خدامحوری در زمان اقتدار سپاه اسلام
خدامحوری و توجید مبنای اصلی و محور تفکر دینی و اعتقادی یک مسلمان واقعی است. اما باید توجه داشت که هرگونه توجه به علل و عوامل ظاهری و مادی پدیده ها، در صورت غفلت از علت واقعی و اصلی آنها، می تواند به اعتقاد توحیدی لطمه وارد آورد. نام خدا و یاد عظمت و قدرت لایزال او توأم با تسبیح و تقدیس حق تعالی از هر نوع شرک و دوگانه پرستی، توصیه ای است که اسلام برای مصونیت در برابر آفات اعتقادی پیروزی ها برای جهادگران موحد، برآن تأکید کرده است.
خدامحوری در حال اقتدار از مشخصه های اولیای الهی است، چرا که توجه به خدا درشرایط ضعف و سستی از هر کسی انتظار می رود؛ اما بسیاری از شجاعان تاریخ در وقت پیروزی و اقتدار، فقط خود را می بینند و آن را متعلق به خود می دانند. در حالی که معصومان(ع) همه امور را با یاد و نام خدا شروع می کنند و به پایان می رسانند. پیروزی ها را از او می بینند و همواره شاکر درگاه اویند. اینک سیره آن بزرگواران:
خدامحوری در زمان اقتدار در سیره رسول خدا(ص)
رسول خدا(ص) بعد از پیروزی در جنگ بدر، زمانی که از کنار کشته های دشمن عبور می کرد به شکرگزاری از خداوند پرداخت و خدا را بر این پیروزی که ابوجهل را خوار و زبون ساخت و با کشته شدن او خاطر مسلمانان را از شر وجودش آسوده نمود، سپاس گفت و به پاس برآورده شدن وعده الهی همواره حمد وستایش خدا می کرد. سپس کنار چاهی که اجساد مشرکان درآن ریخته شده بود، ایستاد و صاحبان اجساد را یکی یکی مورد خطاب قرار داد و فرمود:«ای عتبه بن ربیعه، ای شیبه بن ربیعه، ای امیه بن خلف، ای ابوجهل بن هشام، آیا آنچه را خدایتان وعده داده بود، حق و درست یافتید؟ من که آنچه را خدایم وعده داده بود، حق و درست یافتم. چه بد خویشاوندی برای پیامبر خود بودید. شما مرا تکذیب کردید، در حالی که مردم مرا تصدیق کردند، شما مرا بیرون راندید، در حالی که مردم پناهم دادند، و شما با من جنگیدید، درحالی که مردم یاریم دادند!» اصحاب پرسیدند: ای رسول خدا، آیا با گروهی سخن می گویی که مرده اند؟ فرمود: «همانا به تحقیق دانستند که آنچه خدایشان وعده داده، حق است.»(1)
دستور رسول خدا(ص) به رویارویی مسلمانان با یهودیان بنی قریظه بعد از نبرد خندق، که علی(ع) آن را اجرا کرد، مشحون از یاد خدا و توجه به اوست. پس از شکست سپاه احزاب و ترک محاصره مدینه، رسول خدا(ص) علی(ع) را به همراه سی نفر از خزرجی ها برای اطلاع از وضعیت بنی قریظه به سوی آنان فرستاد. امیرمؤمنان (ع)بعد از اجرای مأموریت به نزد رسول خدا برگشت و او را از قضیه مطلع کرد. حضرت دستور داد فعلاً کاری با آنان نداشته باشند؛ چرا که بزودی خداوند وی را بر آنها مسلط می کند، سپس فرمود: «همان خدایی که تو را بر عمرو بن عبدود مسلط کرد، تنهایت نمی گذارد. پس حرکت کن تا مردم به گرد تو جمع شوند و آنان را به نصرت و پیروزی از جانب خدا بشارت بده. همان خدایی که پس از یک ماه(2) با ایجاد رعب و وحشت در دل دشمن، مرا از دست آنها نجات داد.»
علی(ع) می فرماید:وقتی آماده حرکت شدیم رسول خدا(ص) فرمود: با عنایت به برکت خداوند متعال حرکت کن؛ زیرا خداوند فتح سرزمین آنها را به شما وعده داده است. لذا با اطمینان به نصرت الهی حرکت کردم و پرچم را در کنار قلعه بر زمین کوبیدم.(3)
وقتی به نزدیک قلعه های بنی قریظه رسیدم، هنگامی که مرا از لبه های دیوار قلعه دیدند، یکی از آنها فریاد زد: قاتل عمروبن عبدود بسوی شما آمده است. دیگری نیز همین را تکرار کرد. همین طور همدیگر را صدا می زدند و این خبر را بهم می گفتند. پیش خود گفتم: شکر خدای را که اسلام را ظاهر کرد و شرک را نابود ساخت. با اطمینان به یاری پروردگار حرکت کردم و پرچم را پای قلعه بر زمین کوبیدم.(4)
در تمام مراحل این حرکت نظامی توجه و اتکا به قدرت لایزال الهی درسخنان و سیره رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان(ع) به چشم می خورد.
پیش از این درباره استفاده از ذکر «الله اکبر» در اوضاع سخت نبرد صفین و آزادسازی محاصره شدگان سپاه امیرمؤمنان علی(ع) به مدد این ذکر سخن گفتیم. نمونه دیگر استفاده از این شعار توحیدی، در شرایط اقتدار سپاه اسلام در فتح خیبر است. مسلمانان برای فتح خیبر به کنار قلعه های یهودیان آمدند. رسول خدا(ص) درآنجا توقف کرد و ساعتی از شب را به عبادت پرداختند. سپس دستورداد تا شبانه به اطراف قلعه های یهودیان بروند و تا آنها متوجه نشده اند هیچ واکنشی از خودشان نشان ندهند. وقتی خورشید طلوع کرد یهودیان درهای قلعه را باز کردند و برای انجام دادن کارهای خویش خارج شدند که ناگهان مسلمانان را دیدند که در اطراف قلعه ها مستقر شده اند، لذا به سرعت فرار کردند و به درون قلعه ها بازگشتند. رسول خدا(ص) با دیدن این وضع فریاد زد: «الله اکبر! خراب باد خیبر.»(5)
واقدی نقل می کند: در جنگ خیبر مسلمانان بعد از پیروزی بریهود بر دیوارهای آن حصار بالا رفتند و تا مدت زیادی تکبیر می گفتند و پایه های یهودی گری را با تکبیر به لرزه درآوردند.(6)
ذکر خدا گفتن حضرت رسول و تعلیم آن به یارانش، درهنگام ترک مقتدرانه محاصره طائف بیانگر این نکته است که خدامحوری در همه اوضاع، چه در زمان پیروزی و چه هنگام ترک مخاصمه و عقب نشینی، امری لازم است. وقتی مسلمانان خواستند از محاصره طائف دست بردارند و کوچ کنند، رسول خدا(ص) به اصحابش فرمود: بگویید: «پروردگاری جز خدای یگانه نیست، وعده خدا را به راستی برآورد و چون به راه افتادند، فرمود بگویید:«به خواست خدا برمی گردیم، خدای را پرستش و ستایش می کنیم.» چون رسول خدا(ص) از طائف کوچید، گفتند: یا رسول الله، بر ثقیف نفرین فرما. حضرت در حق آنان دعا کرد و هدایت آنان را از خدا خواست و عرضه داشت: خدایا، ثقیف را هدایت فرما و آنها را در زمره ما درآر!(7)
مقابله با تفکرات خرافی و شرک آلود، و نگاه توحیدی به پدیده های عالم که در دست قدرت خداوند است، جلوه ای دیگر از خدامحوری در سیره رسول اکرم(ص) است. هنگامی که عبدالله بن ابی، علت پر آبی چاه حدیبیه و آمدن باران را به سبب جایگاه ستاره شعری بیان کرد، رسول خدا(ص) بعد از اقامه نماز صبح رو به اصحاب کرد و فرمود: خداوند می فرماید: بندگان من به صورت کافر و مؤمن شب را به صبح آوردند. آنکه گفت: به فضل و رحمت الهی باران برما بارید، مؤمن به خداوند و کافربه نجوم است و آن کسی که گفت: به فال خوب فلان ستاره باران برما بارید، به خداوند کافراست و به ستارگان ایمان دارد.(8)
توصیه پیامبر (ص)به سپاهیان مقتدر اسلام درباره
خدامحوری در هنگام حرکت به سوی دشمن، درتمام غزوه ها و سریه ها انجام می گرفت. سفارش های حضرت به سپاه اسامه ازجمله آن موارد است. رسول خدا(ص) روزهای آخر صفر سال یازدهم فرمان آماده شدن مردم را برای جنگ با روم صادر فرمود. اسامه بن زید را فرمانده آنان قرار داد و به وی دستور داد تا در پناه نام خدا و برکت یاد او حرکت کند. با نام خدا و در راه خدا به جهاد بپردازد و با هرکس که به خدا کافر است بجنگد. به اسامه و یارانش تعلیم فرمود تا اینگونه با خداوند نجوا کنند: «خدایا، تو خود، ایشان و شرشان را ازما کفایت فرما!... پروردگارا ما بندگان توایم، و آنها هم بندگان تواند، پیشانی ما و پیشانی آنان در دست توست[قدرت ما و ایشان در دست توست] تو ایشان را مغلوب فرما.»(9)
خدامحوری در زمان اقتدار درسیره امیرمؤمنان(ع)
خدامحوری در اوج اقتدار و اخلاصی که ضرب المثل تاریخ شد، اقدام امیرمؤمنان(ع) در رویارویی با عمروبن عبدود در نبرد خندق است. آنگاه که دیدند علی (ع)بر سینه عمرو نشست، اما سراو را جدا نکرد. گروهی از منافقان به انتقاد از علی(ع) پرداختند، رسول خدا(ص) آنان را به صبر فراخواند، تا ماجرا را از خود علی بپرسند. وقتی پیروزمندانه از میدان برگشت، رسول خدا (ص)از علت درنگ وی سؤال کرد. امیرمؤمنان فرمود: «او به مادرم فحش داد وآب دهان به صورتم انداخت و من ترسیدم اگر در همان لحظه او را بکشم به سبب هوای نفسم باشد، لذا از کشتن وی درآن لحظه منصرف شدم تا خشمم فرونشیند و آنگاه او را به قصد قربت کشتم.»(10)
آن بزرگوار در دوران سکوت بیست و پنج ساله نیز هرگاه در امورسیاسی و نظامی طرف مشورت دیگران واقع می شد، به امر خدامحوری و توجه به او در امور تأکید می فرمود. در زمان خلیفه دوم، وقتی وی با حضرت درباره حمله به ایران مشورت کرد، امام(ع) قبل از بیان شگردهای فرماندهی، درسخنانی وی را به توجه نمودن به عنایات خداوندی در امور فراخواند و فرمود:«خداوند برای مسلمانان عهده دار شده است که حوزه مسلمانی را نیرومند سازد و حرمتشان مصون ماند. خدایی که آنان را یاری داد حال آنکه اندک بودند وکسی نبود یاریشان کند و دشمنان را از آنان بازداشت درحالی که شمارشان کم بود و کسی نبود که بازشان دارد، زنده است و نمی میرد...»(11)
درباره جنگ های زمان خلافت امیرمؤمنان (ع)نیز می توان نمونه های جالبی از خدامحوری درسیره نظامی حضرت برشمرد که به برخی از آنها اشاره می کنیم.
سپاه امیرمؤمنان علی(ع) متشکل از نودهزار نفر(12) بسوی صفین حرکت کرد. در میان آنها ستارگان درخشانی از صحابی رسول خدا(ص) به چشم می خوردند که شمار آنان را نهصد نفر از انصار و هشتصد نفر از مهاجران نوشته اند که از این عده هفتاد یا هشتصد نفر از مهاجران نوشته اند که از این عده هفتاد یا صدوسی نفر از جنگجویان بدر بودند و معاویه در حالی که صدوبیست هزار نفر سپاهیانش را تشکیل می دادند، تنها دو نفر یکی نعمان بن بشیر و دیگری مسلمه بن مخلد از اصحاب رسول خدا(ص) در میانشان دیده می شد.(13)
کثرت لشکر و اعلام وفاداری و جان برکفی سپاهیان، سوابق و اعتبار سیاسی و دینی یاران، هرگز امام(ع) را از یاد غافل نکرد. هنگامی که حضرت پا در رکاب اسب کرد، فرمود، «بسم الله» و وقتی که بر روی زین قرار گرفت، فرمود: «منزه است خدایی که مرکب را مسخر ما ساخته و ما توان آن را نداشتیم و همگی بسوی او بازمی گردیم.» در ادامه فرمود:« پروردگارا، من از مشقت سفر و از اندوه بازگشت و از سرگردانی پس از یقین و از چشم انداز بد در اهل و مال به تو پناه می برم. پروردگارا، تو همراه و
مصاحب در سفر و جانشین درخانواده ای و این جز در تو جمع نمی شود؛ زیرا آن کس که جانشین است همراه نمی شود و آن کس که همراه گشت جانشین نمی گردد.»(14)
در منطقه صفین و در آستانه شروع جنگ، در جمع یاران خود در سخنانی توجه به خدا را متذکر شد و یادآوری فرمود که همگی در مشهد و مسمع خداوند هستیم، هر چیزی به دست اوست اگر بخواهد در نزول عذاب تعجیل می کند تا ستمگر را تکذیب نماید و حق را آشکار سازد، او دنیا را خانه کردار و سرای آخرت را سرای پاداش قرار داده است تا بدکاران را به سبب کردار بدشان کیفر و نیکوکاران را به سبب کردار نیکشان پاداش دهد.(15)
آنگاه به یارانش توصیه کرد آن شب را که فردایش با دشمن روبه رو می شوند، بیشتر نماز بخوانند، به تلاوت قرآن بپردازند و از خداوند پایداری و غلبه بر دشمن را مسألت کنند.(16)
توجه دادن مردم به خدا بعد از پیروزی
معمولاً فاتحان پس از پیروزی درجبهه های نبرد، دچار یک سلسله آفاتی می شوند که می تواند بیشتر از دشمن زخم خورده برای آنان خطرناک باشد. از جمله آن عبارت است از خودبینی و عجبی که ممکن است دامن گیر جنگ آوران به ویژه فرماندهان گردد و موفقیت به دست آمده را نتیجه زحمات، تدابیر و مدیریت خود ببینند و از توفیقات الهی و عوامل معنوی غافل گردند. در حالی که باید عوامل معنوی را نیز در پیروزی رزمندگان مورد توجه قرار داد. ازدیدگاه اسلام نصرت الهی است که در صحنه های جنگ تعیین کننده می باشد و پیروزی جز با مدد الهی و کمک خداوند ممکن نیست.
بنابراین، خداوند به پیامبرش و مؤمنان هشدار می دهد که مبادا پیروزی در جنگ، موجب غرور و عجب شما گردد و خدا را فراموش کنید. بدانید که هرچه هست از خداوند و قدرت لایزال اوست و شما وسیله ای بیش نیستید: (فلم تقتلوهم و لکن الله قتلهم ومارمیت اذرمیت ولکن الله رمی...)(انفال:17)؛ و شما آنان را نکشتید، بلکه خدا آنان را کشت. وچون [ریگ به سوی آنان] افکندی، تو نیفکندی، بلکه خدا افکند. براین اساس شکرگزاری اقتضا دارد که پس از پیروزی، حمد و تسبیح او را به جای آورید. هنگامی که با نصرت خدا مواجه شدید و پیروزی نصیبتان گردید و در نتیجه مردم گروه گروه به آیین اسلام پیوستند در دل و زبان نام خدا را جاری کنید واز خداوند برای لغزش ها و گناهانتان آمرزش طلبید.(17)
امیرمؤمنان علی(ع) درسخنانی علل پیروزی های اسلام در عصر رسول خدا (ص)را اعتماد سپاهیان اسلام به نصرت الهی و کمک های غیبی ذکر می کند نه زیادی سپاه و قدرت مادی.(18)
در سخنی دیگر علت پیروزی اسلام را تنها خواست خداوند-تبارک و تعالی- در یاری دینش بیان می فرماید:«پیروزی های اسلام و شکست های آن به سبب فراوانی و کمبود نیروها نبوده است. اسلام دین الهی است که خداوند خود خواسته آن را پیروز گرداند.»(19)
برمبنای دیدگاه خدامحورانه، معصومان(ع) بعد از پیروزی بر دشمن می کوشیدند در فرصت های مختلف علاوه بر اینکه دلهای معاندان مغلوب را متوجه خدا نمایند، مسلمانان پیروز را نیز بیش از پیش با فرهنگ توحیدی آشنا کنند و از هرگونه غرور و تکبر احتمالی بازدارند.
خدامحوری بعد از پیروزی درسیره رسول خدا(ص)
رسول خدا(ص) پس از پیروزی در جنگ بدر نشسته بود که ناگهان سربریده ابوجهل دشمن درجه یک اسلام در پیش روی آن حضرت برزمین گذاشته شد. پیامبر با دیدن
سر بریده ی بزرگ ترین دشمن خویش، سه مرتبه حمد خدا را بر زبان راند و فرمود: «الحمدلله الذی لا اله الاهو» (سپاس خدای که جز او خدایی نیست) در روایت دیگر آمده است که حضرت فرمود: «سپاس خدای را که بنده خویش را پیروز کرد و دین خود را عزت بخشید.»(20)
واقدی نقل می کند: وقتی خبر کشته شدن ابوجهل به رسول خدا(ص) رسید، حضرت دست به دعا برداشت و عرض کرد: «پروردگارا، وعده خود را وفا کردی. خداوندا، نعمت خود را برمن تمام کن.»(21)
بعد از فتح مکه نیز از مهمترین نکاتی که رسول خدا(ص) به دوست و دشمن متذکر شد موضوع توجه به خدا بود. حضرت وارد خانه کعبه شد، دو رکعت نماز خواند، آنگاه دو دست مبارک را بر چارچوب در کعبه گذاشته، با صدای بلند فریاد زد:«لا اله الا الله وحده لاشریک له، صدق وعده ونصر عبده و هزم الاحزاب وحده.»(22)
خدامحوری پس از پیروزی در سیره علی(ع)
نمونه زیبا در موضوع توجه به خدا بعد از پیروزی، در سیره نظامی امیرمؤمنان علی(ع) اشعار آن حضرت بعد از کشتن عمروبن عبدود است. بعد از اینکه حضرت قهرمان عرب، عمروبن عبدود را کشت، در حالی که به سوی رسول خدا(ص) می آمد، این اشعار را می خواند:«به خاطر سفاهت و جهالت به حمایت از سنگ ها پرداخت و من به درستی به حمایت از خدای محمد پرداختم و آنگاه که او را مانند تنه درخت خرمایی در میان تخته سنگ ها و تپه ها رهایش کردم. از لباسهای [زیور و زره] او روی گرداندم و چشم پوشیدم. در حالی که اگر من کشته می شدم، لباسهایم را پاره می کرد و از تنم درمی آورد. ای جماعت احزاب هیچگاه گمان نکنید که خداوند دین و پیامبرش را خوار و ذلیل رها می کند.»(23)
بعداز جنگ جمل نیز حضرت با توجه دادن مردم به خداوند- تبارک و تعالی- بی اساس بودن تبلیغات سران فتنه را بر همگان ثابت فرمود. طلحه و زبیر هنگام جنگ به مردم بصره اعلام کرده بودند اگر علی(ع) پیروز شود همه را خواهد کشت و تمام حرمت ها را هتک خواهد نمود. بچه ها را می کشد و زنها را اسیر می نماید. پس برای حمایت از حریم خود بجنگید و مرگ را بر رسوایی ترجیح دهید. ولی امام(ع) پس از پیروزی بر خلاف شایعات مسموم طلحه و زبیر، همه را بخشید و برای آنها خطبه ای خواند وپس از حمد و ثنای الهی فرمود:«خداوند متعال دارای رحمت واسعه است و همواره گناهان را می آمرزد و بسیاری از سرکشان را عفو می کند و اوست که معصیت کاران را عقوبت می کند و از حکومت خود بیم می دهد و از بلای خود می چشاند وباید بدانید پس از آنکه در هدایت به روی مردم گشوده و پرده از چهره حقیقت برداشته شد، دیگر ضلالت و گمراهی معنا ندارد.»(24)
نتیجه گیری
ازآنچه گفته شد به دست می آید که:
1. خدامحوری در سیره رسول خدا(ص) و اهل بیت پاکش یک اصل اساسی و همیشگی بود. از دیدگاه رهبران معصوم اسلام(ص) غفلت از یاد خدا و اتکا به عوامل مادی و ترجیح دادن رضایت غیرخدا بر رضایت او عامل مهمی در سقوط انسان در وادی گمراهی است.
2. رهبران معصوم اسلام(ص) درشرایط سخت نظامی و سیاسی و همچنین در زمان پیروزی و اقتدار سپاه اسلام، تنها یاد خدا را در دل داشتند و به او توکل می کردند. در عین حال که از تمام امکانات و اسباب و وسایل مادی و شگردهای نظامی استفاده می کردند، هیچگاه از بعد معنوی، بویژه توجه به خدا، در امور نظامی غافل نبودند و از او
مدد گرفته، ازامدادهای الهی نیز بهره مند می شدند.
3. معصومان(ع) در شداید و مصائب، از اصل قرآنی استرجاع(انالله و انا الیه راجعون) مدد می جستند و آن را بر زبان می راندند. از شعار«الله اکبر» برای تضعیف روحیه دشمن و شکست آنان و در پیشبرد شگردهای نظامی سود می جستند. از یاد و مدد الهی و توکل به او در مقابل طعنه های منافقان بهره می بردند. تحمل سخت ترین مصیبت ها را با یاد خدا و اینکه در محضر او و در مقابل دیدگانش اتفاق افتاده، برای خود آسان می شمردند.
4. بررسی سیره معصومان(ع) نشان می دهد که آنان در سخت ترین شرایط سیاسی، حتی در میدان جنگ به تقویت تفکر توحیدی و پاسخگویی به شبهات در این زمینه اهتمام داشتند. با تفکرات خرافی و شرک آلود مقابله و اعتقادات توحیدی مردم را تقویت می کردند.
5. گذشته از سختی ها و شداید، در حال پیروزی و اقتدار سیاسی و نظامی نیز خدامحوری از مشخصه های سیره معصومان(ع) است. آنان تمام توفیق ها و پیروزی ها را از خدا می دانستند و به حساب او می گذاشتند. بعد از پیروزی بر دشمن، می کوشیدند از راه های مختلف علاوه بر اینکه دلهای معاندان مغلوب را متوجه خدا نمایند، مسلمانان پیروز را نیز بیشتر از پیش با فرهنگ توحیدی آشنا کنند و از هرگونه غرور و تکبر احتمالی بازدارند.
پی نوشت ها :
*دانشجوی دکترای تاریخ، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(قدس سره).
1- محمدبن عمر واقدی، همان، ج1، ص112.
2- سخن حضرت به مدت محاصره شهر مدینه توسط سپاه احزاب اشاره دارد که حدود یک ماه به طول انجامید.
3- محمدبن محمد نعمان مفید، الارشاد، ج1، ص109-110.
4- همان.
5- محمدبن عمر واقدی، همان، ص642-643؛ محمدبن سعد ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمدعبدالقادر عطا، ج2، ص81؛ عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، ج2، ص330.
6- محمدبن عمر واقدی، همان، ج2، ص664.
7- همان، ج2، ص937؛ ابن سعد، همان، ج2، ص121.
8- همان، ج2، ص589- 590؛ احمدبن حسین بیهقی، دلائل النبوه فی معرفه احوال صاحب الشریعه، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، ج4، ص131.
9- محمدبن عمر واقدی، همان، ج3، ص1117؛ احمدبن علی مقریزی، همان، ج14، ص519.
10- ابن شهر آشوب مازندرانی، همان، ج2، ص115.
11- نهج البلاغه، خ134.
12- در تعداد سپاهیان عراق و شام اختلاف است، ولی مشهور آن است که سپاهیان امام(ع) نودهزار نفر وسپاهیان معاویه هشتاد و پنج هزار نفر بودند(علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج2، ص384).
13- ابن شهر آشوب مازندرانی، همان، ج3، ص167.
14- نهج البلاغه، خ46؛ ابن ابی الحدید، همان، ج3، ص166.
15- ابن ابی الحدید، همان، ج5، ص182.
16- همان.
17- اشاره به سوره مبارکه نصر:(اذاجاء نصرالله والفتح ورایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا فسبح بحمد ربک واستغفره انه کان توابا).
18- نهج البلاغه، خ146.
19- همان.
20- اسماعیل بن کثیر دمشقی، همان، ج3، ص289.
21- محمدبن عمر واقدی، همان، ج1، ص91؛ احمدبن علی مقریزی، همان، ج1، ص110.
22- محمدبن عمر واقدی، همان، ج2، ص835؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ج1، ص225-226.
23- قاضی نعمان تمیمی مغربی، شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار، ج1، ص296؛ محمدبن محمد نعمان مفید، الارشاد، ج1، ص99.
24- محمدبن محمدنعمان مفید، الارشاد، ص257؛ همو، الجمل، تحقیق سیدعلی میرشریفی، ص407-408.
منابع
- نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، قم، دارالهجره، بی تا.
- صحیفه سجادیه، قم، الهادی1376.
- ابن سعد، محمدبن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمدعبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1419ق.
- ابن طاووس، علی بن موسی بن جعفر، الاقبال بالاعمال حسنه، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1415ق.
-ـــ، اللهوف علی قتلی الطفوف، تحقیق شیخ فارس تبریزیان، بی جا، دارالاسوه للطباعه و النشر، 1414ق.
-ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن، البدایه النهایه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا.
- ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
- ابی الحدید، عبدالحمید بن، شرح نهج البلاغه، چ2، بی جا، دارالاحیاء کتب العربیه، 1385ق.
- بیهقی، احمدبن حسین، دلائل النبوه فی معرفه احوال صاحب الشریعه، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1405ق.
- تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار(ع)، تحقیق سیدمحمدرضا حسینی جلالی، قم، جامعه مدرسین 1409ق.
- حلی، جعفربن محمد، مشیرالاحزان، تحقیق مؤسسه امام المهدی، چ3، قم، مؤسسه امام المهدی1406ق.
- خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، تحقیق محمد سماوی، قم، مکتبه المفید، بی نا.
- صدوق، محمدبن علی بن بابویه، التوحید، قم، جامعه مدرسین، 1398ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، تحقیق مؤسسه آل البیت، قم، مؤسسه آل البیت، 1417ق.
- ـــ، مجمع البیان، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سید فضل الله یزدی طباطبایی، چ2، بیروت، دارالمعرفه1408ق.
- طبری، محمدبن حسن، مصباح المتهجد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، 1411ق.
- عاملی کفعمی، ابراهیم بن علی، المصباح، قم، رضی، 1405ق.
- عروسی حویزی، جمعه بن، تفسیر نورالثقلین، قم، اسماعیلیان 1415ق.
- عیاشی، محمدبن مسعود، تفسیر عیاشی، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، بیروت، مؤسسه اعلمی، 1411ق.
- فیض کاشانی، مولی محسن، تفسیر الصافی، تهران، صدر، 1415ق.
- کوفی، ابن اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، 1411ق.
- مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، بیروت، دارالاضواء1365.
- متقی هندی، علاءالدین، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت، مؤسسه الرساله، 1409ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، الوفا، 1403ق.
- مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، چ2، قم، دارالهجره، 1409ق.
- مفید، محمدبن محمدبن نعمان، الارشاد، تحقیق مؤسسه آل البیت، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، 1413ق.
- ـــ، الجمل، تحقیق سیدعلی میرشریفی، چ2، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1374.
- مقریزی، احمدبن علی، امتاع الاسماع، تحقیق محمدعبدالحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1420ق.
- منقری، نصربن مزاحم، وقعه صفین، تحقیق عبدالسلام هارون، چ2، قاهره، مؤسسه العربیه الحدیثه، 1382ق.
- موسوی، سیدرضا، آشنایی با نهضت حسینی، مشهد، دانش شرقی1381.
- واقدی، محمدبن عمر، المغازی، تحقیق مارسون جونس، چ3، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1401ق.
منبع:نشریه معرفت، شماره 156