جستاری کوتاه درباره رابطه علم و دین(۱)

درآمد   مسأله ی علم و دین از ابعاد گوناگون می تواند مورد بررسی قرار گیرد. چه نسبت هایی از جنبه معرفتی میان معرفت دینی و معرفت علمی و همچنین میان جهان بینی دینی و جهان بینی علمی وجود دارد و این که چه ارتباطی میان جامعه شناسی علم و دین به عنوان دو نهاد اجتماعی و همسویی آن دو قابل بررسی است

جستاری کوتاه درباره رابطه علم و دین(1)

درآمد
 

مسأله ی علم و دین از ابعاد گوناگون می تواند مورد بررسی قرار گیرد. چه نسبت هایی از جنبه معرفتی میان معرفت دینی و معرفت علمی و همچنین میان جهان بینی دینی و جهان بینی علمی وجود دارد و این که چه ارتباطی میان جامعه شناسی علم و دین به عنوان دو نهاد اجتماعی و همسویی آن دو قابل بررسی است. علاوه براین از دیدگاه روان شناسی چه رابطه ای بین روحیه دینی و روحیه علمی برقرار است . در این مقاله کوشش شده به این مهم که به طور عام ویژگی ها و ارتباط میان گزاره های دینی و علمی چیست پاسخ داده شود. و در پایان براثبات این که راهی جز قبول عالمانه مباحث دقیق رابطه دین و علم به عنوان روشی پسندیده در تعامل علم و دین و مطالعه میان رشته ای آن دو وجود ندارد، کوشش شده است .2
و خلاصه این که باید گفت که امروزه نسبت علم و دین یکی از مسائل مهم فلسفه دین است که به نوعی به یک مسأله کلامی نیز تبدیل شده است یعنی در صورت شبهه تعارض علم و دین این موضوع کلامی نیز می باشد. مقاله حاضر به بررسی این رابطه پرداخته است .

پیشینه رابطه علم و دین
 

از دیرباز تاریخچه ی رابطه ی علم و دین در دنیای اسلامی از قرون اولیه، به نحوی مطرح بوده است. در آغاز رابطه فلسفه با دین مطرح شد دلیل آن هم این بود که مسلمانان در دوران نهضت ترجمه با فلسفه یونان آشنا شدند. گروهی از عالمان، فلسفه را موافق با آموزه های دینی یافتند و سعی کردند بین آموزه های دینی و میراث فلسفی یونان نوعی سازگاری ایجاد کنند ولی گروهی دیگر از عالمان دینی ، آن را مخالف با آموزه های دینی تلقی کردند و حتی بعضی از آن ها فراگیری فلسفه را تحریم نموده و فیلسوفان را تکفیر نمودند .
پیشگامان تفسیر فلسفی از دین «کندی».(م258ه-ق)،«فارابی».(م329ه-ق)و«ابن سینا».(م428ه-ق)بودند که بیشتر فلسفه ارسطویی را مبنای کار خود قرار دادند. البته تا حد زیادی آن را تکمیل و مباحث جدیدی نیز برآن افزودند، تا این که در مسیر تکامل فلسفه اسلامی، ملاصدرا(م1050)مبنای جدیدی را پایه گذاری کرد و تحول اساسی در این خصوص به وجود آورد .
خلفای علباسی به ویژه از دوره مأمون به بعد که خود معتزلی مذهب یعنی عقل گرا بود، دارالترجمه ها و بیت الحکمه های متعدد ایجاد نمودند این خلفا گاه برای تشویق عالمان عقل گرای دینی هم وزن ترجمه کتاب آنان طلا هدیه می دادند که علاوه بر تشدید روحیه عقل گرایی و علم دوستی، انگیزه سیاسی هم به دنبال آن وجود داشت که آن منزوی کردن خط فرهنگی اهل بیت بود، البته تفسیر علمی در عصر نهضت ترجمه به صورت محدود انجام می گرفت .
البته در میان عالمان و اندیشمندان شیعی، فلسفه جای خود را بیش از عالمان دینی اهل سنت باز نمود، علت آن زیاده روی عقل گرایی معتزلیان بود که باعث عکس العمل اشاعره و اهل حدیث شد تا جایی که غزالی کتابی در رد فسلفه و تکفیر فلاسفه تألیف نمود .
در ادامه کشاکش، میان فلسفه و دین موضوع به تعارض میان عقل و دین تبدیل شد اگر چه گروهی از جمله اصولیون شیعه و معتزله ، عقل را علاوه بر منبع بلکه روش شناخت می دانستند، ولی گروهی از جمله اخباریون شیعه و اشاعره و اهل حدیث نقش عقل را نقط روشی می دانستند. ناگفته نماند سابقه این موضوع در میان مسیحیان در دوران قرون وسطی نیز وجود داشت و آن این که تفسیر از اناجیل برمبنای فلسفه ارسطویی و فلسفه افلاطونی صورت می گرفت. از قرن هفدهم یعنی پس از رنسانس در غرب رابطه علوم طبیعی با دین مطرح شده که عمدتا علوم تجربی مورد نظر بود ولی در میان مسلمانان به دلیل عدم وجود زمینه اجتماعی آن کمتر مطرح شده است بلکه یکی از ابعاد اعجاز قرآن را اعجاز علمی آن می دانند و پیشرفت فوق العاده علوم در دوران تمدن طلایی اسلام نتیجه اهمیت و ارزش علم و دعوت به مطالعه آفرینش و تشویق دانشمندان در متون دینی اسلام و نهادهای اجتماعی مسلمان بوده است
اولین مقابله میان کلیسای کاتولیک و نظریات علمی در آغاز قرن هفدهم در محکومیت کپرنیک(درنظریه گردش زمین به دور خورشید)توسط کلیسا بود 3که متأسفانه در ادامه این تقابل با شکست نظریه کلیسا و اثبات عالمانه حرکت زمین به دور خورشید برای دین در غرب فاجعه آفرید ولی پس از آن و به خصوص در دوره معاصر در علم کلام مسیحیت طی دو سده اخیر بحث رابطه علم و دین جدی تر مطرح شد که ترجمه این کتاب ها و نیز بحث فلسفه و دین موضوع را ابتدا در حد فلسفه دین و سپس وارد علم کلام نمود و به این طریق مبحث رابطه علم و دین نیز به میان مسلمانان راه یافت. مسلمانان سنتی و تحجرگرا ابتدا به مقابله با علوم جدید غربی برخاستند ولی عالمان اصلاح گرا و احیا گران دینی به دفاع از گزاره های دینی در برابر علم پرداختند و در مرحله بعد روشنفکران دینی تحت تاثیر فضای علم زدگی جهانی به آشتی با علم روی آوردند و سعی در انطباق گزاره های دینی با قوانین علمی نمودند .
اینک دورانی رسیده است که بایستی با بازخوانی مجدد آن خط سیر، جامعه دینی ما به دور از افراط و تفریط، در مقابله با علم و یا قبول توجیه علمی گزاره های علمی دین به خصوص نسل جوان نیازمند به گزینشی مبتنی براصول و ارزش های دینی و عقلانیت پویا می باشد .
بطور خلاصه مراحل تاریخی رابطه علم و دین در اسلام عبارت است از :
1ـ دوران دفاع از دین در برابر یافته های علم جدید که با دین رایج متعارض شده و گاه با ظواهر کتاب و عقاید سنتی ناسازگار بوده است که از سید جمال به بعد آغاز و اوج آن دوران استاد مطهری است .
2ـ دوران اشتی بین علم و دین که بسیاری کوشش در توجیه علمی دین می نمودند قهرمان این دوره در ایران بیشتر مرحوم مهندس بازرگان است .
3ـ دوران واقع نگری برخورد علم و دین که اکنون در آن هستیم

تعریف علم و دین
 

بررسی این موضوع بدون تعریف علم و دین و شناخت قلمرو هر یک ممکن نیست .

معنای علم
 

علم اگرچه به معانی عمومی چون دانستن، یقین و حتی مهارت نیز به کار می رود، ولی در اصطلاح دقیق و فنی آن و به معنای مطلق، مجموعه ای ازگزاره ها و مفاهیمی است که حول موضوعی خاص بررسی شده و دارای اصول، قواعد و قوانینی مشخص است. این مقوله میتواند علم حضوری و عرفانی و مکاشفه ای یا تصوری و تصدیقی مبتنی برحس و تجربه و یا عقل و منطق باشد که واژه معادل آن در غرب Knowledgمی باشد .
اما علم به معنای خاص آن مجموعه ای از گزاره ها و مفاهیم آگاهی هایی است که دارای ویژگی های :
الف-حصولی بودن، ب-نظام مند، قانون مند و قاعده مند بودن
ج-مدلل بودن و سرانجام این که ،د-تجربی بودن باشد
این نوع علم معادل واژه Scienceاست که به علوم زیر تقسیم می شود :
1ـ علوم طبیعی :این علوم پدیده های طبیعی غیر انسانی را بررسی می کند و دو شاخه علوم طبیعی محض و علوم طبیعی کاربردی را در برمی گیرد .
2ـ علوم انسانی :این علوم پدیده های انسانی را بررسی می نمایند مانند روان شناسی، جامعه شناسی، مدیریت و...
می توان گفت : مشاهده های علمی نخست جزیی و دقیق است و بیش تر به یک جنبه پدیده می پردازد و نه به همه ابعاد آن، دوم این که تکرار پذیر است، سوم این که تکامل پذیر است، چهارم این که قابلیت انتقال به غیر را دارد، پنجم این که پیش بینی کننده اند و سرانجام این که تحت تأثیر جهان بینی انسان می باشد. اگر چه در دوران معاصر بعضی معتقدند نظریات علمی اثبات پذیری و ابطال پذیری دارند ولی اثبات و ابطال آن ها نسبی است . یک دیدگاه بران است که مثلا نظریه نیوتن و فیزیک نیوتن تا اواخر قرن 19دوام آورد و اکنون نظریه نسبیت و نظریه کوانتوم حاکم است. پوپر که از بنیان گذاران ابطال پذیری است براین باور است که آزمون های موافق نظریه هر چند تعدادشان زیاد باشد هیچ گاه نظریه را اثبات نمی کند زیرا فقط در موارد آزمون شده صحت دارد ولی ممکن است هزاران و میلیون ها مورد دیگری که هنوز نیامده و در دسترس نیست آزمون نشده است ولی با یک مورد نقض، نظریه، ابطال پذیر می شود. اگر یک آزمون و مشاهده مخالف محتوی نظریه بیرون آمد آن نظریه باطل و ضریب حقیقت نمایی آن صفر می گردد.4
این مطلق نگری در علم امروزه جایی در میان دانشمندان علوم تجربی هم ندارد و به طور کلی نظریات علمی ابطال و یارد نمی شوند و تنها با پیش آمدن نظریات جدید دیگر حوزه و قلمرو کاربردش تغییر می نماید.5مثلا نظریه نسبیت، نظریه نیوتن را باطل نکرد بلکه تنها حوزه کاربردش را محدود کرد البته ممکن است گاه نظریه ای علمی در برابر نظریه جدید به کلی ابطال شده باشد .
در علم، قوانین ، پیش بینی رفتار پدیده ها را میسر می سازد البته لازم به توضیح است بین نظریه ها و قوانین رابطه ای وجود دارد و قوانین برخاسته از نظریه می باشند «نظریه ها همان طرح و تعبیه های مفهومی تعمیم یافته و تلفیق یافته ای هستند که قوانین را می توان از آن ها بیرون کشید. نظریه ها در قیاس با قوانین دورتر از مشاهده مستقیم و شامل ترند و رشته بزرگ تری از پدیده ها را با کلیت بیشتر به هم ربط می دهند 6»:روش علمی روش تجربی(مشاهده و ازمون)ضابطه مند است .7

معنای دین
 

حداقل دو معنای زیر برای تعریف دین مورد توجه دین شناسان بوده است .
الف:دین به معنای خاص، متنی است الهی که حقیقت و واقعیت عینی است و مجموعه ای از عقاید، اخلاق و قوانین و مقرراتی که برای اداره امور فردی و جامعه انسانی است را شامل می شود.8دین به این معنی معادل سنت و آنچه وحیانی است و از طریق پیامبران رسیده است، می باشد.
ب:دین به معنای عام، تفسیری از آفرینش به منظور گرایش و کرنش در برابر مبدأ آن که حالت روانی است که به تدین9تعبیر می شود و رعایت همه مؤلفه ها ی آن را در بر می گیرد .
در مجموع مؤلفه های دین عبارت است از الف-اعتقاد به موجودات ماورای طبیعی، ب-تمایز امر قدسی از امر دنیوی،ج-شعایر و احکام،د-مجموعه قواعد اخلاقی، ه-احساسات خاص دینی که در حضور مقدسات دینی پدید می آیند،و -عبادت، ز-دیدگاه کلی درباره جهان(جهان بینی)،ح-برنامه زندگی برپایه جهان بینی(ایدئولوژی)،ط-گروه اجتماعی متحد به یاری عوامل فوق(امت ).10
در معنای دوم دین به عنوان یک واقعیت مستقل مورد مطالعه روانشناسی، جامعه شناسی، و تاریخ و ..قرار می گیرد .
به عبارت دیگر می توان گفت دین در یک سطح نصوصی و حیانی است که غیر قابل چون و چرا است . اما در سطح دیگر دیدگاه های دین شناسان از این نصوص و قرائت های آن ها از متون دینی است که قابل نقد می باشد و در سطح دیگر آنچه در میان عامه مردم رواج دارد و ممکن است با خرافات آمیخته باشد. و بررسی واقعیت دین در حیات بشر که هم پدیده ای روانشناسی هم جامعه شناسی و هم تاریخی می باشد .
منظور از دین سطح یک و سطح دو می باشد که در این مقاله به ویژه اسلام مورد نظر است .

مراحل تحولات علوم تجربی
 

علوم تجربی از آغاز و قدیم ترین وجوه خود تا کنون سه نقطه عطف مهم را پشت سر گذاشته است .
مرحله اول:علوم تجربی عمدتا و دقیقا ما بازاء وقایع خارجی را به صورت ساده توضیح می داده است یعنی ابتدا مشاهدات تجربی را ثبت کرده و سپس آن ها را با هم مقایسه نموده و در پایان، تعمیم از موارد جزئی به حکم کلی و قانون بوده است و تقریبا علم با اصالت تجربه مساوی فرض می شده است. این شیوه نه تنها در آثار دانشمندان مسلمان در دوره تمدن اسلامی مشاهده می شود بلکه حتی در ایران باستان و یونان باستان همچون ارشمیدس نیز دیده می شود.11
البته باید تعداد مشاهدات اولیه زیاد باشد، مشاهدات در شرایط گوناگون باشد و هیچ یک از موارد مشاهده شده نباید با قانون استنتاج شده مغایر باشد. این شیوه را شیوه «استقرایی». نیز نامیده اند که به طور مثال از مشاهده جوشیدن آب در موارد گوناگون به قانون آب درصد درجه می جوشد رسیده اند .
نظر آن ها را می توان چنین خلاصه کرد«اگر تعداد زیادی »الف«تحت شرایط بسیار متنوعی مشاهده شوند و اگر بدون استثناء تمام «الف»های مشاهده شده خاصه «ب»را داشته باشد آنگاه می توان گفت که تمام «الف»ها خاصه«ب»را دارا می باشند.12
مرحله دوم:علوم جدید در دوران تمدن اسلامی در آثار برخی از دانشمندان مسلمان چون ابوریحان بیرونی و خوارزمی و...مشاهده می شود ولی نقطه کاملا متمایز آن از دو شخصیت برجسته علمی چون گالیله و نیوتن آغاز شد13به طوری که آن ها را الگوی کار علم جدید در شیوه عمل و ویژگی های روش شناختی روحیه علمی معرفی کرده اند. این شیوه ترکیبی از معادلات ریاضی و مشاهده تجربی می باشد که به طور صریح شیوه روشمندانه ای پیدا نمود. در این شیوه قوانین طبیعت به زبان ریاضی بیان می شد .
در این شیوه نقش تخیل خلاق به ویژه از طریق معادلات ریاضی توجیه می شود و حتی اندیشه هایی به طور شهودی به ذهن دانشمندان خطور کرده است.14
بنیان گذاران علم جدید متدین و معتقد به خداوند بودند. فیزیکدانانی چون کپلر گالیله ، بویل و نیوتن با ارجاع به نظم طبیعت نه تنها وجود خداوند را اثبات بلکه اساسا فیزیک را راهی برای مطالعه آثار خداوند می دانستند. بنابراین اگر نیوتن را در قرن هفدهم مظهر و نماینده عقلانیت و انقلاب علمی بدانیم پس نمی توان گفت که انقلاب علمی به جدایی علم و دین و تعارض ان دو حکم کرده است و نتیجه آن ماتریالیسم علمی بوده است .
انقلاب علمی در قرن هفدهم عبارت بود از طرد فلسفه ارسطو و جایگزینی روشهای تجربی به جای روش قیاسی، و برداشتن پایه های فلسفی غیر لازم از ساختما ن علوم طبیعی بوده نیوتن با آن که می کوشد تا علم را از مابعدالطبیعه جدا کند و فلسفه را به عنوان مبنایی برای علم طرد کند و همه فرضیه های آزمون ناپذیر در ساختمان علم را کنار گذارد در عین حال خود به نظامی مابعدالطبیعه قایل می شود .

ویژگی های علم در این دوره :
 

1.بهره گیری از روش تجربی در تبیین و تفسیر پدیده های عالم طبیعت
2.پرهیز از مداخله فرضهای فلسفی در تجزیه و تحلیل حوادث و بنا نهادن علم برپایه آن فرضها
3.اعتقاد به اینکه مفاهیمی که از طریق تجربه و آزمایش کسب می شوند یعنی مفاهیم علمی باز نمود حقیقی جهان عینی هستند.
4.بیان قوانین علمی به زبان ریاضی
حاصل کار گالیله و نیوتن اگر چه قائل بودند این قوانین نشان دهنده وجود خداست این بود که جهان، ماشینی پیچیده است که از قوانین ثابت پیروی می کند. چنین نگاهی به جهان زمینه را برای ظهور فلسفه های جبرانگار و قائل به اصالت ماده در قرن بعد را فراهم خواهد ساخت .
خداوند در جهان مانند ساعت ساز است معرفت شناسی مبتنی برروش جدید تجربی شکل گرفت و معرفت شناسی و حیانی مورد نقد قرار گرفت .
غرور علم در این دوره موجب پیدایش ماتریالیسم علمی شد که بر دو اصل متکی بود. یکی، روش تجربی را تنها روش معتبر برای شناخت واقعیت می دانست دومی، جهان خارج، غیر از جهان هفت عنصری یعنی ماده و انرژی و اشکال دیگر ان، چیز دیگری نیست .
این دو ادعا با ماهیت علم ناسازگار بود، زیرا روش علمی ترکیب از معادلات ریاضی و مشاهده تجربی بود و در این روش همان اندازه که تجربه اهمیت دارد، مدل ریاضی نیز اهمیت دارد به همین دلیل نقش خلاقیت ذهن و شهود مهم می شود، یعنی مفاهیم تجربی به اندازه مفاهیم نظری نقش دارد نه بیشتر، و ادعای دوم مادی بودن جهان با روش تجربی قابل اثبات یا ابطال نبود .
و کوشش عده ای که جهان بینی علمی همه مشکلات را حل کند نیز با چالش های جدی مواجهه بود زیرا علم درباره علت آغاز و چگونگی پایان جهان پاسخی تجربی ندارد. در مورد این که فراتر از عالم ماده و انرژی چیست پاسخی ندارد و به قول برترند راسل علم در پاسخ همه این سؤالات به نمی دانم می رسد.15
مهمترین عامل آشتی علم و دین در طول قرن هفدهم برهان نظم بود که نظم به عنوان پل به حساب می آمد و در حقیقت منبعی برای ترویج علم تلقی می شد دانشمندان همواره با برهان نظم سعی می کردند خود را از اتهام الحاد و مادیگرایی تبرئه کنند. از سوی دیگر برهان نظم به متکلمان این اجازه را می داد تا در برابر نوعی الحاد از دین دفاع کنند تا جایی که دین طبیعی در برابر دین وحیانی شکل گرفت
«منورالفکران نسل اول هم دین طبیعی را قبول داشتند هم دین الهی را منورالفکر های نسل بعدی از دین طبیعی جانبداری و دین را تخطئه می کردند با ظهور نسل سوم زمزمه شکاکانه طرد و تخطئه انواع صور دین برخاسته بود»16
به هر حال برداشت مکانیکی و ماشین وار از جهان منجر به این نتیجه شد که خدایی مهندس گونه وجود دارد که ماشین جهان را به راه انداخته و آن را به حال خود رها کرده است . طبیعی است چنین خدائی هیچ ارتباطی با زندگی روزمره بشر ندارد. در ادامه نگاه تجربه حسی و عقل ابزاری بشر ، جهان جز ماده چیزی دیگری نیست و بر جهان نوعی دترمینیسم (جبر)حکومت می کند .
بعدها هیوم براساس معرفت شناسی تجربی خود مساله مابعد الطبیعه علت را که به مثابه پایه و اساس هر معرفتی تلقی می شد انکار کرد و علیت را به تداعی معانی و وقوع مکرر پدیده هایی پس از پدیده دیگر تفسیر کرد .
او همچنین براساس مبانی معرفت شناختی خودبراهین اثبات وجود خدا به ویژه برهان نظم را مورد حمله قرار داد که وجود خداوند را نه منطقا اثبات می شود کرد نه انکار و با فقدان شواهد و دلایل قابل اتکا بهترین کار خودداری از قضاوت در این گونه مسائل ابدی است.17
شاید بتوان گفت ضربه نهایی را کانت وارد نمود که اساسا خدا و دین در حیطه عقل عملی است نه عقل نظری .
سرانجام با ظهور آکوست کنت، پوزیتیویسم مطرح و در تکمیل آن پوزیتیویسم منطقی فلسفه حاکم در قرن نوزده بود .
مرحله سوم :علوم تجربی به ویژه فیزیک از اواخر قرن نوزده وارد مرحله ای تازه شد که با فیزیک کلاسیک نیوتنی قابل توجیه نبود و اوایل قرن بیستم با مکانیک کوانتیک که دنیای میکروفیزیکی را بررسی می کرد، فقط پدیده های میکروفیزیکی با ساختار موج گونه به وسیله معادلات دیفرانسیل قابل توصیف می باشد. البته مقدمه آن پیدایش نظریه الکترونی و سپس نظریه نسبیت که نظریه کوانتوم آنرا کامل کرد.18
پدیده های کوانتومی برحسب واقعیات زمانی -مکانی قابل تصور نیست؛بلکه فقط توسط معادلات ریاضی می توان تجربه را توصیف کرد.19
می توان گفت به نوعی امور نامرئی به حوزه علم مرتبط شد.20اگر انعکاس نور ما بازاء دارد ولی اتم، میدان، انرژی ، اینها نظامی متشکل از تئوری ها و فرضیه هاست در این صورت مفهوم خدا که مستقیما مشاهده پذیر نیست اشکال درستی نخواهد بود .
در آغاز پیدایش علوم جدید در غرب تا اوایل قرن بیستم زبان علم را زبان حکایت و توصیف واقعیتهای جهان عینی است و مفاهیم علمی المثنای دقیق و کامل طبیعت است ولی امروز این نگرش اصالت واقع خام نام گرفته است .21
این نگرش تا دوران مکانیک نیوتونی بود ولی با پیدای شمکانیک کوانتیک این تفکر دگرگون شد زیرا در زبان علم از کنایه، تمثیل و مدلسازی بهره برده شده است. در حوزه فیزیک اتمی رابطه نماد اندیشی علمی Scientific Symbolismبا واقعیتی که مطرح می شود فوق العاده غیر مستقیم است22مانند موج نوری شبیه موج دریاست ذره شبیه تکه کوچکی از یک ماده جامد است .
مدلسازی در زبان علم بیشتر مدلهای ریاضی است.(منظور از مدل در علم عبارت است از برقراری یک تمثیل سنجیده بین یک پدیده که قوانین آن معلوم است و پدیده دیگری که در دست تحقیق است)23
در اینجا فیزیک دانان به دو گروه مهم تقسیم شدند و بلکه سه گروه گردیدند. گروهی این نقطه را انتهای فیزیک دانسته به ویژه با اصل عدم قطعیت هایزنبرگ نفی رابطه علیت نموده و علم را برای مطالعه طبیعت غیر ممکن دانسته و آن را یک توهم می دانستند یعنی برداشت هایی که از ذهن آن ها می گذشت و چه بسا بسیار متفاوت بود .
گروه دوم از جمله انیشتن و ماکس پلانک اصل عدم قطعیت را عدم قطعیت در دانش ما دانسته و عدم قطعیت در طبیعت را قبول نداشتند24و از این گروه در پاسخ به عدم قطعیت گفتند ذرات بنیادی نه پروتون و نه تونرون است بلکه این ذرات نیز از ذرات کوچک تر درست شده اند و چون هنوز دنیای آن ذرات کوچک تر کشف کامل نشده است و ممکن است دیگر اصل عدم قطعیت صادق نباشد .
انیشتن در مقاله جداگانه مکانیک کوانتیک را ناقص می دانست و معتقد بود شانس برجهان طبیعت حاکم نیست و خداوند طاس نریخته است .25
انیشتن مکانیک کوانتومی را مرحله واسطه بین فیزیک کلاسیک و یک فیزیک ناشناخته آینده می دانست.26
ماکس پلانک در برابر کسانی از گروه اول که واقعیت ذرات را هم انکار می کردند و آن را توهم ذهنی (برداشت شخصی)می دانستند و ذرات اتم را فرض های مناسب برای توجیه اتم قلمداد می کردند می گوید«اتم ها دارای جرم هستند و همانقدر حقیقی هستند که اجسام آسمانی ».27
گروه سوم توجهی به بحث های فلسفی نداشته ولی آن ها طبیعت را به عنوان واقعیت مستقل از ادراکات حسی یا تحقیقات قبول دارند .
گروه اول تحت تأثیر فلسفه پوزیتویستی حاکم بر محیطهای علمی بوده اند اگر برخی فلاسفه به ویژه فلاسفه اسلامی که علوم تجربی جدید را مبتنی برماهیت جهان بینی مادی دانسته و آن را ادامه علوم تجربی مسلمانان نمی دانند به دلیل همین فضا و نگرش بوده است. 28

پی نوشت:
 

1عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
hamid-faghfoor-maghrebi@yahoo.com
2ر.ک:روش شناسی مطالعات دینی ، دکتر احد فرامرز قراملکی
3عقل و اعتقاد دینی، مایکل پیتوسون و ..ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی،ص358
4کارل پوپر، شناخت عینی(حدس ها و ابطال ها)ترجمه احمد آرام ص119-135
5اصطکاک اساسی (نقش سنت و ابداع در تحقیق علمی)،توماس کوون، ترجمه شاپور اعتماد
6علم و دین، ایان باربور، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی،ص173
7علم و شبه علم ، ایمره لاکاتوتنی ، ترجمه شاپور اعتماد،ص110
8دین شناسی تطبیقی، دکتر محمد جواد باهنر،ص1
Religionsite 9
10در آمدی بر فلسفه دین و کلام جدید، ابوالقاسم فنایی،ص75و74
11نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت، دکتر سید حسین نصر،ص195-209
12علم و دین، ایان باربور، ترجمه خرمشاهی،ص30
13همان،ص50
ر.ک:علم به کجا می رود، ماکس پلانک، ترجمه احمد آرام
15جهان بینی علمی، برتراند راسل(فصل محدودیت های روش علمی)
16علم و دین ، ایان باربور،ص77
17علم و دین ص90
18علم به کجا می رود، ماکس پلانک/ترجمه احمد آرام ص64به بعد
19تحلیلی از دیدگاه های فلسفی فیزیکدانان معاصر، دکتر مهدی گلشنی، ص52
20ر.ک آگاهی از ماوراء طبیعت منظری جدید برای گفتگوی علم و دین،هیونگ چویwww.islamset.com
21علم و دین ص191
22همان
23همان ص162
24علم به کجا می رود، ماکس پلانک/ترجمه احمد آرام،ص46
25ر.ک: تکامل علم فیزیک، فیزیک .و واقعیت/آلبرت انیشتن
26همان
27علم به کجا می رود، ماکس پلانک/ترجمه احمد آرام ص115و ص249
28ر.ک، معرفت و معنویت، دکتر سید حسین نصر
 

منبع:تبریز، دانشگاه علوم پزشکی ، قرآن و روانشناسی علوم تربیتی ، موسسه انتشاراتی بنیاد پژوهشهای قرآنی حوزه و دانشگاه،1385
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر