مقدمه
موضوع سازمان وکالت در عصر ائمه و معرفی وکلا از جمله مباحث اساسی و تعیین کننده در تحلیل و شناخت ابعاد گوناگون حیات ائمه و پیروان آنهاست. امامان شیعه با توجه به مقتضیات زمانه خود دست به ساخت تشکیلاتی زدند که با سهولت بیشتری بتوانند با وکلای خود در نقاط دور عالَم اسلامی در ارتباط بوده و شیعیان از این طریق بتوانند نیازهای خود را مرتفع سازند. شرایط بحرانی که ائمه در زمان عباسیان با آن رو به رو شدند، ایشان را واداشت تا ابزار جدیدی را برای ارتباطات با پیروانشان جست و جو کنند. سیستمی که این ارتباط را به صورت محکم و پیوسته برقرار می کرد سازمان وکالت بود. و از آنجا که عباسیان رهبران شیعه را دقیقا تحت نظر داشتند از ارتباط با حامیانشان ممانعت می کردند. وکالت کاربرد موثری در پیشبرد مقاصد امامان داشت. تشکیل سازمان وکالت از نیمه دوم عصر امامت ، یعنی از زمان امام صادق فعالیت خود را آغاز کردند و تا عصر غیبت به اوج و انسجام رسید. و نواحی شیعه نشین در عالم اسلامی را زیر پوشش قرار داد. هدف اصلی این سازمان جمع آوری خمس، زکات، نذورات و هدایا از مناطق مختلف توسط وکلا و تحویل آن به امام و نیز پاسخگوی امام به سوالات و مشکلات فقهی و عقیدتی شیعیان و توجیه آنان توسط وکیل امام بود. امام معصوم در این تشکیلات رهبر سازمان تلقی می شد. فقدان تماس مستقیم بین امام و پیروانش نقش سیاسی و مذهبی وکالت را افزایش می داد. در مجموع، تشکیل سازمان وکالت از سوی ائمه علیه السلام ثمرات بسیار زیادی برای شیعیان و تامین کننده اهداف ائمه علیه السلام از پی ریزی این تشکیلات بود. گرچه خطراتی هم برای امامان و برای وکلای آنان به دنبال داشت به طوری که وکلای زیادی دستگیر، محبوس و شکنجه و اعدام شدند توجه به عملکرد این سازمان ، سهم عمده ای را در شناخت صحیح سیره عملی معصومین در عصر دوم امامت (از عصر امام صادق علیه السلام تا پایان غیبت صغری ) دارد.
سابقه سازمان وکالت در تشیع
تشکیل سازمان وکالت به صورت یک سازمان به زمان امام جعفر صادق علیه السلام بر می گردد او نخستین امامی است که نظام زیرزمینی ارتباطات را در جامعه به کار گرفت اما بسط[1] و گسترش این سازمان مربوط به عصر امام کاظم علیه السلام است . تشکیلات سازمان وکالت، قالب خوبی برای تقلیل ارتباطات مستقیم ائمه علیهم السلام به حساب می آمد و وکلا در حقیقت رابط بین ائمه و شیعیان بودند. بدین وسیله هم از جان ائمه و شیعیان دفع خطر می شد و هم موجبات کاهش حساسیت خلفای عباسی به امامان شیعه فراهم می گردید. [2] شرایط بحرانی که ائمه در زمان عباسیان با آن روبرو شدند، ایشان را واداشت تا ابزار جدیدی برای ارتباطات با پیروانشان جست وجو کنند سیستمی که این ارتباط را به صورت محکم و پیوسته برقرار می کرد سیستم وکالت بود. [3] از آنجا که عباسیان رهبران شیعه را دقیقا تحت نظر داشتند واز ارتباط آنها با حامیانشان ممانعت می کردند وکالت کاربرد موثری در پیشبرد مقاصد امامان داشت. [4] هدف اصلی وکالت در اوایل جمع آوری خمس و زکات و انواع دیگر خیرات و مبرّات برای امامان از ناحیه شیعیان بود. اگرچه نمی توان اهداف دیگر سیاسی، فرهنگی، اعتقادی آن را در رشد مکتب تشیع انکار کرد. صرف نظر از هر گونه فعالیت سیاسی همین مساله جمع وجوهات از اطراف و اکناف برای امامان شیعه از نظر حکام عباسی به عنوان فعالیت سیاسی تلقی می گردید. چرا که این اموال باعث تقویت بنیه اقتصادی سازمان و رفع مشکلات و مسائل اقتصادی شیعیان و جلوگیری از وابستگی اقتصادی به دستگاه خلافت می شد که البته دستگاه حکومت از این مسائل مهم غافل نبود. [5] به تدریج وکالت تنها مرجعی شد که می توانست حقانیت امام جدید را تعیین و ثابت کند [6]. از علل و عوامل تشکیل این سازمان توسط ائمه شامل: دوری مسافت بین مناطق شیعه نشین و مراکز استقرار امامان شیعه – جو خفقان و دشواری ارتباط مستقیم بین امامان و شیعیان – عدم دسترسی شیعیان به امامان به سبب حبس، شهادت و غیبت – آماده سازی شیعیان نسبت به شرایط عصر غیبت بود. [7]
مجموعه وظایف و فعالیت های این سازمان
مهم ترین نقش سازمان وکالت نقش مالی آنها، که اخذ و جمع وجوهات شرعی و هدایای شیعیان و ارسال و تحویل آنها به ائمه بوده است. این وجوهات شامل خمس و زکات و صدقات و نذورات و موقوفات بود. [8] و از دیگر وظایف آنها رسیدگی به امور موقوفات بود که شیعیان وقف ساحت مقدس ائمه می کردند. وکلایی در مناطقی که دارای موقوفه بود نصب می شدند تا به امور موقوفات و درآمد حاصل از آن رسیدگی کنند. بخش مهمی از اموال سازمان وکالت صرف نیازمندان شیعه و علویان می شد. در وضعیت نابهنجار عصر عباسی، سازمان وکالت بهترین پناهگاه برای نیازمندان از سوی ائمه بوده است. که اموالی که از وجوهات شرعی تحویل می شد به این سازمان ، صرف محرومان و نیازمندان از سادات می شد.
سازمان وکالت در ایجاد ارتباط بین امامان و شیعیان نقش بسیار مهمی را ایفا کرده و نقش سیاسی این سازمان و مجازاتی که بر ضد حاکمیت عباسی انجام داده شده در واقع نقش حفاظتی برای امامان شیعه به حساب می آمدند زیرا از آنجایی که کنترل شدید حکام عباسی برای امامان وجود داشت، به همین سبب تشکیل سازمانی که به مثابه شبکه ارتباطی مخفی بین امامان و شیعیان باشد، ضروری می نمود. سازمان وکالت همچنین نقش بسیار مهمی در آماده[9]سازی شیعه برای ورود به عصر غیبت را فراهم می کرد.
قلمرو فعالیت سازمان وکالت
بحث در مورد محدوده جغرافیایی فعالیت سازمان وکالت که شامل چهار ناحیه بوده است در ابتدا جزیره العرب که شامل مکه، مدینه، یمن و بحرین بود. ناحیه بعدی عراق که شامل هفت شهر کوفه، بغداد، سامرا، مدائن، واسط و بصره و منطقه نصیبین و موصل، ناحیه شمال آفریقا یعنی مصر و مغرب. ناحیه ایران که بسیار متنوع شامل قم، آبه، ری، قزوین، دینور و قرمیسین و آذربایجان ، اهواز و بالاخره خراسان و ماوراء النهر که شامل بیهق، نیشابور، مرو، بلخ، کابل، سمرقند، کش و بخارا می شود. [10] ایران که در نواحی مختلف خود شیعیان را جای داده، از دیرباز از مراکز مهم تشیع محسوب می شده و محل فعالیت وکلای ائمه علیهم السلام بوده است. برخی از نقاط ایران در سابقه تشیع مقدم بر دیگر مناطق اند. نقاطی همچون قم ، آوه و مناطقی از خراسان همچون نیشابور و بیهق که از مراکز اصلی و قدیمی تشیع به شمار می آیند. نقاط دیگری همچون جبال، مثل همدان و قزوین و مناطق آذربایجان، شامل اران و اردبیل ، منطقه سیستان و طبرستان و مناطقی از آسیای میانه هم چون بلخ و هرات و سمرقند زیر پوشش سازمان وکالت بودند. و فعالیت وکلای نواحی مختلف در ایران بسیار هماهنگ و منسجم بود. [11] مناطقی همچون قم که از مراکز سنتی تشیع است از اواخر قرن اول مرکز سکونت شیعیان بوده این شهر زیر نفوذ وکلای برجسته ای اداره می شده است. قم از جمله اولین مناطق ایران است که تشیع در آن رشد یافته، اکثر مردم آن شیعه مذهب که بدون رعایت تقیه مذهب خود را اعلام می کردند. [12] یا در شهرهایی مثل خراسان که از دیر باز گرایش به تشیع در میان خراسانیان وجود داشته و از روزهای اول حیات سازمان وکالت، شاهد ارتباط بین شیعیان و خراسان و رهبری سازمان هستیم. . اما در شهرهای مختلف خراسان بزرگ در بیهق و نیشابور که محل سکنی شیعیان و حضور سازمان وکالت بوده و از مراکز مهم سکونت شیعیان، و تشیع آنان هم از نوع اثنی عشری بوده و از علل رشد تشیع در بیهق، مهاجرت زیاد سادات از شهرهای مختلف همچون نیشابور و ری به این منطقه بوده است. [13] درباره وکلای مقیم در بیهق و نیشابور در زمان امام هادی علیه السلام اطلاعی در دسترس نیست . از نواحی دیگر خراسان، شهر مرو که مدتی نیز[14]محل استقرار رهبری سازمان وکالت بوده است.
ساختار و عملکرد سازمان وکالت
این سازمان همچون مجموعه هایی به طور سازمان یافته و نظام مند که به دنبال اهدافی مشترک هستند که شالوده ای منظم و منسجم داشت که به صورت هرمی که در راس آن رهبری سازمان یعنی ائمه و به ترتیب قاعده هرم ابتدای وکلای ارشد یا سر وکیل و باب های ائمه معصومین و سپس وکلای جز، که در نواحی مختلف دور و نزدیک قرار داشتند. بر تشکیلات وکالت همواره اصلی به نام تفسیر و نهان گرایی حاکم بود که در صورت عدم رعایت این اصل، بقا و استمرار فعالیت این سازمان در طول مدت دو قرن تا انتهای عصر غیبت صغری غیر ممکن بود [15]. اما در مجموع برخورد امام هادی علیه السلام با عوامل فساد و خیانت به صورت گام به گام و مرحله به مرحله بوده و از دامن زدن به بحران امتناع می کردند. در جریان برخورد فارس بن حاتم قزوینی و درگیریش با علی بن جعفر همانی، امام در ابتدا عزل و طرد ایشان را به خواص گفته و زمانی که فارس پرده دری را به نهایت رسانید، لعن او به صورت عمومی آشکار شد و رهبر جامعه اسلامی این حق را دارد که در صورت لزوم به حذف فیزیکی عوامل مفسده انگیز اقدام کنند. به طوری که حساسیت و شدت خطر بعضی از عوامل خیانت و فساد همچون فارس بن حاتم، از ویژگی های رهبری معصوم سازمان وکالت است به طوری که امام هادی آنچنان خطر این شخص را برای روند حرکت سازمان وکالت خطرساز[16]می دید که برای قاتل او بهشت را تضمین می کرد.
نحوه شکل گیری سازمان وکالت در زمان امام هادی علیه السلام
امام هادی در دفاع از حقانیت شیعه و گسترش تشیع در مناطق اسلامی دست به اقداماتی زد که شبکه ارتباطی وکالت یکی از آنها بود. به خاطر محدودیت های فراوان در زمان امام هادی علیه السلام، موانع و مشکلات سیاسی و اجتماعی، حساسیت های حکومت به اطرافیان ائمه، حفظ هویت تشیع و زنده نگه داشتن هسته های مرکزی مقاومت، انسجام و گسترش شبکه وکالت را ضروری می نمود. در دوران طولانی امامت امام هادی علیه السلام (٢٢٠ - ٢٥٤ه . ق ) با بروز وضعیت جدید، یعنی انتقال آن حضرت از مدینه به سامرا و ناممکن شدن تماس بین امام و پیروانش، نقش مذهبی و سیاسی وکالت را افزایش نهاد و وکلای آن حضرت، مسئولیت بیشتری در گردش امور یافتند. به تدریج این سازمان، تنها مرجعی شد که می توانستند حقانیت امام جدید را تعیین و ثابت کند. برای نمونه، زمانی که امام جواد (ع) در سال ٢٢٠ هجری به شهادت رسید رهبران برجسته نهاد وکالت، جلسه ای سری در منزل محمد بن فرج ترتیب دادند و امام هادی (ع) را به عنوان امام جدید معرفی کردند. [17] البته باید به این نکته توجه داشت که موضع گیری اجتماعی امام هادی(ع) در راستای دور نگه داشتن شیعیان از برنامه های انقلابی باعث شد آنان با تهدیدهای کمتری مواجه شوند. در نتیجه در مرکز خلافت عباسی حضور خود را حفظ کردند. زیر نظر بودن امام هادی(ع) که تقریبا در تمام دوران زندگی ایشان را در بر گرفت. باعث ایجاد مشکل در برقراری رابطه امام با پیروانش می شد. همین مساله امام را واداشت تا از طریق نهاد وکالت فعالیت های شیعه را مدیریت نمایند. برقراری پیوند میان ائمه با شیعیان از طریق وکالت باعث حفظ حیات فرهنگی و اجتماعی شیعه شده و از جذب شدن اقلیت [18]شیعه در جامعه اهل سنت جلوگیری کرد.
تماس امام هادی در برخورد با وکلا
در این سازمان برای برقراری ارتباط ائمه با وکلا و شیعیان و ارتباط وکلا با یکدیگر از ابزارهای خاصی استفاده می شد. اگرچه ارتباطات رودررو و مستقیم و ارتباطات مکاتبه ای هر دو درجریان بوده، اما برای رعایت اصل تقیه و پنهان کاری و در مواقعی که این ارتباطات حضوری خطرساز بوده ، ارتباطات غالبا شکل مکاتبه ای داشته و در قالب نامه و توقیعات صورت می گرفت. امامان در دوران شدت گیری اختناق از تماس مستقیم و برخورد با شیعیان و حتی وکلایشان اجتناب می کردند. که این نکته در عصر امامین عسکریین علیهم السلام از هر زمان دیگر احساس می شد. علاوه بر روش مکاتبه ای، در بسیاری از مواقع وکلا حضوری با امامان ملاقات می کردند. و از ابزار مهم ارتباطی مورد استفاده در سازمان وکالت موسم حج بود که بهترین موقعیت را برای تماس اعضای این[19]سازمان با امام به دور از چشم حکومت های ظالم بود.
وکلای امام هادی (ع)
علی بن مهزیار اهوازی
شیخ طوسی وی را از اصحاب سه امام، رضا، جواد و امام هادی علیهما السلام داشته است و در کتاب غیبت نام او را در فصل مربوط به معرفی وکلای ائمه آورده است و او وکالت امام هادی علیه السلام را در برخی نواحی عهده دار بود. او صاحب تالیفات متعددی است. [20] منطقه[21]تحت وکالت او (اهواز و نواحی اطرافش ) بوده است.
علی بن حسین بن عبد ربه
شیخ طوسی وی را جزو اصحاب امام هادی علیه السلام برشمرده است. [22] که سِمت وکالت ایشان را نیز عهده دار بوده است و این مقام را قبل از ابی علی راشد دارا بوده است و محل مأموریت او نواحی بغداد و مدائن و سواد و اطراف آن را برگرفته است. [23] اما کشی روایتی نقل کرده که شامل نامه امام هادی به علی بن بلال در مورد نصب ابو علی بن راشد به جای حسین بن عبد ربه است و اینکه در این روایت کشی به جای علی بن حسین بن عبد ربه ، حسین بن عبد ربه را ذکر کرده است . منشا این تصور برای برخی همچون ابن طاووس و علامه حلی گشته که حسین بن عبد ربه و در حقیقت وکیل امام هادی بوده است و نه فرزندش علی. [24] اما به نظر می رسد که مراد کشی در این روایت علی بن حسین بن عبد ربه بوده و نام علی از ابتدای این نام در برخی از نسخ رجال کشی حذف شده است.
ابو علی حسن بن راشد
شیخ طوسی او را از اصحاب امام جواد و امام هادی و کنیه اش را ابو علی دانسته [25] او در عصر امام هادی از جانب آن حضرت به وکالت در نواحی بغداد، مدائن و قرای سواد منصوب شد و این نصب زمانی صورت گرفت که وکیل قبلی آن حضرت در این مناطق یعنی علی بن[26]حسین عبد ربهَ درگذشت.
ابو عمرو حذا
شیخ طوسی از وی در ردیف اصحاب امام هادی یاد کرده است و روایتی وجود دارد مبنی[27]بر وکالت وی برای امام جواد و ظهور در استمرار وکالتش در زمان امام هادی دارد.
محمد بن صالح بن محمد همدانی دهقان
شیخ طوسی نام او را در زمره اصحاب امام جواد و امام هادی برشمرده است و احتمال وکالت وی را برای این امام به کار برده است. ذکر لقب همدانی برای این پدر و پسر قاعدتأ[28]منطقه وکالت و فعالیتش بایستی همدان بوده باشد.
ابراهیم بن محد بن یحیی همدانی
شروع وکالت او از زمان امام جواد بوده است، وکالت او برای امام هادی نیز از روایت[29]کشی به خوبی قابل استناد است.
محمد بن فرج رخجی
شیخ طوسی نام وی را در ردیف اصحاب امام رضا، امام جواد و امام هادی آورده است. و[30] [31]کتاب مسائل را به وی نسبت داده اند. او از جمله شیعیان و وکلای موثق امام هادی بوده است .
علی بن جعفر همانی
او از اصحاب و وکلای مورد وثوق امام هادی و حضرت امام حسن عسگری (ع) بوده است که شیخ طوسی او را به عنوان «قیم لابی الحسن » علیه السلام ذکر کرده است. [32] او از اهل همینیا یکی از قرای سواد بغداد بوده است و از این رو به همانی معروف گشته و نجاشی لقب «برمکی» را برای او ذکر کرده است. [33] کشی نیز با نقل جریان دستگیری و حبس او در عصر متوکل به جرم وکالت برای امام هادی وکالتش را برای آن حضرت تثبیت کرده است. [34]
فارس بن حاتم بن ماهویه قزوینی
او از جمله وکلای مبرز امام هادی در سامرا و روابط بین شیعیان و امام و وکلای مناطق جبال ایران بود اما بر اثر انحراف و کج روی ها از سوی آن حضرت و جامعه شیعه مطرود و[35]ملعون شد و سرانجام نیز به فرمان امام هادی به قتل رسید.
ایوب بن نوح بن دراج نخعی
شیخ طوسی در کتاب غیبت خود، نام وی را در ردیف وکلای ائمه آورده و با نقل روایتی وکالتش برای امام هادی را تثبیت کرده است. [36] و نجاشی هم بر وکالت او برای امام هادی و امام عسگری تصریح کرده است و تعبیری که دارد اینکه او در نزداین دوامام دارای منزلتی بس عظیم و مورد اعتماد بوده است. [37] در جریان بروز انحرافات "فارس بن حاتم قزوینی " او یکی از وکلایی بود که از سوی امام به عنوان جانشین فارس در ارتباطاتش با شیعیان مناطق جبال ایران معرفی شد. [38] اوازوکلای ارشد امام هادی علیه السلام محسوب بوده ونقش ارتباطی بین آن حضرت ووکلای برخی نواحی را ایفا می کرده است. [39]
جعفر بن سهیل صیقل
شیخ طوسی نام او را در ردیف اصحاب امام عسگری و تصریح به وکالتش برای امام هادی و امام حسن عسگری و حضرت حجت نموده است. علامه حلی و ابن داوود نیز به[40]همین ترتیب عمل کرده اند.
خیران بن خادم قراطیسی
خیزان خادم از اصحاب و وکلای امام جواد و امام هادی بوده و نزد ایشان بسیار موثق بوده [41]و نیز گفته شده از موالی امام رضا و صاحب کتاب بوده است.
احمدبن اسحاق اشعری قمی
در کتاب الغیبه طوسی تاییدی بر وکالت او از جانب امامین عسگریین است. [42] قرینه ای بر تاکید وکالت او در نزد امام هادی روایت ابن شهر آشوب است مبنی بر این که آن حضرت به احمدبن اسحاق و علی بن جعفر و عثمان بن سعید به سبب نیاز مالی آنان سی هزار دینار عطا فرمود که نشان از وکالت برای آن حضرت است. [43]
علی بن ریان بن الصلت قمی
از اصحاب امام هادی و نیز از وکلای موثق امام دهم بوده است [44] و همچنین او را صاحب[45]کتاب معرفی کرده اند.
عثمان بن سعید
او را از اصحاب موثق وجلیل القدرابی جعفر ثانی، امام جواد علیه السلام و از خادمین ایشان ونیز در زمره اصحاب ووکلا مورد وثوق امام هادی علیه السلام وحضرت امام حسن[46]عسگری وار جمله ابواب ناحیه مقدسه شمرده اند.
علی بن بلال بغدادی
او از اصحاب موثق ابو جعفر ثانی، امام جواد علیه السلام بود که زمان امام هادی را نیز درک کرده و از وکلای ایشان محسوب می شده است، وی را صاحب کتاب و از محدثین[47]معتبر معرفی کرده اند.
نتیجه
موضع گیری محتاطانه خلافت در برابر فعالیتهای اجتماعی شیعیان موجب محدود ساختن ارتباط ایشان با امام هادی (ع) شد و امام با برقراری نظام وکالت شیوه ای دقیق را در فعالیتهای خود ایجاد نمود که فعالیتهای ایشان را به طور غیر مستقیم سازمان دهی می کرد. و اعتماد به وکلا از مهم ترین اصول در حفظ و استحکام این نظام بوده است . تشکیلات وکالت در دوره امام هادی علیه السلام در سطح جامعه گسترش یافت و پیوند امام و شیعیان را زمینه سازی می نمود. سازمان وکالت عامل مهمی در تثبیت موقیعت سیاسی واجتماعی شیعه گردد. مبارزات امام هادی علیه السلام با انحرافات اجتماعی و کنترل وکلا بخش هایی از فعالیت اجتماعی آن بزرگوار است.
عملکرد این سازمان سهم عمده ای در شناخت صحیح سیره عملی معصومین داشته و در تبیین کیفیت رهبری شیعه در عصر غیبت صغری بسیار موثر بوده و در پرتو آن می توان نقش ولایت و رهبری فقها را در عصر غیبت کبری تبیین کرد زیرا این نقش در واقع استمرار همان سازمان وکالت در عصر حضور و زمان غیبت صغری است. محدوده جغرافیایی سازمان وکالت، شامل اکثر مناطق در آن روز جهان اسلام می شده ، مناطقی چون ناحیه حجاز، یمن، عراق، شمال آفریقا که ایران را هم تا دورترین مناطقی همچون خراسان و ماوراءالنهر تا آذربایجان و اهواز زیر پوشش این سازمان قرار می داد. این سازمان دارای وظایف و مسئولیت های مخصوصی بوده که مهم ترین آن در زمینه جذب و جمع آوری وجوه و اموال شرعی و هدایای شیعیان و تحویل آن به حضور ائمه علیه السلام بوده در کنار این نقش ایجاد ارتباط بین شیعیان و ائمه از مهمترین اهداف تشکیلات بوده است. وکلا در مناطق مختلف ایران که بودند زمینه گسترش تشیع را در آن مناطق فراهم کردند.
وقتی نگاه می کنیم به گسترش تشیع در ایران از قرن سوم این نکته بدست می آید که در مناطقی که وکلای امام هادی علیه السلام و سایر ائمه در آن بودند زمینه گسترش تشیع در آنان بیشتر فراهم شده است. این اشخاص عمدتا محدثان و متکلمان و آشنایان به فقه ائمه بودند. و از این طریق معارف اهل بیت را در مناطق گسترش دادند با نگاهی به شهرهای شیعه نشین مثل قم، ری، خراسان و کوفه این نکته بدست می آید که علت گسترش تشیع در این مناطق عمدتا فعالیت های وکلای امام هادی علیه السلام و بقیه ائمه بوده است که حجم آثار حدیثی و تفسیری و فقهی هم موید دیگری بر این مطلب است.
کتابنامه
ابن شهر آشوب، ابی جعفر رشیدالدین محمدبن علی مازندرانی. بی تا. مناقب آل ابی طالب، به تصحیح و تعلیق هاشم رسولی المجلاتی. قم: موسسه انتشارات علامه.
ابن فندق. بی تا. تاریخ بیهق، تصحیح بهمنیار. تهران: چاپ افست مروی.
اسدی نجاشی، ابوالعباس احمدبن علی. بی تا. رجال. قم: مکتبۀ الراوری .
پیشوایی، مهدی. ١٣٧٦. سیره پیشوایان. قم: موسسه تعلیماتی امام صادق.
جباری، محمدرضا. ١٣٨٢. سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه (ع). قم: انتشارات موسسه آموزش و پژوهش امام خمینی.
جعفریان، رسول. ١٣٦٤. تاریخ تشیع در ایران، از آغاز تا قرن ٧. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی.
جعفریان، رسول. ١٣٧١. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه . چاپ اول. سازمان تبلیغات اسلامی.
حسین، جاسم. ١٣٧٦. تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم ، ترجمه محمد تقی آیت اللهی. تهران: انتشارات امیر کبیر.
حلی، حسن بن یوسف بن مطهر الاسدی. ١٤١٧. ق. خلاصۀ الاقوال فی المعرفۀ الرجال، به تحقیق جواد قیومی. موسسه النشر الاسلامی.
راوندی، ابوالحسن سعید بن هبۀ الله. ١٤٠٩. ق. الخرائج و الجرائح، تحقیق موسسه الامام المهدی علیه السلام. قم: موسسه المهدی.
طوسی، ابوجعفر محمدبن حسن. ١٤١٢. ق. الغیبۀ. تبریز.
طوسی، ابو جعفر محمدبن حسن. ١٣٨٠. ق. رجال طوسی. نجف: مکتبۀ الحیدریه ،
طوسی، ابوجعفر محمدبن حسن. ١٣٤٨. اختیار معرفۀ الرجال، تصحیح حسن مصطفوی. مشهد: انتشارات دانشگاه.
عکبری بغدادی(شیخ مفید)، محمدبن محمد بن نعمان. ١٤١٠. ق. الارشاد فی المعرفۀ حجج الله علی العباده، بیروت: موسسه الاعلمی.
قمی، حسن بن محمد بن حسن. بی تا. تاریخ قم. تصحیح تهرانی. توس.
کریمان، حسین. بی تا. ری باستان. انجمن آثار ملی.
کلینی، محمدبن یعقوب. ١٣٨١. ق. الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
کشی، ابو عمرو محمد بن عمربن عبداعزیز. ١٣٤٨. ش. اختیار معرفۀ الرجال، تصحیح حسن مصطفوی. مشهد.
مامقانی، عبدالله. ١٣٥٠. ق. تنقیح المقال. نجف: مکتبۀ المرتضویه.
مجلسی، محمد باقر. ١٣٦٨. بحار الانوار. جلد ٤٧. چاپ سوم. تهران: کتاب فروشی الاسلامیه.
پینوشت ها
[1] جباری، محمدرضا. ١٣٨٢. سازمان وکالت و نقش آن در عـصر ائمـه (ع ). قـم : انتشارات موسسه آموزش و پژوهش امام خمینی، ص ٤٧.
[2] جـباری. هـمان ، ص ٤٧.
[3] جـعفریان ، رسـول . ١٣٧١. حـیات فـکری و سیاسی امامان شیعه . چاپ اول . سازمان تبلیغات اسلامی، ص ١٥٤.
[4] پیشوایی، مهدی. ١٣٧٦. سیره پیشوایان . قم : موسسه تعلیماتی امام صادق ، ص ٥٧٣.
[5] مجلسی، محمد باقر. ١٣٦٨. بحار الانوار. جلد ٤٧. چاپ سوم . تهران : کتاب فـروشی الاسلامیه ، ص ١٨١.
[6] کلینی، محمدبن یعقوب . ١٣٨١. ق . الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری. تهران : دارالکتب الاسـلامیه ، ص ٣٢٤.
[7] جـباری. هـمان ، صص ٤٧-٥٢.
[8] همان . صص ٢٨٠ - ٢٨٨.
[9] همان ، صص ٣٢٤ - ٣٣١.
[10] جباری. همان ، ص ٧١.
[11] همان ، ص ١١١.
[12] قمی، حسن بن محمد بن حسن . بی تـا. تـاریخ قـم . تصحیح تهرانی. توس ، ص ٢٤١.
[13] ابن فندق . بی تـا. تـاریخ بیهق ، تـصحیح بـهمنیار. تـهران : چاپ افست مروی، صص ٦١-٦٠.
[14] همان ، ص ١٣٩.
[15] جـباری. هـمان ، صص ١٧٥-١٧٦.
[16] همان ، ص ١٣٩.
[17] کلینی. همان ، ص ٣٢٤.
[18] جعفریان . همان ، ص ١٥٤.
[19] جباری. همان ، ص ١٨.
[20] طوسی، ابوجعفر محمدبن حسن . ١٣٤٨. اختیار معرفۀ الرجال ، تصحیح حسن مصطفوی. مشهد: انتشارات دانشگاه ، صص ٤٠٣ - ٣٨١.
[21] کشی، ابو عمرو محمد بن عمربن عبداعزیز. ١٣٤٨. ش . اخـتیار معرفۀ الرجال ، تصحیح حسن مصطفوی مشهد، ص ٣٧٨.
[22] طوسی. همان ، ص ٤١٧.
[23] طوسی. همان ، صص ٥١٤ - ٥١٣.
[24] حلی، حسن بن یوسـف بـن مـطهر الاسدی. ١٤١٧. ق . خلاصۀ الاقوال فی المعرفۀ الرجال ، به تحقیق جواد قیومی. مـوسسه النـشر الاسلامی، ص ٥١.
[25] طوسی. همان ، صص ٤١٣ - ٤٠٠.
[26] کشی. همان ، ص ٥١٣.
[27] طوسی. همان ، ص ٤٢٦.
[28] مامقانی. عبدالله . ١٣٥٠. ق . تنقیح المقال . نجف : مکتبۀ المرتضویه ، ص ٣٠٨.
[29] کشی. همان ، ص ٥٢٧.
[30] طوسی. همان ، ص ٣٨٧.
[31] عکبری بـغدادی(شـیخ مفید)، محمدبن محمد بن نعمان .١٤١٠. ق . الارشاد فی المعرفۀ حجج الله علی العباده ، بـیروت : مـوسسه الاعلمی، ص ٢٩٢.
[32] طوسی. همان ، صص ٤٣٢- ٤١٨.
[33] اسدی نجاشی، ابـوالعباس احـمدبن عـلی. بی تا. رجال . قم : مکتبۀ الراوری، ص ١٩٩.
[34] کشی. هـمان ، صـص ٦٠٨- ٦٠٧.
[35] طوسی. همان ، ص ٤٢٠.
[36] طوسی. همان ، ص ٢١٢.
[37] اسدی نجاشی. همان ، ص ٧٤.
[38] کشی. همان ، ص ٥٢٥.
[39] همان ، ص ٦١١.
[40] حلی. همان ، ص ٣١.
[41] طوسی. همان ، ص ٤١٤.
[42] همان ، ص ٢١٦.
[43] ابن شهر آشوب ، ابی جعفر رشیدالدین محمدبن علی مازندرانی. بی تا. مناقب آل ابی طالب ، به تصحیح و تعلیق هاشم رسولی المجلاتی. قم : موسسه انـتشارات عـلامه ، ص ٤٠٩.
[44] همان ، ص ٤١٩.
[45] حـلی. همان ، ١٨٥.
[46] طوسی. همان ، ص ٥٨٠.
[47] طوسی. همان ، صص ٤٠٤- ٣٨٠.