اختلاف نظر فقها در مساله غنا در دوره صفوى (۱)

مقدمه   اجتهاد فقهى، تلاشى است عالمانه در جهت‏به دست آوردن احکام شرعى با اتکاى بر کتاب، سنت، عقل و اجماع، در چارچوب قواعد اصولى

اختلاف نظر فقها در مساله غنا در دوره صفوى (1)

مقدمه
 

اجتهاد فقهى، تلاشى است عالمانه در جهت‏به دست آوردن احکام شرعى با اتکاى بر کتاب، سنت، عقل و اجماع، در چارچوب قواعد اصولى. با این حال، شناخت‏بستر تاریخى یک مساله فقهى یا کلامى، مى‏تواند در فهم درست آن کمک شایسته‏اى بنماید. طبیعى است که هر مساله‏اى در زمانى خاص پدید آمده و طى زمانى دراز، با توجه به تحولات مختلف تاریخى و موضوعى، دامنه فروعات آن وسعت‏یافته و همین شرایط تاریخى سبب شده است تا گاه حکم مساله تغییر کند. براى نمونه، حکم نماز جمعه، براساس آیه قرآنى مربوط و احادیث و سیره عملى رسول خدا(ص) کاملا مشخص بوده است; اما تغییراتى که بعدها در اوضاع سیاسى جامعه در باره امامت پدید آمد، سبب شد تا حکم آن در معرض تغییر قرارگیرد و اسباب اختلاف نظر میان فقها شود. شناخت ابعاد این تغییر، منوط به شناخت درست‏شرایط سیاسى و اجتماعى خاصى است که با عنایت‏به آن‏ها، احادیث امامان(ع) درباره حکم نماز جمعه صادر شده است. همین رویه، درباره مساله غنا نیز صادق است; زیرا صدور احادیث مربوط، اعم از تحریم یا تحلیل، در اوضاع خاصى بوده است که براى شناخت تعریف دقیق غنا و تعیین مصادیق آن، لازم است‏به آن اوضاع توجه شود. نتیجه آن که، به هر روى، دانش تاریخ مى‏تواند در این زمینه، کمک شایسته‏اى بنماید، بدون آن که ادعاى آن را داشته باشد تغییرى در مبانى صدور احکام بدهد.
طبعا براى شناخت تاریخ مساله، یکى از کارهاى لازم آن است که آنچه طى زمان، درباره آن مساله گفته شده، گردآورى و بررسى شود. بر این اساس، دوست ارجمند و دانشمند ما جناب استاد رضا مختارى، به همراه تنى چند از محققان و فضلا، مصمم شد تا رسائل و اقوال مربوط به غنا را در منابع شیعه و سنى و براساس ترتیب تاریخى، مدون کند. حاصل این کار انتشار سه جلد کتاب با عنوان میراث فقهى(1): غنا و موسیقى بود که دو مجلد آن به همت مدرسه ولى عصر(عجل الله تعالى فرجه الشریف) و یک مجلد آن توسط انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، در اختیار عموم گذاشته شده و دائرة‏المعارف جامعى از مباحثى است که در این‏باره صورت گرفته است. وجود این منبع بسیار با ارزش، سبب شد تا نویسنده این سطور، در این اندیشه افتد تا بر اساس آنچه در آن‏جا آمده، نوشتار زیر را درباره تاریخ بحث و گفتگوى فقها از غنا در دوره صفوى فراهم کند.

 

بحث از غنا در دوره صفوى
 

در کنار بحث‏هاى گسترده‏اى که در دوره صفوى در باب نماز جمعه و در دایره‏اى محدودتر، درباره مصرف توتون و تنباکو صورت گرفت‏یکى دیگر از مباحث جنجالى دوره صفوى در میان علما، بحث از حکم «غنا» در فقه اسلامى بوده است. برخى چنین گفته‏اند که نخستین بار این مساله را ملامحمد باقر خراسانى معروف به محقق سبزوارى (م‏1090ه.ق) در رساله‏اى مستقل مطرح کرده است. (1) احمد تونى (م‏1083ه.ق) که چند سالى پیش از محقق درگذشته برادر فاضل تونى (م‏1071ه.ق) معاصر دیگر محقق سبزوارى، رساله‏اى مستقل در باب مساله غنا داشته که متن آن برجاى نمانده است. در این که کدام یک از این دو رساله مقدم بر دیگرى بوده است، نمى‏توان سخن گفت; تنها مى‏توان گفت، احتمال آن مى‏رود که تونى پس از آن که محقق سبزوارى مطالبى در این‏باره، در کفایة الاحکام یا رساله‏اى دیگر داشته، آن رساله را نوشته باشد.
آنچه را سبزوارى در کتاب کفایه در این‏باره مطرح کرده و شبیه آن را فیض کاشانى در برخى از آثارش آورده و پیش و پس از آن، شمارى از عالمان عارف مسلک مطرح کرده‏اند و پیش از آن در فقه شیعه سابقه نداشته، آن است که حکم حرمت را روى مطلق غنا نبرده و به همین دلیل با مباح یا مستحب دانستن خواندن قرآن با آواز براساس حدیث «من لم یتغن بالقرآن فلیس منا» غناى حرام را روى آوازى مى‏برد که در زمان صدور احادیث‏حرمت، به مجالس لهو لعب اختصاص داشته و کنیزکان در آن مجالس به آوازه خوانى همراه با آلات موسیقى مى‏پرداخته‏اند.
البته آگاهیم که پیش از آن، اختلاف نظر اجمالى درباره خواندن اشعار مرثیه امام حسین(ع) به غنا و آواز، (2) سر دادن آواز براى حرکت‏شتران یا به اصطلاح «حداء» و همچنین خوانندگى زنان در مجالس عروسى، به شرطى که مردان نشنوند، وجود داشته و آنان که به حلیت این موارد اعتقاد داشته‏اند، طبعا آن‏ها را از حکم حرمت غنا، استثنا مى‏کرده‏اند. آنچه محل بحث است، مواردى جز این‏ها و در درجه نخست، به آواز خواندن آیات قرآن و اشعار عارفانه و اذکار و ادعیه است.
در این‏جا باید گفت، جستجوى ما نشان مى‏دهد، این دیدگاه، ویژه محقق سبزوارى و فیض کاشانى نبوده است; اما از آن‏جا که حملات اصلى از سوى مخالفان به این دو نفر صورت گرفته، چنین تصور شده است که مبدع این نظر، محقق سبزوارى بوده است. آنچه درباره سابقه این نظریه مى‏توان گفت این است که، عالمان عارف شیعه یا صوفى مسلک (3) این زمان (یعنى دوره میانى صفوى و حتى زودتر از آن) به دلیل وجود مساله سماع که در میان صوفیان اهل سنت‏بنیادى مستحکم داشت، و این که به اجبار مى‏بایست راهى شرعى براى توجیه آن میان شیعیان متمایل به تصوف مطرح مى‏شد، روى این نظر حساسیت داشته، آن را نشر مى‏دادند. حتى اگر بحث‏سماع هم مطرح نبود، که البته میان این قبیل عالمان مطرح و مورد حمایت صریح واقع نشد، بحث‏خواندن اشعار عرفانى، در کنار اشعار مرثیه خوانى و غیره، چنین بحث فقهى را مى‏طلبید. بنابراین، طرح مساله غنا، حتى اگر در ظاهر از اظهار نظر محقق سبزوارى و فیض آغاز شد، میان عالمان شیعه، آنان که تمایلات عرفانى داشتند، مطرح بود. ریشه آن دست کم به اعتقاد مخالفان آن‏ها به عقاید سنیان صوفى مسلک برجسته‏اى چون غزالى بر مى‏گشت که البته آن نظر، موافقت مانندى با چندین حدیث موجود در کتاب کافى در باب تلاوت قرآن با صوت حسن داشت; روایاتى که شبیه آن‏ها در منابع سنى هم آمده است. دارابى از صوفیان ذهبى مذهب دوره اخیر صفوى، عقیده به این را که صوت حسن غنا نیست درست‏یا غلط به شیخ طوسى، سید حیدر آملى، ابن ابى جمهور احسائى، ابن فهد حلى، شیخ رجب برسى، شیخ على‏بن هلال جزائرى، ملاعبدالرزاق کاشى، شیخ بهائى، ملاصدراى شیرازى و ملامحمد صالح مازندرانى نسبت داده است. (4) گرایش غالب بر بیشتر این افراد، از همان نوعى است که در مجلسى اول، فیض کاشانى و محقق سبزوارى مى‏توان یافت.
در میان عبارات این قبیل افراد، نخستین فردى که متن صریحى از او در دسترس است، میرصدرالدین محمد دشتکى (زنده در 973ه.ق) است که پس از اشاره به این که «امامیه و شیعه، غنا و آلات آن را به طور مطلق حرام کرده‏اند»، مى‏نویسد:
اما من مى‏گویم: خواندن قرآن و احادیث و اشعارى که مشتمل بر حکمت و موعظه و نصایح و تحمید و تمجید خداوند و وصف رسول و مناقب اهل بیت(علیهم الصلاة والسلام) است، اگر راست‏باشد و براى خدا و کسب ثواب و نصیحت مؤمنان با صداى نیکو خوانده شود و از زن اجنبى یا پسر بچه، که شایبه فسق و شهوت در آن است، صادر نشود، «فلا ارى به باسا بل اراه مستحبة مندوبة الیها لزیادة تاثیرها حینئذ فی القلوب; (5) به نظر من اشکالى ندارد، بلکه مستحب است; چرا که به این صورت، تاثیر بیشترى در دل‏ها مى‏گذارد».
نمونه دیگر آخوند ملا محمد تقى مجلسى (م‏1070ه.ق) است که همین تمایلات را داشت. او نیز روى صوت نیکو در قرائت قرآن تاکید زیادى داشت و در پاسخ پرسشى که از او شد، کوشید تا خواندن قرآن را به صورت زیبا از مصداق غناى حرام خارج کند. وى مى‏نویسد:
بعضى توهم کرده‏اند که هر چه موافق مقامى از مقامات دوازده‏گانه یا بیست و چهار شعبه باشد، آن غناست; و غلط [به معناى اشتباه‏قدس سره کرده‏اند; [چراقدس سره که هر صدایى که از حیوان [نیزقدس سره بر مى آید، موافق مقامى از مقامات است و تحقیقش آن است که بسیار است که آدمى مفتون آواز خوش مى‏شود و او را از حق تعالى باز مى‏دارد و اگر در مقام محبت است، سبب ازدیاد محبت مى‏شود و اگر کسى در این مقام نباشد، نشنیدنش اولى است. (6)
شبیه همین فتوا را از عالم عارف دیگرى در این دوره، با نام محمد على سبزوارى (م‏1078ه.ق) داریم. وى باب دهم کتاب تحفة العباسیه خود را که به شاه عباس دوم (سلطنت 1052-1077ه.ق) تقدیم کرده، به این صورت عنوان گذارى کرده است: «در بیان آواز خوش و در بیان آن که هر آواز خوشى غناى مذموم در شرع نیست‏». وى در این فصل ابراز مى‏دارد که «پس، آوازخوش، از حیثیت‏خوشى حرام نیست‏». وى با استناد به روایاتى که شیخ کلینى در کتاب کافى در باب تلاوت قرآن یا «باب ترتیل القرآن بالصوت الحسن‏» (7) آورده است، مى‏نویسد:
پس، حرام شدن آواز خوش را سببى باشد که او چون موجود شود، استماع آواز خوش حرام بود. مثل آواز زن نامحرم یا پسرى که شنیدن او موجب انبعاث شهوت شود، یا آواز کسى که با چیزى خواندن، رباب و چنگ و بربط و امثال آن زند; زیرا که اکثر احادیثى که در مذمت غنا واقع شده، دال است‏بر مذموم بودن آواز ،جهت مقارن بودن با ساز.
وى در ادامه به رد این نظر که مطلق غنا با تعریف «کشیدن آواز مشتمل بر وصفین ترجیع و اطراب‏» حرام باشد، مى‏نویسد:
حکم کردن به حرام بودن معانى [ظ:اغانى‏قدس سره مطلقا، منافى است‏با احادیثى که قبل از این مذکور شد; به واسطه آن که احادیث مذکور دالند بر فضیلت آواز خوش. و سرود آواز خوش است.
پس از آن چنین نتیجه مى‏گیرد:
پس آنچه به خاطر فقیر مى‏رسد، آن است که غناى مذموم آوازى است که مشتمل بر لهو و باطل و دروغ [باشدقدس سره و بهشت و آخرت را به خاطر نرساند. (8)
این هم نمونه‏اى دیگر از دیدگاه یک عالم عارف مسلک معاصر مجلسى اول، فیض و محقق سبزوارى است که نشان مى‏دهد زمینه طرح این بحث را به جهت همان گرایش خود طرح کرده‏اند.

محمد باقر سبزوارى و مساله غنا
 

به هر روى، داستان غنا با ملا محمد باقر معروف به محقق سبزوارى (9) (م‏1090ه.ق)، که موقعیت‏سیاسى‏مذهبى بالایى در اصفهان داشت، مطرح گردید. زمانى که وى این بحث را مطرح کرد، مخالفت زیادى از فقیهان، به ویژه نسلى از فقهاى عرب مقیم اصفهان را که موضع ضد صوفى داشته و این موضع را نسل اندر نسل از زمان محقق کرکى (م‏940ه.ق) به این سوى داشتند برانگیخت; به طورى که رساله‏هاى متعددى در این‏باره نوشته شد. وحید بهبهانى (م‏1206ه.ق) نوشته است:
صاحب کفایه یعنى محقق سبزوارى صاحب کفایة الاحکام غناى در قرآن را استثنا کرده است. شنیدم که شمارى از فضلا، بیش از بیست رساله در رد بر او نوشتند که همه آنان از شاگردان آقا حسین خوانسارى و از برجستگان روزگار بودند. (10)
مشکلى که وجود دارد این است که آیا محقق سبزوارى رساله‏اى در رد تحریم مطلق غنا یا به اصطلاح تحلیل غنا داشته است‏یا نه؟ در این‏باره باید گفت، در حال حاضر، دو متن از محقق درباره غنا در دست است: نخست متنى کوتاه در کتاب کفایة الاحکام [تالیف به سال 1055ه.ق قدس سره (11) که ضمن آن غناى در قرآن را از اصل غنا، استثنا کرده است. دوم رساله مستقلى که عنوان آن رسالة فى تحریم الغناء مى‏باشد. با همه جستجویى که صورت گرفته، (12) تا کنون رساله‏اى در حلیت قسمى از غنا از محقق به دست نیامده است. تنها شاهدى که درباره وجود چنین رساله‏اى در دست است، عبارت محقق سبزوارى در کفایه است:
نزد ما اختلافى در تحریم غنا فى الجمله نیست و اخبار و احادیث مربوط به آن فراوان است... اما شمارى از اخبار، دلالت‏بر جواز آن، بلکه استحباب آن در باب خواندن قرآن دارد... و ما تفصیل این مطلب را در برخى از رسائل خود آورده‏ایم (و فصلناه فی بعض رسائلنا). (13)
این جمله، اشاره به رساله‏اى از مؤلف دارد که این نظر در آن‏جا مورد بحث قرار گرفته است; در حالى که رساله تحریمیه ایشان، چیزى برخلاف دیدگاه موجود در کفایه است.
از رساله تحریمیه او در غنا، دانشمندانى چون میرلوحى (14) (م بعد از 1085ه.ق)، شیخ حر عاملى (15) (م‏1104ه.ق)، میرزا عبدالله اصفهانى افندى (16) (م حدود1129ه.ق) و ملا اسماعیل خواجوئى (17) (م‏1173ه.ق) یاد کرده‏اند. شیخ على عاملى (1013-1104ه.ق) نخستین ردیه نویس محقق سبزوارى، پس از پایان رساله خود مى‏نویسد که، پس از تالیف رساله خود، رساله‏اى از محقق سبزوارى در تحریم غنا دیده است. وى به طعنه مى‏افزاید:
البته تالیف این کتاب، نه از آن بابت است که مجتهد گاه عقیده‏اش تغییر مى‏کند، بلکه چیزى جز آن است! (18)
عاملى گاه در رساله‏اش، اشاراتى به این نکته دارد که افزون بر شنیدنى‏ها، مطالبى را در نوشته‏هاى محقق سبزوارى دیده است. این هم مى‏تواند اشاره فقط اشاره به همان رساله مفقوده باشد. (19)
رساله تحریمیه سبزوارى با تصحیح آقاى على مختارى در مجموعه میراث فقهى: غنا و موسیقى، دفتر اول (ص‏595) به چاپ رسیده است. محتواى این رساله با آنچه محقق در کفایه آورده و گفته است که مطلب را در برخى از رسائل خود تفصیل داده، سازگار نیست; بنابراین دلالت دارد البته در حد احتمال و هیچ شاهد مستقلى غیر از این عبارت بر آن نیست که وى رساله مستقلى در باب غنا داشته و در آن، مفاد مطلب موجود در کفایه را که گرایش به حلیت غناى قرآن دارد شرح کرده بوده است. ملااسماعیل خواجوئى به عکس، باورش این است که محقق ابتدا رساله تحریم غنا را نگاشته و بعد از آن دیدگاهش به حلیت قسمى از غنا تغییر کرده است. خواجوئى که رساله تحریمیه خود را ناظر به سخنان محقق سبزوارى و سید ماجد بحرانى نوشته، تنها مطالبى که نقل و نقد کرده، از کفایه (20) و احیانا ذخیرة المعاد سبزوارى است. وى در میانه رساله خود، مى‏نویسد:
اکنون که این مطالب را نگاشتم، آگاه شدم که محقق سبزوارى رساله‏اى در تحریم غنا نوشته است. وقتى آن را به دست آوردم، دیدم که او در قدیم قائل به تحریم غنا ى قرآنى بوده و پس از آن قائل به اباحه آن، بلکه استحباب شده است. شاهد آن، سخن وى در کفایه است که مى‏گوید: «وفصلناه فی بعض رسائلنا». این سخن او اشاره به همین رساله [یعنى رساله تحریم‏قدس سره است. (21) در حالى که ما پیش از این گمان مى‏کردیم که مقصودش رساله مستقلى بوده که در اباحه نوشته بوده است. (22)
سپس بخش‏هایى از متن رساله تحریمیه سبزوارى را که معتقد است مؤلف داراى «ذهن ثاقب و فکر صائب‏» است، همراه با شرح و توضیح آورده است.
به نظر مى‏رسد، دلیل اصلى آوردن این متن آن است تا نشان دهد، نظر قدیم محقق سبزوارى که به اعتقاد خواجوئى تحریم بوده، درست‏تر از نظر بعدى او در کفایه است که به تحلیل گرایش دارد. خواجوئى درست مانند شیخ على عاملى که به طعنه گفته است، تغییر عقیده محقق از تحلیل به تحریم (23) نه از بابت عوض شدن راى اجتهادى مجتهد است، مى‏نویسد:
این که شاهد هستید وى بعد از رساله تحریم، مطالب دیگرى را در کفایه آورده که داراى «اختلاطات عجیبه و اختلافات غریبه‏» است، «لیست مما یوجبه تجدد رای المجتهد; ناشى از تغییر راى اجتهادى مجتهد نیست، بلکه ناشى از مخالفت‏با ادله است‏». (24)
آنچه مهم است این که ما از تاریخ تالیف کفایه که سال 1055 است آگاه هستیم; اما از تاریخ تالیف رساله تحریم غناى او آگاهى نداریم تا بدانیم کدام یک زودتر تالیف شده است. از آن‏جا که شیخ على رساله تحریم غناى خود را در رد بر محقق در ربیع‏الاخر سال 1087 نگاشته و در پایان آن اظهار داشته که رساله تحریم غناى محقق را پس از تدوین رساله‏اش دیده، به نظر مى‏رسد، فعلا مى‏توان پذیرفت که، محقق ابتدا بر عقیده تحلیل بوده و پس از آن رساله تحریم را نگاشته است. مساله دیگرى که زمان این دو نظر را تا اندازه‏اى به هم نزدیک مى‏کند آن است که استفتایى که از محقق در باب خوانندگى و غناى رایج میان صوفیان شده و وى در آن قائل به حرمت‏شده و نوشته است: «فرقى نیست که غنا در قرآن باشد یا شعر یا غیر»، مربوط به پیش از سال‏1060 هجرى قمرى بوده است; زیرا این پاسخ را سید محمد میرلوحى در اواسط همین سال در کتاب سلوة الشیعة درج کرده است. (25)
مهم آن است که محقق در مقام عالمى برجسته و صاحب منصب دینى در شهر اصفهان، در کفایه خود که متن مهمى در فقه بوده عقیده خاصى را مطرح کرده که با عقیده محمد تقى مجلسى (م‏1070ه.ق) و فیض کاشانى (م‏1091ه.ق) همسانى دارد. وى حرمت را روى مفهوم غناى بدون قید و شرط، نبرده، بلکه غناى حرام را غنایى مى‏داند که در زمان صدور روایات، در قالب مجالس لهو، توسط کنیزکان و آوازه‏خوانان زن در مجالس فسق و فجور عرضه مى‏شده است و مردان در آن حاضر مى‏شده‏اند. (26) آشکار است که این استدلال، زمینه را براى توسعه مصادیق غناى حلال فراهم کرده و البته دامنه آن به قرآن محدود نگشته، بلکه شامل موارد دیگرى نیز مى‏شود. فیض کاشانى این توسعه را با راحت‏بیشترى بیان کرده است:
و على هذا فلا باس بسماع التغنی بالاشعار المتضمنة ذکر الجنة و النار و التشویق الى دار القرار و وصف نعم الله الملک الجبار و ذکر العبادات و الترغیب فی الخیرات و الزهد فی الفانیات و نحو ذلک; (27)
بدین ترتیب شنیدن آوازى که در آن اشعارى در باب یادآورى بهشت (28) و جهنم و تشویق به بهشت و وصف نعمت‏هاى الهى و یادآورى عبادات و ترغیب در کارهاى نیک و زهدورزى در دنیا و امثال آن، ایرادى ندارد.
عبدالحى رضوى (م‏بعد از 1141ه.ق) نیز عین عبارت فیض کاشانى را در رساله خود آورده است. (29)
ابراز این عقیده توسط محقق و احیانا پیش از او توسط مجلسى اول و فیض سبب بر آشفتن مخالفان شده است. اگر محقق رساله تحریم را پس از کفایه نوشته باشد، مى‏توان گفت، وى به دلیل تغییر راى اجتهادى‏اش و یا به قصد آرام کردن گرد و خاکى که توسط مخالفان برپا شده بوده، رساله تحریمیه را نگاشته و از آنچه در کفایه یا رساله‏اى مستقل که به دست نیامده تالیف کرده، برگشته است.

پی نوشت ها :
 

1. رضا مختارى و محسن صادقى، میراث فقهى(1): غنا و موسیقى، ج‏1، مقدمه، ص‏44.
2. نگ: محقق کرکى، جامع المقاصد، ج‏4، ص‏23. گویا این نخستین بارى است که بحث از مرثیه خوانى و ارتباط آن با بحث غنا در یک کتاب فقهى مطرح شده است. پس از آن در شرح لمعه و سپس در آثار بعدى که درباره غنا نوشته شده، این مساله مورد توجه قرار گرفته است.
3. این دو اصطلاح تفاوت چندانى با هم نداشته و بیشتر در دو سه قرن اخیر است که میان صوفى و عارف تفاوتى گذاشته مى‏شود. به نظر مى‏رسد تفاوت آنان تنها در آن است که صوفى عنصرى تشکیلاتى و عارف داراى شخصیت فردى است.
4. دارابى، مقامات السالکین، ص‏323-324.
5. دشتکى، الذکرى، به نقل از رضا مختارى، همان، دفتر سوم، ص‏1595.
6. محمد تقى مجلسى، «رساله مسؤولات‏»، ص‏704.
7. کلینى، کافى، ج‏2، ص‏615-616.
8. محمد على سبزوارى، تحفة العباسیة، ص‏1606-1611.
9. درباره شرح حال او و اولاد و اعقابش نگ: مصلح الدین مهدوى، خاندان شیخ الاسلام.
10. مرتضى نجومى، رسالة الغناء، ص‏37.
11. مصلح الدین مهدوى،همان، ص‏98.
12. این جستجو را استاد مختارى و دوستانشان براى تدوین میراث فقهى: غنا و موسیقى انجام داده‏اند.
13. رضا مختارى، همان، دفتر سوم، ص‏1634.
14. سید محمد میرلوحى، «سلوة الشیعة و قوة الشریعة‏»، میراث اسلامى ایران دفتر دوم، ص‏353. در آن‏جا ضمن اشاره به رساله‏هایى که درباره تحریم نوشته شده مى‏نویسد: یکى از آن رساله‏ها، رساله‏اى است که مولانا محمد باقر خراسانى تالیف کرده.
15. شیخ حر عاملى، امل الامل، ج‏2، ص‏250.
16. افندى، ریاض العلماء، ج‏5، ص‏45.
17. خواجوئى، رسالة فى الغناء، ص‏611.
18. رضا مختارى، همان، دفتر اول، ص‏100.
19. همان، دفتر اول، ص‏84:«و حیث نقل عن محلل الغناء و رایته بعد النقل فی کلامه ان السید المرتضى (رضوان الله علیه) موافق له على ذلک....».
20. خواجوئى، همان، ص‏629-630، 633.
23. شگفت آن که شیخ على، در ردیه خود بر محقق، مى‏نویسد که او سال‏ها قائل به تحریم بوده و پس از آن به خاطر انگیزه‏هایى از جمله تکثیر سواد، به تحلیل غنا روى آورده است (به مباحث‏بعدى توجه فرمایید).
24. خواجوئى، همان، ص‏619.
25. سید محمد میرلوحى، همان، ص‏357.
26. مختارى، همان، دفتر سوم، ص‏1633-1642 (این صفحات بخشى از کتاب کفایة الاحکام در باب مساله غناست).
27. فیض کاشانى، الوافى، ج‏17، ص‏223.

ادامه دارد ......
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت :sm1372
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر