در مسیر تازهتأسیس مقالات سریالی بخش سینمایی سایت روزچین، پا در مسیر جدیدی گذاشتهایم و آن اینکه پیش از آغاز مطالب پیوسته در باب فیلم یا سریال، نخست به نحوهای دست به معرفی آنها بزنیم. در همین راستا، پیش از آغاز پروندۀ سریال وستورلد نخست وارسی میکنیم که محتوا و روایت اساسی این سریال چیست و از چه عواملی بهره جسته است.
در باب پیچیدگیهای سریال وستورلد (Westworld)
نخستین نکته در باب سریال وستورلد () این است که این مجموع برگرفته از فیلمیست (1973) با همین عنوان ساخته فیلمساز آمریکایی مایکل کریچتون. کریچتون در تاریخ هالیوود با خلق جهان پارک ژوراسیک و کارگردانی دزدی بزرگ قطار شناخته میشود و فیلم وستورلد ساخته کمتردیدهشده او در دهه هفتاد است.
در اثر کریچتون، «Yul Brynner» نقشآفرین اصلی است و کاراکتر تفنگدار را بازی میکند (این کارکتر در سریال به نام «مرد سیاهپوش» با بازی اِد هریس تغییر نام داده است). ساخته کریچتون با ایده اصلی مبنیبر واقعیت مجازی پیش میرود که در آن دنیای بازسازی شده است و مردمان مدرن می توانند به بازدید از این جهان مجازی بروند. در دل این جهان مجازی شورشی در حال وقوع است و از این شورش روایت اساسی فیلم آغاز میشود.
خالقین سریال وستورلد، به سرکردگی جاناتان نولان (برادر کوچکتر کریستوفر نولان) خط آغازین سریال خود را از همین فیلم بهره گرفتهاند، اما این خط اساسی با پیچیدگیهای اساسیتری مسیرش را نسبت به فیلم کریچتون ادامه میدهد.
در دهه هفتاد، نسخه سینمایی وستورلد به نظر ایدهای برای ربط جهان فیلمهای علمیتخیلی و وسترن به نظر میرسید. ایدهای که مؤلفان سینمایی همچون استنلی کوبریک و استیون اسپیلبرگ نیز در سرتیتری با نام گاوچرانها علیه بیگانگان به دنبالش بودند (گاوچرانها و بیگانگان در سال 2011 توسط جون فاورو درنهایت ساخته شد).
اساس ایده سریال وستورلد جهش بلندی از ترکیب ژانری به بازخوانی مفاهیم در زمینه آن بوده است. وستورلد درواقع رویای مجازی انسانهایی ساختگیست که از خالقشان آگاه میشوند و دست به انقلاب میزنند. دکتر رابرت فورد، با بازی شکوهمند آنتونی هاپکینز، خالق جهان وستورلد برای تحقق آرزوی دستیابی به قدرتی خداگونه دست به ساخت این واقعیت مجازی زده است که امروز با شورش روبروست. همانند فیلم تلقین () – ساخته کریستوفر نولان که نویسندهاش با سریال مشترک است – زمینه سریال، اندیشهای در باب وجودیت انسان است که به دور از فلسفهبافی تنها با درام و روایت پیش میرود.
وستورلد یک اثر بینهایت جذاب و دلپذیر با رگههای عمیقی از انگارههای فلسفی، مونولوگهای قدرتمند، موسیقی متنی تکاندهنده توسط رامین جوادی که در کارنامهاش موسیقی مثالین (Iconic) سریال بازی تاج و تخت نیز دیده میشود، بازیهای خیرهکننده از تمامی نقشآفرینان و همچنین گرافیک و کارگردانی بسیار تکنیکال و دقیق که میتوان گفت در میان آثار تولیدی برای تلویزیون یکتاست.
در قصهای که دکتر فورد برای مخلوقاتش تدارک دیده، دختری با نام دلورس اَبِرناتی نقش قهرمان () را بازی میکند؛ رباتی با هوشی مصنوعی که در پی یک روایت کلیشهای از قصههای غرب وحشی هر شب میمیرد و صبحهنگام متولد میشود.
از جذابیتهای بینظیر این سریال گرهگشایی کُند نویسندگانش مبنیبر علت اصلی وجود این جهان مجازی است؛ یعنی نگاه دکتر فورد که منجر به خلقت این جهان مجازی و نقش دلورس و سایرین در قصه شده است.
پیچشهای دراماتیک و گرههای داستان، نفسگیر و جذاب طراحی شدهاند و زیرمتنشان (Subtext) به قدری عمیق است که پیشنهاد میکنم حتماً میان قسمتهای یک فصل از سریال، حداقل یک روز فاصله گذاشته شود.
تا به اینجای کار این تولید موفق شبکه HBO تماماً دست به سؤالپرسیدن زده و هیچ پاسخی ارائه نداده است. مخاطب میتواند لحظهبهلحظه با این سؤالات پیش برود یا پیشاپیش پاسخهایی را بدهد که به رودست خوردن از نویسندگان سریال مواجه خواهد شد.
بهتر است اگر به سراغ سریال وستورلد میروید، چشمانتان را باز و دقیق به تصویر بدوزید، گوشهایتان را به کلام و موسیقی سریال بسپارید و اجازه دهید غریزهتان با سریال پیش برود. غرق در لذت شوید و ذهن از معما آزردهتان و انگارههای فلسفیای را که به شما هجوم میآورد تا بعد از پایان هر قسمت به حال خود بگذارید.
هرگاه قسمتی به پایان رسید جهان غربی شخصیتان آغاز میشود. درواقع، با پایان هر قسمت، آغازی مجدد در انتظار شماست؛ نوعی ویژگی که اچبیاو در آثار جدیدش همانند بازی تاج و تخت و (True Detective) گویی کارگزاری کرده باشد. گویی برای هیچ یک از روایات پایانی نیست.