مقدمه
در رابطه با پیشینه بحث می توان گفت که مسأله حاضر (کارکرد امدادهای غیبی) به طور پراکنده در قرآن و تاریخ صدر اسلام در خصوص پیامبر و مسلمانان و آیات الهی بیان شده است. در رابطه با کارکرد آن در عصر ظهور نیز می توان از تحقیقات جدید استفاده هایی نمود اما طرح حاضر به دنبال بررسی تخصصی کارکرد آن در خصوص هنگامه ظهور است تا اهمیت، ضرورت و جایگاه آن روشن گردد.
یکی ازسنّت های مستمرالهی، نجات دادن مومنین ومخلصین از گرفتاری ها ومشکلات است «قُلْ مَن ینَجِّیکم مِّن ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَخُفْیةً لَّئِنْ أَنجَانَا مِنْ هَـذِهِ لَنَکونَنَّ مِنَ الشَّاکرِینَ * قُلِ اللّهُ ینَجِّیکم مِّنْهَا وَمِن کلِّ کرْبٍ ثُمَّ أَنتُمْ تُشْرِکونَ» (بگو چه کسی شما را از تاریکی های خشکی ودریا، رها می کند؟ درحالی که او را به زاری و درنهان می خوانید: که اگر ما را از این [مهلکه] برهاند، البته از سپاسگزاران خواهیم بود * بگو: خداست که شما را ازآن[تاریکی ها] واز هر اندوهی می رهاند، باز شما شرکت می ورزید).
درحقیقت نجات دادن، امدادی است که طبق آیاتی از قرآن کریم، شامل حال کسانی می شود که درحالتی قرار گرفتند که با توجه وخلوص نیت، خدا را می خوانند، وخداوند نیز آنها را رها نکرده وکمک شان می کند اگر چه طبق برخی ازآیات، پس از نجات ورهایی، عده ای دست از توحید واخلاص کشیده، وضلالت وگمراهی را در پیش می گیرند. بنابراین نمی شودگفت که این واژه عمومیت دارد وشامل غیر مومنین هم می شود بلکه مختص مومنین ومخلصین است که سنّت مستمرّ الهی، بر نجات آنان است. «وَکذَلِک نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ» (ومومنان را [نیز] چنین نجات می دهیم) کلمه «کذلک» دلالت بر استمرار نجات دارد. نصرت الهیّه شامل رسولان ومومنین در دنیا وآخرت است ودیگران از آن حظّ و بهره ای ندارند. علامه طباطبایی در ذیل آیه ی 172 صافات، می گوید: رسولان هم در دنیا منصورند وهم درآخرت، ودر دنیا هم درحجت ودلیل منصورند وهم درغلبه کردن بردشمنان ویا انتقام گرفتن از آنان، یاری شده اند. بنابراین نصرت الهی فقط شامل رسولان و مومنان بوده وهرگز دیگران را شامل نمی شود. در نتیجه آنچه که با نام امداد، نصرت و نجات پیامبران و مؤمنان یاد می شود با علل، اهداف و حکمت-هایی همراه است که کارکرد آن در فرآیند ظهور بررسی می شود.
مفهوم شناسی
واژه «امداد» از مدّ به معنی کشیدن است. برخی نیز آن را به معنی زیادت می دانند. مدّ و امداد هر دو به یک معناست، ولی راغب در مفردات گفته: «امداد» یاری کردن دیگری است، و بیشتر در موارد دوست داشتنی به کار می رود، بر خلاف «مدّ» که در موارد ناپسند استعمال می شود. برخی مد را شامل بسط چه از جهت مادی و معنوی دانسته و جهت گسترش و انبساط را از خارج بیان داشته اند و گفته اند در «امداد» به جهت صدور از فاعل التفات می شود و در « تمدید» نظر به جهت وقوع وتعلق به مفعول به وجود دارد.
در بعد اصطلاحی «امداد»، طبرسی معتقد است: «امداد» یعنی چیزی را پی درپی و آن به آن عطا کردن. صاحب المیزان نیز می گوید: کلمه امداد به معنای رساندن مدد به دنبال مدد دیگر است، ومدد به معنای چیزی است که آدمی به وسیله آن در رسیدن به حاجتش کمک می شود.
بنابراین «امداد» به معنای یاری رساندن بصورت متصل، مداوم و پی درپی می باشد، و به یاری کردنی اطلاق می شود که جنبه دائمی داشته باشد و به صورت مستمر ادامه یابد.
پایداری و استقامت
امدادالهی دربرخی از آیات قرآن کریم به پایداری، استقامت درانجام وظیفه ومقاومت دربرابر مشکلات مشروط شده است، «بَلَی إِن تَصْبِرُواْ... یمْدِدْکمْ رَبُّکم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِکةِ مُسَوِّمِینَ»، (آری، اگر صبر کنید. ..، [همانگاه ] پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشاندار یاری خواهد کرد). پیامبر چنانچه دربرابر پذیرفته نشدن رسالت وی از سوی مردم، واذیت وآزار آنان پایداری واستقامت کند، امداد الهی به سراغ وی خواهد آمد و سرانجام به پیروزی خواهد رسید، چنانکه پیامبران پیشین نیز همین شیوه پایداری را عمل کرده و از امداد ونصرت الهی بهره مند گردیدند. علامه طباطبایی در المیزان و طبری نیز درتفسیر خود به عاملیّت صبر و بردباری پیامبر برای دریافت امدادالهی اشاره کرده است. از آیات دیگری برای استدلال به عاملیّت استقامت وبردباری، آیه ای درسوره جنّ می باشد که می فرماید: «وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَینَاهُم مَّاء غَدَقًا»، (و اگر [مردم ] در راه درست، پایداری ورزند، قطعاً آب گوارایی بدیشان نوشانیم). علاّمه طباطبایی در ذیل این آیه با بیان روایت ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل می نماید که از آن حضرت درباره آیه مزبور پرسیدم و امام فرمود: یعنی ما آن ها را با اعطای علم ودانشی که از ائمه می آموزند، مدد رسانده و امدادشان می کنیم.
بنابراین؛ یکی از کارکردهای امدادالهی این است که مومنان را در مسیر پایداری قرار داده و صبر و تحمل سختی را برایشان آسان می نماید.
آرامش روحی
برای داشتن زندگی هدفمند و الهی، بایستی اسباب آن فراهم شود. محور زندگی بشری، آرامشی است که باید در زندگی خویش داشته باشد تا بتواند به اهداف مادی و معنوی اش برسد. از این رو؛ خداوند متعال برای اولیای الهی سکونت قلبی و آرامش خاطر ایجاد می کرد تا لذت بندگی را دریابند. قرآن کریم می فرماید: «إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کفَرُواْ ثَانِی اثْنَینِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللّهُ سَکینَتَهُ عَلَیهِ وَأَیدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا...». (اگر او [پیامبر] را یاری نکنید، قطعاً خدا او را یاری کرد: هنگامی که کسانی که کفر ورزیدند، او را از مکه بیرون کردند، و او نفرِ دوم از دو تن بود، آنگاه که در غار ثور بودند، وقتی به همراه خود می گفت: «اندوه مدار که خدا با ماست» پس خدا آرامش خود را بر او فرو فرستاد، و او را با سپاهیانی که آنها را نمی دیدید تایید کرد). چنانکه ملاحظه می شود آیه شریفه تصریح دارد که خداوند متعال با نازل کردن آرامش بر قلب پیامبر او را امداد نموده است. بنابراین؛ یکی دیگر از کارکردهای امداد غیبی آرامش و اطمینان خاطر در مسیر بندگی است که خداوند متعال با بندگان خود دارد.
گشایش امور
زندگی انسان در دنیا با فراز و نشیب هایی همراه است که به حکمت الهی و مقدرات او مربوط است. در خلقت انسان که برای عبودیت است نقص هایی را قرار داده که جز با استمداد از خدا و پناه بردن به قدرت او نمی تواند جبران نماید. ازاین رو؛ مومنان را سفارش به تقوا و پاکدامنی می کند تا زمینه بهره مندی از امدادها و نصرت های الهی را داشته باشند و در مشکلات زندگی درمانده نشوند. خداوند متعال می فرماید: «وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ وَ مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکلِّ شَیءٍ قَدْراً» (و هر کس از خدا پروا کند، [خدا] برای او راه بیرون شدنی قرار می دهد * و از جایی که حسابش را نمی کند، به او روزی می رساند، و هر کس بر خدا اعتماد کند او برای وی بس است. خدا فرمانش را به انجام رساننده است. به راستی خدا برای هر چیزی اندازه ای مقرّر کرده است). آیه درباره عوف بن مالک اشجعی نازل شده که مشرکین پسرش را اسیر کرده بودند و عوف نزد پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم آمده از بی چیزی شکوه نمود و گفت پسرم را دشمن اسیر کرده و مادرش بی تابی می کند. چه می فرمایی؟ حضرت فرمود: تقوی و صبر پیشه کن، و به تو و مادر فرزندت توصیه می کنم لا حول و لا قوة الا بالله زیاد بگویید. مرد به خانه باز گشت و به زن گفت: حضرت، مرا و ترا به ذکر لا حول. .. توصیه کرد. زن گفت: هر چه پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم بفرماید نیک است و همان ذکر را تکرار می کردند. پسرشان روزی دشمن را غافلگیر کرده گریخت و گله گوسفندشان را هم با خود آورد که چهار هزار رأس بود. آیه بالا بدین مناسبت نازل گردید. بنابراین در سایه امداد الهی، انسان مومن با گشایش امور همراه است و در هیچ امری از رحمت خدا و امداد و نصرتش مأیوس نمی شود.
امید آفرینی
هر چند خداوند همواره به تمام بندگانش امداد می رساند و جهان غرق در رحمت و لطف اوست ولی گاهی برای ایجاد رشد و انس و ارتباط با خود، بندگان را تحت فشار حوادث و ناملایمات قرار می دهد و در همین شرایط نیز طبق لطف و مهربانی اش راه هایی برای نجات و رهایی از مشکلات قرار داده است یکی از آنها دعا به هنگام اضطرار و ناامیدی است. قرآن کریم می فرماید: «أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکشِفُ السُّوءَ» (یا [کیست ] آن کس که درمانده را -چون وی را بخواند- اجابت می کند، و گرفتاری را برطرف می گرداند؟). مفهوم دعا درخواست فراهم شدن اسباب و عواملی است که از دائره قدرت انسان بیرون باشد به گونه ای که از شرایط اجابت دعا آن است که انسان چشم از عالم اسباب برگیرد و تمام قلب و روحش را در اختیار خدا قرار دهد. همه چیز را از او بداند و حل هر مشکلی را از او بخواهد در آن هنگام که تمام درهای عالم اسباب به روی او بسته شد خداوند نور امید در دل انسان ایجاد می نماید و درهای رحمت را به روی او می گشاید. در راستای دعا و درخواست از خداوند متعال، روح امید و توجه به مبدأ خلقت قرار دارد و این امر باعث تحرک و تلاش در جهت گشایش امور است. از این نظر می توان استفاده کرد که انسان مومن به خاطر توجه به غیب و امدادهای غیبی، امید به موفقیت دارد و هیچگاه از رحمت خدا مأیوس نمی شود. در آیات اول سوره بقره می فرماید: کسانی که ایمان به غیب دارند بر محور هدایت هستند. از امام صادق علیه السلام روایت شده، که در ذیل آیه "الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ" فرموده: یعنی «کسی که ایمان بقیام قائم ع داشته باشد، و آن را حق بداند». در حقیقت هدایت آنها و همچنین رستگاریشان از سوی خدا تضمین شده است. جالب اینکه می گوید: «عَلی هُدی مِنْ رَبِّهِمْ» اشاره به اینکه هدایت الهی همچون مرکب راهواری است که آنها بر آن سوارند، و به کمک این مرکب به سوی رستگاری و سعادت پیش می روند. مولوی می گوید:
بعد نومیدی بسی امیدهاست از پس ظلمت بسی خورشیدهاست.
یاری مظلومان
یکی از اصول کلّی دین مبین اسلام، دفاع ازمظلوم ومقاومت دربرابر ظلم وستم است، و ایستادگی دربرابر ظلم وستم بایستی به صورت مقابله به مثل باشد، نه تجاوزگری؛ آن گونه که در آیات وحی بیان شده است؛ «ذَلِک وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِی عَلَیهِ لَینصُرَنَّهُ اللَّهُ...» (آری چنین است و هر کس نظیر آنچه بر او عقوبت رفته است دست به عقوبت زند سپس مورد ستم قرار گیرد قطعا خدا او را یاری خواهد کرد).
درتفسیر قمّی آمده است که مقصود از «من عاقب بمثل...» پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم می باشد، که مراد نصرت بخشی، امداد وپیروزی شان درجنگ بدر بود. و یا مقصود از نصرت آفرین درآیه شریفه، وجود مبارک امام زمان علیه السلام است، که برای انتقام خون امام حسین علیه السلام یاری می شود. طبرسی می نویسد: مقصود از «من عاقب بمثل...» مقابله به مثل در ظلم وتجاوز است، واز قول حسن می گوید: معنایش این است که همانگونه که با او جنگیدند، اونیز با آنان نیز بجنگد، اگر دراین راستا مظلوم واقع شود واز منزل خویش اخراج گردد، خداوند او را یاری می کند. وطبری نقل می کند که مقصود از «من عاقب بمثل ما عوقب به» مشرکانی بودند که علیه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم حرکت می کردند، وخدا نیز وعده نصر وامداد به آنان داده است. اما علاّمه طباطبایی می نویسد: مقصود از «لینصرنّه الله»، به قرینه سیاق آیات، وقرائن مقامیّه، اذن واجازه مبارزه و جهاد با دشمن می باشد. وخودنوعی امداد به شمار می آید که عبارت از پشتیبانی مظلومان علیه ظالمان می باشد.
سازمان یابی جبهه حق
جهاد و مبارزه در راه خدا چه در بعد فردی که اصلاح نفس از هواها باشد و چه در بعد اجتماعی و حکومتی که جنگ و دفاع از مکتب باشد علاوه بر شایستگی وارزشی بودن عمل، پی آمدهایی را نیز به دنبال خواهد داشت که یکی از آنها، برخورداری از امداد الهی می باشد، آیه شریفه سوره عنکبوت از این قرار است: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا»، (و کسانی که در راه ما کوشیده اند، به یقین راههای خود را بر آنان می نماییم و در حقیقت، خدا با نیکوکاران است). با توجه به این آیه، مجاهدان از نصرت الهی بهره مند خواهند شد.
بیشتر مفسّران جهاد درآیه مزبور را عام دانسته اند، بلکه برخی گفته اند: نزول این آیه پیش از وجوب جهاد اصطلاحی با دشمنان بوده است. علاّمه طباطبایی عمومیّت جهاد را بدین معنا دانسته که مبارزه با شیطان، ستیز با هوای نفس وجنگ با دشمنان را نیز شامل می شود. مقصود از امداد الهی دراین آیه شریفه نشان دادن راه های نیک بختی و خیر دردنیا وآخرت می باشد، که می توان آن را به هدایت بخشی تعبیرکرد. اما نکته اینجاست که هم مجاهدان به صورت جمع آوره شده «الذین جاهدوا» و هم راه های امداد و نصرت خدا جمع آورده شده است «سبلنا» و این نوع بیان، می تواند بیانگر امداد الهی در سطح جامعه و مکتب باشد. از این جهت که خداوند متعال در جبهه حق با امداد و نصرت هائی که دارد اتحاد و دلگرمی ایجاد می کند و مومنان را در برابر بدخواهان متحد کرده و سازمان می دهد.
غلبه حتمی حق بر باطل
تکالیف الهی که به هدف مصلحت وسعادت انسان ها تشریع شده، ضرورت انجام آنها بر احدی پوشیده نیست، قرآن کریم نیز در آیات متعددی به این ضرورت تصریح کرده است، ودربرخی موارد بهره مندی از امداد ویاری خداوند را مرهون انجام آنها دانسته است. درسوره مائده، تکلیف مهمی را برای ابلاغ واجرا مطرح می کند، و وعده امدادویاری را نیز به انجام دهنده ی آن می دهد؛ «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیک مِن رَّبِّک وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاسِ...»، (ای پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرسانده ای. و خدا تو را از [گزندِ] مردم نگاه می دارد. آری، خدا گروه کافران را هدایت نمی کند). شیخ طوسی می نویسد: معنای جمله «یعصمک من الناس» این است که خداوند به خاطر ابلاغ قانون الهی، تو را از گزند رفتارهای زشت، شرارت ها و زورگویی ها مردم درامان نگه می دارد. طبرسی می گوید: مقصود از این جمله نوعی وعده وتضمین به محافظت پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم در برابر رفتارهای بد مردم است. مطلب دیگر اینکه نصرت الهی در برابر باطل و دشمنان حتمی و اجتناب ناپذیر است. زیرا که قرآن بیان می کند که: «یریدُونَ لِیطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کرِهَ الْکافِرُونَ» (می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند و حال آنکه خدا [گر چه کافران را ناخوش افتد] نور خود را کامل خواهد گردانید). پس معنای اینکه فرمود: "یرِیدُونَ لِیطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ" این است که کفار پنداشته اند نور خدا مانند نور شمع است که با یک پف خاموش گردد، و همین که آن را سحر بخوانند نورش خاموش گشته، رابطه اش با خدا قطع می شود. ولی در پندار خود خطا کردند، چون دین، نور خدا است که به هیچ وجه خاموشی نمی پذیرد، نه تنها خاموش نمی شود که خدا تمامیت آن را اراده کرده، هر چند که کافران کراهت داشته باشند. بنابراین از آیه فوق می توان استفاده نمود که غلبه حق بر باطل وعده حتمی خداست همانطور که در آیه: «إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً» (باطل همواره نابودشدنی است) بر آن تصریح نموده است. پس امداد خداوند متعال، غلبه حتمی را به دنبال دارد.
گسستگی جبهه باطل
قرآن کریم در چهارمورد از القای ترس و وحشت در دل دشمنان اسلام سخن گفته واین موضوع را یکی از امدادهای خداوند به مؤمنان قلمداد نموده است. خداوند به مسلمانان وعده می دهد که درآینده دشمنان را مرعوب آنان خواهد کرد وشهامت و شجاعت را ازآنان خواهدگرفت آن چنانکه درگذشته باترساندن دشمنان ومرعوب ساختن آنها، به مسلمانان کمک کرده وباعث پیروزی آنها شده است. ودر آیات دیگر اشاره به نجات مسلمانان بعد از جنگ اُحد می کند ویکی از موارد امدادخود را بازگو می کند تا آنان را نسبت به آینده دلگرم نماید، زیرا بت پرستان مکه دراحد پیروزی ظاهری یافتند آنان، لشکر اسلام را از هم متلاشی کردند، قاعدتاً برای بازگشت به میدان و از بین بردن همه ی مسلمانان نباید کمترین تردیدی به خود راه می دادند. اما خداوند وحشتی در دل های آنان افکند، ترس سراسروجودشان را فراگرفت به طوری که درروایات آمده است که «آنان هنگامی که از اُحد بازگشتند و به مکه رسیدند قیافه لشکر کاملاً شکست خورده را داشتند». طبق روایات، پیغمبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم این وعده عالی را در زمره ی مواهبی ذکر فرموده که فقط خداوند او را به آن مخصوص گردانیده است. در آیه دیگر قرآن کریم عامل اصلی پیروزی مسلمانان بر یهود «بنی قریظه» را از همین نوع امداد قلمداد می کند، که رعب، وحشت و ترس، سبب پیروزی بریهود «بنی نضیر» نیز گردید، به گونه ای که با دست خویش به تخریب خانه های خود پرداختند.
از امام صادق علی السلام نیز روایت نقل شده که: «خداوند متعال به حضرت محمد صلی الله علیه وآله-وسلم شریعت نوح، ابراهیم، موسی وعیسی علیهم السلام را داد، مانند توحید، اخلاص، فطرت پاک و... و او را برتر نمود با سوره ی فاتحةالکتاب وخواتیم وسوره ی بقره ومفصل وگوسفند را براو حلال نمود و او را با رعب افکندن یاری داد و زمین را مسجد او ساخت و...». این نوع امدادالهی وپیروزی مسلمانان به وسیله ی القای وحشت درقلب دشمنان بقدری اهمیت دارد که پیامبراسلام آن را یکی از امتیازات خویش می دانست ومی فرمود: «اُعطیت خمساً لَمْ یُعطیها احدٌ قبلی... و نُصِرْتُ بالرُّعب... » یعنی پنج چیز به من داده شده که به کسی قبل از من داده نشده است.... و من به وسیله ی رعب یاری شده ام.
در راستای امدادهای الهی در گسستن جبهه باطل و از بین بردن اتحادشان آیه 14 سوره حشر می باشد که می فرماید: «لا یقاتِلُونَکمْ جَمیعاً إِلاَّ فی قُری مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَینَهُمْ شَدیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّی ذلِک بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یعْقِلُونَ» ([آنان، به صورت ] دسته جمعی، جز در قریه هایی که دارای استحکاماتند، یا از پشت دیوارها، با شما نخواهند جنگید. جنگشان میان خودشان سخت است. آنان را متّحد می پنداری و [ولی ] دلهایشان پراکنده است، زیرا آنان مردمانی اند که نمی اندیشند). در تفسیرش گفته اند که: «معنایش اینست که ایشان قوّت و نیرویشان در میان خودشان سخت است، پس وقتی شما را ببینند و ملاقات کنند میترسند و از شما دور میشوند بآنچه را که خدا در دلشان انداخته از رعب و ترس شما».
تسلیم دشمنان
یکی دیگر از کارکردهای امداد غیبی این است که دشمنان در برابر حق تسلیم می شوند و دست از دشمنی برمی دارند. همانگونه که در داستان ساحران فرعون که برای مقابله با حضرت موسی آمده بودند اما در نهایت امر، سر به سجده گذاشتند. در خصوص خود فرعون نیز که هیچ آیه و نشانه ای از معجزات برایش کارساز نبود، هنگامیکه در وسط دریا غرق می شد زبان به اعتراف گشود و خدا را صدا زد: «وَ جاوَزْنا بِبَنی إِسْرائیلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْیاً وَ عَدْواً حَتَّی إِذا أَدْرَکهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمینَ» (و فرزندان اسرائیل را از دریا گذراندیم، پس فرعون و سپاهیانش از روی ستم و تجاوز، آنان را دنبال کردند، تا وقتی که در شُرُفِ غرق شدن قرار گرفت، گفت: ایمان آوردم که هیچ معبودی جز آنکه فرزندان اسرائیل به او گرویده اند، نیست، و من از تسلیم شدگانم). بنابراین مهمترین ثمره امداد غیبی در تسلیم و بلکه هدایت کردن دشمنان و گمراهان است که هدف پیامبران و اولیای الهی نیز همین بوده است.
نتیجه گیری
امدادهای غیبی عنایتی الهی برای هدایت انسان ها و پیشبرد اهداف رسالتی انبیاء و تبلیغی اولیای الهی است. کارکرد امدادهای غیبی در استواری مومنان بر ایمان، آرامش روحی، گشایش در امور، امید بخشی، یاری مومنان، و غلبه بر دشمنان است. اما در ورای این امدادهای غیبی، حقیقتی دیگر در حکمت الهی نهفته است و آن ارتباط بندگان با معبود خویش است که با تداوم امدادها و ایجاد انگیزه برای مومنان در چشم داشت از غیب موجب تقویت این ارتباط است. از این جهت کارکرد امدادهای غیبی قابل بررسی عمیق و نیازمند تدبر است تا از الطاف الهی در هدایت انسان ها روشنگری به عمل آید.
منابع و مآخذ
قرآن کریم
نهج البلاغه
1-آصفی، محمدمهدی، «انتظار پویا»، ترجمه تقی متقی، تهران: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود، 1383.
2-داور پناه، ابوالفضل، « انوار العرفان فی تفسیر القرآن»، *** چ اول.
3-ذکاوتی قراگزلو علیرضا، «اسباب النزول/ترجمه ذکاوتی»، تهران، نشر نی، سال چاپ: 1383 ش، نوبت چاپ: اول.
4-راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «المفردات فی غریب القرآن »، تحقیق: صفوان عدنان داودی، دمشق، بیروت، دارالعلم الدار الشامیة، 1412 ق، نوبت چاپ: اول.
5-رسالت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ***
6-زبیدی، محب الدین، «تاج العروس»، نشر دارالفکر، لبنان، 1414هـ ق.
7-زحیلی، وهبه، «التفسیر المنیر فی العقیده و الشریعه و المنهج»، دار الفکر، بیروت، بی تا.
8-شریف الرضی، محمد بن حسین، «نهج البلاغة»، ترجمه محمد دشتی، قم، انتشارات مشهور، 1379 ش، نوبت چاپ: اول.
9-شهیدی، جعفر، تحلیلی از تاریخ اسلام، چ 1، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1362ش.
10-شیخ طوسی، محمد بن حسن، «التبیان فی تفسیر القرآن»، تحقیق: احمد حبیب قیصری عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
11-صافی گلپایگانی، لطف اللّه، «منتخب الأثر»، تهران، نشر مکتبة الصدر، بی تا، تهران.
12-صدوق، محمد بن علی، «کمال الدین وتمام النعمة»، نشر انتشارات نشر اسلامی، قم، 1363هـش.
13-طباطبایی سید محمد حسین، «المیزان فی تفسیر القرآن »، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه ی مدرسین حوزه علمیه قم، 1417 ق، نوبت چاپ: پنجم.
14-طبرسی، فضل بن حسن، «مجمع البیان فی تفسیر القرآن »، تحقیق: با مقدمه محمد جواد بلاغی، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1372 ش، نوبت چاپ: سوم.
15-طبری، محمد بن جریر، «جامع البیان»، لبنان، بیروت، دارالمعرفة.
16-طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، چ 1، دار الذخائر للمطبوعات، قم، بی تا، وزیری.
17-طوسی، محمد بن حسن، «التبیان فی تفسیر القرآن»، ترجمه احمد قصیر عاملی، داراحیاء التراث العربی، لبنان، بی تا، وزیری، 10جلد. چاپ اول.
18-طیب، سید عبد الحسین، «اطیب البیان فی تفسیر القرآن »، تهران، انتشارات اسلام، 1378 ش، نوبت چاپ: دوم.
19-العروسی، عبدالعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، چ1، دارالتفسیر، قم، 1382ش، وزیری، 5جلد.
20-فولادوند، محمد مهدی، «ترجمه قرآن کریم»، تهران، دار القرآن الکریم(دفتر مطالعات تاریخ ومعارف اسلامی)، 1415 ق، نوبت چاپ: اول.
21-قرشی، سید علی اکبر، «قاموس قرآن »، تهران، دار الکتب الإسلامیة، سال چاپ: 1371 ش، نوبت چاپ: ششم.
22-قرطبی، محمد بن احمد، «الجامع لاحکام القرآن»، ناسر خسرو، تهران، 1364ش.
23-قمی علی بن ابراهیم، «تفسیر قمی »، تحقیق: سید طیب موسوی جزایری، قم، دار الکتاب، 1367 ش، نوبت چاپ: چهارم.
24-کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، طهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم.
25-کامل سلیمان، یوم الخلاص (روزگار رهایی)،ترجمه علی اکبر مهدی پور، چ 3، نشر آفاق، تهران، 1376ش.
26-مترجمان، «ترجمه تفسیر طبری »، محقق: حبیب یغمایی، تهران، انتشارات توس، 1356 ش، نوبت چاپ: دوم.
27-مترجمان، «ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن »، تحقیق: رضا ستوده، تهران، انتشارات فراهانی، تهران، 1360 ش، نوبت چاپ: اول.
28-مثنوی معنوی، دفتر سوم، بیت 2925
29-مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، «بحار الأنوار فی درر الاخبار»، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1403 ق، نوبت چاپ: دوم.
30-مصباح یزدی، محمدتقی، «جهاد درقرآن»، موسسه امام خمینی، قم، 1380ش.
31-مصطفوی، حسن، «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم »، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360 ش.
32-مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، چ 1، دارالکتاب اسلامیه، تهران، 1374 ش، وزیری، 27 جلد.
33-موسوی اصفهانی، محمدتقی، «مکیال المکارم»، مترجم، حائری قزوینی، انتشارات بدر، تهران، 1374.
34-موسوی همدانی، سید محمد باقر، «ترجمه تفسیر المیزان »، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه ی مدرسین حوزه علمیه قم، 1374 ش، نوبت چاپ: پنجم.
35-نوری، حسین، جهاد، قم، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی.