مقدمه
در سال های اخیر اصطلاح «ظهور صغری» بر زبان برخی اندیشمندان معاصر جاری شد. این اصطلاح با عناوین دیگری مانند «ظهور اصغر» در برابر «ظهور اکبر» و ظهور مستور» در برابر «ظهور معلوم» نیز نمایان شد. مقصود ایشان بیشتر «ظهور نام امام مهدی ع» و «ظهور برخی آثار دولت ایشان البته فی الجمله مانند عدالت و. .. با انقلاب اسلامی ایران» بود. حتی برخی ظهور صغری را امری ضروری دانسته و گفته اند: همان طور که برای حضرت مهدی ع یک غیبت صغرا و یک غیبت کبرا است، یعنی درست مانند آفتاب، وقتی می خواهد پنهان شود، ابتدا، قرص خورشید پشت افق پنهان می شود، ولی هوا نیمه روشن است، و کم کم، این روشنایی برچیده می شود و تاریک می شود؛ برای ظهورش هم یک ظهور صغرا و یک ظهور کبرا است، مانند موقعی که آفتاب می خواهد طلوع کند، قرص خورشید پیدا نشده، اما هوا نیمه روشن است و بعد خورشید دیده می شود. ( مکارم شیرازی، 1381: 24-25 ) بعضی نیز تشبیه امام مهدی ع به خورشید در روایات ( صدوق، 1395: ج1، 253؛ مجلسی، 1403: ج36، 249 ) را دلیل بر این تفسیر دانسته، غیبت و ظهور ایشان را به مانند غروب و طلوع خورشید گرفته و از این رو وقوع ظهور اصغر برای حضرتش را ضروری تلقی می کنند. ( السادة، 1383: 14 )
ما گرچه ضرورت وقوع ظهور اصغر برای حضرت و فراهم آوردن مقدمات قیام اکبر را انکار نمی کنیم چراکه ظهور و قیام جهانی امام مهدی ع معجزه نبوده و به شکل عادی واقع می شود ( سبحانی نیا، 1388: 16) ولی روشن است که مدعاهایی اینچنین صرفا برداشت هایی ذوقی - سلیقه ای و بدون مستندات لازم بوده و حتی تشبیه امام مهدی ع به خورشید نیز نمی تواند دلیل بر این مدعا باشد چرا که در تشبیه یک شیء به دیگری نمی توان تمام خصوصیات مشبه به را برای مشبه اثبات کرد به علاوه این وجه شبه می تواند امور دیگری نیز مانند فراگیری نور عدالت، علم و. .. باشد. همچنین این برداشت های ذوقی - سلیقه ای ممکن است آسیب هایی را در حوزه مهدویت به دنبال داشته و خسارات جبران ناپذیری را منجر شود. چنانچه می آید این اصطلاح در یک بررسی معنی شناسانه می تواند احتمالات عدیده ای داشته باشد که تنها یکی از آن ها قابل قبول و از منظر روایات قابل دفاع است.
معنی شناسی
معنای لغوی:ظهور
ظهور در لغت به معنای آشکار شدن امر مخفی و پیروزی و اطلاع بر آن آمده است (فراهیدی، 1409: ج4، 37) و بنابر بیان مقاییس اللغه، «ظهر» اصلی است که بر بروز و قوت دلالت دارد از این رو وقت زوال خورشید را ظهر گفته اند چرا که بارزترین و آشکارترین اوقات روز است و شتر قوی و انسان مددکار را ظهیر نامیده اند. صاحب مقاییس در ادامه «ظهور» را تنها به معنای غلبه دانسته است. (ابن فارس، 1422: 618-619 ) بنابراین از منظر لغت این ماده به معنای آشکاری و پیروزی و قوت آمده است.
ظهور صغری
«صغری» به اصطلاح، مونث «افعل التفضیل» از ماده «صغر» به معنای کوچکتر است که البته با توجه به مذکر بودن موصوف آن ( ظهور ) و لزوم تبعیت وصف از موصوف در تانیث ( سیوطی، 1378: ج2، 53 ) باید «ظهور اصغر» استعمال شود؛ گرچه اصطلاح ظهور صغری به دلیل مقابله با دو اصطلاح «غیبت صغری» و «غیبت کبری» اینگونه بکار رفته است. بنابراین اگر تقسیم ظهور به کوچک و بزرگ مانند غیبت صحیح باشد از منظر ادبیات عرب تعبیر «ظهور اصغر» و «ظهور اکبر» صحیح خواهد بود. بنابراین معنای لغوی این ترکیب نیرو یا پیروزی یا آشکاری کوچکتر می باشد.
معنای اصطلاحی ظهور
در اصطلاح، به ظاهرشدن حضرت مهدی عجل الله فرجه پس از یک دوران پنهان زیستی طولانی، برای قیام و برپایی حکومت عدل جهانی معنا شده است اگرچه به معانی دیگری نیز همراه قرینه به کار رفته است. ( سلیمیان، 1387: 299) با بررسی روایات روشن می شود که کلمه ظهور و مشتقات آن به معانی زیر آمده است:
1ـ آشکارشدن حضرت مهدی عجل الله فرجه،
شایع ترین استعمال این واژه در آشکارشدن امام مهدی علیه السلام پس از غیبت است که در روایات فراوانی پیشوایان معصوم علیهم السلام به گونه های مختلف، بدان اشاره کرده اند از آن جمله امام باقر علیه السلام فرمودند: إِنَّ لِلْقَائِمِ غَیبَةً قَبْلَ ظُهُورِه؛ برای قائم غیبتی پیش از ظهور او است. (صدوق، 1395، ج2، ص 481) اگرچه این معنا به فراوانی در متون مربوط به آن حضرت نیز استفاده شده است.(نعیم بن حماد، الفتن، ص 186، 247) البته برخی روایات غیبت را ناپیدایی دانسته اند. (کلینی، 1365، ج 1، ص333 و ص 337، ح 6؛ نعمانی، 1397، ص 175، ح 14؛ شیخ صدوق، 1395، ج2، ص346 و ص370؛ شیخ طوسی، 1411، ص 161، ح 119) بر این اساس ظهور حضرت مهدی علیه السلام، را به معنای کناررفتن پرده از برابر دیدگان مردم و آشکارشدن ناگهانی او دانست. در حالی که بر پایة روایات ناشناسایی، (شیخ صدوق، 1395، ج1، ص144، باب 5، ح3) ظهور به معنای معرفی آن حضرت توسط خودش به مردم است. در هر صورت ظهور امری است مربوط به وجود مقدس خود حضرت ولی عصر ع.
2ـ آشکارشدن دولت حق
در برخی روایات این واژه به معنای آشکارشدن دولت حق به کار رفته است مانند آنچه که امام امیر مؤمنان علیه السلام فرمود:. . یا شَوْقَاهْ إِلَی رُؤْیتِهِمْ فِی حَالِ ظُهُورِ دَوْلَتِهِمْ…؛ چقدر مشتاق دیدار آنها هستم آن زمان که دولت آنها آشکار شود. (کلینی، 1365، ج1، ص335، ح3؛ ابن ابی زینب نعمانی، الغیبة، ص 150؛ عقد الدرر، ص 226)
3- پیروزی آن حضرت
در برخی روایات نیز با واژة ظهور، به پیروزی آن حضرت بر ستمگران اشاره شده است. (شیخ صدوق، 1395، ج2، ص507.) در این باره امام صادق علیه السلام فرمود: وَ کذَلِک قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیتِ. .. یظْهَرُ عَلَی مَنْ یظْهَرُ؛ (قمی، 1404، ج2، ص 317) اینگونه است قائم ما اهل بیت پس چون او آشکار شد بر آن کس که باید، چیره خواهد شد.
نقد معانی اصطلاحی فوق:
البته این که غلبه امام مهدی و استقرار دولت ایشان معنای اصلی ظهور در اصطلاح باشد محل تامل است چرا که ظهور واژه ای است که باید در کنار واژه غیبت معنی شود و چنانچه گذشت واژه غیبت در روایات به معنای ناپیدایی یا ناشناسایی امام مهدی ع آمده از این رو ظهور باید به معنای پیدایی یا شناسایی ایشان باشد. به عبارت دیگر طبق روایات، ظهور مساله ای است که در برابر دو غیبت صغری و کبری بیان شده است لذا مراد از آن ظهور علنی و عمومی حضرت به هنگامی است که به خانه خدا تکیه داده و آمدنش را اعلام عمومی می کند. بنابراین شایسته است، اصطلاح «ظهور صغری» ناظر به ظهور به معنای «پیدایی امام مهدی» بوده و در سایه آن تعریف شود گرچه این ترکیب توان تحمل احتمالات بیشتری را دارد.
ظهور صغری
ابتدا تذکر این نکته لازم است که برخی احتمالات صرفا به عنوان یک احتمال مطرح شده نه از این جهت که قائلی دارد. البته در مواردی که احتمالات، قائل هم داشته باشد حتما مورد تاکید قرار خواهد گرفت.
شاید بتوان احتمالات ممکن در معنای ترکیب مزبور را این گونه دسته بندی کرد:
الف: معنای ذوقی و سلیقه ای
1:ظهور نام امام مهدی ع در عصر حاضر
ابطحی در مقدمه کتاب «ملاقات با امام زمان ع » می نویسد: همان طوری که غیبت کبری باید غیبت صغری داشته باشد و همان طوری که غروب خورشید باید تا یکی دو ساعت بعد از آن هوا روشن باشد، همچنین ظهور با عظمت حضرت بقیه اللّه ـ ارواحنا فداه ـ که می خواهد، تمام مردم دنیا را زیر پوشش حکومت واحد جهانی بکشد، نمی تواند مقدّماتی و به اصطلاح «ظهور صغرائی» که زمینه ساز «ظهور کبری» است نداشته باشد. آری او ( استاد ) می گفت: از سال 1340 هجری قمری که استعدادهای افراد بشر ظهور کرده؛ نام مقدّس آن حضرت صدها برابر از قبل میان مردم به وسیله نام گذاری های اماکن مقدّسه و غیره ظهور کرده. اکتشافات و صنایعی که شبیه به معجزات آن حضرت است ظهور کرده. تشرّفات و ملاقاتهائی که کمتر کسی از شیعیان یافت می شود که یا خودش در خواب و یا در بیداری و یا در عالم مکاشفه و یا کسی که مورد وثوق او است، برایش حاصل نشده باشد، ظهور کرده. و خلاصه همه و همه ی آنها دلیل بر این است که آن چنانکه خورشید در وقت طلوعش یک ساعت و نیم الی دو ساعت هوا را روشن می کند و نامش را طلوع فجر می گذاریم، همچنین این زمان که کاملاً هوا روشن شده و نور مقدّس حضرت بقیه اللّه ـ عجّل اللّه تعالی له الفرج ـ عالم را منوّر کرده و صبح پیروزی اسلام بر تمام مذاهب جهان طلوع کرده، نامش را «ظهور صغری» باید گذاشت. (ملاقات با امام زمان (ع)، مقدمه، ص 10ـ 11)برخی نیز به نوعی این سخن را تایید کرده و می گویند: در ظهور صغری، توجه مردم به امام زمان ع زیاد می شود و همه جا، صحبت از امام زمان ع است و جلسات امام زمان ع، پرشور می شود و بحث های امام زمان ع، همه جا را می گیرد و وضع طوری می شود که مردم تشنه و آماده می شوند. .. اگر می خواهیم به آن ظهور ( ظهور کبری ) کمک کنیم، این ظهور صغری را توسعه دهیم،... نام مهدی ع را به همه دنیا برسانیم و این ظهور صغری را پر رنگ کنیم تا نام حضرت مهدی ع در همه جلسات، حضور پیدا کند.( مکارم شیرازی، 1381: 25 )
2:ظهور حکومت ولی فقیه و انقلاب اسلامی
نویسنده سر مقاله « ظهور صغری و بایسته ها » می نویسد: چنانچه غیبت امام زمان ع صغری و کبری دارد، ظهور آن حضرت هم می تواند صغری و کبری داشته باشد و انقلاب اسلامی ایران را می توان نماد ظهور صغری و زمینه ساز ظهور آن امام همام دانست. پیش از انقلاب ایران پذیرش یک حکومت دینی و فراگیر به رهبری امام عصر ع برای بسیاری بعید می نمود؛ اما امروز این مهم هیچ دور از واقع نیست، از این رو می توان انقلاب اسلامی ایران را مظهر ظهور صغری و بستری برای تحقق و اتصال به قیام کبرای آن حضرت دانست. ( پور سید آقایی، مجله انتظار، شماره 2، ص 6)چنین برداشت هایی کم و بیش از سوی دیگر پژوهشگران نیز مطرح شده است: «اگر زمان انتخاب نواب خاص را که واسطه مستقیم علم و هدایت حضرت حجت بوده اند، زمان غیبت صغری بنامیم، عصر حکومت و ولایت نائب عام آن حضرت را می بایست دوران ظهور صغرای آن حضرت بخوانیم. برکاتی که در این سال ها از توسعه، پیشرفت، تولید علم، امنیت اجتماعی، اتحاد ملی و انسجام اسلامی و عزت مسلمانان و ذلت دشمنان مشاهده شده، همه از برکات آن است که جامعه به درک شب قدر نزدیک می شود.» (معلی، کیهان فرهنگی، شماره 252، مهر 1386 )«طبق برنامه ملک، ابتدا باید شب کامل واقع شود و سپس بین الطلوعین و سسپس طلوع خورشید صورت گیرد. .. طبق برنام ملک، بعد از شب کامل، مطلع فجر و بین الطلوعین خواهد بود و این ماجرا در زندگی امام زمان ع واقع می شود که ما اعتقاد داریم از زمان وقوع انقلاب اسلامی ایران این ماجرا شروع شده است و در حال حاضر در بین الطلوعین به سر می بریم.» ( حجامی، 1395: 340 )
3:رشد اقتصادی، علمی و دینی جامعه
مدعی این معنی بر این باور است که هر چند در این زمان ظهور امام مهدی ع و دولت ایشان رخ نداده ولی برخی از آثار ظهور دولت مهدوی مانند رشد علمی و دینی جامعه، رشد اقتصادی و رفاه و. .. به وقوع پیوسته و این به معنای ظهور صغرای امام است.ابطحی به نقل از استاد خود می گوید: او می گفت: . .. اکتشافات و صنایعی که شبیه به معجزات آن حضرت است ظهور کرده... خلاصه همه و همه ی آنها دلیل بر این است که آن چنانکه خورشید در وقت طلوعش یک ساعت و نیم الی دو ساعت هوا را روشن می کند و نامش را طلوع فجر می گذاریم، همچنین این زمان که کاملاً هوا روشن شده و نور مقدّس حضرت بقیه اللّه ـ عجّل اللّه تعالی له الفرج ـ عالم را منوّر کرده و صبح پیروزی اسلام بر تمام مذاهب جهان طلوع کرده، نامش را «ظهور صغری» باید گذاشت. (ملاقات با امام زمان (ع)، مقدمه، ص 10ـ 11)
4:قرب ظهور؛ تحقق برخی از علائم ظهور که قرب ظهور را می رساند
این احتمال بر این اساس استوار است که اولا علائم ظهور پیوندی با قرب ظهور داشته باشند و ثانیا قرب ظهور به نوعی به معنای ظهور امام مهدی ع باشد. صادقی درباره پیوند علائم ظهور با قرب ظهور می نویسد: هر گاه در کلمات معصومین ع برای رویدادی نشانه ای ذکر شده، آن رویداد همراه آن نشانه یا با فاصله کوتاهی پیش از آن واقع شده است. بیان آنان درباره نشانه های ظهور مهدی ع هم از این قاعده مستثنا نیست و آن چه به عنوان نشانه ظهور معرفی شده است باید همراه آن یا در مدت کوتاهی پیش از آن محقق شود، چون ویژگی کلی علامت و نشانه این است که موجب شناخت می شود و آن چه موجب شناخت است نمی تواند با فاصله زیادی اتفاق بیافتد. ( صادقی،1385: 55-56 )
ب:معنای ادعایی
5:امکان ارتباط با امام عصر ع در دوران ما همانند دوران غیبت صغری
این احتمال در واقع وجه متناظر دوران غیبت صغری است که در آن مردم با واسطه وکلا و سفرای امام زمان ع با ایشان در ارتباط بودند، مسائل خود را مطرح کرده و مشکلات خویش را برطرف می نمودند که موارد بسیاری از آن ها در منابع معتبر به ثبت رسیده است. در آخرین توقیع امام عصر ع به جناب علی بن محمد سمری ره امکان این نحوه از ارتباط تا زمان خروج سفیانی و ندای آسمانی رد شده و مدعیان آن دروغگو و افترا زننده خوانده شدند. در آن توقیع شریف چنین آمده است: فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیبَةُ الثَّانِیةُ فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِک بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَیأْتِی شِیعَتِی مَنْ یدَّعِی الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَی الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیانِی وَ الصَّیحَةِ فَهُوَ کاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیم. ( صدوق،1395: ج 2، 516، ح 44 )در معنی کلمه « شاهده» در توقیع شریف گرچه احتمالات متعددی وجود دارد ( 1: مشاهده همراه با ادعا 2: ادعای سفارت 3: ادعای حضور امام 4: شناخت امام در حال دیدار 5: دانستن محل استقرار امام 6: دیدار اختیاری امام ) ولی احتمال دوم (ادعای سفارت) نظر مشهور علمای شیعه است. (جعفری، 1389: 161)با این وجود در قرن 13 هجری قمری جریانی انحرافی موسوم به «شیخیه» در حوزه عقائد شیعی و مهدوی شکل گرفت که به نوعی مدعی امکان این گونه از ارتباط با امام عصر ع در دوران غیبت کبری بود. از موضوعات جنجال برانگیز در عقاید شیخیه، اعتقاد به «رکن رابع» است...مقصود از رکن رابع، آن است که در میان شیعیان، شیعه کاملی وجود دارد که واسطه فیض امام عصر ع و مردم است. طرح «رکن رابع»، موجب اختلاف و انشعاب شیخیه گردید و پس از اندکی،دستاویزی برای ادعای جدید به نام «بابیت» شد. ( رضانژاد، 1381: 271-272) لازم به ذکر اینکه میان انشعابات شیخیه (کرمانیه، باقریه، شیخیه آذربایجان) در این باور اختلاف عمیقی به چشم می خورد (مولفان، 1394: 81-83) ولی حداقل گروهی از شیخیه، یعنی شیخیه کرمان، اصول دین را چهار مورد می دانند و مورد چهارم را رکن رابع معرفی می کنند.(همان: 83) البته در متون شیخیه، تعابیر مختلفی برای این اصطلاح یافت می شود، از جمله نایب خاص، ناطق، امام زمان، نقبا و نجبا، ولایت اولیای الهی، معرفت فقیه، شیعیان کامل و عالم به شریعت، تولی و تبری، قریه ظاهر و. .. ( همان: 84-85 ) اما برخی از ایشان به صراحت از وجود نائبان خاص در دوران غیبت حضرت سخن می رانند. به عنوان نمونه حاج عبدالرضا خان در تکریم الاولیاء آورده است: این بود آن چه که در این اوراق از حالات نواب خاص امام که معروف و مشهور بودند، خواستم برای مزید بصیرت شما بنویسم و همیشه امثال این بزرگواران تا ظهور قائم ع در میان خلق هستند. ( همان: 85-86 )
این تفکر انحرافی در سال های اخیر نیز با لبسی دیگر رخ نموده و با طرح لزوم وجود « هادی » ( کسی که در عصر غیبت صغری با امام عصر ارتباط داشته و به نوعی نائب خاص ایشان است) در عصر غیبت کبری شکل گرفت. (حجامی، 1395: 336) مدعی این تفکر انحرافی می گوید: در آستانه ظهور، حوادث عظیمی که در آخر الزمان رخ می دهد، خداوند ابتدا به واسطه امام زمان ع برای جامعه، یک هادی قرار می دهد و سپس حوادث را به راه می اندازد. (همو، 338)
6:گسترش ارتباط با امام عصر ع به صورت ملاقات
ابطحی به نقل از استادش می گوید: تشرّفات و ملاقاتهائی که کمتر کسی از شیعیان یافت می شود که یا خودش در خواب و یا در بیداری و یا در عالم مکاشفه و یا کسی که مورد وثوق او است، برایش حاصل نشده باشد، ظهور کرده... و خلاصه همه و همه ی آنها دلیل بر این است که آن چنانکه خورشید در وقت طلوعش یک ساعت و نیم الی دو ساعت هوا را روشن می کند و نامش را طلوع فجر می گذاریم، همچنین این زمان که کاملاً هوا روشن شده و نور مقدّس حضرت بقیه اللّه ـ عجّل اللّه تعالی له الفرج ـ عالم را منوّر کرده و صبح پیروزی اسلام بر تمام مذاهب جهان طلوع کرده، نامش را «ظهور صغری» باید گذاشت. (ملاقات با امام زمان (ع)، مقدمه، ص 10ـ 11)
نقد احتمالات فوق:
اول: اشکالی که متوجه تمام احتمالات بالا ( غیر از احتمال 5: امکان ارتباط با اما مهدی ع در دوران ما همانند دوران غیبت صغری ) است اینکه مفهوم « ظهور صغری » در هیچ یک از احتمالات، ناظر به معنای ظهور در روایات، یعنی « ظهور امام مهدی ع » نیست.
دوم: هیچ کدام از احتمالات فوق مستند به دلیلی نیست و صرفا یک تعبیر ذوقی یا ادعایی پوچ است.
سوم: در معنی چهارم، مدعا آن است که اولا علائم ظهور قرب ظهور را می رسانند. ثانیا قرب ظهور به معنای ظهور صغری است. هر دو مطلب قابل مناقشه است:
الف: گرچه وجود علامت برای یک شی، عرفا دلالت بر قرب وقوع آن می کند و علامت بودن یک شی به آن است که مقارن یا قریب به حادثه اتفاق بیافتد؛ ولی می دانیم که در روایات، علائم گوناگونی برای امر ظهور بیان شده است. عده ای از علائم حتمی بوده و عده ای غیر حتمی و در بسیاری موارد علامت ظهور بودن علائم غیر حتمی محل بحث است مانند زوال بنی عباس، پرچم های سیاه، و. .. بنابراین وقتی یکی از این علائم اتفاق بیافتد حتی نمی توان گفت علامت ظهور اتفاق افتاده است تا چه رسد به ادعای قرب ظهور با وجود آن علامت.
ب: عمده در بحث علائم ظهور، علائم حتمی است ( سفیانی، یمانی، ندای آسمانی، خسف بیداء، قتل نفس زکیه ) که همگی در سال ظهور اتفاق می افتد. روشن است که با تحقق این علائم، می توان مدعی قرب ظهور شد و حتی تا حدودی زمان ظهور را نیز پیش بینی کرد. البته اگر تحقق علامتی طبق روایات مانند علائم حتمی، نزدیک به ظهور باشد، با تحقق آن می توان گفت ظهور نزدیک است ولی نزدیکی ظهور به معنای نفس ظهور نیست و چنانچه فردی قائل به آن باشد این گفتاری ذوقی و دور از واقع خواهد بود.
ج: معنای مستند به روایات
7:ظهور غیر علنی و محدود امام مهدی ع بعد از خروج سفیانی و ندای آسمانی ( همانند دوره غیبت صغری )
این احتمال، معنایی است که مستند به روایات بوده و برخی از پژوهشگران عرصه مهدویت نیز به آن اذعان دارند. به نظر ایشان روایات دلالت دارد که نهضت و انقلاب مقدس حضرت مهدی ع در مدت 14 ماه کامل می گردد، در شش ماه اول، امام ع در اضطراب و نگرانی به سر می برند و حوادث را به طور نهان، توسط یاران رهبری می کنند و در هشت ماه بعدی در مکه ظهور می کنند و رهسپار مدینه و آن گاه راهی عراق و قدس می گردد و با دشمنان خود وارد نبرد می شود، جهان اسلام را به طور یکپارچه تحت فرمان و اطاعت خود در می آورد. ( کورانی، 1383: 277 ) پیش از نهضت ظهور حضرت مهدی ع دو حادثه رخ می دهد که آن دو به منزله نشانه ای الهی است که آن حضرت آمادگی لازم را جهت ظهور مقدس خویش آغاز می نماید. ( همو ) پس از این دو نشانه یعنی خروج سفیانی در ماه رجب و ندای آسمانی درماه رمضان، تا زمان ظهور حضرت مهدی ع در ماه محرم، نزدیک 6 ماه باقی است. ( همو: 282 ) در منابع شیعه این شش ماه را مرحله ظهور غیر علنی بعد از غیبت کبری، قلمداد می کنند و مراد از روایت امیرمومنان ع که « ظاهر شدن او اندکی ابهام آمیز است تا اینکه نام و یادش همه جا را فرا گرفته، آنگاه ظهور می کند » این است که در آغاز، امام ع به تدریج ظهور می کند و آنگاه مساله ظهور برای مردم روشن و آشکار می گردد. ( همو: 283 ) به گفته برخی دیگر نیز بنابر بعضی از روایات ظهور اصغر حضرت، همراه با گونه ای از خفاء و پنهانی همانند غیبت صغری است که به هنگام صیحه آسمانی در اول رجب آغاز می شود چرا که در توقیع شریف نائب چهارم علی بن محمد سمری ندای آسمانی ( و خروج سفیانی ) غایت و منتهای غیبت کبری قرار داده شده است. این ظهور در کوفه خواهد بود سپس حضرت پنهانی به حجاز خواهند رفت. ( سند،1394: 44 ) اینک شایسته است به برخی از مستندات این نظریه پرداخته شود.
مستندات معنای برگزیده
1:الْحُسَینُ بْنُ حَمْدَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ وَ عَلِی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیینِ، عَنْ أَبِی شُعَیبٍ مُحَمَّدِ بْنِ نَصْرٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ الْفُرَاتِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ: سَأَلْتُ سَیدِی الصَّادِقَ ع هَلْ لِلْمَأْمُولِ الْمُنْتَظَرِ الْمَهْدِی ع مِنْ وَقْتٍ مُوَقَّتٍ یعْلَمُهُ النَّاسُ؟ فَقَالَ: «حَاشَ لِلَّهِ أَنْ یوَقِّتَ ظُهُورَهُ بِوَقْتٍ یعْلَمُهُ شِیعَتُنَا». .. قَالَ الْمُفَضَّلُ: یا مَوْلَای فَکیفَ یدْرَی «2» ظُهُورُ الْمَهْدِی ع وَ إِلَیهِ التَّسْلِیمُ؟ قَالَ ع: «یا مُفَضَّلُ یظْهَرُ فِی شُبْهَةٍ لِیسْتَبِینَ، فَیعْلُو ذِکرُهُ، وَ یظْهَرُ أَمْرُهُ، وَ ینَادَی بِاسْمِهِ وَ کنْیتِهِ وَ نَسَبِهِ، وَ یکثُرُ ذَلِک عَلَی أَفْوَاهِ الْمُحِقِّینَ وَ الْمُبْطِلِینَ، وَ الْمُوَافِقِینَ وَ الْمُخَالِفِینَ، لِتَلْزَمَهُمُ الْحُجَّةُ بِمَعْرِفَتِهِمْ «3» بِهِ، عَلَی أَنَّهُ قَدْ قَصَصْنَا وَ دَلَلْنَا عَلَیهِ، وَ نَسَبْنَاهُ وَ سَمَّینَاهُ وَ کنَّینَاهُ، وَ قُلْنَا: سَمِی جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ کنِیهُ لِئَلَّا یقُولَ النَّاسُ: مَا عَرَفْنَا لَهُ اسْماً وَ لَا کنْیةً وَ لَا نَسَباً. وَ اللَّهِ لَیتَحَقَّقُ الْإِیضَاحُ بِهِ وَ بِاسْمِهِ وَ نَسَبِهِ وَ کنْیتِهِ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ، حَتَّی لَیسَمِّیهِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ، کلُّ ذَلِک لِلُزُومِ الْحُجَّةِ عَلَیهِمْ، ثُمَّ یظْهِرُهُ اللَّهُ کمَا وَعَدَهُ بِهِ جَدُّهُ ص فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَ لَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ* «4»»... ( حلی،1421: 433 )مراد از روایت «ظاهر شدن او اندکی ابهام آمیز است تا اینکه نام و یادش همه جا را فرا گرفته، آنگاه ظهور می کند» این است که در آغاز، امام ع به تدریج ظهور می کند و آنگاه مساله ظهور برای مردم روشن و آشکار می گردد. (کورانی، 1383: 283 ) به نظر می رسد اگر دلالت این حدیث را بپذیریم سند حدیث به دلیل وجود افراد ضعیف مانند حسین بن حمدان و ابن نصیر غالی معروف و مدعی بابیت امام عصر ع و مجهول مانند محمد بن اسماعیل و علی بن عبدالله، قابل تکیه نیست.
2:توقیع ولی عصر ع به نائب چهارم، علی بن محمد سمری ره
حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ أَحْمَدَ الْمُکتِّبُ قَالَ: کنْتُ بِمَدِینَةِ السَّلَامِ فِی السَّنَةِ الَّتِی تُوُفِّی فِیهَا الشَّیخُ عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ السَّمُرِی قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ فَحَضَرْتُهُ قَبْلَ وَفَاتِهِ بِأَیامٍ فَأَخْرَجَ إِلَی النَّاسِ تَوْقِیعاً نُسْخَتُهُ- بسم الله الرحمن الرحیم- یا عَلِی بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِی أَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِک فِیک فَإِنَّک مَیتٌ مَا بَینَک وَ بَینَ سِتَّةِ أَیامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَک وَ لَا تُوصِ إِلَی أَحَدٍ یقُومُ مَقَامَک بَعْدَ وَفَاتِک فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیبَةُ الثَّانِیةُ «1» فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِک بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَیأْتِی شِیعَتِی مَنْ یدَّعِی الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَی الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیانِی وَ الصَّیحَةِ فَهُوَ کاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ- قَالَ فَنَسَخْنَا هَذَا التَّوْقِیعَ وَ خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِهِ فَلَمَّا کانَ الْیوْمُ السَّادِسُ عُدْنَا إِلَیهِ وَ هُوَ یجُودُ بِنَفْسِهِ فَقِیلَ لَهُ مَنْ وَصِیک مِنْ بَعْدِک فَقَالَ لِلَّهِ أَمْرٌ هُوَ بَالِغُهُ وَ مَضَی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ فَهَذَا آخِرُ کلَامٍ سُمِعَ مِنْهُ. ( صدوق، 1395: ج2، 516 )
چنانچه گذشت در معنی کلمه « مشاهده » در توقیع شریف گرچه احتمالات متعددی وجود دارد ( 1: مشاهده همراه با ادعا 2: ادعای سفارت 3: ادعای حضور امام 4: شناخت امام در حال دیدار 5: دانستن محل استقرار امام 6: دیدار اختیاری امام ) ولی احتمال دوم (ادعای سفارت ) نظر مشهور علمای شیعه است. ( جعفری، 1389: 161 )این مشاهده مشروط به تحقق خروج سفیانی و ندای آسمانی شده است. بنابراین بعد از تحقق این دو نشانه، امام غایب قابل مشاهده خواهد بود. این دو نشانه یعنی خروج سفیانی در ماه رجب و ندای آسمانی درماه رمضان، تا زمان ظهور حضرت مهدی ع در ماه محرم، نزدیک 6 ماه باقی است. ( کورانی،1383: 282 ) بنابراین امام مهدی ع قبل از ظهور فراگیر و علنی خود در ماه محرم، حدود 6 ماه ظهور خفی خواهد داشت و برای عده ای قابل رویت بوده و امکان ارتباط مردم با ایشان از طریق وکلا و نمایندگانی فراهم است.
کورانی می نویسد: ظاهرا منظور از مدعی مشاهده امام ع قبل از وقوع این دو حادثه، کسی است که ادعای نمایندگی صاحب الامر ع را داشته باشد نه صرف شرفیابی و به حضور ایشان رسیدن بدون ادعای نمایندگی و یا بدون سخن گفتن درباره آن. روایات زیادی از سوی عده ای از علما و اولیا مورد اعتماد و شایسته درباره دیدار با امام ع رسیده است وشاید همین، سبب تعبیر نمودن به جمله نفی مشاهده باشد نه نفی رویت. نوشته مبارک امام ع دلالت دارد بر اینکه غیبت کبری با خروج سفیانی و صیحه آسمانی پایان می پذیرد و غیبت بعد از آن شبیه به غیبت صغری بوده و مقدمه ظهور می باشد. ( کورانی، 1383: 283 )
البته ممکن است کسی مدعی شود: با توجه به این که توقیع شریف سه فقره قابل استدلال دارد که با هم پیوند دارند و فقرات بعدی باید در سایه فقرات قبل معنی شوند؛ مراد از مشاهده در توقیع شریف، حضور و ظهور امام مهدی ع باشد که در این صورت اشاره به هنگامه ظهور داشته نه زمانی پیش از آن.
می توان این سخن را اینگونه پاسخ گفت که اولا تعبیر حضرت مشاهده است و اگر مراد امام ع حضور بود تعبیر به ظهور می فرمود چنانچه در روایات متعدد از حضور نهایی امام مهدی ع تعبیر به ظهور شده است. به علاوه اینکه این مشاهده مشروط به دو نشانه از نشانه های حتمی ظهور است در حالی که در روایات صحیح تاکید بر وقوع همگی آن ها قبل از حضور نهایی شده است. ( کلینی،1407: ج8: 310 ) بنابراین مراد از این مشاهده، حضور نهایی امام ع نیست بلکه ظهور خفی و محدود حضرت برای فراهم آوردن مقدمات قیام نهایی است.
3:وَ رَوَی حَذْلَمُ بْنُ بَشِیرٍ قَالَ قُلْتُ لِعَلِی بْنِ الْحُسَینِ ع صِفْ لِی خُرُوجَ الْمَهْدِی وَ عَرِّفْنِی دَلَائِلَهُ وَ عَلَامَاتِهِ فَقَالَ یکونُ قَبْلَ خُرُوجِهِ خُرُوجُ رَجُلٍ یقَالُ لَهُ عَوْفٌ السُّلَمِی بِأَرْضِ الْجَزِیرَةِ وَ یکونُ مَأْوَاهُ تِکرِیتٌ وَ قَتْلُهُ بِمَسْجِدِ دِمَشْقَ ثُمَّ یکونُ خُرُوجُ شُعَیبِ بْنِ صَالِحٍ مِنْ سَمَرْقَنْدَ ثُمَّ یخْرُجُ السُّفْیانِی الْمَلْعُونُ مِنَ الْوَادِی الْیابِسِ وَ هُوَ مِنْ وُلْدِ عُتْبَةَ بْنِ أَبِی سُفْیانَ فَإِذَا ظَهَرَ السُّفْیانِی اخْتَفَی الْمَهْدِی ثُمَّ یخْرُجُ بَعْدَ ذَلِک. ( طوسی، 1411: 443 )از این روایت این گونه به نظر می رسد که امام ع پس از خروج سفیانی، ظاهر می شود سپس تا هنگام ظهور وعده داده شده خود در ماه محرم، پنهان می گردد. ( کورانی، 1383: 284 ) شاید تعبیر « اختفی » ( نه تعبیر غاب ) نیز در این روایت قابل تامل باشد.
4:حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الشَّیبَانِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکوفِی عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیادٍ الْآدَمِی عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِی قَالَ: قُلْتُ لِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِی بْنِ مُوسَی ع إِنِّی لَأَرْجُو أَنْ تَکونَ الْقَائِمَ مِنْ أَهْلِ بَیتِ مُحَمَّدٍ الَّذِی یمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً فَقَالَ ع یا أَبَا الْقَاسِمِ مَا مِنَّا إِلَّا وَ هُوَ قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هَادٍ إِلَی دِینِ اللَّهِ وَ لَکنَّ الْقَائِمَ الَّذِی یطَهِّرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأَرْضَ مِنْ أَهْلِ الْکفْرِ وَ الْجُحُودِ وَ یمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً هُوَ الَّذِی تَخْفَی عَلَی النَّاسِ وِلَادَتُهُ وَ یغِیبُ عَنْهُمْ شَخْصُهُ وَ یحْرُمُ عَلَیهِمْ تَسْمِیتُهُ وَ هُوَ سَمِی رَسُولِ اللَّهِ ص وَ کنِیهُ وَ هُوَ الَّذِی تُطْوَی لَهُ الْأَرْضُ وَ یذِلُّ لَهُ کلُّ صَعْبٍ [وَ] یجْتَمِعُ إِلَیهِ مِنْ أَصْحَابِهِ عِدَّةُ أَهْلِ بَدْرٍ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْ أَقَاصِی الْأَرْضِ وَ ذَلِک قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَینَ ما تَکونُوا یأْتِ بِکمُ اللَّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلی کلِّ شَی ءٍ قَدِیرٌ فَإِذَا اجْتَمَعَتْ لَهُ هَذِهِ الْعِدَّةُ مِنْ أَهْلِ الْإِخْلَاصِ أَظْهَرَ اللَّهُ أَمْرَهُ فَإِذَا کمَلَ لَهُ الْعَقْدُ وَ هُوَ عَشَرَةُ آلَافِ رَجُلٍ خَرَجَ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَا یزَالُ یقْتُلُ أَعْدَاءَ اللَّهِ حَتَّی یرْضَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ. قَالَ عَبْدُ الْعَظِیمِ فَقُلْتُ لَهُ یا سَیدِی وَ کیفَ یعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ رَضِی قَالَ یلْقِی فِی قَلْبِهِ الرَّحْمَةَ فَإِذَا دَخَلَ الْمَدِینَةَ أَخْرَجَ اللَّاتَ وَ الْعُزَّی فَأَحْرَقَهُمَا.پیش از استدلال به این روایت باید گفت که مضمون این حدیث در روایات صحیح السند دیگری نیز تایید شده است. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یعْقُوبَ الْکلَینِی قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنِی إِسْمَاعِیلُ بْنُ عَلِی الْقَزْوِینِی قَالَ حَدَّثَنِی عَلِی بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیدٍ الْحَنَّاطِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِی قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی الْبَاقِرَ ع یقُولُ الْقَائِمُ مِنَّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ مُؤَیدٌ بِالنَّصْرِ تُطْوَی لَهُ الْأَرْضُ وَ تَظْهَرُ لَهُ الْکنُوزُ یبْلُغُ سُلْطَانُهُ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ وَ یظْهِرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ دَینَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَ لَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ فَلَا یبْقَی فِی الْأَرْضِ خَرَابٌ إِلَّا قَدْ عُمِرَ وَ ینْزِلُ رُوحُ اللَّهِ عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ ع فَیصَلِّی خَلْفَهُ قَالَ قُلْتُ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَتَی یخْرُجُ قَائِمُکمْ قَالَ إِذَا تَشَبَّهَ الرِّجَالُ بِالنِّسَاءِ وَ النِّسَاءُ بِالرِّجَالِ وَ اکتَفَی الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ النِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ وَ رَکبَ ذَوَاتُ الْفُرُوجِ السُّرُوجَ وَ قُبِلَتْ شَهَادَاتُ الزُّورِ وَ رُدَّتْ شَهَادَاتُ الْعُدُولِ وَ اسْتَخَفَّ النَّاسُ بِالدِّمَاءِ وَ ارْتِکابِ الزِّنَاءِ وَ أُکلَ الرِّبَا وَ اتُّقِی الْأَشْرَارُ مَخَافَةَ أَلْسِنَتِهِمْ وَ خُرُوجُ السُّفْیانِی مِنَ الشَّامِ وَ الْیمَانِی مِنَ الْیمَنِ وَ خَسْفٌ بِالْبَیدَاءِ وَ قَتْلُ غُلَامٍ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص بَینَ الرُّکنِ وَ الْمَقَامِ اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ النَّفْسُ الزَّکیةُ وَ جَاءَتْ صَیحَةٌ مِنَ السَّمَاءِ بِأَنَّ الْحَقَّ فِیهِ وَ فِی شِیعَتِهِ فَعِنْدَ ذَلِک خُرُوجُ قَائِمِنَا فَإِذَا خَرَجَ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَی الْکعْبَةِ وَ اجْتَمَعَ إِلَیهِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا وَ أَوَّلُ مَا ینْطِقُ بِهِ هَذِهِ الْآیةُ بَقِیتُ اللَّهِ خَیرٌ لَکمْ إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ثُمَّ یقُولُ أَنَا بَقِیةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ خَلِیفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَیکمْ فَلَا یسَلِّمُ عَلَیهِ مُسَلِّمٌ إِلَّا قَالَ السَّلَامُ عَلَیک یا بَقِیةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ فَإِذَا اجْتَمَعَ إِلَیهِ الْعِقْدُ وَ هُوَ عَشَرَةُ آلَافِ رَجُلٍ خَرَجَ فَلَا یبْقَی فِی الْأَرْضِ مَعْبُودٌ دُونَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ صَنَمٍ وَ وَثَنٍ وَ غَیرِهِ إِلَّا وَقَعَتْ فِیهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَ وَ ذَلِک بَعْدَ غَیبَةٍ طَوِیلَةٍ لِیعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یطِیعُهُ بِالْغَیبِ وَ یؤْمِنُ بِهِ.روشن است که مضمون حدیث در این روایت نیز تایید شده است. تنها نکته اینکه امام باقر ع از دو خروج سخن می گویند با اینکه امام مهدی ع یک خروج خواهند داشت بنابراین می توان خروج اول را ظهور اصغر امام دانست. این مطلب را مواردی از استعمال خروج در معنای ظهور نیز تایید می کند. به علاوه اینکه اگر هم کسی خروج اول را با دوم یکی بداند، می توان گفت در تعبیر اول ( فَإِذَا خَرَجَ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَی الْکعْبَةِ وَ اجْتَمَعَ إِلَیهِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا ) به نظر می رسد اجتماع 313 تن ظرف خروج بوده ولی در تعبیر دوم ( فَإِذَا اجْتَمَعَ إِلَیهِ الْعِقْدُ وَ هُوَ عَشَرَةُ آلَافِ رَجُلٍ خَرَجَ ) اجتماع 10 هزار نفر شرط خروج است بدین معنی که قبلا این 313 تن حضرت را شناخته و به ایشان ایمان آورده اند سپس به هنگام خروج گرد او جمع شده و با پیوستن 10 هزار نفر قیام امام عملیاتی خواهد شد.
تقریب استدلال
اما در حدیث منقول از امام جواد ع، حضرت از دو برهه در آستانه ظهور سخن می گویند. در برهه اول که با گرد آمدن 313 تن کنار حضرت شکل می گیرد خداوند امر امام مهدی ع را اظهار می کند و در برهه دوم که با پیوستن 10هزار نفر صورت می پذیرد امام مهدی ع خروج می کند. مراد از خروج در حدیث قیام امام است کما اینکه غالب استعمالات این کلمه بدین معنی است. بنابراین بازه زمانی گردآمدن 313 تن تا پیوستن 10هزار تن می تواند همان ظهور اصغر باشد که به طور طبیعی یکباره نخواهد بود و زمانی را می طلبد.
البته ممکن است کسی بین دو خروج این گونه فرق قائل شود که خروج اول مربوط به همان روز ظهور است که امام مهدی ع به کعبه تکیه کرده و خطبه خوانده و امر ظهور خود را اعلام عمومی می کند و خروج دوم مربوط به خروج از مکه و روز حرکت امام مهدی ع به منظور شروع حرکت جهانی خویش باشد چنانچه پاره ای از روایات به اقامت امام مهدی ع در مکه پس از ظهور علنی ایشان دلالت دارند. اما در برخی روایاتی که از منابع شیعه و سنی نقل شده است می توان استفاده کرد که مقصود از خروج اول یا اظهار امر حضرت، بیعت با 313 تن می باشد که در ماه ذی قعده یا ذی حجه ( یک ماه یا دو ماه قبل از ظهور نهایی ) اتفاق می افتد. نیز روایاتی از منابع معتبر شیعی دلالت بر نزول و هبوط امام مهدی ع به همراه یاران و ورود به مسجد الحرام و اعلام عمومی ظهور دارند که می توان از آن ها بیعت ایشان با حضرت، پیش از ظهور عمومی را استفاده کرد:
روایات اهل سنت
1- فی ذی القعدة تحازب القبائل، و عامئذ ینهب الحاج، فتکون ملحمة بالمنی فیکثر فیها القتلی و تسفک فیها الدماء حتی تسیل دماءهم علی عقبة الجمرة حتی یهرب صاحبهم فیوتی بین الرکن و المقام فیبایع و هو کاره و یقال له: ان ابینا ضربنا عنقک فیبایعه مثل عدة اهل البدر، و یرضی عنه ساکن الارض و ساکن السماء. ( حاکم نیشابوری، بی تا، ج4، 503؛ مروزی، 1414: 211؛ زرندی شافعی، بی تا: 193)
2- یحج الناس معا و یعرفون ( یرفون ) معا علی غیر إمام، فبینا ( فبینما ) هم نزول بمنی إذ أخذهم کالکلب، فثارت القبائل بعضهم ( بعضها ) إلی بعض فاقتتلوا حتی تسیل العقبة دما فیفزعون إلی خیرهم، فیأتونه و هو ملصق وجهه إلی الکعبة یبکی کأنّی أنظر إلی دموعه ( تسیل)، فیقولون: هلمّ ولّیناک ( فلنبایعک )، فیقول: و یحکم کم (من) عهد قد نقضتموه و کم (من) دم قد سفکتموه، فیبایع کرها، فإن (فاذا) أدرکتموه فبایعوه، فإنّه المهدی فی الأرض و المهدی فی السماء. (حاکم نیشابوری، بی تا، ج4، 504؛ مروزی، 1414: 211؛ زرندی شافعی، بی تا: 192-193؛ ابن طاووس، 1416: 134 ) جالب این که اصل این حدیث نیز در یکی از منابع معتبر شیعی وارد شده است. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ (مَا أَخْبَرَنِی بِهِ جَمَاعَةٌ عَنِ التَّلَّعُکبَرِی ) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِی الرَّازِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنْ عَلِی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیبَةَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْحَکمِ بْن ظُهَیرٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَیاشٍ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ أَبِی وَائِلٍ قَالَ نَظَرَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِلَی ابْنِهِ الْحُسَینِ ع فَقَالَ إِنَّ ابْنِی هَذَا سَیدٌ کمَا سَمَّاهُ رَسُولُ اللَّهِ سَیداً وَ سَیخْرِجُ اللَّهُ تَعَالَی مِنْ صُلْبِهِ رَجُلًا بِاسْمِ نَبِیکمْ فَیشْبِهُهُ فِی الْخَلْقِ وَ الْخُلُقِ یخْرُجُ عَلَی حِینِ غَفْلَةٍ مِنَ النَّاسِ وَ إِمَاتَةٍ مِنَ الْحَقِّ وَ إِظْهَارٍ مِنَ الْجَوْرِ وَ اللَّهِ لَوْ لَمْ یخْرُجْ لَضُرِبَتْ عُنُقُهُ یفْرَحُ لِخُرُوجِهِ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ سُکانُهَا یمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا کمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً تَمَامَ الْخَبَرِ. ( طوسی، 1411: 189 )شاید کسی مدعی شود که ممکن است این بیعت راجع به زمان ظهور باشد نه ذی قعده و ذی حجه ولی تعابیری مانند «خیرهم»، «صاحبهم» و «فیوتی» می تواند مویدی بر شناخته شده بودن امام مهدی ع در آن برهه ( پیش از ظهور ) باشد.
روایات شیعه
1- حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ الْحُسَینِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یحْیی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ الرَّازِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی الْکوفِی عَنْ عَلِی بْنِ الْحَکمِ عَنْ عَلِی بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع أَنَّ الْقَائِمَ یهْبِطُ مِنْ ثَنِیةِ ذِی طُوًی فِی عِدَّةِ أَهْلِ بَدْرٍ ثَلَاثِمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا حَتَّی یسْنِدَ ظَهْرَهُ إِلَی الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ وَ یهُزُّ الرَّایةَ الْغَالِبَةَ قَالَ عَلِی بْنُ أَبِی حَمْزَةَ فَذَکرْتُ ذَلِک لِأَبِی الْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ ع فَقَالَ کتَابٌ مَنْشُور. ( نعمانی،1397: 315 )
2- عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَلَفٍ الْحَدَّادِ [ی ] عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبَانٍ الْأَزْدِی عَنْ سُفْیانَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْجَرِیرِی أَنَّهُ سَمِعَ أَبَاهُ یقُولُ النَّفْسُ الزَّکیةُ غُلَامٌ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ یقْتَلُ بِلَا جُرْمٍ وَ لَا ذَنْبٍ فَإِذَا قَتَلُوهُ لَمْ یبْقَ لَهُمْ فِی السَّمَاءِ عَاذِرٌ وَ لَا فِی الْأَرْضِ نَاصِرٌ. فَعِنْدَ ذَلِک یبْعَثُ اللَّهُ قَائِمَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی عَصَبَةٍ لَهُمْ أَدَقَّ فِی أَعْینِ النَّاسِ مِنَ الْکحْلِ إِذَا خَرَجُوا بَکی لَهُمُ النَّاسُ لَا یرَوْنَ إِلَّا أَنَّهُمْ یخْتَطِفُونَ یفْتَحُ اللَّهُ لَهُمْ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا أَلَا وَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا أَلَا إِنَّ خَیرَ الْجِهَادِ فِی آخِرِ الزَّمَانِ. ( طوسی، 1411: 464 )
5:اقدامات امام مهدی ع در شش ماه پایانی منتهی به قیام جهانی
در روایات متعدد اقدامات امام مهدی در شش ماه پایانی منتهی به قیام جهانی تصویر شده و این اقدامات چون اقداماتی فیزیکی و عینی است لاجرم با ظهور امام تلازم دارد و در عین حال قبل از قیام نهایی ایشان صورت می پذیرد.
1:خروج امام مهدی از مدینه خائفا یترقب. این خروج مصادف با ورود سپاه سفیانی به مدینه است که ظاهرا در ماه رمضان سال ظهور ( کورانی، 1383: 300 ) یا بنابر برخی روایات در روزهای پایانی منتهی به ظهور خواهد بود. مطابق برخی روایات، سفیانی لشکری برای جستجوی امام مهدی ع گسیل داشته و ایشان به همراه فردی به نام منصور یا مبیض از مدینه خارج می شود. این روایت نشان می دهد که سفیانی، حضورامام مهدی ع را دریافته و برای جلوگیری از به قدرت گرفتنش قصد خفه کردن انقلاب را در نطفه دارد.... وَ یبْعَثُ السُّفْیانِی بَعْثاً إِلَی الْمَدِینَةِ فَینْفَرُ الْمَهْدِی مِنْهَا إِلَی مَکةَ فَیبْلُغُ أَمِیرَ جَیشِ السُّفْیانِی أَنَّ الْمَهْدِی قَدْ خَرَجَ إِلَی مَکةَ فَیبْعَثُ جَیشاً عَلَی أَثَرِهِ فَلَا یدْرِکهُ حَتَّی یدْخُلَ مَکةَ خائِفاً یتَرَقَّبُ عَلَی سُنَّةِ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ ع قَالَ فَینْزِلُ أَمِیرُ جَیشِ السُّفْیانِی الْبَیدَاءَ فَینَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ یا بَیدَاءُ أَبِیدِی الْقَوْمَ فَیخْسِفُ بِهِمْ فَلَا یفْلِتُ مِنْهُمْ إِلَّا ثَلَاثَةُ نَفَرٍ یحَوِّلُ اللَّهُ وُجُوهَهُمْ إِلَی أَقْفِیتِهِمْ وَ هُمْ مِنْ کلْبٍ وَ فِیهِمْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیةُ- یا أَیهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی
أَدْبارِها الْآیةَ قَالَ وَ الْقَائِمُ یوْمَئِذٍ بِمَکةَ قَدْ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَی الْبَیتِ الْحَرَامِ مُسْتَجِیراً بِهِ فَینَادِی یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا نَسْتَنْصِرُ اللَّهَ فَمَنْ أَجَابَنَا مِنَ النَّاسِ فَإِنَّا أَهْلُ بَیتِ نَبِیکمْ مُحَمَّدٍ وَ نَحْنُ أَوْلَی النَّاسِ بِاللَّهِ وَ بِمُحَمَّدٍ ص ... ( نعمانی، 1397: 279؛ عیاشی، 1380ق: ج1، 244 )عن جابر الجعفی عن أبی جعفر ع یقول . .. و یظهر السفیانی و من معه- حتی لا یکون همه إلا آل محمد ص و شیعتهم، فیبعث بعثا إلی الکوفة، فیصاب بأناس من شیعة آل محمد بالکوفة قتلا و صلبا- و تقبل رایة من خراسان حتی تنزل ساحل دجلة یخرج رجل من الموالی ضعیف و من تبعه، فیصاب بظهر الکوفة، و یبعث بعثا إلی المدینة فیقتل بها رجلا و یهرب المهدی و المنصور منها، و یؤخذ آل محمد صغیرهم و کبیرهم لا یترک منهم أحد إلا حبس- و یخرج الجیش فی طلب الرجلین- و یخرج المهدی منها علی سنة موسی خائِفاً یتَرَقَّب حتی یقدم مکة و تقبل الجیش حتی إذا نزلوا البیداء و هو جیش الهملات خسف بهم- فلا یفلت منهم إلا مخبر- فیقوم القائم بین الرکن و المقام . .. ( عیاشی،1380ق:ج1، 64 ) البته دراین روایت به جستجوی امام مهدی از طرف سفیانی اشاره ای نشده ولی در روایات نظیر آن این نکته به چشم می خورد.نظیر این روایت نیز از کتاب الفتن ابن حماد نقل شده است. و قال: حدّثنا نعیم، حدّثنا الولید و رشدین عن ابن لهیعة عن أبی قبیل عن أبی رومان عن علی، قال: «یبعث السفیانی بجیش إلی المدینة فیأخذون من قدروا علیه من آل محمّد صلّی اللّه علیه و سلّم، و یقتل من بنی هاشم رجالا و نساء فعند ذلک یهرب المهدی و المبیض من المدینة إلی مکة فیبعث فی طلبهما و قد لحقا بحرم اللّه و أمنه». ( ابن طاووس، 1416: 125 )
2:روایاتی که به قتل نفس زکیه اشاره دارند. مطابق این روایات امام مهدی ع در جلسه ای که میان یاران خود در مدینه دارند، یکی از ایشان یعنی محمد بن الحسن معروف به نفس زکیه ( صدوق، 1395ق: ج1، 331 ) را به عنوان نماینده خود برای بیعت به سوی اهل مکه ارسال می دارند. اهل مکه نه تنها دعوت او را نمی پذیرند بلکه او را بین رکن و مقام مسجد الحرام می کشند. طبق روایات بین قتل نفس زکیه و قیام جهانی حضرت تنها 15 روز فاصله خواهد بود. وَ بِالْإِسْنَادِ یرْفَعُهُ إِلَی أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ إِلَی أَنْ قَالَ: یقُولُ الْقَائِمُ ع لِأَصْحَابِهِ یا قَوْمِ إِنَّ أَهْلَ مَکةَ لَا یرِیدُونَنِی وَ لَکنِّی مُرْسِلٌ إِلَیهِمْ لِأَحْتَجَّ عَلَیهِمْ بِمَا ینْبَغِی لِمِثْلِی أَنْ یحْتَجَّ عَلَیهِمْ فَیدْعُو رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِهِ فَیقُولُ لَهُ امْضِ إِلَی أَهْلِ مَکةَ فَقُلْ یا أَهْلَ مَکةَ أَنَا رَسُولُ فُلَانٍ إِلَیکمْ وَ هُوَ یقُولُ لَکمْ إِنَّا أَهْلُ بَیتِ الرَّحْمَةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ الْخِلَافَةِ وَ نَحْنُ ذُرِّیةُ مُحَمَّدٍ وَ سُلَالَةُ النَّبِیینَ وَ إِنَّا قَدْ ظُلِمْنَا وَ اضْطُهِدْنَا وَ قُهِرْنَا وَ ابْتُزَّ مِنَّا حَقُّنَا مُنْذُ قُبِضَ نَبِینَا إِلَی یوْمِنَا هَذَا فَنَحْنُ نَسْتَنْصِرُکمْ فَانْصُرُونَا فَإِذَا تَکلَّمَ هَذَا الْفَتَی بِهَذَا الْکلَامِ أَتَوْا إِلَیهِ فَذَبَحُوهُ بَینَ الرُّکنِ وَ الْمَقَامِ وَ هِی النَّفْسُ الزَّکیةُ فَإِذَا بَلَغَ ذَلِک الْإِمَامَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ أَلَا أَخْبَرْتُکمْ أَنَّ أَهْلَ مَکةَ لَا یرِیدُونَنَا. .. ( مجلسی، 1403: 52، 307 )
3:عن عبد الأعلی الجبلی [الحلبی ] قال: قال أبو جعفر ع یکون لصاحب هذا الأمر غیبة فی بعض هذه الشعاب، ثم أومأ بیده إلی ناحیة ذی طوی، حتی إذا کان قبل خروجه بلیلتین- انتهی المولی الذی یکون بین یدیه- حتی یلقی بعض أصحابه، فیقول: کم أنتم هاهنا فیقولون نحو من أربعین رجلا، فیقول: کیف أنتم لو قد رأیتم صاحبکم فیقولون: و الله لو یأوی بنا الجبال لآویناها معه، ثم یأتیهم من القابلة [القابل ] فیقول لهم- أشیروا إلی ذوی أسنانکم و أخیارکم عشیرة- فیشیرون له إلیهم فینطلق بهم حتی یأتون صاحبهم، و یعدهم إلی اللیلة التی تلیها... (عیاشی،1380ق:ج2، 56 )مطابق این حدیث امام مهدی ع دو شب قبل از خروجش غلام خود را به منظور بیعت با 40 تن به سوی ایشان می فرستد. این حدیث نیز به گونه ای می تواند دلالت بر دوران پایانی ظهور اصغر نماید و ظاهرا مقصود از غیبت او در این دوران، غیبت در دوره کوتاهی است که قبل از ظهور واقع می شود. ( کورانی، 1383: 307 )
4:روایاتی که می گوید امام مهدی ع به همراه 313 تن ( یا گروهی )از کوه طوی فرود آمده، وارد مسجد الحرام می شود و تکیه به کعبه داده و ظهورش را اعلام عمومی می کند. این روایات نشان می دهد که امام ع پیش از آن، با این عده بیعت فرموده و دست کم میان ایشان شناخته شده بوده است. حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ الْحُسَینِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یحْیی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ الرَّازِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی الْکوفِی عَنْ عَلِی بْنِ الْحَکمِ عَنْ عَلِی بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع أَنَّ الْقَائِمَ یهْبِطُ مِنْ ثَنِیةِ ذِی طُوًی فِی عِدَّةِ أَهْلِ بَدْرٍ ثَلَاثِمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا حَتَّی یسْنِدَ ظَهْرَهُ إِلَی الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ وَ یهُزُّ الرَّایةَ الْغَالِبَةَ قَالَ عَلِی بْنُ أَبِی حَمْزَةَ فَذَکرْتُ ذَلِک لِأَبِی الْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ ع فَقَالَ کتَابٌ مَنْشُور. ( نعمانی،1397: 315 )
عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَلَفٍ الْحَدَّادِ [ی ] عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبَانٍ الْأَزْدِی عَنْ سُفْیانَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْجَرِیرِی أَنَّهُ سَمِعَ أَبَاهُ یقُولُ النَّفْسُ الزَّکیةُ غُلَامٌ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ یقْتَلُ بِلَا جُرْمٍ وَ لَا ذَنْبٍ فَإِذَا قَتَلُوهُ لَمْ یبْقَ لَهُمْ فِی السَّمَاءِ عَاذِرٌ وَ لَا فِی الْأَرْضِ نَاصِرٌ. فَعِنْدَ ذَلِک یبْعَثُ اللَّهُ قَائِمَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی عَصَبَةٍ لَهُمْ أَدَقَّ فِی أَعْینِ النَّاسِ مِنَ الْکحْلِ إِذَا خَرَجُوا بَکی لَهُمُ النَّاسُ لَا یرَوْنَ إِلَّا أَنَّهُمْ یخْتَطِفُونَ یفْتَحُ اللَّهُ لَهُمْ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا أَلَا وَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا أَلَا إِنَّ خَیرَ الْجِهَادِ فِی آخِرِ الزَّمَانِ. ( طوسی، 1411: 464 )
نتیجه
مطابق روایات، «ظهور» کلمه ای است که باید آن را به معنی پیدایی امام مهدی ع بدانیم. بنابراین تفسیر ظهور صغری یا اصغر به شیوع نام امام مهدی ع در دوران معاصر و انقلاب اسلامی ایران و رشد اقتصادی و علمی در عصر حاضر و قرب ظهور، مخالف معنای روایی ظهور است. ضمنا تعریف ظهور صغری یا اصغر به معنی امکان ارتباط با امام عصر ع در عصر غیبت کبری همانند عصر غیبت صغری و گسترش ارتباط با امام به صورت ملاقات، تعریف هایی است یا با اصول و مبانی شیعی در معارف مهدوی (عدم امکان ارتباط با امام عصر ع در دوران غیبت کبری همانند غیبت صغری ) و یا صرف ادعا بوده و قابل اثبات نیست. در مقابل تفسیر ظهور صغری به معنی «ظهور غیر علنی و محدود امام مهدی ع بعد از خروج سفیانی و ندای آسمانی (همانند دوره غیبت صغری)» معنایی است که است که هم با معنای روایی «ظهور» سازگار بوده و هم قابل استناد به روایاتی از اهل بیت ع است.
منابع
1.بستر پیدایش بابیت و بهائیت، عزالدین رضا نژاد، انتظار سال دوم، شماره چهارم، تابستان 1381
2.انتظار، سال دوم، شماره پنجم، پاییز 1381
3.انتظار، سال اول، شماره دوم، زمستان 1380
4.سایت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.
5.کمال الدین و تمام النعمة، ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، اسلامیه، تهران، 1395 ق، چاپ: دوم
6.دیدار در عصر غیبت از نفی تا اثبات، جواد جعفری، موسسه آینده روشن، قم، 1389
7.سبحانی نیا، محمد تقی، نظریه تغییر و تاثیر آن در زمینه سازی ظهور، فصل نامه علمی پژوهشی مشرق موعود، سال سوم شماره یازدهم، پاییز
8.معجم مقاییس اللغة، ابی الحسین احمد ابن فارس بن زکریا، دار احیاء التراث العربی، 1422، بیروت، لبنان.
9.سیوطی، عبد الرحمن بن ابی بکر، تعلیق: مصطفی الحسینی الدشتی، قم، دارالتفسیر، 1378.
10.معارج الوصول الی معرفة فضل آل الرسول، زرندی شافعی،
11.المستدرک علی الصحیحین،
12.الفتن و الملاحم، ابن حماد
13.کتاب الغیبة، شیخ طوسی ره
14.تفسیر قمی،
15.کتاب الغیبة نعمانی.