اسماعیل واحدی از همرزمان شهید حاج حسین بصیر برای ایسنا روایت میکند: سردار شهید حاج حسین بصیر با کمالات انسانی، دفاع مقدس را با لباس فرماندهی جنگ پشت سر گذاشته بود. همیشه تسلیم در مقابل اراده و مشیت خداوند سبحان بود. یکی از سرداران نامی در دوران دفاع مقدس و عنصری پرجنب و جوش بود و خستگی برایش معنا نداشت. در مرخصی همیشه بیقرار بود. دنبال جذب نیرو مردمی برای جنگ و رفع مشکلات مردم بود.
همیشه به قرآن و نیایش و ذکر مشغول بود. سعی میکرد در نماز یومیه به جماعت حاضر شود و نماز شبش ترک نمیشد. همیشه با شهدا وصل بود. اگر در عملیاتها نیروها شهید میشدند حاجی با تک تک شهدا وداع میکرد و حتی وقتی برادرش سردار علی اصغر بصیر و دامادش جباری شهید شد اسلحه را به زمین نگذاشت. چندین مرحله مجروح شد ولی به عقب برنمیگشت.
در طول مدتی که قائممقام لشکر ویژه 25 کربلا بود در سراسر جبهه جنوب و غرب کشور خاطرهاش در بین رزمندگان زبانزد بود. او در همه حالات دفاعمقدس با رضایت خدا جنگید و عزت به دست آورد.
در کارنامه هشت سال دفاع مقدس او، ذرهای ریا نبود. حسن خلق داشت و گل سرسبد رزمندگان اسلام بود. در تمامی صحنههای انقلاب و جنگ همانند مولایش، نقش علمداری ایفا میکرد. رضایت خدا در قلبش متجلی بود.
در صحنههای دوران انقلاب و جنگ، علمدار بود و حرف اول و آخر را ایشان میزد. در دنیا رتبه و درجه و مقام نمیخواست. مادیات دنیا (زن و بچه پدر و مادر و ...) او برای رضایت خدا و دنیا و آخرت حاجی برای خدا بود. در نیایش،انسانی الهی و توحیدی بود و از ولایت مطلق فقیه تبعیت محض داشت.
حاجی با ایثار فراوان و نثار خونش تاریخ خطه لالهخیز مازندران را رنگین کرد. حاجی با لباس فرماندهی در پیشاپیش رزمندگان اسلام میجنگید. قوت قلب رزمندگان اسلام بود.
با زیباترین شیوه و حالات عرفانی و با مسئولیت قائم مقامی لشکر 25 کربلا در سال 66 و در عملیات کربلای 10 در «قلعه ماووت» مبارزه رو در رویارویی با صدامیان به شهادت رسید. در همین عملیات و عملیاتهای دیگر، سردار مرتضی قربانی فرمانده لشکر 25 به حاج بصیر میگفت شما جلوتر از نیرو حرکت نکنید ولی او قبول نمیکرد و همیشه جلوتر از نیرو حرکت میکرد. وقتی پیکر پاک حاج بصیر به شهرستان منتقل شد چند خشاب پر از فشنگ هم همراهش بود.
همانند اولین امام خویش حضرت علی (ع) شمشیر به کمر میبست. حاجی در تمام عملیاتها فرشته نجات بود.