ماهان شبکه ایرانیان

اعتبار سنجی روایات سیره امام زمان(ع) در عصر ظهور(کتاب الغیبه نعمانی)

روایات آخرالزمانی و سیره امام زمان(ع)از مباحث مهم کلامی شیعه است و به سبب عدم وقوع آن و مبتنی بودن بر پیشگویی های معصومان(ع) و گاه پیشگویی های منسوب به آنان، میزان آسیب پذیری این روایات به نسبت آنچه تاریخ عینی و واقعی نامیده می شود بیشتر است

مقدمه

روایات آخرالزمانی و سیره امام زمان(ع)از مباحث مهم کلامی شیعه است و به سبب عدم وقوع آن و مبتنی بودن بر پیشگویی های معصومان(ع) و گاه پیشگویی های منسوب به آنان، میزان آسیب پذیری این روایات به نسبت آنچه تاریخ عینی و واقعی نامیده می شود بیشتر است. انگیزه های گوناگون شخصی، سیاسی، روانی و تمایلات، علائق و سلائق نیز گرایش های کلامی می تواند موجب جعل احادیثی با این مضامین شود و بستر مناسبی برای به چالش کشیدن امر مقدس حضرت حجت(ع) گردد. از این روی بررسی و اعتبار سنجی روایات و پاکسازی آنها از روایات جعلی و منسوب ضرورت دارد.

تعارض و تغایر بسیاری از این روایات با قرآن و روایات دیگر، سیره نبوی و علوی و عقل از دیگر مباحث قابل طرح در این مقوله است که به دلیل عدم خروج از بحث مرکزی تنها اشاراتی به آن خواهیم داشت و بحث تخصصی را به مجالی دیگر وامی گذاریم.

پرسش پژوهشی و مسأله اصلی در تحقیق حاضر این است که روایات و گزارش های موجود در الغیبه نعمانی که سیره خشونت آمیز و مخالف صلح از امام زمان(ع) در آنها ترسیم شده است از نظر سندی و دلالی تا چه میزان اعتبار دارد. با این پیش فرض که فلسفه اصلی ارسال رسل و انتصاب ائمه(ع) در جامعه، هدایت و رساندن بشر به تعالی و کمال است و برای ظهور امام غایب نیز به عنوان یکی از ائمه(ع) و خاتم و پایان دهنده پروژه هدایت جامع بشری، همین فلسفه جاری است می توان وارد بحث شد. فرضیه تحقیق حاضر این است که مجموعه رفتارهای فردی و اجتماعی و سیره و سخن امام زمان(ع) باید با اسلوب، روش ها و ابزار رسیدن به این تعالی و کمال و با طبیعت هدایت سازگار باشد و اگرز چنین نباشد نقض غرض است از آن جا که قتل عام، خشونت و حکومت با زور و شمشیر زمینه ساز نقطه مقابل این اهداف است گزارش ها و روایاتی از این دست باید بازپژوهی شده و پس از زدودن پیرایه ها، سیره صحیح امام (ع) به جامعه معرفی گردد...

الف) صورتبندی مسأله و فرضیه ها در سیره امام(ع) در صلح وجنگ

در مورد سیره اجتماعی و نظامی امام زمان (ع) می توان موارد زیر را متصور ساخت:

الف) نفی هر گونه جنگ و خونریزی به طور مطلق و صلحجویی که در این صورت باید رفع مشکلات و حلّ مسائل را به امور خارق العاده ای مانند کرامت و تصرف فراطبیعی امام(ع) در امور و ورود مستقیم و بدون واسطه اراده الهی در اداره جامعه انسانی دانست. چنین ایده ای هم مخالف فلسفه خلقت و امامت و حیات بشری است و هم با آموزه دینی« أَبَی اللَّهُ انْ یجْرِی الْامورَ الّا بِاسْبابِها»(ملا صالح مازندرانی، ج8، ص201)

ب) پذیرش تمامی روایات و اعتقاد به این که لازمه تشکیل حکومت جهانی همین کشتارها و خشونت هاست که در این صورت چهره و سیره خشن و مخالف قرآن و سیره نبوی و علوی از امام زمان ترسیم می شود. همانگونه که در متن مقاله خواهیم دید این کشتارهای جمعی به طور طبیعی موجب اعتراض «کثیر من الناس» می شود (جاعلان حدیث نیز توجه به مسأله افکار عمومی داشته اند) و در حقیقت اعتراض نیز وارد است زیرا این حکومت که بر سیل خون و شمشیر بُرّان(سیف القاطع) استوار است و کشتار جامعه عرب و قریشی را به طور مطلق در دستور کار دارد و مردان را می کشد و شکم زنان باردار را می شکافد و. ..نمی تواند ادامه حکومت پیامبر(ص) باشد.

ج) نگاه نسبی به مسأله داشته و بدون حذف خشونت و کشتار و یا پذیرش افراط گرایانه آن را منحصر به ستمگران، سرکشان و مخالفان فعال قیام بدانیم و این ادعای مقاله حاضر است. برای چنین ادعایی نیاز به دلیل است که در سطور پسین با بررسی سندی و دلالی روایات، ادله مورد نظر، ارائه خواهد شد.

ابن العربی(م638) معتقد بود اگر شمشیر در دست مهدی نباشد، فقها به قتل وی فتوا خواهند داد؛ ولی خداوند او را با شمشیر و کرم ظاهر می کند، تا آن ها هم به طمع بیفتند و هم بترسند و اگر در باره پاره ای از افراد، با شمشیر قیام نکند، سخن وی را نمی شنوند و از وی اطاعت نمی کنند.(ابن العربی، ج3، ص327)...

ب) مفهوم شناسی

در نوشتار حاضر سیره و کتاب الغیبه نعمانی از مفاهیم کلیدی بحث به شمار می روند اما به تناسب، اصطلاحات صلح و جنگ نیز بررسی می شود.

سیره: واژه ای عربی است از سار یسیر سیراً و به معنای طریقه و روش به کار می رود اعم از طریقه مثبت و منفی (ابن منظور، 1419، ذیل واژه) و سیر به معنای حرکت در روز و شب است بر خلاف «سری» که فقط به معنای سیر شبانه است (طباطبایی، ذیل آیه اول اسراء ) بنا به نقل راغب اصفهانی سیره، حالت و روشی است که در نهاد انسان و غیر انسان وجود دارد، خواه غریزی و خواه اکتسابی (راغب اصفهانی، 1404، ذیل واژه) گفته شده سیره بر نوع عمل دلالت دارد و معانی مختلف سیره مانند طریقه، هیئت، حالت، سنت، مذهب، روش، رفتار، راه و رسم و سلوک نیز دلالت بر نوع حرکت انسان دارد. (دلشاد تهرانی، 1385، ص46) از نظر اصطلاحی سیره به رفتاری گفته می شود که جزء منش فرد درآمده و می توان با آن به تعریف شاخصی از شخصیت وی رسید؛ گرچه تکرار نشده باشد و در حقیقت رفتاری است که اگر فرد در آن موضع قرار گیرد همان را انجام خواهد داد البته این به معنای لزوم انجام آن نیست.

صلح: صلح در لغت به معنای مسالمت و سازش آمده است و مصالحه و صلاح به معنای شایسته و خوب شدن است. فراهیدی الصَّلَاح را نقیض الطلاح دانسته که همان فساد است و به نظر وی مصلح کسی است که در رفتار و کارهایش صالح باشد.(فراهیدی، ج3، ص217). در قرآن کریم واژه صلح گاه در مقابل فساد استفاده می شود مانند «و لا تفسدوا فی الارض بعد اصلاحها» (توبه/102)و گاه در برابر سیئه آنجا که می فرماید: وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ؛ و دیگرانی هستند که به گناهان خود اعتراف کرده و کار شایسته را با [کاری ] دیگر که بد است درآمیخته اند. (توبه/102) در حقیقت صلح در معانی فرجام دشمنی، فقدان مخاصمات و ایجاد رابطه دوستانه به کار می رود و در زبان عربی مترادف آن «سلم» است که بار معنایی صحت و عافیت و سلامت از تجاوز را نیز در کنار دوستی دارد. در قرآن از واژه سلم برای صلح استفاده شده است؛ وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ؛ و اگر به صلح گراییدند، تو [نیز] بدان گرای و بر خدا توکل نما که او شنوای داناست ( انفال61) نیز می فرماید: یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کافَّةً (بقره/208)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، همگی به اطاعت [خدا] درآیید. قوم سِلم به معنای ملت صلح طلب است و تسالموا یعنی تصالحوا(ابن منظور، ج 12؛ ص293)

جنگ: اصطلاح جنگ به مخاصمه ای دامنه دار گفته می شود که توسط نیروهای نظامی و دارای سلاح از سوی دولت ها یی معین در زمان مشخصی صورت می گیرد. قبل از اسلام واژه حرب استفاده می شد اما در قرآن کریم با کاربست اصطلاح جهاد، قتال برای جنگ های پیامبر(ص)، این واژه ها مصطلح شد. از آیه شریفه « وَ قاتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ الَّذینَ یقاتِلُونَکمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یحِبُّ الْمُعْتَدین؛ و در راه خدا، با کسانی که با شما می جنگند، بجنگید، و [لی ] از اندازه درنگذرید، زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمی دارد(بقره/190) و آیه لا إِکراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی؛ در دین هیچ اجباری نیست. و راه از بیراهه بخوبی آشکار شده است. (بقره/256) به نظر می رسد مراد از جهاد، جهاد دفاعی است نه ابتدایی زیرا می فرماید « با کسانی که با شما می جنگند، بجنگید» نه آن که آغازگر جنگ باشید. البته علامه طباطبایی از واژه لا تعتدوا نیز جهاد دفاعی را برداشت می کند. (طباطبایی، ج2، ص62)

نعمانی و کتاب الغیبه

ابو عبد اللّه محمد بن ابراهیم بن جعفر نعمانی معروف به ابن ابی زینب از محدثان دوره غیبت صغرا است. درباره تاریخ ولادت او اطلاعی در دست نیست؛ ولی وفات او را حدود سال 360 ق نوشته اند. مشهور است که وی کاتب شیخ کلینی بوده اس.(شبیری زنجانی، مجله انتظار، ش 2، ص 255) برخی وی را اهل نعمانیه، یکی از روستاهای واسط دانسته اما منبعی برای این سخن خود ذکر نمی کنند. وی بیشترین روایات کتابش را از احمد بن محمد بن سعید معروف به ابن عقده (متوفای 333 ق) نقل می کند. به عنوان نمونه از حدود 86 روایت علائم ظهور در باب های 14 و 18 کتاب 50 حدیث و از 13 روایت باب سیره (باب 13) که در مقاله حاضر بررسی می شود 6 یعنی نزدیک به نیمی از آنها از ابن عقده است. نعمانی کتاب خود را از مجموعه های روایی به خصوص کتاب های غیبت که پیش از او تألیف شده فراهم آورده است. الغیبة نعمانی 26 باب دارد و تعداد روایات هر باب کاملا متفاوت است. مؤلف در مقدمه ای طولانی علت تألیف کتاب را انحراف گروه هایی از شیعیان به خاطر وقوع غیبت امام دوازدهم دانسته و یکی از انگیزه های این انحراف ها را ضعف ایمان و بی توجهی به روایات در موضوع غیبت بیان می کند. ازاین رو به جمع آوری احادیث در این موضوع می پردازد. روایات کتاب نعمانی در منابع پس از آن مانند الغیبة شیخ طوسی، اعلام الوری و ملاحم ابن طاووس نقل نشده، ولی متأخران مانند مجلسی در بحار الانوار و شیخ حر عاملی در اثبات الهداة از آن روایت کرده اند. گفته شده گرچه این کتاب از اعتبار خاصی برخوردار است اما باید توجه داشت که تعدادی از راویان آن از فرقه های منحرف شیعه هستند. ازاین رو نقل یا استناد به روایات آن به ویژه در موضوع نشانه ها نیاز به دقت لازم دارد.(صادقی، ص28)

ج) آمار روایات سیره امام در صلح و جنگ

مجموعه روایات مربوط به سیره امام زمان(ع) در کتاب الغیبه نعمانی(م360) در بابی با عنوان « ما روی فی صفته و سیرته و فعله و ما نزل من القرآن فیه » آورده شده است که شامل احادیث 13 تا 25 می شود و در مجموع 13 روایت است و منابع پسین به طور غالب به این کتاب ارجاع داده اند. گرچه مواردی اندک نیز در برخی منابع دیگر مانند کافی کلینی(م329)، دلائل الامامه منسوب به طبری(قرن 5) و الاختصاص شیخ مفید(م612 یا 416) دیده می شود. علامه مجلسی(م1111) این روایات را تحت عنوان«سیره و اخلاقه و عدد اصحابه و...» در جلد 52 کتاب بحار الانوار گرد آوری کرده است. بیشتر روایات مذکور در بحار از کتاب الغیبه نعمانی استخراج شده است اما مواردی از منابع دیگر مانند دلائل الامامه طبری الغیبه شیخ طوسی و الاختصاص شیخ مفید و... نیز دیده میشود. گفته شده تعداد روایات با مضمون خشونت گرایی امام(ع) به بیش از پنجاه مورد می رسد که از این تعداد، سند نزدیک به سی مورد به شخصی به نام محمدبن علی الکوفی می رسد که فردی کذاب بوده و علمای رجال بر بی اعتباری روایات او حکم کرده اند. این شخص، در زمان امام حسن عسگری (علیه السلام) می زیسته و از معاصران فضل بن شاذان بوده است.(شیرازی، ص17 )

د) طبقه بندی روایات با مضمون خشونت

مجموعه روایات مربوط به سیره خشونت گرای امام زمان(ع) پس از ظهور را می توان در موارد زیر دسته بندی کرد:

1) ماهیت قیام و شأن امام(ع)

نعمانی در کتاب الغیبه روایاتی را می آورد که ماهیت قیام امام (ع) را قتل و خونریزی و بی رحمی نسبت به مردم ترسیم می کند وی می نویسد: ابْنُ عُقْدَةَ عَنْ عَلِی بْنِ الْحَسَنِ التَّیمُلِی عَنِ الْعَبَّاسِ بْن عَامِرٍ عَنْ مُوسَی بْنِ بَکرٍ عَنْ بَشِیرٍ النَّبَّالِ قَالَ وَ حَدَّثَنِی أَیضاً عَلِی بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَیوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ بَشِیرٍ وَ اللَّفْظُ لِرِوَایةِ ابْنِ عُقْدَةَ قَالَ . .. ثُمَّ قَالَ یذْبَحُهُمْ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ کمَا یذْبَحُ الْقَصَّابُ شَاتَهُ وَ أَوْمَأَ بِیدِهِ إِلَی حَلْقِهِ قُلْتُ إِنَّهُمْ یقُولُونَ إِنَّهُ إِذَا کانَ ذَلِک اسْتَقَامَتْ لَهُ الْأُمُورُ فَلَا یهْرِقُ مِحْجَمَةَ دَمٍ فَقَالَ کلَّا وَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ حَتَّی نَمْسَحَ وَ أَنْتُمُ الْعَرَقَ وَ الْعَلَقَ وَ أَوْمَأَ بِیدِهِ إِلَی جَبْهَتِه؛ سوگند بآن که جانم بدست او است همچون قصّاب که سر گوسفندش را میبرد سر آنان را خواهد برید و با دست خود اشاره بگلویش کرد.گفتم: آنان بر این باورند که چون این کار روی دهد همه کارها برای او درست شود و به اندازه حجامت هم خون ریخته نخواهد شد. فرمود: هرگز چنین نیست سوگند به آن که جانم در دست او است کار به آنجا خواهد کشید که ما و شما عرق و خون بسته را پاک کنیم و با دست اشاره به پیشانی خود کرد.(نعمانی، باب 15، ح1، ص584)علی بن حسن تیملی، فطحی مذهب بوده و لی در نقل روایت ثقه است(در صورتی که تیمی باشد، واقفی مذهب) موسی بن بکر مردد است بین دو راوی که یکی واقفی است و دیگری امامی و و ثقه(نجاشی، ص409) نیز علی بن احمد که مردد است بین مجهول و امامی ثقه(رجال طوسی، ص363) عبدالله بن مسلم مجهول است صفوان و بشیر نیز مردد بین راوی مجهول و امامی، ثقه و جلیل(نجاشی، ص434) که به علت هم طبقه بودن قابل تشخیص نیستند و باید با بررسی فضا و مضمون مجموعه روایات آن دو به اطمینان رسید که از موضوع این نوشتار خارج است. مجلسی در بیان علق گوید مراد خون غلیظ است و کنایه از گرفتار سختی ها شدن می باشد که موجب جریان سیل خون می شود.(مجلسی، ج2، ص309)وی در باب 13 می نویسد:. .. یقُومُ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ وَ سُنَّةٍ جَدِیدَةٍ وَ قَضَاءٍ جَدِیدٍ عَلَی الْعَرَبِ شَدِیدٌ لَیسَ شَأْنُهُ إِلَّا الْقَتْلَ وَ لَا یسْتَتِیبُ أَحَداً وَ لَا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ. (نعمانی، باب 13،ح22، ص234) این مضمون با اندک تفاوت در الفاظ به صورت زیر نیز آورده شده است.... وَ کتَابٍ جَدِیدٍ وَ سُنَّةٍ جَدِیدَةٍ وَ قَضَاءٍ جَدِیدٍ عَلَی الْعَرَبِ شَدِیدٌ وَ لَیسَ شَأْنُهُ إِلَّا الْقَتْلَ لَا یسْتَبْقِی أَحَداً وَ لَا یأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ (همان، باب 14، ح13، ص253)روایت یاد شده با دو سند متفاوت در کتاب نعمانی آورده شده است: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ یحْیی بْنِ زَکرِیا عَنْ یوسُفَ بْنِ کلَیبٍ عَنِ ابْنِ الْبَطَائِنِی عَنِ ابْنِ حُمَیدٍ عَنِ الثُّمَالِی قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی یقُولُ: ابْنُ عُقْدَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ یوسُفَ عَنِ ابْنِ مِهْرَانَ عَنِ ابْنِ الْبَطَائِنِی عَنْ أَبِیهِ وَ وُهَیبٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: از نظر سندی روایت اول به سبب وجود عده ای از مجاهیل در سند، ضعیف است. احمدبن محمد بن سعید بن عقده که در ابتدای سند قرار دارد بنا به نقل نجاشی«ثقة، جلیل، زیدی جارودی » است(نجاشی، ص96) و ابوحمزه ثمالی نیز توثیق شده است در مورد یحیی بن زکریا و یوسف بن کلیب و ابن حمید اطلاعاتی در منابع متقدم رجالی نیست و به عبارتی سه تن از روات از مجاهیل هستند مگر آن که با تقریب راویان در روایات دیگر نعمانی، ابن حمید مذکور در این روایت را عاصم بن حمید بدانیم که از ثقات است و در این صورت دو مجهول در سند روایت وجود دارد و در هر حال ضعیف است. ابن البطائنی نیز از واقفیه است. در سند روایت دوم نیز به جز راوی اول و آخر(ابن عقده و ابوبصیر) بقیه از مجاهیل هستند. ابن مهران در منابع رجالی یک بار مجهول آورده شده و بار دیگر علی بن مهزیار(از طبقه امام رضا(ع) و جواد(ع) ) دانسته شده که با توجه به قرائن زمانی در این روایت، به احتمال، همان فرد مجهول است. با نام وهیب نیز دو مورد در منابع رجالی مطرح است؛ اولی ثقه و ابتدا صحیح المذهب بوده و بعد واقفی شده که در این صورت چون واقفیه امام کاظم(ع) را امام زمان خود می دانند به نظر می رسد روایات خاص مربوط به حضرت حجت(عج) از آنان قابل پذیرش نیست و دومی عامی و ضعیف و کذاب دانسته شده است. (نجاشی، ص431) نکته قابل توجه این که در هر دو روایت راوی اول و آخر ثقه و شناخته شده و راویان میانی از مجاهیل هستند و همین چینش احتمال جعل را قوت می بخشد. ماجرا و زمینه تاریخی سخن امام صادق(ع) در هر دو روایت یکسان است اما برخی از الفاظ متفاوت است. در روایت اول (باب 13) « لَا یسْتَتِیبُ أَحَداً »به معنای عدم پذیرش توبه از سوی امام است و در روایت دوم(باب 14) «لَا یسْتَبْقِی أَحَداً» به معنای این که احدی را در زمین باقی نمی گذارد است ودر هر دو حالت با روح حاکم بر شریعت اسلام و احکام و آموزه های مسلم دینی ناسازگار است. نعمانی در حدیثی دیگر با تعبیر « مَا هُوَ إِلَّا السَّیفُ وَ الْمَوْتُ تَحْتَ ظِلِّ السَّیفِ» از امام صادق(ع) ماهیت قیام امام را شمشیر و مرگ حاصل از آن می داند.(ح 21، ص234) روایت دیگری در تفسیر عیاشی با همین مضمون از عَبْدِ الْأَعْلَی الْحَلَبِی از أَبُو جَعْفَر(ع) آورده شده است (عیاشی، ج2، ص58) نیز مرفوعه ابن شاذان که بنا به نقل مجلسی سید علی بن عبدالحمید به سند خود از کتَابِ فَضْلِ بْنِ شَاذَانَ از عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ از أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) نقل می کند که فرمود: یقْتُلُ الْقَائِمُ (ع) حَتَّی یبْلُغَ السُّوقَ قَالَ فَیقُولُ لَهُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ أَبِیهِ إِنَّک لَتُجْفِلُ النَّاسَ إِجْفَالَ النَّعَمِ فَبِعَهْدٍ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) أَوْ بِمَا ذَا؛ حضرت قائم(ع) آنقدر می کشد تا این که به بازار (یا به ساق پا)می رسد. در این هنگام مردی از نسل پدرش(علوی) می گوید: تو مردم را مانند پراندن پرندگان از خود دور ساختی. به پیمان و رفتار پیامبر هستی؟! یا به کدام پیمان عمل می کنی؟! (ر.ک؛ مجلسی، ج52، ص387) در الغیبه (شیخ طوسی) نیزروایت دیگری به نقل از امام حسین(ع) آمده است که آمار قتل را به ملیون ها نفر می رساند. بر اساس این روایت امام(ع) فرمود: أما والله لا تذهب الدنیا حتی یبعث الله منی رجلا یقتل منکم ألفا ومع الألف ألفا ومع الألف ألفا؛ به خدا سوگند دنیا گذر نمی کند، مگر آن که خداوند مردی از نسل مرا برانگیخته و او هزاران و میلیونها نفر از شما را می کشد.(شیخ طوسی، ص191)تعدادی از راویان مجهول در سند این روایت دیده می شوند که از اعتبار آن کم می کنند و از آنجا که روایات نعمانی کانون توجه در مقاله پیش روی است از جزییات بررسی سندی دیگر روایات می گذریم. در تفسیر فرات کوفی(م352) روایتی از مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَیدٍ به صورت معنعن از امام صادق(ع) در تفسیر آیه شریفه «وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولی فَأَنْذَرْتُکمْ ناراً تَلَظَّی» نقل شده که فرمود: الْقَائِمُ إِذَا قَامَ بِالْغَضَبِ فَقَتَلَ مِنْ کلِّ أَلْفٍ تِسْعَمِائَةٍ وَ تِسْعَةً وَ تِسْعِینَ . ..؛ مراد از آیه مذکور، قائم (عج) است که هرگاه با غضب قیام کند، از هر هزار نفر 999 نفر را خواهد کشت.(فرات الکوفی، ص565؛ الحسینی الاسترآبادی (م965)، ص780)سند این روایت به سبب عدم توثیق فرات کوفی و وجود راوی مجهول مانند محمد بن القاسم بن عبید الکبیدی(نمازی شاهرودی، ص ج7 ص 293) و مشخص نبودن افرادی که مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَیدٍ معنعن از آنان ذکر کرده (در کتاب تفسیر)، ضعیف و غیر قابل اعتماد است. در مجموع، وجود راویان مجهول، مردد و فاسد المذهب در این روایات از اعتبار روایت می کاهد و نمی توان به آنها استناد کرد. از سویی برخی از این احادیث در منابع اهل سنت آمده است مانند روایاتی که کشتار 500000 نفری را برای امام ذکر می کند و از مقدسی شافعی در عقد الدرر( ص 189) نقل شده و البته آن هم مرسله است. نیز روایاتی که در الفتن ابن حمّاد مروزی نقل شده و برخی از آنها در الغیبه نعمانی و دیگر منابع شیعی نفوذ کرده است. گر چه به فرض صحت صدور و صحت سند، برخی از این رفتارها بر اساس ابتدای روایات با مُرجئه صورت می گیرد و شامل عموم مردم نمی شود اما با سیره پیامبر(ص) و علی(ع) با دشمنان و مخالفانشان، تناسب ندارد. از سویی بر اساس نقل ابن حماد مروزی و ابن طاووس هنگامی که سفیانی لشکری برای نبرد با مهدی (عج) گسیل می کند، لشکریان او در «بیدا» دچار خسوف می شوند. این بیچارگی که به اطلاع اهل شام می رسد، پیشقراول آنها می گوید: مهدی (عج) ظهور کرده است باید با او بیعت کنی و از وی اطاعت نمائی و در غیر اینصورت تو را می کشیم. برای همین با حضرت او بیعت می نماید. حضرت مهدی (عج) از آنجا حرکت می کند تا وارد بیت المقدس می شود و خزانه های آنجا را در اختیار درمی آورد و در این هنگام عرب و عجم و جنگجویان و رومیان و سلسله های مختلف دیگر بدون جنگ و خونریزی از وی اطاعت می کنند.( یسیر المهدی حتی ینزل بیت المقدس، و تنقل إلیه الخزائن و تدخل العرب و العجم و أهل الحرب و الروم و غیرهم فی طاعته من غیر قتال)(ابن حماد، ص245؛ ابن طاووس، ص139)

2) اعتراض مردم عصر امام (ع)به خشونت

أَخْبَرَنَا عَلِی بْنُ الْحُسَینِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یحْیی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ الرَّازِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی الْکوفِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یقُولُ لَوْ یعْلَمُ النَّاسُ مَا یصْنَعُ الْقَائِمُ إِذَا خَرَجَ لَأَحَبَّ أَکثَرُهُمْ أَلَّا یرَوْهُ مِمَّا یقْتُلُ مِنَ النَّاسِ أَمَا إِنَّهُ لَا یبْدَأُ إِلَّا بِقُرَیشٍ فَلَا یأْخُذُ مِنْهَا إِلَّا السَّیفَ وَ لَا یعْطِیهَا إِلَّا السَّیفَ حَتَّی یقُولَ کثِیرٌ مِنَ النَّاسِ لَیسَ هَذَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَوْ کانَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ لَرَحِمَ.(نعمانی، باب 13، ح18، ص233)محمدبن حسان الرازی (نجاشی، ص338)در حدیث ضعیف است و فاسد المذهب نیز دانسته شده اسن(درایه النور) نیز محمدبن علی الکوفی که در رجال کشی ضعیف و غالی شمرده شده است. (ص546) گفته شده که محمد بن علی کذاب روایات خود را نوعا به افراد ثقه نسبت می داده تا روایاتش صحیح جلوه کند؛ همان طور که در اینجا نام حناف در سلسله سند آمده که او از ثقات است.(شیرازی، ص12-18)در حدیث اول از کتاب الْغَارَاتِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِی(م283) خطبه ای از امام علی(ع) در نهروان نقل شده که در آن آمده است:. ..یسْقِیهِمْ بِکأْسٍ مُصَبَّرَة فَلَا یعْطِیهِمْ إِلَّا السَّیفَ هَرْجاً هَرْجاً یضَعُ السَّیفَ عَلَی عَاتِقِهِ ثَمَانِیةَ أَشْهُرٍ وَدَّتْ قُرَیشٌ عِنْدَ ذَلِک بِالدُّنْیا وَ مَا فِیهَا لَوْ یرَوْنِی مَقَاماً وَاحِداً قَدْرَ حَلْبِ شَاةٍ أَوْ جَزْرِ جَزُورٍ لِأَقْبَلَ مِنْهُمْ بَعْضَ الَّذِی یرُدُّ عَلَیهِمْ حَتَّی تَقُولُ قُرَیشٌ لَوْ کانَ هَذَا مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ لَرَحِمَنَا؛. .. آنان را جام مرگ می نوشاند و جز شمشیر بر آنان عطا نکند. او هشت ماه شمشیر آخته بر روی شانه خواهد آویخت. قریش در آن روز آرزو کند که ای کاش می توانست دنیا و هر آنچه در آن هست را بدهد و اندک زمانی، حتی به اندازه دوشیدن گوسفندی یا کشتن شتری، مرا یک بار دیگر ببیند، تا پاره ای از آنچه از او در این زمان خواستم و در دادن آن امساک کرد، جبران کند و من بپذیرم. تا جایی که قریش [با دیدن شمشیر و کشتارها] گوید: اگر این مرد از فرزندان فاطمه بود، هر آینه بر ما رحم می کرد و می بخشید. » (ثقفی، ج1، ص5-12؛ مجلسی، ج33، ص368)

در مجموع افزون بر ضعف سند، تفاوت تعابیر در روایت حکایت از اضطراب در آن دارد. در الغیبه شیخ طوسی گوینده سخن مورد نظر افراد جاهل هستند و عبارت «لَوْ کانَ هَذَا مِنْ ذُرِّیةِ مُحَمَّدٍ لَرَحِم»(شیخ طوسی، ص188)در تفسیر عیاشی تعبیر «لَوْ کانَ هَذَا مِنْ ذُرِّیةِ الْأَنْبِیاءِ مَا قَتَلَ النَّاسَ کلَّ هَذَا»(عیاشی،چ2، ص326). اضطراب در متن این روایات را می توان در دو ناحیه مشاهده کرد:

-اضطراب در نام فرد معترض: کثیر من الناس، جاهل، مردی قریشی

-اضطراب در عبارت: لَوْ کانَ هَذَا مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ (ثقفی)، آل محمد(نعمانی)، ذریّه محمد(شیخ طوسی)، آل النبی(ص) یقول کثیر من الناس لیس هذا من آل النبی لوکان لرحم

3) شدت خشونت با رویکرد ضد عربی و ضد قریشی غالب روایات جنگ و صلح، رویکرد ضد عربی و به طور طبیعی ضد قریشی دارد، اما به دلیل شاخص بودن، این دو مقوله را می توان در دو بخش واکاوی کرد:

 الف) رویکرد ضد عربی

نعمانی می نویسد: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ وَ ذَرِیحٍ الْمُحَارِبِی قَالا قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع ):. .. مَا بَقِی بَینَنَا وَ بَینَ الْعَرَبِ إِلَّا الذَّبْحُ وَ أَوْمَأَ بِیدِهِ إِلَی حَلْقِهِ؛ امام صادق(ع) فرمود:... بین ما و عرب جز کشتار چیزی نخواهد بود سپس با دست خود اشاره به حلق خود کرد[اشاره به سر بریدن]. (نعمانی، باب13، ح24، ص236) نعمانی این روایت را نیز از ابن عقده نقل کرده و راویان پس از از ثقات؛ اجله و صحیح المذهب هستند. ( به ترتیب ر.ک؛ نجاشی، ص340، ص36؛ کشی، ص337؛ شیخ طوسی، ص189) محمد بن مفضل کوفی است (نجاشی، ص340؛ حلی، ص154) با توجه به صحت سند به نظر می رسد سخن و اشاره امام(ع) به مورد خاصی بوده است. حدیث، صدر و ذیل ندارد تا زمینه های تاریخی آن استخراج شود و راویان قابل اعتماد هستند بنا بر این امام از حقیقتی پرده بر می دارد که مخاطبان یعنی حارث بن مغیره و ذریح المحاربی می توانند آن را درک کنند. امام، خود، عرب است اما در روایات دیگر با تعبیر"سید هاشمی از حضرت حجت یاد می کند و سفیانی را در مقابل او قرر می دهد از این روی به نظر می رسد مراد از عرب، نقطه مقابل هاشمی باشد. برخی در تحلیل شدت برخورد با اعراب در روایات یاد، می گویند: حضرت مهدی علیه السّلام قیام خود را از مکه که سرزمین عرب است شروع خواهد کرد. حضرت با برنامه ای اصلاحی و توسعه همه جانبه، مقصد و مرام خویش را به پیش خواهد برد. طبیعی است که پیاده کردن این برنامه ها با مشکلات فراوانی همراه است، درگیری با سفیانی ها و دجّال ها و دیگر منحرفان که با برنامه های حضرت به مقابله برخواهند خاست، در همین منطقه خواهد بود. طبیعی است که با چنین شرایطی برنامه حضرت در عصر سختی پیاده خواهد شد. لذا عرب سختی های فراوانی از آن خواهد کشید، گرچه امام زمان علیه السّلام از امکانات اعجازی نیز استفاده و بهره خواهند برد. شاهد این معنا این که در برخی از روایات ذیل جمله «علی العرب شدید» چنین آمده است: «ویل للعرب من شرّ قد اقترب»(مجلسی، ج 52، ص 942) یعنی وای بر عرب از شرّی که بر او نزدیک شده است. و این ممکن است که به جهت اظهار ترحّم بر آنها باشد.(رضوانی، ص44)نعمانی روایت دیگری که شدت برخورد با عرب را می رساند درهمان باب 13 می آورد. وی می نویسد: اخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یوسُفَ بْنِ یعْقُوبَ أَبُو الْحَسَنِ الْجُعْفِی قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِی بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِیهِ وَ وُهَیبٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ لَمْ یکنْ بَینَهُ وَ بَینَ الْعَرَبِ وَ قُرَیشٍ إِلَّا السَّیفُ مَا یأْخُذُ مِنْهَا إِلَّا السَّیفَ وَ مَا یسْتَعْجِلُونَ بِخُرُوجِ الْقَائِمِ. پس از قیام امام(ع) بین او و عرب، به جز شمشیر چیز دیگری حاکم نیست و آنان برای خروج وی درخواست شتابی(از خداوند) ندارند.(ح 21، ص234) در سند روایت أَحْمَدُ بْنُ یوسُفَ بْنِ یعْقُوبَ از مجاهیل است و اسماعیل بن مهران را گرچه ابن الغضائری به علت نقل از ضعفا و اضطراب در نقل تضعیف کرده (ابن الغضائری، ص38)، اما برخی وی را توثیق کرده اند. حسن ابن اعلی بن ابی حمزه از رؤسای واقفیه و کوفی بوده نیز پدرش علی بن ابی حمزه واقفی و فاسد المذهب بوده است. بنا بر این، حدیث به سبب وجود مجاهیل و نیز افراد واقفی که امام هفتم را مهدی دانسته اند، ضعیف است.در این روایت، عرب و قریش در کنار هم آمده است و این قابل تأمل است. در حدیثی دیگراین شدت با تأکید بیشترآمده است:...وَ سَیفٍ قَاطِعٍ بَینَ الْعَرَبِ. (نعمانی، ح22، ص234) سند روایت در ابتدای مقاله بررسی و بیان شد که مورد یحیی بن زکریا و یوسف بن کلیب و ابن حمید از مجاهیل بوده و ابن البطائنی نیز واقفیه و فاسد المذب بوده است. بنا بر این به این روایت نمی توان اعتنا کرد. در بصائر الدرجات با سند «حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ یعْلَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیلِ عَنِ الرِّبْعِی » از رفید مولی أبی هبیرة نقل شده که امام صادق(ع) در پاسخ وی در مورد سیره قائم(عج) فرمود: إنّ القائم یسیر فی العرب بما فی الجفر الأحمر؛ همانا قائم(عج) در مورد عرب بر اساس آنچه در جفر احمر است، خواهد بود.(ابن صفار، ص153) سپس امام انگشت خود را بر گلوی خود حرکت داده و فرمود: اینگونه است. یعنی کشتار. گفته شده مراد از جفر احمر ظرفی مانند صندوق است که در آن سلاح می نهند.( ملا صالح مازندرانی، ج 5، ص340 ) شیخ مفید معتقد است این ظرف تا زمان ظهور قائم(ع) آشکارا نخواهد شد (ج2، ص186) بنا به نقل در مرآه العقول سند حدیث جفر در کافی مرسله است. (مجلسی،ج 3،ص58)از رفید در منابع رجالی متقدم هیچ نامی نیست و رجالیون اخیر مانند خویی در مورد او ساکت هستند اما مامقانی بر اساس مبنای رجالی خود، همین روایت را دلیل حسن عقیده او می داند.(مامقانی،، ج 27، ص 347، ش 8275)از نظر سندی حمزه بن یعلی امامی و ثقه و جلیل دانسته شده و نجاشی تعابیر ثقه و وجه را برای وی آورده است.(ص141) نیز ربعی، امامی، ثقه و صحیح المذهب است(نجاشی، ص167) اما محمد بن الفضیل غالی و ضعیف است. (شیخ طوسی، ص365) این روایت به سبب وجود راوی ضعیف و غالی قابل اعتماد نیست. البته در حدیث دیگری جمله دعاییه ای دیده می شود که بر اساس آن، غضب امام(ع) مربوط به عرب های سرکش است نه همه اعراب. کلینی می نویسد: امام فرمود: مُحَمَّدُ بْنُ یحْیی وَ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْأَنْبَارِی عَنِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی عَنْ أَبِی الْمَغْرَاءِ عَنِ ابْنِ أَبِی یعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ: وَیلٌ لِطُغَاةِ الْعَرَبِ مِنْ أَمْرٍ قَدِ اقْتَرَبَ؛ ؛ وای بر ستمکاران و سرکشان عرب! از شری که در این نزدیکی است و بر آنان وارد می شود. ( کلینی، ج 1، ص370) سند این روایت، صحیح و متصل است و از آنجا که تصریح به گروه سرکش و ستمکار عرب شده است از نظر دلالت نیز مشکلی ندارد. بنا بر این با وجود چنین روایتی با سند و دلالت صحیح، روایات پیشین که هم مشکل سندی داشت و هم به لحاظ دلالت (این که مطلق عرب و مطلق قریش مورد غضب و کشتار خشونت آمیز قرار می گرفتند) خدشه دار بود و هم با روح حاکم بر شریعت اسلام و اهداف متعالی قیام امام زمان(ع) تعارض داشت، رد می شود.در تأیید روایت فوق، روایتی از جابر از امام باقر(ع) نقل شده که امام فرمود او دشمنان ما در روی زمین را که ستم پیشه هستند، می کشد.( عیاشی(م320)، ج2، ص326). با وجود این روایت صحیح السند می توان روایات ضعیف پیشین را کنار زده و ادعا کرد که بخش خشونت آمیز روایات به گروه خاصی از اعراب که طاغی و باغی(ستمککار) هستند اختصاص می یابد و این نه معارض با قرآن است ونه مخالف سیره و سنت نبوی و علوی.

 ب) رویکرد ضد قریشی

نعمانی می نویسد: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَیسُ بْنُ هِشَامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ عَلِی بْنِ أَبِی الْمُغِیرَةِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ شَرِیک الْعَامِرِی عَنْ بِشْرِ بْنِ غَالِبٍ الْأَسَدِی قَالَ: قَالَ لِی الْحُسَینُ بْنُ عَلِی ع یا بِشْرُ مَا بَقَاءُ قُرَیشٍ إِذَا قَدَّمَ الْقَائِمُ الْمَهْدِی مِنْهُمْ خَمْسَمِائَةِ رَجُلٍ فَضَرَبَ أَعْنَاقَهُمْ صَبْراً ثُمَّ قَدَّمَ خَمْسَمِائَةٍ فَضَرَبَ أَعْنَاقَهُمْ صَبْراً ثُمَّ خَمْسَمِائَةٍ فَضَرَبَ أَعْنَاقَهُمْ صَبْراً؛ بشر بن غالب اسدی گوید: حسین بن علی(ع) به من فرمود: ای بشر! از قریش چه خواهد ماند اگر قائم، پانصد نفر از آنان را آورده و همه را دست بسته گردن زند سپس پانصد نفر دیگررا و باز پانصد تن دیگر و همه را دست بسته گردن زند؟! (نعمانی،، باب 13، ح23، ص235)گرچه راویان ثقه و جلیل القدری مانند عبیس بن هشام، علی بن ابی المغیره و عبدالله بن شریک در سند روایت وجود دارند اما مجهول بودن قاسم بن محمد بن الحسن و واقفی بودن عبدالله بن جبله که واقفی ثقه توصیف شده است،(نجاشی، ص216) به صحت سند خدشه وارد می کند. این روایت از عبدالله بن مغیره از امام صادق(ع) نیز نقل شده است و تعداد این عمل شش مرتبه ذکر شده است.(همان، باب 13،ح11) در روایت دیگری نعمانی با سند« حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ جُمْهُورٍ جَمِیعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سُلَیمَانَ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الْوَلِیدِ الْهَمْدَانِی عَنِ الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ الْهَمْدَانِی » آورده است که امام علی(ع) فرمود:. .. فعند ذلک تتمنّی فجرة قریش لو أنّ لها مفاداة من الدّنیا و ما فیها لیغفر لها. لا نکفّ عنهم حتی یرضی اللّه ؛ در این هنگام، زشتکاران قریش آرزو می کنند کاش دنیا و هرآن چه در آن است، در اختیار داشتند و آن را فدیه می دادند تا گناهانشان بخشوده شود؛ ولی دست از آنان برنخواهیم داشت تا خداوند راضی شود.»(همان، ح11، ص229) گرچه محمد بن همام و سلیمان بن سماعه(الحذاء یا الخزاعی) توثیق شده اند اما وجود پنج راوی مجهول در سند نیز ابوالجارود که زیدی بوده و وثاقتش معلوم نیست(شیخ طوسی، ص135) موجب ضعف سند می شود. از نظر دلالی این روایات با روایات دیگر که به تحسین عرب و قریش در بین دیگر قبایل پرداخته و نیز این که خود امام (ع) و مجموعه کثیری از سادات در اصل، عرب و قریشی هستند سازگار نیست. در صورت صحت سند باید عرب و قریش را منحصر به کسانی از این گروه دانست که مخالف اهل بیت(ع) و قیام امام بوده و در مسیر قیام کارشکنی می کنند. شاید بتوان گفت این رویکرد ضد عربی و گزارش های کشتار بیرحمانه عربها از سوی راویانی که بسیاری از آنان کوفی بودند به انگیزه مقابله با کشتار ایرانیان در فتوحات جعل شده است. مورخان در مورد جنگ ثنی می نویسند: در جنگ مسلمانان با ایرانیان گروه بسیاری از ایرانیان کشته شدند که تعداد آنها گاه در یک شب به 30000 نفر میرسید! و این آمار غیر از کسانی بود که در آب رود غرق شدند (ابن اثیر، ج2، ص240). گفته شده هیچ جنگی مانند این بین مسلمانان و ایرانیان نبود که بعد از آن جنازه¬های ایرانی تا این مقدار بر جای بماند؛ استخوان کشته¬ها مدتی طولانی باقی ماند و برخی مجموع کشته¬ها را 100000 نفر می¬دانستند. (ابن اثیر(م603)، ج2، ص290؛ حمیری(م886)، ج1، ص117) گزارش هایی از این دست بسیار است که می تواند انگیزه جعل به جهت التیام یک زخم تاریخی باشد. امکان این که برای توجیه و طبیعی جلوه دادن این خشونت ها در عصر خلفا چنین روایاتی جعل شده باشد نیز وجود دارد. در هر حال و با هر انگیزه ای جعل، از نظر ائمه(ع)مطرود است.

4) عمل به خلاف احکام مسلّم اسلام

پاره ای از روایات یاد شده افزون بر مشکلات سندی در دلالت و محتوا مخالف با آموزه ها و احکام شریعت مقدس اسلام است که در این بخش به مواردی از آنها اشاره می شود:

الف) قیام با کتاب، سنت و قضاوت جدید

در برخی روایات با موضوع خشونت و جنگجویی امام زمان(ع) رفتارها و قضاوت هایی ذکر شده است که مخالف با تعالیم اسلام است. نعمانی می نویسد: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا یحْیی بْنُ زَکرِیا بْنِ شَیبَانَ قَالَ حَدَّثَنَا یوسُفُ بْنُ کلَیبٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِی بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیدٍ الْحَنَّاطِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِی قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی ع یقُولُ: ... یقومُ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ وَ سُنَّةٍ جَدِیدَةٍ وَ قَضَاءٍ جَدِیدٍ. (نعمانی، باب 13، ح22، ص234) پیش از این بیان شد که یحیی بن زکریا و یوسف بن کلیب از مجاهیل بوده و علی بن ابی حمزه نیز از رؤسای واقفیه است و گرچه ابن عقده در رأس روایت و عاصم بن حمید از ثقات هستند، اما چنین روایتی به سبب مجاهیل در سند، ضعیف است و نیازی به توجیه و تحلیل دلالت آن نیست. در حقیقت امام (ع) کتاب جدید و سنت جدید نمی آورد بلکه مردم را بار دیگر به عمل به کتاب(قرآن) و سنت که در آن روز فراموش شده است، باز می گرداند.

ب) عدم پذیرش توبه

نعمانی می نویسد: أَخْبَرَنَا عَلِی بْنُ الْحُسَینِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیدٍ الْحَنَّاطِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع یقُومُ الْقَائِمُ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ وَ کتَابٍ جَدِیدٍ وَ قَضَاءٍ جَدِیدٍ عَلَی الْعَرَبِ شَدِیدٌ لَیسَ شَأْنُهُ إِلَّا السَّیفَ لَا یسْتَتِیبُ أَحَداً وَ لَا یأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ.(ح19، ص233)) اگر احمد بن ابی نصر همان بزنطی باشد که از اصحاب اجماع بوده و توثیق شده است اما دو فرد دیگر با این نام بدون اضافه بزنطی در بین روات وجود دارند که در منابع رجالی ذکر نشده و مجهول هستند و در این سند نیز مردد بین این راویان هستیم. به فرض صحت صدور و صحت سند عدم پذیرش توبه گناهکار نه موافق با قرآن است که می فرماید: « فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّی یأْتِی اللَّهُ بِأَمْرِهِ »(بقره/109) و نه با سیره نبوی و علوی سازگار است، بلکه مخالف سیره اهل بیت و تعالیم مسلم اسلامی است.

ج) حکم سارق

نعمانی در آخرین روایت از باب سیره امام زمان(ع) می نویسد: أَخْبَرَنَا عَلِی بْنُ الْحُسَینِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یحْیی الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَسَّانَ الرَّازِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی الصَّیرَفِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی الْحَلَبِی عَنْ سَدِیرٍ الصَّیرَفِی عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَزِیرَة:...قُلْ لَهُمْ قَالَ لَکمْ أَبُو جَعْفَرٍ کیفَ بِکمْ لَوْ قَدْ قُطِعَتْ أَیدِیکمْ وَ أَرْجُلُکمْ وَ عُلِّقَتْ فِی الْکعْبَةِ ثُمَّ یقَالُ لَکمْ نَادُوا نَحْنُ سُرَّاقُ الْکعْبَةِ؛ امام باقر(ع) فرمود: به آنان بگو ابو جعفر شما را گفت: چگونه خواهید بود اگر دستها و پاهای شما بریده شود و در کعبه آویزان شود سپس به شما پیشنهاد شود که باید فریاد بزنید: ما دزدان خانه خدا هستیم. (نعمانی، باب13، ح25، ص237)افزون بر ضعف سند به سبب این که قاسم بن محمد بن الحسن مجهول است و عبدالله بن جبله واقفی است(نجاشی، ص216) و مردی از اهل جزیره مبهم است، اجرای حکم کلی مذکور برای سارقان مخالف حکم صریح قرآن و احکام فقهی استخراج شده از روایات معتبر در منابع است.

د) شکافتن شکم زنان باردار

علامه مجلسی در بحارالانوار، مرفوعه فضل بن شاذان از ابی بصیر را می آورد که در آن آمده است: حضرت حجت(ع) پس از ظهور، عده ای از مسلمانان را تعقیب می کند و آنان فرار کرده به نصارای روم پنهاه می برند. نصارا به آنان می گویند اگر می خواهید به شما پناه دهیم باید برگردن خود صلیب بیاویزید و مسیحی شوید. این گروه نیز مسیحی می شوند. حضرت این مسلمان های فراری را از چنگ نصرانی ها بیرون می آورد، مردان آن ها را می کشد و شکم زنان باردار آن ها را پاره می کند. (بهاء الدین نیلی نجفی(م803) ، ص105)مجلسی، ج52، ص389) این روایت پیش از بحار الانوار در کتاب سرور أهل الإیمان فی علامات ظهور صاحب الزمان (عج) نگاشته بهاء الدین نیلی نجفی(م803)، استاد ابن فهد حلی(م841) نقل شده و مجلسی باید از او نقل کرده باشد زیرا منبع دیگری با جریان ذکر شده قبل از بحار یافت نشد و ممکن است منبع اصلی در دست نویسنده بوده، اما اکنون در دسترس نیست. افزون بر مرفوعه بودن سند که در دانش رجالی شیعه موجب ضعف است، تعبیر «فیقتل الرجال و یبقر بطون الحبالی» اشاره به رفتاری مخالف احکام اسلامی است که به زن گناهکار (حتی مرتکب زنا) فرصت داده می شود تا فرزند را به دنیا آورد و سپس حکم و حد شرعی بر وی جاری می شود. در هیچیک از قوانین و احکام دینی حکم به دریدن شکم زن باردار داده نشده است.

ه)مخالف سیره پیامبر(ص)

نعمانی می نویسد: أَخْبَرَنَا عَلِی بْنُ الْحُسَینِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یحْیی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ الرَّازِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی الْکوفِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکیرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: زراره گوید از امام باقر پرسیدم آیا قائم(ع) به سیره محمد(ص) رفتار می کند، امام فرمود: هَیهَاتَ هَیهَاتَ یا زُرَارَةُ مَا یسِیرُ بِسِیرَتِهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاک لِمَ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص سَارَ فِی أُمَّتِهِ بِالْمَنِ کانَ یتَأَلَّفُ النَّاسَ وَ الْقَائِمُ یسِیرُ بِالْقَتْلِ بِذَاک أُمِرَ فِی الْکتَابِ الَّذِی مَعَهُ أَنْ یسِیرَ بِالْقَتْلِ؛ هرگز هرگز ای زرارة! قائم(ع) طبق رفتار او رفتار نمی کند. عرض کردم: فدایت شوم، چرا؟ فرمود: همانا رفتار رسول خدا در امّتش با گذشت(منت نهادن و آزاد کردن) بود. حضرتش با مردم الفت داشت ولی رفتار امام قائم با کشتاراست زیرا در کتابی که به همراه دارد دستور چنین داده شده است که کشتار کند. (باب 13، ح14، ص231) سند روایت پیش از این بررسی شد و دانستیم که محمدبن حسان الرازی در حدیث ضعیف است (نجاشی، ص338) و فاسد المذهب نیز دانسته شده است، نیز محمدبن علی الکوفی که در رجال کشی ضعیف و غالی شمرده شده است. بنا بر این روایت، ضعیف است. افزون بر ضعف سند، این روایت با آیات قرآن که پیامبر را مظهر و تندیس رحمت دانسته و علت اجتماع مردم گرد وی را همین برخورد رحیمانه بیان می کند(ال عمران/59) و روایات و سیره نبوی سازگار نیست زیرا در مورد پیامبربا سند صحیح نقل شده است: هرگاه پیامبر (ص) فردی را به به منطقه ای می فرستاد، می فرمود: تَأَلَّفُوا النّاسَ، وتَأَنَّوا بِهِم، ولا تُغیروا عَلَیهِم حَتّی تَدعوهُم؛ فَما عَلَی الأَرضِ مِن أهلِ بَیتِ مَدَر ولا وَبَر إلاّ وإن تَأتونی بِهِم [ مُسلِمینَ ] أحَبُّ إلَی مِن أن تَقتُلوا رِجالَهُم وتَأتونی بِنِسائِهِم؛ با مهربانی با مردم رفتار کنید و تا وقتی آنان را دعوت به حق نکردید به آنان نتازید. از آنچه در زمین است، از اهل شهر و بادیه نشینان بیشتر دوست دارم که مسلمان شوند و نزد من آورید تا این که مردان آنان را کشته و زنانشان را نزدم آورید. (متقی هندی، ج4، ص437) آنچه در روایت به حضرت حجت نسبت داده شده، به طور دقیق مخالف امر پیامبر(ص) است که اطاعت از وی بر همه و از جمله بر امام زمان(ع) واجب است.(اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و...)روایات معارضی با روایت فوق وجود دارد که به سبب صحت سند قابل پذیرش است. در روایات دیگری، به موافقت سیره قائم با پیامبر(ص) تصریح شده است. نعمانی می نویسد: فَقَالَ یصْنَعُ کمَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص یهْدِمُ مَا کانَ قَبْلَهُ کمَا هَدَمَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمْرَ الْجَاهِلِیةِ وَ یسْتَأْنِفُ الْإِسْلَامَ جَدِیداً.(باب13، ح13، ص231) در تهذیب الاحکام نیز روایتی با همین مضمون دیده می شود.(شیخ طوسی، ج6، ص154) افزون بر این که روایاتی با عبارت « مهدی امتی أشبه الناس بی فی شمائله و أقواله و أفعاله» تصریح بر شباهت امام زمان(ع) به پیامبر دارد.(شیخ صدوق(کمال الدین)، ج1، ص257)در روایت صحیح در کتاب کافی آمده است: أَنَّ قَائِمَنَا أَهْلَ الْبَیتِ ع إِذَا قَامَ لَبِسَ ثِیابَ عَلِی (ع )وَ سَارَ بِسِیرَةِ عَلِی (ع).(کلینی، ج1، ص411) پوشیدن لباس علی(ع) افزون بر معنای ظاهری آن، به معنای انجام امور به روش و اسلوب آن حضرت است گرچه به هماهنگی سیره (اعم از اخلاقی، سیاسی، اجتماعی، نظامی) نیز تصریح شده است. چنان که خود امام علی(ع) نیز به سیره پیامبر رفتار کرده است و در منشور جنگی وی که هنگام ورود به بصره به مالک اشتر نوشت شاهد بر این ادعاست.

و) مخالف سیره امام علی(ع)

نعمانی می نویسد: أَخْبَرَنَا عَلِی بْنُ الْحُسَینِ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی الْکوفِی عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی هَاشِمٍ عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ إِنَّ عَلِیاً ع قَالَ: کانَ لِی أَنْ أَقْتُلَ الْمُوَلِّی وَ أُجْهِزَ عَلَی الْجَرِیحِ وَ لَکنِّی تَرَکتُ ذَلِک لِلْعَاقِبَةِ مِنْ أَصْحَابِی إِنْ جُرِحُوا لَمْ یقْتَلُوا وَ الْقَائِمُ لَهُ أَنْ یقْتُلَ الْمُوَلِّی وَ یجْهِزَ عَلَی الْجَرِیحِ؛ از امام صادق(ع) نقل شد که امام علی (ع) فرمود: مرا چنین حقّی بود که فراریان از جبهه جنگ را بکشم و زخمی ها را کارشان یکسره کنم ولی این کار را به ملاحظه آینده یاران نکردم باشد که اگر آنان نیز زخمی شدند کشته نشوند و اما بر امام قائم است که فراریان را بکشد و کار زخمی را یکسره کند. (ح15، ص231)نیز وی می نویسد: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیمُونٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ هَارُونَ بَیاعِ الْأَنْمَاطِ قَالَ:. .. فَقَالَ نَعَمْ وَ ذَاک أَنَّ عَلِیاً سَارَ بِالْمَنِّ وَ الْکفِّ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ شِیعَتَهُ سَیظْهَرُ عَلَیهِمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنَّ الْقَائِمَ إِذَا قَامَ سَارَ فِیهِمْ بِالسَّیفِ وَ السَّبْی وَ ذَلِک أَنَّهُ یعْلَمُ أَنَّ شِیعَتَهُ لَمْ یظْهَرْ عَلَیهِمْ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً؛ امام صادق(ع) در پاسخ معلی بن خنیس که پرسید آیا قائم(عج) خلاف سیره امام علی عمل می کند، فرمود: بله، زیرا حضرت علی علیه السّلام می دانست که حکومت های بعد از او، در اختیار دشمنان است، از این رو، با آنان به ملاطفت و چشم پوشی رفتار می کرد؛ ولی حضرت قائم، چون پس از خود، دولتی برای آنان نمی بیند، برخلاف سیره حضرت علی (ع) رفتار خواهد کرد.» این روایت در اصل شانزدهم از اصول سته عشر، معروف به اصل دُرُست بن أبی منصور از الولید بن صبیح از المعلی بن خنیس از أبا عبد الله علیه السلام با اندک تفاوتی ذکر شده است. (الأصول الستة عشر، ص 164)البته روایتی که الفاظ متفاوت دارد اما همان مضمون را داراست به شکل زیر در منابع پیش از نعمانی آورده شده است که امام فرمود: لأن علیا ( ع ) سار فیهم بالمن لما علم من دولتهم، وإن القائم ( ع ) یسیر فیهم بخلاف تلک السیرة، لأنه لا دولة لهم. (محاسن برقی(م274)، ج2، ص32) کلینی نیز این روایت را عینا با سند« علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن إسماعیل بن مرار، عن یونس، عن أبی بکر الحضرمی» نقل می کند. (کافی، ج5، ص33) مجلسی در مرآه العقول سند روایت یاد شده را مجهول دانسته است و به دلالت آن هم اشکال وارد کرده است.(مرآه مجلسی، ج18، ص362) این حدیث، از نظر سند، مورد اشکال است، زیرا اسماعیل بن مرّار در سند روایت، فردی مجهول است. در علل الشرایع از أبو العباس محمد بن جعفر الرازی از محمد ابن الحسین بن أبی الخطاب، از محمد بن إسماعیل بن بزیغ از یونس بن عبد الرحمان از بکار بن أبی بکر الحضرمی از امام صادق(ع) نقل شده است. (شیخ صدوق، ج1، ص150) روایت به شکل اولیه آن در تهذیب شیخ طوسی نیز از محمد بن عبد الجبار از ابن فضال از ثعلبة بن میمون از الحسن بن هارون بیاع الأنماط (تهذیب شیخ طوسی، ج6، ص155) وی روایت دیگری نیز با «سند علی بن إبراهیم عن أبیه عن إسماعیل بن مرار عن یونس عن أبی بکر الحضرمی» آورده که «لا دوله لهم» در آن دیده می شود.( همان)بنا بر این، روایت مذکور با سندهای زیر نقل شده است؛

-احمد بن محمد برقی از پدرش از یونس از بکار بن أبی بکر حضرمی از امام صادق(ع)

- علی بن ابراهیم از پدرش از إسماعیل بن مرار از یونس از أبی بکر الحضرمی از امام صادق(ع).

 [گفته شد که اسمعیل بن مرار مجهول است پس طریق علی بن ابراهیم ضعیف و روایتش قابل اعتنا نیست. ]

- نعمانی به سند خود از الحسن بن هارون بیاع الأنماط از امام صادق(ع).

- شیخ طوسی در تهذیب از محمد بن عبد الجبار از ابن فضال از ثعلبة بن میمون از الحسن بن هارون بیاع الأنماط از امام صادق(ع)در منابع رجالی متقدم از الحسن بن هارون بیاع الأنماط یاد نشده بنا بر این از مجاهیل است اما ثعلبة بن میمون از وی از امام صادق همین یک مورد را روایت کرده و نعمانی روایت را آورده نیز سیف بن عمیره از وی بدون هیچ توصیفی از امام صادق(ع) روایت کرده است و بنا بر آنچه در دلائل الامامه طبری نقل شده عبید بن الحسن از الحسن بن هارون از امام صادق (ع)روایتی نقل کرده که البته معلوم نیست همان فرد مذکور در نعمانی باشد. (نمازی شاهرودی، ج3، ص67) خویی نیز به نقل ثعلبه بن میمون از وی اشاره کرده که شیخ طوسی در تهذیب آورده و تعریف مشخصی نمی آورد( خویی، ج6، ص167) شبستری ذیل نام وی در کتاب رجالی خود گوید: «محدث إمامی مجهول الحال، وقیل من الحسان. روی عنه ثعلبة بن میمون، وعبد الله بن مسکان»(شبستری، ج1، ص387) نکته قابل توجه این که حضرت علی(ع) تصریح دارد در جنگ ها به شیوه رسول خدا (ص)در فتح مکه رفتار می کند یعنی با بخشش و گذشت. (شیخ طوسی، ج6، ص154)

نتیجه گیری

سیره امام زمان(ع) پس از ظهور در مواجهه با مردم به دو صورت در روایات مطرح شده است. در برخی روایات، چهره ای خشونت گرا و ضد صلح و شفقت و رفتاری مخالف نبی(ص) و امام علی(ع) برای وی ترسیم می شود به گونه ای که مردم زمان او گویند: اگر از «ذریّه فاطمه» یا «ذریه محمد(ص)» بود به طور قطع رحم می کرد! در بعضی دیگر از روایات، سیره و رفتار وی همسو با سیره پیامبر(ص) و امام علی(ع) و مظهر رحمت و ملاطفت نشان داده می شود. بازپژوهی این روایات معارض و متناقض و بررسی میزان اعتبار آنها از جهت سند و دلالت می تواند نمایی صحیح و مطابق با واقع از شخصیت و سیره امام(ع) به جامعه جهانی ارائه دهد. دستاورد تحقیق حاضر را در موارد زیر می توان طبقه بندی کرد:

-مجموعه روایات سیره امام زمان(ع) در مواجهه با مردم زمان خود در 13 روایت در باب 13 کتاب الغیبه نعمانی گرد آوری شده است که از منابع پیش از خود گرفته و تنظیم نموده است.

-غالب این روایات چهره بسیار خشن و ضد صلح از امام به تصویر می کشد.

-بیشتر روایاتی از این دست، دارای سند ضعیف است و وجود مجاهیل، ضعفا و راویانی از فرقه های منحرف آنها را فاقد اعتبار ساخته است.

-وجود روایاتی با سند صحیح مبنی بر یکسان بودن سیره امام زمان(ع) با پیامبر(ص) و امام علی(ع) در برابر این روایات، آنها را به کنار می نهد اما روایات صحیح دیگری که بیانگر کشتن عده ای از سرکشان و شورشیان زمان است وجود دارد که نیازمند تبیین و تحلیل است.

-ظالمانی که بستر ظلم را گسترانده اند، در عصر ظهور، حاضر بوده و برای رسیدن به اهداف و مطامع خویش به طور قطع تلاش کرده و مقابل امام خواهند ایستاد و حتی تحرکاتی بر علیه وی و سپاه و امتش خواهند داشت روایات پیشگفته منصرف بر این افراد است.

-در نتیجه بروز جنگ یا جنگ هایی در عصر ظهور قطعی خواهد بود که لازمه آن بهره گیری از سلاح و ریختن خون است.

فهرست منابع

قرآن، ترجمه فولادوند

1.ابن أثیر الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (م630هـ) الکامل فی التاریخ، باب ذکر وقعة البویب، تحقیق عبد الله القاضی، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1415.

2.ابن العربی الطائی الخاتمی، محیی الدین بن علی بن محمد (متوفای638هـ)، الفتوحات المکیة فی معرفة الاسرار الملکیة، دار إحیاء التراث العربی - لبنان، 1418هـ ـ 1998م.

3.ابن الغضائری، احمد بن الحسین، رجال ابن الغضائری، تحقیق سید محمدرضا جلالی، دارالحدیث، قم، 1422.

4.ابن بابویه، محمد بن علی (م381)، کمال الدین و تمام النعمة، تصحیح و تعلیق غفاری، علی اکبر، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1359.

5.ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، 1414 ه.ق.

6.برقی، أحمد بن محمد بن خالد (م274)، المحاسن، تحقیق السید جلال الدین الحسینی المشتهر بالمحدث، دار الکتب الإسلامیة، طهران، 1371.

7.بهاء الدین نیلی نجفی، علی بن عبد الکریم(م803)، سرور أهل الإیمان فی علامات ظهور صاحب الزمان (ع)، تحقیق عطار، قیس، دلیل ما، قم1426.

8.ثقفی، ابراهیم بن محمد (م283)، الغارات، دار الکتاب، قم، 1410.

9.حسینی الاسترآبادی، سید شرف الدین علی (م965)، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة بقم، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، 1409.

10.حمیری، أبو عبد الله محمد بن عبد الله بن عبد المنعم (م بعد 866 هـ)، صفة جزیرة الأندلس منتخبة من کتاب الروض المعطار فی خبر الأقطار، ، تحقیق: إ. لافی بروفنصال، ناشر: دار الجیل - بیروت / لبنان، 1408 هـ ـ 1988.

11.دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبویمنطق علمی، دریا، تهران، 1385.

12.راغب الاصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داوودی، طبیعه النور، قم، 1427.

13.رضوانی، علی اصغر، هنگامه ظهور، مسجد مقدس جمکران، قم، 1386.

14.سید بن طاووس الحسینی، علی بن موسی بن جعفر بن محمد (متوفای664هـ)، التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن المعروف بالملاحم و الفتن، ص 139، ناشر: مؤسسة صاحب الأمر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ـ قم، 1416.

15.سید جواد شبیری، «نعمانی و مصادر غیبت»، مجله انتظار، ش 2، ص 255.

16.شبستری، عبدالحسین، الفائق فی رواة وأصحاب الإمام الصادق ( ع )، مؤسسة النشر الإسلامی 1418.

17.شبیری زنجانی،سید جواد، مقاله« نعمانی و مصادر غیبت»، مجله انتظار، ش 2، ص 255.

18.شیخ طوسی، الفهرست، تحقیق جواد القیومی، مؤسسه نشر الفقاهه، 1417.

19.شیخ طوسی، رجال الطوسی، تحقیق جواد القیومی، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، 1415.

20.شیخ مفید(م412)، الاختصاص، تحقیق علی أکبر الغفاری، السید محمود الزرندی، دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت – لبنان، 1414 – 1993.

21.شیرازی، سید صادق، شمیم رحمت؛ سیره حکومتی امام زمان علیه السّلام، یاس زهرا، قم، 1424.

22.صادقی، مصطفی، تحلیل تاریخی نشانه های ظهور، حوزه علمیه قم، دفتر تبلیغات اسلامی، معاونت پژوهشی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، 1385.

23.صفار، محمد بن حسن(م290)، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم، تحقیق، کوچه باغی، محسن بن عباسعلی، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، 1404.

24.طباطبایی، محمدحسین (م1402)، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، 1390.مؤسسة الأعلمی للمطبوعات

25.طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، 20جلد، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - لبنان - بیروت، چاپ: 2، 1390 ه.ق.

26.طبری الصغیر، أبو جعفر محمد بن جریر بن رستم (م ق5)، دلائل الإمامة، ص 468، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الإسلامیة مؤسسة البعثة، قم، 1413 هـ..

27.طبسی، نجم الدین، تا ظهور، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج)، تهران، 1388.

28.طوسی، محمد بن حسن (م460)، الغیبة للطوسی، تحقیق طهرانی، عبادالله، مؤسسة المعارف الإسلامیة، قم، بی تا.

29.عده ای از علماء(قرن 3)، الأصول الستة عشر( ط- دار الشبستری)، دار الشبستری للمطبوعات، قم، 1363.

30.عیاشی، محمد بن مسعود(م320)، التفسیر( تفسیر العیاشی)، تحقیق هاشم رسولی، العلمیة الاسلامیة، تهران، 1380.

31.فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین - قم، چاپ: دوم، 1409 ه.ق.

23.فقیهی مقدس، نفیسه، [پایان نامه] صلح گرایی حکومت جهانی امام مهدی(ع) از دیدگاه مفسران فریقین، جامعه المصطفی العالمیه، قم، سال دفاع، 1393.

33.کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 8جلد، دار الکتب الإسلامیة - تهران (ایران)، چاپ: 4، 1407 ه.ق.

34.کوفی، فرات بن إبراهیم (متوفای352هـ)، تفسیر فرات الکوفی، تحقیق محمد الکاظم، مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامی ـ طهران، 1410هـ ـ 1990.

35.مازندرانی، ملا صالح(م1086)، شرح الکافی- الأصول و الروضة، المکتبة الإسلامیة، تهران، 1382 ق-. 1342

36.مجلسی، محمدباقر(1111)، مرآة العقول،

37.مجلسی، مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرسول، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1404.

38.مجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 53، ص11، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، 1403هـ - 1983م.

39.مروزی، أبو عبد الله نعیم بن حماد (متوفای288هـ)، کتاب الفتن، ج1، ص349، تحقیق: سمیر أمین الزهیری، مکتبة التوحید - القاهرة، 1412.

40.مفید، محمد بن محمد(م413)، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تحقیق مؤسسة آل البیت علیهم السلام، کنگره شیخ مفید، قم، 1413.

41.مقدسی شافعی سلمی، یوسف بن یحیی (م685)، عقد الدرر فی أخبار المنتظر( علیه السلام)، مسجد مقدس جمکران، ، قم، 1428.

42.نجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای450هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‍ رجال النجاشی، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

43.نعمانی، محمد بن ابراهیم(م360)، الغیبة للنعمانی، تحقیق غفاری، علی اکبر، مکتبة الصدوق، تهران، 1397.

44.نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، حیدری، تهران، 1414.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان