و اما نقد مکتب اوشو ...
اوشو و جنبش های نو پدید عرفانی
تعالیم عرفانی اوشو مصداقی از عرفانهای منهای شریعت است. عرفان سکولار در بستر جهان غرب با سابقه آموزههای سکولاریسم پدید آمدند. عرفانی که براساس جامعه از دین گریخته غرب زاده شده. از این رو محال است که عرفان اوشو را یک عرفان سکولار نامید. البته اگر تعریف ما از عرفان سکولار صرفاً عرفان حاصله در جامعه سکولار غرب باشد.
اما از آن جهت که عرفان اوشو هم عصر عرفانهای سکولار غربی است. و شباهت هایی بین موازین عرفانی اوشو و مولفه های عرفان سکولار وجود دارد. مسلک اوشو را به جهت نیل به اهداف عرفان سکولار میتوان زیر مجموعه این پدیده دانست.
مشرب اوشو به عنوان یک عرفان شرقی سرشار از ترغیب به سوی جدی نبودن، شاد بودن، عاشق شدن، خندیدن، آزاد شدن، رقصیدن و آواز خواندن است. در گوشه گوشه عرفان اوشو انسان تشویق به زندگی مادی شده و لذت بردن از لذایذ زندگی مادی و به دست آوردن آرامش و دوری از ناملایمی ها و رجوع به هرآنچه انسان را در این دنیا با تمام تعلقاتش خوشحال می نماید.
***
معنویت از نظر اسلام و ادیان الهی، فعلیت بخشیدن به استعدادهای انسان است تا کامل بشود، اما انسان کامل از نظر اشو یک انسانی است که آرامش دارد، خب این آرامش را حیوانات هم دارند و نهایتا انسان می شود یک حیوان.
انسان اگر بخواهد کامل شده و به سعادت برسد، نیازمند وحی و دینی است که رابطه عمل دنیوی را با سعادت اخروی نشان بدهد. پس اگر ما معنویت را به معنای کمال انسان بدانیم و بگوییم که انسان با معنویت و سیر و سلوک می خواهد انسان کامل شود، این رسیدن انسان به کمال انسانی بدون وحی محال است. نه عقل بدان می رسد، نه کشف و شهودهای عرفانی و نه حرف های روانشناسانه علمی.
نقد دیگری که بر اشو وارد می شود این است که تمام این حرف ها و بحث های روان شناسی ایشان صرف ادعاست. روان شناسان به راحتی می توانند همه این حرفها را نقد کنند. همین نقدهایی که بر فروید و یونگ گرفته شده، همان نقدها بر اشو هم وارد است.
روان کاوی فروید را، خود روان شناسان غربی نقد کرده اند. چه کسی گفته که انسان عقده جنسی دارد؟ چه کسی گفته که با رفع نیازهای جنسی، مدار الکتریکی انسان کامل می شود؟ چه علمی ثابت کرده که وقتی نیازهای جنسی انسان برطرف می شود، به خودآگاهی می رسد؟ در غرب که آزادی جنسی اعمال می شود، پس چرا خلاء معنوی انسان پیدا شد؟ مگر این نیاز را نداشتند؟ پس چرا بالاترین آمار تجاوز و قتل در اروپا و غرب است؟ این چه آرامشی است؟ آزادی جنسی دارند اما تجاوز به عنف هم بالاترین آمار در آمریکا است. شما آرامش می خواهید که این مفاسد و انحرافات اجتماعی از بین برود ولی برای رسیدن به آن، همان انحرافات را توصیه می کنید؟!
ادعاهای روان شناسانه درباره اضطراب، درباره دلهره، صرفا ادعای بی دلیل است.
این توصیه ها را آقای فروید هم داد، راسل هم تکمیلش کرد و گفت: اگر این آزادی های جنسی باشد عقده ها از بین می رود و خیلی از مفاسد اجتماعی هم از بین می رود. آیا از بین رفت؟ کاهش پیدا کرد؟ یا اضطراب ها و دلهره ها افزایش پیدا کرد؟
نقد دیگری که بر عرفان اشو وارد می شود این است که آرامش ادعائی شما را سایر ادیان و مذاهب نیز دارند .
این کار شما بر دیگران چه ترجیحی دارد، مسلمان ها هم می گویند ما این آرامش را پیدا کرده ایم «الا بذکر الله تطمئن القلوب»، مسیحی ها هم می گویند آرامش را پیدا کردیم، این آرامش شما چه ترجیحی بر آرامش های دیگر دارد؟
سوالات زیادی وجود دارد که باید اشو به آنها پاسخ دهد اما در تفکرات اشو برای این سوالات پاسخی یافت نمی شود. همان گونه که می دانید:
در عرفان مشرق زمین، خدا وجود دارد، عشق به خدا نیز از درون دل انسان های عاشق شعله می کشد و سر تا پای عاشق لبریز از خدا شده و بالاخره، عاشق با خدای جهان آفرین یکی شده و به وحدت می رسند. لیکن باید پرسید خدا کیست؟ و ذاتش چگونه است؟ صفات او کدامند؟ چه فرقی میان او و غیر اوست؟ خدا چه کار می کند؟ زمان در او چگونه احساس می شود؟ آیا مکان و حرکت و دگرگونی در او راه دارد یا نه؟ اصولا چه فرق ماهوی میان او و دیگران وجود دارد؟وقتی می گوییم ما انسان ها در رسیدن به تکامل معنوی به خدا متصل می شویم، منظورمان از این اتصال، اتصال به چه چیزی است؟ وقتی آن نقطه اتصال عارف(انسان) و خدا(معروف) رخ داد، ما به چه چیز در واقع می رسیم؟ آن حقیقت و آن عشق و آن ایمان و تکامل که ما انسان ها در هنگام اتصال به معبود در وجود خود احساس می کنیم، از نظر مکتب عرفانی اشو و دیگر مکاتب مشرق زمین یکی است یا نه؟ آن حقیقتی که در اثر عشق و مراقبه و سکوت و سرور به آن دست می یابیم، ویژگی هایش کدام است؟
به این سؤالات اگر پاسخ داده نشود صد ابهام در ذهن سالک عاشق پدید می آید و یک سرگردانی توام با عشق مفرط در سالک شیفته ایجاد می شود که هر چه بر شدت آن افزوده شود، سرگردانی و غرقه شدن در ناآگاهی بیشتر و بیشتر می شود. پس راهی نیست جز روشن شدن معرفت و معروف. هم راه باید روشن باشد(احکام شرع) و هم معروف باید نشانه های آشکار داشته باشد. و این نشانه ها گر چه نتواند پرده از راز آن حقیقت الحقایق(خدا) بردارد، دست کم می تواند سوسویی هر چند ضعیف در دل راه رفتگان عشق به جای گذارد و گرنه آن چه که در اثر مراقبه های اشویی و هندوییستی و صوفی گرایی بودایی به ما دست می دهد، در واقع چیزی جز سراب نیست. این جا است که مریدان اشو باید بدانند، گر چه اشو، با خودنمایی جذاب یک رشته دستورالعمل های ساده و تجربی و جزیی به انسان های تشنه حقیقت، شراب عرفانی ارایه می دهد، لیکن واقع آن چیزی نیست. آن چه عارفان مکتب اشو با تجربه عرفانی خود از حقیقت یابی و عشق درون به آن دست یافتند، در عرفان اسلامی به مثابه سرگرم کردن یک کودک است با شکلات مختصری که بتوان او را فریفت تا (گوهر) با ارزشی که در نزد اوست را از او بستانند. اسلام و همه ادیان ابراهیمی در بعد عرفانی هر چه را که عرفان اشویی می خواهد به انسان ها بدهد، یک شکلات گمراه کننده می دانند و همه آن ها بر این امر تاکید دارند که عارف با متجلی شدن درونش از خدا، نباید به عشق های جزیی و تاثیرات روانی کم اثر و برخی حرکت ها ی دیگری که برای غربی های مستغرق در لذات مادی فریبنده است، دلخوش کند، و تنها باید از ابتدای سکوت تا وصل به حقیقت مطلق(خدا) همه چیز را در راه او و برای او و به سوی او بداند. عبادتش، عشقش، رقص و سماعش، سرور و حزنش، خنده و گریه اش همه و همه برای خدا باشد.
اما عرفان اشویی که بر خاسته از تجربیات به اصطلاح عرفانی انسانی است، هرگز چنین خدایی را نمی شناسد. او انسان را جایگزین خدا کرده و همه کامل ها و دگرگونی ها و بی حد نمایی ها و بی زمانی و بی صورت گری و...را به پای انسان می چسباند. در عرفان اسلامی هدف کاملا معلوم و بسیار متعالی و مقدس و به طور خلاصه در حد کمال است. لکن در عرفان اشویی این تنها انسان است که باید پیوسته عاشق باشد و لبریز از سرور. همه چیز از انسان می جوشد و در همان بستر جاری است. جهت و سوی سالک عارف اشویی، کاملا مبهم و غیرمشخص است. تنها جهت و سویی که در عرفان اشویی برای عارف و عاشق مشخص شده، با اصل و حقیقت خود یکی شدن و به عشق کامل شدن و رسیدن است، اما چگونه و چطور؟
اشو می گوید: "حقیقت خدا چون اقیانوس است و به او رسیدن یعنی در اقیانوس شیرجه زدن،" به کجا و برای چه؟ برای غرق شدن در آن و همین!؟
اوشو و بازى عشق و عرفان
اوشو می گوید: " در آمیزش مقدس شخص مستقل است به آینده رابطه نمی اندیشد به گذشته آن کاری ندارد. شادمانی و هیجان لحظه را می بیند و خود را نیز تماشا می کند چنانکه در آینه خویش را می بیند، پیوند و جدایی را بدون اینکه وابسته شود، مشاهده می کند. لذت می برد و شاد است حتی اگر افسردگی و اندوه هم سراغ او بیاید. او با تمام وجودش رنج نمی برد زیرا از آن جهت که ناظر است، فقط شاهد اندوه است و خود گرفتار آن نیست... "
اشو به طور شگفت انگیزی ادبیاتی که عارفان و فرزانگان تاریخ بشریت در همه تمدن ها و سرزمین ها به کار گرفته اند تا ارتباط روح انسان با ماوراء و خدایی که همه هستی و کمالات از اوست بیان کنند؛ در یک دستگاه مفهومی دیگر به کار می گیرد. و همه آن لذت های روحانی و شادمانی های عمیق معنوی را که در ارتباط با خدای واقعی می توان تجربه کرد، در منطق و مذهب اشو به لذت جنسی و همین خوشی و شادی این جهانی تبدیل می شود. همین شادی هایی که همه ما می شناسیم و فقط اشو به ما می آموزد که سعی کنید با تمام توجه از این شادی ها لذت ببرید و خود را در آن ببینید و احساس کنید. با تمام وجود این شادی ها را لمس کنید که لایه های عمیق تر آگاهی تان از آن سیراب شود و سپس احساس ناکامی را با فراموش کردن خاطره آن و از دست رفتن و تمام شدنش را با در لحظه زیستن و توجه به زمان حال دور بریزید.
او در موضع گیری در قبال عشق سرگردان و پریشان است. در مواردی عشق جنسی را مانعی معرفی می کند که مطمئن ترین راه برطرف کردن آن برداشتن مرزها و محدودیت های جنسی است. در جای دیگر آن را وسیله نه هدف و مرحله ای گذرا دانسته، تاکید می کند که عشق جنسی ابزار و وسیله ای برای سیر و سلوک است. و در نهایت نظرش این است که هدف همین لذت و شادمانی در روابط جنسی و عشق بازی است.
تمام کوشش او در تبیین و تعلیم تز «عشق + مراقبه» این است که مراقبه لذت و شادی لحظه عشق بازی را افزایش داده و اندوه و افسردگی پس از آن را فروکاهیده، تحمل پذیرتر می کند. اهمیت و ضرورت آمیختن یا جمع میان عشق و مراقبه به این خاطر است که ذهن هم موقع لذت بردن مزاحم بوده، مانع این می شود که با تمام حواست از معاشقه لذت ببری و هم پس از آن اندوه به بار می آورد. زیرا به گذشته معطوف است و خاطراتی به همراه دارد، خاطراتی از پایان لذت از خطاهایی که وجدان اخلاقی آنها را نپذیرفته، با طبیعت و فطرت انسان سازگار نیست. هم از این رو توصیه می کند که ذهن و اندیشه را در فرایند مراقبه کنار گذاشته، از امیال و هوس های طبیعی خود پیروی کنید، تا از لذت و خوشی زندگی بهرمند شوید. «ندای درونتان را ارج بنهید و از آن اطاعت کنید. بخاطر داشته باشید: من تضمین نمی کنم که آن ندا همیشه شما را به راه راست هدایت کند. بیشتر اوقات شما را به گمراهی می برد،... این حق شماست که آزادانه به گمراهی بروید. این بخشی از کرامت شماست. حتی در مقابل خداوند بایستید. ...درستی و نادرستی امور را به کنار بگذارید.»
گریز اشو از خویش و از گذشته تا حدی است که بارها نام خود را تغییر داده و تصریح می کند که گذشته ارزش یادآوری ندارد. و نیز می گوید که «من پاسخگوی حرف های دیروزم نیستم.» او می کوشد بحران معنویت انسان معاصر را بدون تغییر در شالوده های فکری و اصول اخلاقی آن برطرف سازد لذا معنویت و عرفان را در همین هوس پرستی تزریق کرده، تفسیری از عرفان ارائه می دهد که امیال و اهواء انسان هبوط کرده و از خدا دور افتاده را مباح شمرده و تامین کند. و همین کامجویی ها را خدا معرفی می کند و در این باره از میراث و ادبیات عرفانی شرق نهایت سوء استفاده و تحریف را اعمال می کند. در یک کلام اوشو یک فریب بزرگ در آستانه هزاره سوم بود که خودفریبی انسان معاصر برای توجیه هوس رانی ها و نادانی هایش را نمایندگی کرد. و این اعتراف اوست که خود را «سرآغاز خودآگاهی مذهبی کاملاً نوینی» معرفی کرده و در باره مذهب و این طور اظهار نظر می کند که: «همه آیین ها بر پایه دستاویزی ساختگی بنا شده است. همه شیوه ها دروغین اند... می توان دستاویزهای تازه ای به بار آورده و دین های تازه ای پدید آورد. دستاویزهای کهنه فرسوده می شوند. دروغ های کهنه از رنگ و بو می افتند و به دروغ های نوتری نیاز خواهد بود.»
انسان پیش از حیات دنیایی عشقی عمیق را تجربه کرده و در این زندگی نیز آواره آن عشق است و تا در این دنیا به سر می برد نمی تواند تمام آن عشق را درک کند. هم از این رو در این دنیا باید نمادی از آن عشق داشته باشد و در این رابطه خداوند مرد و زن را برای هم آفرید، آن ها را مایه آرامش یکدیگر قرار داد و در سنت نبوی ازدواج را یک آیین ضروری قلمداد کرد و سرانجام در کلام خود این پیوند را سرشار از آیات عشق و مهربانی معرفی کرد. تا با این پیوندی که از عشق و معنویت و آیات و نشانه های اللهی لبریز است، عشقی معنوی و پایدار را بیازمایند و برای بازگشت به آغوش عشق اللهی آماده شوند.
تمایز عرفان اسلامی با عرفان اشو
1- خداوند دارای صفات حسنای متعددی اعم از قدرت، علم، حیات، اراده و صدها صفت دیگر است. آمدن در لباس این صفات و آن اسم ها، از افتخارات انسان سالک است که لبریز از عشق به خدا می شود، غرق در دریای لذت های غیر مادی می گردد، پرده های تاریک جهان ماده را به کنار می زند و چشمان او بر درون هستی بیکران(ملکوت) باز می شود. به او اسرار را می آموزند، به او معرفت را نشان می دهند، به او نور را القاء می کنند و او منبع همه خوبی ها می شود.
اما در عرفان اشویی هدفی متعالی به غیر از همین انسان سرگشته در بیابان بی کران و بی هدف و تنها و بی الگو هیچ چیز دیگری وجود ندارد. تنها چیزی که به او یاد می دهند، سکوت است و در خود فرو رفتن. از او می خواهند که بخندد، گریه نکند و پیوسته خوش باشد. برای چه و با چه اهدافی؟ جواب: هیچ وپوچ. (به کتاب راز بزرگ از اشو ص80 نگاه کنید).
آن چه درعرفان اشویی برای انسان مذهبی و الهی ترسیم می شود، خوف است و دغدغه و دلهره. او می گوید:" بر زندگی هر فرد مذهبی، پیوسته اضطراب حاکم است اما یک فرد لامذهب به دنیایش دل خوش است و مسرور، او به دنبال کلوپ شبانه، بازار و انواع سرگرمی ها می رود، ولی یک فرد مذهبی خودش را از تمام این ها رها می کند." اما در عرفان اسلامی آن کس که با ایمان است، همواره خدا را با خود همراه می بیند. پس آرام و مطمئن است، بر خدا توکل می کند، هر مصیبتی که بر او وارد شود، اجر و پاداش دارد. صبر بر مصیبت اجر و پاداش بیشتر دارد، هر نعمتی که به او رسد در صورتی که شکرش را به جا آورد، آن نعمت مستمر و ابدی و ملکوتی و جاودانه خواهد شد و باطن آن نعمت در سرای دیگر به صورت نور بیشتر، اطراف مؤمن را فرا می گیرد و او از تاریکی رها خواهد گشت. پس فاصله عرفان ادیان ابراهیمی و به ویژه عرفان اسلامی با عرفان اشویی فاصله نور شمع و نور آفتاب است.
2- هم چنان که درعرفان اشویی عشق و حب رکن اصلی سالک را بازی می کند، در اسلام گفته شده است: «هل الدین الا الحب» دین جز عشق و دوستی نیست. اما میان ماه من تا ماه گردون ، تفاوت از زمین تا آسمان است.در عرفان اسلامی حب و عشق نسبت به بالاترین و والاترین هدف هستی، یعنی خداوند است. هر چه حب و عشق به خدا بیشتر گردد، مستی روح بیشتر می شود، مستی روح سر دردآور نیست، لذت آور است؛ اما مستی شهوانی میراننده کمال انسان است. استمرار شهوانی روح که به عنوان عشق در عرفان اشو رونمایی می کند، شخصیت شخص را به کویری تهی تبدیل می کند و سر انجام او را به سرگردانی و پوچی رهنمون می گردد. لکن با مستی روحانی، شخص احساس شعف و سرور می کند و بالاخره در جایگاه صدق پروردگار می نشیند.
3- از نظر عرفان اشویی کسی که می اندیشد و با ذهن سروکار دارد، به خدا نمی رسد زیرا فکر انسان نمی تواند خدا را بشناسد و هر چه درباره خدا گوید، مجموعه ای از خلق افکار بشری است و تمام عقاید و پیش فرض های انسان ناشی از فکر اوست. تنها وقتی می توان خداوند را ملاقات کرد که فکر نباشد. افکار تارهای درهم پیچیده ای هستند که معرفت خدا را صد چندان مشکل می کنند.
در عرفان اسلامی این ایده به گونه ای به صورت بسیار مترقیانه تر منظور شده است. انسان دارای دو شناخت در مورد حقیقت عالم است: یکی عقلانی و ظاهری که با مفهوم و لفظ و آداب و رسوم سروکار دارد، و شناخت دیگر شناختی ورای شناخت عقلانی است. آن وقت است که انسان ملکوتی و آزاد می شود، آزاد از بند افکار پراکنده و آلوده به مادیت عالم. در این جا شهود است و لذت و حال و مقام و علم و بینش.
او از بند قالب های تو خالی الفاظ و مفاهیم بیرون می رود، در فضای لذت ها، تجربه خوش پیدا می کند، اسرار آفرینش را بدون آلودگی ذهنی به او نشان می دهند. او از فرشته بالاتر می رود و تا سرحد بی نهایت و بی کران در کمال و جمال و جذبه و علم و حیات پیش می رود. او در همه چیز می تواند تصرف کند و در واقع زمام امور جهان را هم می تواند با اذن خدا در دست گیرد و به عشق واقعی دست یابد.
4- در عرفان اشویی پیوسته سرگردانی بر انسان حاکم است؛ زیرا اشو معتقد است که شیطان قدرت گمراه کردن انسان را ندارد، خداوند هم قدرت هدایت انسان را ندارد. (رازبزرگ،ص187) در حالی که در ادیان ابراهیمی و به ویژه در اسلام، شیطان دشمن انسان است و انسان پیوسته در معرض هجوم وساوس شیطانی. اما از طرف دیگر خداوند هدایت کننده ی بشر است و بسیار هم قدرتمند. در این جا است که اگر انسان از شیطان بگریزد، بلافاصله می تواند به خدای قدرتمند پناه برد و او مؤمنان راستین را در پناه خود می گیرد. خداوند هدایتگر، پیامبران را به عنوان الگو برای بشریت معرفی می کند. اما عرفان اشویی می گوید شما سعی کنید شبیه خودتان باشید و از کسی الگو نگیرید، مقلد نباشید، آن هایی را که شما قدیس می نامید ( مانند پیامبران) شبیه اجسادند، مرده اند.
5- اشو می گوید برای رسیدن به مقصود دو راه وجود دارد: یکی راه مراقبه است و دیگری دعا کردن. مراقبه، روش دانش پژوهان است و دعا، روش عاشقان و سرسپردگان. (کتاب راز بزرگ، ص247). در مراقبه خطری وجود دارد و آن این است که منیت انسان فانی نشده است و همواره این نفس است که می گوید: من درحال مراقبه ام. در مراقبه جز من کس دیگری وجود ندارد. درآن جا حتی خدا هم وجود ندارد، آخرین حجاب در مراقبه، خطر زنده بودن من نفسانی است اما در عشق، این من نفسانی از همان ابتدا کشته می شود. بنابراین دعا بالاتر از مراقبه است. اما در عرفان ابراهیمی و به ویژه در اسلام میان مراقبه و دعا هیچ تنافی ای وجود ندارد. انسان در عین مراقبه دعا می کند، دعا و مراقبه در طول هم واقع اند نه در عرض یکدیگر. هم مراقبه دارای مراتب است و هم دعا. بنابراین آن چه در عرفان اشویی وجود دارد، مرحله ضعیفی از مراقبه ی اسلامی و مرتبه بسیار ضعیفی از درجات دعا را شامل می شود. البته چگونه دعا کردن در این مکتب از دست انسان های عادی کاملا خارج و تنها در اختیار برهمنان و روحانیان هندو است درحالی که دعا در میان امت اسلامی با متن های روشن و ساده و در عین حال پرمحتوا، در اختیار همه مؤمنان است.
6- در مکتب اشو دانش مانع از شناخت است. یعنی علم طبیعی انسانی با شهود عرفانی تنافی آشکار دارد. معنی این سخن آن است که ره پویان علم و تکنولوژی و تمدن و پیشرفت هرگز نمی توانند به معرفت و شناخت یقینی در مورد حقیقت جهان هستی (خدا) دست یابند، در حالی که در عرفان ابراهیمی، دانش مقدمه شناخت عرفانی است. مراقبه در همه حال ممکن است؛ مراقبه در خوراک، پوشاک، راه رفتن، مشی با مردم، کسب علم و اخلاق و ثروت. هر انسانی می تواند در عین مراقبه، عاشق خدا باشد، از او مطلوب خود را بخواهد(دعا کند) و هر لحظه تصمیم بگیرد که علم اندوزی کند. هر دانشی اگر با نیت خدا و اخلاص در برابر او باشد، خود آن دانش به معرفت شهودی و حکمت و شناخت بدل خواهد شد.
نکاتی که باید گفت
در پایان ذکر نکاتی چند درباره جریانهای عرفانی نو پدید از جمله مکتب اشو قابل توجه می باشد:
1. غالب این اشخاص یکی از ابزار ترویج مکتب شان را ارائه آن در قالب سخنان دو یا چند پهلو و مبهم قرار داده اند.
2. آرامش و عشق، تمام هدف دین نیست بلکه یکی از اهداف - آن هم از اهداف میانی نه نهایی دین- می باشد. ادیان برای رساندن انسان به خدا و تقرب به او آمده اند نه صرف احساس آرامش و عشق به خوبی و حقیقت.
3. کار علمی و تجربه های علمی، راهی صحیح برای اثبات ادعاهای اشو می باشد اما او با کار علمی از اساس مخالف است
4. شهود راهی پر پیچ و خم می باشد و برای رسیدن به عالم حقائق نیاز به استاد اهل فن است و نمی توان به راحتی شهود دیگران را قبول کرد بلکه شهودات هم نیاز به تبیین برهانی دارند.
5. اشو از مکاتبی مانند فرویدیسم و اگزیستانسیالیسم و همچنین مارکس، سارتر و کی رکگارد، تاثیرات بسیاری پذیرفته است. بنابراین با نقد این مکاتب و افراد، بطلان سخنان اشو نیز آشکار می گردد.
6. ترویج مسائل جنسی و آزاد گذاشتن آن برای انسان غربی که در این مساله غوطه ور است بسیار جذاب می باشد و شاید این هم یکی از رازهای محبوبیت اشو و مکتب او باشد.
7. نکته بسیار قابل توجه این است که: دین، آیین، فرقه و هر مسلکی که فقط بر مسائل مثبت انسان و بر جنبه های خوب او تاکید می کند، طبعا مورد استقبال این انسان زود رنج قرار می گیرد و مسلکی که علاوه بر تبشیر، بر انذار و توبیخ نیز تاکید کند، شاید آن چنان خوش آیند عده ای نیاید. به عبارتی اشویی که انسان را دائما ناز می کند طبیعتا مورد استقبال قرار می گیرد. اما در قرآن تعادل بین انذار و تبشیر کاملا و با دقت رعایت شده است.
8. مراقبه ی به اصطلاح پویایی که ایشان معرفی می کند، پیش و پا افتاده و دارای دفاع عقلانی نمی باشد و اسلام یکی از عمده ترین مسائلش را به مباحث بسیار دقیق اخلاقی اختصاص داده است که مراقبه فقط یکی از ارکان آن را تشکیل می دهد.
9. یکی از علل گرایش عده ای از جوانان ما به این گونه مکاتب، عدم تبیین صحیح گزاره های اسلام نسبت به مسائلی همچون: نشاط، لذت، شادی و غم می باشد که تلاش بیشتر اصحاب فرهنگ را می طلبد.
10. تفاوت بین راه اشو و اسلام، تفاوت بین اتکا به خود و نفس و اراده خویش با اتکا به خدا و اراده مطلقه اوست.
اوشو در ایران
شعار اصلی اوشو چنین است: یک قانون، تنها در دنیا وجود دارد و آن اینکه، هیچ قانونی وجود ندارد.
نظم در هرج و مرج است و باید رسوم و عادات را شکست تا نظم آسمانی و نظم خدایی که فقط از اتحاد دو جنس زن و مرد ایجاد می شود پدید آید.
از عرفان گرفته تا نظم عالم همه را به چوب سکس می راند. حدود 70 جلد از آثار اوشو به زبان فارسی وجود دارد.
چندین جلد آن بدون شک آموزش عشق بازی (زمینی و خاکی) است. اوشو که امروزه برای برخی از جوانان به یک بت معنوی مبدل شده در سال 1985 م از آمریکا و نُه کشور اسلامی، به دلیل فساد اخلاقی اخراج شد. و متأسفانه این فرد فاسد معلول الحال، صنم برخی از جوانان ایرانی است.
تأسف بارتر اینکه تاکنون سه هزار دانشجوی ایرانی در هند جذب (اشوپارک) شده اند.
اوشو پارک مهمترین مرکز سکس مذهبی در جهان و یکی از مهمترین مراکز توریستی کشور هند است، و سالیانه با جذب هزاران گردشگر باعث رونق صنعت گردشگری در آن کشور شده است.
اغلب دانشجویان در این محل با یکدیگر آشنا شده و با تشکیل گروههای ده نفری هم قسم می شوند، هرگز ازدواج نکنند و تا پایان عمر روابط سکس با یکدیگر داشته باشند.
در کشور ایران نیز در بعضی از شهرها جلسات معنوی سکس اوشو، برگزار می شود. با مصرف گَس، کُک و ماری جوانا در این مراسم، پرداختن به رقص و سماع و در نهایت سکس در پی پیشرفت معنوی به انتظار می نشینند.
هر چند بسیاری از افرادی که در این مجالس شرکت می کنند در ابتدا به دنبال هوس بازی بوده و پی عرفان اوشو نرفته، ولی با تکرار و شرکت مکرر، نوعی اعتیاد پیدا می شود و ناخودآگاه پیرو این مسلک می شوند.
افکار اوشو در مشرق زمین به ویژه در ایران اثر گذار بوده و در زمینه اینترنت حدود 20000 سایت فعال دارند و از این طریق جذب نیرو می کنند. با سازمان دهی و برگزاری پارتی ها، جوانان را به خویش جلب می کنند.
فعالیت گروهی که افکار اشو را در ایران ترویج می دهند، همانند مکتب اکنکار زیر زمینی و غیر رسمی بوده و تقریبا همگی از طرف عوامل خارجی پشتیبانی می شوند.
معمولا سرمداران با شناخت کامل و آگاهی از پوشالی بودن عرفان اوشو در پی نیل به مقاصد گوناگون از جمله اقتصادی و ارضاء شهوت، این عرفان را تبلیغ و ترویج می کنند.
و چه زیباست گفتار خداوند تبارک وتعالی:انّا نحن نحی الموتی و نکتب ما قدموا و آثارهم و کل شی احصیناه فی امام مبین: ما مردگان را زنده می گردانیم و کردار گذشته و آثار آنها را ثبت می کنیم و همه چیز را در لوح محفوظ خدا آشکارا به شماره آورده ایم.
با این حال، جای تأسف فراوان و پرسش جدی دارد که چرا کتابهای این فرد ضداجتماع، ضد دین و ضد قانون که مروج و مشوق فساد و نابهنجاری در جامعه است به صورت گسترده و مستمر در ایران منتشر میشود؟ کتابها و اندیشههای انحرافی اشو که در حال تکثیر میان افراد جامعه به ویژه جوانان است بدون تردید بسترساز افزایش نابهنجاریها، ارزشستیزیها و بزهکاریهای فردی و اجتماعی است. جلوگیری از انتشار کتابهای اشو برای پیشگیری از بیاخلاقی، قانون شکنی و نابهنجاری در جامعه یک ضرورت قانونی، عقلانی و حیاتی است.
جالبتر از همه لیست کتابهایی است که تالیف اشو است و به فارسی چاپ شده اند.
الماسهای آگاهی - راز (جلد اول) - شهامت عشق ورزیدن - راز (جلد دوم) - الماسهای اشو - از سکس تا فراگاهی و ...
معرفی کتاب «اشو از واقعیت تا خلسه»
اثری است از هادی وکیلی که با همکاری آزاده مدنی در جهت واکاوی و نقد اندیشههای اوشو نگاشته شده است.
این کتاب در چهار فصل تنظیم شده است؛ فصل اول آن به معرفی زندگینامه و شالوده فکری اوشو میپردازد، در فصل دوم، الهیات اوشو و در فصل سوم، دیدگاههای دیگر اوشو همچون جنسیت، زیبایی و هنر، بررسی شده و در آخرین فصل، افکار اوشو به نقد کشیده شده است.
این کتاب سعی دارد تا در هیاهوی اندیشههای انحرافی و از ورای زرق و برق ظاهری این افکار در هم آمیخته و ناموزون، در پیش روی مخاطبان جوان و پرسشگر خود، چراغی برافروزد. در این کتاب عناوینی چون تناسخ، مراقبه، آزادی، عقل، شریعت، پلورالیسم، لذتگرایی و دینداری که شاکلههای اصلی اندیشههای اوشو را تشکیل میدهند، در بوته نقد و بررسی قرار گرفته است.
در این کتاب توضیح داده میشود که در عبارت مورد توصیه اوشو، خدا نقش چندانی ندارد، در نگاه اوشو آنچه عبادت را سودمند یا بیفایده میسازد، حالات انسانی و توان روانی اوست. خدا در آموزههای عبادی اوشو در موقعیت انفعال قرار دارد؛ در نگاه او پیش از آنکه خدا به یاری انسان آید، شادی درون خود افراد سبب این امر میشود. اوشو اعتقاد دارد که انسان تنها موجودی است که هیچ فرمانروایی برای او فرمان صادر نکرده است؛ بنابر همین اعتقاد است که پیوسته به شریعت حمله میکند و از آن گریزان است.
نویسنده این کتاب در مورد انسانشناسی از دیدگاه اوشو معتقد است که در نظر اوشو انسان باید از هر چیزی که آزادیاش را محدود میکند فاصله بگیرد، حتی اگر آن چیز خدا و دستورات او باشد؛ چنانکه با صراحت ابراز میدارد همه چیز را باید فدای آزادی کرد حتی زندگی را حتی میتوان خدا را فدای آزادی کرد، اما نمیتوان آزادی را فدای خدا کرد. اوشو به مخاطبان خود توصیه میکند که هرگونه چارچوب در حکم زندانهایی هستند که ما را در خود اسیر میکنند.
وکیلی، نویسنده این کتاب، معتقد است که به همین دلیل او قدیسان را بزرگترین بردگان روی زمین میداند. شکی نیست که اوشو از مدافعان سرسخت آزادی است، اما تفسیری که او از آزادی ارائه میدهد بسیار قابل تأمل است. آزادی در نگاه اوشو همچون آزادی مورد نظر «کوئیلیو» مبتنی بر گرایشات فردگرایانه و سودجویانه است. اوشو معتقد است انسان باید به هر کاری که دوست دارد اقدام کند، بدون اینکه عواقب آن را در نظر بگیرد. از نظر او مهم نیست که دیگران چه میگویند و چه میخواهند؛ مهم آن است که من چه میخواهم و چه چیزی را دوست دارم. این نوع نگرش، او را به جایی میرساند که حتی حاضر است خدا را فدای تمایلات و خواهشهای نفسانی نماید؛ چرا که هیچ چیز برای او مهمتر از خودش نیست.
در بخشی از این کتاب آمده است: اوشو به اسم آزادی مفاهیمی را به مخاطبان خود عرضه میکند که سرچشمه هرگونه اسارات و بردگی است، آزادی اوشو بر پایه هوسها و شهوتها شکل میگیرد و مبتنی بر بعد حیوانی وجود آدمی است.
در مورد عقل و عقلگرایی در اندیشههای اوشو آمده است: اوشو از مخالفان سرسخت عقل و منطق است. از نظر وی منطق همیشه میتواند انسان را فریب دهد؛ چرا که یک نوع هماهنگی را القا میکند و ذهن منطقی، ذهن بیهودهگو است. اوشو به مخاطبان خود توصیه میکند که از استدلال و اندیشه دست بردارند؛ زیرا در نظر او همه اندیشهها آلودهاند؛ حتی اندیشه خدا. اوشو معتقد است که هر کس به جستجوی دلیل برای اثبات خداوند برود در نهایت به این نتیجه میرسد که خدا وجود ندارد.
نویسنده این کتاب معتقد است که دینداری اوشو کاملا منطبق با اهداف سکولاریستی است. در دینی که اوشو معرفی میکند احکام، دستورات، آیینها و کتب مقدس جایی ندارد. دین او دینی کاملا فردی و خصوصی است که هیچ برنامهای برای ساحات مختلف زندگی انسان ندارد. اصرار اوشو برای منفی جلوه دادن نهادهای دینی از این روست.
شادی از دیدگاه اوشو بخشی از کتاب را به خود اختصاص داده است، و در این بخش آمده است: اوشو از شادی به عنوان یگانه معیار انسانی نام میبرد. البته شادی و خندهای که او معرفی میکند هیچ پشتوانه معرفتیای ندارد و نشأت گرفته از جهانبینی خاص اوشو است. او به همه چیز با دید سرگرمی مینگرد و عقیده دارد هیچ چیز را نباید جدی گرفت. این مسئله تا جایی پیش میرود که مرگ هم از نظر او یک بازی و سرگرمی تلقی میشود.
اوشو، در زندگی مطالعات بسیاری داشته است؛ خصوصا در زمینه فلسفه و روانشناسی، اما نکته جالب توجه اینجاست که او بعدها به شدت با علم اکتسابی مخالفت میکند؛ او بیشتر شاعران را افرادی معمولی و کور میداند که گاهی قوه تخیلشان را به پرواز در میآورند. درباره موسیقیدانان نیز قضاوت بهتری نداشته است، هر چند خود به شعر و موسیقی علاقهمند بود و خوش داشت او را شاعر بدانند.
در این کتاب به دلایل توسعه معنویتهای سکولار؛ همچون اشو نیز پرداخته شده است و لذا معتقد است: عقلانیتی که بعد از قرون وسطی جوامع، به خصوص جوامع غربی را مبتلا کرد، سبب ایجاد حسی از بیپناهی در انسان غربی شد؛ زیرا با خلع خدا از جایگاه خود و با اعلام مرگ او، یاری خواستن از او امری بیحاصل تلقی شد. این مقوله در تنها در غرب رخ نداد و به دلایلی، به سرعت فرهنگهای شرقی را نیز دستخوش تغییراتی کرد. این تغییرها از دوره استعمار هند توسط انگلیس آغاز شد و سپس با کمونیست شدن برخی از کشورهای شرقی، علی الخصوص، چین، روسیه و کره ادامه یافت. جنگهای جهانی اول و دوم نیز بر شدت این فضای ناامنی حاکم بر جهان افزود. انسان معاصر که بعد از رنسانس، خود را تنها و مسئول مطلق دربار زندگیاش حس کرده بود، با ایجاد این شرایط جدید، دچار یأس و ناامیدی شد. در این لحظه آنچه او را نجات میداد، آموزههای دینی بودند که مدتهای مدیدی به دست فراموشی سپرده شده و یا ضعیف گشته بودند.
اما این آموزهها هنوز با روح تنوعطلب، شهوتران و جویای راحتی او چندان تناسبی نداشتند. به همین دلیل اندیشههایی شکلگرفت که هم با اعلام حضور خدا ـ البته به شکلی غیر مستقیم ـ به انسان آرامش و پناه بخشد و هم با ارائه شکلی از دین ـ که به طور عموم خالی از شریعت بود ـ به او آزادی کافی برای التذاذ بیاندازه از لذتهای مادی بخشد.
این اشکال دینی، عمدتا بر پایهای از سنتهای دینی کهن بنا نهاده شده بود. به همین جهت در ظاهر بدعتی به شمار نمیآمد، بلکه رجعت شمرده میشد (هر چند که این ادیان کهن؛ ادیان شرقی بودند؛ آنهم بیشتر در گرایشهایی، که محوریت انسان در آنها چشمگیرتر بود.)
چنانکه به طور مثال، اشو بارها اذعان میکند که وارث کهن مهاویرا، بودا، کریشنا و حتی مسیح است. همین شجرهنامه کهن برای این مکتبها محبوبیت چشمگیری ایجاد کرد، اما بسیاری از این اساتید، در جهت عمومیت بخشیدن به آموزههای عملی خود، با کنار هم قرار دادن باورهای دینی شرق ـ که عمدتا بر مبنای اشراقهای فردی است ـ و ادیان الهی، معجونی آفریدند که بیشتر نگاهی روانشناسانه داشت و آموزههای روانشناختی را در بافتی دینی ارائه میداد.
یادآوری میشود که کتاب «اوشو از واقعیت تا خلسه» به همت کانون اندیشه جوان در 2500 نسخه و قیمت 35000 ریال توسط سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شده است.
منابع اصلی:
سایت ادیان نیوز ADYANNEWS.COM
نشریه پگاه حوزه ، 26 دی 1388 - شماره 271 پایگاه حوزه hawzah.net
باشگاه اندیشه www.bashgah.net
pasokhgoo.ir
مرکز ملی پاسخگویی به مسائل دینی
خبرگزاری فارس
سایت تابناک
ویکیپدیا
jabarut.blogfa.com
جوان
antisatan.blogfa.com
دیگر منابع:
شایگان، داریوش، 1352 . آسیا در برابر غرب
جمعی از نویسندگان، 1374. فرهنگ و دین. ترجمه زیر نظر بهاء الدین خرمشاهی
افتخاری، اصغر و علی اکبر کمالی، 1377. رویکرد دینی در تهاجم فرهنگی
بهشتی، احمد، 1375. انسان و مذهب
هیوم، دیوید، 1348. تاریخ طبیعی دین. ترجمه حمید عنایت
علیزاده، بیوک، 1371. حیات تعقلی اسلام
هیوم، رابرت، 1373. ادیان زنده جهان. ترجمه عبد الرحیم گواهی
روح الامینی، محمود، 1368. زمینه فرهنگ شناسی
فرهنگ و دین
خاتمی، سید محمد، 1372. بیم موج
نظری، مرتضی، 1371. بررسی شیوه های تبلیغاتی مسیحیت علیه اسلام
کدامر، تا دو داگلاس منسون، 1380. اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر
توئیچل، پال، 1379. اکنکار کلید جهانهای اسرار. ترجمه هوشنگ اهرپور
ندای الهی
مکارم شیرازی، ناصر، 1360. تفسیر نمونه. ج 5 ، ص 227.
قنبری، آیت، 1378. نقدی بر امانیسم و لیبرالیسم
کاستلز، مانوئل. 1385. عصر اطلاعات، اقتصاد، جامعه و فرهنگ. ترجمه قدرت هویت
راز بزرگ/ اشو/ مترجم: روان کهریز
خود را به هستی واگذار/ اشو/ مترجم: مجید پزشکی
بگو آری/ اشو/ مترجم: مجید پزشکی
عشق پرنده ای آزاد/ مترجم: مجید پزشکی
زوربای بودایی/ اشو/ مترجم: مسیحا برزگر
زندگی موهبتی الهی است/ اشو/ مترجم: مجید پزشکی
با خود یکی شو/ اشو/ مترجم: مجید پزشکی
دل به دریا بزن/ اشو/ مترجم: مجید پزشکی
قطره ای در دریا/ اشو/ مترجم: مجید پزشکی
تانتارا/ اشو/ مترجم: فرشید جنیدی
و آن گاه نبودم/ اشو/ مترجم: سیروس سعدوندیان
مراقبه، هنر، شور و سرمستی/ اشو/ مترجم: مجید پزشکی
شورشی/ اشو/ مترجم: عبدالعلی براتی
سخنرانی دکتر حجه الاسلام عبدالحسین خسروپناه/ موسسه امام صادق(ع)
خود را به هستی واگذار/ مقدمه کتاب/ اداره ارشاد اسلامی
آفتاب و سایه ها/ محمد تقی فعالی
جان هیک، فلسفه دین. ترجمه بهزاد سالکی
دانیل بیتس، فرد پلاگ. انسان شناسی فرهنگی. ترجمه محسن ثلاثی
تاریخ جامع ادیان. ترجمه علی اصغر حکمت
حسین توفیقی. آشنایی با ادیان بزرگ
اوشو. آواز سکوت. ترجمه میرجواد سید حسینی. انتشارات هودین چاپ اول 1384ص 94
محمد محمدی ری شهری. میزان الحکمه. ترجمه حمیدرضا شیمی. انتشارات دارالحدیث. چاپ
اشو، الماسه های اشو ترجمه مرجان فرجی
اُشن گوروجی (اشو) تفسیر آواهای شاهانه ساراها (تعلیمات تانترا 4) ترجمه هما ارژنگی
اُشن گوروجی (اشو) تفسیر آواهای شاهانه ساراها (تعلیمات تانترا3) ترجمه هما ارژنگی
اشو، شهامت، ترجمه خدیجه تقی پور
اشو، یک فنجان چای، ترجمه مسیحا برزگر
اشو، آوازسکوت، ترجمه میر جواد سید حسینی
اشو، پیوند. ترجمه عبدالعلی براتی
اشو، عشق رقص زندگی، ترجمه بابک ریاحی پور و فرشید قهرمانی
اشو، ریشه ها و بالها. ترجمه مسیحا برزگر
اشو، اینک برکه ای کهن. ترجمه سیروس سعدوندیان
اشو، آینده طلایی، ترجمه مرجان فرجی
اشو، ضربان قلب حقیقت مطلق (تفسیری از ایشاباش اوپانیشاد) ترجمه لوئیز شنکایی
اشو، آفتاب در سایه، مترجم عبدالعلی براتی
اشو، مراقبه هنر وجد و سرور، ترجمه فرامرز جواهری نیا
جیمز هوبت. مراقبه. ترجمه منوچهر شادان
سید محمد علی مدرسی (طباطبایی). سماع، عرفان و مولوی
جمال الدین علامه حلی. کشف المراد شرح تجرید الاعتقاد
ناصر مکارم، عود ارواح
/ج