درنگی در کارنامه علمی شهید سید عارف حسین الحسینی در دوران رهبری شیعیان پاکستان
مبارزه فرهنگی علیه غرب زدگی و ارزش های ضد فرهنگی
فرهنگ نام اصولی است که هر نسل آن را به نسل آینده می سپارد و پاکستان هم کشوری بود که در عین آزاد شدن از استعمار انگلیس از یک ملت و مکتب دیگر به نام هندو تجزیه شده بود. ولادت ملتی جدید و کشوری نوین بود ، ولی نظام ، همان نظام استعماری بود. در حالی که کشور جدید هیچ سرمایه فرهنگی غنی در اختیار نداشت ، ولی نفرت از فرهنگ هندو در اذهان مسلمانان وجود داشت و همین نفرت از فرهنگ هندو در واقع موجب شکوفائی نهضت تاسیس پاکستان گردید ، ولی به علت عدم آشنائی رهبران و زعمای کشور با فرهنگ غنی اسلامی ، ملت مسلمان به فقر فرهنگی دچار گردید. طبیعتا ملتی که از خودش فرهنگ نداشته باشد ، به زودی محل تاخت و تاز فرهنگ های بیگانه قرار می گیرد. ملتی که تاریخ نداشته باشد ، خودش دچار احساس حقارت می شود و در سایه چنین احساسی ، برتری جوئی ، تظاهر و تصنع ، ریشه می گیرد و صاحب چنین احساسی ، برای اثبات برتری خود بر دیگران ، رنگ دیگران را به خود می گیرد تا دیگران حقیرش نپندارند.
پاکستان با چنین وضعی روبرو بود و لذا میدان مناسبی برای فرهنگ های بیگانه به شمار می رفت. فرهنگ هندو نیز بر مردم پاکستان تاثیر گذارده بود و دیگر ملل و مذهب نیز فرهنگ خود را به این ملت تحمیل نمودند و با مخلوط شدن رسوم و سنت های گوناگون ، فرهنگ جدیدی به دست آمد. هر کس از هر جای دنیا با فراهم آوردن فرصت ، یک سنت و رسم کهنه خود را به این کشور صادر نمود و این ملت هم به علت خالی بودن میدان فرهنگ، هر یک از این فرهنگ ها را برای جبران بی فرهنگی پذیرفت.
در این میان فرهنگی که بیش از همه از فرصت استفاده نمود ، فرهنگ مبتذل غربی بود که معیار و ملاک های آن جوانب حیوانی در انسان ها و خواهان روابط آزاد در میان خانواده ها، اصول آزاد بازرگانی ، بی حجابی ، برهنگی و بی بندو باری و در کل ، انحطاط جوامع انسانی است. شاید کمتر کشوری باشد که این اصول و فروع تباهی را در خود جای نداده باشد. جامعه پاکستان هم از این فرهنگ وارداتی محروم نماند و حتی بیش از دیگران به انتخاب این فرهنگ روی آورد، در نتیجه از مخلوط شدن فرهنگ هندوان با فرهنگ غرب ، فرهنگی عجیب و غریب تشکیل گردید ، بانوان لباس خود را طبق این فرهنگ می دوزند و می پوشند ، مردان ، این فرهنگ مخلوط را در تمام زمینه های زندگی پیاده می کنند و در نتیجه شهرهای پاکستان ، نه همگون با هندوان است و نه شباهتی به کوچه و بازارهای اروپا دارد.
بعضی از احکام این امر را تقویت نمودند و مطبوعات که باید زبان ملت باشند ، کاری کردند که خود غربی ها خجالت کشیدند. رادیو و تلویزیون راه لهو و لعب را در پیش گرفت. روزنامه ها چاپ عکس های عریان را دستور کار خود ساختند و جامعه بی فرهنگ دچار بد فرهنگی گردید. تمام این عوامل دست به دست هم دادند و جامعه پاکستان را به سوی انحطاط و تباهی تدریجی کشاندند. کودکان پاکستان ستاره های سینما را الگوی خود قرار می دهند. گروه های فرهنگی امروز پاکستان شامل چند مطرب و رقاصه هستند که برای دیدارهای فرهنگی به کشورهای دیگر مسافرت می کنند.
در چنین اوضاعی ، عکس العمل شخصیتی مانند شهید مظلوم عارف حسینی معلوم و مشخص است. او قسمت اعظم نهضت اصلاحی خود را علیه بد فرهنگی صرف نمود. جوان هائی که به سرعت قدم در وادی فساد و تباهی می گذاشتند ، با ندای او به خود آمدند. روح فسادی که از طرف غریبان القا شده بود ، آهسته آهسته مبدل به روح انسانی الهی می شد. بانوان هم که هدف اصلاح بودند ، تحت تاثیر این فرهنگ راستین قرار گرفتند. تلاش های پیاپی علیه بی حجابی ، بذر غیرت در دل های مردم کاشت. تظاهرات اعتراض آمیز متعددی علیه این پدیده خانمان سوز به وجود آمد و جلسات زیادی برای فکر اساسی درباره ریشه کن نمودن این پدیده برگزار گردید.
جهت اصلاح نظام آموزشی که مهد تمدن غرب است ، کوشش های پی درپی و خستگی ناپذیر انجام گرفت. به روزنامه ها اعتراض های زیادی شد و یادداشت های اعتراض آمیزی به این روزنامه ها تسلیم گردید.
برای اصلاح کودکان و نوجوانان و جوانان که رمان های مبتذل غربی را مطالعه می کردند ، مسائل اسلامی به صورت کتاب و مجله فراهم گردید و آنها به مطالعه تعلیمات اسلامی ترغیب گردیدند. با سازمان های تبلیغی ارشادی برای تکمیل کمبود مواد آموزشی اسلامی همکاری شد. نهضت ، مبارزه با اعتیاد به مواد مخذر و قاچاق آن مبارزه پیگیری را طرح ریزی کرد و برای از بین بردن این مسئله خطرناک، به دولت هم هشدارهائی داد.
اصلاح فرهنگی جامعه ، کاری عملی ، لیکن سخت و طاقت فرسا و امکانات و وسایل فراوانی را لازم دارد ، اما با وجود آن همه محدودیت و وسایل و امکانات ، تغییرات فرهنگی بزرگی همچون خشکاندن ریشه انحطاط و تباهی و غرب زدگی کار آسانی نیست ، ولی شهید تا حد امکان با این بلای خانمان برانداز مبارزه بی امان کرد و دیگران را نیز به اهمیت موضوع توجه داد.
مبارزه با بی سوادی
شهیدعارف حسینی جهل و بی سوادی را از علل عقب ماندگی فرهنگی و انحطاط جامعه اسلامی تلقی و مبارزه ای ملی و همه جانبه را علیه آن آغاز نمود. وی مدارس زیادی را تاسیس و کتابخانه های متعددی را در مناطق مختلف بنیان گزاری کرد. او معلمان و مدرسین بسیاری را به سراسر مناطق اعزام کرد و در این زمینه سعی فراوانی داشت.
مبارزه با تحجر و ارتجاع
عواملی چند را می توان به عنوان سد راه فعالیت های انقلابی شهید محسوب کرد که یکی از آنها سرآمد دیگر موانع است و آن چیزی نیست جز ارتجاع و تحجر ، عناصر ارتجاعی که اسلام را وارونه تصویر می نمایند و از ظهور اسلام تا به حال با اسلام ناب در حال ستیز بوده اند. اباطیل آنها نه تنها موجب تشویش افکار مسلمانان گردیده که باعث دوری آنان از اسلام نیز بوده است. آنان مقتضیات عصر جدید را کاملا به فراموشی سپرده ، اسلام را در چند احکام مذهبی و عبادی محدود نموده ، همیشه از امور اجتماعی و انقلابی چشم پوشی کرده ، از آن گریخته و منافع شخصی را بر منافع اجتماعی ترجیح داده اند. ارتجاعیون عصر حاضر نیز چنین هستند. اینان به علت بی اطلاعی از احکام اسلام در تمامی زمینه ها ، آن احکام را ندیده و نشنیده از اسلام خارج می دانند. اینها با انکار ضرورت برقراری حکومت اسلامی ، موجب نکبت و بدبختی مسلمانان شدند، زیرا طبق عقاید آنان ظلم هر ظالمی را باید تحمل کرد! و حکومت برای مسلمانان شجره ممنوعه است!! بدبختی هائی که بنا بر کوتاه نظری آنها به مسلمین متوجه شده ، قابل جبران نیست.
شهید در راه نهضت اصلاحی اسلامی ، ارتجاعیون را مانع حقیقی دید که نه تنها مخالف با فکر ایشان بودند، بلکه با تمام ساز و برگ خود به جنگ با افکار اسلامی انقلابی پرداختند و وقتی در مقابل رهبری ایشان صف آرائی کردند ، تعدادشان افزایش هم یافت. مقدمه الجیش آنان روحانیون مقدس مآب بودند که کارهای غیر عبادی را خلاف شرع پنداشتند و علیه آن فتوای عدم مطابقت با شریعت اسلام را صادر کردند! فتواهای این آقایان ـ که تعدادشان کم هم نبودـ روز به روز در حال افزایش بود تا رهبری شهید نتواند در راه انقلاب و اسلام ناب به موفقیت برسد.
گروهی دیگر از متحجرین با ماسک های به ظاهر فریب به کمک آنها شتافتند و با نام مقدس روحانیت ، به اسلام و روحانیت خیانت کردند. در صحنه های نفاق که تمام فرق و مذاهب در آن نماینده داشتند، روحانیت شیعه هم نماینده فرستاد و در زمینه نفاق نمایندگی شیعه مساوی با دیگر فرق گردید. البته متحجرین در صفوف طلایی منافقین مشخص بودند. این گروه «در جرگام» حرکت خویش را آغاز کردند و از دشمن پشتیبانی نمودند.
شهید عارف حسینی با کمال شهامت و شجاعت در مقابل آنان مقاومت و چهره آنها را به مردم معرفی کرد. مبارزه شهید علیه آنان از موفق ترین مبارزات وی بود و باعث شد دست اینها برای مردم باز شود و با نفرت عمومی مردم روبرو شوند ، در نتیجه این نوکران بی جیره و مواجب استکبار ، در نفس کشیدن و ادامه حیات خود دچار مشکل شدند و شهید برای از بین بردن آثار سوءافکار و اندیشه های انزواطلب و ارتجاعی و ضد انقلابی آنان ، فعالیت های موثری انجام داد و لذا بعد از شهادت ایشان ، بعضی از آنان ، در برخی مناطق ، اظهار داشتند که ما با نهضت اجرای فقه جعفری مخالف نیستیم، بلکه با شخص سید عارف حسینی مخالف بودیم و حالا که ایشان نیستند ، ما مخالفتی با نهضت نداریم ـ که این هم شاید توطئه ای علیه نهضت و علامه ساجد علی تقوی باشد ـ این منافقین و تحجرین همیشه مورد استفاده دولت ها قرار می گرفتند و همیشه در کنار دولت ها احساس آرامش می کنند و افتخار غلامی استکبار ، بدون اجرت نیز مختص به اینها است.
مبارزه با وهابیت
دشمن از هیچ حربه ای در راه از هم پاشیدن انسجام مسلمانان دریغ نمی کند و برای از بین بردن این اتحاد، تا به حال به توطئه های مختلفی دست زده است. گاهی دست به هجوم بر اعتقاد مسلمانان زده و گاهی احکام اسلام را مورد حمله قرار داده و گاهی هم خرافات را به رنگ اسلام درآورده و گاهی سر قدرت ، اسلام را مورد هجوم نظامی قرار داده و یا با ایجاد رعب و وحشت و ترور و قتل شخصیت های اسلامی سعی در از بین بردن اسلام نموده است. مهم ترین حربه استعمار در این راستا ایجاد تفرقه میان خود مسلمانان است. مسخ نمودن احکام اصیل اسلام و ترویج بدعت های نا به جا و در نتیجه از بین بردن اتحاد نسبی امت و ایجاد آشفتگی و پراکندگی از حربه های کهنه استعمار است. برای به دست آوردن این هدف با به آزمایش گذاشتن حربه های دیگر به حربه موثر و موفق دیگری دست زد و در بین فرق اسلامی فرقه استعماری دیگری را ایجاد نمود که نام «وهابیت» را به خود گرفته است. این فرقه برای ضربه زدن به اسلام و مسلمین به وجود آمد و در همین راستا به موفقیت هائی دست یافت.
استکبار جهانی که ثروت های زیرزمینی حجاز را به چشم طمع می نگریست برای رسیدن به آن ، گروهی از راهزنان بادیه نشین را به حکومت حجاز رسانید. وهابیت را مذهب رسمی آنان قرار داد که اسلامی بودن کشور حجار در ترویج وهابیت موثر واقع شد و آوازه این مکتب استعماری به چهار گوشه جهان با قدرت ثروت فراوان حجاز گسترش یافت.
ضرر این مکتب استعماری چون دیگر کشورهای جهان متوجه مسلمانان پاکستان و به ویژه شیعیان این کشور شد. این فرقه استعماری خون مسلمین و مؤمنین را مباح دانست و عزت و ناموس آنان را تاراج کرد. این مزدوران خود فروخته در کراچی ، لاهور ، پاراچنار ، کوهات ، تیرا ، کویته ، گلگت ، دیرا اسماعیل خان و دیگر مناطق کشور با پست ترین روش ها ، خون ریزی و قتل عام راه انداختند. حکومت که جیره خوار آل سعود است نه تنها با بی تفاوتی بر این جنایات نظاره کرد ، بلکه دست مسلمانان شیعه و سنی را بسته ، به ددمنشی های وهابیون کمک کرد.
شهید از طرفی خود از این فرقه زخم خورده بود و از طرفی می دید که عمل به احکام اسلام در حال تعطیل کامل است و تحمل تفرقه در بین صفوف مسلمین هم برایش مشکل بود ، از این رو ، مبارزه خود را علیه این فرقه آغاز نمود و مردم را از خطرات آن آگاه ساخت. وی توطئه های این گروهک استعماری را افشا و بر ملا کرد و حقیت و واقعیت آن را تبیین نمود لذا می توان دست این مزدوران استعمار را در به شهادت رساندن این عالم ربانی به وضوح دریافت که چگونه با همکاری و همگامی بعث عراق و آمریکا به این جنایت دست یازیدند.
مبارزه با ملحدین و مارکسیست ها
شهید حسینی این مرد تئوری و عمل در هیچ میدانی از دشمن غافل نشد و در جنگ تئوری و جهاد عملی در مقابل مخالفین سینه خود را سپر اسلام نمود و به عنوان پاسدار اسلام و مسلمین ، جان و مال خود را در طبق اخلاص نهاد و برای نجات اسلام و مسلمین تقدیم کرد.
شهید ، هجوم مکاتب فکری الحادی را با جواب های مدلل و مبرهن خنثی نمود و در دفاع از مرزهای ایدئولوژیکی شب و روز را نشناخته به پیش رفت و با کمال جان فشانی با کفر به مقابله برخاست. افکار سوق داده شده به سوی مکتب های دروغین سوسیالیسم و کمونیسم را به سوی اسلام متوجه نمود و روشنفکران و دانشجویان را قانع نمود و محتوای اسلام را شرح داده به اطلاع همگان رسانید که اسلام می تواند حکومت کند و احتیاجی به فلسفه های دیگر ندارد. برای سد نمودن این طوفان با کاوش های علمی گام به پیش نهاد و در مکان های مختلف به ایجاد کلاس های درسی عقیدتی سیاسی و اقتصادی اسلام پرداخت.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 50