پاسخ امام علیه السلام به چند پرسش
خدا چگونه و کجاست؟
امام فرمود: اساساً این تصورى غلط است، زیرا خداوند مکان را آفرید و خود مکان نداشت، و چگونگىها را خلق کرد و خود از چگونگى (و ترکیب) بر کنار بود، پس خدا با چگونگى و مکان شناخته نمىشود، و به حس در نمىآید، و به چیزى قیاس و تشبیه نمىگردد.
چه زمانى خدا به وجود آمده است؟
امام: بگو چه زمانى نبوده تا بگویم چه وقت به وجود آمده است.
- چه دلیلى بر حدوث جهان (یعنى اینکه جهان قبلاً نبوده و مخلوق است) وجود دارد؟
امام: نبودى سپس به وجود آمدى، و خود مىدانى که خود را نیافریدهای و کسى که مانند توست نیز تو را به وجود نیاورده است.
ممکن است خدا را براى ما توصیف کنید؟
امام: آنکه خدا را با قیاس توصیف کند همیشه در اشتباه و گمراهى است و آنچه مىگوید ناپسند است، من خدا را به آنچه خود تعریف و توصیف فرموده است تعریف مىکنم بدون آنکه از او رؤیتى یا صورتى در ذهن داشته باشم: «لا یدرک بالحواس»خدا با حواس آفریدگان درک نمىشود، «و لا یقاس بالناس» به مردم قیاس نمىشود، «معروف بغیر تشبیه» بدون تشبیه شناخته مىشود، در عین علو مقام به همه نزدیک است، بدون آنکه بتوان همانندى براى او معرفى کرد، به مخلوقات خود مثال زده نمىشود، «و لا یجور فى قضیته» در حکم و قضاوت خود بر کسى ستم نمىکند...به آیات و نشانهها شناخته مىگردد. (51)
آیا ممکن است زمین بدون حجت و امام بماند؟
امام: اگر یک چشم بر هم زدن زمین از حجتخدا و امام خالى بماند همهى زمینیان را فرو خواهد برد.
ممکن است در بارهى فرج (امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف) توضیح بدهید؟
امام: آیا نمىدانى که انتظار فرج جزو فرج است؟
-نه نمىدانم مگر به من بیاموزى!
امام: آرى، انتظار فرج از فرج است. (52)
ایمان و اسلام چیست؟
امام: حضرت باقرالعلوم علیه السلام فرمودند: ایمان مرتبهای بالاتر از اسلام، و تقوى مرتبهای برتر از ایمان و یقین مرتبهای برتر از تقوى است، و چیزى کمتر از یقین میان مردم تقسیم نشده است.(53)
یقین چیست؟
امام: توکل به خداى متعال و تسلیم در برابر اراده و خواست او، و رضایت به قضاى الهى، و واگذارى امور خویش به خدا (و از او مصلحتخواستن) (54)
عجب (خود بینى و خود پسندى) که عمل را از بین مىبرد چیست؟
امام: عجب درجاتى دارد، از جمله آنکه کار زشت در نظر بنده جلوه مىکند و آن را نیکو مىپندارد و از آن خشنود مىشود و گمان مىکند کار خوبى انجام داده است، و از جمله آنکه بنده به خداى خود ایمان مىآورد آنگاه بر خدا منت مىگذارد، در حالی که منت گذاشتن حق خداست.(55)
آیا حضرت ابراهیم علیه السلام که گفت: «و لکن لیطمئن قلبى» در دل خود تردیدى داشت؟
امام: نه ابراهیم علیه السلام یقین داشت، و منظورش این بود که خدا بر یقین او بیافزاید.(56)
چرا مردم از حضرت امیر مؤمنان على علیه السلام دورى کردند و به غیر او روى آوردند با آنکه سابقهى فضائل آن حضرت و مقام و منزلت او نزد پیامبر صلی الله علیه و آله براى مردم معلوم و آشکار بود؟
امام-چون امیر مؤمنان علیه السلام از پدران و برادران و عموها و دائىها و بستگان آنان که با خدا و رسول صلی الله علیه و آله او در جنگ و ستیز بودند تعداد بسیارى کشته بود، و این باعث دشمنى و کینهى آنان شد، و دوست نداشتند امیر مؤمنان علیه السلام ولى و رهبر آنان گردد و نسبتبه غیر آن حضرت این احساس و دشمنى را نداشتند، زیرا غیر او در پیشگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و جهاد با دشمن مقام امیر مؤمنان را دارا نبود به همین جهت مردم از امیر مؤمنان دور شدند و به غیر او رو آوردند. (57)
انگیزه ی اصلی مأمون برای تشکیل جلسات مناظره
مأمون پس از تحمیل مقام ولایتعهدی بر امام رضا علیه السلام در خراسان جلسات گسترده ی بحث و مناظره تشکیل داد، و از اکابر علمای زمان، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، به این جلسات دعوت کرد.
بی شک پوشش ظاهری این دعوت اثبات و تبیین مقام والای امام علیه السلام در رشته های مختلف علوم و مکتب اسلام بود، اما در این که در زیر این پوشش ظاهری چه صورتی پنهان بود در میان محققان گفتگو است:
1- گروهی که با بدبینی این مسائل را می نگرند- و حق دارند که بدبین باشند، چرا که اصل در تفسیر نگرشهای سیاسی جباران بر بدبینی است- می گویند: مأمون هدفی جز این نداشت که به پندار خویش مقام امام علیه السلام را در انظار مردم، مخصوصاً ایرانیان که سخت به اهل بیت عصمت علیهم السلام علاقه داشتند و عشق می ورزیدند، پایین بیاورد، به گمان اینکه امام تنها به مسائل ساده ای از قرآن و حدیث آشناست و از فنون و علم و استدلال بی بهره است.
گروه فوق، برای اثبات این مدعا به گفتار خود مأمون که در متون اسلامی آمده است، استدلال می کنند. چنانکه در روایتی از نوفلی، یار نزدیک امام علیه السلام می خوانیم:
سلیمان مروزی، عالم مشهور علم کلام، در خطه ی خراسان نزد مأمون آمد. مأمون او را گرامی داشت و انعام فراوان داد. سپس به او گفت:
پسر عمویم علی بن موسی علیه السلام از حجاز نزد من آمده و او علم کلام (عقاید) و دانشمندان این علم را دوست دارد، اگر مایلی روز ترویه (روز هشتم ماه ذیالحجه)، (انتخاب این روز شاید برای اجتماع گروه بیشتری از علماء بوده است) نزد ما بیا و با او به بحث و مناظره بنشین.
سلیمان که به علم و دانش خود مغرور بود، گفت: ای امیرمؤمنان! من دوست ندارم از مثل او در مجلس تو در حضور جماعتی از بنی هاشم سئوال کنم، مبادا از عهده برنیاید و مقامش پایین آید، من نمی توانم سخن را با امثال او زیاد تعقیب کنم!
مأمون گفت: هدف من نیز چیزی جز این نیست که راه را بر او ببندی، چرا که من می دانم تو در علم و مناظره توانا هستی!
سلیمان گفت: اکنون که چنین است مانعی ندارد، در مجلسی از من و او دعوت کن و در این صورت مذمتی بر من نخواهد بود.(58)
(این مناظره با قرار قبلی ترتیب یافت و امام علیه السلام در آن مجلس سلیمان را سخت در تنگنا قرار داد و تمام راههای جواب را بر او بست و ضعف و ناتوانی او را آشکار ساخت).
شاهد دیگر حدیثی است که از خود امام علی بن موسیالرضا علیه السلام نقل شده است. هنگامی که مأمون مجالس بحث و مناظره تشکیل می داد و شخصاً در مقابل مخالفان اهل بیت علیهم السلام به بحث می نشست و امامت امیرمؤمنان علی علیه السلام تقرب جوید، امام علیه السلام به افرادی از یارانش که مورد وثوق بودند، چنین فرمود:
«فریب سخنان او را نخورید، به خدا سوگند هیچ کس جز او مرا به قتل نمی رساند، ولی چارهای جز صبر ندارم تا دوران زندگیم به سر آید».(59)
البته مأمون حق داشت که این گونه با کمال صراحت از مکتب امیرمومنان علی علیه السلام دفاع کند. زیرا از یک سو شعار نخستین حکومت عباسیان شعار «الرضا من آل محمد» بود و به برکت آن توانسته بودند روی کار آیند، و از سوی دیگر ستون فقرات لشگر و رجال حکومتش را ایرانیان تشکیل می دادند که عاشق مکتب اهل بیت علیهم السلام بودند و برای حفظ آنها راهی جز این نداشت.
به هر حال تغییرات امام علیه السلام در حدیث فوق به خوبی نشان می دهد که مأمون در برنامه هایش در مورد جلسات مناظره صداقتی نداشت، چنانکه ابوالصلت پیشکار امام، در این باره می گوید:
«... از آنجا که امام در میان مردم به علت فضائل و کمالات معنوی خود محبوبیت روز افزون می یافت، مأمون بر آن شد که علمای کلام را از هر نقطه ی کشور فرا خواند، تا در مباحثه، امام را به موضع عجز اندازد و بدین وسیله مقامش از نظر دانشمندان پایین بیاید، و عامه-ی مردم نیز پی به کمبودهایش ببرند، ولی امام علیه السلام دشمنان خود- از یهودی، مسیحی، زردشتی، برهمن، صائبی، منکر خدا و ... – همه را در بحث محکوم نمود...»(60)
جالب توجه آن که دربار مأمون پیوسته محل برگزاری این گونه مباحث بود، ولی پس از شهادت امام علیه السلام دیگر اثری از آن مجالس علمی و بحثهای کلامی دیده نشد و این مسئله قابل دقت است.
خود امام علیه السلام هم که از قصد مأمون آگاهی داشت، می فرمود: هنگامی که من با اهل تورات به توراتشان، با اهل انجیل به انجیلشان، با اهل زبور به زبورشان، با ستاره پرستان به شیوه ی عبرانیشان، با موبدان به شیوه ی پارسشان، با رومیان به سبک خودشان، و با اهل بحث و گفتگو به زبانهای خودشان استدلال کرده، همه را به تصدیق خود وادار کنم، مأمون خود خواهد فهمید که راه خطا را برگزیده، و یقیناً پشیمان خواهد شد...(61)
و به این ترتیب نظر بدبینان در این زمینه کاملاً تقویت می شود.
2- اگر از این انگیزه صرفنظر کنیم انگیزه ی دیگری که در اینجا جلب توجه می کند این است که مأمون میخواست مقام والای امام هشتم علیه السلام را تنها در بعد علمی منحصر کند، و تدریجاً او را از مسائل سیاسی کنار بزند، و چنین نشان دهد که امام مرد عالمی است و پناهگاه امت اسلامی در مسائل علمی است، ولی او کاری با مسائل سیاسی ندارد و به این ترتیب شعار تفکیک دین از سیاست را عملی کند!
3- انگیزه ی دیگری که در اینجا به نظر می رسد این است که همیشه سیاستمداران شیاد و کهنه کار اصرار دارند در مقطعهای مختلف، سرگرمیهایی برای توده ی مردم درست کنند تا افکار عمومی را به این وسیله از مسائل اصلی جامعه و ضعفهای حکومت خود منحرف سازند. او مایل بود که مسئله ی مناظره امام علی بن موسیالرضا علیه السلام با علمای بزرگ عصر و زمان خود نقل محافل و مجالس باشد، و همه ی علاقه مندان و عاشقان مکتب اهل بیت علیهم السلام در جلسات خود به این مسائل بپردازند و از پیروزیهای امام در این مباحث سخن بگویند، و مأمون کارهای سیاسی خود را با خیال راحت دنبال کند، و پوششی بر نقاط ضعف حکومتش باشد.
4- چهارمین انگیزه ای که در اینجا به نظر می رسد، این است که مأمون خود، آدم بی فضلی نبود، تمایل داشت به عنوان یک زمامدار عالم در جامعه ی اسلامی معرفی گردد، و عشق او را به علم و دانش آن هم در محیط ایران خصوصاً و در محیط اسلام آن روز عموماً همگان باور کنند، و این یک امتیاز برای حکومت او باشد و از این طریق گروهی را به خود متوجه سازد.
از آنجا که این جلسات بحث و مناظره به هر حال قطعاً جنبهی سیاسی داشت و مسائل سیاسی معمولاً تک علتی نیستند، هیچ مانعی ندارد که بگوییم احتمالاً همه ی انگیزه های چهارگانه برای مأمون مطرح بوده است.
در هر صورت با این انگیزه ها جلسات بحث و مناظرۀ گسترده ای از سوی مأمون تشکیل شد، ولی چنان که خواهیم دید مأمون از این جلسات ناکام بیرون آمد، و نه تنها به هدفش نرسید، بلکه نتیجه ی معکوس گرفت.
اکنون با در نظر گرفتن این مقدمات به سراغ قسمتی از این جلسات بحث و مناظره می رویم، هر چند با کمال تأسف در متون تاریخ و حدیث گاهی جزئیات بحثهایی که رد و بدل شده اصلاً ذکر نگردیده، بلکه بسیار خلاصه شده است، و ای کاش امروز همه آن جزئیات در اختیار ما بود تا بتوانیم به عمق سخنان امام علیه السلام پی ببریم و از زلال کوثر علمش بنوشیم و سیراب شویم (و این گونه کوتاهیها و سهل انگاریها در کار راویان حدیث، و ناقلان تاریخ کم نیست که تنها تأسفش امروز برای ما باقی مانده است)، ولی خوشبختانه قسمتهایی را مشروح نقل کردهاند که همانها می تواند مشتی از خروار باشد.(62)
احتجاج حضرت رضا علیه السلام با جاثلیق
حضرت رضا علیه السلام فرمود: اى نصرانى اگر به انجیل تو با شما احتجاج کنم به نبوت حضرت رسول صلی الله علیه و آله اقرار میکنی؟.
گفت: مگر من می توانم مطالب انجیل را منکر شوم و یا آن را رد کنم، به خداوند سوگند هر چه در انجیل باشد قبول خواهم کرد ولو به ضرر من هم باشد.
امام رضا علیه السلام فرمود: اینک هر چه دلت میخواهد بپرس و جواب آن را بشنو، جاثلیق گفت: راجع به نبوت عیسى علیه السلام چه می گویی و در باره کتاب او چه نظرى دارى.
حضرت رضا علیه السلام فرمود: من به نبوت عیسى علیه السلام و کتاب او اعتراف دارم، و از آنچه به ملت خود مژده داد و به مطالبى که حواریون آن حضرت ایمان و اقرار کردند ایمان دارم، و به نبوت هر عیسى که نبوت محمد صلی الله علیه و آله و کتاب او را انکار کند کافر هستم.
جاثلیق گفت: مگر احکام را در حضور دو شاهد عدل نباید القاء کرد و به آن قطع پیدا نمود.
فرمود: چرا چنین است.
جاثلیق گفت: پس اینک دو شاهد عادل از غیر ملت خود را انتخاب کن، این منتخبین را باید ملت نصارى بشناسند، و دو نفر نیز از طرف ما که نصرانى نباشند در این مورد داورى کنند، و ناظر بر گفتههاى ما باشند.
امام رضا علیه السلام فرمود: اکنون با انصاف سخن گفتى، آیا مرد عادلى که در نزد عیسى علیه السلام از همگان مقدم بود از طرف من به عنوان شاهد قبول میکنی؟
جاثلیق گفت: آن کیست؟
امام رضا علیه السلام فرمود: درباره یوحنا دیلمى نظرت چیست؟
عرض کرد: به به از نزدیکترین دوستان مسیح علیه السلام سخن به میان آوردى.
فرمود: اکنون تو را سوگند میدهم که یوحنا نگفت عیسى علیه السلام مرا به دین محمد صلی الله علیه و آله عربى اطلاع داده و مرا مژده فرمود که محمد صلی الله علیه و آله بعد از وى ظهور میکند، و این مطلب را به حواریون خود نیز گفت، و آنها به محمد صلی الله علیه و آله ایمان آوردند.
جاثلیق گفت: یوحنا این مطلب را از مسیح علیه السلام نقل کرده و به نبوت یک مردى مژده داده است، و از اهل بیت و وصى آن پیغمبر نیز خبر داده، و لیکن وقت ظهور و خصوصیات دیگر او را بیان نکرده تا ما آن را بشناسیم.
حضرت رضا علیه السلام فرمود: اگر کسى را بیاوریم و انجیل را بخواند و ذکر محمد و اهل بیت علیهم السلام و امت او را در انجیل به شما نشان دهد ایمان مىآورید؟.
جاثلیق گفت: آرى.
امام رضا علیه السلام به قسطاس رومى گفت: سفر ثالث انجیل را حفظ دارى؟.
گفت: حفظ نکردهام، در این هنگام متوجه رأس الجالوت شد، و فرمود: انجیل را میتوانی بخوانى؟.
گفت: آرى به جان خودم سوگند.
فرمود: پس سفر سوم آن را قرائت کن، و اگر در آن ذکر محمد و اهل بیت علیهم السلام و امت او هست گواهى دهید و اگر چنانچه گفتههاى من در آنجا نباشد گواهى ندهید.
در این هنگام حضرت رضا علیه السلام خودش سفر ثالث انجیل را قرائت کرد تا آنگاه که به نام حضرت رسول صلی الله علیه و آله رسید توقف کرد، و فرمود: اى نصرانى! به حق مسیح علیه السلام و مادرش تو را سوگند میدهم من عالم به انجیل هستم یا نه؟
گفت: آرى.
سپس مطالب مربوط به حضرت رسول و اهل بیت علیهم السلام و امتش را قرائت کرد، و فرمود: اى نصرانى! در برابر قول مسیح علیه السلام چه می گوئی.
اگر انجیل را قبول نکنى، عیسى و موسى علیهما السلام را تکذیب کردهاى، و اگر منکر این دو شوى واجب القتل هستى، زیرا در این صورت پیغمبر و کتاب او را با خداوندى که او را مبعوث کرده کافر شدهاى.
جاثلیق گفت: من به مطالب واضح انجیل ایمان دارم.
امام رضا علیه السلام فرمود: شما گواه باشید که وى به انجیل اقرار و اعتراف کرد، سپس روى خود را به طرف جاثلیق کرد و فرمود: اینک تو سؤال کن.
جاثلیق گفت: بفرمایید حواریون عیسى علیه السلام چند نفر بودهاند، و دانایان انجیل چند نفر میباشند؟.
امام رضا علیه السلام فرمود: «على الخبیر سقطت»، حواریون عیسى علیه السلام دوازده نفر بودند که افضل و اعلم آنها «لوقا» بود؛ و اما علماى نصارى سه نفر بودند: یوحنا اکبر، دراج یوحنا در قرقیسا، و یوحنا دیلمى در زمان، و نام حضرت رسول و اهل بیت او و امتش در نزد او بوده است، و او امت عیسى علیه السلام را به ظهور آن حضرت مژده داد.
سپس فرمود: اى نصرانى به خداوند سوگند ما به آن عیسى علیه السلام ایمان داریم که به محمد صلی الله علیه و آله ایمان آورده باشد، و به عیسى علیه السلام شما از جهت ضعفى که در عبادت و روزه و نماز داشت اعتراض داریم.
جاثلیق گفت: علم و دانش خود را در مورد عیسى علیه السلام تباه کردى و خود را ناتوان در مورد عیسى علیه السلام نشان دادى، و من گمان میکردم امروز در میان ملت اسلام داناتر از شما کسى نیست.
حضرت رضا علیه السلام فرمود: منظور چیست؟.
جاثلیق گفت: تو گفتى! عیسى علیه السلام مردى ضعیف بود و قدرت نداشت روزه بگیرد و نماز بخواند، در صورتى که عیسى علیه السلام همواره روزه داشت و شب هرگز به خواب نمیرفت، او همواره صائم الدهر و قائم اللیل بود.
امام رضا علیه السلام فرمود: اگر مطلب این طور است، پس عیسى علیه السلام براى که روزه میگرفت و نماز می خواند.
راوى گوید: در این هنگام جاثلیق دم فرو بست و نتوانست سخن بگوید.
حضرت رضا علیه السلام فرمود: اى نصرانى اکنون از شما سؤالى میکنم.
گفت: سؤال کنید، اگر دانستم جواب می دهم.
امام علیه السلام فرمود: من مرده زنده کردن عیسى علیه السلام را منکر نشدم، و او به اذن خداوند مردگان را زنده میکرد.
جاثلیق گفت: تو قبلاً این موضوع را منکر شدى و فرمودى: کسى که مرده زنده کند و یا کر و کور و مبروص را شفا دهد، شایسته عبادت است چون این نوع کارها از افعال خداوند است.
حضرت رضا علیه السلام فرمود: الیسع نیز مانند عیسى علیه السلام روى آب میرفت و مردگان را زنده میکرد و کوران را شفا میداد و امت او هرگز او را خداى خود نگرفتند و مورد پرستش قرار ندادند. و حزقیل نیز همین افعال را به جا مىآورد و سى و پنج هزار نفر را در یک روز بعد از آنکه مرده بودند زنده کرد، فاصله بین زنده شدن تا روز مرگ آنها شصت سال طول کشیده بود.(63)
فضیلت زیارت قبور صالحان
عمرو بن عثمان گوید، از حضرت رضا علیه السلام شنیدم میفرمود: هر کس توانائى ندارد به زیارت ما بیاید، باید به زیارت دوستان صالح ما برود، و خداوند ثواب زیارت ما را به او میدهد.(64)
محمد بن احمد گوید با على بن بلال در فید به زیارت محمد بن اسماعیل ابن بزیع رفتیم، على بن بلال گفت: با صاحب این قبر نزد حضرت رضا علیه السلام رفتیم در ضمن گفتگو فرمود:
هر کس قبر برادر مؤمن را زیارت کند و دست خود را روى قبر بگذارد و انا انزلناه را هفت بار قرائت کند از عذاب روز قیامت در امان خواهد بود.(65)
حضرت رضا علیه السلام فرمود: هر بندهاى که قبر برادر مؤمن خود را زیارت کند و هفت بار «انا انزلناه» را قرائت کند، خداوند متعال گناه او و صاحب قبر را مىآمرزد.(66)
فلسفه احکام
محمد بن سنان گوید: حضرت رضا علیه السلام در جواب مسائل من نوشت:
علت تشریع نماز این است که مردم با خواندن نماز به وحدانیت خداوند اقرار کنند، و دست از شرک و بتپرستى بردارند، و در برابر خداوند با خضوع و خشوع حاضر گردند و به گناهان خود معترف شوند، و از کردههاى خود پشیمان گردند، و براى بزرگ داشت پروردگار هر روز پیشانى خود را بر زمین بگذارند، و همواره در یاد خداوند باشند و او را فراموش نکنند.
نمازگزار باید خاشع و فروتن باشد و از خداوند خیر دنیا و آخرت را بخواهد، و همواره در یاد خدا بوده و زبانش به ذکر پروردگار مشغول باشد و در شب و روز خدا را از یاد نبرد.
نماز از این جهت واجب شد که بندگان سید و سرور و خالق و مدبر خود را فراموش نکنند، و در نتیجه گرفتار طغیان و سرکشى نفس نگردند.
نمازگزاران اگر از روى بصیرت در حضور خداوند قیام کنند گرد معاصى و فساد نخواهند رفت.(67)
علت وضو
فضل بن شاذان در ضمن روایاتى که از حضرت رضا علیه السلام روایت کرده گوید:
اگر کسى بپرسد چرا مردم باید وضو بگیرند و براى چه این امر در اسلام واجب شده است؟
در جواب گفته مىشود: براى اینکه هر گاه بندهاى میخواهد در مقابل خداوند قرار گیرد و با پروردگار مناجات کند باید پاک و پاکیزه باشد، و از چرک و کثافت خود را تمیز کند، و کسالت و سستى را از خود دور سازد، و با دل پاک و آرام در برابر خداوند قرار گیرد.
اگر کسى بگوید: چرا در وضو شستن دست، پا، سر و صورت واجب شد.
در پاسخ او گفته مىشود: هر گاه بندهاى در برابر خداوند قرار گیرد اعضاء و جوارحى که از وى ظاهر میگردد همانها هستند که در هنگام وضو شسته شدهاند.
زیرا نمازگزار با چهره خود سجده میکند و خضوع و خشوع مینماید، و با دست خود از خداوند چیزى طلب مىکند، و با سرش به رکوع و سجود میرود، و با پاهایش برمیخیزد و مىنشیند.
اگر کسى بگوید: چرا شستن فقط مخصوص دست و صورت شده و به سر و پا مسح مقرر شده است؟ و چرا نباید همه اعضاء و جوارح را شست، و یا همه را مسح کشید.
گفته مىشود این دستورات روى علل و جهاتى انجام میگیرد:
یکى اینکه عبادت بزرگ رکوع و سجود است و رکوع و سجود با صورت و دست انجام میگیرد، و سر و پا در آن دخالت و ارتباطى ندارند، از این رو شستن آنها لازم نشده است.
دوم اینکه مردم قدرت ندارند در هر وقت سر و پاهاى خود را بشویند، و در هنگام سفر و یا سردى و یا کسالت و مرض بر آنها شستن بسیار سخت میگردد و در شب و روز انجام آن مشکل میباشد، و لیکن شستن صورت و دست از آن سبکتر است.
فرائض و واجبات به اندازه استعداد ضعیفترین مردم تشریع شده است، و بعد همه مردم از ضعیف و قوى و سالم و مریض باید آن دستورات را بکار بندند و به آن عمل نمایند.
سوم اینکه سر و پا همیشه اوقات مانند صورت و دست آشکار نیستند اگر کسى بگوید: چرا وضو فقط در صورت خروج بول و غائط و یا خواب واجب شده و در سایر اشیاء این امر مقرر نگردیده است؟
گفته مىشود: که نجاست از انسان فقط از این دو محل خارج می گردد و در انسان جاى دیگرى که از آن نجاست بیرون گردد نیست، از این رو دستور داده شده که هر گاه از انسان نجاست بیرون شد باید وضوء گرفت.
و در مورد خواب نیز از این رو وضو واجب شده که هر گاه آدمى در خواب رود تمام اعضاء بدنش از اختیار او بیرون مىشوند، و امکان دارد که هنگام خواب از وى بادى بیرون گردد، از این رو براى کسى که به خواب رفته بعد از بیدار شدن باید وضو بگیرد.(68)
علت قرار دادن مهریه براى زنان
محمد بن سنان گوید: حضرت رضا علیه السلام در جواب مسائل من نوشت: علت وجوب مهر بر مردان و عدم وجوب آن بر زنان از این جهت است که هزینه زندگى در گردن مردان است، و نیز به جهت این است که زن در حقیقت خود را به مرد میفروشد و مرد خریدار آن است، و خرید و فروش بدون ثمن نمیباشد، علاوه بر اینکه زنان از معاملات و داد و ستد نیز ممنوع هستند.(69)
محمد بن سنان گوید حضرت رضا علیه السلام فرمود: علت حج، رسیدن به حضور خداوند متعال و طلب رحمت و مغفرت و توبه کردن از گناهان میباشد. کسى که عازم بیت اللَّه الحرام میگردد باید از گناهان گذشته توبه کند و در آینده گرد معاصى و ملاهى نرود و همواره در طلب ثواب و عبادت باشد، افرادى که به حج میروند مقدارى از اموال خود را خرج میکنند و در سفر گرفتار رنج و مشقت مىشوند.
کسانى که به زیارت خانه خدا مشرف میگردند باید گرد هوسها و لذات جسمانى نروند، و همواره اوقات خود را به عبادت و پرستش بگذرانند و موجبات نزدیکى پروردگار را براى خود فراهم سازند، و پیوسته باید خضوع و خشوع داشته باشند.
در سرما و گرما در یاد خدا بوده و در هنگام ترس و خوف پروردگار را فراموش نکند و یا اظهار عدم رضایت از سفر نکند و با همراهان خود و سایر مردم با محبت و مهربانى رفتار کرده و ضرر و زیان به کسی نرساند و متوجه پروردگار باشد.
یکى از مواردى که باید حجاج آن را مراعات کنند این است که در هنگام حج قساوت قلب نداشته باشند و با همه مردم مهربانى کنند، و نیز باید خسیس نباشد و اگر مشاهده کردند که یک نفر احتیاج دارد به او برسند و از ضعفا حمایت کنند.
حجاج باید از همگان امید خود را قطع کنند، و آرزوهاى دور و دراز را از خود دور نمایند، و خود را از گرایش به فساد باز دارند، و حقوق همدیگر را مراعات نمایند، و منافع همه را در نظر بگیرند.
حجاج باید با تجار و بازرگانان و کسبه اصناف مکه به خوبی معامله کنند و به کسى ضرر و زیان نرسانند، و تا قدرت دارند از حاجتمندان دستگیرى کنند و به مستمندان و فقرا رسیدگى نمایند، تا از این راه سودهاى بزرگ معنوى ببرند و خدا و رسول را از خود راضى سازند.
حضرت رضا علیه السلام فرمود: علت اینکه خداوند یک بار حج را واجب کرده این است که خداوند واجبات را براى همه طبقات مسلمانان مقرر کرده است، و یکى از آن واجبات یک بار زیارت خانه خدا میباشد، و بعد ثروتمندان میتوانند بیش از یک بار هم زیارت کنند.(70)
حسین بن خالد گوید: خدمت حضرت رضا علیه السلام عرض کردم:
چرا خداوند متعال گناه حاجیان را تا چهار ماه آمرزیده است؟
فرمود: براى اینکه خداوند حرم را براى مشرکین مدت چهار ماه مباح کرد و فرمود: «فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ» و از این رو گناه حجاج مؤمن را مدت چهار ماه مىآمرزد و در نامه اعمال آنها نمی نویسد.(71)
نتیجه:
از مطالب فوق این نتیجه به دست می آید که باید در زندگانی خود امامان عصمت و طهارت را اسوه و الگوی خود قرار بدهیم و از خط و مشی امام رضا علیه السلام تبعیت و پیروی نماییم در تمام زندگانی تا به سعادت ابدی و اخروی برسیم. و چون ما محب اهل بیت علیهم السلام هستیم و قرآن هم می فرمایند: ای پیامبر به مردم بگو: مزد اجر و رسالتم را نمی خواهم مگر دوست داشتن خاندانم که همان اهل بیت هستند.
پی نوشت ها :
- بحار الانوار/ ج 49/ ص 10 و اعلام الوری/ ج 2/ ص 40.
2- بحار الانوار/ ج 49/ ص 10.
3- همان/ ج 49/ ص 9.
4- این سومین فرزند امام رضا علیه السلام است و مزار ایشان نزدیکی فرودگاه بین المللی اصفهان است.
5 - حرم مطهر شاهزاده حسین، مشهورترین و با شکوهترین زیارتگاه قزوین و یکی از کهن ترین مشاهد متبرکة ایران است. (اجساد جاویدان از ص 83 تا ص 89.
6 - فرزندان امام رضا علیه السلام ص 24- 35 و کتاب اخبار و آثار امام رضا علیه السلام نوشتة عزیزالله عطاردی ص 217 تا 219 و کتاب زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام نوشتة عماد زاده ص 1113.
7 - الارشاد/ ص 304، بحارالانوار/ ج 49/ ص 298.
8 - کشف الغمه، طبع بنی هاشمی تبریز/ج3/ص106؛ مناقب ابن شهر آشوب/ج4/ص 360.
9 - نورالهدی غریب خراسان/ ص 66-67.
10 - مناقب ابن شهر آشوب/ ج 2/ ص 412 طبع نجف؛ نورالهدی/ ص 68-68.
11 - روضات الجنات/ ج 4/ص 179.
12 - همان/ ص 179 ، و عرفان حقیقی/ ص 177.
13 - ره توشه زائرین امام رضا علیه السلام / ص 12-13، نوشتة سید مهدی شمس الدین.
14 - تحف العقول/ ص 463.
15 - همان/ ص 462.
16 - بحار الانوار/ ج 49/ ص 103، و فروع کافی/ ج6/ ص 346.
17 – همان/ ج 49/ ص 103 ، و فروع کافی/ ج6/ ص 346.
18 - تحف العقول/ ص 469.
19 - منتهی الآمال/ ج2/ ص 491.
20 - همان/ ج2/ ص 494.
21 - انعام/38.
22 - قصص/ 50.
23 - غافر/.35
24 - اصول کافی/ ج 2 /ص 116، باب نادر جامع در فضل امامت و صفات آن.
25 - امالی/ صدوق، مجلس 27/ ح5/ ص 129 ، عیون اخبارالرّضا علیه السلام / ج1/ ص 233 /باب 28/ ح 58 ، بحار الانوار/ ج44/ ص 285/ ح 23، و وسائل الشیعه/ ج14/ ح5/ ص 502.
26 - مستدرک الوسائل/ ج 10/ ص 250/ ح38.
27 - وسائل الشّیعه/ ج 21/ ص 460/ ح27580.
28 - بحارالا نوار/ ج 2/ ص 30/ ح13.
29 - جامع الا خبار/ ص 59، بحارالا نوار/ ج 91/ ص 47/ ح 2.
30 - بحارالا نوار/ ج 78/ ص 183، ح 35/ ثواب الاعمال/ ص 175.
31 - محاسن برقى/ ص 422/ ح 208.
32 - مستدرک الوسائل/ ج 15/ ص 358، ح 8.
33 - جامع احادیث الشّیعه/ ج 1/ ص171/ ح 234، بحار/ ج 65/ ص 167/ ح 24.
34 - وسائل الشّیعه/ ج 14/ ص 502/ ح 19693.
35 - امالى شیخ طوسى/ ص 82 ، مستدرک الوسائل/ ج 6/ ص 188/ ح 1.
36 - وسائل الشّیعه/ ج 6/ ص 497/ ح 6533.
37 - اصول کافى/ ج 2/ ص 160/ ح 4 ، وسائل الشّیعه/ ج 16/ ص 372/ ح 6.
38 - من لا یحضره الفقیه/ ج 1/ ص 115/ ح 541، وسائل الشیعه/ ج 3/ ص227/ ح 3479.
39 - الکافى/ ج 5/ ص 260/ ح 5.
40 - عیون اخبارالرّضا علیه السلام / ج 1/ ص 299/ ح57.
41 - کامل الزیارات/ ص 925.
42 - بحار الانوار/ ج 49/ ص 99 .
43 - طب الرّضا علیه السلام و زندگانی چهارده معصوم عماد زاده/ صص 1082- 1085.
44 - امروز (روز عید غدیر خم )، دین شما را به کمال رسانیدم و بر شما نعمت تمام کردم و بهترین آیین را که اسلام است براى شما برگزیدم مائده / 3.
45 - بقره/ 124.
46 - انبیاء / 72و73.
47 - نزدیک ترین مردم به ابراهیم کسانى هستند که از او پیروى کنند این پیامبر و امتش که اهل ایمانند و خدا ولى مؤمنان است ؛ آل عمران آیه 68.
48 - آل عمران / 68.
49 - و آنان که به مقام علم و ایمان رسیده اند به آن فرقه بدکار گویند: شما تا قیامت که هم امروز است، در عالم علم خدا مهلت یافتید. روم/ 56.
50 - امامت ،126-122.
51 - مسند الامام الرضا علیه السلام /ج 1/ ص 47- 10.
52 - همان / ج 1/ ص 227.
53 - همان / ج 1/ ص 258.
54 - همان / ج 1/ ص 258.
55 - همان /ج 1/ ص 285.
56 - همان / ج 1/ ص 315.
57 - عیون اخبار الرضا علیه السلام /ج 2/ ص 81.
58 - همان /ج1/ ص 179، بحارالانوار/ ج49/ ص 177.
59 - همان /ج2/ ص 185، بحار الانوار/ ج49/ ص 189.
60 - همان / ج2/ ص 239، بحار الانوار/ ج49/ ص 290.
61 - بحارالانوار/ ج 49/ ص 175، مسندالامام الرضا علیه السلام /ج2/ ص 75.
62 - سیره ی پیشوایان/ ص 511 - 515.
63 - اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام / ص 600 -604.
64 - همان/ ص 689.
65 - همان / ص689.
66 - همان/ ص 689.
67 - همان/ ص 658.
68 - اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام / ص 656 و 657.
69 - همان / ص 692.
70 - همان / ص 678-679 .
71 - همان / ص 679.
منابع و مآخذ
بحار الانوار/ بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمهالأطهار/ علامه مجلسى،42جلدی، ناشر: اسلامیه/ مکان چاپ: تهران/سال چاپ: مختلف.
إعلام الورى بأعلام الهدى/ شیخ طبرسى/ ناشر: اسلامیه/مکان چاپ: تهران/سال چاپ: 1390 ق/نوبت چاپ: سوم
اجساد جاویدان/ علی اکبر مهدی پور.
اخبار و آثار امام رضا علیه السلام/ عزیز الله عطاردى/ ناشر: انتشارات کتابخانه صدر/مکان چاپ: تهران/سال چاپ: 1397 ق/نوبت چاپ: اول
زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام، نوشتة عماد زاده/
الارشاد/ الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد/ شیخ مفید/ ناشر: کنگره شیخ مفید/ مکان چاپ: قم/ سال چاپ: 1413 ق/ نوبت چاپ: اول
کشف الغمه فی معرفه الأئمه/ محدث اربلى/ ناشر: بنى هاشمى/ مکان چاپ: تبریز/ سال چاپ: 1381 ق/ نوبت چاپ: اول طبع بنی هاشمی تبریز
نورالهدی/ غریب خراسان/ سید غبدالرزاق مقرم/ مترجم: فهیم کرمانی.
عرفان حقیقی/ حسین فقهی/
تحف العقول / ابن شعبه حرانى /ترجمه صادق حسن زاده/ ناشر: انتشارات آل على علیه السلام/ مکان چاپ: قم/ سال چاپ: 1382 ش/ نوبت چاپ: اول
فروع کافی/ محمد بن یعقوب کلینی/ ناشر: کتاب فروشى علمیه اسلامیه/مکان چاپ: تهران/ نوبت چاپ: اول
منتهی الآمال / شیخ عباس قمی/ انتشارات هجرت/ چاپ دهم/ 1378ش.
امالی/شیخ صدوق / مترجم: کریم فیضی/ انتشاراتوحدت بخش / چاپ اول / بهار 1384ش.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل/ میرزا حسین نوری/ موسسه آل البیت لاحیاء التراث/ طبع دوم/ 1409ه.ق.
وسائل الشیعه / محدث عاملى/ ناشر: آل البیت/ مکان چاپ: قم/ سال چاپ: 1409 ق/ نوبت چاپ: اول.
عیون اخبارالرّضا علیه السلام / شیخ صدوق/ ترجمه غفارى و مستفید/ ناشر: نشر صدوق/مکان چاپ: تهران/ سال چاپ: 1372 ش/ نوبت چاپ: اول
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال/ شیخ صدوق/ مترجم: ابراهیم محدث بندرریگى/ ناشر: انتشارات اخلاق/ مکان چاپ: قم/ سال چاپ: 1379 ش / نوبت چاپ: سوم
جامع الا خبار / تاج الدین شعیرى/ ناشر: انتشارات رضى/ مکان چاپ: قم / سال چاپ: 1405 ق/ نوبت چاپ: اول.
محاسن برقى/ ابو جعفر، احمد بن محمد بن خالد/ ناشر: دار الکتب الإسلامیه/ تاریخ نشر: 1371 ه ق/ نوبت چاپ: دوم/ مکان چاپ: قم- ایران
جامع احادیث الشّیعه/ آقا حسین طباطبایى بروجردى/ 31جلدی/ ناشر: انتشارات فرهنگ سبز/ تاریخ نشر: 1429 ه ق/ نوبت چاپ: اول/ مکان چاپ: تهران- ایران
امالى/ شیخ طوسى/ مترجم: صادق حسن زاده/ انتشارات اندیشه هادی/ چاپ اول/1388ش.
من لا یحضره الفقیه/ شیخ صدوق/ ناشر: نشر صدوق/ مکان چاپ: تهران/ سال چاپ: 1367 ش/ نوبت چاپ: اول.
کامل الزیارات/ ابن قولویه/ ترجمه سید محمد جواد ذهنى تهرانى/ ناشر: انتشارات پیام حق/ مکان چاپ: تهران/ سال چاپ: 1377 ش/ نوبت چاپ: اول
طب الرّضا علیه السلام / نصیر الدین امیر صادقى/ ناشر: انتشارات معراجى/ مکان چاپ: تهران/ سال چاپ: 1381 ش/ نوبت چاپ: ششم
مسند الامام الرضا علیه السلام/ عزیز الله عطاردى/ ناشر: آستان قدس( کنگره)/ مکان چاپ: مشهد/ سال چاپ: 1406 ق/ نوبت چاپ: اول
سیره ی پیشوایان/ مهدی پیشوایی/ انتشارات موسسه امام صادق علیه السلام/ چاپ پانزدهم/ پاییز1382ش.
/ع