این مترجم در گفتوگو با ایسنا درباره استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه اظهار کرد: به نظر من این موضوع به نوع سانسور آثار تالیفی بازمیگردد؛ نویسندگان ایرانی مجبورند به یک شکل و قاعده پیش بروند و این به آنها اجازه رشد نمیدهد. اما حساسیت در ترجمه کمتر است. همچنین در ترجمه تنوع در نگارش بیشتر و مرزها مشخصتر است.
او درباره تأثیر خود نویسندگان در استقبال مخاطبان از آثار ترجمه نیز اظهار کرد: فکر نمیکنم نویسندهها مقصر باشند بلکه فضای حاکم بر جامعه منجر به این موضوع شده است. میتوان گفت در دهههای 40، 50 و 60 نویسندگان ایرانی مستقلتر بودند و خودسانسوری نداشتند. نویسندگان به کار خود قائل بودند و بر سر آن میایستادند، حتی در بدترین اوضاع مقاومت میکردند و حرفشان را میزدند، اما امروز سانسور و خودسانسوری و بدل شدن فرهنگ به صنعتی صرف جای آن ایستادگی را گرفته است. هر چند که موقتی باشد.
نوید درباره اینکه رسانهها و منتقدان بر استقبال مخاطبان از آثار ترجمه چقدر تأثیرگذار هستند، گفت: مسلماً رسانهها و منتقدان تأثیر زیادی خواهند داشت، اما آنچه وجود دارد این است که ما رسانه مستقل و منتقدانی که بخواهند در این زمینه کار کنند بسیار کم داریم. تا اوایل یا اواسط دهه 80 بخش اعظم رسانههای مستقل و مجلات تخصصی ادبیات قلع و قمع شدند. بسیاری از نویسندگان خوب ما مهاجرت کردند و منتقدان مستقل کمتر جایی پیدا میکنند تا نظراتشان را بیکموکاست نشر دهند.
این مترجم افزود: طی این سالها نیز آثار درخشان و قابل تأمل معدود بوده و همین باعث شده است که بحث و جدل در جامعه ادبی به پایینترین حد خود برسد. در صفحات نشریات خیلی کم میبینیم که در مورد آثار درخور حرف زده شود، که باز هم همه اینها به خاطر سانسور و البته کالاییشدن فرهنگ است.
او با بیان اینکه تا 10 سال پیش ترجمه آثار نویسندگان تراز اول دنیا مقبول بود، گفت: به طور مثال کتابهای یوسا و فوئنتس و دوراس و نویسندگانی از این دست ترجمه میشد و پرفروش بود و دیده میشد و از این رهگذر فضای جامعه ادبی را درگیر خودش میکرد، اما اکنون کتابهای عامهپسند با برچسب ادبیات جدی جای آنها را گرفته است. به همان موازات که شکل آثار تألیفی بر اثر شرایط تغییر کرده، آثار ترجمه نیز دستخوش تغییر شده است.
مهدی نوید در ادامه با بیان اینکه ناشران و رسانهها نیز به این موضوع دامن میزنند، افزود: در واقع رونق اقتصادی که در زمینه این کتابها وجود دارد، دلیلی برای توجه به اینگونه آثار است. از طرف دیگر مرزبندی بین ادبیاتی که پرسشگر است و همه چیز را مسئلهدار میکند با ادبیات عامهپسند از بین رفته و یا کمتر دیده میشود و فقط خوانندههای جدی تمیزشان میدهند. همین امر بر سر ادبیات تألیفی هم آمده است. در این حوزه هم آثاری درخور خلق میشود که اگر از سد سانسور بگذرد و به بازار کتاب راه پیدا کند توفیق چندانی در بازار کتاب نخواهد داشت.
این مترجم خاطرنشان کرد: اصل توجه به آثار عامهپسند چه در حوزه تألیف و چه در حوزه ترجمه بیشتر به خاطر شرایط جامعه و کالاییشدن است. گذشته این را ثابت کرده که هر گاه تحولی در جامعه رخ بدهد، مردم به آثار فلسفی، جامعهشناسی و تاریخی و ادبیات نقاد روی میآورند و این پویایی جامعه را نشان میدهد. الان دورهای است که جامعه در شکلی از سکون و اختگی است و مردم در روزمرگی به سر میبرند.