مقدمه
بر اساس فلسفه تاریخ شیعی از سنن محوری حاکم بر روند حرکت تاریخ، درگیری مدام دو جبهه حق و باطل با سرپرستی اولیاء حق (ائمه نور) و اولیاء طاغوت در طول تاریخ می باشد. دو جبهه ای که همواره توسط خدای متعال امداد می شوند «کلًّا نُمِدّ هَؤُلَاءِ وَهَؤُلَاءِ منْ عَطَاء رَبّک وَمَا کانَ عَطَاء رَبّک مَحْظُورًا» (اسرا، 20) و البته جبهه حق همواره از امداد خاص هم برخوردار می باشد. این دو جریان تاریخی همواره به دنبال تغییر مناسبات عالم به نفع تقویت جبهه خود و نابودی جبهه مقابل می باشند و در تمامی روابط اجتماعی و تکوینی عالم تصرف کرده و به دنبال شکل دهی عالمی متناسب با خواست، اراده و اهداف و مبانی خود می باشند. به عبارت دیگر در این عالم تکلیف، امکان تحقق دو جامعه حق و باطل و دو تمدن الهی و الحادی با تمام لوازم تمدنی اعم از علوم حق و باطل و معادلات حق و باطل جهت تصرف در عالم و آدم می باشد.
بر این اساس ظرفیت هدایت اولیاء الهی با محوریت ائمه نور(ع) شکل دهی عالمی نورانی و خروج از عالم ظلمت و جهل است. به عبارت دیگر براساس معارف ناب شیعی نه تنها تمامی هستی تکویناً به واسطه جریان اراده تکوینی ائمه نور(ع) سرپرستی می شوند[1] بلکه تکامل تاریخی انسان و جامعه انسانی و رسیدن به مقام توحید و قرب الهی تنها در سایه جریان ولایت ائمه نور(ع) و تولی تام به ولایت آنان می باشد. یعنی رسیدن به مقام توحید و تولی تام به ولایت حضرت حق در همه شئون حیات و مسیر بندگی جز از طریق تولی تام به ولایت ائمه نور(ع) امکان پذیر نمی باشد چرا که آنئان «ارکان توحیدک» و «دعائم دینک» «محال معرفه الله» و «مساکن برکه الله» و «معادن حکمه الله»... و «المخلصین فی توحید الله» (زیارت جامعه) هستند. لذا جز از طریق این انوار مقدسه عبادتی و معرفتی و رسیدن به مقام توحید امکان پذیر نمی باشد. «بنا عبد الله و بنا عرف الله» (کلینی، 1411ق، ج 1، ص145) اما در اینکه چرا این مقام به انوار مقدسه چهارده معصوم(ع) توسط حضرت حق تفویض شده است اسراری نهان نهفته است که طبق بعضی از روایات سرّ این برتری، سبقت گرفتن ایشان در امر توحید و معرفه الله و تنزیه و تقدیس خداوند است. ولی با این حال تبیین علت این برتری و پی بردن به منزلت و مقامات معصومین(ع) از افق فهم ما خارج است. و به تعبیر امام رضا(ع) «چشم ها هم نمی تواند امام را شکار کند تا چه برسد دست شما به امام برسد » (کلینی، 1411ق، ج 1، ص145).
با این توجه ظرفیت فعل، قول و تقریر ائمه نور(ع) هدایت کل عالم و تمامی جوامع در تمامی ادوار تاریخ می باشد و از میان افعال معصومین (ع) بتوان حادثه عاشورا را نقطه عطف تاریخ بشری دانست که حتی حادثه عظیم بعثت نبی اکرم(ص) مرهون این حادثه عظیم است چرا که اگر عاشورا نبود اسلامی نبود. «انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید» (سید بن طاووس، 1387، ص11).
آنچه در باب حادثه عاشورا باید مورد توجه قرار گیرد تجلی عینی تمامی اسلام و مکارم اخلاقی در مقابل تمامی کفر و رذائل شیطانی است ولذا این حادثه و تمامی حلقات متصل به آن به خوبی باید مورد دقت و ژرف اندیشی قرار گیرد و نقش این حادثه در بنای جامعه ایمانی ملاحظه گردد. اینکه در روایات و سیره اهل بیت(ع) فضیلت های فراوانی بر بکا و زیارت سیدالشهدا(ع) تأکید شده همه خبر از شکل دهی جامعه ایمانی بر پایه محبت و زیارت است. یکی از جلوه های بی نظیر این حادثه، راهپیمایی عظیم اربعین است که در آن ناب ترین جلوه های زیست مؤمنانه ظهور پیدا می کند. تحقق این حادثه در این شرایط خاص جهانی که ارزش ها و فرهنگ مدرنیته، فرهنگ غالب جهان امروز گردیده است نشان امکان خروج از هژمونی حاکم ارزش های مادی دنیای امروز است. اگر انقلاب اسلامی ایران که خود بر پایه نهضت حسینی و اسلام ناب شکل گرفته است موج بیداری انسانی و اسلامی را در جهان امروز و جهان اسلام ایجاد کرده است، شکل گیری تمدن اسلامی هم که افق حرکت انقلاب اسلامی می باشد تنها بر پایه حادثه عاشورا و حلقات متصل به این حادثه همچون زیارت اربعین می باشد. به نظر نگارنده زیارت اربعین با جلوه های ناب آن به خوبی راه را برای تحقق تمدن اسلامی هموار می کند و انقلاب اسلامی ایران از بستر چنین حادثه ای می تواند به ایده تمدن اسلامی در دنیای امروز جامه عمل بپوشاند.
در این مقاله به صورت اجمالی به نقش این حادثه در تحقق تمدن اسلامی پرداخته می شود و البته قبل آن تمدن اسلامی و ارکان آن تعریف می گردد و سپس به بررسی تأثیر این حادثه در ابعاد مختلف تمدن اسلامی پرداخته می شود و در آخر راهبردهایی اساسی در باب بالندگی این حرکت عظیم بشری ارائه می گردد.
1- مفهوم تمدن
کلمه «تمدّن» در زبان عربی از «مدن» اخذ شده است که به معنای اقامت کردن و پیدا کردن اخلاق شهرنشینان است. (معلوف، 1374، ج 2، ص1766) این کلمه ترجمه «Civilization » است که از کلمه لاتینی «Civilis»، متعلّق به کلمه «vivis» یعنی «شهرمند» مشتق شده است. یونانی های باستان با این کلمه نشان می دادند که شهر را مجموعه ای از نهادها و روابط اجتماعی می دانند که شکل برتری از زندگی است. (دورانت، 1368، ص256) در فرهنگ های فارسی نیز «تمدّن» به معنای شهرنشین شدن، به اخلاق و آداب شهریان خوگرفتن، همکاری افراد یک جامعه در امور اجتماعی، اقتصادی، دینی، سیاسی و مانند آن آمده است. (معین، 1371، ص1139) اگرچه، هم در زبان شرقی و هم در زبان لاتین، انتساب به شهر و شهرنشینی ملاک تمدّن است، اما باید توجه داشت که تمدّن لزوماً به معنای شهرنشینی نیست، بلکه انسان متمدّن انسانی است که وارد مرحله شهرنشینی شده است. در واقع، شهرنشینی معلول تمدّن بوده است، نه علت آن. بر همین اساس جان برنال می گوید: شهر جزو تمدّن است، نه اینکه شهرنشینی، تمدّن را به وجود آورده باشد (برنال، 1380، ص86- ).
اما در باب معنای اصطلاحی تمدن با تلقی های گوناگونی روبرو هستیم که نوعاً در تعریف ها با رویکردهای مختلف روبرو می باشیم. پیش از ارائه بعضی از این تعاریف، این نکته را باید در نظر داشت که «تمدّن» مفهومی بدیع و نسبتاً جدید است و در طول سده های اخیر، دچار تحوّل مفهومی نیز شده است. اصولاً این اصطلاح از قرن 18 و در عصر روشنگری پدید آمد، هر چند واقعیت آن از گذشته موجود بوده است. حال با در نظر داشتن نکته مزبور، این واژه از منظر بعضی از اندیشمندان مغرب زمین و گروهی از متفکران مسلمان اینگونه تعریف گردیده است.
از نظر ویل دورانت «تمدّن نظامی است اجتماعی که موجب تسریع دستاوردهای فرهنگی شده و به منظور بهره گیری از اندیشه ها، آداب و رسوم و هنر، دست به ابداع و خلّاقیت می زند؛ نظامی است سیاسی که اخلاق و قانون، نگهدارنده آن می باشد و نظامی است اقتصادی که با تداوم تولید، پایدار خواهد ماند (دورانت، 1368، ج 1، ص3).
ساموئل هانتینگتون «تمدّن» را بالاترین گروه بندی فرهنگ و گسترده ترین سطح هویّت فرهنگی به شمار می آورد. (هانتینگتون، 1374، ص47) هنری لوکاس «تمدّن» را پدیده ای به هم تنیده می داند که همه رویدادهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حتی هنر و ادبیات را دربر می گیرد (لوکاس، 1366، ج1، ص7و16 ).
از نظر آرنولد توین بی، «تمدّن» حاصل نبوغ اقلّیت مبتکر و نوآور است. (ولایتی، 1382، ج 1، ص30 ) یعنی در جامعه، طبقه ممتازی وجود دارد که واجد نبوغ و ابتکار و نوآوری است و در اثر تحوّلات و سیر تکامل جامعه، تمدّن را پدیدار می نماید.
متفکران مسلمان نیز تعاریف خاص خود را از «تمدّن» دارند. ابن خلدون تمدّن را حالت اجتماعی انسان می داند. از نظر ابن خلدون، جامعه ای که با ایجاد حاکمیت، نظم پذیر شده، مناصب و پایگاه های حکومتی تشکیل داده تا بر حفظ نظم نظارت نماید و از حالت زندگی فردی به سوی زندگی شهری و شهرنشینی روی آورده و موجب تعالی فضایل و ملکات نفسانی، چون علم و هنر شده، حایز «مدنیّت» است (ابن خلدون، 1375، ج 1، ص75 76).
علّامه محمّدتقی جعفری «تمدّن» را این گونه تعریف می کند: «تمدّن تشکّل هماهنگ انسان ها در حیات معقول با روابط عادلانه و اشتراک همه افراد و گروه های جامعه در پیشبرد اهداف مادی و معنوی انسان ها در همه ابعاد مثبت است» (جعفری، 1359، ج 5، ص161 ).
با بررسی تعاریف یاد شده به خوبی مشخص می گردد که در باب تعریف تمدن تنها نباید به بخش نرم افزاری تمدن توجه داشت و حتی تمدن را به مفهوم فرهنگ فروکاست چنانکه برخی فرهنگ و تمدن را مترادف با یکدیگر قلمداد می نمایند. از جمله ادوار تایلور که در این باره چنین می گوید:
«کلمه فرهنگ یا تمدن به مفهوم وسیع کلمه که مردم شناسان به کار می برد. عبارت از ترکیب پیچیده ای شامل علوم، اعتقادات و هنرها، اخلاق و قوانین و آداب و رسوم و ادات و اعمال دیگری است که به وسیله انسان در جامعه خود به دست می آید » (روح الامینی، 1379، ص48).
بر همین اساس در تعریف جامع تمدن که به نظر می رسد تعریف دقیق تری می باشند می بایست معنایی فراگیر قائل شدکه علاوه بر جنبه نرم و فرهنگی حیات اجتماعی، مجموعه عناصر اقتصادی، سیاسی، تکنیک ها، سازمان های اجتماعی و خلاصه جنبه های سخت در یک جامعه را هم مد نظر داشت. در فرهنگ لالاند[2] «یک تمدن مجموعه ای است از پدیده های اجتماعی که قابل انتقالند و جنبه های مذهبی، اخلاقی، زیباشناسی، فنی، علمی مشترک در یک جامعه یا چند جامعه مرتبط با یکدیگر را به خود می گیرند» (ساروخانی، 1375، ج1، ص99).
البته همان گونه که در تعریف لغوی بیان گردید در تعریف اصطلاحی هم کسانی هستند که تمدن را در جلوه های فرهنگ مادی و تجسم آن را در شهرنشینی خلاصه می کنند (روح الامینی، 1379، ص50).
بر این اساس به خوبی می توان به چند ویژگی مفهوم تمدن اشاره نمود:
الف) تمدن آنچنان که از کلمه لاتینی شهرنشین بودن یا شهروندان (civis) و شکل وصفی آن (civilis) مشتق می شود، متقوم به شکل گیری یک نظام اجتماعی قانون مند است.
ب) گسترة یک تمدن به مراتب بیشتر از یک حکومت و یا حتی یک فرهنگ خاص می باشد و بالطبع عمر طولانی تر از عمر حیات اجتماعی یک جامعه خاص را دارد.
ج) تمدن هم یک جنبه سخت و هم یک جنبه نرم دارد که فرهنگ به عنوان جنبه نرم یک تمدن، زیر بنای ساخت یک تمدن است و بعد عقلانیت یک تمدن که اساس یک تمدن است بازگشت به بعد فرهنگی آن می کند. البته تمدن تنها به این جنبه نباید خلاصه شود بلکه جنبه های سخت تمدن همچون ساختارها، محصولات و.. . هم مطرح می باشد.
د) هر تمدنی دارای نظامات اجتماعی متعددی می باشد که اساساً همین نظامات هستند که تمامیت یک تمدن را محقق می سازد مانند نظام های حقوقی، تربیتی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و دیگر نظامات کلان و خرده نظامات که به صورت هماهنگ تعین بخش می باشند (آشوری، 1381، ص128).
ه) شکل گیری یک تمدن محصول هماهنگی نظامات اجتماعی خاصی است که به پذیرش اجتماعی» رسیدند و نهادینه شده اند و لذا اگر مؤلفه های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در یک جامعه به پذیرش اجتماعی نرسد هرگز شکل تمدنی به خود پیدا نخواهد کرد.
1-1- ارکان تمدن
در باب مؤلفه ها و ارکان اصلی یک تمدن و سهم تأثیر هر یک در ساخت یک تمدن برخی چهار رکن را مطرح کرده اند: پیش بینی و احتیاط در امور اقتصادی، سازمان سیاسی، سنن اخلاقی، کوشش در راه معرفت و بسط هنر.
در نظر ویل دورانت، عوامل تمدن عبارت اند از شرایط معرفت الارضی، جغرافیایی، اقتصادی، زیستی، روانی، نظم سیاسی، وحدت زبانی و قانون اخلاقی و از نظر او اهمیت عوامل و اوضاف و احوال اقتصادی در شکل دهی به یک تمدن بیش از عوامل دیگر است (دورانت، 1387، ج1، ص307).
بعضی دیگر سازه های یک تمدن را نظامات مختلفی همچون نظام اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، حقوقی، ارزشی، تاریخی و.. . دانسته اند.
شاید بتوان با نظری دقیق سه رکن اصلی یک تمدن را «نظام گرایش، نظام اندیشه و فرهنگ، سبک زندگی ونظام محصولات» دانست که در تقوم با یکدیگر هویت تمدنی خاصی را شکل می دهند. بر خلاف بسیاری از دیدگاه ها که فرهنگ را روح و پایه اصلی تمدن مطرح می کنند، با نظر دقیق می توان گفت که اگر چه فرهنگ پایه و اساس شکل گیری عینیت های تمدنی است و تمامی الگوها، مدل ها، ساختارها و دانش ها و علوم بستر شکل گیری محصولات «سیاسی، فرهنگی و اقتصادی» را در سطوح مختلف فراهم می آورند اما فرهنگ خود در بستر نظام گرایشات، تمایلات، عاطفه ها و اخلاق اجتماعی شکل می گیرد و ظهور و بروز آن در سبک زندگی و محصولات تمدنی می باشد. به تعبیر دیگر با مطالعه و بررسی حیات اجتماعی انسان به خوبی نمایان می گردد که حیات اجتماعی مجموعه ای از «تمایلات، اندیشه ها و محصولاتی» شکل گرفته است که این سه بعد در هماهنگی با یکدیگر تمامی حوزه های حیات زندگی انسان را پوشش می دهد و در این میان نظام تمایلات، سهم اصلی در شکل دهی یک جامعه و تمدن را دارا می باشد.
مثلاً جامعه ای که تمایلات آن مبتنی بر ارزش های اسلامی شکل گرفته است، هیچگاه در اندیشه اقتصادی خود، سراغ الگوهای ربوی و نظام سرمایه داری نمی رود و روابط اجتماعی و فرهنگ خود را متناسب با تمایلات خود شکل می دهد و بالطبع سبک زندگی و محصولات اجتماعی خاص را در حوزه های مختلف متناسب با تمایلات و اندیشه های خود تولید می کند. تفصیل این معنا بسیار مهم در امر شناخت تمدن اسلامی می باشد.
2-1- نظام گرایش ها و تمایلات
آنچنان که بیان شد تمایلات، عاطفه ها و احساسات، از مهم ترین ارکان یک جامعه و تمدن بشری است که در حیات اجتماعی خود بدان پای بند و تعلق دارد. هر جامعه ای متناسب با حس زیباشناسی خود به موضوعات و مسائلی گاه علاقه روحی و میل و کشش درونی پیدا می کند و گاه از موضوع و مطالب دیگری متنفر و گریز دارد، که همین تمایلات با تعامل با اندیشه ها است که مبدا ابراز رفتارها و موضع گیری می گردد.
بر این اساس می توان تمایلات اجتماعی را خاستگاه شکل گیری تمدن برشمرد و این ادعا با مطالعه تاریخی به خوبی قابل اثبات است چرا که نقطه عزیمت هر شکل تمدنی به شکل دیگری، تغییر در تمایلات، عاطفه ها و زیباشناسی اجتماعی می باشد و به تعبیر ماکس وبر این اخلاق اجتماعی است که پایه شکل گیری یک تمدن می گردد. (وبر، 1374، ص62)
در باب تمایلات اجتماعی باید، به دو نکته توجه نمود.
اولاً: گرایشات و تمایلات اجتماعی نظامند می باشند و همین نظام مندی باعث تفاوت جوهری نظامات اجتماعی متفاوت می باشد. آنچه در نظام مندی این تمایلات مهم می باشد، توجه به تمایل محوری در شکل گیری و هدایت دیگر تمایلات و گرایشات می باشند.
اگر جامعه به دنبال توسعه و تکامل روحیه خداپرستی باشد بالطبع توسعه و تکامل آن جامعه در تمامی ابعاد به گونه ای خاص صورت می پذیرد و هرگز با شاخصه های مادی قابل سنجش نمی باشد.
ثانیاً اگر چه میان اندیشه و تمایلات همواره ارتباط تنگاتنگ وجود دارد اما این تغییر در تمایلات و انگیزه ها است که به دنبال خود تغییر در اندیشه را به همراه دارد ویل دورانت در کتاب تاریخ فلسفه خود به این مسئله اشاره دارد که «همواره تغییر در نگرش و روش با تغییر انگیزه ها همراه بوده است » (دورانت، 1368، ص373 ).
3-1- نظام اندیشه (بینش ها و دانش ها)
رکن دوم یک تمدن، اندیشه ها و بینش های تمدنی است که مبتنی بر آن، محصولات تمدنی شکل خواهد گرفت. این اندیشه ها لایه های متعددی دارند که از یک نگاه می توان آن را به اندیشه های «بنیادی، راهبردی و کاربردی» تقسیم نمود که همین اندیشه ها فرهنگ جامعه را شکل می دهند.
به تعبیر دیگر مفاهیم، ساختارهای اجتماعی، الگوها و مدل های گوناگون در عرصه های مختلف «سیاسی، فرهنگی و اقتصادی» همة اینها رکن دوم و اساس یک تمدن را شکل می دهد که براساس آنها روابط اجتماعی و کنش و واکنش های متقابل در سطوح خرد و کلان شکل می گیرد.
4-1- سبک زندگی و محصولات
نمود یک تمدن، در سبک زندگی و محصولات تمدنی است. سبک زندگی و محصولات تمدنی همواره مبتنی بر فرهنگ و اندیشه های خاصی شکل می گیرد و لذا خود حاصل فرهنگ و ارزش های خاصی هم می باشند و دقت در این معنا بسیار مهم است تا آنجا که بعضی این موارد را جزو ارکان فرهنگ بر شمرده اند. مثلاً رویتر فرهنگ را اینگونه معنا می کند.
«اصطلاح فرهنگ به معنای مجموع آفرینش های بشری و برآیندهای سازمان یافته تجربه بشری تاکنون بکار می رود. فرهنگ شامل همه چیزهایی است که بشر به صورت ابزارها، جنگ افزارها، سرپناه ها و دیگر کالاهای مادی و فرایندها ساخته است. شامل همه چیزهایی است که بر بنیاد دیده ها و باورها، اندیشه ها و داوری ها به صورت قانون ها، نهاد، هنرها، علوم، فلسفه و سازمان اجتماعی ساخته و پرداخته شده است» (آشوری، 1381، ص7 ).
البته در باب سبک زندگی و محصولات تمدنی باید به دو نکته توجه نمود:
1- سبک زندگی در یک حوزه تمدنی اعم از سبک زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی انسان که سه عرصه عمده در حیات انسانی است می باشد و هر عرصه هم دارای آداب و مناسک خاصی می باشد، اگر چه این سه حوزه ارتباط و تأثیرگذاری مستقیمی بر یکدیگر دارند.
در سبک زندگی فردی، الگوها، آداب و مناسک در سه حوزه رفتارها و روحیات و اندیشه های انسانی مطرح است که باطبع در هرتمدنی انسانی خاص با روحیات و اندیشه ها و رفتارهای خاصی رشد و تربیت پیدا می کند.
دومین عرصه سبک زندگی، سبک زندگی خانوادگی است. خانواده مهم ترین واحد اجتماعی، تمدنی است چرا در دامن خانواده است که از یک طرف سبک زندگی فردی شکل می گیرد و از طرف دیگر جوهره سبک زندگی اجتماعی فرد در آن تحقق پیدا می کند. خانواده موفق یعنی تپیدن یک قلب در سینه همه اعضای آن، یعنی روحی مشترک در چندین کالبد که باعث می شود همگام و همراه یکدیگر به سمت کمال ره بپیمایند. در این خانواده، وحدت، هماهنگی و انسجام اهمیت بسیار دارد، تفرقه جایی ندارد و کارها با شور و مشورت سرانجام می گیرند.
سومین عرصه سبک زندگی، نحوه حضور انسان در حیات اجتماعی می باشد. نوع روابط اجتماعی، آداب و رسوم اجتماعی و سازمانی، الگوها و ضوابط اجتماعی در همه عرصه های اجتماعی نمایان گر سبگ زندگی اجتماعی می باشد.
2- نکته دوم اینکه محصولات تمدنی اعم از محصولات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی می باشد و اینگونه نیست که تنها محصولات به تکنولوژی معنا شود. اگر چه خود تکنولوژی هم در عصر حاضر حامل فرهنگ خاصی می باشد. به تعبیر دیگر علم و تکنولوژی و کلیه ساختارهای ناشی از تمدن مدرن هم به دلیل مبادی و مبانی که محرک ایجاد و اختراع آنها بوده است و هم به جهت شاکله و نوع کارکردهایشان، حامل گرایش ها و کشش های خاص خود هستند که با برخی از مبانی و اهداف فکری و اعتقادی، سازگاری بیشتری دارند تا برخی دیگر.
«فقط کسی که اطلاع چندانی از تاریخ تکنیک ندارد، می تواند بر این باور باشد که تکنیک فاقد جهت و لذا خنثی و بی طرف است.. . هر تکنیکی منطق خاص خود را دارد و دارای فرا رخسار و سیمایی درونی و چهره ای نامریی است و بر آن است که آن را باز و شکوفا سازد و نقاب از استعارة خود بردارد» (پستمن، 1373، ص177).
2- اربعین و شکل گیری تمایلات تمدنی
مهم ترین جلوه همایش عظیم اربعین بروز ناب ترین تمایلات انسانی می باشد که به خوبی می تواند پایه اساسی شکل گیری تمدن اسلامی گردد. محبت به دیگران، از سر عشق به انسان های دیگر احترام گذاشتن، تواضع و خلوص بالای انسانی و میل به از خود و مال خود گذشتن در راه اعتلای مکتب و پیام عاشورا و.. . همه اینها نشان از شکل گیری زیباشناسی الهی و نظام تمایلات ناب انسانی بر مدار حب به خدا و اولیاء الهی دارد که تفاوت جوهری با نظام تمایلات دنیای مدرن بر مدار حبّ به دنیا و خودپرستی می باشد. در تبیین این معنا ابتدا باید توجه داشت که تغییر تمایلات اجتماعی خاستگاه اولیه شکل گیری هر تمدنی می باشد و این ادعا با مطالعه تاریخی به خوبی قابل اثبات است چرا که نقطه عزیمت تحول تمدنی، تغییر در تمایلات، عاطفه ها و زیباشناسی اجتماعی می باشد و به تعبیر ماکس وبر این اخلاق اجتماعی است که پایه شکل گیری یک تمدن می گردد (وبر، 1374، ص62).
بر این اساس می بینیم که غرب مدرن هم ابتدا با تغییر تمایلات و حس زیباشناسی مردمان آن دیار آغاز می گردد. ویل دورانت، «پترارک» و «بوکاچیو » شاعر و نویسنده ایتالیایی قرن چهاردهم را نخستین انسان های عصر مدرن می نامد. «هر چه هست از حدود اواسط قرن چهاردهم نهضت فرهنگی ادبی ای در برخی شهرهای ایتالیا به ویژه فلورانس پدید می آید که حکایت گر ظهور تدریجی بشر جدیدی بود که که دیگر دلبستگی ها و علایق و تعلقات قرون وسطایی نداشت. دیگر این بشر علاقمند به افق ناسوتی حیات و زندگی سوداگرانه و منش سودجویانه است» (زرشناس، 1382، ص86 ).
بدین سان نطفة مدرنیته در رنسانس با این میل محوری، یعنی دنیاگرایی و روی گردانی از اندک مایه های میراث معنوی تفکر غربی بسته می شود و لذا این تغییر در تمایلات، عاطفه ها و احساسات در مغرب زمین، به دنبال خود علوم و تکنولوژی مدرن را به همراه آورد و تمدنی به قامت مادی می سازد. به عبارت دیگر به تعبیر ماکس وبر روح نظام سرمایه داری، اخلاق پروتستانی است، اخلاقی با روحیه خوشگذرانی و میل به ثروت جویی و کسب درآمد بیشتر. (ماکس وبر، 1374، ص54)
با این توجه به خوبی می توان به تأثیر عظیم حادثه عاشورا و حلقات متصل به آن در شکل گیری دولت کریمه و مُلک عظیم مهدوی در بستر تاریخ و تمدن اسلامی در مقاطع تاریخی توجه نمود و از این منظر به جلوه های ناب تغییر تمایلات در راهپیمایی عظیم اربعین نظاره کرد. جهت تبیین این معنا ابتدا باید به خود حادثه عاشورا توجه کرد که چگونه توانسته اینگونه پایدار باشد و به عنوان حصن حصین شیعه در طول تاریخ مطرح باشد؟ سر این مطلب در درایت و بصیرت بالای نبی اکرم(ص) و سید الشهدا(ع) است که با شکل دهی بزرگ ترین بلاء و ابتلاء، بزرگ ترین مصیبت و حادثه جانسوز، عاطفه جامعه شیعه را هدف قرار داده و حرارتی در آن جامعه (و حتی تمامی انسان های آزاده) ایجاد کردند که با این حرارت دائمی عاطفه و تمایلات جامعه شیعه مدام در غلیان و جوشش است. «ان للحسین حراره فی قلوب لا تبرد ابدا » (محدث نوری، 1408ق، ج10، ص318). در راهپیمایی عظیم اربعین هم با محوریت همین حرارت و میل محوری یعنی محبت امام حسین(ع) و عشق به آرمان های عاشورا، نظامی از تمایلات شکل می گیرد که با فرهنگ سازی آن در تمامی سال می تواند به خوبی می تواند پایه شکل دهی تمدن اسلامی قرار گیرد. در این راهپیمایی رنگ، نژاد، ملّیت و قبیله همه رنگ می بازد و بر پایه شعار «حب الحسین یجمعنا» جامعه مؤمنینی شکل می گیرد که در آن ایثار و مهربانی در عالی ترین شکل آن بروز پیدا می کند.
3- اربعین و شکل گیری اندیشه تمدنی
از دیگر تأثیرات حادثه عظیم اربعین، تأثیر آن در شکل گیری اندیشه و دانش های تمدنی می باشد. در این باب ابتدا باید توجه د اشت که بر همه اندیش ورزان و متفکران اسلامی واضح و مبرهن است که تحقق تمدن اسلامی تنها در سایه شبکه علوم و دانش های کارآمدی امکان پذیر است که از یک طرف ریشه در باورها و مبتنی بر مبانی و آموزه های اسلام ناب باشد و از طرف دیگر در صحنه عینی بتواند با علوم رقیب خود هماوردی داشته باشد و به نحو احسن نیاز های جامعه اسلامی را پاسخگو باشد. اما نکته مهم این است که تولید علوم اسلامی کارآمد تنها با حرکت نظری و فکری تحقق پیدا نمی کند بلکه این حوادث اجتماعی و عینی است که هم جهت گیری های علمی و هم ظرفیت و سرعت رشد علمی را رقم می زنند. اینکه در دنیای غرب پس از حوادث اجتماعی رنسانس و یا پس از انقلاب های اجتماعی همچون انقلاب فرانسه و مبتنی بر تغییر تمایلات اجتماعی، تولید علم و دانش صورت می گیرد همه نشان از ضرورت توجه به این نکته اساس است که انقلاب های علمی متأثر از تأثیرات عینی و اجتماعی می باشد. با توجه به همین نکته به خوبی می توان به عظمت کار معمار کبیر انقلاب اسلامی پی برد. امام راحل بر خلاف نظر برخی از علما که معتقد بودند ابتدا باید مباحث نظری حکومت را تمام و طرح جامع نظام اسلامی را طراحی کرد سپس به تأسیس حکومت بپردازیم ابتدا به دنبال تشکیل حکومت اسلامی بودند و معتقد بودند در سایه اقامه نظام اسلامی می توان به جامعه پردازی و تولید علوم اسلامی پرداخت.
با توجه به این نکته راهپیمایی عظیم اربعین با جلوهای ناب آن به خوبی می تواند محمل نظریه پردازی جدیدی برای نیل به تمدن اسلامی قرار گیرد. از یک منظر می توان زیست مؤمنانه در این ایام محدود را جلوه ای از جامعه آرمانی مهدوی دانست که لازم است به خوبی زوایای آن مد نظر نخبگان فرهنگی و اندیشمندان جهان اسلام قرار گیرد. به نظر نگارنده حضور اساتید حوزه و دانشگاه و پژوهشگران و نظریه پردازان حوزه علم و دانش مخصوصاً پژوهشگران حوزه علوم انسانی در همایش عظیم اربعین ضرورت دارد چرا که بسیاری از معادلات و اندیشه های علوم موجود که عمدتاً علوم سکولار غربی می باشند عاجز از تحلیل بسیاری از روابط انسانی شکل گرفته در این زیست مؤمنانه می باشند.
اینکه در علوم سیاسی به دنبال تحلیل مؤلفه هایی همچون هویت، وحدت اجتماعی، ایجاد همدلی، مهار قدرت، جنبش های اجتماعی و... می باشند، با مطالعه دقیق این حادثه میتوان به نظریه های جدیدی پیرامون این مؤلفه های مهم دست یافت. به عنوان نمونه هویت اجتماعی در این حادثه بر اساس حُب به امام تعریف می شود و نه بر اساس ملیت و قومیت و یا هر مؤلفه دیگری که در مکاتب سیاسی دنیای امروز مطرح می باشد. در این اجتماع عظیم وحدت اجتماعی و شکل دهی جبهه حق در مقابل جبهه باطل بر مدار مبارزه با ظلم و استکبار و بغض نسبت به اولیاء تاریخی و اجتماعی جبهه ظلمت شکل می گیرد.
پژوهشگران حوزه روان شناسی به خوبی شاهد بروز ناب ترین تمایلات، انگیزه های و رفتارهای انسانی در این همایش می باشند. به عبارت دیگر اگر روان شناسی به دنبال شناخت حالت ها، عادت ها، فعالیت ها، کنش ها و واکنش های نسبتاً پایداری است که از انسان سر می زند و همواره قابل مشاهده، اندازه گیری، ارزیابی و پیش بینی است. در این همایش احساس آرامشی که هم زوّار و هم خادمین به زوار دارند، وصف ناشدنی می باشد. میل به خدمت به دیگران و خود را ندیدن و بلکه خود را وقف دیگری کردن، بهجت و صفای بالای روحی و روانی انسان ها در این ایام بسیار دیدنی است. در این جامعه کوچک تمام منیت ها و تکثرها رنگ می بازد و در پرتو هدف متعالی و عشق برتر به جای نزاع و کشمکش به همگرایی و محبت به یکدیگر روی می آورند. تمام خیرات در این جامعه کوچک در سایه محبت به امام شکل می گیرد. «ﻣﻦ ﺍﺭﺍﺩ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻪ ﺍﻟﺨﯿﺮ ﻗﺬﻑ ﻓﯽ ﻗﻠﺒﻪ ﺣُﺐَّ ﺍﻟﺤُﺴَﯿﻦ ﻭ ﺣُﺐَّ ﺯﯾﺎﺭﺗﻪ » (ابن قولویه، 1375، ص153)
اگر انقلاب اسلامی تمامی تحلیل گران حوزه جامعه شناسی را با بن بست تحلیل روبرو کرد و عاجز از تطبیق این انقلاب عظیم با تئوری های رایج در باب انقلاب های اجتماعی شدند، راهپیمایی عظیم اربعین هم نمونه ای مهم در لزوم تغییر نگرش جامعه شناسان در باب تحلیل جامعه و مؤلفه های اجتماعی همچون همبستگی اجتماعی، مشارکت اجتماعی و اعتماد اجتماعی می باشد. در اندیشه های رایج جامعه شناسی افرادی همچون روسو، همبستگی اجتماعی را در قرارداد های اجتماعی جستجو می کنند و افرادی همچون هابز آن را برآمده از زور و اقتدار می داند و در نزد دورکیم، همبستگی اجتماعی امری بیرونی، خود بنیاد و برآمده از جامعه است (یعقوبی، 1383، ص26).
اما براساس آموزه های دینی همبستگی تنها در سایه اعتصام و توسل به ریسمان الهی ممکن است. «وَاعْتَصِمُواْ بحَبْلِ اللّهِ جمِیعًا وَلاَ تفَرَّقُواْ وَاذْکرُواْ نعْمَتَ اللّهِ عَلَیکمْ إِذْ کنتُمْ أَعدَاء فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ کنتُمْ عَلَی شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکم مِّنْهَا » (آل عمران، 103 ) و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آنگاه که دشمنان [یکدیگر] بودید پس میان دل های شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید.
در روایات آمده است که ریسمان الهی آل محمد صلی اللّه علیه و آله می باشند، که مردم مأمور به تمسک به آن هستند. (حسینی البحرانی، 1417ق، ج1، ص672) و در این راه همایش عظیم انسان به خوبی مشاهده می کند که چگونه محبت و زیارت امام حسین(ع) بالاترین همبستگی اجتماعی را با تمام تکثرات فرهنگی در بین ملل مختلف ایجاد کند.
خلاصه اینکه اندیشمندان اسلامی برای رسیدن به نظریه های دینی در باب ابعاد مختلف جامعه و نحوه تعالی آن باید نگاه خود را معطوف به سرمایه های عظیم درون دینی کنند و با مطالعه دقیق و عمیق مؤلفه هایی اجتماعی اسلام همچون حج، وقف، مسجد، خمس، زکات، زیارت و.. . به آرمان شهر اسلامی نزدیک شده و الگوی جدید زیست اسلامی را به بشریت خسته از ایسم های مادی عرضه کنند.
4- اربعین و شکل گیری سبک زندگی اسلامی
از دیگر جلوه های مهم همایش اربعین، مواجه انسان با سبک زندگی مؤمنانه ای است که در فضای دنیای مدرن امروز فرصتی برای انسان فراهم می آورد که مواجهه با تجربه دیگری از سبک زندگی داشته باشد. این همایش صحنه ای زیبا از مؤلفه های مهم سبک زندگی را به منصه ظهور می رساند، شادابی و نشاط بالای معنوی، دستگیری از دیگران، محبت و عشق به همدیگر، رنگ باختن همه رنگ های نژادی و قومی، عشق به دیگران، پاکدامنی و از همه بالاتر یاد خدا و غرق شدن در موج معنوی همه اینها خبر از امکان شکل گیری سبک زندگی جدیدی در دنیای پر رنگ و لعاب و خالی از هر گونه معنویت و آرامش می باشد. شاید بتوان بالاترین جلوه سبک زندگی مؤمنانه را در این همایش عظیم، بروز بالاترین حد ایثاری باشد که از طرف میزبانان این همایش مردمی در عصر استکبارهای فردی و اجتماعی دنیای امروز به نمایش گذاشته می شود. اینکه در وصف مؤمنان از انصار در قران آمده است که «وَ یؤْثِرُونَ عَلی اَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بهِمْ خصاصَةٌ؛ (حشر، 9) دیگران را بر خود مقدم می دارند، هر چند خود، فقیر و نیازمند باشند و یا در جای دیگر ایثار مالی خاندان پیامبر(ص) را چنین می ستاید: «وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یتیماً وَ اَسیراً؛ (انسان، 8) غذای خویش را با آنکه آن را دوست دارند، به مسکین و یتیم و اسیر می خورانند. » در اربعین این فرهنگ به خوبی در سطح عالی و بسیار گسترده رخ می دهد. خادمان زوّار که با اندک بضاعت خود در خدمت 30 میلیون زوّار قرار می گیرند همه در حال نشان دادن اهدافی برای زندگی دینی هستند و زوّار و خدمه می خواهند در راستای اهداف بزرگ خود صورت ایثار حسین(ع) را در این صحنه ها به ظهور برسانند و با از خودگذشتگی خود به امام حسین(ع) نزدیک شوند و نقش حسینی خود را در این تاریخ به فعلیت آورند. در راهپیمایی اربعین، سنّی ها و حتی مسیحیان، ایزدی ها، زرتشتی ها و... نیز هم به عنوان زائر و هم به عنوان خادم تماشاگر این بزرگ ترین صحنه ایثار می باشند و مهم ترین تحفه آنها از این سفر فرهنگ ایثار است فرهنگی که براساس آن می توان جهانی زیبا بنا نهاد.
5- راهبردهای بالندگی
درحفظ، ترمیم و بالندگی این حرکت عظیم بشری متناسب با شرایط ملی، منطقه ای و جهانی کشور و جهان اسلام لازم است در باب شناخت ظرفیت های این حرکت و تنظیم راهبردها، سیاست ها و برنامه های کاربردی کاری جدّی و عمیق صورت گیرد. با این حال در اینجا تنها به برخی از راهبردهای اساسی در بالندگی این حرکت عظیم اشاره می گردد.
1- در گام نخست لازم است یک ستاد فعال همراه با یک اتاق فکر قوی متشکل از نخبگان فکری تشکیل گرددکه دائماً پیرامون ابعاد تمدنی این حادثه تحقیق و رصد میدانی صورت گیرد تا از تمام ظرفیت های این حادثه استفاده بهینه در جهت تحقق تمدن نوین اسلامی صورت بگیرد.
2- این راهپیمایی تنها نباید رنگ شیعی به خود بگیرد و بلکه باید به عنوان نماد همبستگی جهان اسلام و صحنه نمایش اتحاد جهان اسلام در مقابل استکبار جهانی گردد ولذام لازم است از هرگونه زمینه اختلاف برانگیز در این راهپیمایی عظیم پرهیز شود.
3- این راهپیمایی ظرفیت ساخت سبک زندگی اسلامی را دارا می باشد و می تواند تجربه زیست در یک فضای قدسی عاری از هرگونه تمایزات صنفی، طبقه ای، نژادی، قومی، مذهبی و زبانی را برای انسان ها ایجاد کند لذا باید در سالم نگه داشتن این فضا مراقبت کامل داشت و سادگی آن حفظ گردد.
4- توجه تام به محوریت عزاداری در راهپیمایی در کنار برائت تام از مستکبران جهانی و ایجاد فرهنگ مبارزه
5- ایجاد تسهیلات برای شرکت تمامی مسلمانان و بالخصوص شیعیان در سراسر جهان جهت شرکت در این راهپیمایی و تجربه این فضای قدسی.
6- ایجاد زمینه شرکت همه کشورها در اقامه این راهپیمایی و شرکت در فراینده ای تعاون و خدمت راسنی به زوار و در عین حال حفظ محوریت شیعیان عراق در میزبانی از زوار در این حرکت عظیم.
7- رساندن پیام اربعین و این راهپیمایی عظیم نیازمند کارهای هنری (اعم از فیلم و مسند و سریال و.. . ) و رسانه فعال در این زمینه می باشد که متأسفانه در این محور با کم کاری شدید روبرو می باشیم. باید از تمام ظرفیت در این راستا استفاده بهینه نمود.
8- نمادهای این حرکت عظیم از لحاظ ساخت و قالب به خوبی می تواند تجربه سبک زندگی جامعه آخرالزمانی را ایجاد کند. لذا لازم است از این حادثه در تقویت اندیشه مهدویت و ایجاد روح انتظار و آماده سازی جامعه مؤمنین برای ظهور منجی کمال استفاده را نمود.
کتابنامه
قران کریم
نهج البلاغه
مفاتیح الجنان
جعفر بن محمد بن قولویه (1375 )، کامل الزیارات، تصحیح و تعلیق علامه عبدالحسین امینی، نجف الاشرف: مکتبه المرتضویه.
کلینی، ابی جعفر محمدبن یعقوب(1411)، اصول کافی، جلد 1 و 8، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم.
سید بن طاوس(1387)، لهوف، ترجمه سید ابوالحسن میرطالبی، قم: انتشارات دلیل ما.
لوئیس معلوف(1374)، المنجد، ترجمه محمّد بندر ریگی، تهران
ویل دورانت (1368 )، درآمدی بر تاریخ تمدّن، ترجمه احمد بطحایی و خشایار دیهمی، تهران: آموزش انقلاب اسلامی، چاپ دوم..
محمّد معین(1371)، فرهنگ فارسی، تهران: امیرکبیر، چاپ هشتم.
جان برنال(1380)، علم در تاریخ، ترجمه اسدپور پیرانفر، تهران: امیرکبیر.
هنری لوکاس(1366)، تاریخ تمدّن، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، تهران: آذرنگ.
ولایتی، علی اکبر(1382)، پویایی فرهنگ و تمدّن اسلام و ایران، تهران: مرکز اسناد و خدمات پژوهشی، چاپ دوم.
ابن خلدون(1375)، مقدّمه ابن خلدون، ترجمه محمّدپروین گنابادی، تهران: علمی و فرهنگی، چاپ هشتم.
جعفری، محمّدتقی(1359)، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
روح الامینی، محمود (1379 )، زمینه فرهنگ شناسی، تهران: انتشارات عطار، چاپ پنجم.
ساروخانی، باقر(1375)، درآمدی بر دایرةالمعارف علوم اجتماعی، تهران: سازمان انتشارات کیهان، چاپ اول.
آشوری، داریوش(1381)، تعریف و مفهوم فرهنگ، تهران: انتشارات آکه، چاپ دوم.
ماکس وبر(1374)، اخلاق پروتستان و روح نظام سرمایه داری، تهران: انتشارات سمت، چ دوم.
نیل پستمن (1373)، زندگی در عیش مردن در خوشی، ترجمه سید صادق طباطبایی، تهران: انتشارات سروش.
زرشناس، شهریار(1382)، مبانی نظری غرب مدرن، تهران: انتشارات کتاب صبح، چاپ دوم.
محدث نوری، میرزا حسین( 1408ق)، مستدرک الوسائل، 18جلد، قم: انتشارات مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث.
یعقوبی، عبدالرسول(1383)، عوامل همبستگی و گسستگی ایرانیان، قم: انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره).
حسینی البحرانی، سید هاشم(1417ق)، تفسیر البرهان، قم: الدراسات الاسلامیه.
هانتینگتون، ساموئل(1374) نظریۀبرخورد تمدن ها، ترجمه مجتبی امیری، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی.
پی نوشت ها
[1] بـکم فـتحالله و بکم یختم و بکم ینزل الغیث و بکم یمسک السماء ان تقطع علی الارض الا باذنه (زیارت جـامعه کبـیره)
[2] Laland