چکیده
با آن که اعتقاد به رجعت از باورهای مورد اتفاق شیعیان به شمار می آید، درباره ی جزئیات آن، سخن بسیار است. دراین میان، ازخروج «دابة الارض» می توان یاد نمود که قرآن کریم، آن را مطرح فرموده ودرمتن برخی از احادیث شیعه برامیرمومنان علی(ع) منطبق گردیده است. این مقاله ضمن بررسی ونقد سند ودلالت این گونه روایات، کوشیده است که مستندات حدیثی در تطبیق یاد شده را مورد تأمل قرار دهد.
کلید واژه ها : تفسیر، دابة الارض، رجعت، فقه الحدیث، آخرالزمان.
درآمد
درتفسیر آیه ی کریمه (وَإِذَا وَقعَ القَولُ عَلَیِهمِ أخرَجنَا لَهُم دابَةً مِّنَ الأرضِ تُکلِمَهمُ أنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنونَ) (2) دیدگاه هایی ارائه شده است که یکی از آنها تفسیر عنوان دابة الارض به حضرت امیرمؤمنان (ع) است.منشأ این تفسیر، روایاتی است که درمنابع حدیثی شیعه به چشم می خورد. از سوی دیگر، درمنابع حدیثی اهل سنت، دابة الارض موجودی با مشخصات ویژه وخارق العاده توصیف شده است وروایات آنان، براین نکته دلالت دارند که دابه از جنس انسان نیست.
توجه به اختلاف متون روایی وداوری های متضاد حدیث پژوهان، حساسیت ویژه ای را برمی انگیزد تا از نو، متن وسند این احادیث واکاوی شود. تأمل دراین احادیث، اعتبار سنجی سندی و بررسی متن ودلالت آنها می تواند گامی فرا پیش برای بازشناسی میراث گرانسنگ شیعه در دو حوزه ی تفسیر وحدیث امامیه به شمار آید، بویژه آن که حدیثی درحوزه ی عقاید ومعارف شیعه- که حساسیت برانگیز است- قرار گرفته باشد.
عنوان دابة الارض درمنابع حدیثی شیعه
مجموعه احادیثی که به تفسیر دابة الارض ومصداق آن مربوط می شوند، درالکافی، یک حدیث(3) ودربحار الأنوار با حذف مکررات، تعداد چهل حدیث (4) ودر تفسیر علی بن ابراهیم قمی، چهار حدیث(5) ودر تأویل الآیات الظاهرة، پنج حدیث است.(6)
درمنابع دیگر نیز به روایاتی از این دست برمی خوریم. این نوشتار، ضمن استقصای همه روایاتی که برای دابة الارض مصداقی تعیین نموده اند، در صدد است که هر مورد را مصدریابی کرده وبه منابع آن ارجاع دهد.
روایاتی که براساس آنها حضرت امیرمومنان (ع) از خود به عنوان دابة الارض تعبیر نموده اند
1. مُحَّمَد بنُ یَحیی وَأحمَدُ بنُ مُحَّمَدٍ جَمِیِعاً، عَن مُحَّمَدِ بنِ الحَسَنِ عَن عَلی بنِ حَسَّانَ قَالَ: حَدَّثَنِی أبوعَبداللهِ الرِّیاحی ، عَن أبی الصَّامِتِ الحُلوَانی، عَن أبی جَعفَر(ع) ... وقَالَ أمیر المؤمنین: أنا قسیم الجنة والنار لا یدخلها داخل إلا علی أحد قسمین.... والدابة التی تکلم الناس.(7)
ابوصامت حلوانی از امام محمد باقر(ع) روایت کرده است: امیر مؤمنان (ع) فرموده اند: که من تقسیم کننده بهشت ودوزخ بوده وکسی جز به یکی از آنها داخل نمی شود ...ودابه ای هستم که با مردم سخن خواهد گفت.
2. محمد بن العباس، قال:حدثنا جعفر بن محمد الحلبی، عن عبدالله بن محمد الزیات، عن محمد ابن عبدالحمید، عن مفضل بن صالح، عن جابر بن یزید، عن أبی عبدالله الجدلی، قال: دخلت علی علی (ع)، فقال: «أنا دابة الأرض».(8)
ابوعبدالله جدالی گفت: روزی خدمت علی(ع) رسیدم، امام فرمود: من دابه الارض هستم.
3. حَدثَّنَا عَلی بنُ أحمَدَ بنِ حاتِمِ، عَن إسمَاعیلَ بنِ إسحَاقَ الرَّاشدِیِ، عَن خَالِد بنِ مُحَّمَدٍ عَن عَبدالکَریِمِ بنِ یَعقُوبَ الجُعفِی ، عَن جَابِرِ بن یزیدَ،عَن أبی عَبداِللهِ الجَدَالِی قَالَ:
دَخَلتُ عَلی عَلِی بنِ أبی طالِب(ع) فَقالَ: ألَا أحَدَّثَکَ ثَلاثاً قَبلَ أن یدخُلَ عَلی وَعَلیِک دَاخِلٌ؟ قُلتَ: بَلَی، فَقَال: أنَا عَبدُاللهِ وَأنَا دابَةُ الأرض ِصدقُها وَعَدلُها و أخُونَبِیِها... .(9)
ابوعبدالله جدلی چنین روایت کرده است: برعلی (ع) وارد شدم ، امام فرمود: می خوهی تو را از سه چیز مطلع سازم، قبل از آن که دیگری برمن و تو وارد شود؟ عرض کردم: آری. فرمود من بنده خدا ودابة الارض هستم... .
4. عُبَیِدُ بنُ ناصِحِ، عن الحُسِین بنِ عُلوَانَ، عَن سَعدِ بنِ طَریفٍ، عَن ابنِ نُباتَهَ قَالَ: دَخلتُ عَلی أمیرالمُؤمنیِنَ(ع) وَهُوَ یَأکُل ُخُبزاً وَخلَّاًَ وَزیَتاً. فًقُلتُ: یا أمیر المؤمِنینَ! قَالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: (وَإذا وَقَعَ القَولُ عَلیهِم أخرَجنَا لَهُم دابَةً مِّن الأرضِ تُکلمُهم أنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُون)، فَما هذِهِ الدابةُ؟ قَالَ هی دَابةٌ تَأکلُ خُبزاً وَخَلَّاً وَزَیتاً.(10)
ابن نباته روایت کرده است که برامیرمؤمنان (ع) وارد شدم واو مشغول خوردن نان به همراه سرکه و روغن بود. عرض کردم: ای امیر مؤمنان ، خداوند متعال فرموده است (وَإذَا وَقعَ القَولُ عَلیِهم أخرَجَنا لَهُم دابَةً مِِّنَ الأرضِ تُکلِمهُمُ أنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لایُوقنِوُنَ)، مراد از دابه کیست؟ فرمود: اودابه ای است که نان وسرکه و روغن می خورد.
5. مُحَّمد بنِ ُالحَسن بنِ عبَداللهِ ا لاُطرُوش، عَن جَعفر بنِ مُحََّمدٍ البَجَلی، عَن البُرقی، عَن اِبن ِأبی نجَرانَ، عَن عَاصَم ِبن حَمید، عَن أبی جَعفَر الباقِر(ع) قَالَ: قالَ أمیر المؤمنین(ع) ... أنا دَابةُ الأرض ِوَأنَا قَسِیم ُالنَّارِ وَأنَا خَازِنُ الجِنَانِ وَصَاحِبُ الأعرافِ و... .. (11)
عاصم بن حمید از امام باقر (ع) روایت نموده که حضرت علی(ع) فرموده است: من دابة الارض، مقسم بهشت وجهنم ، کلید دار بهشت وصاحب اعراف هستم.
6. مِن کِتابِ سُلَیم بنِ قَیسٍ الهَلالی - رَحمَةُ اللهِ عَلیهِ- الذَّی رَوَاهُ عَنهُ أبانُ بِنُ أبی عَیاش ٍ، وَقرَأ جمَیِِعَهُ عَلی سَیدِّنَا عَلی بنِ الحُسَینِ (ع) بِحُضورِ جَماعَةِ أعیانٍ مِن الصَّحَابةِ منِهُم أبو الطُّفیلِ، فَأقَرَّهُ عَلیهِ زَین ُالعابِدینَ(ع) وقَالَ: هَذِهِ أحادیثُنَا صَحیحَةً.قالَ أبَانٌ: لَقیتُ أبَا الطُّفَیل ِبعَد ذلکَ فی مَنزلِهِ فَحَدَّثَنِی....فَقلُتُ: یا امیر المؤمنین! قَولَ الله - عزَّ و َجَلَّ- (وَإذا وَقعَ القَولُ عَلیهِم أخرَجنَا لَهُم دَابَةً مِن الأرضِ تُکلِّمُهُم أنَّ النَّاسَ کانُوا بِایآتِنا لا یوقِنوُن)، مَا الدابةُ؟ قَالَ: یا أبا الطُّفیَل! الهُ عَن هذَا. فَقُلتُ: یا أمیر المؤمنین! أخبِرنی بهِ.قالَ: هی دَابةٌ تأکُلُ الطَّعام َوتَمشِی فی الأسوَاق ِوتَنکِحُ النِسَاءَ.فَقلتُ : یا أمیر المومنینَ! من هُو؟ قالَ: هُو زِرُّ الأرضَ الذَّی تَسکُنُ الأرضِ به.قُلتُ: یا أمیر المؤمنین! مَن هُو؟ قَالَ:
صَدَّقَ هذِهِ الاُمَّةِ وَفَاروقِها وَربیِِّها وَ ذوُ قَرنَیها. ُقلتُ: یا أمیر المؤمنین! مَن هُو؟ قالَ: الذَّی قالَ اللهُ تعَالی: (وَیَتلوُه شاهِدٌ مِنهُ)، (واَلذَّی عِندَهُ عِلم ُالکِتاب)، (وَالذَّی جَاء باِلصُّدق)، (وَالذَّی صَدَّق َبِه)، وَالنَّاس ُکُلهُم کافِرونَ غَیرهُ.ُقلتُ: یا أمیرالمؤمنین! فَسَمِّهُ لِی؟ قالَ: قَدسَمَّیتُهُ لکَ یا أبا الطُّفیلِ... .(12)
ابان روایت کرده است: روزی اباطفیل را در منزلش دیدار کردم وبرایم حدیثی بازگو نمود تا آنجا که عرض کردم: ای امیر مومنان، دابه چیست؟ فرمود: او کسی است که غذا می خورد ودربازار راه می رود وبا زنان ازدواج می کند.عرض کردم: ای امیر مؤمنان، او که زمین به واسطه اوآرامش دارد، کیست؟ فرمود: او صدیق، جدا کننده حق از باطل و ذوالقرنین این امت است. دوباره پرسیدم: او کیست؟ فرمود: او کسی است که خدای تعالی درباره ی وی فرمود: (وَالذَّی جاءَ بِالصِّدقِ وَصَدَّقَ بِهِ اُولئِکَ هُمُ المُتُّقون َوالذَّی عِندَهُ عِلمٌ مِنَ الکِتابِ وَالذَّی جاءَ بِالصِّدقِ وَالذَّی صَدَّقَ بِهِ) ومردم همگی غیر از او کافرند. عرض کردم: نام وی را برای من بگویید. فرمود: ای ابا طفیل، نام او را برای تو گفتم... .
روایاتی که طبق آنها پیامبر(ص) وسایر ائمه (ع) را دابة الارض نامیده اند
حدثنی أبِی، عَن ابنِ أبی عُمَّیر، عَن أبی بَصیر، عَن أبی عَبدِ اللهِ (ع) قالَ: انتَهَی رَسُولُ اللِه(ع) إلی أمیر المؤمنین(ع) وَهُوَ نائِمُ فی الَمسجِد قَد جَمَعَ رَملاً وَ وَضَعَ رأسَهُ عَلیهِ فَحَرَّکَهُ بِرجِلهِ، ثُمَّ قالَ: قُم یا دَابَّةَ اللهِ! فَقالَ رَجُلٌ مِن أصحابِهِ: یا رسولَ الله(ص) ! أیسَمِّی بَعضُنا بَعضاً بهذا الِاسمِ ؟ فَقالَ: لا وَاللهِ ما هُوَ إلَّا لَهُ خاصَةً وَهوَ دابَّةُ الأرضَ الذَّی ذَکَرَ اللهُ فی کتِابهِ: (وَإذا وَقعَ القَولُ عَلیهم َأخرجنا لَهُم دابَّةً مِن الأرضِ تُکلِمَهُم أنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقنِون)، ثُمَّ قالَ یا علی! إذا کانَ آخِرُ الزَّمان أخرَجَکَ اللهُ فی أحسَنِ صُورةٍ ومَعَکَ میِسَمٌ تَسِمُ به أعداءَکَ...(13)
ابوبصیر روایت کرده است: امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) درحالی به امیرمؤمنان(ع) برخورد نمود که مشتی ریگ فراهم آورده وسر برآن نهاده بود، پاهای علی (ع) را تکان داد وفرمود: ای دابة الارض، برخیز. یکی از اصحاب رسول خدا (ص) فرمود: نه به خدا سوگند ! روا نیست.این نام تنها به او اختصاص دارد؛ او همان دابه ای که خدا در کتاب خود از او چنین یاد فرموده است: (وَاإذا وَقَعَ القَولُ عَلیِهم أخرَجنا لَهُم دابةً مِن الأرضِ تُکلِمهُُمُ أنَّ النَّاسَ کانوا بِآیاتِنا لا یُوقنِون)، وسپس افزود: ای علی، چون آخرالزمان شود، خدا تورا به نیکوترین صورت بیرون می آورد وبا تو داغه ای است که دشمنانت را با آن نشان می کنی.
حدثنا إبراهیم بن هاشم، عن البرقی، عن ابن سنان وغیره، عن عبدالله بن سنان، قال: قال أبوعبدالله (ع): قال رسول الله(ص): لقد أسری بی ربی، فأوحی إلی من وراء الحجاب ما أوحی وکلّمنی مما کلّمنی أن قال: یا محمد! علی... یا محمد(ص) ! علی آخر من أقبض من الأئمة وهی الدابة التی تکلمهم... .(14)
امام صادق(ع) فرمودند: پیامبر(ص) فرمودند: پروردگار شبی به من از ورای حجاب وحی فرمود واز آنچه به من فرمود، چنین بود: یا محمد، علی آخرین کسی است که قبض روحش خواهم کرد واو دابه ای است که با مردم سخن خواهد گفت.
قالَ أبوعبدالله (ع) قالَ رَجُلٌ لِعَمَّار بنِ یاسر: یا أبا الیَقظَان! آیةٌ فی کِتابِ اللهِ قَد أفسَدَت قَلبی وَشَکِّکتنِی. قالَ عَمَّار:وأیة آیة هی؟ قال: قولُ الله: (وَإذَا وَقعَ القَولُ عَلیِهم أخرَجنا لَهُم دابةً مِن الأرض تُکلِمُهمُ أنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنون)، فَأیةُ دابةٍ هذه؟ قالَ عَمَّارُ: وَاللهِ مَا اجلِسُ ولا آکُلُ وَلا أشرَبُ حتَّی اُریکَها، فجاءَ عَمَّارُ مَعَ الرَّجُلِ إلی أمیر المؤمنین(ع) وَهُوَ یَأکلُ تَمراً وَ زُبداً، فَقالَ لَهُ: یا أبا الیقظان! هَلُّمَ، فَجَلسَ عَمَّارُ وَأقبَلَ یَأ کلُ مَعَهُ، فَتَعجَّبَ الرَّجُلُ مِنه، فَلمَّا قَامَ عَمَّارٌ قالَ لَهُ الرَّجُلُ:سبُحانَ الله یا أبا الیَقظان! حَلفتَ أنَّکَ لا تأکلُ ولا تَشرَبُ وَلا تَجلِس ُحَتی تُرینیهَا، قالَ عَمَّارُ: قَد أریَتُکَها إن کُنتَ تَعقِلُ.(15)
امام صادق(ع) فرمود: مردی به عمار یاسر گفت: آیه ای درکتاب خدا مرا بد دل نموده وبه تردید واداشته است. عمار پرسید: کدام آیه؟ گفت: این آیه : أخرِجنا لَهُم دَابةً....مقصود از دابه زمین چیست؟ عمار گفت: به خدا سوگند! تا مراد آیه را به تو نشان ندهم، از نشستن، خوردن وآشامیدن، خود داری خواهم نمود. سپس عمار به همراه آن مرد به محضر امام علی(ع) آمد. امام مشغول تناول خرما و روغن بود، فرمود: جلو بیا.عمار درکنار امام نشست وبا آن حضرت مشغول خوردن شد. آن مرد از این رفتار شگفت زده شد، هنگامی که از جای برمی خاست، اظهار داشت: سبحان الله! تو سوگند خورده بودی که تا وقتی آن دابه را به من نشان ندهی، نخوری وننوشی، عمار گفت: اگر دریافته بودی، من او را به تو نشان دادم.
مرحوم طبرسی ذیل این روایت، می افزاید که عیاشی همین داستان را از ابوذر نقل کرده است،(16) اما شایان ذکر است که تفسیر العیاشی- که دراختیار ماست- تاسوره ی کهف (سوره ی هیجدهم) است، در حالی که آیه ی مورد بحث درسوره ی نمل (سوره ی بیست وششم) است. البته گمان می رود که مرحوم طبرسی به نسخه ای از تفسیر العیاشی دسترسی داشته است که اکنون آن نسخه موجود نیست.
قال الرضا(ع) فی قوله تعالی (تَتبَعُها الرَّادفِةُ)، قالَ: زلزلة الأرض فاتبعتها خروج الدابة، وقال (ع) أخرَجنا لَهُم دابةً مِن الأرضِ تُکلِمُهُم ، قالَ: علی.(17)
امام رضا(ع) درتفسیر آیه (تَتَبعها الرَّادِفةُ) فرمودند: اشاره به زلزله ای است که در پی آن دابه ای از زمین خارج می شود که با مردم سخن خواهد گفت واو علی (ع) است.
حَمیدِ بنِ زیادٍ، عَن عُبَیدالله بنِ أحمَد بنِ نَهیکٍ، عَن عیسی بنِ هِشَام، عَن أبَان ، عَن عَبدِ الرَّحمن بنِ سَیابةَ ، عَن صالِح بن میثَم، عن ابی جَعفر(ع) قالَ: لَهُ: حَدِّثنی. قالَ: ألیسَ قَدسَمِعتَ أبَاکَ؟ قُلُ: هَلکَ أبی وَأنَا صَبی.قالَ: قُلتُ: فأَقولُ، فَإن أصَبتَ ، سَکَتَّ وَإن أخطَاتَ، رَدَدتَنی عَنِ الخَطاء. قالَ: هذا أهوَنُ. قالَ: قلتُ: فإنی أزعُمُ أنَّ عَلیَّاً دابَةُ الأرض.قالَ: وَسَکتَ.قالَ: فَقالَ اَبوجعفر(ع) و أراکَ وَالله سَتَقُولُ إنَّ عَلِیاً راجِعٌ إلینَا وَقَرَأَ: إنَّ الذَّی فَرَضَ عَلیکَ القُرآنَ لَرَادُّکَ إلی مَعَادٍ... .(18)
صالح بن میثم روایت کرده است که به امام محمد باقر(ع) عرض کردم: مرا حدیث بفرمایید .فرمود: آیا از پدرت نشنیده ای؟ عرض کردم: پدرم هنگامی که من کودک بودم، از دنیا رفت. فرمود: بگو.عرض کردم: من می گویم، اگر درست گفتم، سکوت فرمایید واگر خطا کردم، مرا از خطایم بازگردانید.فرمود: این کار آسان تر است.عرض کردم: همانا من گمان می کنم که علی (ع) دابة الارض است. امام (ع) فرمود: به خدا سوگند! تورا چنین می بینم که بگویی، علی (ع) به سوی ما باز می گردد، واین آیه را قرائت فرمود: (إنَّ الذَّی فَرَضَ عَلیکَ القُرآنَ لَرَادُّکَ إلی مَعَادٍ).
روایات معاضد
آنچه تاکنون ذکر گردید، روایاتی بود که درتفسیر یا تطبیق دابه بر حضرت علی(ع) صراحت داشت.از سوی دیگر، روایاتی به عنوان معاضد، مضمون روایات پیشین را تقویت می نمایند؛ ازآن رو که دابه را عبارت از انسان می دانند ویا با نامگذاری مورد نظر سازگارند. احادیث ذیل از این جمله اند:
الحسین بن أحمد، عن محمد بن عیسی، عن یونس بن عبد الرحمن، عن سماعة بن مهران، عن الفضل بن الزبیر، عن الأصبغ بن نباتة، قَالَ: قالَ لِی مُعاویةُ: یا مَعشَر الشِّیعة! تَزعُمُون أنَّ عَلیَّاً دابَةَ الأرض؟ قلتُ: نَحنُ نَقولُ، وَالیَهودُ یقَولوُنَ.قالَ : فَأَرسَلَ إلی رَأس الجالُوتِ، فَقالَ: وَیحَکَ تَجدِونَ دابَةَ الأرض عِندَکُم مَکتوبةً؟ فقال: نَعَم، فَقال وَماهی أتَدری مَا اسمَها؟ قالَ: نَعم، إسمَها إیلیا. قالَ: فَالتَفَت إلی، فَقالَ: وَیحَکَ یا أصبَغُ! مَا أقرَبَ إیلیا مِن عَلِیاً.(19)
از ابن نباته روایت شده است که معاویه خطاب به من گفت: ای جماعت شیعه، گمان می کنید که علی دابة الارض باشد؟ گفتم: آری ما براین باوریم ویهود نیز چنین می گویند. سپس معاویه، بزرگ تر یهودیان را احضار نموده و از روی تعجب پرسید: وای برتو! آیا ماجرای دابة الارض نزد شما مکتوب است؟ پاسخ داد: آری.معاویه پرسید: مشخصات او چیست وآیا نام او را می دانی؟ گفت: آری نامش ایلیا است . معاویه نگاهی به من افکنده وگفت: ای اصبغ! چقدر نام ایلیا به علی شبیه است!
حَدَّثنَا أحمَدُ بنِ مُحَمَّدِ بن سَعیدٍ، عَنِ الحُسین السُّلمِی، عَن أیوب بنِ نُوح، عَن صَفَوانَ، عَن یَعقُوبِ بنِ شُعیَب، عَن عِمَرانَ بن میثَم، عَن عَبایَةَ، قالَ: أتی رَجُلٌ أمیر المُؤمنین(ع) فقالَ: حَدثنِی عَنِ الدَّابَةَ، قالَ: وَما تُریدُ مِنهَا؟ قالَ: أحبَبتُ أن أعلَمَ عِلمها.قالَ: هی دابَّةٌ مُؤمنةٌ تَقرَأُ القُرآنُ وَتُؤمِن بِالرَّحمَنِ وَتَأکُل الطَّعامَ وتَمشی فی الأسوَاقِ.(20)
فردی نزد امیر مؤمنان آمد وعرض کرد: برایم از دابة سخن بگو! حضرت پرسید: چه نکته ای را می خواهی بدانی؟ عرض کرد: دوست دارم علم آن را به دست آورم. فرمود: دابه ای مؤمن است که قرآن می خواند، به خدا ایمان دارد و طعام می خورد و درکوچه ها راه می رود.
روَی مُحَمَّدُ بنُ کعبٍ، قالَ سُئِل عَلی (ع) عَن ِالدَّابَةِ، فقالَ: أمَا وَالله مَا لها ذنب وإنَّ لها لَلِحیةً.(21)
از امام علی(ع) سؤال شد که دابه چیست؟ فرمود: به خدا سوگند! اودم ندارد، بلکه دارای محاسن است.
این حدیث به لحاظ این که دست کم مشخصات انسانی دارد، می تواند به عنوان معاضد روایات تطبیق دابه برحضرت علی (ع) به شمار آید.
ماجرای دابة الارض در منابع حدیثی اهل سنت
درروایات اهل سنت، به دوگونه حدیث درتفسیر دابه برمی خوریم: دسته ی اول، احادیثی که آن را به حیوانی با مشخصات عجیب وخارق العاده توصیف نموده ودسته ی دوم، شامل روایاتی می گردد که نسبت عنوان پیش گفته به آن حضرت را ناپسند شمرده اند.هر دوبه نوعی با روایاتی که دابه را برانسان ویا حضرت علی (ع) منطبق نموده اند، مخالفت دارند.
دربرخی از تفاسیر روایی اهل سنت در وصف دابه چنین آمده است: سرش همانند سرگاو، چشم او چون خوک وگوش او چون گوش فیل وشاخ اومانند شاخ گاو کوهی ورنگش، رنگ پلنگ وگردنش چون گردن شترمرغ وسینه اش چون سینه شیر وپهلویش چون پهلوی یوز ودمش چون دم غوچ و پاهایش چون پاهای شتر وبین هر مفصلش دوازده ذراع فاصله است.(22) وی مانند دشنه (آلت جنگی) بزرگی است.(23) در دابه از هر رنگی موجود است وبین دوچشم وی یک فرسخ فاصله است.(24) اودارای دم وپر است، (25) صورتی همچون انسان ومنقاری مانند منقار پرندگان و دارای پشم وپر است وبا او عصای
موسی وخاتم سلیمان است،(26) درازای وی به هفتاد ذراع می رسد(27) ودارای کرک وچندین پا است.(28) ویا این که اژدهایی بوده، مشرف بردیوار کعبه که به هنگام تجدید بنای کعبه توسط قریش، عقابی وی را در ربود. و بالاخره، طبق روایتی دیگر، صدای دابه چوان صدای الاغ است.(29)
صفات مذکور نمونه هایی بود از ویژگی هایی که در کتب اهل سنت برای دابه عنوان شده بود.البته به گواهی خود عالمان اهل سنت، بیشتر احادیث مورد نظر از ضعف سندی رنج می برند.(30) افزون براین که با قطع نظر از جنبه سندی آنها به اندازه ای که روایات شیعه، دابه را با حضرت علی(ع) مطابقت داده اند، به همان اندازه وبلکه بیشتر، روایات اهل سنت این مطابقت را انکار نموده اند، تا آنجا که ابن ابی حاتم آورده است:
حدثنا علی بن الحسین، ثنا عثمان بن أبی شبیة، ثنا أبوحفص الأبار، عن لیث، عن عبد الملک بن میسرة، عن النزال بن سبرة، قال: قیل لعلی بن أبی طالب(ع) : إن ناسا یزعمون أنک دابة الأرض. فقال: علی، والله إن لدابة الأرض ریشاً وزغباً وما لی ریش ولا زغب وإن لها لحافراً وما لی من حافر... .(31)
به علی (ع) عرض کردند: همانا مردم گمان می کنند که شما دابة الارض هستید. فرمود: به خدا ، همانا دابة الارض پر وبال دارد، حال آن که من پر وبال ندارم و وی دارای سم است وحال آن که مرا سمی نیست... .
واکاوی لغوی
بررسی لغوی بدین منظور انجام می گیرد که مشخص کند ریشه واستعمال واژه تا چه اندازه به اثبات یا نفی تفسیر مورد نظر به کمک می آیند.
واژه ی دابه برگرفته از ریشه «دبُّ»، به معنای راه رفتن خفیف است ودرمورد هر حیوانی به کار می رود(32) واسم عام است برای هر حیوانی که سوار می شوند؛ (33) چنان که ابو هلال آورده است: این کلمه، در اصل، برتمام جنبندگان دلالت می کند؛ درحالی که در عرف، نامی برای برخی از جنبندگان است(34) و نیز براسب اطلاق می گردد.(35)
پینوشتها:
* استادیار دانشگاه فردوسی مشهد
1- دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه فردوسی مشهد.
2- سوره ی نمل، آیه 82.
3- الکافی، ج1، ص197.
4- بحار الأنوار، ج6، ص 300،303،304و 312؛ ج7، ص45؛ ج8، ص256؛ ج9، ص204؛ ج18، ص377؛ ج25، ص253؛ ج26، ص317؛ ج39، ص242- 243؛ ج40، ص57؛ جص 41، ص5؛ ج52، ص10، 194، 234و 275؛ج53، باب 29. کتاب کنز الجامع الفوائد، تألیف شیخ علی بن سیف بن منصور است واکنون در دسترس نیست. (بحار الأنوار،ج1، ص12)
5- تفسیر القمی، ج1، ص198؛ ج2، ص130، 131 و 400.
6- تأویل الآیات الظاهرة، ص 400.
7- الکافی، ج1، ص197؛ بصائر الدرجات، ص 200.
8- بحار الأنوار، ج39، ص 243، به نقل از کنز الفوائد، ج53، ص110، به نقل از منتخب البصائر، تأویل الآیات الظاهرة، ص 399.
9- بحار الأنوار، ج39، ص 243، به نقل از کنز جامع الفوائد، تأویل الآیات الظاهرة، ص 400.
10- البرهان، ج4، ص 229، به نقل از کتاب الرجعة میرزا محمد مؤمن أسترآبادی؛ بحار الأنوار، ج39، ص243، به نقل از کنز جامع الفوائد، تأویل الآیات الظاهرة، ص400.
11- بحار الأنوار، ج53،ص 46، به نقل از منتخب البصائر.
12- همان، ج53، ص68.
13- تفسیر القمی، ج2، ص130.
14- بصائر الدرجات، ص 514؛ بحار الأنوار، ج53، ص68، به نقل از منبع پیشین.
15- تفسیر القمی، ج2، ص131.
16- مجمع البیان، ج7، ص367.
17- مناقب آل ابی طالب، ج3، ص102.
18- بحار الأنوار ، ج53، ص113 به نقل از منبع پیشین.
19- تأویل الآیات الظاهرة، ص 400، بحار الأنوار، ج39، ص244، به نقل از کنز جامع الفوائد؛ ج53، ص112، به نقل از منتخب البصائر؛ البرهان، ج4، ص230.
20- بحار الأنوار، ج53، ص 110، به نقل از منتخب البصائر.
21- بحار الأنوار، ج6، ص300؛ ج53، ص 125.سند این حدیث درکتب اهل سنت به طور کامل آمده است: ثنا عقبة بن مکرم، ثنا یونس بن بکیر، ثنا محمد بن اسحاق، عن محمد بن کعب القرظی، عن علی...(تفسیر القرآن العظیم، ج9، ص2925)
22- بحر العلوم، ج2، ص593.
23- همان.
24- همان.
25-همان.
26-الدرالمنثور، ج5، ص116.
27- الکشف والبیان، ج7، ص 224.
28- میزان الاعتدال، ج3، ص 85.
29- الجامع لاحکام القرآن، ج14، ص 235.
30- فی ظلال القرآن، ج5، ص 2667.
31- تفسیر القرآن العظیم، ص2925
32-المفردات، ص 306؛ العین، ج8، ص 13؛ لسان العرب، ج1، ص369.
33- العین، ج8، ص13؛ لسان العرب، ج1، ص369.
34- معجم فروق الغویة، ص138.
35- مصباح المنیر، ج2، ص55؛ مجمع البیان، ج7، ص366.
منبع:فصلنامه علوم حدیث شماره 53
ادامه دارد...