ماهان شبکه ایرانیان

شمه ای از سلوک فردی و سیاسی شهید علامه عارف الحسینی(۱)

گفت و گو با حجت الاسلام والمسلمین سید یعقوب حسین جعفری درآمد   سلوک یگانه و منحصر به فرد شهید عارف الحسینی موجب گردید که ایشان به رغم جوانی و عدم اعلمیت نسبت به برخی از علمای پاکستان ، به رهبری شیعیان آنجا انتخاب و منشاء آثار بیسار مهمی شود

شمه ای از سلوک فردی و سیاسی شهید علامه عارف الحسینی(1)

گفت و گو با حجت الاسلام والمسلمین سید یعقوب حسین جعفری
درآمد
 

سلوک یگانه و منحصر به فرد شهید عارف الحسینی موجب گردید که ایشان به رغم جوانی و عدم اعلمیت نسبت به برخی از علمای پاکستان ، به رهبری شیعیان آنجا انتخاب و منشاء آثار بیسار مهمی شود. تلاش در جهت وحدت فرقه های مختلف اسلامی و آگاه سازی توده های مردم ، تا لحظه شهادت‌، مد نظر او بود ، تلاشی که در صورت تداوم ، قطعا وضعیت بهتری را برای مردم پاکستان رقم می زد.

چطور و از کی با شهید آشنا شدید و شخصیت ایشان چه ویژگی هائی داشت؟
 

منطقه ما با منطقه پاراچنار مختلف است. شاید حدود 100 کیلومتر با هم فاصله داریم. ما در منطقه اورگری ایجنسی که تقریبا منطقه اجداد شهید عارف هست ، هستیم و ایشان از آنجا به پاراچنار مهاجرت کردند. ما در سال 1979 که عازم مدرسه جعفریه شدیم، در آنجا با ایشان آشنا شدیم. ایشان معلم ما بود و ما درس را از طریق ایشان شروع کردیم. قبلا هیچ آشنایی با ایشان نداشتیم. اوایل انقلاب ایران بود. بعد هم که زمان جنگ بود.
ایشان خیلی خوش برخورد و صمیمی بود و اخلاق خیلی خوب داشت. هر کسی که با ایشان برخورد می کرد، با اینکه قبلا ایشان را ندیده بود ، اما گمان می کرد چندین سال است که ایشان آشنائی دارد. روحیه عجیبی داشت که ما در عده کمی از علما دیدیم. تواضع عجیبی داشت. بسیار خوشرو بود و هر کس که با ایشان برخورد می کرد، در همان دیدار اول جذب ایشان می شد. البته همه اینها عنایات خداند به ایشان بود ، ولی زحمات بسیار زیادی کشیده بود که خود را از نظر اخلاقی به این مراتب برساند.
ایشان چون از شاگردان امام بود ، استاد در شاگرد مستقیم و یا غیرمستقیم تاثیر دارد. در آن منطقه ، علما زیاد بودند ، ولی ایشان از افرادی بود که از هر جهت متشخص بود ، چه از لحاظ اخلاقی ، چه از لحاظ برخورد اجتماعی و چه از نظر فرهنگی ، دینی ، مذهبی ، سیاسی بارز بود. از نظر سیاسی شاید تنها شخصیت آن منطقه بود که مسائل را تجزیه و تحلیل می کرد. آن زمان ما امام را نمی شناختیم و هیچ اطلاعی از انقلاب ایران نداشتیم و فقط اسمی شنیده بودیم که ایرانی هست و شاهی دارد و اوایل انقلاب درگیری هائی بوده ، ولی از وقتی با شهید آشنا شدیم ، ایشان حضرت امام (ره) را معرفی کرد و ما از همان موقع مقلد حضرت امام شدیم. نه تنها ما که هر کسی که ایشان را می دید ، شیفته امام می شد. ایشان نماینده تام امام بود ، چه از نظر اخلاقی ، چه سیاسی ، چه جهادی. ما هیچ اطلاعی از جنگ ایران و عراق نداشتیم. ایشان نوارهائی را که در مورد ایران بود می آورد و برای ما پخش می کرد. همین طور به روستاهای مختلف می رفت و آنان را در جریان می گذاشت. ویژگی های خاصی داشت که ما نه در آن زمان و نه بعدها در کسی ندیدیم.

شیوه ایشان در تربیت علمی و اخلاقی طلاب چگونه بود؟
 

ایشان از نظر اخلاقی بسیار مقید بود چیزی را که به طلاب می گوید ، اول خودش عمل کند. حتی احادیث و روایاتی را هم که نقل می کرد ، اول خوب فکر می کرد که آیا خودش آن طور که می گوید هست یا نیست اگر نبود، حرفش را نمی زد. بسیار هم از نکات اخلاقی گفتن اجتناب می کرد و می گفت: «من در حدی نیستم که بتوانم اخلاقیات را به شما بدهم.» اما در رفتار طوری عمل می کرد که همه از ایشان یاد می گرفتند. حتی یادم هست زمانی که پیش ایشان درس می خواندم، مجله «پاسدار اسلام» به آنجا می آمد. ایشان گاهی بحث های اخلاقی آن را برایمان می خواند و می گفت من خودم این جور نیستم ، اما شما این جور باشید. خودش مجسمه عملی بود و با رفتارش به ما یاد می داد که باید چطور عمل کنیم و باید چطور باشیم. حتی آن زمان که استاد ما و شخصیت برجسته ای بود ، سرودهای انقلابی و جملات شهید مطهری را می خواند و به ما یاد می داد. هفته ای یک روز برایمان حدیث اخلاقی می گفت، اما از زیاد حرف زدن درباره اخلاق اجتناب می کرد و بیشتر در عمل نشان می داد که باید چه کار کنیم.
در تربیت علمی طلاب بسیار جدی و در عین حال صمیمی و با محبت بود ، یعنی طلبه ها را جذب می کرد. ما معلم های دیگر هم داشتیم ، اما خشک برخورد می کردند و این طور نبودند. خیلی با طلبه ها صمیمی می شد ، مثل یک رفیق ، یک دوست ، در حالی که ما شاگرد ایشان بودیم ، ولی ایشان اصلا به عنوان اینکه استاد ما بود ، با ما برخورد نمی کرد ، بلکه به عنوان یک دوست برخورد می کرد و ما هم جذب ایشان می شدیم و همه سئوالاتمان را خیلی راحت می پرسیدیم و ایشان هم بسیار راحت جواب می داد. احترام و شخصیت ما را خیلی نگه می داشت و عزت نفس ما را همیشه تقویت می کرد. ما هم وقتی برخورد ایشان را می دیدیم ، طبیعتا مجذوب ایشان می شدیم.

با توجه به اینکه پدیده انقلاب و شخصیت امام به هر حال ، در نگاه اول یا در یک نگاه ساده اندیشانه منحصر و متعلق به ایران بود، شهید چگونه و با چه شیوه ای مقلد امام بود که در پاکستان به عنوان فردی وابسته به ایران معرفی نشود.
 

ایشان در حقیقت امام را ایرانی نمی دانست. درست است که امام شناسنامه و تبار ایرانی داشت، اما شهید ، امام را صرفا متعلق به ایران نمی دانست. او انقلاب را هم انقلاب اسلامی می دانست و آن را مخصوص ایران نمی دانست. ایشان معتقد بود امام رهبر مسلمین جهان و ولی فقیه تمام مسلمین است و انقلاب را انقلاب مسلمین تمام جهان و الگوی همه آنها می دانست. شهید مجذوب امام بود. یعنی در حقیقت همان طور که شهید صدر راجع به امام خمینی فرمودند: «ذوب در امام خمینی باشید ، همان گونه که ایشان ذوب در خداست» ، ایشان هم در حقیقت ذوب در امام بود.
در آن منطقه کسانی بودند که شاگردان امام بودند ، اما ایشان طور دیگری بود. ایشان امام را متعلق به همه مسلمین و مستضعفان جهان می دانست و در همه جا همین را تبلیغ می کرد. خود امام هم انقلاب را منحصر به ایران نمی دانستند. امام ویژگی هایی داشتند که کسی نداشت ، یعنی ایشان حکومت معنوی داشتند. ما قبلا امام را نمی شناختیم ، ولی بعد که شهید ، امام را به ما معرفی کرد، وقتی چهره امام را می دیدیم ، گریه می کردیم. امام مصداق آن حدیث معروف هستند که هر کس برای خدا قدمی بر می دارد، خدا دل های مردم را متوجه او می کند. حضرت امام هم با شناخت کاملی که از شهید داشتند ، در آن پیام معروفی که برای شهادت ایشان دادند ، فرمودند که من فرزند عزیزی را از دست دادم. ایشان همیشه می گفت اگر جان و مال و همه چیزم را برای حفظ ولایت فقیه ، از دست بدهم، مشکلی ندارم.

شهید عارف الحسینی برای ترویج خط امام ، چقدر مورد حمله مخالفین قرار می گرفت ، چون آنها که به هر حال منطق سید را نپذیرفته بودند و اعتقاد داشتند که این نوعی تبلیغ برای انقلاب ایران و رهبر سیاسی کشور همسایه است ، بنابراین آنها این مسئله را تا چه حد دستاویز حمله به ایشان قرار داده بودند؟
 

شهید واقعا به امام و خط و راه امام و انقلاب اسلامی اعتقاد راسخ داشت و هیچ وقت در این راه نترسید و هر چه حملات بیشتر شدند ، ایمان سید محکم تر شد. ما با ایشان همراه بودیم و برای تبلیغات به جاهای مختلف می رفتیم. واقعا خیلی زحمت کشید. شاید بشود گفت سفیر انقلاب در آن منطقه و کل پاکستان بود. قبل از ایشان انقلاب اسلامی و شخصیت امام چندان در آنجا مطرح نبودند. مقلدین آقای حکیم و بعد هم آقای خوئی در آنجا بودند و حضرت امام اصلا مقلد نداشتند. ایشان تنها شخصیت منطقه بود که مقلد حضرت امام بود و دیگر علما که مقلد دیگران بودند ، با ایشان بحث و مشاجره می کردند، اما شهید استقامت عجیبی داشت. این هم به خاطر اخلاص و تقوا و نیز شناختی بود که از حضرت امام داشت.

با توجه به اینکه شهید چه از لحاظ سنی و چه از نظر رتبه علمی پائین تر از برخی از علمای پاکستان بودند ، چه ویژگی هائی موجب شد که ایشان به رهبری شیعیان پاکستان انتخاب شدند؟
 

خیلی ها از این بابت تعجب می کردند. زمانی که ایشان رهبر شد ، من خودم در پاکستان نبودم. ایشان خصوصیاتی داشت که دیگر علما نداشتند. یکی از نظر سیاسی بود. ایشان بینش باز سیاسی داشت و دیگران نداشتند. بسیاری از آنها مذهب را در حد به جا آوردن احکام و شعائر ترویج می کردند و کاری به مسائل سیاسی و اجتماعی نداشتند، اما سید عارف می گفت دیانت ما عین سیاست ماست و باید از مسائل سیاسی و اجتماعی اطلاع داشته باشیم و در برابر آنها واکنش نشان بدهیم. همه اینها را هم از امام به عنوان مرجع و ملجا خود آموخته بود. خیلی از علما بودند که در خارج از سطوح بالا می گفتند و از نظر علمی و شهرت بر ایشان برتری داشتند و مدارس بزرگی در اختیارشان بود ، در حالی که ایشان معلم ساده ای در مدرسه جعفریه بود و کسی ایشان را نمی شناخت. یک بار من همراه با آیت الله طاهری خرم آبادی ، نماینده امام در پاکستان ، همراه شهید عارف و شیخ علی مدد که مرحوم شدند و مسئول مدرسه جعفری بودند ، سفری به لاهور داشتیم. من همراه با شهید عارف در درس خارج فقه آیت الله طاهری خرم آبادی شرکت کردیم. آقای صفدر حسین نجفی یا شیخ حافظ رضی و دیگران در آن درس شرکت می کردند و ما می دیدم که ایشان از نظر سنی و علمی خیلی پائین تر از دیگران بود ، ولی با وجود این ، ایشان خصوصیاتی داشت که دیگران نداشتند. ایشان هم از نظر سیاسی و هم از نظر انقلابی بودن به کلی فرق داشت و چند خصوصیت ویژه که خداوند به امثال ایشان می دهد ، تقوا و اخلاص بود و این باعث شد که ایشان شاخص شود. از همه اینها گذشته خداوند می خواست که ایشان را در این عرصه بیاورد تا به مردم خدمت کند.
ما جنبه های معنوی و عرفانی ایشان را خیلی درک می کردیم و چیزهائی از ایشان دیدیم که بسیاری از علما نداشتند. مثلا در ماه مبارک رمضان ، بعد از افطار از منزلش که نزدیک مدرسه بود، می آمد و دعای افتتاح را با صدای بلند می خواند. به ما نمی گفت بیائید گوش بدهید ، ولی ما علاقمند می شدیم و می رفتیم و گوش می دادیم. دعا خواندنش حال عجیبی داشت و هنگام خواندن دعا گریه می کرد.
به هر حال خصوصیاتی داشت که بسیار روی ما تأثیر می گذاشت. زمانی هم که رهبر شیعیان پاکستان شد ، دعای کمیل را هیچ وقت رها نکرد. در سفرهائی که همراه ایشان بودیم و جلسات سیاسی داشت ، بعد که جلسات تمام می شدند ، می رفت گوشه ای می نشست و دعای کمیل می خواند. نماز شبش هیچ وقت ترک نمی شد. اینها باعث شده بود که خداوند به ایشان زمینه ای بدهد که به عرصه بیاید و تاثیر بسیار بگذارد. مسلما اگر ایشان شهید نشده بود، الان هم رهبر مسلمین پاکستان بود. ایشان شخصیت بزرگی بود. دید باز سیاسی و فکر جهادی ایشان را کسی نداشت. در آن جلسه ای که می خواستند قیادت تشیع را به کسی بسپارند ، خیلی ها تعجب می کردند که اساسا چطور شد که اسم شهید عارف هم مطرح شد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 50
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان