نمونة زن، آب و درخت
مقارنه اسطورهای
همانگونه که قرآن کریم و متون دینی از زن و آب و درخت سخن میگویند و از آنها بهرههای هدایتی برمیدارند، اسطورهها نیز، البته به زبان و با تصورات خود، از این مقولهها میگویند.
نگاهی به جایگاه رستنیها در تاریخ اسطورهای بشر
زندگی نباتات و قداست رستنیها برای انسان برزگر در زمان پیشین امری برونی نیست؛ بلکه وی در آنها شریک بوده و از آنها التماسها و تقاضاها داشته است. تاکنون باورها و آیینهای فراوانی، در مقیاس جهانی، مربوط به زمین و خدایانش و بهخصوص «میهن ـ مادر» یا «مام میهن» به دست ما رسیده است. زمین، که به یک معنا پایه و اساس کیهان محسوب میشود، دارای جایگاه مذهبی بااهمیتی است و بارها پرستیده شده است (الیاده، 1376الف: 238 و 313). Gaia، بهمعنای زمین، اولین زاده و یکی از ایزدبانوان یونان باستان است. این واژه با ریشههای گیاه، گیتی، گیهان،[8] کیهان و جهان و نیز ریشة géo (به معنای زمین، در واژگانی چون géologie و géographie) و نیز ریشههای دیگر مرتبط به نظر میرسد (نک: Philibert, 1998: 105 و الیاده، 1376 الف: 237). از حضرت خاتمالانبیاء(ص) روایت شده است: از زمین تحفظ کنید، زیرا آن مادر شماست (طالقانی، 1350: قسمت دوم جزء سیام، 221).
از دل این «مادر» درخت سر برمیکند که خود نقش و جایگاهی «مادرانه» دارد. درخت موجودی «بیریشه» نیست؛ بلکه برآمده از دانهای است که دو جوانه از آن سر برمیکند: یکی به سوی نور و هوا میرود و دیگری به ظلمات اعماق «خاک» در پی آب زندگانی فرو میرود؛ تنة درخت راست میماند و شاخههای آن به سوی نور عروج میکنند، هوای تازه و برتر را میطلبند و لطافت و طراوت اهدا میکنند. از «درخت» در بسیاری از اسطورهها با عنوان «مادر» یاد میشود. شاخههای این مادر بالا میرود تا آسمان را که «پدر» است، لمس کند. درخت بر خلاف سایر موجودات زنده، در سراسر دوران حیات خود رشد میکند و عمری چندصدساله و چندهزارساله مییابد. این موضوع درخت را به نمادی نیرومند از نامیرایی تبدیل میکند. از دید اسطورههای اسکاندیناویها، سوها، الگانکینها و ایرانیان، انسان از درخت زاده میشود و هنگامی که این درختها به انسان تبدیل میشوند، استعارة نیرومندی از «هبوط» به وجود میآید؛ زیرا درختان پیش از تبدیلشدن به انسان دارای ریشه بودهاند و میتوانستهاند به آسمان برسند، حال آنکه در مقام انسان از یکسو بیریشهاند و از سوی دیگر زمینگیر و هرگز نمیتوانند به آسمان دست یابند (نک: الیاده، 1376الف: 117ـ118؛ صفاری، 1383: 44). در ادبیات پهلوی، ایزدان نگاهبانان گلهایند و هر گلی از آنِ ایزدی است. گیاهان مختلف اعم از درخت، میوه، دانه، گل، سبزی، الیاف، دانههای روغنی، دانهها و برگهای رنگین، و نیز گیاهان و دانههای معطر از جایگاه مشخصی در ردهبندی برخوردارند و خویشی گیاهان گوناگون با امشاسپندان مختلف در بندهش ایرانی و هندی، بر اساس نظامی مشخص و معین است (نک: بندهش، 1368: 231، 277، 278).
خدایان آب
در ادبیات اساطیری جهان نیز مفاهیم زن و زایش و آب را به هم مرتبط مییابیم. هزاران فرسنگ دورتر از بینالنهرین، در باورهای شمار زیادی از مردم آمریکای لاتین، ایزدبانوی آب و ایزدبانوی باران را با همین نقشهای حیاتآفرین میبینیم. نقاشیهای معبد زراعت نشان میدهند که مردم برای ایزد باران، پیشکشهای (آب، رستنیها و سبزیها) فراوان میبردند و بر فراز قربانگاهها کندر میسوزاندند تا دود که مظهر ابرهای بارانزا بود، تولید گردد و جلب باران کنند (نک: الیاده، 1378: 38-41؛ کندری، 1382: 62–63، 97).
در یسنای 38 اوستا، آبها اهورارانی یا زنان اهورا خوانده شدهاند. آبانگان یا آبانگاه، روز دهم فروردین یا دهم آبان، نام فرشتة موکل بر آب است و گویند اگر در این روز باران ببارد، آبانگاه زنان باشد و ایشان تن خویش بشویند و این عمل را شگون و مبارک شمارند (نک: اوستا 2: 893). آبانیشتِ اوستا ویژة ستایش ایزدبانوی آبها: ارِدویسوَراَناهیتا «رود نیرومند و بیآلایش» است (اوستا، 2: 893 و 2: 906ـ907).[9] کتاب مقدس هندوان، از اپسرا (Apsārā) بهمعنای رونده در آب یا «در میان آبهای ابرها» سخن میگوید. اپسراها دستهای از فرشتگان مؤنثاند که در آسمان زندگی میکنند و غالباً به زمین میآیند و میل مفرطی به آب دارند (راماین، 1351: 274). در پهنهای بزرگ از کنارههای گنگ تا کرانههای مدیترانه به گونهای از اسطورهها برمیخوریم که در آنها، خدایانِ بارورکننده همسر یا تابعی از ایزدبانوی بزرگ آباند (بهار، 1368: 344) و اولین آیینی که از شرق به غرب رفت و مورد پذیرش رومیان قرار گرفت نیز آیین یک الههـبانو بود (کومون، 1384: 67).
عقیده به پیدایش جهان از آب را نزد مصریان قدیم، پیدایش آن از دختر و آب را نزد اهالی فنلاند، از دریای پهناور را در ژاپن، و از عمقی پهناور و بیانتها که میان آن، چشمهای وجود داشت و از آن «دوازده چشمه»[10] جاری میشد را نزد مردم نورسی (اسکاندیناوی) میبینیم.[11]
نام ایزدان مختلف آب را در آیینهای کهن هندوـایرانی به فزونی و فراوانی مییابیم (نک: بویس، 1374: 78). دیکسیونر فرانسویِ تعبیر خواب، رؤیای «آب» را «بهطور طبیعی، نشانة زن» میشمارد، دریا را نماد مادر میخواند و درخت را اشاره به حیات و تطور میداند (uyttenhove, 1982: 56, 133, 190).
ایزدبانوان و آفرینش درختی
انسان همپا با تحولات عمیق اجتماعی و اقتصادی به امنیت آب برای کشتزارها نیاز داشته است. این امر الهگان قدرتمند و بزرگِ مادر و خدایان آبها و گیاهان را پدید میآورده است. در جوامع کشاورزی، از هند تا مدیترانه، به گونهای از اساطیر برمیخوریم که در خدایان بارورکننده همسر یا تابعی از ایزدبانوی بزرگ آباند (بهار، 1381: 246-247 و صفاری، 1383: 25). «دینشناسانی که میخواهند نمونههای زندهای از پرستش ایزدبانوان بیابند، به هندوستان روی میآورند که در آنجا هنوز عموماً خطاب و عنوان خداـمادر وجود دارد؛ اما به نظر روانکاوان، این شواهد را میتوان در بسیاری از جاها باز یافت» (وولف، 1386: 451). «گیومرث که در فرهنگ دینی ایران باستان، انسان نخست است، از سپندارمذ (زمین) پدید میآید که خود همسر اورمزد، بانوی آسمان و مادر آفرینش است. وی در حقیقت مادر زمین است و تخمه گیومرث در حال مرگ مادرش به زمین میریزد و با گذشت زمان از آن تخمه نخستین زن و مرد یعنی مشیه و مشیانه از دل زمین به شکل گیاه ریباس میروید» (زنر، 1377: 70-71).
نمونة دیگری از خدابانوان هندی را ایستاده در میان شاخههای انجیر مقدس[12] میبینیم (ایونس، 1373: 11).[13] در وِداها، سَرسوَتی خدابانوی آب و نام رودی است که از هیمالیا و سرزمین کهن آریا به جانب غرب سرازیر میشود. میگویند در روزگار کهن، این رود و خدا بانوی آن به دلیل پاککنندگی، باروری و قدرت حاصلخیزی و زلالی و نیز جاری بودن به سوی دریا مورد حرمت و تکریم بوده است (ستاری، 1384: 159).
در پارهای از اسطورههای سرخپوستی، چهار جهانِ زیرزمینی هریک در زیر یکدیگر وجود دارد که این چهار، چهار زهدان زمیناند. در آغاز، انسانها در ژرفترین زهدان میزیستند. آنان از راه یک «چشمة آب» یا از راه بالا رفتن از گیاه تاک یا گیاه نی به سطح زمین آمدند. اسطوره ادامه پیدا میکند تا به مراحل پیدایی انسانهای امروزین و بریدهشدن طناب نامرئی او از مادر، بسان بند ناف او، میرسد (الیاده، 1376ب: 161ـ163).
«در اسطورههای دیگر نیز از انتقال انسانها که در ژرفترین غارها به صورت کرم حشرات و در جمعیتهای انبوه و پرسروصدا میزیند، از غاری به غار دیگر و تاریکیهای متوالی[14] سخن گفته میشود. فاصله این غارها بهتدریج از «ناف زمین» تا «جایگاه آبستنی» کاهش مییابد تا پس از پشت سرنهادن آن ظلمتها به نور برسد». (نمونههای متعدد از ملل دیگر را نک: الیاده، 1376الف: 165 و 174-175).
«اسطورة پیدایش و آفرینش گیاهان و جانوران در اسطوره زمینـمادر جای گرفته است. زمین بیش از هر چیز یک زاینده (genetrix) و یک پرستار جهانی است و از طریق پیوند مقدس با آسمان، قدرت زایش و آفرینش مییابد. تجلیهای فراوان و متنوعی از این اسطورهها را در آیینهای زمینـمادر (terra mater) میبینیم. آیینهایی که در آنها زنان نقش مهمی ایفا میکنند و شبیهسازی نمادین زن با زمین و نیز تشبیه عمل جنسی با کار کشاورزی در آنها واضح و همسو با سخن قرآن در سوره نوح (وَاللَّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الأرْضِ نَبَاتًا؛ نوح: 17) است. این نمادپردازی، تا اندازهای، در همه جا و در همة فرهنگهای زراعی یافت میشود» (الیاده، 1376ب: 190). التفات به جنبة گیاهی انسان و فرجام او را در یکی از سرودههای بسیار کهن مصری اینگونه میبینیم:
آنک مرد تندخوی معبد،
چونان درختی بالیده به جایی باز،
یکباره چیده شودش شاخ و برگ،
و گذارش به کارگاه کشتیسازی فِتَد،
یا به دورْجایش برند، و زبانههای آتشاش کفن شود.[15]
لیک مرد فروتن،
خویشتن جز این دارد،
او چونان درختی است بالیده به بوستان میوه،
شکوفاند و دوچندان شود
و باشد به نزد صاحبش،
میوهاش شیرین و سایهاش دلچسب،
و فرجامْ او را باز به بوستان باشد (یاکوبسن، 1378: 79).
در باور پارهای از مردم ایران، زنان باید هنگام رؤیت هلال به سبزه، و اگر یافت نشد، به سینه خود بنگرند. علامه دهخدا چند بیت از انوری دربارة زن نقل میکند که آغاز آن چنین است: «زنان چون درختاند سبز، آشکار» (دهخدا 1379: 919). بهطور کلی در متون تاریخی نیز زن به سبب روح مشاهدهگر و ذهن تیز و نداشتن اشتغالات مردانهای چون تعقیب شکار و چرای دام، کاشف شیوة کشاورزی و اصول برزیگری شمرده شده است (الیاده، 1376الف: 251).
زن به عنوان مبدأ و معاد در خوانش اسطورهای
نقش زن را در مبدأ و معاد اسطورهای نیز شاخص و پررنگ مییابیم. در خصوص مبدأ میبینیم که بخش مهمی از اسطورههای یونان باستان، عنوان اسطورههای مادرسالار را دارد و دِوی (Devi) یا مهادِوی یا ماهادِوی (Mahadevi) نیز خدابانوی بزرگ حاصلخیزی است (ستاری، 1384:162؛ ویرسینگ، 1381: 23). در باب معاد انسان نیز به نمونههایی از مصر باستان اشاره میکنیم که در آنها، ایزدبانوان متعددِ زایش هریک به نحوی با سرزمین مردگان و جهان زیرین ارتباط داشتند و در باور آن مردمان، امور آن روی دیگرِ هستی را تمشیت و تدبیر میکردند (Gallimard, 1964, 279؛ اباذری و دیگران، 1372: 2/110ـ112).
نتیجهگیری
قرآن و متون مقدس، برای زن جایگاه ممتازی قائلاند. قرآن زن را مهد زاینده و نگاهدارنده و پرورندة جامعة انسانی میخواند. زن در اسطورههای کهنِ بازمانده از چهارگوشة جهان نیز دارای جایگاهی شاخص و همسو با تصاویر قرآنی است و با مبالغههایی که در زبان اساطیر وجود دارد، بسیاری از صفات زاینده و پرورندة خدایان به او داده شده و نقشهای مبدأ و معاد در چهرة او دیده شده است. نام زن در قرآن و اسطورهها با مفاهیم آب و درخت که خود نمادهای روشناییاند گره خورده است. پرداختن قرآن کریم به این پدیدهها، به صورت مجازی و تنها در قالب آرایههای لفظی و بلاغی نیست. نشانهشناسیهای قرآنی در این باب، ظرفیت خوبی برای توسعة گفتمان و خطاب جهانیِ قرآنی و باب دیگری در رویکرد عصری و اجتماعی به قرآن کریم تواند بود. زن باید به جایگاه دینی و تاریخی و بلکه رسالت خود واقف باشد و باید در چارچوب حدود شرع و در حریمهای معینشده، نماد طرب و طراوت و نه افسردگیها و سرخوردگیهایی که امروز در میان زنان و دختران فراوان دیده میشود باشد.
پی نوشتها:
[8]. گیهان (کیهان و جهان) را در اوستا میبینیم: زرتشت گفت: ای اهورهمزدا!... چگونه بود، هنگامی که تو و اَردیبهشت، گیهان روشن و درخشان و خانههای خورشیدسان را آفریدید؟ (یسنا 3: 2).
[9]. آیینهای مختلف دیگری را در گاهشماری ایران مرتبط با موضوع آب همچون آبریزکان، عیدالاغتسال و صبّالماء میبینیم (تقیزاده، 1357: 191).
[10]. قابل مقایسه با دوازده چشمة بنیاسرائیل که از عصای چوبین موسی جاری شد (بقره: 60 و اعراف: 161).
[11]. آب پیوند رازآمیزی با مفاهیم مقدس، بسیار گستردهتر از آنچه گفته شده است، دارد و هنوز دربارة آن کاوش کاملی نشده است (نگا. کوورجی: 1371، 41).
[12]. درخت انجیر، درخت روشنشدگی بوداست. انجیر نام و آغازگر یکی از سورههای قرآن کریم است: سوره تین؛ سورهای گیاهی با گفتمان انسانی؛ سورهای که همراه سورة مجاور خود، از آفرینش انسان در «احسن تقویم» و پیدایش او از «علق» سخن میگوید. انجیر را برگهای بزرگی است و بهگفتة تورات، آدم و حوا با برگهای این درخت خود را پوشاندند.
[13]. در خصوص ارتباط خداـ بانوان و درخت، رک. ستاری، 1384:158.
[14]. این سخن قابل مقایسه با فحوای این آیه است: خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ... یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ خَلْقًا مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُمَاتٍ ثَلاثٍ(زمر: 6).
[15]. این سخن با مضمون سوره «مسد» و وصفی که این سوره از زن ابولهب ارائه میکند، قابل مقایسه است. آن زن به جای آنکه زنی با جاذبههای مهر و مادری و کوثر سرشار طراوت و برکت باشد، لیف خشکیدهای از خرما برگردن افکنده و «حمّالةالحطب» شده است.
کتابنامه
الف) متون دینی و مقدس
قرآن کریم
انجیل برنابا (1362)، ترجمه حیدر قلیخان قزلباش (سردار کابلی)، مقدمه آیتالله سید محمود طالقانی، تهران: دفتر نشر کتاب.
اوپانیشاد (1381)، ترجمة محمد داراشکوه فرزند شاهجهان، تهران: سازمان انتشارات جاویدان علمی.
اوستا ـ کهنترین سرودهای ایرانیان (1382)، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، تهران: مروارید.
بندهش هندی ـ متنی به زبان پارسی میانه (پهلوی ساسانی) (1368)، تصحیح و ترجمة رقیه بهزادی، تهران: مؤسسة مطالعات وتحقیقات فرهنگی.
راماین ـ کتاب مقدس هندوان (1351)، به کوشش و پژوهش عبدالودود اظهر دهلوی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
کتاب مقدس (1994)، انجمن پخش کتب مقدسه در میان ملل، بی¬جا.
ب) متون فارسی
آریانپور کاشانی، دکتر منوچهر(1384)، فرهنگ ریشه¬های هند و اروپایی در زبان فارسی، اصفهان: جهاد دانشگاهی دانشگاه.
آقایی، سید مجتبی، «کشف کشاورزی و تحول جهانشناخت آدمی»، www.myths.ir.
آموزگار، ژاله(1376)، تاریخ اساطیری ایران، تهران: سمت.
اباذری، یوسف و دیگران(1372)، ادیان جهان باستان، تهران: موسسه مطالعات وتحقیقات فرهنگی.
ابن هشام، ابومحمد عبدالملک(1355)، السیرة النبویة، قاهره، مطبعة مصطفی البانی الحلبی.
ابنمنظور، جمالالدین ابوالفضل محمدبنمکرّم(1408)، لسان العرب، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
اسماعیلپور، ابوالقاسم(1382)، زیر آسمانههای نور ـ جستارهای اسطورهپژوهی و ایرانشناسی، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور.
اسمیت، برندا(1384)، مصر باستان، ترجمة آزیتا یاسائی، تهران: ققنوس.
الیاده، میرچا(1376الف)، اسطوره، رویا، راز، ترجمة رویا منجم، تهران: فکر روز.
ــــــــــ(1376ب)، رساله در تاریخ ادیان، تهران: سروش، چاپ دوم.
ایونس، وُرونیکا(1373)، اساطیر هند، ترجمة باجلان فرخی، تهران: گیتی خودکار.
بهار، مهرداد(1381)، پژوهشی در اساطیر ایران، چاپ چهارم، تهران: آگاه.
بویس، مری(1374)، تاریخ کیش زرتشت، تهران: توس.
پورخالقی، دکتر مهدخت(1381)، درخت شاهنامه ـ ارزشهای فرهنگی و نمادین درخت در شاهنامه، مشهد: آستان قدس رضوی.
پیرنیا، حسن(1377)، عصر اساطیری تاریخ ایران ـ خطوط برجسته داستانهای ایران قدیم، ویراستة سیروس ایزدی، تهران: هیرمند.
تقیزاده، سید حسن(1357)، گاهشماری در ایران قدیم، زیر نظر ایرج افشار، تهران: شکوفان.
جفری، آرتور(1374)، واژگان دخیل در قرآن، ترجمة دکتر فریدون بدره¬ای، تهران: توس.
جوادی، آملی(1376)، زن در آینه جلال و جمال، قم: اسرا.
جواهری، محمدحسین و دیگران (1384)، اسطوره و ادبیات، تهران: سمت.
حسندوست، محمد (1383)، فرهنگ ریشه¬¬شناختی زبان فارسی، زیر نظر بهمن سرکاراتی، تهران: فرهنگستان زبان جمهوری اسلامی ایران.
الحسینی، محمدعلی (1417ق)، علم اللغة التوحیدی بین النظریة و التطبیق. تهران: مؤسسة التوحید للنشر الثقافی.
خالقی مطلق، جلال (1356)، اساس اشتقاق فارسی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
رازی، ابوالفتوح، حسینبن علیبن احمدخزاع نیشابوری (1371)، روض الجِنان و روح الجَنان فی تفسیر القرآن، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
رضی، هاشم (1381)، دانشنامه ایران باستان ـ عصر اوستایی تا پایان دوران ساسانی، تهران: سخن.
رکس، وارنر(1386)، دانشنامه اساطیر جهان، تهران: اسطوره.
رواسانی، پرفسور شاپور (1386)، اتحادیه مردم شرق (جامعه بزرگ شرق، پایگاه تاریخی)، تهران: امیرکبیر.
زنر، آر. سی. (1377)، تعالیم مغان ـ گفتاری چند در معتقدات زرتشتیان، ترجمة دکتر فریدون بدرهای، تهران: توس.
ستاری، جلال (1384)، اسطوره و رمز در اندیشه میرچا الیاده ـ جهان اسطورهشناسی، چاپ دوم، تهران: مرکز.
شاکر، دکتر محمدکاظم (1381)، روشهای تأویل قرآن، قم: بوستان کتاب.
شریعتی، دکتر علی (1378)، تاریخ تمدن (1)، چاپ ششم، تهران: قلم.
صفاری، نسترن (1383)، موجودات اهریمنی در شاهنامه فردوسی، مشهد: جام گل.
ضیمران، محمد (1379)، گذر از جهان اسطوره به فلسفه، تهران.
طالقانی، آیتالله سید محمود (1350)، پرتوی از قرآن، تهران: شرکت سهامی انتشار.
طباطبایی، سیدمحمدحسین ()، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: انتشارات اسلامی جامعه مدرّسین، [بیتا].
طبرسی، فضلبنحسن (1416)، مجمع البیان فی علوم القرآن، بیروت: دارالمعرفة.
فردوسی، حکیم ابوالقاسم (1386)، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، کانون فردوسی، تهران: مرکز پژوهش حماسههای ایرانی وابسته به مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
فیشر، رابرت (1387)، داستانهایی برای فکر کردن، ترجمه سید جلیل شاهرودی لنگرودی، تهران.
کاسیرر، ارنست (1378)، فلسفهی صورتهای سمبلیک ـ جلد دوم: اندیشهی اسطورهای، ترجمة یدالله موقن، تهران: هرمس.
کومون، فرانتس (1384)، ادیان شرقی درکافرکیشی رومی، ترجمة تیمور قادری، تهران: امیرکبیر.
کوورجی، کویاجی (1371)، پژوهشی در شاهنامه، گزارش و ویرایش جلیل دوستخواه، تهران: زندهرود.
مصطفوی، سید محمد (1424)، الافهوم القرآنی و نظریات تشکل الخطاب، الحیوة الطیبة ـ مجلة فصلیة متخصصة تعنی بقضایا الفکر و الاجتهاد الاسلامی، بیروت: مؤسسة الحوزات و المدارس العلمیة.
معرفت، محمد هادی (1418)، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی.
الملوحی، مظهر و دیگران (2004)، قرائة صوفیة فی انجیل یوحنّا، بیروت: دارالجیل.
المنجد فی اللغة العربیة المعاصرة (2001)، بیروت: دارالمشرق.
میرمصطفی، تامر (1994)، بشائر الاسفار بمحمدٍ و آله الاطهار، مشهد: التوحید للنشر.
نفیسی، سعید (1371)، فرهنگ فرانسه ـ فارسی، تهران: مرکز یادگارهای سعید نفیسی.
واحددوست، مهوش (1379)، نهادینههای اساطیری در شاهنامه فردوسی، تهران: سروش.
وارنر، رکس (1386)، دانشنامه اساطیر جهان، تهران: اسطوره.
وولف، دیوید ام. (1386)، روانشناسی دین، ترجمة دکتر محمد دهقانی، تهران: رشد.
ویرسینگ، دارام (1381)، آشنایی با هندوییزم، ترجمة مرتضی موسوی ملایری، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی. 77.
یاحقی، دکتر محمدجعفر (1372)، فرهنگ اساطیر، تهران: سروش.
یاکوبسن، ثرکیلد و جان ا. ویلسن (1378)، کهنترین سرودهها، ترجمة عسکر بهرامی، تهران: بهدید.
ب) متون لاتین
Anne, Jean Bouffartigne (1988), Nouveau Dictionnaire étymologique et Historique, Paris: Larousse.
Baumgartner, Emmanuèle & P. Ménard (1996), Nouveau Dictionnaire étymologique et Historique de la langue française, Paris: Librairie Generale Française.
Bloch, Oscar (1964), Dictionnaire étymologique de la langue française, Paris: Presse universitaire de France.
Cotton, Gérard (1961), Vocabulaire raisonné latin - français, Paris: H. Dessain liège.
Dubois, Jean, Henri Mitterand & Albert Dauzat (2005), Grand dictionnaire étymologique et historique du français, Paris: Larousse.
Dundes, Alan (2003), Fables of the ancients – Folklore in the Qur'an, New York: Rowman & Littelfield Publishers.
Gallimard (1969), Collection Unesco d'œuvres représentatives – Série d'Égypte ancienne: Textes sacrés et textes profanes de l'ancienne Égypte des Pharaons et des hommes, Traductions et commentaires par Claire Lalouette, Préface de Pierre Grimal, Paris: Unesco.
Léon-Dufour, Xavier et les autrres (1974), Vocabulaire de théologie biblique, Les éditions du Cerf, troisième édition, Paris.
Onions, C. T. (1983), The oxford dictionairy of English etymology.
Philibert, Mariyam (1998), Dictionnaire illustré des mithologies celtique, égyptienne, gréco-latine, germano-scandinave, mésopotamienne, France: Moréna.
Picoche, Jacqueline (1999), Nouveau dictionnaire étymologique de la langue Française, Paris: Hachette -Tchoue.
Platon (2004), La république, Traduction et présentation par George Leroux, GF Flammarion, Paris.
Robert, Paule (1981), Le Robert-Dictionnaire alphabétique et analogique de la langue française, ouvrage couronné par l’Académie française, Paris: Société du nouveau littré le Robert.
Uyttenhove, Luc (1982), Le dictionnaire marabout des rêves, Belgique: Verviers.
منبع:www.urd.ac.ir