجتماعی پدر معلوم نباشد. از همین لحاظ است که کارکرد خانواده هم بسیار اهمیت پیدا می کند.
بنابراین مطالعه خانواده و ازدواج یکی از مهمترین حوزه های جامعه شناسی است.عملاً در تمام جوامع، هر کس در زمینه ای خانوادگی پرورش می یابد، و در هر جامعه اکثریت عظیم بزرگسالان متأهل هستند یا بوده اند. ازدواج نهاد اجتماعی بسیار فراگیری است. در این قسمت به توضیح مختصری در مورد ازدواج می پردازیم.
تعریف مفهوم ازدواج:
خانواده گروهی از افراد است که با ارتباطات خویشاوندی مستقیماً پیوند یافته اند، و اعضای بزرگسال آن مسئولیت مراقبت از کودکان را به عهده دارند. پیوندهای خویشاوندی ارتباطات میان افراد است که که یا از طریق ازدواج برقرار گردیده اند، یا از طریق تبار که خویشاوندان خونی (مادران، پدران، فرزندان دیگر، پدربزرگ ها و ...) را با یکدیگر مرتبط می سازد. ازدواج می تواند به عنوان پیوند جنسی از نظر اجتماعی به رسمیت شناخته شده و پسندیده بین دو فرد بزرگسال تعریف شود.هنگامی که دو نفر ازدواج می کنند، با یکدیگر خویشاوند می شوند؛ اما پیوند ازدواج شمار زیادتری از خویشاوندان را نیز با همدیگر مرتبط می سازد. والدین، برادران، خواهران و سایر خویشاوندان خونی، خویشاوند شریک ازدواج می شوند.
بنابراین ازدواج را می توان پیوندی تعریف کرد میان اعضای دو گروه برون همسر که از طریق آن دو نفر از دو جنس مخالف در شبکه ای از حقوق و الزامات مشترک، که در هر فرهنگی نسبت به فرهنگ های دیگر متفاوت است، به یکدیگر وابسته می شوند. زناشویی یکی از بنیادی ترین شیوه های برقراری پیوند میان افراد و گروه هاست. زیرا زمانی که مرد و زنی زناشویی می کنند نه تنها یک همسر، بلکه رشته جدیدی از والدین و خویشاوندان نسبی دیگر را به دست می آورند. لوی استراوس ازدواج را پدیدة اصلی در تشکیل ساختمان های خویشاوندی می داند. ازدواج در واقع ساخت اجتماعی مشروعیت یافته به وسیله رسوم را اصلاح می کند. ازدواج فرآیند خویشاوندی نسبی سکنی گزینی، نام گذاری، ارث بری رفتارها را مشخص کرده و راه را بر تولیدمثل مشروع درون گروه خانوادگی می گشاید.
همچنین می توان گفت، ازدواج پدیده ای است که طی آن به منظور تشکیل و ادامه زندگی زناشویی بین زن و مرد، پیوندی صورت می گیرد که از یک سو متکی بر نیازهای طبیعی است و از سوی دیگر در یک قالب اجتماعی، متکی بر شرایط اجتماعی، هنجارها، تجربیات و به طور کلی نظام فرهنگی جامعه می باشد. ازدواج عملی است که پیوند بین دو جنس مخالف را بر پایه روابط پایای جنسی، موجب می شود. ازدواج مستلزم انعقاد قراردادی اجتماعی است که مشروعیت روابط جسمانی را موجب می گردد و ارتباطی را می رساند که در مقایسه با دیگر ارتباطات انسانی تامیّتی بی نظیر و جنبه های گوناگونی دارد.
منشأ ازدواج و تشکیل خانواده: برای پی بردن به تحول یک پدیده، قبل از هر چیز باید آن را از نظر تاریخی مورد بررسی قرار داد و به جستجوی شکل اولیه و عوامل تشکیل دهنده آن توجه نمود. خانواده هم مانند هر پدیدة دیگر تابع روندی است که از ابتدای تاریخ به امروز وجود داشته و بدون تردید در طی این روند تحولات و دگرگونی هایی را به خود دیده است. درباره منشأ و چگونگی پیدایش خانواده و زناشویی نظرات فراوانی وجود دارد که به دو گروه تکاملی و غیر تکاملی تقسیم شده است.
نظرات غیر تکاملی: بر اساس این نظریه منشأ خانواده از مذاهب و اسطوره ها سر چشمه میگیرد و اختصاص به بین النهرین دارد به عقیدة آنان تشکیل خانواده و زناشویی از آدم و حوا آغاز و پس از آنکه آن ها صاحب فرزندانی شدند کم کم خانواده های دیگری تشکیل شده و سپس به صورت قوم و طایفه در آمدند و جوامع گوناگون پدید آمد. این طرز تفکر در قرآن کریم و تورات نیز بیان شده است. که ذهن بشر آن را براحتی پذیرفته است.
نظرات تکاملی: این نظرات هنگامی مطرح و مورد قبول قرار گرفت که انسان شناسان مطالعات همه جانبه و عمیقی بر روی مردم جوامع دیگر غیر از مردم بین النهرین به عمل آوردند و بر اساس شواهد و مدارک دریافتند که تشکیل خانواده لزوماً از ازدواج آدم و حوا شروع نشده بلکه در ابتدا مرد و زن با یکدیگر روابط جنسی آزاد داشتند «آمیختگی جنسی» و خانواده را بوجود آوردند.
اشکال همسر گزینی:
اشکال ازدواج بسیار متنوع است. زیرا هر جامعه یا قواعدی دارد که مشخص می کند یک شخص می تواند چند همسر بگیرد. در حالی که بسیاری از جوامع نوعی چند همسری یا ازدواج با چند همسر (چند شوهری و چند زنی) را روا می دارند و یا حتی ترجیح می دهند بسیاری از گروه ها و جوامع، تک همسری را تجویز نمایند. به همین لحاظ در جوامع گوناگون، اشکال مختلفی از ازدواج صورت می گیرد که عبارتند از:
قاعده تک همسری (monogamy) که اساس آن بر ازدواج یک مرد و زن قرار دارد و امروزه در تمام جوامع از اکثریت قاطعی برخوردار است که یکی از مظاهر و ویژگی های جوامع توسعه یافته است. بنابراین، تک همسری به پیوند زناشویی یک زن و یک مرد گفته میشود و از میان گونههایی که میتوان برای خانواده هستهای برشمرد، خانواده تک همسری، رایج ترین صورت زناشویی در بیش تر کشورهای جهان است. در جوامع مسیحی غرب، ازدواج و خانواده، با تک همسری پیوستگی دارد. به بیان دیگر، یگانه شکل مشروع ازدواج و خانواده در جهان غرب، تک همسری است.
ازدواج چند همسری که بر دو نوع است: الف) چند شوهری: چند شوهری عبارت است از ازدواج یک زن با چند مرد این نوع زناشویی بسیار کمیاب و تنها در میان چهار جامعه و اقوام و قبایل دورافتاده آن ها مانند: نپال، تبت، قوم تودا در هند و جزایر مارکیز به ندرت دیده می شود. در جزایر مارکیز نیز مردان مارکیزی ازدواج با زنی را که چند معشوق جداگانه دارد، امتیازی به شمار می آورند و آن ها را به عنوان شوهران کمکی می پذیرند گاهی نیز چند مرد بیگانه زن مشترکی می گیرند و یکی از آنان پدر فرزندان به شمار می آیند. یا در میان قوم تودا در هند چند شویی برادرانه رواج دارد یعنی ازدواج چند برادر با یک زن و عنوان پدر پس از اجرای یک مناسک خویشاوندی خاص، به یکی از این شوهران داده می شود.
ب) چند زنی: یعنی ازدواج یک مرد با چند زن که به مراتب شایع تر از چند شوهری است از گذشته بسیار دور در میان عبری ها، چین باستان و هند، سنت بوده و هنوز هم در بسیاری از نقاط آفریقا، خاورمیانه و از جمله ایران و آسیا و به طور کلی در میان مسلمانان ترجیح داده می شود، زیرا در قرآن کریم به یک مرد به شرطی که شرایطی را رعایت کند اجازه ازدواج با چهار زن داده شده است.
انسان شناسان علت چند زنی را در جوامع قبیله ای، گله داری و کشاورزی ناشی از نیاز به نیروی کار زنان دانسته اند. به عبارت دیگر از دیدگاه یک مرد در این گونه جوامع، زنان یک نوع امتیاز اقتصادی به شمار می آیند. زنان نه تنها خودشان کار چشمگیری انجام می دهند، بلکه پسرانی را می زایند که در نبردهای سیاسی و نزاع های محلی روی آن ها حساب می کنند.
قاعده ی دیگر چند زنی، خواهرزن گزینی یا ازدواج با خواهر زن است یعنی ازدواج یک مرد با دو یا چند خواهر که به نظر مرداک در این مورد چون خواهران یاد گرفته اند که چگونه حسادت شان را در زمینه جلب توجه والدینشان برطرف کنند در تقسیم یک محل زندگی و نیز یک شوهر هم مسائل کمتری دارند.