گفتگو با حمید رضا نقاشیان
*درآمد
عملکرد گروه فرقان در تبریز و علل و انگیزه ها و نحوه به شهادت رساندن آیت الله قاضی طباطبائی همچنان در رده ابهام باقی مانده ، زیرا این شهید بزرگوار ظاهراً مشمول هیچ یک از مصادیق عنوان سازی این گروه برای ترور افراد ، یعنی « زر و زور و تزویر » نمی شود . حمید نقاشیان به لحاظ ارتباط نزدیک با حضرت امام در ماههای اولیه پیروزی انقلاب و نیز آشنائی قبلی با این گروه ، از سوی ایشان ماموریت یافت تا به فعالیت آنان خاتمه دهد. او از ابتدا در جریان دستگیری و بازجوئی سران فرقان بوده و از فرایند شکل گیری و عملکرد آن اطلاعات ارزشمندی دارد؛ لذا این گفت و گوی پر نکته برای تاریخ پژوهان بسیار مفید و راهگشا تواند بود.
شما پس از شهادت شهید مطهری از طرف حضرت امام (ره) ماموریت پیدا کردید که برای برخورد و جمع آوری پرونده گروه فرقان از قم به تهران بیائید، و چه شد که تا ترور مرحوم مفتح نتوانستید جلوی سیر ترورها را بگیرید یا اگر موضوع خلاف این است بیان کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله الذی هدینا لهذا و ماکنا لنهتدی لولا هذانالله
جریان تعقیب و مراقبت و تحقیق و تفحص در خصوص عملیات فرقان ، از اردیبهشت ماه سال 58 آغاز شد . ما از قبل از انقلاب با انحرافات فکری گروه فرقان آشنا بودیم و افرادی از این گروه را هم می شناختیم ، لذا در شروع اقدامات عملیاتی ابتدائاً افرادی را که روی آنها شناخت داشتیم تعقیب کردیم و در طول دوره ای که افراد بازداشت می شدند، طی بازجوئی هایی که از آنها به عمل می آمد، دامنه تفحص خود را گسترش می دادیم . فضای تحقیق از این افراد در یک فضای نسبتاً بسته ای بود ، چون اساساً مجموعه عملیات فرقان ، مجموعه بسته ای بود، ضمن اینکه در مقطعی واقع شد که نظام جمهوری اسلامی انتظار عملیات سازماندهی شده را علیه خود نداشت ، به همین لحاظ بسیار طبیعی بود که ما از امکانات بسیار محدودی برخوردار باشیم . هنوز هیچ سازمان اطلاعاتی در نظام تاسیس نشده بود .
ما برای بعضی از عملیات هایمان محدودیت های عدیده ای از جمله اطلاعاتی ، تدارکاتی ، ارتباطی و شناسائی داشتیم. مجبور بودیم شبکه بی سیم مان را خودمان راه بیاندازیم ، شبکه ارتباطات مخابراتی مان را خودمان راه بیندازیم ، شبکه تعقیب و مراقبت و اتومبیل ها و وسایل مورد نیاز را خودمان سازماندهی کنیم . مجموعه ای کاملا نو با امکانات کاملا بسیار جدیدی بود که طبیعتا پاسخ گوی نیاز به این گستردگی نبود ، در عین حال که سابقه تاریخی از عملیات نظامی این گروه نداشتیم و لذا کار بسیار پیچیده و سنگینی بود ، اما خدا کمک کرد و ما در مرحله اول تعدادی از افراد تیم عملیات نظامی فرقان را بازداشت کردیم . باید اعتراف کنم که در ابتدا نمی دانستیم که افراد دستگیر شده ، عضو گروه عملیاتی و نظامی فرقان هستند و به مرور در تحقیق و بررسی پی بردیم افرادی از کادر مرکزی این گروه در شاخه نظامی هم فعال هستند.
در طول دوره ای که مواجه با چند عملیات از جمله ترور شهید بزرگوار سپهبد قرنی و سپس ترور شهید مطهری شدیم که زمینه سازمان دهی گروه مبارزه با این جریان را شکل داد و بعد از آن شهادت مرحوم حاج طرخانی و مرحوم عراقی و... پیش آمد ، ما بخش اعظم گروه فرقان را که مشخصاً در شاخه نظامی فعال بودند ، دستگیر کردیم . حوزه عملیات اینها به جز تهران به دو استان دیگر نیز کشانده شد . یکی استان فارس و یکی استان آذربایجان شرقی و خصوصا مرکز استان شهر تبریز و بیشتر دانشگاه تبریز... طبیعی بود که ما قبلا هیچ اطلاعی از این جریانات نداشتیم تا وقتی که متاسفانه اتفاقاتی واقع شدند.
بعد از دستگیری ها این موضوع روشن شد که افرادی که در تبریز مبادرت به عملیات کردند و یا حتی افرادی که در شیراز اقدام به ترور کردند، معدود باقیمانده های شاخه نظامی بودند و برای خالی نبودن عریضه و به نوعی اظهار به زنده بودن تیم عملیاتی و شاخه نظامی دست به چنین عملیاتی زدند، چون اینها سراغ کسانی رفتند که از کادر حفاظتی جامعی برخوردار نبودند. شهدای ما، هم خودشان نمی خواستند تیم محافظتی داشته باشند ، هم فضا اقتضا نمی کرد . آیت الله قاضی طباطبائی اساساً شخصیتی بود عارف و تکلف را دوست نداشت . وی فردی بود بسیار آرام و به نظر من سکاندار دو آذربایجان در ابتدای انقلاب بود و مظلومانه مورد هجوم گروه فرقان واقع شد بدون اینکه شاخصه ای از شاخصه های سیاسی - اقتصادی جریانات گذشته فرقان را که به قول خودشان علیه «زر و زور و تزویر » عمل می کردند، داشته باشد. زندگی زاهدانه آقای قاضی نشان می داد که ایشان از مقوله زر بسیار دور است . زندگی بسیار آرام و توأم با دوستی و مماشات ایشان در حوزه روحانیت تبریز حکایت از این می کرد که نباید دشمنی داشته باشد که ایشان را مورد هجمه قرار بدهد و از همه اینها مهم تر اینکه ایشان از فضای نظامی به معنای زور هم دور بود و لذا هیچ یک از این شاخصه ها را نداشت . به نظر من ترور آیت الله قاضی یک ترور کور بود ، ضاربین هم چند بار به عملیات شناسائی برای اقدام دست زده بودند ، اما انتهای کار از اقدام منصرف شده بودند. محمد متحدی شریک کسی بود که در تبریز کتاب فروشی داشت و یکی از مباشرین ترور در صحبت با مسعود تقی زاده رسماً گفته بود ما برای زدن آقای قاضی دودل بودیم که بزنیم یا نزنیم ، اما در آن مقطع به خاطر ضربه های وارده به شاکله فرقان مجبور بودیم کاری بکنیم و فقط برای ابراز وجود و اثبات اینکه می توانند به ترور ادامه بدهند، نهایتاً دست به این جنایت زدند . ماهم بدون داشتن سابقه یا احتمال عملیات در تبریز بعد از عملیات تروری که در مورد آیت الله قاضی واقع شد ، وارد حوزه تفحص شدیم و به تبریز نیرو اعزام کردیم . خود من همراه این گروه به تبریز رفتم و در دانشگاه تبریز با اطلاعات بسیار اندکی که از حوزه تحقیق و تفحص خودمان به دست آورده بودیم ، شروع به کار کردیم و نهایتا رگه های بسیار نازک و باریکی را از ارتباط گروه فرقان با بعضی از افراد در دانشگاه تبریز به دست آوردیم و همین هم باعث دستگیری قاتلان آیت الله قاضی شد . تبریزی ها با گرایش فرقانی گری و بدون آنکه اساساً از مرکزیت آنها در تهران فرمانی صادر شده باشد ، دست به چنین اقدامی زده بودند و کسانی هم این کار را کردند که اساساً در شاخه نظامی عضویتی نداشتند ، مثل وفا قاضی زاده و فقط به خاطر اینکه ثابت کنند گروه فرقان از هم نپاشیده است و نهایتاً ابراز وجودی کرده باشند ، دست به این عملیات زدند. جالب است افرادی هم که دستگیر شدند از تفکر فرقانی عمیقی برخوردار نبودند و حتی این انتقاد هم به آنها می شد که شما منویات فرقان را زیر پا گذاشته اید ، چون آنها بنا نداشتند هر کسی را بزنند و اینها هاج و واج نگاه می کردند و قبول داشتند که این یک ترور کور بوده است .
تلقی من این است که آیت الله قاضی به دست اینها افتخار شهادت را به دست آورد . شهادت افتخار و درجه ای است که خداوند متعال به همه نمی دهد و آیت الله قاضی با توجه به سوابقی که بعد از شهادت ایشان شناختیم ، شایسته این افتخار بود . واقعیت این است که من قبل از شهادت ، ایشان را نمی شناختم و بعد از شهادتشان بود که با آشنا شدن با بخشی از خانواده و فامیل ایشان و تفحص درباره شخصیت و دیدگاه های ایشان ، حوزه نفوذشان در روحانیت هر دو آذربایجان و بلوغ سیاسی شان در حفظ جریان انقلاب در تبریز ، به خصوص در ارتباط با نفوذ گروهک خلق مسلمان بود که شخصیت ایشان را به صورت جامع تری شناختم و دریافتم که با ندانم کاری ، بلاهت و خباثت گروه فرقان، چه ثلمه بزرگی در تبریز به بار آمده است. فقدان ایشان موجب نگرانی دوستان انقلاب و میدان جولان پیدا کردن برای کسانی شد که در زمان حضورشان محلی برای ابراز وجود نداشتند . شهادت درجه ای بود که باید نصیب آقای قاضی می شد.
بعضی از وابستگان فرقان در تبریز می گویند که این گروه در آنجا سمپات هائی داشت و جزوات و کتاب هایشان هم از طریق کتاب فروشی هائی در تبریز توزیع می شد .
در تبریز یک کتاب فروشی به اسم طالع بود که کتاب ها و جزوات فرقان را می فروخت و آنها را هم محمد متحدی که ارتباط ویژه ای با اکبر گودرزی داشت، برایشان می برد . در ضمن این محل آدرسی شده بود برای واحد انتشارات فرقان در تهران که از آن طریق کتاب ها و جزوات خود را در تبریز پخش می کردند . شاید اولین نقطه تحقیق و تفحص ما هم برای ورود به دانشگاه تبریز همین کتاب فروشی بود ،اما اینکه بگوئیم تعداد کسانی که در تبریز به فرقان گرایش پیدا کردند ، زیاد بود ، روی این حرف نمی توانم صحه بگذارم ، چون تعداد این افراد بیش از10 ، 15 نفر نبود . شاخه بسیار نازک و باریکی که ما در دانشگاه تبریز پیدا کردیم، بیشتر از سه نفر نبودند و همانها هم دست اندر کار فاجعه بزرگ ترور آقای قاضی شدند. فکر می کنم حوزه نفوذ فکری فرقان در تبریز ، بسیار محدود بود، همان گونه که در سایر شهرها . ما هیچ وقت در تحقیق و تفحص هایمان به سندی برنخوردیم که نشان بدهد دستور ترور آیت الله قاضی از تهران صادر شده باشد .
روند تحقیق و تفحص درباره قاتلان آیت الله قاضی از کجا شروع شد و چگونه ادامه پیدا کرد و به چه نتایجی رسیدند؟
ابتدا یک گروه سه نفره مامور سفر به تبریز شدند تا رگه های فکری موجود فرقان در تبریز و سوابق آن را در آنجا پیگیری و شناسائی کنند تا در نهایت عوامل فرقانی پیدا شوند و در قالب این تحقیق و تفحص دستگیری هائی صورت بگیرند تا ما بتوانیم به اصل ماجرا و خود قاتل برسیم . این کار خیلی سریع انجام شد و چندان طولی نکشید . ملاحظه کنید که ما داریم در سال 88 درباره سال 58 حرف می زنیم . انقلاب در بدو تولد است ، سازمان های اطلاعاتی تقریبا همگی مضمحمل شده اند و سازمان دهی از نو شروع شده و در ابتدای راهیم . ما برای یک شنود، مجبور بودیم به شرکت مخابرات مراجعه کنیم و آنها هیچ اطلاعی از اینکه چگونه می توان شنود کرد ، نداشتند . این کار را قبلاً سازمان های دیگری مثل ساواک یا اداره دوم اطلاعات ارتش و ... انجام می دادند. ما با دستگاه ضبط های کوچک از کیوسک مخابرات همان محل کتاب فروشی ، روی خط تلفن ها ، از جمله آنجا رفتیم و به مکالمات مشکوک گوش دادیم و در 12 مرحله به تلفن های جدیدی رسیدیم و بعضی از عوامل آنها شناخته شدند . آنها واقعا در آن مقطع باور نمی کردند که گروهی با سازماندهی بیاید و نوعی شنود انجام بدهد . شکل شنود ما هم به این شکل بود که کیوسک های داخل خیابان را باز و شماره تلفن را شناسائی و اتصالی بین آن خط تلفن و ضبط دستی مان برقرار و نهایتا یک ساعت نوار پر می کردیم . بعد نوارها را می آوردیم در مرکز گوش می دادیم و موارد مشکوک را در می آوردیم و در ظرف حدود 15 روز همه شناسائی ها و سمپات ها از عوامل اصلی تفکیک و رگه های دانشگاهی هم پیدا شدند. بعد طی یک تعقیب و مراقبت جدی با کمک سرتیپ شهید ظهیرنژاد که در تبریز به ما خیلی کمک کرد ، توانستیم یکی از عوامل اصلی را در محل کار و دیگری را در منزل دستگیر کنیم و به تهران بیاوریم.
قاتلان آیت الله قاضی چقدر از ایشان شناخت داشتند و با چه انگیزه هائی ایشان را ترور کردند ؟
می توانم بگویم که اینها به طور کلی شناختی از آقای قاضی نداشتند و فقط دنبال این بودند که یک فرد شاخص روحانی را در تبریز به شهادت برسانند و تنفرشان را از روحانیت ابراز کنند، و گرنه اگر کسی حداقل شناخت را هم از آیت الله قاضی داشت ، دست به چنین شکایت بزرگی نمی زد . یکی از اینها دانشجو و دیگری با کتاب فروشی ای که ذکر کردم مرتبط و کارمند بیمه بود.
روند دستگیری و رسیدگی قضائی آنها چگونه طی شد و چرا خانواده آقای قاضی به دادگاه فرا خوانده نشدند ؟
ما اساساً در حوزه اقدامات قضائی ، فضای دیگری را در دادستانی انقلاب و سپاه پاسداران طی کردیم و با مجوز حضرت امام و امضای آیت الله مشکینی و منتظری ، قضات شرعی منصوب شدند و پس از آن دادگاه های انقلاب با دادستانی مرحوم شهید اسدالله لاجوردی شروع به کار کردند . در طی دوره برگزاری جلسات دادگاه ، در زندان اوین محوطه ای را برای انجام این کار تخصیص دادیم. در جریان محاکمات ، کیفر خواست خوانده می شد و متهمین از خودشان دفاع می کردند . اگر نیاز به جلسات مکرری هم بود، قضات اعلام می کردند و سپس حکم صادر می شد . از جریان همه دادگاه ها هم فیلم برداری می شد . در طول تشکیل جلسات دادگاه قاتلین شهید قاضی ، ما از خانواده شهید دعوت کردیم تا در این جلسات شرکت کنند ، چون طبیعتا حضورشان موجب می شد که دادگاه رسمیت و شأنیت بهتری هم پیدا کند ، لیکن عدم حضورشان حمل گردید بر مشکلات خانوادگی و تهیه نشدن تدارکات لازم برای این سفر.
در سال های اخیر در مورد روند دستگیری و محاکمات فرقانی ها و در نگاه گسترده تر در مورد ماهیت فکری و عملی فرقان ، توسط جریان تجدید نظر طلب در انقلاب ، موجی از تشکیک ایجاد شده است . این پدیده به نظر شما ریشه در چه چیزی دارد ؟
طبیعت حضور روحانیت و اداره یک حکومت اسلامی توسط روحانیون ، مخالفت هائی را به دنبال داشت ، دارد و خواهد داشت . تلقی من این است که فرقان و موضع گیری بی محتوای اسلامی آنها ، با توجه به اینکه غالب متون اینها ، اعم از مکتوب و غیر مکتوب ، نقد شده و اشکالات عمده اعتقادی در آنها بیان گردیده اند ، برای برخی به صورت مستمسکی سیاسی در آمده تا با تشبث به گروهی که روزی دشمنی خاصی را علیه روحانیت به خرج داد و موجب جنایاتی هم شد ، در واقع منویات خود را بیان کنند وگرنه اگر بگوئیم که سابقه و بنیه فکری فرقان این اعتبار را دارد و این اجازه را می دهد که جریاناتی به دنبال آن راه بیفتد ، ادعائی بیهوده و ارتزاق از انبانی تهی است . اگر می بینیم افرادی در حوزه های مختلف از گروه فرقان اسم می برند یا از آن گروه به عنوان جریانی که در نظام منشاء اثراتی بوده، دفاع می کنند، این ریشه در ضدیت با حکومت اسلامی و ولایت فقیه و اساساً روحانیت دارد . اینها از اسم و شاکله فرقان به عنوان یک مستمسک سیاسی استفاده می کنند.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 51
/ج