ماهان شبکه ایرانیان

بررسی انیمیشن Ferdinand کاری از فاکس و بلو اسکای با صدای جان سنا

کتاب مصور و کلاسیک کودکان به نام داستان فردیناند – The Story of Ferdinand ممکن است سروصدای 79 سال پیش در زمان چاپ اولیه خود، زمانی که والت دیزنی این داستان را به فیلم کوتاه برنده اسکار تبدیل کرد را، نداشته باشد، اما این موضوع چیزی از ارزش و دوست‌داشتنی بودنِ کاراکتر اصلی که یک گاو اسپانیایی است و از رفتن به درون میدان و جنگیدن سر باز می‌دارد، کم نمی‌کند. درواقع شاید پیام داستان کم‌وبیش در سروصداهای تبلیغاتی آن گم‌شده باشد اما واقعاً چی بهتر از این‌که برای نشان دادن آدم قلدرهایی که دیگران را آزار می‌دهند از یک گاو استفاده شود که مورد آزار همسالانش قرار می‌گیرد؟ (در زبان انگلیسی کلمه‌ای که به این اراذل داده می‌شود bully است و bull معنی گاو دارد).
واضح است که فاصله میان فیلم کوتاه و یک کار 108 دقیقه‌ای زیاد است اما «فردنیناد» شرکت فاکس که توسط کارگردان انیمیشن «ریو»Rio، کارلوس سندانا (Carlos Sandanha) و تیم بلو اسکای Blue Sky که انیمیشن‌های «عصر یخبندان» Ice Age و «ربات‌ها» Robots را در کارنامه خود دارند، خیلی زیبا و سرزنده به بار نشسته است. حتی در میانه‌ی انیمیشن‌های زیاد امسال می‌توان گفت این کار یکی از بهترین، واقعی‌ترین‌هاست که به داستان اصلی‌اش وفادار مانده است و بسیار سرگرم‌کننده و خنده‌دار است.در راستای داستان مونرو لیف (Munro Leaf) نویسنده داستان اصلی تیم این اثر توانسته‌اند خیلی خوب با نگه‌داشتن اول و آخر داستان و اضافه کردن داستانی در میانه اثر داستان اصلی را به‌خوبی در این انیمیشن به نمایش بگذارند. کاری که در فیلم قبلی این تیم یعنی «هورتون» Horton Hears a Who! اصلاً به ثمر ننشسته بود و کاری بسیار ضعیف را به بازار ارائه داده بود. داستانی که اصلاً جذاب نبود و بسیار بد تعریف‌شده بود، اما در این اثر داستان میانه بسیار خوب تعریف‌شده است و می‌شود گفت که بهترین قسمت کار است، کاراکترهای جالب و دوست‌داشتنی را معرفی می‌کند و داستان‌های جذاب میان آن‌ها را به تصویر می‌کشد.
در دقیقه‌ی 30 فیلم است که لوپ (با صدای کیت مک‌کینون) به داستان اضافه می‌شود، مثل جینی (Genie) در «علاءالدین» Aladdin یا دوری (Dory) در «در جستجوی نیمو» Finding Nemo، او هم یکی از کاراکترهای فرعی ست که طنز و دوست‌داشتنی بودنش باعث می‌شود نظرها شدیداً به او جلب شود و مرکز توجه قرار بگیرد. بزی که همه‌چیز می‌خورد و قرار است که آرامش‌دهنده باشد ولی همه‌چیز هست به‌جز آرام‌بخش!‌ لوپ مثل یک مربی بوکس دسته پائین است که به موفقیت دست پیداکرده و خودی نشان می‌دهد مشکل این است که فردیناند تمایلی برای رقابت کردن ندارد.البته این خیلی تعریف درستی از فردیناند نیست، درواقع فردیناند ننر اصلی فیلم است، نمونه‌ی تمام و کمال از این دسته‌بندی کاراکترهای انیمیشن‌ها. چیزی مثل قهرمان‌های سبزی خوار در  The Reluctant Dragon و «داستان کوسه» Shark Tale’s، او بیشتر به بو کردن گل‌ها مشتاق است تا تمام‌کارهای مردانه‌ی دیگری که بقیه گاوها انجام می‌دهند.
این در حالی است که پدرش برای مسابقه گاوبازی رده‌بالا انتخاب‌شده است و او در میان همسالانش به نرم و لطیف معروف است؛ اما زمانی که او بزرگ می‌شود (با صدای جان سنا John Cena) و با او بیشتر آشنا می‌شویم مشخص می‌شود که غریزه‌ای قوی‌تر از بقیه دارد.
یکی از مهم‌ترین نکات مثبت کتاب لیف این بوده که هر فرد با هر خاصه و شخصیتی می‌توانسته در طول سال‌ها ارزش‌های مهم برای خود را در غالب فردیناند بگنجاند. یک‌جورهایی این اتفاق با فیلم پایان پیداکرده است، سالدانای کارگردان و تیم اسکای بلو مجبور بوده‌اند که این شخصیت را مشخص‌تر به تصویر بکشند؛ اما آن‌ها توانسته‌اند که بسیار خوب عمل کنند و شخصیت را طوری به تصویر بکشند که قابل‌درک و رابطه برقرار کردن باشد، خصوصاً زمانی که مشخص می‌شود که عاقبت همه گاوها یا قصابی‌ست و یا شمشیر دورن میدان گاوبازی. اینجاست که ترسو بودن فردیناند اپیدمی به نظر می‌آید.همین‌جوری هم فردیناند روی پرده بزرگ جا نمی‌شود، اما همین سایز است که کلی باعث خنده می‌شود، مثلاً زمانی که در مغازه‌ی پر از شکستنی دارد از خنده روده‌بر می‌شود. البته یک‌چیز عجیب هم اوایل فیلم اتفاق می‌افتد، فردیناند از کازا دل تورو فرار می‌کند و دخترکی به نام نینا او را نجات می‌دهد اما در طول رشد گاو و حتی زمانی که دیگر در خانه جا نمی‌شود، داستان دخترک هیچ تغییری نمی‌کند. شاید دیگر زمان برای تغییر داستان دیر باشد (به نظر من شاید نویسنده این متن فراموش کرده که زمان رشد حیوانات و آدمیزاد باهم متفاوت است و دختربچه در طول مدت رشد گاو در واقعیت تغییر زیادی نمی‌کند). ولی از این‌ها بگذریم دینامیک میان فردیناند و هم‌نژادی‌هایش زمانی که میان آن‌ها قرار می‌گیرد بسیار خوب است.
گاوها کل‌کل درازمدتی با پونی‌های (اسب کوچولوها) مزرعه بغلی به سرکردگی پونی‌ (با صدای کمدین آلمانی فلولا بورگ -Flula Borg) داشتند که در آخر به کل‌کل رقصی ختم می‌شود. فردیناند پیام خاصی برای فیلم دارد “به نظر می‌آید عجیب بودن یعنی نرمال بودن”، فیلمی که قهرمانش بسیار ازخودگذشته است، خشن نیست و جرئت این را دارد که کاری که دوست دارد را انجام دهد؛ اما فراموش نکنید که این‌یک کارتون است و اجازه این را دارد که بعضی جاها مسخره باشد، مثلاً بزرگ‌ترین موجودی که تا حالا دیدید، بزرگ‌ترین قلب را دارد و برعکس خیلی کاراکترهای دیگر در بزرگ‌سالی خوشگل‌تر از کودکی‌اش است و آدم بد و رذل اصلی داستان که تمام مدت خراب‌کاری می‌کند هم درواقع برای خدمت به داستان طراحی‌شده است و بااین‌وجود یک‌جور خلوص و پاکی در تمامی چهره‌ها دیده می‌شود.این انیمیشن حدوداً یک ماه پس «کوکو» Coco به بازار آمد ممکن است ازلحاظ فرهنگی کمتر از کوکو رابطه برقرار کند اما عوامل فردیناند بیش از کوکو از افراد لاتین و هیسپنیک (با ریشه‌ی لاتین) انتخاب‌شده‌اند، کارگردان و 2/3 صداپیشگان انیمیشن فردیناند از میان این بازیگران انتخاب‌شده‌اند.
یکی از انتقادهای این منتقد به کار کمبود آهنگ‌های لاتین و اسپانیایی‌زبان در فیلم است اما در تیتراژ آخر آهنگی هست که ارزش انتظار را دارد و در کل وجود این فیلم هم برای بازی گاوبازی که بسیار بحث‌برانگیز است بسیار مفید و به‌جا بوده است.
به‌جز نظر منتقد ورایتی (variety) که در بالا به آن نگاه کردیم منتقدین دیگری هم بودند که به فیلم امتیاز بالایی دادند. این در حالی‌ست که فیلم در کل از امتیاز بالایی برخوردار نشده و نقدهای منفی نیز داشته است.
یکی دیگر از منتقدینی مه نظری مثبت به فیلم داشته است؛ منتقد راجر ایبرت (rogerebert) گفته که در کل در مقایسه با دیزنی و پیکسار معمولاً انتظار زیادی از کارهای بلو اسکای و فاکس ندارد اما انتظار کم همیشه هم بد نیست. مثلاً برای این کار انتظار پائین این منتقد باعث شده که از کار شگفت‌زده شود و بسیار از آن لذت ببرد. انتخاب صداپیشگان به نظر این منتقد بسیار هوشمندانه و به‌جا بوده است و بر جذابیت کار افزوده است. او همچنین طنز کار را بسیار دقیق و به‌موقع می‌داند و از آن بسیار لذت برده است.اما یکی از منتقدینی که امتیازی متوسط و پایین‌تر از میانگین امتیازها را به این انیمیشن داده است منتقد آستین کرونیکل (austinchronicle) است. این منتقد معتقد است که این کار بسیار معمولی و بدون هیچ امتیاز فوق‌العاده‌ای است و هم‌زمانی اکرانش با «کوکو» هم یکی از بدشانسی‌های این کار بوده شاید اگر کاری مثل کوکو برای مقایسه در کنارش قرار نمی‌گرفت نظر بهتری راجع به آن داشت!
مانند همیشه بهتر است خود به تماشای انیمیشن بنشینید و خود قضاوت کنید. برای کسانی مثل من که انیمیشن دوست دارند شاید بدترین‌ها به نظر منتقدین هم خوشایند بیاید.
همچنین بخوانید: معرفی انیمیشن Coco: شروعی دوباره برای پیکسار

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان