ماهان شبکه ایرانیان

مفهوم «تأویل» در سوره یوسف علیه السلام(۲)

نقد دیدگاه ها   با توجه به اینکه در میان دیدگاه های چهارگانه فوق، گروه سوم و چهارم برای تفسیرخود دلیلی ارائه نکرده اند یا به نقل اقوال بسنده نموده اند، از این رو از نقد دیدگاه آن دو چشم پوشی نموده و تنها دیدگاه گروه اول و دوم را مورد بحث و ارزیابی قرار می دهیم

مفهوم «تأویل» در سوره یوسف علیه السلام(2)

نقد دیدگاه ها
 

با توجه به اینکه در میان دیدگاه های چهارگانه فوق، گروه سوم و چهارم برای تفسیرخود دلیلی ارائه نکرده اند یا به نقل اقوال بسنده نموده اند، از این رو از نقد دیدگاه آن دو چشم پوشی نموده و تنها دیدگاه گروه اول و دوم را مورد بحث و ارزیابی قرار می دهیم.

دلایل دیدگاه نخست
 

این گروه - که اندکی از تفاسیر و بسیاری از ترجمه های فارسی قرآن را شامل می شود - در تفسیر خود از آیه، کمتر به ذکر دلایل و آوردن شواهد پرداخته اند، بلکه بیشتربدون توضیح از کنار آن رد شده اند و یا گاه به دلایل زیر اشاره کرده اند:
1-واژه «تأویل» به معنی ذکرخصوصیات غذا، کمتر آمده است . (مکارم شیرازی، 407/9)
2- در آیه قبلی به معنی تعبیر خواب است. (همان)
3- در مورد خبردادن از واقعیت چیزی که یک ساعت بعد حاضر خواهد شد، لفظ «تأویل» به کار نمی رود. تأویل در مورد شیء حاضر که واقعیتی در آینده دارد به کار می رود، نه چیزی مانند غذای زندان که هنوز به دست زندانی نرسیده و برای او مجسم نگردیده است. (سبحانی، 96/11)

نقد دیدگاه نخست
 

دلایل سه گانه این دیدگاه در مجموع به یک موضوع بر می گردد و آن، تردید در معنی و مفهوم «تأویل» است که با نگاهی دوباره به معنای تأویل، ابهام وارده این دیدگاه را مرور می نماییم.

تأویل چیست؟
 

اهل لغت، «تأویل» را چنین معنا می کنند:
«التأویل: ارجاع الکلام و صرفه عن معناه الظاهری الی معنی اخفی منه» (طریحی، 312/5)؛ «تأویل، بازگرداندن سخن از معنای ظاهری به معنای پنهانی آن است.»
«تأویل: تفسیرالکلام الذی تختلف معانیه» (فراهیدی، 369/8)؛ «تأویل، تفسیر سخنی است که معناهای گوناگونی دارد.»
«التأویل و المعنی و التفسیر واحد« (ابن منظور، 33/7)؛ «تأویل و معنا و تفسیر به یک مفهوم اند.»
تأویل، واقع و خارج یک عمل و یک خبر است که گاهی به صورت علت غایی و نتیجه و گاهی به صورت خارجی متجلی شده و به عمل و خبر بر می گردد.
مثلاً در دو آیه: (یا أبت هذا تأویل رؤیای من قبل) (یوسف/100) و (ذلک تأویل ما لم تسطع علیه صبر) (کهف/82) در آیه اولی، ابتدا خبر بود، بعد، وقوع خارجی، و در دومی ابتدا وقوع است، بعد خبر و توضیح علل.
و در آیه: (و أوفوا الکیل اذا وزنوا بالقسطاس المستقیم ذلک خیر و أحسن تأویلا) (اسراء/35)، تأویل به معنی نتیجه و عاقبت امر است.
پس تأویل یک واقعیت و خارج است که به اصل خود بر می گردد، خواه به صورت نتیجه باشد یا علت و یا وقوع خارجی.
تأویل قرآن، وقوع خارجی وعده های آن است و از جمله وقوع قیامت می باشد؛ (هل ینظرون الا تأویله یوم یأتی یقول الذین نسوه من قبل...) (اعراف/53) (قرشی، قاموس القرآن، 142/1)
تفسیر المیزان می نویسد:
«تأویل، «نسبتی است میان حقیقت مجسم شده با مثال آن حقیقت»... یا«نسبتی میان صورت و معناست. صورتی که معنا به آن صورت جلوه می کند». (طباطبایی،40/3)
به تعبیری دیگر: «برگشت هر کاری به صورت و عنوان واقعی خویش است؛ همان طوری که زدن کودک به تأدیب بر می گردد؛ و زدن رگ و خون گرفتن به غرض معالجه بر می گردد.» (همان،/38)
به هر حال، تأویل، «امری است خارجی و اثری است عینی که برعمل خارجی مترتب می شود.» (همان،/37)
تأویل در قرآن و روایات، گاه به مفهوم «علت و فلسفه کاری» به کار رفته است؛ مانند آیه زیر که در داستان همراهی خضر و مسی علیهماالسلام، از زبان خضر به حضرت موسی چنین گفته می شود:
(ذلک تأویل ما لم تسطع علیه صبراً) (کهف/82)
«این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آنها شکیبا باشی.»
در روایات آمده است که مردی از حضرت علی علیه السلام از فلسفه سجده در نماز می پرسد، ایشان در جواب می فرمایند:
«تأویله اللهم انک منها خلقتنا یعنی من الارض و تأویل رفع رأسک و منها اخرجتنا...» (شیخ صدوق،314/1)
«فلسفه آن این است که: خدایا! همانا ما را از خاک آفریده ای؛ و فلسفه برخاستن از سجده این است که پروردگارا! دوباره ما را از آن بیرون خواهی آورد.»
با توجه به این تعریف ها و تعاریف دیگر که اهل لغت و تفسیر از «تأویل» ارائه کرده اند، در می یابیم که دلایل دیدگاه نخست در قالب این معانی نمی گنجد. هنگامی که طبق لغت، همه اشیاء و همه امور قابل تأویل اند، بدیهی است که طبق قراین و سیاق سخن، در جایی و درآیه ای به ویژگی غذا اطلاق داشته باشد و در جایی و آیه ای دیگر به تعبیر خواب. همچنین نه تنها هیچ دلیلی بر این ادعا که «تأویل به معنی خبر دادن از حضور امری در آینده به کار نمی رود» نداریم، بلکه آیات قرآنی که وقوع هر فعلی از افعال بشری را، چه در گذشته و چه در آینده، به تأویل آن درقیامت ارجاع می دهد، چنین برداشتی را کاملاً نفی می نماید؛ مانند آیه (و أوفوا الکیل اذا کلتم وزنوا بالقسطاس المستقیم ذلک خیر و أحسن تأویلاً) (اسراء/35)؛ یعنی کم فروشی، چه در صدر اسلام صورت گرفته باشد و چه در پایان حیات جهانی اتفاق بیفتد، قابل تأویل در روز قیامت خواهد بود.

دلایل دیدگاه دوم
 

در بین تفاسیری که آیه موردنظر را با روش اجتهادی نگریسته اند، این دیدگاه بیشترین پیروان را به خود اختصاص می دهد، هرچند از ترجمه های فارسی قرآن تنها یک ترجمه با آن همراهی می نماید. مفسران معتقد به این دیدگاه، دلایل پذیرش خود را چنین می نگارند:
1- «بتأویله» دارای ضمیری مفرد و مذکر است، به اعتباراینکه مرجع اصلی اش «طعام» است. اگر آن را به رؤیا در آیه قبل برگردانیم، این خلاف ادب لفظ و معناست؛ زیرا:
الف) از لحاظ ادب لفظ، «رؤیا» مؤنث است و ضمیر «بتأویله» مذکر.
ب) «رؤِیا» دو تا بود، در حالی که اینجا ضمیر، مفرد آمده است.
ج) اما ازلحاظ معنا، تأویل رؤیا هیچ ارتباطی با آوردن غذایی که روزی آنها بوده است ندارد. (صادقی تهرانی، 94/15)
2- کلمه «ذلکما» که در قرآن فقط یک بار و آن هم در این آیه از زبان یوسف علیه السلام نقل شده است، اشاره به دو چیز دارد: تعبیر خواب در آیه قبلی و چگونگی غذا در آیه مورد بحث.
طنطاوی در تفسیر «ذلکما» در این آیه چنین می نویسد:
«ذلکما، أی ذلک التفسیر الصحیح للرؤیا، و الاخبار عن المغیبات، کاخبار کما عن احوال طعامکما قبل أن یصل الیکما.» (طنطاوی، 360/7)
«ذلکما» یعنی آن تعبیر درست خواب و اطلاع رسانی از مسائل غیبی، مثل خبر دادن به شما از کیفیت غذایتان، قبل از آنکه به شما برسد.»
و واضح تر از آن را تفسیر «الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیة» می نویسد؛ «ذلکما: ای تعبیر رؤیاکما و تأویل طعامکما.» (نخجوانی، 374/1)
««ذلکما» یعنی تعبیر خواب و چگونگی غذای شما دو نفر.»
توجه به این نکته باریک در تفسیر «ذلکما» که تنها در این دو تفسیر دیده می شود، در کامل بودن تفسیر این دیدگاه حائز اهمیت است.
نکته باریک دیگری در «ذلکما» وجود دارد که هیچ مفسری بدان نپرداخته، اما آن را می توان به عنوان تأیید دیگری بر تفسیر این دیدگاه افزود. آن نکته این است:
«ذلک»، «ذلکما» و «ذلکم» هر چند در مقام تجزیه، همان اسم اشاره «ذا» است که «لام» اشاره به دور و ضمایر مخاطب مذکر (ک، کما، کم) بدان افزوده شده اند، اما این ضمایر هیچ قت در قرآن جنبه خطابی نداشته و به معنای «تو» یا «شما» به کار نرفته است، بلکه به مفهوم «این» و «آن» در شیئی یا اشیاء به کار رفته است، مگر در سه مورد که به خدای متعال،(3) شیطان،(4)وآدم و حوا (5)اطلاق دارد.
نمونه هایی از کاربرد «ذلکما» در آیات عبارتند از:
الف) (و هو الذی أنزل من السماء ماء فأخرجنا به نبات کل شیء فأخرجنا منه خضراً نخرج منه حباً متراکباً و من النخل من طلعها قنوان دانیة و جنات من أعناب و الزیتون و الرمان مشتبها و غیر متشابه انظروا الی ثمره اذا أثمر و ینعه ان فی ذلکم لآیات لقوم یؤمنون) (انعام/99)
«او کسی است که از آسمان آبی نازل کرد و به وسیله آن، گیاهان گوناگون رویانیدیم و از آن ساقه ها و شاخه های سبز خارج ساختیم؛ از آنها دانه های متراکم، و از شکوفه ی نخل، شکوفه هایی با رشته های باریک بیرون فرستادیم و باغ هایی از انواع انگور و زیتون و انار، شبیه به یکدیگر، و بی شباهت! هنگامی که میوه می دهد، به میوه آن و طرز رسیدنش بنگرید که در آنها نشانه هایی برای افراد با ایمان است.»
ب) (قال بل ربکم رب السماوات و الارض الذی فطرهن و أنا علی ذلکم من الشاهدین) (انبیاء/56)
«(حضرت ابراهیم) پاسخ داد که خدای شما همان خدایی است که آفریننده آسمان ها و زمین است و من براینها گواهی می دهم.»
ج) (فاذا بلغن أجلهن فأمسکوهن بمعروف و فارقوهن بمعروف و أشهدوا ذوی عدل منکم و أقیموا الشهادة لله، ذلکم یوعظ به من کان یؤمن بالله و الیوم الآخر...) (طلاق/2)
«و چون عده آنان (زنان مطلقه) سرآمد، آنان را به طرز شایسته ای نگه دارید یا به طرز شایسته ای ازآنان جدا شوید و دو مرد عادل از خودتان را گواه گیرید و شهادت را برای خدا برپا دارید. اینها چیزهایی هستند که مؤمنان به خدا و روز قیامت به آن اندرز داده می شوند.»
د) (و کذلک مکنا لیوسف فی الأرض...) (یوسف/21)
«و این گونه یوسف را در آن سرزمین فرمانروایی دادیم.»
هـ) (مذبذبین بین ذلک لا الی هؤلاء و لا الی هؤلاء...) (نساء/142)
«(منافقان) دراین میان سرگردانند، نه از اینانند و نه از آنان.»
پس با این شواهد قرآنی معلوم می شود که «ذلک، ذلکما، ذلکم» و صورت های مؤنث آنها غالباً اشاره به اشیاء دارند، نه اشخاص؛ به خصوص آنجا که سیاق آیات و چیدمان کلام، مفهومی جز این را نمی رساند.
در آیه موردنظر هم که عبارت «ذلکما علمنی ربی» آمده است، ناظر بر دو چیزی است که خداوند به حضرت یوسف علیه السلام آموخته است. آن عبارت است از تأویل خواب و تأویل غذا، که در مجموع «تأویل الاحادیث» را ترتیب می دهند.
3- اگر ضمیر «بتأویله» به رؤیایی که هم زندانیان یوسف دیده بودند برگردد، معنای آیه چنین می شود: «من خواب شما را خیلی زود، حتی قبل از آوردن جیره غذایی شما تعبیر می کنم»، ولی این معنا که در حقیقت سرعت عمل را در پاسخگویی به درخواست آنان می رساند، از نظر سیاق آیات، معنای بعیدی است. (طباطبایی، 172/11)
4- آیه مورد بحث (قال لا یأتیکما طعام...) اصلاً درمقام پاسخگویی به پرسش رفیقان هم بند یوسف علیه السلام نیست، بلکه به طرح موضوع دیگری می پردازد تا برای پاسخ به پرسش آنان، مقدمه چینی کرده باشد. (نک: فخر رازی، 455/18؛ حائری تهرانی، 3/6)
اما علت مقدمه چینی حضرت یوسف برای دادن پاسخ آنان عبارت است از:
الف) پرهیز از مواضع تهمت: تعبیر خواب یکی از آنان اعدام بود. بدیهی است که شنیدن چنین تعبیری بسیار ناراحت کننده است و چه بسا موجب نفرت و دشمنی با شخص خواب گزار می گردد، مگر اینکه به صحت گفتارو تعبیر او ایمان و اطمینان یافته باشد. بدین دلیل بود که یوسف علیه السلام خواست میزان علم خدادادی خود را با غیب گویی دیگری اظهار نماید تا صدق سخنش کاملاً آشکار شده و در دل رفیق محکوم به اعدام، به عداوت و بدگویی متهم نگردد.
ب) اظهار فضل و دانش برای ایجاد باور و تأثیرگذاری در دیگران
ج) خواب گزاران زیادی در جامعه آن روز بودند که مبنای تعبیر آنان تخمین و گمان بوده است. اگر حضرت یوسف قبل از ارائه دانش خود، با بیان مسائل غیبی به تعبیر خواب آنان می پرداخت، تعبیر او را باور نمی کردند و سپس برای تعبیر خواب پادشاه، سراغ او را نمی گرفتند.
د) زمان شناسی تبلیغ: انسان همیشه مستعد دریافت پیام های الهی نیست، از این رو رسولان و مصلحان روانشناس برای تبلیغ دین و بیان آیین توحیدی همواره دنبال فرصت هایند تا پیام حق را برای آنان زمزمه کرده و فطرت های خوابیده آنان را بیدار نمایند.
حضرت یوسف با احساس پدیدار شدن چنین زمینه ای در دوستان هم بندش و باور آنان به نیکوکاری و صداقت گفتارش، فرصت را غنیمت شمرده و قبل از پاسخگویی به سؤال آنان، درس توحید و خداشناسی آغازید، شاید که مؤثر افتد.
هـ) حس دوستی و حرص انبیا به هدایت بندگان خدا، یوسف علیه السلام را بر آن داشت که قبل از بیان تعبیر خواب، زمینه هدایت آنان را فراهم نماید تا دوستی که نزدیک به اعدام است، شاید در آیین یکتاپرستی، خدایش را ملاقات نماید. (نک: فخر رازی، 455/18)
و) خبر از چیزی که اثرش از آن هنوز نمی باشد: دوستان زندانی یوسف علیه السلام از تأویل خوابی می پرسند که آن را در عالم رؤیا دیده اند، اما یوسف علیه السلام می خواهد آنها را از موضوعی آگاه نماید که حتی در عالم خواب هم اطلاعی از آن نیافته اند.

نتیجه
 

«تأویل» در قرآن به مفهوم نتیجه، عاقبت و فلسفه چیزی یا امری به کار رفته است. آمدن این واژه در دو آیه متوالی در سوره یوسف، شماری از مفسران و مترجمان قرآن را به اشتباه انداخته و به تبع آیه قبلی که در آن، تأویل به مفهوم «تعبیر خواب» آمده است، همان معنا را در آیه بعدی هم نتیجه گیری کرده اند. از این رو، پیام آیه از پیامی که ساختار کلام الهی و ظاهر آیه متضمن آن است، فاصله گرفته است.
بررسی در محتوا و چیدمان کلمات وحیانی در آیه بعدی نشان می دهد که هر چند سخن در ادامه آیه قبلی و در ارتباط با سؤالی است که دوستان هم زندانی یوسف علیه السلام از او در موضوع تعبیر خوابشان کرده اند، ولی این آیه به دنبال بیان پاسخ مستقیم از سؤال مطرح شده نمی باشد، بلکه به دنبال زمینه سازی و مقدمه چینی برای پاسخگویی است تا نشانگر توان علمی و آینده بینی یوسف بوده و پاسخ را در اذهان دوستان پرسشگر یوسف با تردید مواجه ننماید.
با چنین نگاه ژرف اندیشانه در ساختار کلام الهی، در می یابیم که معنا و مفهوم آن دسته از مفسران و مترجمان قرآن - در آیه 37 سوره یوسف - نزدیک به واقعیت
است که از واژه ی «تأویل» در این آیه، نه «تعبیرخواب»، بلکه «چگونگی نوع غذا» را که ساعتی بعد به زندانیان خواهند آورد، استنباط کرده اند.
بنابراین مناسب ترین ترجمه آیه چنین است:
«(یوسف) گفت: غذایی که روزی شماست برای شما نمی آورند، مگر اینکه پیش از آوردنش، از چگونگی (نوع، رنگ، طعم، مقدار و ...) آن شما را آگاه می نمایم...»

پی نوشت ها :
 

1. علی علیه السلام: «... ینطق بعضه ببعض، و یشهد بعضه علی بعض»؛ بعضی از قرآن از بعضی دیگر سخن می گوید و برخی از برخی دیگر گواهی می دهد. (نهج البلاغه، خطبه 133).
2. فصلنامه پژوهش های قرآنی، شماره 58، سال 1388، صص 179-156، مقاله: یوسف علیه السلام رزم آزمای معرکه نفس.
3. (ذلکم الله ربکم) (انعام/102).
4. (انما ذلکم الشیطان یخوف أولیاءه) (آل عمران/175).
5. (ألم أنهکما عن تلکما الشجرة) (اعراف/22).
* کارشناسی ارشد مدیریت

منابع و مآخذ:
1. قرآن.
2. نهج البلاغه.
3. آل سعدی، عبدالرحمن بن ناصر؛ تیسیر الکریم الرحمن، بی جا، بیروت، مکتبة النهضة العربیة، 1408ق.
4. آلوسی، سید محمود؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بی جا، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1415ق.
5. ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد؛ تفسیر القرآن العظیم، بی جا، عربستان سعودی، مکتبة نزار مصطفی الباز، 1419ق.
6. ابن بابویه (شیخ صدوق)، محمد بن علی؛ من لا یحضر الفقیه، تصحیح: علی اکبر غفاری، بی جا، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، بی تا.
7. ابن جزی غرناطی، محمد بن احمد؛ التسهیل لعلوم التنزیل، بی جا، بیروت، دار الارقم بن ابی الارقم، 1416ق.
8. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی؛ زاد المسیر فی علم التفسیر، بی جا، بیروت، دارالکتاب العربی، 1422ق.
9. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، بیروت، مؤسسة التاریخ، 1420ق.
10. ابن عجیبه، احمد بن محمد؛ البحر المدید فی تفسیرالقرآن المجید، بی جا، قاهره، نشر دکتر حسن عباس زکی، 1419ق.
11. ابن عطیه اندلسی، عبدالحق بن غالب؛ المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، بی جا، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1422ق.
12. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو؛ تفسیر القرآن العظیم، بی جا، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1419ق.
13. ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، بی جا، قم، نشر ادب الحوزه، بی تا.
14. رازی، ابوالفتوح؛ روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، بی جا، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1408ق.
15. اسفراینی، ابوالمظفر شاهفور بن طاهر؛ تاج التراجم فی تفسیرالقرآن للاعاجم، بی جا، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1375ش.
16. امین، سیده نصرت (بانوی اصفهانی)؛ مخزن العرفان، بی جا، نهضت زنان مسلمان، 1361ش.
17. بغدادی، علاءالدین علی بن محمد؛ لباب التأویل فی معانی التنزیل، بی جا، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1415ق.
18. بلاغی، سید عبدالحجة؛ حجة التفاسیر و بلاغ الاکسیر، بی جا، انتشارات حکمت، 1386ق.
19. بلخی، مقاتل بن سلیمان؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق: احمد فرید، بی جا، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1424ق.
20. بیضاوی، عبدالله عمر؛ انوار التنزیل و اسرار التأویل، بی جا، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1418ق.
21. ثعالبی، عبدالرحمن بن محمد؛ جواهر الحسان فی تفسیرالقرآن، بی جا، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1418ق.
22. ثعلبی نیشابوری، ابواسحاق احمد بن ابراهیم؛ الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، بی جا،بیروت، دار احیاء العربی، 1422ق.
23. ثقفی تهرانی، محمد؛ تفسیر روان جاوید، بی جا، تهران، انتشارات برهان، 1398ق.
24. جرجانی، حسین بن حسن؛ جلاء الاذهان و جلاء الاحزان، بی جا، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1377ش.
25. جعفری، یعقوب، تفسیرکوثر، قم، انتشارات هجرت، 1376ش.
26. الجمل، سلیمان بن عمر العجیلی؛ الفتوحات الهیة، بی جا، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.
27. حائری تهران، میرسید علی؛ مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، بی جا، دارالکتب الاسلامیة، 1377ش.
28. حجازی، محمدجواد؛ التفسیر الواضح، بی جا، دارالجلیل الجدید، 1413ق.
29. حسنی ابوالمکارم، محمود بن محمد؛ دقائق التأویل و حقائق التنزیل، بی جا، تهران، نشرمیراث مکتوب، 1381ش.
30. حسینی شاه عبدالعظیمی،حسین بن احمد؛ تفسیراثنی عشری، بی جا، تهران، انتشارات میقات، 1363ش.
31. حسینی شیرازی، سید محمد؛ تبیین القرآن، بی جا، بیروت، دارالعلوم، 1423ق.
32. حسینی شیرازی، سید محمد؛ تقریب القرآن الی الاذهان، بی جا، بیروت، دارالعلوم، 1424ق.
33. حسینی همدانی، سید محمد حسین؛ انوار درخشان، بی جا، تهران، کتابفروشی لطفی، 1404ق.
34. حقی بروسوی، اسماعیل؛ تفسیر روح البیان، تصحیح: احمد عزو عنایة، بی جا، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1421ق.
35. خسروانی، میرزا علی رضا؛ تفسیر خسروی، بی جا، تهران، انتشارات اسلامیة، 1390ق.
36. خطیب، عبدالکریم؛ التفسیر القرآن، قاهره، دارالفکر العربی، بی تا.
37. دخیل، علی بن محمدعلی؛ الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، بی جا، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1422ق.
38. رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد؛ کشف الاسرار و عدة الابرار، بی جا، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1371ش.
39. زحیلی، وهبة بن مصطفی؛ التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، بی جا، بیروت، دارالفکر المعاصر، 1418ق.
40. زحیلی، وهبه بن مصطفی؛ تفسیرالوسیط، بی جا، دمشق، دارالفکر، 1422ق.
41. زمحشری، محمود؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بی جا، بیروت، دار الکتاب العربی، 1407ق.
42. سبحانی، جعفر؛ منشور جاوید، چاپ اول، قم، مؤسسه امام صادق علیه السلام، 1372ش.
43. سبزواری نجفی، محمد بن حبیب الله؛ الجدید فی تفسیر القرآن المجید، بی جا، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1406ق.
44. سبزواری نجفی، محمد بن حبیب الله؛ ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، بی جا، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1419ق.
45. سمرقندی، نصر بن محمد؛ بحرالعلوم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1413ق.
46. سورآبادی، ابوبکر عتیق بن محمد؛ تفسیر سورآبادی، بی جا، تهران، فرهنگ نشر نو، 1380ش.
47. شبر، سیدعبدالله؛ الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین، بی جا، کویت، مکتبة الألفین، 1407ق.
48. شبر، سیدعبدالله؛ تفسیر القرآن الکریم، چاپ سوم، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1397ق.
49. شریف لاهیجی، محمد بن علی؛ تفسیر شریف لاهیجی، بی جا، تهران، دفتر نشرداد، 1373ش.
50. شوکانی، محمد بن علی؛ تفسیر شریف لاهیجی، بی چا، دمشق - بیروت، دار ابن کثیر و دارالحکم الطیب، 1414ق.
51. صادقی تهرانی، محمد؛ البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، بی نا، 1419ق.
52. صادقی تهران، محمد؛ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، انتشارات فرهنگ اسلامی، 1365ش.
53. صالحی نجف آبادی؛ جمال انسانیت یا تفسیر سوره یوسف، چاپ دوم، تهران، انتشارات امید فردا، 1381ش.
54. صفی علیشاه، حسن بن محمدباقر؛ تفسیر صفی (منظومه)، بی چا، تهران، انتشارات منوچهری، 1378ش.
55. طباطبایی، سید محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، بی چا، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه، 1417ق.
56. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، بی چا، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، 1377ش.
57. طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ دوم، بیروت، دارالمعرفه، 1408ق.
58. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر؛ جامع البیان فی تفسیرالقرآن، بیروت، دارالمعارف، 1412ق.
59. طنطاوی، محمد سید؛ التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، قاهره، دار المعارف، بی تا.
60. طوسی، محمد بن حسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن، بی چا، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
61. طیب، سید عبدالحسین؛ اطیب البیان فی تفسیرالقرآن، بی چا، قم، دارالقرآن الکریم، 1413ق.
62. عاملی، ابراهیم؛ تفسیر عاملی، بی چا، تهران، انتشارات صدوق، 1360ش.
63. عاملی، علی بن حسین؛ الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، بی چا، قم، دارالقرآن الکریم، 1413ق.
64. عبدالجلیل، عیسی؛ التفسیر المیسر، بی چا، قاهره، دارالقلم، 1385ق.
65. علوی حسینی موسوی باکویی، میرمحمد کریم؛ کشف الحقایق عن نکت الآیات و الدقائق، چاپ دوم، تبریز، دانشگاه صنعتی سهند، 1373ش.
66. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر؛ مفاتیح الغیب، بی چا، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1420ق.
67. فراء، ابوزکریا یحیی بن زیاد؛ معانی القرآن، بی چا، مصر، دارالمصریة للتألیف و الترجمة.
68. فضل الله، سید محمد حسین؛ تفسیر من وحی القرآن، بی چا، بیروت، دارالملاک للطباعة و النشر، 1419ق.
69. فیض کاشانی، ملامحسن؛ تفسیر الصافی، بی چا، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1399ق.
70. فیضی دکنی، ابوالفضل، سواطع الالهام فی تفسیر القرآن، بی چا، قم، دار المنار، 1427ق.
71. قاسمی، محمد جمال الدین؛ محاسن التأویل، بی چا، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1418ق.
72. قاضی ابی السعود، محمد بن مصطفی العمادی الحنفی؛ تفسیر ابی السعود، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1419ق.
73. قرائتی، محسن؛ تفسیر نور، بی چا، تهران، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، 1383ق.
74. قرشی، سید علی اکبر؛ تفسیر احسن الحدیث، بی چا، تهران، بنیاد بعثت، 1377ش.
75.ـــــــــــــــــــــــــــــ؛ قاموس قرآن، بی چا، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1371ش.
76. قرطبی، محمد بن احمد؛ الجامع لاحکام القرآن، بی چا، تهران، انتشارات ناصرخسرو، 1364ش.
77. قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا؛ تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، بی چا، تهران، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، 1368ش.
78. کاشانی، محمد بن مرتضی؛ تفسیر المعین، بی چا، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1410ق.
79. کاشانی، ملا فتح الله؛ زبدة التفاسیر، بی چا، قم، بنیاد معارف اسلامی، 1423ق.
80. کاشانی، ملا فتح الله؛ منهج الصاقین فی الزام المخالفین، بی چا، تهران، کتابفروشی محمدحسن علمی، 1336ش.
81. کاشفی سبزواری، حسین بن علی؛ مواهب علیه، بی چا، تهران، انتشارات اقبال، 1369ش.
82. کرمی حویزی، محمد؛ التفسیر لکتاب الله المنبر، بی چا، قم، چاپخانه علمیه، 1402ق.
83. گروه مترجمان؛ تفسیر هدایت، بی چا، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1377ش.
84. گنابادی، سلطان محمد؛ تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، بی چا، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1408ق.
85. محلی، جلال الدین و سیوطی، جلال الدین؛ تفسیر الجلالین، بی چا، بیروت، مؤسسة النور للمطبوعات، 1416ق.
86. مراغی، احمد بن مصطفی؛ تفسیر المراغی، بی چا، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
87. مصطفوی، حسن؛ تفسیرروشن، بی چا، تهران، مرکز نشر کتاب، 1380ش.
88. مظهری، محمد ثناء الله؛ التفسیر المظهری، بی چا، پاکستان، مکتبة رشدیة، 1412ق.
89. مغنیه، محمدجواد؛ تفسیر الکاشف، بی چا، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1424ق.
90. مغنیه، محمدجواد؛ التفسیر المبین، بی چا، قم، بنیاد بعثت، بی تا.
91. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، چاپ اول، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1359ش.
92. ملاحویش آل غازی، عبدالقادر؛ بیان المعانی، بی چا، دمشق، مطبعة الترقی، 1382ق.
93. نجفی خمینی، محمدجواد؛ تفسیر آسان، بی چا، تهران، انتشارات اسلامیة، 1398ق.
94. نخجوانی، نعمت الله بن محمود؛ الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیة، بی چا، مصر، دار رکابی للنشر، 1999م.
95. نسفی، ابوحفص نجم الدین محمد؛ تفسیرنسفی، بی چا، تهران، انتشارات سروش، 1367ش.
96. نووی جاوی، محمد بن عمر؛ مراح لبید للکشف معنی القرآن المجید، بی چا، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1417ق.
97. نیشابوری، نظام الدین حسن بن محمد؛ تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، بی چا، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1416ق.
98. هاشمی رفسنجانی، اکبر؛ تفسیر راهنما، چاپ اول، قم، دفترتبلیغات اسلامی قم، 1378ش.
نشریه پژوهش های قرآنی ،شماره60-59.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان