آمارهای اعلام شده در اطلس «مسایل اجتماعی ایران» درخصوص وضعیت آسیبهای اجتماعی، بر اساس دادههای پزشکی قانونی و مستندات ثبت شده منتشر شده است، اما نه تنها آمار جامع و کاملی نیست، بلکه به گفته برخی تحلیلگران حوزه زنان و کودکان، آماری پرابهام است.
به گزارش ، جهان صنعت نوشت: یکی از این آسیبها که مورد بررسی تفکیکی در استانها قرار گرفته، مربوط به همسرآزاری است. در این آمار که به ترتیب استانهای زنجان، البرز و یزد به عنوان استانهای دارای بیشترین میزان همسرآزاری عنوان شدهاند علامت سوال بزرگی در ذهن فعالان حقوق زنان و فعالان اجتماعی ایجاد کرده است. اینکه یزد وقتی یکی از استانهای دارای آمار پایین طلاق ظرف سالهای گذشته بوده، چطور در زمینه همسرآزاری در کل کشور در رتبه سوم است.
در همین زمینه با طاهره پژوهش، فعال اجتماعی گفتوگو کردیم و ارزیابی او از شکلگیری چنین توازنی در استانهایی با روحیات و امکانات متفاوت و حتی فرهنگ جمعی مختلف را جویا شدیم.
در آمارهای مبهم «اطلس مسایل اجتماعی ایران» خشونت پنهان لحاظ نشده است
طاهره پژوهش ابتدا این آمار را ابهامآمیز توصیف کرده و در انتقاد از نحوه آمار همسرآزاری در سیستان و بلوچستان میگوید: درخصوص وضعیت همسرآزاری دراستان سیستان و بلوچستان که در رتبه دوم کمترین میزان همسرآزاری کشور اعلام شده است، باید پرسید آیا بسیاری از زنان سیستان و بلوچستان اصلا نسبت به مراجعه به پزشکی قانونی آگاهی دارند که بخواهند برای ثبت شکایت خود به آنجا بروند و گزارش دهند؟ آنان تا چه حد میدانند اتفاقات گستردهای که در نقض حقوقشان رخ میدهد، آزار محسوب میشود؟ وقتی زنی در سیستان و بلوچستان 13 فرزند دارد، نه کودکی داشته و نه از حقوق خود در زنانگیاش اطلاعی دارد، خودبهخود دچار آزارهای فراوانی شده است، این زن که به جایی برای شرایط طی شدهاش مراجعه نکرده آیا در آمارها ثبت میشود؟ در واقع این دست زنان، هرگز برای ثبت آن آزارها اقدام نمیکنند که در آمار استانی ثبت شود.
به گزارش اسکاننیوز، این فعال اجتماعی در خصوص آمار هرمزگان نیز ادامه میدهد: در بخشهایی از استان هرمزگان دختران کمتر از 16 سال ازدواج میکنند و در 18 سالگی 3 کودک دارند، یا دختر بالای16 سال در قشم، دختری با سن بالا محسوب میشود که دیگر کسی سراغ او نمیآید، این امر کودکآزاری و همسرآزاری توامان محسوب میشود.
این نمونههای فراوان که در خانه به خانه این استان رخ میدهد کجا ثبت شده است تا بتوان در آمار هرمزگان آن را جای داد؟ وقتی کودکی زیر 15 سالگی ناچار به ارتباط جنسی با مردی بسیار بزرگتر از خود میشود، برای او همسرآزاری جسمی محسوب میشود. با این وضعیت چطور هرمزگان رتبه سوم کمترین میزان همسرآزاری را دارد؟! این یعنی چنین مواردی در بررسی همسرآزاریها مورد توجه قرار نگرفته و همه این موارد پنهان است.
وی تاکید میکند: شاید بتوان گفت حداقل در استانهایی که رقم بالایی برای همسرآزاری در آنها ذکر شده از جمله زنجان، البرز و یزد که رتبههای اول تا سوم میزان همسرآزاری در کشور را دارند، آگاهی نسبت به تضییع حقوق و مراجعه به پزشکیقانونی بالاست اما این معنای مثبتی ندارد و تمام واقعیت درخصوص وضعیت همسرآزاری در این استانها را نشان نمیدهد.
در نقاطی از تهران برخی زنان حتی حق موبایل داشتن ندارند!
به گفته این فعال اجتماعی، ما با خشونت پنهانی در جامعه روبهرو هستیم. وی با ذکر مثالی از وضعیت تضییع حقوق زنان و همسرآزاری در پایتخت میگوید: من در منطقه سنگلج با تعدادی از زنان جوانی که در سنین پایین ازدواج کردهاند کار میکردم. آنها حتی از داشتن موبایل محروم بودند زیرا همسرانشان میگفتند نمیدانیم وقتی در خانه نیستیم با چه کسانی ارتباط دارید. اما این زنان نمیدانستند که از بدیهیترین حقوق خود محروم میشوند. وقتی از آنها واکنششان را میپرسیدم، میگفتند: «خب شوهرم بددله، اشکال نداره».
در واقع از اینکه در حق آنها ظلم میشود هیچ آگاهی ندارند. میگویند اگر پولی لازم داشته باشیم یا اتفاقی بیفتد و تلفن در منزل نباشد، به تلفن مغازهها مراجعه میکنیم و تماس میگیریم. وضعیت به گونهای بود که اگر تلفن خانه اشغال میشد، همسر زن سوار موتور میشد و خود را به خانه میرساند تا ببیند زن با چه کسی صحبت میکند! به نظر من وضعیت همسرآزاری گستردهتر از ارقامی است که منتشر شده است و این تحلیلهای آماری نمیتواند منطبق بر واقعیت درون جامعه باشد.
اولین باری که لاک زدم ناخنم را کشیدند
این دست رفتارها و آزارها و تضییع حقوق بدیهی انسانی زنان، فقط وضعیت منطقهای در قلب تهران است که هرگز در جایی اعلام و ثبت نمیشود. پژوهش در نمونه دردناک دیگری درخصوص این عدم آگاهی از آزار در میان زنان عنوان میکند: در منطقه 12 برای 25 زن کلاس درس گذاشته بودم که اینها در سنین زیر 15 سال ازدواج کرده بودند. برخی از این زنان در مورد اولین کارهای زنانهای که برای خود انجام داده بودند، میگفتند: اولین باری که ناخنم را لاک زدم، ناخنم را کشیدند.
اولینباری که موهایم را رنگ کردم، موهایم را تراشیدند. برخی از آنها در بیان خواستههایشان میگفتند: «مرگ. فقط مرگ میخواهیم در این زندگی». همه اینها مصداق خشونت علیه زنان و همسرآزاریهایی است که در لایههای مخفی خانهها رخ میدهد و هرگز در جایی ثبت نمیشود، چون نه آگاهی دارند و نه جرات شکایت دارند.
وقتی مبنای آموزشی، تحقیر و ارعاب دانشآموزان است، خشونت درجامعه گسترش مییابد
این فعال اجتماعی تاکید میکند مردان نیز مورد آزار قرار میگیرند و عمدتا آگاهی در مورد مسایل مختلف ندارند.
پژوهش در ادامه بیان میکند: شماره 123 اورژانس اجتماعی را حین کار به زنان و کودکان میدهیم اما از مدیر مدارس تا پدرو مادرها و همسران از این موضوع ناراحت میشوند. این تنها اقدام پیشگیرانهای است که در میان آگاهیهایی که به آنها حین آموزش میدهیم، میتوانیم انجام دهیم. اما مثلا مدیر مدرسه میگوید: اگر دانشآموز نترسد از ما حساب نمیبرد و نمیتوان آنها را کنترل کرد. وقتی هنوز در مدارس ما مبنا بر تحقیر و توهین و ارعاب کودکان است خود به خود خشونت گسترش مییابد.
براساس همین سیستم تربیتی در نهادهای آموزشی ما کودکان را با الفبای خشونت تربیت میکنند و آنها هم رشد پیدا میکنند و در آینده منجر به بروز آن در زندگی مشترک و همسرآزاری میشود. چون یاد نگرفته بسیاری از الفاظ و کلام و رفتارهایش در قبال همسرش آزار محسوب میشود. وی که همزمان فعال حقوق کودکان نیز است، خاطرنشان میکند: تمام تاکید من روی آموزش به زنان درخصوص حقوقشان است تا از بدیهیترین حقوق خود آگاه شوند و بتوانند هنگام تضییع آن، به پزشکیقانونی و مراجع قضایی مراجعه کنند.