ماهان شبکه ایرانیان

شخصیت شناسیِ مخاطب در فرایند ارتباطی رسول اکرم(ص)

مخاطب و گیرنده پیام یکی از عناصر اصلی در هر فرایند ارتباطی است. برقراری یک ارتباط مؤثر، به عوامل متعددی بستگی دارد که آگاهی از مؤلفه ها و ویژگی های شخصیتی مخاطب از مهم ترین آنها است (محسنیان راد، ١٣٩٠، ص ٣٩٣)

شخصیت شناسیِ مخاطب در فرایند ارتباطی رسول اکرم(ص)

١. طرح مسئله

مخاطب و گیرنده پیام یکی از عناصر اصلی در هر فرایند ارتباطی است. برقراری یک ارتباط مؤثر، به عوامل متعددی بستگی دارد که آگاهی از مؤلفه ها و ویژگی های شخصیتی مخاطب از مهم ترین آنها است (محسنیان راد، ١٣٩٠، ص ٣٩٣). به عبارتی مخاطبان پیام ویژگی ها و شاخصه هایی دارند که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم می تواند دریافت موفق پیام و تأثیرپذیری از آن را تحت تأثیر قرار دهد. برخی از این ویژگی های شخصیتی می تواند میان عموم مخاطبان مشترک باشد، برخی نیز در طیف خاصی از مخاطبان (در شرایط زمانی و مکانی خاص) جریان داشته باشد.

این امر، یعنی تأثیر ویژگی های شخصیتی مخاطب در ایجاد ارتباط و انتقال پیام، در فرایند ارتباطی پیامبر اکرم (ص) و گیرندگان پیام آن حضرت نیز جریان دارد. ازاین رو نوشتار حاضر در صدد پاسخ به این مسئله است که ارتباط و انتقال پیام به مخاطب در فرایند ارتباطی رسول اکرم (ص) تحت تأثیر چه متغیرها، شاخصه ها و مؤلفه های شخصیتی بوده است. بنابراین سعی شده تا در پژوهش حاضر، شخصیت مخاطبان آن حضرت و تأثیرپذیری آنان از عوامل مختلف در فرایند ارتباطی رسول اکرم (ص) مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد.

شخصیت مخاطبان پیام نبوی از زوایای مختلفی قابل بررسی است؛ همچون تأثیرپذیری از ساختار و قوای درونی، عوامل محیطی، اجتماعی، نیازهای زیستی، و روانی. شناخت شخصیت مخاطب در هر یک از این ابعاد و مؤلفه ها به تناسب، درصد موفقیت در ارائه پیام را بالا می برد. در یک تقسیم بندی کلی ابعاد و مؤلفه های مذکور را می توان تحت دو عنوان ذیل پی گیری نمود:

- شخصیت شناسی عام (شناخت ویژگی های عام مخاطب)

- شخصیت شناسی خاص (شناخت ویژگی های خاص مخاطب؛ مختص یک طیف، زمان و موقعیت).

هر دو طیف از ویژگی های شخصیتی در سیره پیامبرص مورد اهتمام بوده و در این پژوهش بررسی می گردد. لزوم بررسی هر دو طیف در سیره ارتباطی نبوی بدان جهت است که اولا پیامبرص خود در مقام رسالت و ارائه پیام، با طیفی از مخاطبان روبرو بود که تحت تأثیر شرائط عصری و نسلی خاص بودند، لذا شخصیت شناسی از مخاطب عصر نبوی ضرورت می یابد، ثانیا رسول اکرم (ص) برای کل بشریت (سبا، ٢٨) و برای همه اعصار (احزاب، ٤٠) برانگیخته شده و مخاطب اصلی آن حضرت «انسان» است، فارغ از زمان و مکان. از این حیث شخصیت شناسی از مخاطب عام نبوی و آگاهی از ویژگی های مشترک انسان ها ضرورت می یابد؛ به خصوص زمانی که بدانیم بخش غالبی از رسالت آن حضرت ناظر به اصول مشترک انسانی بوده است.

٢. پیشینه

اگرچه برخی، آثار سیره ارتباطی رسول اکرم (ص) را بررسی کرده اند، لکن به صورت مستقل به شخصیت شناسی مخاطبان آن حضرت نپرداخته اند. از أهم آثار مرتبط می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

مقاله «تحلیلی بر سیره ارتباطات میان فردی پیامبر اکرم ص» نوشته کریم خان محمدی، «شیوه های فرهنگی - ارتباطی پیامبرص در عهد مکی» نوشته محسن الویری، «ابزارها و شیوه های فرهنگی، ارتباطی پیامبر اعظم ص» نوشته بهرام جبارلوی شبستری، و پایان نامه «شیوه های ارتباطی پیامبر اعظم (ص) در دوران مکی» نگارش شکوفه شیربندی، و «مهارت های ارتباطی در سیره پیامبر اکرم ص» نگارش محمد نادریان.

مهم ترین وجه اشتراک آثار فوق با پژوهش حاضر در اصل کاربست رویکرد ارتباطی است، لکن از وجوه متعددی با هم تمایز دارند؛ از جمله اینکه بررسی مؤلفه ها و ویژگی های شخصیتی مخاطب و تأثیر آن در فرایند ارتباط، یا اصلا مدنظر آنها نبوده یا در حد اجمال فقط به عنوان گیرنده پیام موردتوجه قرار گرفته است.

بنابراین جنبه نو و ایده اصلی این پژوهش نسبت به آثار پیشین، علاوه بر شخصیت شناسی مخاطب و مؤلفه ها و متغیرهای مؤثر بر آن در سیره پژوهی ارتباطی، اهتمام به «ساختار و فرایند شاخت» در مخاطب، و نقش و جایگاه آن در فرایند ارتباطی است. به بیان دیگر، اگرچه رویکرد ارتباطی در سیره پژوهی به کار گرفته شده، اما توجه به شخصیت شناسی مخاطب به ویژه کاربست «رویکرد شناختی»[1] در شخصیت شناسی، از سوی دیگران و پژوهش های پیشین مورد توجه و اهتمام نبوده است. لذا پژوهش حاضر ضمن شناسایی ویژگی های شخصیتی و زمینه ها و متغیرهای مؤثر بر آن، عنایت و تمرکز ویژه ای بر «ساختار و فرایند شناخت» در مخاطب خواهد داشت و نیز بر عواملی که ذهنیت، نگرش و نوع تصمیم گیری آنان را جهت می دهد.

٣. مفهوم شناسی

٣-١. فرایند ارتباط

ارتباط عبارت است از انتقال پیام از سوی فرستنده برای گیرنده، مشروط بر آنکه در گیرنده پیام مشابهت معنی با معنی موردنظر فرستنده پیام ایجاد شود (محسنیان راد، ١٣٩٠، ص ٥٧).

ارتباط، برخی از مفاهیم، تفکرات و معانی و یا به عبارتی پیام ها را به دیگران و یا میان عموم گسترش می دهد (فرهنگی، ١٣٨٢، ص ٦).

٣-٢. مخاطب شناسی

ارتباط به هر شکلی که برقرار شود، حداقل سه عنصر را در بر می گیرد: فرستنده، پیام، گیرنده (مخاطب). هر سه عنصر ویژگی هایی دارد که اگر موردتوجه نباشد، به عنوان موانع ارتباط، از تأثیرگذاری آن می کاهد. شناخت ویژگی های مخاطب، در ابعاد گوناگونی انجام می پذیرد (محسنیان راد، ١٣٩٦، صص ٣٢٧-٣٦٩)، لذا باید از جنبه های مختلف به شناسایی مخاطب همت گماشت و بر اساس نتایج شناخت و متناسب با آن جهت برقراری ارتباط مؤثر اقدام نمود. بنابراین منظور از شخصیت شناسی مخاطب در نوشتار حاضر بررسی عوامل و ویژگی هایی است که در ساخت شخصیت وی مؤثر بوده و نوع مواجهه آن را در فرایند ارتباطی تحت تأثیر قرار می دهد.

٣-٣. ساختار شناختی

منظور از ساختار شناختی، مجموعه ای از عناصر و قوا در وجود انسان است که به عنوان ابزار و منابع شناخت مطرح هستند، و ساحتی برای بروز کارکردهایی مانند ادراک، معناسازی، ارزیابی و تصمیم گیری در مورد یک عمل، انتخاب، داوری و اموری از این قبیل است (محمدی نجم، ١٣٨٧، ص ١٤٢). بنابراین عرصه ای است که افکار آدمی در آن شکل گرفته، تثبیت و تعمیق می یابد. لذا ساختار و حوزه شناخت هدف اصلی جهت تأثیرگذاری بوده و پرداختن به آن حائز اهمیت است.

٤. شخصیت شناسی عام مخاطبان

در شخصیت شناسی عام، ویژگی ها و مؤلفه های متعددی از وجوه مشترک مخاطبان می تواند ارزیابی گردد. انسان بما هو انسان در فرایند دریافت پیام تحت تأثیر عوامل و ویژگی های متعددی است که اهتمام به شناخت و رعایت آنها در برقراری ارتباط موفق بسیار حائز اهمیت است. رویکردهای مختلفی نیز برای دسته بندی عوامل و ویژگی های مذکور می توان به کار گرفت. به طور کلی این ویژگی ها ناظر به دو ساحت مادی و معنوی انسان است. به نظر می رسد فرمایش امام صادق ع در این زمینه معیار مناسبی برای دسته بندی عوامل مذکور باشد که به نحو اختصار و کاربردی، ضمن عناوین پنج گانه ای بیان شده است. طبق فرمایش آن حضرت انسان همواره تحت تأثیر پنج عامل است که اگر هر کدام از آنها تامین نگردد، گرفتار بوده و فکر و روح متعادلی نخواهد داشت:

سلامتی، امنیت، درآمد مناسب، ارتباطات با محبت و هماهنگ (همچون ارتباط با همسر، فرزند، دوست و همکاری که اهل خیر و درستی باشد)، و آرامش روحی که اگر این پنجمی حاصل گردد بقیه عوامل نیز فراهم می شوند (شیخ حر عاملی، ١٤٠٩ق، صص ٥١-٥٢).

برخی از عناوین پنج گانه، ناظر به ساحت مادی و برخی دیگر ناظر به ساحت معنوی انسان است. باید توجه داشت که هر یک از عوامل مذکور، مقوله های متعددی[2] را در بر می گیرد که تفصیل آنها هدف این نوشتار نیست و در آثاری که سیره ارتباطی معصومان ع را بررسی کرده اند مورد توجه بوده است. ازاین رو در نوشتار حاضر بر ویژگی و عاملی از ابعاد معنوی انسان تمرکز می شود که در بررسی سیره ارتباطی معصومان ع اهتمام شایسته ای بدان نشده است؛ یعنی تمرکز بر «ابعاد و ساختار شناختی»

مخاطب که ناظر بر ساحت معنوی انسان است. شاید مهم ترین ملاحظه در این زمینه، تأمل در فلسفه بعثت انبیا و توجه به هدف آنان از برقراری ارتباط باشد. البته دقت در ماهیت پیام نبوی نیز مؤید همین مطلب است.

امیرالمؤمنین امام علی ع درباره فلسفه بعثت انبیا می فرمایند: «... واصطفی سبحانه من ولده أنبیاء أخذ علی الوحی میثاقهم وعلی تبلیغ الرسالة أمانتهم لما بدل أکثر خلقه عهد اٰلله إلیهم فجهلوا حقه و اتخذوا الأنداد معه واجتالتهم الشیاطین عن معرفته واقتطعتهم عن عبادته فبعث فیهم رسله وواتر إلیهم أنبیاءه لیستأدوهم میثاق فطرته ویذکروهم منسی نعمته ویحتجوا علیهم بالتبلیغ ویثیروا لهم دفائن العقول ویروهم آیات المقدرة...» (نهج البلاغه، خ١).

چند فراز از فرمایش امام علی ع در بحث حاضر محوریت دارد؛ اولا آن حضرت چالش اصلی جامعه را در انحراف از مسیر، جهل و شرک به خدا معرفی می کنند، یعنی بروز مشکل شناختی و اعتقادی. ثانیا راه حل آن را نیز سرمایه گذاری و فعالیت در حوزه شناخت و ادراک جامعه بیان می کنند. استخدام تعابیری چون استیدای میثاق فطرت، تذکر نعمت منسی، احتجاج به تبلیغ و برانگیختن دفائن عقول که از مسائل اساسی حوزه شناخت هستند، بر این امر تصریح دارد. طبق این تعابیر، مخاطب اصیل، فرازمانی و فرامکانی انبیا، فطرت، عقل و بعد شناختی انسان است. بنابراین کارویژه آنان نیز از برقراری ارتباط، معرفت بخشی و دست یابی به مخاطب متعقل و خردورز بوده است.

توجه به ماهیت پیام انبیاع نیز اولویت «ساختار شناختی» مخاطب را تأیید می کند؛ چرا که پیامبران برای هدایت و سامان دهی شناخت و دست یابی به مخاطب متعقل، تلاش های خود را از اصلاح در حوزه عقیده و باور شروع کرده اند که خود از مقوله های محوری در «ساختار و حوزه شناخت» است. همه منابعی که تاریخ و سیره پیامبرص را در دو دوره مکه و مدینه ثبت کرده اند اتفاق نظر دارند که نخستین ایجاد ارتباط و اقدامات پیامبرانه حضرت (بعد از بعثت) ناظر به حوزه اندیشه و باور جامعه بوده است.

یعقوبی می آورد: «رسول خدا سه سال در مکه امر رسالت خود را پوشیده می داشت و به یگانگی و پرستش خدای عز و جل و اقرار به پیامبری خویش دعوت می نمود....

سپس... دعوت خود را علنی ساخت و گفت: "انی رسول اٰلله أدعوکم الی عبادة اٰلله وحده وترک عبادة الاصنام..."» (یعقوبی، ١٣٧١، ج١، ص ٣٧٩).

طبق این گزارش، نخستین مسئله ای که رسول اکرم (ص) مخاطبان را بدان فرا خوانده اند، مسئله توحید بوده که از سنخ باور و از مقولات عقل نظری است و در حوزه شناخت و اندیشه قرار می گیرد (شرف الدین، ١٣٩٧، ص ٥٥). از دیگر سو در صورت توجه به این نکته که هر رفتاری از سوی فرد و جامعه برآیند و ثمره دو بعد وجودی انسان است، یکی بعد شناختی مانند حوزه اندیشه و تعقل، و دیگری بعد عاطفی مثل میل، رغبت و هیجان (بستانی، ١٣٧٢، صص ١٩-٢٠)، بیشتر به اهمیت آن واقف خواهیم شد. از این دو بعد نیز بعد شناختی مقدم بر بعد دیگر بوده و در اولویت قرار می گیرد.

توجه به بعد شناختی انسان و ورود به عرصه عملیات شناختی در فرایند ارتباط، مقوله ای است که بشر امروزی (به ویژه قدرت های جهانی) در چند دهه اخیر به اهمیت آن پی برده و با تمام توان سعی می کنند آمال خود را با استفاده از این راهکار محقق سازند. این در حالی است که طبق گزارش های تاریخی و متون دینی، پیامبران به خصوص نبی اعظم (ص) در طی قرون گذشته پایه و اساس اقدامات خود را توجه به بعد شناختی انسان قرار داده اند.

بنابر آنچه بیان شد و طبق آیه شریفه «وما أرسلناک إلا کافة للناس...» (سبا، ٢٨)، رسول خداص برای توجیه دعوت خود، انسان طبیعی را مخاطب پیام قرار داده است؛ زیرا چنین فردی با نهاد خدادادی خود صلاحیت دریافت و فهم پیام ایشان را دارد، اما تأثیر مطلوب پیام در وجود مخاطب و رساندن آن به مقام انسانیت و تعقل، در صورتی تحقق می یابد که ضمن آگاهی از مراتب وجودی انسان، موانعی از درون و بیرون وی ایجاد اختلال ننماید. حال سؤال اساسی این است که چه ساحتی در وجود انسان مسئول دریافت و فهم صحیح پیام است و چه موانعی در این بین، ایجاد اختلال می نماید؟

هر پیامی که از سوی فرستنده ارسال و مخاطب آن را دریافت می نماید در حوزه شناخت انسان قرار می گیرد. مسئول اصلی در حوزه شناخت انسان نیز «نفس» است. نفس انسان بسته به اینکه در چه شأنی ظهور نماید، گاهی عقل است، گاهی قلب و گاهی حسی از حواس (جوادی آملی، ١٣٩٠، ص ٣٠٣). فرمایش امام علی ع در فلسفه بعثت انبیا مبنی بر برانگیختن عقول انسان ها، دقیقا ناظر بر همین مطلب است. یعنی پیامبرص بنا دارد تا انسان را از پایین ترین شئون نفس به عالی ترین شئون نفس، یعنی رتبه تعقل برساند.

این «نفس» در آیات و روایات متعددی مورد خطاب خدا و توصیف پیغمبرش قرار گرفته است؛ گاهی ترغیب و تشویق شده: «یا أیتها النفس المطمئنة ارجعی إلی ربک راضیة مرضیه...» (فجر، ٢٧-٢٨)، «و أما من خاف مقام ربه ونهی النفس عن الهوی» (نازعات، ٤٠) و گاهی توصیف شده: «اعرفکم بنفسه اعرفکم بربه» (شیخ حر عاملی، بی تا، ص ٩٥) و «اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک» (محمدی ری شهری و دیگران، ١٣٨٧، ج٧، ص ٤١٨). این تعابیر هر یک ناظر به شئون مختلفی از نفس است که در آن ظهور می کند.

«نفس» یا همان مسئول حوزه شناخت، از چند نوع ابزار و قوه ادراکی برخوردار است که در یک تقسیم بندی کلی عبارت اند از: حس، خیال، وهم، عقل و قلب. از نظرگاه قرآنی، شناخت نیز از سه طریق حس، عقل و شهود (قلب) انجام می گیرد (طباطبایی، ١٣٧٤، ج٥، ص ٥٠٩). در این میان شناخت قلبی در توان خواص بوده و فقط در مورد معصومان ع احتمال خطا ندارد. راه حس نیز مستقل نبوده و بدون استعانت از قانون عقلی افاده تصدیق نمی کند (طباطبایی، ١٣٧٤، ج٥، صص ٣١٣-٣١٥). بنابراین معتبرترین شناختی که انسان غیرمعصوم (غیرخواص) توان دستیابی بدان را دارد، شناخت عقلی است. با دقت در این مطلب، ابعاد دیگری از حکمت بیان امام ع در معرفی «برانگیختن عقول» به عنوان کارویژه انبیا روشن می گردد.

راه های شناخت انسان در واقع به لحاظ عوالم سه گانه وجودی انسان، یعنی عالم طبیعت (محسوسات)، عالم مثال (متخیلات)، و عالم معقولات است (صدرالدین شیرازی، ١٣٨٣، ص ٤٤٧). به عبارتی انسان حقیقتی است که این عوالم بالقوه در او جمع هستند (واسعی، ١٣٩٠، صص ٩-٤٥) و همچنان که در هر یک از مراتب وجودی دارای قوای شناختی است، نیز دارای یک سری قوای غیرشناختی است. به عنوان مثال، چنان که «قوه عاقله» در رأس قوای ادراکی قراردارد، در برابر آن قوه ای به نام «هوی» می تواند سایر قوای حیوانی را رهبری نماید؛ چنان که امام علی ع عقل را فرمانده لشکر رحمان، و هوای نفس را فرمانده لشکر شیطان معرفی می کند که هر یک نفس را به سوی خود می کشاند (آمدی، بی تا، ص ١١٩). همچنین علم را تأییدکننده عقل، و هوای نفس را تزیین کننده شهوت معرفی می کند که نفس میان این دو، مورد تنازع قرار می گیرد (آمدی، بی تا، صص ١١٩، ٤٣٤).

نکته حائز اهمیت در این زمینه، ارتباط دوسویه قوای شناختی با هم و نیز تأثیر و تأثر از قوای غیرشناختی است (فرامرز قراملکی و ناسخیان، ١٣٩٥، صص ١٩-٤١؛ علیزاده، ١٣٩٦، صص ٦٧-٩٢). ازاین رو در فرایند ارائه پیام و معرفت بخشی، علاوه بر رعایت ارتباط و هماهنگی میان قوای شناختی، باید به تأثیرات دیگر قوای موجود در وجود انسان بر فرایند شناخت عنایت داشت. از سوی دیگر وجود انسان وجودی جدای از عالم هستی نیست و همواره در تأثیر و تاثر از عالم بیرون است. لذا ضروری است تا عوامل و موانع خارج از وجود انسان نیز در این فرایند مدنظر قرار گیرد. یکی از بارزترین موانع بیرونی، شیطان است که در آیه «ولقد أضل منکم جبلا کثیرا أفلم تکونوا تعقلون؛ و [او] گروهی انبوه از میان شما را سخت گمراه کرد آیا تعقل نمی کردید» به عنوان عامل اصلی در گمراهی مردم معرفی شده است (یس، ٦٢).

در تبیین فلسفه بعثت گذشت که شیطان نیرویی در مقابل انبیاع معرفی شد؛ یعنی حوزه شناخت انسان همچون میدان جنگ است که همواره دو نیروی معارض در آن وجود دارد؛ یکی پیامبرص و دیگری شیطان و جنود وی. رسول اکرم (ص) در میان اصحاب بر حضور مستمر شیطان در این میدان تأکید کرده و می فرماید: «ما منکم أحد الا وله شیطان» (ابن أبی جمهور، ١٤٠٥ق، ج٤، ص ٩٧؛ ابن حنبل، ١٤٢١ق، ج٤١، ص ٣٤٢). تعبیر قرآن از زبان شیطان با وضوح بیشتری صحنه این نبرد را ترسیم می کند: «قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین» (ص، ٨٣) و «قال فبما أغویتنی لأقعدن لهم صراطک المستقیم ثم لآتینهم من بین أیدیهم ومن خلفهم وعن أیمانهم وعن شمائلهم ولا تجد أکثرهم شاکرین» (اعراف، ١٦-١٧).

پیامبر اکرم (ص) کارکرد ضدمعرفتی شیاطین را تبیین کرده و می فرماید: «لولا أن الشیاطین یحومون علی قلوب بنی آدم لنظروا الی الملکوت» (مجلسی، ١٤٠٣ق، ج٦٠، ص ٣٣٢).

طبق این گزارش پیامبرص گردش شیطان بر گرد قلوب مؤمنان را مانع از شناخت حقیقت معرفی می کند. آن حضرت در روایتی دیگر به ویژگی تصرف شیطان بر فرایند کسب شناخت انسان نیز اشاره می کنند: «إن الشیطان یجری من ابن آدم مجری الدم فضیقوا مجاریه بالجوع!» (قضاعی، ١٤٣١ق، ج٢، ص ١١٣؛ مجلسی، ١٤٠٣ق، ج٦٠، ص ٣٣٢). این تعبیر حکایت از شدت و گستره نفوذ مهاجم در این نبرد شناختی دارد. عملیات وی در گمراه سازی انسان نیز با اختلال در حوزه شناخت انسان صورت می پذیرد و به نظر می رسد ماهیت وجودی و مراتب سنخیتی که شیطان با انسان دارد مهم ترین عامل در موفقیت وی باشد. بیشترین سنخیت شیطان با انسان در رتبه مثال است که دربردارنده قوای واهمه و خیال است. این قوا نیز سرمنشأ دخالت شیطان در وجود انسان است.

مراتب وجودی و سنخیت انسان و شیطان (بستر نفوذ).JPG

نمودار: مراتب وجودی و سنخیت انسان با شیطان (ر.ک: صدرالمتألهین، ١٣٦٣، صص ٢١٧-٢١٨)

 

از آنجا که فرایند شناخت در عموم انسان ها از مجاری حس، خیال و وهم گذر کرده و در نهایت با نیروی عقل، معلوم آنها تحصیل می گردد، شیطان در این مسیر و از طریق قوای وهم و خیال در فرایند شناخت اختلال ایجاد می کند. همچنین شیطان با وساطت عوامل غیرمعرفتی نیز این فرایند را مختل می کند (اسراء، ٦٤؛ مائده، ٩٠). با این توضیح، ابعاد فلسفه بعثت انبیا در برانگیختن عقول بشری و نیز نقش و کارکرد شیطان در مقهورساختن نیروی عقل نمایان می گردد. بنابر آنچه بیان گشت، اهتمام به بعد شناختی مخاطب در فرایند ارتباطی در آموزه های اسلامی و سیره نبوی روشن می گردد.

پس از شخصیت شناسی عام مخاطب، در ادامه به شخصیت شناسی خاص مخاطبان نبوی در عصر بعثت می پردازیم.

٥. شخصیت شناسی خاص مخاطبان (مخاطب مقارن بعثت)

با عنایت به اینکه بخش اعظم اقدامات رسول اکرم (ص) در موقعیت زمانی و مکانی معین و با مخاطبان مشخصی صورت گرفته و هر مخاطبی با توجه به شرایط زمانی، مکانی، محیطی، فرهنگی و اجتماعی می تواند تحت تأثیر عوامل خاصی قرار گیرد، بعد از تأملی که در ویژگی پایه و مشترک (عام) مخاطبان داشتیم، در ادامه ویژگی های مخاطبان مقارن بعثت را بررسی می کنیم. با شناخت شخصیت و خصوصیات آنان در بستر زمانی و مکانی مذکور است که تحلیل اقدامات نبوی در فرایند ارائه پیام و مواجهه با مخاطبان مقدور می گردد. طبیعی است که شخصیت مخاطبان عصر نبوی تحت تأثیر مولفه های متعدد فکری، فرهنگی، قبیله ای، محیطی و... شکل گرفته باشد و در نتیجه تحت تأثیر عوامل متعدد و گوناگونی نیز در فرایند ارتباطی رسول خداص قرار گیرد. ازاین رو سعی می شود اهم عوامل مؤثر در این میان استخراج گردد؛ عواملی که در فرایند جذب و تأثیرگذاری، مورد عنایت و توجه رسول اکرم (ص) نیز قرار گرفته اند.

منابع قرآنی، روایی و تاریخی، اطلاعاتی از ویژگی های شناختی، اخلاقی، رفتاری و... مخاطبان پیامبرص در اختیار گذاشته اند. البته پرداختن به همه آنها نه ضرورت دارد و نه هدف این بحث است، بلکه از چند آیه کوتاه اما غنی می توان بر ابعاد موضوع واقف شد. قرآن در توصیف مهم ترین حوزه های عقیدتی، فکری و تصمیم گیری دوران مذکور، از اصطلاح «جاهلیت» استفاده می کند (آل عمران، ١٥٤؛ مائده، ٥٠؛ فتح، ٢٦؛ احزاب، ٣٣).

پاره ای از مظاهر شاخص جاهلیت که در قرآن به آنها تصریح یا اشاره شده، عبارت اند از: شرک، نیکی نکردن به والدین، کشتن فرزندان از بیم فقر (انعام، ١٥١)، زنا (اسراء، ٣٢)، زنده به گورکردن دختران (تکویر، ٨)، می گساری (بقره، ٢١٩؛ مائده، ٩٠-٩١)، رباخواری (بقره، ٢٧٥-٢٧٦)، تحقیر زن (نحل، ٥٨-٥٩)، قمار (میسر) و ازلام. این افکار و اعمال همگی از موارد مورد توصیه شیطان معرفی شده است که به عنوان مهم ترین مانع بیرونی شناخت از وی یاد کردیم (مائده، ٩٠).

امام علی ع نیز در توصیف وضعیت مذکور می فرمایند: «از یک سو، فتنه های شیاطین و وسوسه های هواپرستان، رشته های ایمان و اعتقاد و معارف دینی را پاره کرده بود و از سوی دیگر، نابسامانی سراسر جامعه را فرا گرفته و آتش اختلافات از هر سو زبانه می کشید...» (نهج البلاغه، خ٢).

توصیف مذکور از حوزه های فکری، اخلاقی، و هنجاری مخاطبان در دوره مقارن بعثت، حکایت از این دارد که فرایند شناخت آنها از اساس دچار اختلال گشته و قوه عاقله آنها مغلوب قوه هوی شده بود؛ به گونه ای که شخصیت آنها به طور کلی مخالف شخصیت مورد نظر اسلام شکل گرفته و در حوزه های مذکور بر خلاف اسلام عمل می کردند. یعنی نه تنها از ویژگی مثبتی در تسهیل پذیرش پیام برخوردار نبودند، بلکه بر عکس با موانع متعددی روبرو بودند؛ موانعی که یا از درون ساختار شناختی ایجاد اختلال می کرد و یا از بیرون و با وسائط متعدد.

رسول خداص در ارائه و تثبیت پیام خود، این موارد را با عنایت به نقش، درصد تأثیر و تناسب آن با پیام و هدف خویش، سنجیده و اقدام مناسب را در زدودن آن انجام داده اند. مثلا اگر مانع زدایی دفعی، پذیرش پیام را مختل می نمود، آن حضرت با روش تدریج عمل می کردند. جریان منع تدریجی شرب خمر - که مردم بدان تعلق خاطر داشتند - از این قبیل است (طباطبایی، ١٣٧٤، ج٢، صص ٢٩٠-٢٩١)، در حالی که شرب خمر یکی از تعطیل کننده های قوای ادراکی است. البته راهکار تدریج در سیره نبوی بسته به ماهیت اعتقادی، ارزشی، هنجاری (فقهی)، اخلاقی و... دنبال و عملیاتی می شد. مثلا عملکرد ایشان در حوزه عقاید (توحید و شرک) با حوزه هنجارهای فقهی متفاوت بود.

آن حضرت تدریج را در پذیرش اصل توحید به کار نبسته و درخواست نمایندگان قبیله ثقیف مبنی بر بقای بت بزرگ آنان برای یک سال دیگر را رد کردند (ابن هشام، بی تا، ج٢، صص ٥٣٩-٥٤٠).

در شخصیت شناسی خاص مخاطبان - فارغ از آنچه بیان شد - به نظر می رسد برخی از عوامل زمینه ای همچون ساختار سیاسی و اجتماعی حاکم بر آن دوره، نقش و اهمیت بسزایی در ساخت شخصیت آنان داشته و نحوه تعاملات آنان را جهت می داد. یعنی بافت قبیله ای و فقدان وحدت اجتماعی و نبود قانونی واحد در میان اعراب، پیامدهای متعددی را برای جامعه مذکور ایجاد کرده بود. در این میان، تأثیرپذیری از شش مؤلفه ناظر به بحث حاضر، یعنی شخصیت شناسی خاص مخاطبان ارزیابی شد که قابل تأمل و مهم به نظر می آیند. مؤلفه های مذکور عبارت اند از: ١. تأثیرپذیری از ساختار قومی - قبیله ای، ٢. تأثیرپذیری از بت ذهنی قبیله، ٣. تأثیرپذیری از فقر اقتصادی، ٤. تأثیرپذیری از اقتدار و غلبه، ٥. تأثیرپذیری از شیوخ و رؤسای قبایل، و ٦. تأثیرپذیری از پیمان ها و پیوندهای قبیله ای. در ادامه به تشریح مؤلفه های شش گانه مذکور خواهیم پرداخت که از أهم عوامل و مؤلفه هایی هستند که به نوعی در شکل گیری شخصیت مخاطبان نبوی مؤثر بوده اند.

5-١. تأثیرپذیری از ساختار قومی - قبیله ای

ساختار قومی و قبیله ای، با محوریت ارکانی همچون «نسب»، «عصب» و «حسب» شکل گرفته است (علی، ١٣٩١، ج٤، ص ٣١٣). در نتیجه ساحت های گوناگون جامعه با محوریت خون و همبستگی درون قبیله ای سامان می یابد و به تبع آن برقراری هر نوع تعامل و ارتباط در چنین جامعه ای بدون شناخت، اهتمام و عنایت به ارکان و عناصر مذکور مقدور نبوده و به نتیجه مطلوب نمی رسد.

در نظام اجتماعی قبیله ای، ارتباط تنگاتنگی میان افزایش منازعات اجتماعی با افزایش همبستگی درون گروهی و ایجاد حدود و ثغور میان گروهی وجود دارد. در همین راستا است که هم پیمانی در سطح جامعه قبیله ای ضرورت می یابد و روابط فی مابین تعریف و تنظیم می گردد. از پیامدهای فکری و معنوی چنین شرایطی اسیرشدن افراد در درون این حدود و ثغور نفوذناپذیر است که امکان هر نوع گفت وگو و تبادل افکار را سلب نموده و در نتیجه انسداد دریچه های فهم و معرفت را به دنبال می آورد.

به عبارتی نظام فکری و فرهنگی آنان از جمله نظام باورها و ارزش ها متناسب با مقتضیات قبیله شکل می گیرد.

با عنایت به ویژگی های مذکور است که می توان رویارویی پیچیده و به حسب ظاهر متناقض اقوام و قبایل مختلف مقارن بعثت را با نبی اعظم (ص) و پیام ارائه شده از سوی ایشان تحلیل و درک نمود و حتی زمینه لازم برای فهم دگرگونی و تغییرات فکری و فرهنگی غیرمنتظره بعد از رحلت رسول خداص را فراهم ساخت. به بیان دقیق تر عصر بعثت و ویژگی های آن بهترین آیینه ای است که می تواند منش و کنش اعتقادی و اجتماعی آنان را انعکاس دهد و منطق فهم تحولات بعدی را روشن سازد.

مقارن بعثت، نظام و حاکمیتی تحت قانون واحد وجود نداشت و تعاملات اجتماعی نیز بر مبنای مقتضیات قبیله ای صورت می گرفت. البته وضعیت جغرافیایی و آب وهوایی عربستان در شکل گیری چنین ساختاری بی تأثیر نبود؛ به نحوی که تحقق بستر لازم برای تشکیل دولت متمرکز را با مشکل مواجه می نمود (علی، ١٣٩١، ج٤، ص ٢٨٠). قبایل حاضر در شبه جزیره، از نظر نسب به قحطان، عدنان و قضاعه می رسیدند که هرکدام دارای شاخه هایی بودند. از این میان اعراب قحطانی در جنوب جزیره زندگی می کردند (ابن خلدون، ١٣٦٣، ج١، صص ٢٨٦-٢٩٥). اعراب عدنانی نیز قبایل و تیره هایی را شامل می شدند که مضریان از جمله آنها بودند و در حجاز سکونت داشتند (شهیدی، ١٣٨٠، صص ٦٩-٧٠).

قریش از تیره مضریان بود و نسب آنها با واسطه به فهر می رسید. از نام های مشهور در مراحل پایانی این سلسله بنوعبدمناف بن قصی بن کلاب است (ابن خلدون، ١٣٦٣، ج١، ص ٣٨٣).

عبدمناف پسرانی داشت به نام های مطلب، نوفل، ابوعمرو، عبدالشمس و هاشم (یعقوبی، ١٣٧١، ج١، ص ٣١١) که رسول اکرم (ص) فرزند عبداٰلله فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم است.

ارتباطات و تعاملات اجتماعی عرب در عصر بعثت، دقیقا در چارچوب منطق و فرهنگ قبیله ای تنظیم می شد. در این میان قریش در مرکزیت این ساختار قرار گرفته و از گستره نفوذ بیشتری برخوردار بود. قریش این سروری را مدیون قصی بود که قبایل پراکنده قریش را جمع نمود و در مرکزیت مکه مستقر ساخت. وی چهار پسر به نام های عبدالدار، عبدمناف، عبدالعزی و عبدقصی داشت. قصی ریاست مکه را به عبدالدار داد و او نیز وظایف سروری را برای فرزندانش به ارث گذاشت. تنش میان بنوعبدالدار و بنوعبدمناف که با مرگ وی، بر سر سروری مکه آغاز شده بود، با تقسیم مناصب میان آنان به صلح انجامید (یعقوبی، ١٣٧١، ج١، ص ٣٧٤). با این حال این تنش و رقابت بعدها در میان بنی هاشم و بنی امیه ادامه یافت (طبری، ١٣٧٥، ج٣، صص ٨٠١-٨٠٣) و ضمن اینکه بعد از بعثت، تأثیرات عمیقی در فرایند دعوت و ابلاغ پیام رسالت بر جای گذاشت، تحولات بسیاری را نیز در بستر تاریخ در پی داشت؛ به گونه ای که می توان تفکر قبیله گرایانه بنی امیه را بنیان اصلی بسیاری از کج اندیشی های اعتقادی در تاریخ اسلام دانست.

5-٢. تأثیرپذیری از بت ذهنی قبیله در عرصه دینی و اعتقادی

ساختار قبیله ای شبه جزیره، تأثیر و کارکرد پیچیده ای در ارتباط با توسعه و تضییق تفکر دینی و یا دائره نفوذ پیام نبوی در میان قبایل داشته است. بخشی از شخصیت شناسی مخاطبان خاص رسول خداص در عصر بعثت، در گرو ذهنیت شناسی قبایل، یعنی شناخت بت های ذهنی و تصورات قالبی قبیله در عصر مذکور است که در این صورت چگونگی مواجهه قبایل عرب با اسلام و مسلمانان نخستین، قابل فهم گشته و در نتیجه روشن خواهد شدکه قبیله اندیشی با عقاید و باورهای دینی چه نسبتی دارد و چه چالشی را در مسیر گسترش پیام نبوی ایجاد می نمود.

ساختار اجتماعی قبیله محور، به ویژه در جامعه جاهلی حجاز که همراه با خون ریزی و نفرت های تاریخی همراه بوده، بستری نامناسب برای رویش و زایش اندیشه ها و مانعی در مسیر نمایان ساختن گنجینه های عقول انسانی به حساب می آمد. تفکر عقلانی و ایمان عاقلانه، احتیاج به تجربه فضای اجتماعی مناسب دارد. در فضای اجتماعی ای که گروه های قومی در حصار قبیله محدود می شوند، فرصت تبادل افکار را از دست داده و زمینه ای برای تجربیات جدید نمی یابند. ازاین رو انسان اسیر در بافت قبیله، متأثر از تلقینات قبیله، دارای ذهنیت بسته قبیله ای گشته و نه تنها در مدار قبیله می اندیشد که اساسا داده های معرفتی فراتر از ذهنیت قبیله را نمی تواند درک و تصور نماید.

ذهنیت قبیله ای فرایند شناخت و تصمیم گیری را تحت تأثیر قرار داده و به تبع آن با ساماندهی رفتارهای قبیله مدارانه، شخصیتی محبوس برای انسان می سازد و جهالت اجتماعی را در متن تفکر و عواطف انسان وارد می نماید. ازاین رو در جامعه قبیله منش، قضاوت و داوری در ارتباط با حوادث و پدیده های اجتماعی بر مبنای استدلال و شواهد صورت نگرفته و با معیارکشش ها وگرایش های قبیله ای انجام می شود. به عبارتی این ساختار به چرخه تولید جهالت اجتماعی منتهی گشته و افراد قبل از اینکه در بستر تعقل و اندیشه زندگی کنند، بر مبنای توجیهات ساختار قبیله اقناع گشته و عمل می نمایند.

در ساختار قبیله ای، مدیریت فضای فکری - فرهنگی قبیله توسط رئیس قبیله انجام می شود. اگرچه در ساختار قبیله نیز مراتب متعددی از قدرت تعریف می شد، لکن رئیس قبیله در رأس هرم قدرت قرار داشت (علی، ١٣٩١، ج٤، ص ٥٤٦). بر این اساس، این رئیس قبیله بود که اجازه می داد افراد چه نوع پیامی بپذیرند، چگونه فکر کنند و به کدام دسته از ارزش ها ملتزم گردند. ذهنیت رئیس قبیله نیز بیشترین تناسب را با ارزش های قبیله داشته و او در واقع ذهنیت خود را از باورهای رایج در قبیله می گیرد و متناسب با ارزش های قبیله عمل می کند، و در این چرخه بسته معرفتی، منطق عقلانی از کار افتاده، و تقلید در ذهنیت قبیله مستحکم می گردد. از جمله پیامدهای آن جلوگیری از ارائه و طرح تفکراتی است که با معیار قبیله متبوع مغایر باشد. چنان که مشرکان انگشت خویش را در گوش می گذاشتند تا کلام الهی را نشنوند (نوح، ٧) و به قبایل خویش دستور می دادند تا از شنیدن قرآن دوری گزیده و با ایجاد هیاهو، مانع شنیدن دیگران گردند (فصلت، ٢٦).

مطالبی که بیان گشت به روشنی گویای این واقعیت معرفت شناختی است که پیامبر اکرم (ص) برای ارائه پیام و نفوذ در ذهنیت بسته قبایل عرب، با چه دشواری ها و چالش هایی مواجه بوده اند. با این نگاه است که می توان دعوت رسول اکرم (ص) از خویشان نزدیک (شعراء، ٢١٤) را در آغاز دعوت عمومی، توجیه و تحلیل نمود؛ یعنی ذهنیت بسته قبیله ای از یک سو و نفوذمندی قریش در میان سایر قبایل از سوی دیگر، می توانسته مناسب ترین مسیر و بستر لازم برای ورود در ذهنیت دیگر قبایل را فراهم سازد.

داده های تاریخی نیز بیانگر این است که خاستگاه اصلی مقاومت قریش در برابر اسلام، ذهنیت قبیله ای آنها بوده است. سران قریش دین را قبیله ای فهم کرده و در نتیجه، پذیرش پیام نبوی و تأیید رسالت ایشان را حاکمیت بنی هاشم تصور می نمودند. سروری پیامبرص در ذهنیت آنان به معنای صعود بنی هاشم به رأس هرم سروری بود و این همان چیزی بود که بنی امیه و هم پیمانان آنان را در برابر رسول خداص قرار می داد (جابری، ١٣٨٤، صص ١٣٨-١٣٩).

شخصیت جامعه مقارن بعثت به نحوی شکل گرفته که منطق و معیار قبیله بر منطق و معیار عقیده ارجحیت و غلبه دارد. بت پرستی اساسا باوری است که اگر هم بر بنیان قبیله ایجاد نشده باشد، بی شک در بستر و چارچوب قبیله گرایی پرورش یافته است. یعنی همان گونه که تنش و تفرقه اصل اولیه در روابط قبیله ای به شمار می آید، تعدد خدایگان نیز اصل تلقی می گردد و بر همین اساس هر قبیله بتی برای خویش اختصاص می دهد (کلبی، ١٣٦٤، ص ٩ به بعد). در همین جهت است که وقتی رسول اکرم (ص) با ارائه پیام خویش مشرکان را به توحید می خواند، مشرکان ضمن واکنشی شدید، می گویند که محمدص می خواهد همه خدایان را یکی کند (طبری، ١٣٧٥، ج٣، ص ٨٧٠).

به هر حال بت ذهنی قبیله، همواره به عنوان متغیری منفی در فرایند ارتباطی رسول اکرم (ص) عمل می کرد. از جمله پیامدهای استمرار آن را حتی بعد از فتح مکه نیز می توان مشاهد نمود. پس از فتح مکه، قبایلی که در انتظار نشسته بودند تا سرنوشت قریش با اسلام روشن گردد، با پیروزی جبهه اسلام، به صورت قبیله ای به اسلام پیوستند. نکته حائز اهمیت در اینجا این است که آنها با نگرش سیاسی و با تفسیر قبیله ای از دین، و بر مبنای پیمانی که قبایل با حاکمان سیاسی می بستند با اسلام هماهنگ گردیدند. بدین جهت است که قرآن از ذهنیت پنهان و نگرش قبیله ای آنها پرده برداشته و می فرماید:

«قالت الأعراب آمنا قل لم تؤمنوا ولکن قولوا أسلمنا ولما یدخل الإیمان فی قلوبکم؛ اعراب گفتند: ایمان آوردیم، بگو ایمان نیاورده اید لیکن بگویید اسلام آوردیم و هنوز در دل های شما ایمان داخل نشده است و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید چیزی از پاداش کارهای شما را فروگذار نمی کند، خدا آمرزنده مهربان است» (حجرات، ١٤).

زمان زیادی از ورود قبیله ای اعراب به ویژه اسلام آوردن دسته جمعی قریش نگذشته بود که نه تنها تعصبات خفته در میان جامعه اسلامی بیدار گشت، بلکه روحیه دنیاگرایی و تجارت پیشگی قریشی نیز در متن مناسبات اجتماعی وارد شد.

5-٣. تأثیرپذیری از فقر و پیامدهای اجتماعی - روانی آن

ساکنان سرزمین های خشک به مقتضای شرایط جغرافیایی، تحمل مشکلات زندگی بادیه نشینی، کسب معیشت، و احیانا جنگ به منظور تصاحب چراگاه و منابع طبیعی، به صورت گروهی کوچک زندگی می کردند. به طور کلی اعراب شبه جزیره، چه بادیه نشینان و چه شهرنشینان، زندگی را به سختی سپری می کردند. آنها مجبور بودند در مقابل سختی ناشی از اوضاع و احوال نامساعد محیط مقاومت کنند. غارت و چپاول از مشخصات ثابت آنان بود و هر گاه قبیله ای دشمنی نمی یافت تا آن را غارت کند، از شدت فقر و گرسنگی به قبایل غیردشمن حمله می برد. مسائلی از قبیل ظلم و جور، اسارت زنان و کودکان، قتل و کشتار و زنده به گورکردن دختران، اموری بود که اجتماع آن روز عرب از آن رنج می برد. زندگی در پست ترین منزل ها و برخورداری از آب و غذای ناگوار از دیگر ویژگی های آنان بود (نهج البلاغه، خ٢٦).

این وضعیت باعث ایجاد خصلتی روانی درآنها شده بود. تحمل مشکلات و سختی ها آنها را باتجربه کرده بود. این ویژگی، تحمل سختی ها، می توانست همچون متغیری مثبت و تسهیل کننده درگسترش اسلام و تحول اجتماعی نقشی اساسی ایفا کند؛ چرا که یکی از موانع عمده در مقابل تحولات اجتماعی جوامع، فشار و محاصره اقتصادی بعد از آن است. اگر افراد جامعه انقلابی رفاه زده یا جامعه مرفه باشد و اعضای جامعه به مشکلات بعد از دگرگونی اجتماعی آشنایی و عادت نداشته باشند، انقلاب آنان دستخوش نابسامانی های فراوانی خواهد شد. از آنجا که اعراب جاهلی تحت آن شرایط سخت و اوضاع و احوال جغرافیایی خاص و با حداقل امکانات اولیه حیات زندگی می کردند و به آن عادت داشتند، می توانستند فشارهای اقتصادی از جمله محاصره اقتصادی شعب ابی طالب را که لازمه انقلاب و تحول اجتماعی - فرهنگی اسلام بود تحمل کنند.

از دیگر سو وقتی طبقه تهیدست جامعه شبه جزیره شرایط اقتصادی و اجتماعی قبل از اسلام را با آموزه هایی که پیام نبوی به آنان ارائه می کرد مقایسه می کردند، طبیعی بود که پیام نبوی برای آنان جذابیت داشته باشد.

تاریخ نیز به روشنی این واقعیت را نشان می دهد که در سال های نخستین دعوت رسول اکرم (ص) دسته ای از تهی دستان، بردگان و طبقه متوسط جامعه به دین اسلام گرایش پیدا کردند، اما ثروتمندان و سران قبایل که صاحبان ثروت نیز بودند در برابر پیامبرص ایستادند. نکته حائز اهمیت این است که همین طبقه محروم علاوه بر رغبت بیشتر به پیام نبوی، در برابر فشارها و شکنجه های مشرکان نیز استقامت داشتند. بنابراین فقر معیشتی و سختی شرایط زندگی، عاملی زمینه ساز برای پذیرش پیام نبوی از سوی بخشی از مخاطبان آن حضرت بوده است که اغلب از طبقات محروم جامعه بودند.

5-4. تأثیرپذیری از اقتدار و غلبه

«الحق لمن غلب» انگاره ای است که در نتیجه رواج نزاع و خشونت های میان قبایل در ذهنیت مخاطب آن روز ایجاد شده، نوع رفتار و تعامل آنان را جهت می داد و برنامه های آنان را ترسیم می نمود. گرچه نقش و تأثیر این عامل در میان طیف های مختلف از قبایل اعراب می تواند متفاوت باشد، اما بی شک در زمره چند عامل اصلی و عمده انقیاد در برابر دیگری به شمار می رفت. جواد علی نقش این مؤلفه را چنین بیان می کند: «ولا یعرف الأعرابی شیئا غیر القوة ولا یخضع إلا لسلطانها. وبموجب هذه النظرة بنی أصول الحق والعدل، وما یتبعهما من حقوق» (علی، ١٣٩١، ج٤، ص ٢٩٦). خداوند متعال با استخدام واژه تسلیم درباره طیفی از مخاطبان رسول اکرم (ص) به این حقیقت تصریح می کند: «قالت الاعراب ءامنا قل لم تؤمنوا ولکن قولوا اسلمنا ولما یدخل الایمٰن فی قلوبکم...» (حجرات، ١٤). این ویژگی در شخصیت مخاطبان عصر بعثت به عنوان متغیری منفی در ارائه موفق پیام نبوی به حساب می آمد و تنها با اقتدار پیام رسان بود که مانع مذکور برطرف و پذیرش پیام از سوی چنین مخاطبانی فراهم می گشت. این امر را می توان در جریان فتح مکه و گسترش پیام نبوی در میان اعراب به روشنی مشاهد نمود (ابن أثیر، ١٣٨٥، ج٢، صص ٢٨٦-٢٨٧).

5-5. تأثیرپذیری از شیوخ و رؤسای قبایل

در موارد نخستین پیرامون ساختار قبیله ای حاکم بر جامعه شبه جزیره سخن گفته شد که مانع از تمرکز قدرت در وجود یک نهاد، سازمان و یا گروه شده بود. ازاین رو در بحث حاضر تأکید بر نقش ویژه رئیس قبیله و برجسته ساختن جایگاه وی در امور از جمله فرهنگ پذیری یا فرهنگ گریزی است. به هر حال پیامد ساخت قبیله ای، پخش قدرت در میان شیوخ و رؤسای قبایل بود، چرا که معرف و نماینده هر قبیله، شیخ آن قبیله بود که ریاست و پیشوایی قبیله را بر عهده داشت. ابن خلدون در مقایسه قبیله با شهرهای بزرگ، قبیله را همچون دولتی کوچک توصیف کرده که از ملزومات آن برخوردار بوده، با این تفاوت که نهاد قدرت در قبیله رئیس قبیله است؛ لذا افراد صرفا در برابر رئیس قبیله خویش پاسخگو بودند، نه شخص، گروه و یا نهاد دیگری (ابن خلدون، ١٣٧٥، ج١، صص ٢٤٠-٢٤١).

این نوع از ترکیب سیاسی - اجتماعی باعث بروز و پیدایش حقوق، ویژگی ها و خصوصیاتی در میان رئیس و افراد قبیله می گشت (علی، ١٣٩١، ج٥، ص ٢٥٣ به بعد). مهم ترین حق برای رئیس قبیله، حق تسلیم، خضوع و اطاعت افراد و اعضای قبیله از وی بود.

خصوصیتی که برای افراد قبیله به بار می آورد، شکل گیری طرز تفکر و اندیشه آنان همسو با رؤسای قبایل بود. به عبارتی طرز تفکر و اندیشه رئیس و یا نهایتا شورای قبیله، طرز تفکر و اندیشه همه اعضای قبیله محسوب می شد. چنین ساختاری نقش و قدرت بی بدیلی برای رئیس قبیله در ایجاد زمینه برای فرهنگ پذیری یا فرهنگ گریزی گروهی را فراهم می نمود. پذیرش پیام نبوی از سوی جمعی از قبیله خزاعه به تبعیت از رئیس قبیله (حارث)، از نمونه های تأثیرگذاری چنین عاملی است (ابن هشام، ١٣٧٥، ج٢، صص ١٩٩-٢٠٠).

5-6. تأثیرپذیری از پیمان ها و پیوندهای قبیله ای (حلف)

منظور، بستن پیمان و معاهده برای اتفاق، پشتیبانی و مساعدت طرفین در مورد امری از امور است (علی، ١٣٩١، ج٤، ص ٣٧٠). حلف و بستن پیمان ضمن برخورداری از شأن و جایگاه خطیر و مؤثر در حیات اجتماعی مقارن بعثت، دارای حرمت، قداست و وجه دینی نیز بوده است.

انعقاد هر پیمانی، خود اتحاد و ائتلاف هایی را در پی داشته و زمینه ساز جهت گیری های جانب دارانه و یا ستیزه جویانه می گردید. این قبیل پیمان ها با انگیزه های متعددی شکل می گرفت که از تأمین و پوشش امنیتی گرفته تا امور اقتصادی، نظامی، استیفای حق، ایجاد نظم و... را شامل می شد (علی، ١٣٩١، ج٤، صص ٣٧١-٣٧٢).

آنچه برای ما در این بحث مهم است، بسترسازی چنین پیمان هایی برای پذیرش، تقویت و یا توسعه دامنه نفوذ در عرصه های مختلف است. یعنی اگر یک مدیر فکری و پیام رسان می توانست با تعداد بیشتری از قبایل، چنین پیمان ها و پیوندهایی برقرار نماید، دامنه نفوذ وی و به تبع آن دامنه نفوذ پیام وی گسترش می یافت. به عبارتی مقوله احلاف (پیمان ها) در عصر بعثت در کنار کارکردهای گوناگون، می توانسته همچون عاملی در پذیرش و توسعه فرهنگی و یا تقابل فرهنگی عمل نماید. به هر حال رواج مقوله احلاف و کارکرد مؤثر آن در میان اعراب، مولفه ای محوری از آن در ذهنیت جامعه ایجاد کرده بود.

مباحثی که تاکنون مطرح شد در دو قسمت مخاطب شناسی عام با محوریت ساختار شناختی و عوامل مؤثر بر آن، و مخاطب شناسی خاص در عصر نبوی بررسی گشت، و تا حد امکان عواملی که در ناحیه مخاطب، اشراف بر آنها می توانست در فرایند ارتباط مورد توجه و بهره برداری قرار گیرد ذکر گردید. بی شک آشنایی با ساختار شناختی انسان و عوامل درونی و بیرونی مؤثر بر آن از یک سو و شخصیت شناسی خاص مخاطبان پیامبرص از سوی دیگر، تأثیر بسزایی در تحلیل فرایند ارتباطی و نحوه ارائه پیام نبوی خواهد داشت.

نتیجه گیری

دستیابی به شناخت مطلوب از مخاطب در هر یک از ابعاد آن، به تناسب، میزان موفقیت در ارائه پیام را بالا می برد. تأمل در فرایند ارتباطی رسول اکرم ص و نوع تعامل آن حضرت با مخاطب بیانگر این است که هر دو گونه از مخاطب شناسی عام و خاص در سیره آن حضرت رواج داشته و عملیاتی گشته است. البته به جهت خاتمیت رسالت و عمومیت مخاطبان آن حضرت، عنایت به ویژگی عام مخاطبان در اولویت قرار گرفته است. با عنایت به اینکه «برانگیختن عقول انسان ها» از اهداف راهبردی در برقراری ارتباط و ارائه پیام در سیره نبوی بوده، توجه و تأکید بر حوزه شناخت از میان ویژگی های عام مخاطبان از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است. عمق، گستره و استمرار تأثیر پیام نبوی در طول تاریخ نیز مؤید این امر است. بر این اساس، یک پیام رسان به هر اندازه شناخت بیشتر و دقیق تری از ابعاد و ساختار شناختی انسان داشته باشد تأثیر پیام وی به همان اندازه از عمق، گستره و استمرار بیشتری برخوردار خواهد بود. فرایند ارتباط و ارائه پیام به هر مقدار در سطح کلان تری صورت گیرد، اهمیت شناخت ویژگی عام مخاطبان نیز افزون تر می شود. آگاهی از ویژگی های خاص مخاطبان نیز در اولویت بعدی قرار می گیرد. رسول اکرم (ص) در این عرصه به ویژگی های شخصیتی مخاطبان معاصر خویش عنایت داشته و اقدامات خود را متناظر با آن انجام داده اند. بررسی به عمل آمده در این زمینه بیان گر این است که ویژگی های شخصیتی مخاطبان معاصر رسول خداص اغلب تحت تأثیر آداب و رسوم قبیله ای، شرائط اجتماعی و موقعیت جغرافیایی آن دوره بوده است.

بر این اساس، پیام رسان نباید مخاطب و گیرنده فکر را جدای از موقعیت، شرایط، کنش های اجتماعی و مقتضیات زمانی و مکانی در نظر بگیرد، بلکه در عین برخورداری از مخاطب شناسی عام، برای دستیابی به شناخت ویژگی های خاص آنان نیز تلاش نماید؛ به خصوص زمانی که در سطوح خرد به ارائه پیام و تأثیرگذاری می پردازد.

فهرست منابع

* قرآن کریم.

* نهج البلاغه.

١. ابن أبی جمهور، محمد. (١٤٠٥ق). عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة (محقق: مجتبی عراقی، ج٤). قم: دار سید الشهداء للنشر.

٢. ابن اثیر، عزالدین أبوالحسن علی بن ابی الکرم. (١٣٨٥). الکامل فی التاریخ (ج ٢). بیروت: دار صادر و دار بیروت.

٣. ابن حنبل، أحمد بن محمد. (١٤٢١ق). مسند احمد بن حنبل (محقق: محمد رضوان عرقسوسی و دیگران، ج٤١). بیروت: مؤسسة الرسالة.

٤. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد. (١٣٧٥). مقدمه تاریخ ابن خلدون (مترجم: محمد پروین گنابادی، ج١). تهران: علمی و فرهنگی.

٥. ابن خلدون، عبدالرحمن. (١٣٦٣). العبر: تاریخ ابن خلدون (مترجم: عبدالحمید آیتی، ج١). تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

٦. ابن هشام، عبدالملک الحمیری. (١٣٧٥). السیرٔە النبویة (مترجم: سید هاشم رسولی محلاتی، ج٢). تهران: کتابچی.

٧. ابن هشام، عبدالملک. (بی تا). السیرٔە النبویة (محقق: مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شلبی، ج٢). بیروت: دار المعرفة.

٨. آمدی، عبدالواحد. (بی تا). غرر الحکم و درر الکلم (محقق: مهدی رجایی). قم: دار الکتاب الاسلامی.

٩. بستانی، محمود. (١٣٧٢). اسلام و روان شناسی (مترجم: محمود هویشم). مشهد: آستان قدس رضوی.

١٠. جابری، محمد عابد. (١٣٨٤). عقل سیاسی در اسلام (مترجم: عبدالرضا سواری). تهران: گام نو.

١١. جوادی آملی، عبداٰلله. (١٣٩٠). معرفت شناسی در قرآن (چاپ هفتم). قم: نشر اسراء.

١٢. شرف الدین، سید حسین. (١٣٩٧). ارزش های اجتماعی از منظر قرآن کریم. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

١٣. شهیدی، سید جعفر. (١٣٨٠). قیام حسین ع. تهران: دفترنشر فرهنگ اسلامی.

١٤. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن. (بی تا). الجواهرالسنیة فی الاحادیث القدسیة. بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.

١٥. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن. (١٤٠٩ق). تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة: وسائل الشیعة (محقق: مؤسسه آل البیت ع، ج٢٠). قم: موسسه آل البیت ع.

١٦. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم. (١٣٨٣). الشواهد الربوبیة (مترجم: جواد مصلح). تهران: سروش.

١٧. صدرالمتألهین، محمد بن ابراهیم. (١٣٦٣). مفاتیح الغیب. تهران: مؤسسه مطالعات و 89 تحقیقات فرهنگی.

١٨. طباطبایی، سید محمدحسین. (١٣٧٤). تفسیر المیزان (مترجم: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج٥). قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

١٩. طبری، محمد بن جریر. (١٣٧٥). تاریخ طبری (مترجم: ابوالقاسم پاینده، ج٣). تهران: اساطیر.

٢٠. علی، جواد. (١٣٩١). المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام (ج ٤، ٥). بغداد: مکتبة النهضة.

٢١. علیزاده، مهدی. (١٣٩٦). تبیین برهم کنشی عناصر شناختی، هیجانی و ارادی در فرایند تصمیم گیری انسان در پرتو آموزه های اسلامی. دوفصلنامه علمی - پژوهشی انسان پژوهی دینی، 14(٣٧)، صص ٦٧-٩٢.

٢٢. فرامرز قراملکی، احد؛ و ناسخیان، علی اکبر. (١٣٩٥). قدرت انگاره. تهران: مجنون.

٢٣. فرهنگی، علی اکبر. (١٣٨٢). ارتباطات انسانی. تهران: خدمات فرهنگی رسا.

٢٤. قضاعی، محمد بن سلامه. (١٤٣١ق). مسند الشهاب (محقق: حمدی عبدالحمید سلفی، ج٢). دمشق: دارالرسالة العالمیة.

٢٥. کلبی، ابوالمنذر هشام بن محمد. (١٣٦٤). کتاب الأصنام (افست، محقق: احمد زکی باشا). تهران: نشر نو.

٢٦. مجلسی، محمدباقر. (١٤٠٣ق). بحار الأنوار (محقق: جمعی از محققان، ج٦٠). بیروت: دار احیاء التراث العربی.

٢٧. محسنیان راد، مهدی. (١٣٩٠). ارتباط شناسی (چاپ یازدهم). تهران: سروش.

٢٨. محسنیان راد، مهدی. (١٣٩٦). ارتباط شناسی (چاپ هجدهم، ویراست دوم). تهران: سروش.

٢٩. محمدی ری شهری، محمد؛ و دیگران. (١٣٨٧). حکمت نامه پیامبر اعظم (ص) (مترجم: گروه مترجمان، ج٧). قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث.

٣٠. محمدی نجم، سید حسین. (١٣٨٧). جنگ شناختی؛ بعد پنجم جنگ. تهران: مرکز آینده پژوهی علوم و فناوری دفاعی و مؤسسه آموزشی و تحقیقاتی صنایع دفاعی.

٣١. واسعی، صفیه. (١٣٩٠). ارتباط مراتب وجود با مراتب ادراک از نظر ملاصدرا. جستارهایی در فلسفه و کلام، 43(٨٦)، صص ٩-٤٥.

٣٢. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب بن واضح. (١٣٧١). تاریخ یعقوبی (مترجم: محمدابراهیم آیتی، ج١). تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.

پی نوشت ها:

[1] منظور از «رویکرد شناختی» در پژوهش، توجه به «ساختار و فرایند شناخت» در مخاطب و نیز شناسایی و تمرکز بر عوامل، زمینه ها و مؤلفه هایی است که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، فرایند شناخت، پذیرش، گرایش، انتخاب و... را تحت تأثیر قرار داده و جهت می دهند.

[2] به عنوان مثال: «نیاز به احترام» و «نیاز به مهرورزی» از ویژگی های عام مخاطب است که ذیل عامل «ارتباطات با محبت و هماهنگ» قرار گرفته و رسول اکرم (ص) در فرایند ارتباط همواره بر تامین آن اهتمام داشتند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان