ماهان شبکه ایرانیان

اسلام و مدرنیته در اندیشه سید جمال الدین اسدآبادی (۳)

نوسازی سیاسی -اجتماعی   سید جمال الدین می گفت جمیع ترقیاتی که در غرب روی داده است نتیجه ی علم است و جوامع اسلامی نیز ناگزیر از روی آوری به عدل،آزادی،اخوت و مساواتی که درغرب یافت می شوند،هستند(اسد آبادی ،۲۵۳:۱۳۵۰)بنابراین سیدجمال الدین نوسازی سیاسی،اجتماعی جوامع اسلامی را وجهه ی همت خود ساخت

اسلام و مدرنیته در اندیشه سید جمال الدین اسدآبادی (3)

نوسازی سیاسی -اجتماعی
 

سید جمال الدین می گفت جمیع ترقیاتی که در غرب روی داده است نتیجه ی علم است و جوامع اسلامی نیز ناگزیر از روی آوری به عدل،آزادی،اخوت و مساواتی که درغرب یافت می شوند،هستند(اسد آبادی ،253:1350)بنابراین سیدجمال الدین نوسازی سیاسی،اجتماعی جوامع اسلامی را وجهه ی همت خود ساخت.وی بر این اعتقاد بود که پیدایش احزاب سیاسی در شرق از بهترین وسایل ارتقای ملت های اسلامی خواهد بود (مدرسی چهاردهی،128:1347).وی همچنین بر آزادی مطبوعات و آزادی بیان تاکید دارد،زیرا بدان وسیله محاسن و معایب ملت اشکار گردیده و زمینه پیشرفت فراهم می گردد(اسد آبادی، 257:1350)
سید جمال الدین همچنین مطابق الگوی دنیای مدرن خواهان تحدید حکومت مطلقه به مشروطه بود(مدرسی چهاردهی، 137:1347)و در این میان به حکومت های پارلمانی اروپایی نظر داشت(محیط طباطبایی، 14:1350).بنابراین، نظام سیاسی مطلوب سید جمال الدین را نظام مشروطیت باید دانست که تحت گفتمان مدرنیته پیشرو جوامع شرقی را در برخواهد گرفت.سید جمال الدین در باب دست یابی کشورهای اسلامی به استقلال تلاش های فراوان نمود .و براین اعتقاد بود که آزادی حقیقی و استقلال باید با اعمال زور و قدرت حاصل شود(همان،137).وی راه رهایی از استبداد و استعماررا آشنایی با علوم و صنایع جدید و قوانین مدنی و اجتماعی می دانست(مجتهدی،19:1363).سید جمال الدین حرکت به سوی مدنیت و علمانیت مدرنیته را رهایی بخش می دانست

عقلانیت
 

ازنظرسید جمال الدین، اولین رکن دین اسلام این است که عقول را،از آن خرافاتی که هر یک برای کوری عقل کافی است،پاک سازد و غالب ادیان موجود از این اوهام و خرافات خالی نیست(اسد آبادی،76:1298).بدین سان سید جمال الدین میان عقلانیت برآمده از انگاره های اسلامی و عقلانیت مدرن همسانی می انگارد و پایه های ایمان را در عقلانیت می جوید:«برای مطابقت با وضعیت علمی دنیای مدرن باید اعتقادات را به محک عقل سنجید و کلام خدا را در جهت آزادی سیاسی و بی نیازی اقتصادی و حقوق حقه ی انسانی آنها فهمید.مسلمانی که بدینسان از بند خرافات و تعصب های ناروا رها می شود و به حقایق دینی خود آگاهی می یابد و امکانات جدید آنرا در می یابد،نه فقط تعدی غیر انسانی را به شخصیت خود نمی پذیرد ،بلکه عملاً با اتحاد با برادران دیگر مسلمان خود شائق می شود و از این رهگذر اسلام را به عالی ترین درجه قدرت می رساند»(اسد آبادی، 19:1363).سید جمال الدین بر این اعتقاد بود که «دین اسلام یگانه دینی است که ذم اعتقاد بلادلیل و اتباع ظنون را می کند و سرزنش پیروی از روی کوری را می نماید و مطالبه ی برهان را در امور به متدینین نشان می دهد و در هر جا خطاب عقل می کند»(اسد آبادی ،76:1298).بدین مناسبت سید جمال الدین میان عقل به معنای مدرن آن و مبانی دیانت اسلامی تناقضی را مشاهده نمی کند و چنین عقلانیتی را موجب درستی و تعدیل اخلاق و سبب مدنیت عالم می داند (اسد آبادی، 88:1358).چنین عقلی است که علم مدرن را پی ریزی می کند و علم مدرن نیز به نوبه خود زمینه ساز پیشرفت و ترقی جوامع می شود.بنابراین از نظر سید جمال الدین اسدآبادی با اصلاح و پیرایش آیین اسلامی،ظرفیت های پنهان آن آشکار گردیده،بدینسان سازگاری آن با عقلانیت و علم مدرن عیان خواهد شد.از این رو نزد سید جمال الدین پادشاهی عالم از آن عقل و دانش است(اسد آبادی، 89:1358).

مفهوم ملت
 

ملت در معنای مدرن خود واجد حقوق سیاسی و اجتماعی و تعیین کننده مقدرات سیاسی مملکت خویش شناخته می شود(آجودانی،198:1383).در واقع ملت بدین معنا ریشه در فلسفه ی مدرن دارد(داوری اردکانی،16:1365).به واسطه ی اهمیت اندیشه ی ملت و ایدئولوژی ناسیونالیسم، قرن نوزدهم را قرن ناسیونالیسم نامیده اند.سید جمال الدین به منظور دست یابی مسلمین به استقلال و رهایی از یوغ استبداد،به ویژه از مفهوم مدرن ملت سود می جست.متأثر ازمفهوم مدرن ملت و حق تعیین سرنوشت،سید جمال الدین خواهان مشارکت ملت در تعیین سرنوشت خویش می شود.
او معتقد است ملتی که حل و فصل امور خود را با خود ندارد و درمنافعش ازاو مشورت گرفته نمی شود و در مصالح عامه ی وی،اراده اش تأثیری ندارد و این همه تابع حاکم واحدی است،وضع ثابت و سیر منظمی ندارد(اسد ابادی، 137:1355).وی همچنین قدم از این هم فراتر می نهد و درباره ی ملت مصرمی نویسد:«ملت مصر باید فرمانروایی نماید بدین معنی که همه ی توده ها در قدرت دولت شرکت داشته باشند و دموکراسی را به طرز صحیحی انجام دهند(مدرسی چهاردهی ،137:1360).بر همین اساس در نظریه ی اتحاد اسلامی سید جمال الدین نیز شاهد چرخشی از اتحاد دول اسلامی به سوی اتحاد ملت اسلامی هستیم.البته درنظریه ی اتحاد ملل اسلامی مشارکت توده ها در امور سیاسی مشارکتی ارشادی بود که توسط علما هدایت می شد (اسد آبادی ،198:1350).این گونه نقش علما به عنوان رهبران ملت و با نفوذ ترین مقام اجتماعی به حوزه ی سیاسی تعمیم یافت(زرگری نژاد،77:1377).
در واقع سید جمال الدین ابتدا در صدد نوسازی نظام سیاسی ممالک اسلامی برآمد،چون در این اقدام توفیق نیافت اتکا به توده های مسلمان و وجوه آنان را دنبال نمود.به تعبیری سید جمال الدین پس از ناامیدی ازنخبگان سیاسی اسلامی،نظرخود را به عرصه ی اجتماعی دوخته،در آرای خود نقش بیشتری برای تأثیر گذاری عرصه ی مدنی در عرصه ی سیاسی قائل گردید،بر همین اساس فرد مسلمان را محور نظریات خود قرار داد و در صدد تحول در احوال درونی وی برآمد.چنین است که نزد سید جمال الدین اسلام از یک مذهب به یک ایدئولوژی سیاسی تبدیل گردید.او برخی از پژوهشگران را نخستین مسلمان مدرنی می دانند که قدرت اسلام را آشکارا در جنبه سیاسی آن به کار برد (Keddie,1983:1).

سوژه خود بنیاد
 

سید جمال الدین جهت بیداری مسلمانان با تکیه و تأکید بر مفهوم اختیار و آزادی و نفی اندیشه جبری،به انسان به عنوان عامل و علت سازنده ی تاریخ نگاه می کرد و به اصطلاح انسان و فطرت انسانی را زیر بنای همه تحولات تاریخی می دانست،ازاین نظر اندیشه های او در برخی وجوه با اندیشه ها و باورهای اومانیستی شباهت آشکار دارد (افغانی، بی تا،66).در این باره می توان گفت که تأکید مدرنیته بر سوژه خود بنیانگر و انسان به عنوان سازنده ی تاریخی در ارا و اندیشه های وی موثر واقع گردید.
سید جمال الدین به پیشرفت انسان در طول تاریخ،ایمانی خلل ناپذیر داشت و از این لحاظ به فلسفه روشنگری نزدیک می شود(اسد آبادی، 76:1298).در واقع سید جمال الدین برداشتی جمع گرایانه از فاعلیت انسانی دارد.بنابراین تلاش و کاربرد آزادتر عقل انسانی را در جهت احراز هویت جمعی مسلمانان به کار می برد(وحدت، 99:1383).سید جمال الدین متأثر از فردگرایی مدرن احیای فضایل معنوی در افراد مسلمان را تعقیب می نمود، چه فضائل را اساس وحدت میان هیأت اجتماع و باعث همبستگی افراد جامعه می دانست(افغانی، بی تا:76).

بازسازی هویت اسلامی
 

مبانی بازسازی اسلام در اندیشه ی سید جمال الدین را می توان مشتمل بر خردگرایی،نفی تقلید،خراقه زدایی،غبارروبی و پیرایش گری ، پرهیز از تک نگری دینی و اجتهاد مستمر دانست(فراستخواه،168:1377).
سید جمال الدین در مواجهه با مدرنیته در صدد سازش میان سنت اسلامی با آموزه های مدرن برآمد.و بدین منظور به ارائه تفسیری نو از اسلام مبادرت نمود.وی بر این اعتقاد بود که«دیانت اسلامیه هیچ گونه منافات و مغایرتی با مدنیت و ترقیات دنیویه ندارد»(اسد ابادی ،104:1358).اسلام سید جمال الدین بازخوانی مبانی سنتی در پرتو اعتقادات جدید است،کاربرد منطق مدرن غربی در چیزی است که پیشرفت واقعی و هم تحول آرزویی جامعه ی اسلامی است(العروی،183:1381).سید جمال الدین بر لزوم رفتار مبتنی بر عقل و پذیرش عقاید منطقی تأکید می ورزید و می پنداشت که اگر جامعه،ایده های اسلامی را بپذیرد و متحد باشد،می تواند بار دیگر به تعالی برسد (هاپوود،18:1380).به نظر سید جمال دین ،اساس مدنیت و پایه ی عمران است(اسد آبادی 241:1355)و عقیده،مسلمانان را متحد می کند و قرآن آنان را به هم پیوند می دهد(همان:94)و چنین وحدتی خاستگاه قدرت است(همان:140).بنابراین سید جمال الدین دین را اساس قدرت و مدنیت مسلمانان دانست و ریشه ها و مبانی عقلانیت روشنگری را درون دیانت اسلامی جستجو نمود.او باز تاویل دین اسلام را وجه ی همت خود قرار داد و بر این اعتقاد بود که این اسلام بازسازی شده همواره یگانه حقیقت بوده است(العروی، 183:1381).به نظر سید جمال فلسفه روشنگری نیز بر اساس ارزش های خود چیزی را که در اسلام پذیرفتنی بود، گزینش نموده است.این چنین است که سید جمال الدین با پذیرش دیالکتیک تاریخ بین اسلام هنجارین (اسلام بازسازی شده )و فلسفه روشنگری نسبت یکسانی برقرار می سازد (همان:185).

نتیجه گیری
 

سید جمال الدین اسلام را به عنوان تجسم همه ی جوامع اسلامی در برابر دگربودگی غرب به عنوان یک کل بازنمایی نمود و در عین حال که رابطه ای آشتی ناپذیر میان اسلام و غرب برقرار ساخت، آنها را به عنوان دو مفهوم مرتبط با یکدیگر بررسی کرد (پدرام،52:1383).وی عناصر واکنشی و نیز اعتقادی و رهاننده ی ذهنیت غرب را اخذ کرد و آنها را در قالبی اسلامی تغییر شکل داد و به عنوان مؤثرترین وسیله ی پیشرفت و رهایی و استقلال به کار برد.در جریان چنین تغییر شکلی،البته گفتمان سید جمال الدین گرفتار یک رشته تناقض ها شد که برای بُعد رهایی بخش ذهنیت پیامدهای سرنوشت سازی داشت(وحدت،94:1383).
سید جمال الدین ابتدا میان رویه ی دانشی و رهاننده ی مدرنیته و اسلام باز تفسیر شده ی خود این همان برقرار می سازد و سپس با بازسازی ذهنیت جمعی مسلمانان به عنوان هویت غیر غربی،اما مدرن به مقابله با رویه ی دیگر مدرنیته یعنی استعمار می پردازد.به عبارتی دیگر،سید جمال الدین با درونی نمودن عناصر رهاننده ی ذهنیت مدرن در درون گفتمان اسلامی اصلاح شده ،از طریق تاکید بر ذهنیت جمعی مسلمانان به بازسازی هویت اسلامی مبادرت می کند.این هویت تازه اسلامی عبارت است از جنبه ی رهاننده و مترقی ذهنیت مدرن به اضافه ی فضائل اسلامی است که سید جمال الدین به عنوان موثرترین ابزار مقابله با استعمار و هویت غربی از آن سود می جوید.
چنین است که گفتمان جدید سید جمال الدین را در کلی ترین مفهوم آن می توان آزادی جمعی به علاوه فضایل اخلاقی دانست.
منابع
آجودانی،ماشاءالله (1383)مشروطه ی ایرانی،چاپ دوم، تهران، نشر اختران .
آزبورن، پیتر(1379)مدرنیته گذار از گذشته به حال مدرنیته و مدرنیسم، ترجمه حسینعلی نوذری، تهران، نقش جهان .
اسپریگنز،توماس(1377)فهم نظریه های سیاسی، ترجمه فرهنگ رجایی، چاپ دوم، تهران،آگاه.
اسدآبادی ،سید جمال الدین (1298ه-ق)حقیقت مذهب نیچریه ، کلکته ، بی نا .
اسد آبادی،سید جمال الدین(1355)عروه الوثقی، ترجمه عبدالله سمندر، کابل، حوت .
اسد آبادی،سید جمال الدین(1350)نامه ها و مکتوبات سید جمال الدین اسد آبادی، گردآوری سید هادی خسروشاهی در نقش سید جمال الدین اسد ابادی در بیداری مشرق زمین اثر محمد محیط طباطبایی، قم ، دارالتبلیغ.
اسد آبادی ،سید جمال الدین(1358)مقالات جمالیه، به کوشش لطف الله اسدآبادی، تهران ، ایرانشهر.
اکبر ،احمد(1380)پست مدرنیسم و اسلام، ترجمه فرهاد فرهمندفر، تهران، گفت و گوی تمدن ها .
الگار،حامد،میرزا ملکم خان(1369)پژوهشی در باب تجدید خواهی ایرانیان ،ترجمه:جهانگیر عظمیا، تهران ، انتشارات مدرس.
امین ،احمد (بی تا)زعماءالاصلاح فی العصر الحدیث ، بیروت، دارالکتاب العربیه .
باردن،لورنس(1374)تحلیل محتوا، ترجمه محمد یمنی و ملیحه آشتیانی، چاپ اول ، تهران دانشگاه شهید بهشتی.
پدرام، مسعود(1383)روشنفکران دینی و مدرنیته ، چاپ دوم، تهران، گام نو.
حائری،عبدالهادی(1378)نخستین رویارویی های اندیشه گران ایران با دو رویه ی تمدن بورژوازی غرب، چاپ سوم، تهران انتشارات ،امیرکبیر.
الحسینی،السید جمال الدین و عبده الشیخ محمد(بی تا)العروه الوثقی، قم،بعثت.
حقدار،علی اصغر (1383)زندگانی و سفرهای سید جمال الدین اسد ابادی با شرح و نقد رساله نیچریه، چاپ دوم ، تهران زوار .
داوری اردکانی،رضا(1356)ناسیونالیسم و انقلاب ،تهران،وزارت ارشاد اسلامی .
دیواین،فیونا(1378)تحلیل کیفی، ترجمه:امیر محمد حاجی یوسفی؛چاپ اول ،تهران، پژوهشکده ی مطالعات راهبردی.
روه،الیویه(1995)شکست اسلام سیاسی، ترجمه :عبدالکریم خرم، چاپ اول، پیشاور،مصطفی سحر.
زرگری نژاد،غلامحسین،(1379)رسائل مشروطیت، چاپ دوم، تهران، انتشارات کویر.
شرابی ،هشام(1368)روشنفکران عرب و غرب، ترجمه عبدالرحمن عالم ،تهران،وزارت امور خارجه .
العروِی ،عبدالله(1381)اسلام و مدرنیته، ترجمه امیر رضایی، تهران، قصیدسرا.
عماره، محمد(1998)مسلمون ثوار، بیروت دارالمشرق ، المطبعه الثالث.
فراستخواه، مقصود(1377)سرآغاز نواندیشه ی معاصر دینی و غیر دینی، چاپ سوم، تهران، شرکت سهامی انتشار .
کرپیندورف،کلوس(1378)تحلیل محتوا؛ مبانی روش شناسی، ترجمه :هوشنگ نایبی ،تهران، انتشارات روش.
مجتهدی، کریم(1363)سید جمال الدین اسد آبادی و تفکر جدید، تهران، نشر تاریخ ایران .
محیط طباطبایی، محمد(1350)نقش سید جمال الدین اسد آبادی در بیداری مشرق زمین ،قم، دارالتبلیغ اسلامی .
مدرسی چهاردهی، مرتضی(1360)سید جمال الدین اسد ابادی و اندیشه های او،چاپ ششم تهران، انتشارات پرستو.
موثقی ،احمد(1374)جنبش های اسلامی معاصر،تهران،سمت.
هاپوود، درک(1380)رشد و گسترش مدرنیته در اسلام و خاور. میانه،اسلام و مدرنیته ، ترجمه؛محمد محمودی سودابه کریمی ،تهران، وزارت امور خارجه .
هانتر،شیرین(1380)اینده اسلام و غرب ،مترجم؛همایون مجد،تهران گفت و گوی تمدن ها .
هولستس ف ال .آر(1373)تحلیل محتوا در علوم اجتماعی و انسانی ، ترجمه نادر سالارزاده ی امیری،تهران، دانشگاه علامه طباطبایی .
واثقی،صدر(2535)سید جمال الدین حسینی پایه گذار نهضت های اسلامی،تهران،پیام.
وحدت،فرزین(1383)رویارویی فکری ایران با مدرنیت، ترجمه ؛مهدی حقیقت خواه، تهران،ققنوس.
یوسفی اشکوری،حسن(1376)اندیشه های سیاسی سید جمال الدین اسد آبادی،اندیشه ها و مبارزات ،تهران،انتشارات حسینیه ی ارشاد.
1.دانشجوی دکتری علوم سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس.
نشریه پایگاه نور، شماره 24.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان