ماهان شبکه ایرانیان

یاد خدا در سیره نظامی رسول خدا(ص)، امیرالمؤمنان (ع) وامام حسین(ع)(۲)

علی(ع) و خدامحوری در اوضاع سخت نظامی و سیاسی   توجه به خدا در اوضاع سخت نظامی وسیاسی در سیره امیرمؤمنان علی(ع) نیز همچون سیره رسول اکرم(ص) نمونه های فراوانی دارد که به مواردی از آن اشاره می کنیم

یاد خدا در سیره نظامی رسول خدا(ص)، امیرالمؤمنان (ع) وامام حسین(ع)(2)

علی(ع) و خدامحوری در اوضاع سخت نظامی و سیاسی
 

توجه به خدا در اوضاع سخت نظامی وسیاسی در سیره امیرمؤمنان علی(ع) نیز همچون سیره رسول اکرم(ص) نمونه های فراوانی دارد که به مواردی از آن اشاره می کنیم.
شروع جنگ جمل با کلمه«استرجاع»(انالله وانا الیه راجعون) توسط امیرمؤمنان از آن جمله است. استرجاع یکی از نمونه های شاخص ذکر خداست، یعنی دربرخورد با حوادث تلخ و مصائب، انسان خود را از خدا و برای خدا و به سوی خدا بداند و با گفتن«انالله وانا الیه راجعون» این امر را اعلام کند. به تعبیر قرآن این از اوصاف صابران است که در مواجهه با مصیبت و حادثه ناگوار چنین می گویند.(1)
در واقعه جمل امیرمؤمنان علی(ع) تمام توان خود را به کار گرفت تا ناکثین دست از شرارت بردارند و خون مسلمانان حفظ شود. اما رایزنی های حضرت به نتیجه نرسید و در حالی که بزرگوار مشغول تنظیم سپاه و دادن دستورهای جنگی بود، دشمن، جنگ را با رگبار تیر
به سوی لشکر امیرمؤمنان آغاز کرد. براثر این تیراندازی ها جمعی از یاران حضرت به شهادت رسیدند که جنازه ها را یکی پس از دیگری به محضرامام(ع) می آورند و حضرت می فرمود:«خدایا تو شاهد باش.» تا آنکه عبدالله بن بدیل از طایفه خزاعه و از اصحاب رسول خدا جنازه برادرش را که به تیر سپاه عایشه شهید شده بود به نزد امام(ع) آورد و در برابر حضرت گذاشت، عرض کرد: این جنازه برادر من است. آیا باز هم صبر می کنید؟ دراینجا بود که امام(ع) کلمه استرجاع برزبان جاری کرد. سپس زره رسول خدا(ص) را که«ذات الفضول» نام داشت به تن کرد و شمشیر ذوالفقار را به کمر بست و پرچم سیاه رنگی را به دست فرزندش محمدبن حنفیه داد و به حسن و حسین(ع) فرمود:«اینکه پرچم را به محمدحنفیه دادم نه به شما، به سبب نزدیکی شما به رسول خدا است.» و جنگ با آنان را آغاز کرد.(2)
در بحبوحه جنگ جمل یکی از عرب های بادیه نشین برخاست وباصدای بلند درباره توحید سؤال کرد. یاران حضرت ناراحت شدند و از هر سو به او اعتراض کردند که در این اوضاع چه وقت این پرسش است. امام(ع) فرمود: بگذارید سؤالش را طرح کند. زیرا آنچه این مرد بادیه نشین ازما می خواهد درست همان چیزی است که ما از این مردم که با آنها می جنگیم، می خواهیم. سپس امام(ع) با کمال متانت و دقت بطور مشروح به سؤال او پاسخ دادند.(3)
بعد از پایان جنگ جمل و کشته شدن سران فتنه، گرچه حضرت پیروز میدان نبرد است، از آنجا که هیچ گاه از کشته شدن انسانی خوشحال نمی شود و تنها به هدایت افراد می اندیشد، از پیمان شکنی آنان به درگاه خدا شکوه می کند و می فرماید: پروردگارا، طلحه و زبیر پیوند خود را با من بریدند وبرمن ستم کردند و بیعت خود را شکستند و مردم را برمن شوراندند. خدایا، آنچه را بسته اند بگشا و آنچه را تابیده اند، استوار مگردان و کیفر آنچه را آرزو داشتند و انجام دادند به آنها بنما. من پیش از شروع جنگ به آنان مهلت دادم که به بیعتی که کرده بودند بازگردند، ولی کفران نعمت کردند و سلامت دو جهان را از دست دادند.(4)
بهره گیری از شعار «الله اکبر» درشکست دادن دشمن و نجات مجاهدان در محاصره، از نکات زیبای سیره امیرمؤمنان علی(ع) در پیکار صفین است. در روزهای اولیه ماه صفر، درگیری شدیدی میان سواره نظام امام(ع)و سواره نظام معاویه رخ داد، حدود یک هزار نفراز سپاه امام(ع) به محاصره شامیان درآمدند و رابطه آنان با محور اصلی سپاه امام(ع) قطع شد. حضرت با صدای بلند به یارانی که اطرافش بودند، فرمود: آیا کسی نیست که رضای خدا را بخرد و دنیای خود را در برابر آخرتش بفروشد؟ عبدالله بن حارث از قبیله جعف، کاملاً مسلح، نزد امیرمؤمنان آمد و اعلام آمادگی کرد تا حضرت هر دستوری بدهند اجرا کند. حضرت برای او دعا کرد و فرمود: برسپاه شام حمله کن و خود را به یاران محاصره شده برسان و سلام مرا به آنان ابلاغ کن و بگو که امیرمؤمنان می گوید شما از آن سو تکبیر بگویید و ما از این سو تکبیر می گوییم، شما از آن سو حمله کنید و ما از این سو، تا حلقه محاصره را بشکنیم و شما را آزاد سازیم. عبدالله بن حارث طبق فرمان امام (ع)عمل کرد. تکبیر و تهلیل و نبرد از دو سو آغاز شد و حلقه محاصره درهم شکست و محاصره شدگان به سپاه حضرت پیوستند. شامیان با دادن بیش از هفتصد کشته عقب نشستند.(5)

امام حسین(ع) و خدامحوری در اوضاع سخت نظامی و سیاسی
 

عاشورا نمونه بارزی از فرهنگ خدامحوری اولیای خداست که در گفتار و رفتار امام(ع) حسین(ع) و یاران او
دیده می شود. سیدالشهدا در بحرانی ترین حالات و پیشامدها، با یاد خدا آرامش می یابد و این اطمینان قلبی را به یاران و خانواده اش نیز منتقل می کند. براساس سخنان حضرت، هدف اصلی ایشان از حرکت بسوی عراق، تحصیل رضای الهی بوده است و لذا درآغاز سفر، کنارقبر جدگرامی خویش از خدا می خواهد که او را به این کار موفق بدارد. می فرماید:«ای خدای با جلالت و کرامت بخش، به حق این قبر و به حق کسی که در میان آن آرمیده است از تو می خواهم که راهی در پیش روی من بگذاری که رضای تو و رضای رسول تو در آن است.»(6)
در منطق امام حسین(ع) غفلت از یاد خداوند عامل مهمی در سقوط انسان در وادی گناهان و مفاسد است. امام حسین(ع) درباره سپاه کوفه که به کشتن او کمر بسته بودند، براین نکته تأکید فرموده که شیطان بر آن چیره شده و خدا را از یادشان برده است.(7) این کلام شریف برگرفته از قرآن کریم است که خداوند از ویژگی های حزب شیطان، خدا فراموشی را برمی شمارد که زمینه سپردن زمام طاعت به دست شیطان را فراهم می کند.(8)
حضرت مشکل کوفیان و دلیل بی وفایی آنان را دوری از خدا دانسته، روحیه آنان را چنین ترسیم می کند که آنان خواسته های دل خویش را که همان رضایت مخلوق است، بر رضای الهی ترجیح داده اند.(9) امام سجاد(ع) نیز در انتقاد از خطیبی که در مجلس یزید و در حضور اسرای اهل بیت از یزید ستایش کرد و از دودمان علی(ع) به زشتی یاد کرد فرمود:«ای وای بر تو، رضای مردم را به قیمت خشم خدا خریده ای.»(10)
برای درک بهتر از جایگاه اصل خدامحوری در اوضاع سخت نظامی و سیاسی، در سیره نظامی امام حسین(ع) به نمونه هایی از تاریخ کربلا در این زمینه اشاره می کنیم.
وقتی امام حسین(ع) احساس کرد مکه مکان مناسبی برای ماندن او و گسترش نهضتش نیست و باید به سمت عراق حرکت کند، در سخنانی به صراحت حرکت خویش را در جهت ادای تکلیف الهی و خشنودی خداوند بیان کرد و فرمود:
ستایش مخصوص خداست آنچه خدا بخواهد همان خواهد شد. نیرویی جز ازخدای متعال نیست...خشنودی خداوند خشنودی ما خاندان است. بربلای او شکیبایی می کنیم و او هم پاداش کامل صابران را به ما می دهد...هرکس خون خویش را در راه ما می بخشد و خود را برای دیدار خدا آماده کرده است با ما کوچ کند، که من به خواست خدا فردا صبح رهسپار می شوم.(11)
طبری با سند خود از امام سجاد(ع) نقل می کند که وقتی کاروان امام حسین(ع) از مکه خارج شد، با وساطت عبدالله جعفر، عمرو بن سعید والی مکه امان نامه ای برای امام (ع)نوشت و از حضرت خواست که از این سفر منصرف شود و به مکه برگردد. امام(ع) در جواب نامه، با توجه دادن او به خداوند- تبارک و تعالی- و امان الهی، که در سایه تقوا بدست می آید، بی ارزشی امان او در مقابل امان الهی را متذکر می شود و می نویسد: «...تو مرا به امان و نیکی خوانده ای، بهترین امان، امان خداست. خدا کسی را که در دنیا از او نترسد، در آخرت امان نمی دهد. ازخدا می خواهم که خدا ترسی دردنیا به ما عطا کند تا موجب امام(ع) آخرتمان شود.»(12)
امام حسین(ع) در دیداری که با فرزدق شاعر در مسیر راه به کربلا در منطقه صفاح(13) صورت گرفت، وقتی خبر پیمان شکنی کوفیان راشنید، بر چرخش امور عالم به ید قدرت الهی تأکید کرد ویادآور شد که قیام او بر مبنای حق و تقواست و تسلیم مقدرات الهی است و آنچه مقدر الهی است، اگر موافق خواسته وی باشد، خدا را شاکر
خواهد بود و اگر تقدیر الهی امر دیگری باشد تسلیم امر خداوند است.(14) نظیر همین گفتگو در منطقه ذات عرق بین امام حسین(ع) و بشربن غالب اسدی صورت گرفت. باز امام(ع) بر خدامحوری در امور تأکید کرد و فرمود: «خداوند متعال آنچه را بخواهد انجام می دهد و آنچه را اراده کند حکم می نماید.»(15)
بهره گیری از ذکر استرجاع درمصائب و شداید برای تقویت روحیه خدامحوری، درسیره معصومان(ع) امری متداول بوده است. سیدالشهدا(ع) درمسیر کربلا، در موارد متعددی از جمله وقتی خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را درکوفه شنید، کلمه استرجاع بر زبان جاری کرد.(16)
توحید در نصرت خواهی و تنها توکل به او در ادای تکلیف دینی، ازجلوه های دیگر خدامحوری درسیره امام حسین(ع) است. وقتی سپاه حر راه را برکاروان امام حسین(ع) بست، حضرت ضمن خطابه ای با بیان فلسفه حرکت خویش و امتناع از بیعت با یزید و نامه های کوفیان و عهدشکنی آنان، فرمود: «خدا مرا از شما بی نیاز می کند.»(17) در ادامه راه نیز وقتی با عبدالله مشرقی ملاقات کرد، او و همراهش اوضاع کوفه و گردآمدن مردم برای جنگ با آن حضرت را بیان کردند، امام(ع) در پاسخ فرمودند: خدا مرا کفایت می کند و او بهترین وکیل است.»(18)
امام زین العابدین(ع) می فرماید: وقت غروب روز نهم محرم بود دیدم امام(ع) اصحاب و یاران خود را جمع کرد. من درحال بیماری خودم را به آنها نزدیک کردم تا سخن حضرت را بشنوم. شنیدم می فرماید:«خدایا، تو را به نیکوترین وجه ستایش می کنم. در ناراحتی ها و مشکلات حمد تو می گویم. بارخدایا، من تو را می ستایم و حمد می گویم که ما را به پیامبر و قرآن گرامی داشتی و فهم آن را به ما آموختی و ما را در دین دانا ساختی و برای ما گوش ها و چشم ها و دل ها دادی. پس ما را سپاسگزار این نعمت ها قرارده.»(19)
روز عاشورا نیزحضرت برای تسلی دادن به خواهرش زینب کبری، وی را به ذکر خداوند توصیه کرده، به این نکته تأکید می فرماید که جز وجود باری تعالی همه موجودات، اعم از زمینیان و آسمانیان و هرچه غیر خدا، از بین خواهند رفت.(20)
امام حسین(ع) هنگام شروع نبرد در روز عاشورا در سخنانی عاقبت جنایت کوفیان را به آنان گوشزد و بر خدامحوری نهضتش تأکید کرده است. خداوند را یگانه تکیه گاه خود و سایر موجودات برشمرده که اختیار هر جنبده ای به دست اوست.(21) در نقل دیگری آمده است که حضرت در روز عاشورا در قالب دعا و مناجات فرمود: «خدایا، در هرمصیبتی تکیه گاه من تو هستی و در هر سختی امید منی و در هرمشکلی مورد اعتماد منی و چه بسا اندوهی که دل ها درآن سست شود و تدبیر در آن اندک گردد و دوست درآن خوار و دشمن در آن شاد گردد که من آن را به درگاه توآوردم و شکوه آن پیش تو کردم و بخاطر آن از غیر تو دیده بستم و تو آن اندوه را از من برطرف کردی و گشایش دادی. پس تو صاحب اختیار هر نعمتی و صاحب هر نیکی و پایان هر امید و آرزو هستی.»(22)
امام حسین(ع) در تحمل پذیر کردن سخت ترین مصیبت ها نیز، از ذکر خدا بهره می گرفت. وقتی کودک شیرخوارش را روی دستانش تیر زدند و شهید کردند، یک مشت از خون او را به آسمان پاشید و فرمود: «آنچه تحمل این مصیبت و درد را آسان و هموار می سازد، این است که جلوی چشم خداوند است و او می بیند و شاهد است.»(23)
بعد از اینکه حملات به حضرت زیاد شد و تشنگی بر وی غالب گشت، به همراه بردارش ابالفضل العباس به سوی فرات حرکت کرد. در این هنگام سواران لشکر
دشمن سر راه او را گرفتند. مردی از بنی دارِم با فریاد از لشکریان خواست که بین حضرت و فرات فاصله اندازند تا به آب دست نیابند. امام حسین(ع) در حق وی نفرین کرد. آن مرد دارمی خشمگین شد و تیری به طرف حضرت پرتاب کرد، تیر در زیر چانه حضرت فرو رفت. حضرت تیر را بیرون کشید و دست زیرچانه اش برد و دو مشت حضرت پر از خون شد. خونها را به هوا ریخت و در آن شرایط سخت به خدا شکوه کرده، فرمود:«بارخدایا من به تو شکایت می کنم از آنچه این مردم با پسردختر پیغمبرت رفتار می کنند.»(24)
تاثیر خدامحوری و غرق خدا بودن سیدالشهدا در ساعات آخر عمر شریفشان چنان مشهود است که راوی سرزمین کربلا، حمیدبن مسلم به خداوند قسم یاد می کند که هرگز هیچ مغلوبی را که فرزندان، خاندان و یارانش کشته شده باشند، قوی دل تر از او ندیده است. هرگاه دشمنان به او حمله ور می شدند، او با شمشیر برآنان حمله می کرد و آنان از برابر او می گریختند. سپس به جای خود برمی گشت و با صدای بلند می فرمود:«لاحول ولاقوه الابالله العلی العظیم.»(25)
بعد از نبرد سنگین و طاقت فرسا، در حالی که توان جسمانی حضرت کم شده بود، لحظه ای ایستاد تا استراحتی کند، ناگاه سنگ دلان سپاه کوفه، سنگی به پیشانی حضرت زدند و خون از پیشانی مبارکش جاری گشت. پیراهنش را بالا زد تا خون از پیشانی اش پاک کند، تیر سه شعبه زهرآگینی بر قلب مبارک حضرت نشست. در این هنگام نیز ذکرخدا برلب دارد؛ «بسم الله وبالله و علی مله رسول الله» و خداوند را بر جنایت امتش گواه می گیرد و می فرماید:«خداوندا، تو میدانی که اینان کسی را می کشند که در روی زمین، جز او پسر پیغمبری نیست.»(26)
مناجات های عاشقانه امام حسین(ع) با معبودش در آخرین لحظات حیات نیز، استمرار همین حالات روحانی و عرفانی است. به تعبیرهای مختلف، نجواهای گوناگونی از آن حضرت در واپسین دم نقل کرده اند، ولی قدر مشترک آنها این است که وقتی از زنده ماندن مأیوس شد ویارانش همه به شهادت رسیدند و خود در قتلگاه بر زمین افتاد، خدا را می ستود ومراتب تسلیم و رضای خویش را ابراز و خدا را به عظمت یاد می کرد.(27)
یاران و تربیت یافتگان امام حسین(ع) نیز چنین بودند. مسلم بن عقیل وقتی دستگیر شد و او را برای کشتن به بالای دارالاماره می بردند، زبانش به ذکر خدا گویا بود و اذکاری چون «الحمدلله علی کل حال» برلب داشت و مدام«الله اکبر» می گفت و از خدا مغفرت می طلبید و بر فرشتگان و فرستادگان الهی، صلوات و درود می فرستاد.(28) پیش از او نیز وقتی هانی بن عروه را به جرم پناه دادن به مسلم و همکاری با و بر ضد خلیفه دستگیر کردند، پیش از شهادت، یادخدا در زبان و دلش بود و می گفت: بازگشت بسوی خداست. پروردگارا، بسوی رحمت و رضوان تو پرمی گشایم.(29)
امام حسین(ع) در پایان وصیت نامه خود، افزون بر اقرار به توحید، نبوت و معاد در جملات آغازین آن، سفارش نامه جاویدان خویش را با جمله حسن ختام می بخشد:«وماتوفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب»(30) و به همه جهانیان یادآوری می نماید که توفیق بازگشت نهایی هرکس نیز بسوی اوست. با جمله نخست نقش تعیین کننده توفیق الهی را در پیشرفت نهضت و ادای این تکلیف شرعی باز می گوید که توفیق همه به عنایت اوست. یعنی هر حرکت و سکونی که درعالم رخ می نماید به حول و قوه خداست، هرچند درمحاسبات ظاهری مستند به علل و اسباب طبیعی باشد. در جمله دوم «علیه
توکلت» تأکید می فرماید که همه کارهای ما با اتکا به پشتیبانی اوست. و با جمله سوم«والیه انیب» حضرت به انابه و رویکرد خود به خدا اشاره دارد که از خصایص اولیای خداست، چه در واقع انابه به معنای بازگشت و روی آوردن بخدا در همه امور و همه کارهاست.(31)

پی نوشت ها :
 

*دانشجوی دکترای تاریخ، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(قدس سره).
1- بقره:155 و156.
2- عبدالحمیدبن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج9، ص111.
3- محمدبن علی بابویه قمی(شیخ صدوق)، التوحید، ص83.
4- نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، خ137.
5- نصربن مزاحم منقری، همان، ص308.
6- ابن اعثم کوفی، الفتوح، تحقیق علی شیری، ج5، ص20؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص328.
7- ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص100؛ محمدباقرمجلسی، همان، ج45، ص6.
8- مجادله: 19.
9- موفق بن احمدخوارزمی، مقتل الحسین(ع)، تحقیق محمد سماوی، ج1، ص239؛ محمدباقر مجلسی، همان، ج44، ص382.
10- جعفربن محمدحلی، مثیرالاحزان، تحقیق مؤسسه امام المهدی، ص102؛ محمدباقر مجلسی، همان، ج45، ص137.
11-سید بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، تحقیق فارس تبریزیان، ص126.
12- محمدبن جریر طبری، همان، ج3، ص297.
13- صفاح موضعی است، میان حنین و مرز حرم و این منزل در سمت چپ کسانی که به مکه وارد میشوند، واقع می شود(یاقوت حموی، معجم البلدان، ج3، ص297.
14- محمدبن جریر طبری، همان، ج5، ص386؛ ابن اعثم کوفی، همان، ج5، ص71.
15- ابن اعثم کوفی، همان، ج5، ص77.
16- محمدبن محمد نعمان مفید، الارشاد، ج2، ص72؛ محمدباقر مجلسی، همان، ج44، ص372.
17- محمدبن جریر طبری، همان، ج5، ص386؛ ابن اعثم کوفی، همان، ج5، ص84.
18- محمدبن جریر طبری، همان، ج5، ص418.
19- محمدبن محمد نعمان مفید، الارشاد، ج2، ص91.
20- همان، ج2، ص94؛ محمدباقر مجلسی، همان، ج45، ص2.
21- موفق بن احمدخوارزمی، همان، ج2، ص5- 8.
22- محمدبن محمد نعمان مفید، الارشاد، ج2، ص96.
23- سید بن طاووس، اللهوف، ص171؛ محمدباقر مجلسی، همان، ج45، ص46.
24- محمدبن محمد نعمان مفید، الارشاد، ج2، ص109.
25- سید بن طاووس، اللهوف، ص171؛ محمدبن محمد نعمان مفید، الارشاد، ج2، ص111.
26- موفق بن احمدخوارزمی، همان، ج2، ص34.
27- جعفر بن محمد طوسی، مصباح المتهجد، ص827؛ سید بن طاووس، الاقبال بالاعمال حسنه، ج3، ص304؛ ابراهیم بن علی عاملی کفعمی، المصباح، ص544.
28- محمدبن جریرطبری، همان، ج5، ص377؛ اسماعیل بن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج8، ص156.
29- محمدبن جریرطبری، همان، ج5، ص379؛ ابن اعثم کوفی، همان، ج5، ص61.
30- ابن اعثم کوفی، همان، ج5، ص21.
31- سیدرضا موسوی، آشنایی با نهضت حسینی، ص132-133.
 

منبع:نشریه معرفت، شماره 156
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان