شبستری و معرفت عارفانه (۳)

لغزش گاه های تفکر فلسفی   شیخ شبستر بعد از برشمردن نارسائی ها و کاستی های طریقه ی استدلال در شناخت حق و ناکامی هایش در وصول به حقیقت مطلق در ابیاتی چند به ذکر لغزش گاه ها و انحرافاتی اشاره می کند که بر سر راه خرد آدمی کمین کرده اند تا در صورت خطا یا غفلتی دچار سرگشتگی شده، یا مشی فلاسفه ی دو بین مشائی را در پیش گیرد یا در سلک فیلسوفان تنگ چ ...

شبستری و معرفت عارفانه (3)

لغزش گاه های تفکر فلسفی
 

شیخ شبستر بعد از برشمردن نارسائی ها و کاستی های طریقه ی استدلال در شناخت حق و ناکامی هایش در وصول به حقیقت مطلق در ابیاتی چند به ذکر لغزش گاه ها و انحرافاتی اشاره می کند که بر سر راه خرد آدمی کمین کرده اند تا در صورت خطا یا غفلتی دچار سرگشتگی شده، یا مشی فلاسفه ی دو بین مشائی را در پیش گیرد یا در سلک فیلسوفان تنگ چشم معتقد به تناسخ جای گیرد یا به حلقه ی کوران مادرزاد متزلی مذهب وارد شود، یا با حلولی مشربان تهی از معرفت هم نوا گردد، با به آیین ظاهربینان بیمار چشم قشری نگر درآید، یا با منزهین یک چشم، گوشه ی عزلت گزیند. یا در زمره ی مشبهه ی نصاری مسلک درآید و یا متکلمین مقلدمآب دمساز شود.

« کسی کاو عقل دور اندیش دارد
بسی سرگشتگی در پیش دارد

ز دور اندیشی عقل فضولی
یکی شد فلسفی دیگر حلولی

خرد را نیست تاب نور آنروی
برو از بهر او چشم دگر جوی

دو چشم فلسفی چون بود احول
زو وحدت دیدن حق شد معطل

ز نابینایی آمد را تشبیه
ز یک چشمی است ادراکات تنزیه

تناسخ ز آن سبب کفر است و باطل
که آن از تنگ چشمی گشت حاصل

چو اکمه بی نسیب از هر کمال است
کسی کو را طریق اعتزال است

کلامی کو ندارد ذوق توحید
بتاریکی دراست از غیم تقلید

دراست از غیر تقلید
دمر دارد دو چشم اهل باطل

که از ظاهر نبیند جز مظاهر
از او هرچه بگفتند از کم و بیش

نشانی داده اند از دیده ی خویش
منزه ذاتش از چند و چه و چون

تعالی شأنه عما یقولون(1)

ایده ی فکر نکو
 

با توجه به دیدگاه شبستری درباره تفکر و تعریف تفکر در دو مشرب عرفانی و فلسفی و ذکر ناکامی تفکر فلسفی در کشف تام حقیقت و رسیدن و رساندن به حقیقت و هم چنین اشاره شیخ با لغزش گاه های این تفکر، ممکن است چنین پرسش هایی مطرح شود که آیا شیخ شبستر با طریقه ی استدلال به طور مطلق برای دست یابی به حقیقت مخالف می باشد آیا با هر نوع تفکر فلسفی میانه ای ندارد، آیا دریافت های فلسفی از منظر شیخ هیچ بهره ای از حقیقت ندارد و آیا تفکر فلسفی به سالکان سلوک الی الله هیچ مددی نمی کند به اعتقاد نگارنده و با تدبر و تأمل در ابیات گلشن راز و منظومه سعادت نامه می توان به این نتیجه رسید که بیشتر نقد هایی که شیخ شبستر بر تفکر فلسفی وارد می داند، بر نوعی از تفکر فلسفی است که متکی بر برهان و استدلال محض باشد. همان شیوه و روش فلاسفه مشائی که در روش فلسفی خد برای تحقیق در مورد همه مسائل فلسفی تنها تکیه بر استدلال و برهان محض را روا می دانند چنانکه شیخ شبستر در منظومه ی سعادت نامه ی خود صراحتاً به این موضوع اشاره می کند

« به قیاسات عقل یونانی
نرسد کس به ذوق ایمانی»(2)

شیخ این نوع نگاه منتقدانه به روش فلاسفه مشاء را از روی ناآشنایی با این نوع فلسفه نمی داند

« هستم از علم آن گروه آگاه
جمله دانسته ام بحمدالله»(3)

و بیان می کند که سخن حق را در هر لباسی که باشد با جان می خرد و نسبت به کسی یا گروه و فرقه ای تعصب کور نمی ورزد:

« با ز حق کی شود بدان باطل
که ارسطو بدان بود قاتل

حق حق است ار چه بو علی گوید
باطل است باطل ار ولی گوید»(4)

با این همه به باور نگارنده شیخ شبستری به نوعی از تفکر فلسفی باور دارد، تفکری که مبتنی بر تأییدات الهی باشد او از چنین تفکری به عنوان « فکر نکو» یاد می کند تفکر مورد قبول وی تفکری است که تا حدودی شبیه به تفکر اشراقی است. که برای کشف حقیقت تنها متکی به برهان محض نمی باشد بلکه در کنار برهان باید تزکیه و تصفیه ی درونی نیز وجود داشته باشد تفکری را که شیخ عرضه می کند دارای مشخصه های خاصی است که آن را از تفکر اشراقی نیز متمایز می کند در این تفکر ابتدا به تجرید و تصفیه ذهن از شبهات و شکوک توصیه می شود تا در پی آن قابلیتی یابد و با رقه های فیض الهی بر آن تابیدن گیرد و به آن جهت بخشد.

« بود « فکر نکو» را شرط تجرید
پس آنگه لمعه ای از برق تایید»(5)

در این نوع تفکر که از یک طرف مبنی بر برهان عقلی مجرد شده از غواشی شبهه و شکوک است و از طرف دیگر مبتنی بر بارقه های الهی عالم قدس. شیخ معتقد است که اگر تاییدات الهی و امدادهای ربانی سر راه سالک قرار نگیرد به کارگیری منطق محض برای صیانت عقل از ظلام زلل، کار به جایی نمی برد:

« هر آن کس را که ایزد راه ننمود
ز استعمال منطق هیچ نگشود»(6)

یکی دیگر از مشخصه های تفکر نکوی شیخ محمود شبستری که راهش را از تفکر اشراقی جدا می کند این است که در فلسفه اشراق برهان و تصفیه باطن از اصول اساسی و جدا نشدنی این مکتب فلسفی به حساب می آیند و تا رسیدن و رساندن به حقیقت که البته در عالم مثال متوقف می شوند همچون دو بال او را رها نمی کنند اما در تفکر فلسفی ذوقی ای که شیخ شبستری طرح می کند برهان مجرد شده تا مرحله ای خاص از مقامات سلوک می تواند سالک را یاری و همراهی کند اما در مقام « لی مع الله وقت لا یسعه ملک مقرب و لا نبی مرسل»(7) که نور ذات حضرت حق تجلی می نماید و سبحات جلال حضرتش همه ی کثرت را در قهر خود فرو می برد « لا حرقت سجات وجهه ما انتهی الیه بصره من خلقه»(8) در مقامی که جبرئیل - نماد عقل محض- جرأت پر کشیدن و پریدن ندارد« لو دنوت أنملة لاحترقت»(9) شیخ شبستر سالک را به رها کردن مرکب عقل و بر زمن انداختن عصای استدلال و خاموش کردن نور ضعیف شمع خرد دعوت می کند.

« نگنجد نور ذات اندر مظاهر
که سبحات جلالش هست قاهر

رها کن عقل را با حق همی باش
که تاب خور ندارد چشم خفاش

در آن موضع که نور حق دلیل است
چه جای گفتگوی جبرئیل است

فرشته گر چه دارد قرب درگاه
نگنجد در مقام لی مع الله

چو نور او ملک را پر بسوزد
خود را جمله پا و سر بسوزد»(10)

آری شمع عقل در بیابان تاریک عالم کثرت است که می تواند فرا پای طالب حق را روشن نگه دارد اما صبح هنگام که از مشرق عالم وحدت نور آفتاب ذات احدیت سر بر آورد آتش بر خرمن حجاب های ظلمانی عوالم کثرت می زند« فلما تجلی ربه للجبل جعله دکا»(11)
و جبل هستی موهوم موجودات متکثره را در هم می کوبد و ملائکه مقرب را پر می سوزاند و پیر خرد خرده دان را محو و بی شعور و بی خرد می گرداند، دیگر آن شمع فروغ و روشنی خود را از دست می دهد و به کار نمی آید.
 

قلمرو فکر نکو
 

پیش تر گفتیم که عارف محقق شیخ محمود شبستری به نوعی از تفکر فلسفی شهودی قائل بود که در گلشن راز از آن به فکر نکو یاد می کند و در مباحث پیشین به مشخصه های از آن اشارت رفت در ابیاتی که خواهد آمد شیخ به طرح قلمرو و موضوع این نوع از تفکر می پردازد و بیان می کند که صاحب فکر نکو باید در چه موضوعاتی بیندیشد و تفکر کند و در نهایت نتیجه ای را که بطن چنین تفکر حاصل می شود چیست. شیخ دو موضوع و دو قلمرو را برای فکر نکوی خویش مطرح می کند که یکی قلمرو افاقی ( جهان بیرونی):

« مشو محبوس ارکان و طبایع
برون آی و نظر کن بر صنایع»(12)

و دیگر قلمرو انفسی( جهان درونی):

« به اصل خویش یک ره نیک بنگر
که مادر را پدر شد نیز و مادر»(13)

دلیل اینکه نگارنده این دو قلمرو را موضوع تفکر برای فکر نکوی شبستری می داند نه موضوع تفکر برای فکر عرقانی محض بدین خاطر است که در تفکر عرفانی« محض» تفکر رفتن از باطل بسوی حق می باشد»؛ عارف در تفکر عارفانه خویش دست به تجرید همه عوالم ظاهر و تفرید همه عوالم باطل می زند و ردای تعینات همه عوالم وجودی موهومی را یکی بعد از دیگری از تن به در می کند و به عوالم آفاقی و انفسی نه توجه می کند و نه در آن ها توقف می کند. اما دو قلمروی را که شیخ مطرح می کند هرچند در مسیر سلوک سالک واقع اند اما در حقیقت گسترده ای هستند جهت جولان دادن تفکر نکو زیرا فکر فلسفی شهودی شبستری هرچند در گستره ی أنفس جهت کشف حقایق در سیر و حرکت است لکن ذکر تعین (آفاق) و ( انفس) خود بیانگر نوعی توجه و توقف در این عوالم است که با تفکر عرفانی تعیین سوز- که نه به هیچ تعینی توجه می کند و نه در هیچ منزلی توقف می نماید- سنخیتی ندارد.
 

پی نوشت ها :
 

1- همان/ ص 71.
2- شبستری، محمود/ مجموعه آثار «سعادت نامه» به اهتمام صمد موحد/ چاپ دوم/ ایران، طهوری/ ص 185.
3- همان.
4- همان/ ص 187.
5- شبستری، محمود/ مجموعه آثار/ ص 70.
6- همان.
7- علامه مجلسی/ بحارالانوار/ ج 81/ ص 360.
8- مولانا شاه محمود داعی شیرازی/ نسایم گلشن/ چاپ اول/ انتشارات الهام ص 138.
9- علامه مجلسی، پیشین، ص 382.
10- همان،‌ص 71.
11- اعراف/ 143.
12- همان، ص 75.
13- همان، ص 77.
 

منبع: نشریه فکر و نظر شماره 2-3
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر