قصههایی که در آن شخصیتهای حیوانی به صورتهای مختلف نقشی دارند، حیطهی گستردهای را تشکیل میدهند و به انواع و شاخههای مختلفی تعلق میگیرند. یکی از انواعی که در آن شخصیتهای حیوانی جایگاهی اصلی دارند، افسانههای پندآموز یا فابلها هستند. البته شخصیتهای حیوانی در قصههای پریان نیز گاهی نقشی دارند. حتی در اسطورهها نیز گاهی شخصیتهای حیوانی حضور دارند. اما در اینجا منظور از قصهی حیوانات، اشاره به نوع ادبی و دستهی خاصی است که با انواع دیگر، مثل افسانههای پندآموز و قصههای پریان، متفاوت است. اصطلاح قصهی حیوانات را در اینجا برای آن دسته از داستانها به کار میبریم که اولاً برخلاف افسانههای پندآموز و قصههای پریان و اسطورهها که از فرهنگ عامه آمدهاند، نویسندهی مشخصی دارند و ثانیاً برخلاف قصههای پندآموز، این شخصیتهای حیوانی، انسانهایی نیستند که صورتک حیوانی بر چهره زده و آشکارا برای پندها و نکات سیاسی و اخلاقی طرح شده باشند. به هر حال با توضیح کوتاهی که دربارهی این داستانها میآوریم، شاید از سایر قصههایی که شخصیتهای حیوانی در آن هستند، متمایز شوند.
دستهبندی قصههای حیوانات
قصههای حیوانات به مفهومی که در اینجا مورد نظر ماست به سه دسته تقسیم میشوند:
1. قصههایی که در آن شخصیتهای حیوانی به عنوان حیوان واقعی و با بهرهگیری از اصول واقعگرایی تصویر شدهاند؛
2. قصههایی که در آن حیوانات به عنوان حیوان حقیقی اما دارای قدرت بیان یا به صورت سخنگو به تصویر کشیده شدهاند؛
3. قصههایی که در آن شخصیتهای حیوانی به عنوان سمبل یا نماد برای اشاره به انسانها و دنیای آنها به کار رفتهاند.
حیوان به عنوان حیوان واقعی
در این داستانها حیوانات با همان غرایز طبیعی و صفات نوعی خود و آنطور که در واقعیت هستند و ما آنها را مشاهده میکنیم، تصویر میشوند. در این داستانها گویی نویسنده همچون یک ناظر، دنیای حیوانات را از بیرون مشاهده و حرکات و رفتار آنها را با دقت و صحت ثبت میکند و به رشتهی تحریر میکشد. این حیوانات ممکن است جانوران وحشی باشند یا حیوانات خانگی یا چهارپایانی که برای انسان کار میکنند. این حیوانات تکلم نمیکنند و اگر آوایی یا صفیری سر میدهند، مفهومی جز آنچه در دنیای حیوانات جاری است ندارد. مثلاً ممکن است گربه از روی رضایتخاطر خُرخُر کند یا شیر از روی خشم بغُرد یا سگ در پیشواز از صاحبش پارس کند. اینها همه چیزهایی است که در دنیای حیوانات به طور واقعی وجود دارد.
نویسندهی این قصهها قاعدتاً باید با نحوهی زیست و غرایز و رفتار حیواناتی که در داستان تصویر میکند، آشنا باشد. برای مثال، اگر دربارهی شکار روباه چیزی مینویسد، باید حقیقتاً شیوهها و شگردهای شکار این حیوان را بشناسد و بداند که طعمهی این حیوان چه خزنده یا پرندهای است و چگونه آنها را به دام میاندازد. سپید دندان، نوشتهی جک لندن، از جملهی این داستانهاست.
حیوان همچون حیوان، اما سخنگو
در این نوع داستانها، حیوانات دارای سرشت و زیست حیوانی و رفتار منطبق با جنس و نوع خود هستند، اما در عین حال مانند انسانها از قدرت سخن گفتن و اندیشیدن برخوردارند. در این قصهها شخصیتهای حیوانی ممکن است متأثر و متعجب شوند یا به یکدیگر هشدار دهند، ولی این حالتها در چارچوب دنیای حیوانی و زیست حیوانی خودشان جریان پیدا میکند. ممکن است شخصیتهای حیوانی دربارهی مسائل خودشان به تفصیل حرف بزنند یا گفتوگو کنند، اما در پس این گفتوگوها منظورهای اخلاقی یا سیاسی و جز اینها نهفته نیست. این شخصیتهای حیوانی سمبل انسانها و بیانگر مسائل دنیای انسانها نیستند و تنها وجه اشتراک آنها با انسان سخن گفتن است. نهایت این که ممکن است با زبان استعاره برخی از مسائل انسانی را بیان کنند.
حیوان به عنوان نماد (سمبل)
در این داستانها شخصیتهای حیوانی سمبل و نماد انسان هستند و رفتار و انگیزه و مسائل آنها مسائل انسانی است. آنها همچون انسانها در نقشهای عاقل یا نادان، درستکار یا نادرست، عادل یا ستمگر، ترسو یا دلاور ظاهر میشوند و در پس کردار و گفتارشان منظورهای اخلاقی، دینی، سیاسی و جز اینها نهفته است. در این قصهها نویسنده ممکن است به دلیل علاقهی بچهها به داستانهای مربوط به حیوانات یا ملاحظات سیاسی یا حتی سهولت کار، به جای این که انسانها را موضوع قصه قرار دهد، حیوانها را به عنوان شخصیت و موضوع داستان انتخاب کند. ماهی سیاه کوچولو از جملهی این نوع داستانهاست.
این دسته از قصههای حیوانات هم با افسانههای پندآموز و هم با قصههای پریان وجه اشتراک زیادی دارند. وجه اشتراک آنها با افسانههای پندآموز (فابلها) این است که شخصیتهای حیوانی سمبل آدمیان هستند و مسائل آنها مسائل دنیای انسانهاست و مانند انسانها با یکدیگر سخن میگویند. با این حال یک تفاوت مهم آنها را از افسانههای پندآموز جدا میکند. در قصههای پندآموز، شخصیتهای حیوانی در واقع پند مجسم هستند. به سخن دیگر آنها پندهای اخلاقی، سیاسی و دینی معین هستند که صورتک حیوان بر چهره زدهاند. وجه اشتراک این دسته از قصههای حیوانات با قصههای پریان نیز زیاد است. اما وجه تمایز آنها با قصههای پریان که از فرهنگ عامه گرفته شده، این است که نویسندهی معین و مشخص دارند، در حالی که قصههای پریان نویسندهی معینی ندارد و محصول هنر مشترک قومی، ملی و حتی گاهی فراملیاند. دستهای از قصههای پریان که نویسندگان معاصر از جمله هانس کریستین آندرسن آفریدهاند، با این نوع از داستانهای حیوانات وجوه اشتراک زیادی دارند و گاه متمایز کردن آنها از یکدیگر ممکن نیست.
چهرهپردازی از حیوانات در قصههای واقعگرای حیوانات
چهرهپردازی از حیوانات در ادبیات واقعگرا تحولاتی را طی کرده است که خود داستان درازی دارد و اینجا تنها میتوان حَسَب حال به آن اشارهای کرد.
در نخستین داستانهای رئالیستی، چهرههای مثبت در میان حیوانات آنهایی هستند که برای بقای خود در برابر دشمنان، قهرمانانه پیکار میکنند. در رفتار این قهرمانان از دنیای حیوانات خصوصیاتی را مییابیم که نمونهی آنها نزد انسانها فضیلتی شایستهی ستایش بهشمار میآید. این حیوانات قهرمان مظهر پایداری در مِهر، فراست، وفاداری، عشق مادری و شرافت هستند. البته این صفات در دنیای حیوانات نمیتواند صفات اخلاقی به شمار آید، زیرا اخلاق تنها در میان انسانها که موجودات خودآگاه هستند و درجامعه زندگی میکنند معنی پیدا میکند، اما نویسندگان با تصویر قهرمانانی با این صفات میخواهند صفات اخلاقی مثبت را برای خوانندهی کودک بستایند. در یکی از این داستانها به نام به بهای زندگی روباهی تصویر شده است که برای دور کردن تازیها از کُنام خود- جایی که جفت و تولههای بیدفاعش در آن هستند- سگهای شکاری را میفریبد و به دنبال خود میکشاند و عاقبت توسط آنها از پا درمیآید. او با این فداکاری به مقصود خود که دور کردن تازیها و شکارچیان از کُنام خود و نجات خانوادهی بیدفاعش میباشد، دست مییابد.
در اوایل قرن بیستم، این سنتِ در چهرهپردازی از حیوانات قهرمان متحول شد. از این پس حیوان قهرمان حیوانی نبود که برای بقای خود و نجات تولههایش با دشمنان تا پای جان پیکار میکرد، بلکه حیوانی اهلی بود که انسانها را از مهلکهی هجوم جانوری وحشی نجات میداد. در چنین گرایشی از داستاننویسی طبیعتاً انسان نیز به عنوان چهرهی اصلی وارد داستان شد. در این داستانها به جای خرسی که برای نجات تولههای خود نبرد کند، سگی که برای دفاع از صاحب خود به خرس حمله میکند، به عنوان قهرمان وارد داستان شدند. در این داستانها حیوانی که دارای توانمندی خاصی است، قهرمان قصه نیست، بلکه حیوانی که برای دفاع از صاحب خود جانش را به خطر میاندازد، بهمثابهی قهرمان تصور میشود.
در داستانی به نام پسرک، سگی به نام کولی برای دفاع از جان ارباب کوچک خود به استقبال نیش مار زنگی میرود. در داستان سپید دندان، نوشتهی جک لندن، سگ قهرمان از صاحب خود در برابر انسان دیگری دفاع میکند.
داستان زیبای مشکی از زمره قصهی حیوانات از نوع دوم است. در اینجا اسبی به نام مشکی، ضمن داشتن سایر جنبههای رئالیستی به زبان انسان تکلم میکند. این حیوان نیز از این حیث قهرمان است که جان صاحب خود را نجات میدهد.
در دههی اخیر نوعی جریان تازه در قصههای حیوانی پیدا شد که در چهارچوب ادبیات رمانتیکی قرار میگیرند. در این داستانها حیوانات قربانیانی هستند که مورد ستم انسانها واقع میشوند و به دست آنها طعمهی مرگ میگردند. این داستانها با این گرایش نوشته شدهاند که به کودکان بگویند حیوانات نیز مثل انسانها حقوقی دارند. در این داستانها حیوان از پیچیدگیهای طبیعی و غریزی خاص خود فاصله میگیرد و به همین دلیل منتقدان آن را نمیپسندند و به عنوان جریانی کمارزش ارزیابی میکنند. به گفتهی این منتقدان؛ وقتی حیوانات، نه به عنوان سمبل و استعاره، بلکه به صورت حیوان حقیقی تصویر میشوند؛ باید غرایز و حیات طبیعی آنها با دقت و صحت علمی نشان داده شود تا کودک دچار اشتباه و شناخت نادرست نشود. در افسانههای پندآموز چنین شبههای برای کودک ایجاد نمیشود، زیرا سایر عناصر داستان به او این امکان را میدهد که حیوان را همچون نماد در نظر بگیرد، نه حیوان حقیقی. اگر قرار است حیوان به عنوان قربانی خودخواهی انسان تصویر شود، بهتر است مثل سپید دندان مشخصات غریزی و نوعی خود را داشته باشد.