ماهان شبکه ایرانیان

یاد خدا در سیره نظامی رسول خدا(ص)، امیرالمؤمنان (ع) وامام حسین(ع)(۱)

چکیده   پژوهش در سیره معصومان(ع) برای معرفی آن اسوه های حقیقی به جامعه، ضروری است. سیره آن بزرگواران را می توان در ابعاد فردی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بررسی کرد

یاد خدا در سیره نظامی رسول خدا(ص)، امیرالمؤمنان (ع) وامام حسین(ع)(1)

چکیده
 

پژوهش در سیره معصومان(ع) برای معرفی آن اسوه های حقیقی به جامعه، ضروری است. سیره آن بزرگواران را می توان در ابعاد فردی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بررسی کرد. یکی از محورهای سیره معصومان(ع)، سیره نظامی آن بزرگواران است که ابعاد مختلفی دارد. یک بعد آن توجه به خدا و استمداد از او در تمام شرایط نظامی است.
در این نوشتار ابعاد سیره معصومان(ع) در این موضوع بررسی شده است. بدین منظور پس از جمع آوری نمونه های فراوانی از سیره آن بزرگواران به دسته بندی و تجزیه و تحلیل آن پرداخته شد.
در روش آن بزرگواران توجه به خداوند، استمداد از او و توجه کردن دیگران به این امر، در تمام شرایط نظامی اعم از آماده سازی سپاه، سختی های میدان جنگ، شکست ها، پیروزی ها و مقابله با توطئه ها و فتنه ها، بسیار پررنگ و برجسته است.
کلید واژه ها: خدامحوری، سیره نبوی، سیره علوی، سیره امام حسین(ع)، سیره نظامی، شرایط سخت نظامی، پیروزی و اقتدار.

مقدمه
 

از والاترین حالات آدمی، یاد خدا و عشق به کمال مطلق است که سرآغاز هر خیر و برکتی است. خدامحوری در تمامی حالات، در تنهایی ها، شداید و مصیبت ها، برخورداریها و نعمتها بهترین توفیق خداوندی است که بر مقاومت انسان در سختی ها و گرفتاریها می افزاید، از سرمستی و غرور انسان جلوگیری می کند. همچنین زمینه ساز ارتقای روحی و تصفیه اخلاق از رذایل می شود. در سایه یاد خدا و براساس فطرت کمال دوستی، عشق به کمال مطلق و شوق به فنای در معشوق حقیقی ایجاد می شود و انسان را آماده می کند که در راه او از همه چیز بگذرد و جز به رضای او نیندیشد. در ستایش چنین انسان های بلندمرتبه ای، خداوند می فرماید: «از میان مردم کسانی هستند که جانشان را در قبال رضای الهی می فروشند.»(1)
خدامحوری و یا او، در تمام مراحل زندگی، بویژه در میدان جهاد فی سبیل الله موردتأکیدقرآن کریم است. در سوره انفال آمده است: «ای کسانی که ایمان آورده اید، چون با گروهی برخورد می کنید پایداری ورزید و خدا را بسیار یاد کنید، باشد که رستگار شوید.» (2) در این آیه، یاد خدا و مقاومت، عامل پیروزی و فلاح معرفی شده است. زیرا عشق به خداست که علاقه به زن و فرزند و مال و مقام را- که سبب سستی در امر مبارزه و جهاد می شود- از دل بیرون می راند. امام سجاد(ع)در دعای مرزداران می فرماید:«پروردگارا در پرتو یاد[خدا]، دنیای فریبنده را از دل این پاسداران مبارز بیرون کن وتوجه به زرق و برق اموال را از قلب آنها دور ساز و بهشت را در برابر دیدگانشان قرار ده...»(3)
به دنبال یاد خدا، توکل به او مطرح می شود. زیرا انسان در مسیر زندگی به ویژه در مسائل مهمی چون صحنه های جهاد، با مشکلات فراوانی روبرو می شود و با توجه به محدودیت هایی که دارد، به تنهایی برانجام آنها توانا نیست. بنابراین، برای جبران حقارت و ضعف خود، در عین استفاده از اسباب مادی باید به نیروی غیبی و قدرت بی پایان خدا تکیه کرده، ازخداوند استمداد جوید تا به پیروزی نائل گردد.
از آنجا که جهاد در اسلام با هدف گسترش حاکمیت دین خداوند انجام می پذیرد، عقیده و بینش خدامحوری درآن جایگاه ویژه ای دارد. رسول خدا(ص) در روایتی فرمودند: هیچ کاری نزد خدا در دنیا و آخرت رهایی بخش تر از یاد خدا نیست! اصحاب از این سخت شگفت زده شدند و یکی از آنان پرسید: حتی جنگیدن در راه خدا هم ارزش یاد خدا را ندارد؟! حضرت فرمود: اگر یاد خدا نبود اصلاً به جنگ امر نمی شدیم(4)
رهبران معصوم اسلام در تمامی عمر شریفشان و در هرشرایطی، بویژه در امور نظامی جز برمحور خداخواهی و جلب رضایت او اقدامی نمی کردند. همواره به زنده نگه داشتن یاد خدا که لازمه خدامحوری در امور است، توصیه می فرمودند. امیرمؤمنان علی(ع) در خطبه ای که برای جنگ آوران سپاهش در صفین بیان می فرماید، ضمن دعوت آنان به خدامحوری، با تمسک به آیه پیش گفته، (5) کثیرالذکر بودن را لازمه رستگاری بیان می کند.(6)
با توجه به بررسی های انجام گرفته، جای پژوهشی مستقل در موضوع یاد خدا درسیره نظامی رهبران معصوم اسلام خالی است. بنابراین، نگاشته حاضر بطور اجمال به بررسی این موضوع در سیره نظامی رسول خدا(ص)، امیرمؤمنان علی(ع) و امام حسین(ع) پرداخته است و می تواند درآمدی بر پژوهشی گسترده تر در این موضوع باشد.
با توجه به مطالب یاد شده، نوشته حاضر درصدد پاسخ گویی به این سؤال هاست:
1. خدامحوری درسیره نظامی رهبران معصوم اسلام از چه جایگاهی برخوردار است؟
2. خدامحوری معصومان(ع) در شرایط متضاد، سخت نظامی و اقتدار سپاه اسلام، چگونه است؟
3. رهبران معصوم اسلام بعد از پیروزی یا شکست، چگونه از اصل خدامحوری استفاده کرده و به هدایت جامعه می پردازند؟

توجه به خدا در اوضاع سخت نظامی و سیاسی
 

درزندگی انسان عوامل متعددی می تواند سبب نگرانی و اضطراب گردد. نداشتن پشتوانه و تکیه گاه مطمئن در مشکلات از مهمترین آن عوامل است. در امور جزئی ممکن است وجود پشتوانه ای کوچک برای حصول اطمینان نفس و آرامش روان کافی باشد، اما در امور پیچیده و مهم، تنها تکیه گاهی بزرگ می تواند اندوه و پریشانی را رفع نماید.
خداوند به عنوان یگانه قدرت مطلق عالم، مطمئن ترین و قوی ترین پشتوانه انسان برای رفع نگرانی ها و اضطراب است. در امور نظامی نیز عامل اصلی برای رسیدن به پیروزی، یاری خداوند تبارک و تعالی است. قرآن مجید ما را با این حقیقت آشنا می کند و در ضمن بیان یاری ویژه خداوند به مؤمنان می فرماید: «...خدا هر که را بخواهد به یاری خود تأیید می کند...»(7)
«...پیروزی جز از نزد خدا نیست، که خدا شکست ناپذیر حکیم است.»(8) «اگر خدا شمارا یاری کند، هیچ کس بر شما غالب نخواهد شد؛ واگر دست از یاری شما بردارد، چه کسی بعد از او شما را یاری خواهد کرد؟ و مؤمنان باید تنها برخدا توکل کنند.»(9)

رسول خدا(ص) و خدامحوری در اوضاع سخت نظامی و سیاسی
 

اولیای الهی که تنها به خداوند توکل می کنند و یاد او را در دل دارند، همواره از آرامش و اطمینان وصف ناپذیری برخوردارند و در بحرانی ترین مراحل زندگی و در مواجهه با سهمگین ترین رخدادها، خم به ابرو نمی آورند. سیره رسول خدا(ص) و اهل بیت مکرمش شاهد این مدعاست.
در جنگ احد سستی و دنیاطلبی مسلمانان، شکست سختی را بر آنان تحمیل کرد و رنجها و مصیبتهای ناگواری را بر رسول گرامی(ص) وارد ساخت؛ امام(ع) همواره ذکر خدا و نجوا با حضرت دوست، مرهم زخمهای حضرت و باعث تسلی خاطر شریفشان بوده است. اینک به نمونه هایی از خدامحوری رسول خدا(ص) در نبرد احد اشاره می کنیم.
واقدی نقل می کند: در جنگ احد رسول خدا(ص)حباب بن منذربن جموح را برای کسب خبر و ارزیابی دشمن، مخفیانه میان ایشان فرستاد. حباب برگشت و در خلوت به پیامبر(ص) گزارش داد که نفرات آنان حدود سه هزار نفر است و دویست اسب همراه دارند و حدود هفتصد نفر زره پوش اند و زنهایی با طبل و دایره آنان را همراهی می کنند. رسول خدا(ص) درباره همراهی زنان فرمود: می خواهند مردم را تحریک کنند و کشته شدگان بدر را به یادشان بیاورند.(10)
ظاهر گزارش امر مطلوبی را نشان نمی داد و با توجه به کمی سپاه اسلام، گزارش نگران کننده ای بود و اگر کسی غیر از رهبر الهی مسئولیت کار را به عهده داشت، جای آن بود که نگران شود و در حد توان از رویارویی با آنان بپرهیزد. اما رسول خدا(ص) با آرامش کامل و توکل به خدا، فرمودند: «به من هم همین اخبار رسیده است، از ایشان چیزی بازگو نکن، خدای ما را بسنده و بهترین
وکیل است. خدایا به تو پناه می برم و کار را به تو وامی گذارم..»(11)
بعد از شکست سپاه اسلام در احد و فرار مسلمانان، نبی گرامی(ص) به همراه عده ای اندک از یاران که از او دفاع می کردند، به بالای کوه آمد و سخنانی بین او و همراهان ابوسفیان به پای کوه آمد و سخنانی بین او و همراهان پیامبر رد وبدل شد. ابوسفیان به بت عزی افتخار کرد و گفت:« ما عزی داریم و شما عزی ندارید.» نبی اکرم(ص) فرمود: بگویید: «خدا برتر و شکوهمندتر است.»(12)
عیاشی از امام صادق(ع) روایت کرده است که فرمود: وقتی رسول خدا(ص) بعد از جنگ احد، حمزه سیدالشهدا را با بدنی مثله شده مشاهده کرد، به درگاه خدا شکوه کرد و فرمود:«پروردگارا، تو را سپاس می گویم و به درگاه تو شکایت می کنم از این جسارتی که به حمزه شده است و تو یار و یاور من در مشکلاتی»آنگاه فرمود:«اگر برایشان چیره شوم آنان را مثله می کنم.» در این هنگام آیه شریفه نازل شد:(وان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به ولئن صبرتم لهو خیرللصابرین)(نحل:126)؛ واگر عقوبت کردید، همانگونه که مورد عقوبت قرار گرفته اید[متجاوز را] به عقوبت رسانید، و اگر صبر کنید البته آن برای شکیبایان بهتراست. پس از نزول آیه پیامبر دوبار فرمود: «پروردگارا، شکیبایی می ورزم..»(13)
بعد از جنگ احد، مشرکان در مسیر برگشت به سوی مکه، با سوارانی از قبیله عبدالقیس که قصد مدینه را داشتند، برخوردند. ابوسفیان بوسیله آنان پیغام تهدیدآمیزی مبنی بر تصمیم به بازگشت و ریشه کن نمودن مسلمانان مدینه، برای رسول خدا(ص) فرستاد. حضرت وقتی پیام را دریافت کرد، با این جمله توحیدی پاسخ فرمود: «حسبناالله و نعم وکیل»(14) خداوند نیز در سوره آل عمران این روحیه خدامحوری را ستود: (الذین قال لهم الناس ان الناس قدجمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً وقالوا حسبناالله و نعم الوکیل)(آل عمران:173)؛ کسانی که[برخی از] مردم به ایشان گفتند: «مردمان [جنگ با] شما گرد آمده اند؛ پس، از آن بترسید.»[ولی این سخن] برایمانشان افزود و گفتند:«خدا ما را بس است و نیکو حمایت گری است.»(15)
درتنگناهای خطرناک که به لحاظ طبیعی راهی برای موفقیت دیده نمی شود، اگر بنده به خداوند- تبارک وتعالی- توجه و به او توکل کند، خداوند که علت العلل حقیقی است، می تواند چشم به هم زدنی شرایط را تغییر دهد و بندگان مخلصش را یاری رساند. ماجرای رویارویی رسول خدا(ص) با دشمنی بنام دعثوربن حارث نمونه ای از این موضوع است.
در سال سوم هجری به رسول خدا(ص) خبر رسید که دعثوربن حارث، جمعی از دو قبیله بنی محارب و بنی ثعلبه را جمع کرده و می خواهند به مسلمانان حمله کنند. حضرت به همراه 450نفر از یارانش به تعقیب آنها پرداختند. آنان متواری شدند و حضرت به آنها دست نیافتند. وقتی یاران پیامبر در منطقه ای مستقر شدند، حضرت که برای رفع حاجتی از آنان فاصله گرفته بودند، زیرباران قرار گرفتند ولباسشان خیس شد. لباسشان را درآوردند و بر درختچه ای آویزان کردند و خود نیز به دور از یارانشان در زیر آن دراز کشیدند. اعراب که از دور ایشان را می دیدند، رئیس خود دعثور را از وضعیت حضرت مطلع و او را تشویق کردند که از موقعیت فراهم آمده استفاده کند و حضرت را بکشد. دعثور نیز مسلح، به همین قصد حرکت کرد و ناگهان بالای سررسول خدا(ص) ظاهر شد و در حالی که شمشیر عریان خود را در دست داشت، گفت: چه کسی امروز تو را از دست من نجات می دهد؟! رسول خدا(ص) فرمود: الله. ناگهان دعثور بر
زمین افتاد و شمشیرش به گوشه ای پرت شد. رسول خدا(ص) با جهشی شمشیر دعثور را برداشت و بالای سرش ایستاد و فرمود: حال چه کسی تو را از دست من نجات می دهد؟ گفت: هیچ کس. شهادت می دهم که خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد فرستاده اوست.
به خدا قسم که بعد از این افراد را برضد شما جمع نمی کنم. رسول خدا(ص) شمشیر را به او تحویل داد و او بسوی همراهان خود رفت. یاران او به سرزنش او پرداختند که چرا کار را یکسره نکرده است؟ دعثور گفت: به خدا قسم اقدام کردم، ولی مرد سفید و بلند قامتی ظاهر شد و دست برسینه ام زد و مرا به گوشه ای پرت کرد و من فهمیدم که او از ملائک است. لذا شهادت دادم که خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد(ص) فرستاده اوست.(16)
همیشه همت های بلند و تلاش های مضاعف است که بر مشکلات بزرگ فائق می آید و گره ها را می گشاید. توفیق کسب این همت و تلاش را باید از خدا خواست و همواره با یاد او به برنامه ریزی و کار و کوشش پرداخت.
در روند کار نیز نباید هیچگاه، یاد خدا و استمداد از او را از یاد برد. سیره رسول خدا(ص) و اصحاب بزرگش در نبرد احزاب و حفرخندق به دور مدینه که مشحون از ذکر خدا و توجه به او بود، شاهد این مدعاست.
هنگامی که به پیشنهاد سلمان فارسی و تأیید رسول خدا(ص) قرار شد برای مقابله با سپاه احزاب دور مدینه را خندق بکنند، همه دست به کار شدند. رسول اکرم(ص) نیز در کنار دیگران به حفر خندق پرداخت و همواره ذکر خدا و توجه به حق تعالی قدرت بخش آن حضرت و مجاهدان راه خدا بود. رسول خدا(ص) در حین کار اینگونه شعر می خواند:«ای خدا، اگر تو اراده نمی کردی هدایت نمی شدیم، صدقه نمی دادیم و نماز نمی خواندیم.» انصار هم رجز می خواندند:«اما کسانی هستیم که با محمد بر جهاد تبعیت کردیم و تا زنده باشیم بر این بیعت خواهیم بود.»(17) رسول خدا(ص) در جوابشان می فرمود: «هیچ خیری بهتر از خیر آخرت نیست. ای خدا، انصار و مهاجر را بیامرز.»(18) واقدی یک بیت دیگر در همین زمینه از پیامبراکرم(ص) نقل کرده است که حضرت می فرمود: «این مایه برکت است نه بارهای خیبر، آری پروردگار ما نیکوکارتر و پاکیزه تراست.»(19)
با هدایت الهی و همت و تلاش مسلمانان خندق حفر شد وسپاه دشمن بعد از روزها زمین گیری در پشت آن، کاری از پیش نبردند و از مقابله با مسلمانان درمانده شدند. به دنبال این شکست، ابوسفیان نامه ای این چنین به رسول خدا نوشت:«... من به لات و عزی سوگند می خورم که با جمع خود به سوی تو آمدم و تصمیم داشتیم که به هیچ وجه برنگردیم تا تو را درمانده سازیم. ولی دیدم که برخورد با ما را خوش نداشتی، خندق ها وتنگناهایی فراهم ساخته ای، ای کاش می دانستم چه کسی این کار را به تو آموخته است؟ اکنون هم اگر برمی گردیم، برای شما از طرف ما روز دیگری همچون احد خواهد بود، که در آنها زن ها گریبان خواهند درید.»
چون نامه به پیامبر رسید، ابی بن کعب نامه را برای حضرت خواند، رسول خدا(ص) دستور فرمودند چنین پاسخ بنویسند: «از محمد رسول خدا، به ابوسفیان بن حرب... غرور تو از دیرباز تو را نسبت به خدا مغرور ساخته است، اما اینکه نوشته ای که با جمع خود به سوی ما آمده ای و قصد داشته ای برنگردی تا ما را درمانده سازی، این چیزی است که خداوند میان تو وآن مانع خواهد بود و عاقبت پسندیده را برای ما قرار خواهد داد تا دیگر نتوانی از لات و عزی نام ببری، و اینکه گفته ای چه کسی به من کندن خندق را آموخته است، خداوند متعال برای خشمگین ساختن تو و یارانت، این را به من الهام
فرمود. و روزی خواهد رسید که فقط شب ها جرئت مدافعه از خود داشته باشی، و روزی برتو خواهد رسید که من در آن، لات و عزی و اساف و نائله و هبل را خواهم شکست تا امروز را به یادت آورم.»(20)
در تمام جملات نامه مقتدرانه حضرت، سخن از خدا و توحید است. حضرت از تدبیر شخصی و یاران خویش سخنی به میان نمی آورند و حتی فکر حفر خندق را به الهام الهی نسبت می دهند، چرا که تفکر توحیدی به ما می آموزد هر اندیشه جدیدی مانند همه موجودات دیگر عالم علت العلل حقیقی دارد و او همان خالق اندیشه و صاحب آن است.
نه تنها در اوضاع سخت نظامی، بلکه در تمام شئون زندگی حضرت، این صفت خدابینی و خود ندیدن، ساری و جاری است. واقدی می نویسد: وقتی حضرت از حج یا عمره یا جنگی برمی گشت، چون بر تپه یا زمین مرتفعی می رسید، بعد از سه مرتبه تکبیرگفتن، می فرمود:
پروردگاری جز خدای یگانه نیست. او را شریکی نیست، پادشاهی از آن اوست. سپاس مخصوص اوست. زنده می کند و می میراند وخود زنده ای است نامیرا. همه نیکی به دست اوست و برهر کاری تواناست. ما به سوی خدا برمی گردیم، توبه کنندگان، سجده کنندگان و پرستش کنندگانیم و خدای خود را سپاس می گزاریم. خدا وعده خود را راست فرمود، بنده خویش را نصرت داد و احزاب را به تنهایی منهزم فرمود. پروردگارا، از سختی سفر و نافرجامی و گرفتاری در زن و فرزند و مال به تو پناه می بریم. خدایا، ما را به بهترین وجه به مغفرت و رضوان خود برسان.(21)
بهره گیری از مدد الهی و توکل به او در مقابل طعنه های منافقان، برگ زرین دیگری از سیره معنوی رسول خدا(ص) است. در ماجرای جنگ تبوک، عبدالله بن ابی و شماری از منافقان از همراهی با حضرت خودداری کردند. عبدالله بن ابی گفت: «محمد در این گرمای شدید و با این کمبود امکانات و این راه دور به جنگ رومی ها می رود که از جهت شمار و امکانات مثل و مانند ندارند. محمد گمان کرده جنگ با رومی ها بازی است.» کسانی که هم عقیده وی بودند نیز نفاق خود را آشکار کردند.(22)
وقتی سخن آنان به اطلاع رسول خدا(ص) رسید، حضرت در پاسخ به این سخنان مادی گرایانه، خدامحوری و توکل به او در امور را متذکر شد و فرمود:«خدا ما را کفایت می کند. اوست که مرا و مؤمنان را با کمک هایش تأیید کرد و قلبهای آنها را بهم نزدیک گردانید.»(23)

پی نوشت ها :
 

*دانشجوی دکترای تاریخ، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(قدس سره).
1- بقره:207.
2- انفال:45.
3- صحیفه سجادیه، دعای 27.
4- حسام الدین متقی هندی، کنزالعمال، ج2، ص243، ح3931.
5- انفال:45.
6- نصربن مزاحم منقری، وقعه صفین، تحقیق عبدالسلام هارون، ص203-204؛ محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص11.
7- آل عمران:13.
8- انفال:10.
9- آل عمران:160.
10- محمدبن عمر واقدی، المغازی، تحقیق مارسون جونس، ج1، ص280.
11- همان، ج1، ص208.
12- فضل بن حسن طبری، مجمع البیان، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی، ج3، ص160.
13- محمدبن مسعودعیاشی، تفسیر عیاشی، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، ج2، ص274-275؛ مولی محسن فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج3، ص165؛ جمعه عروسی حویزی، تفسیرنورالثقلین، ج3، ص96.
14- فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ج1، ص184.
15- محمدبن عمر واقدی، همان، ج1، ص340.
16- همان، ج1، ص194-196؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ج1، ص173-174.
17- محمدبن عمر واقدی، همان، ج2، ص449.
18- همان.
19- همان، ج2، ص446؛ احمدبن علی مقریزی، امتاع الاسماع، تحقیق عبدالحمید النمیسی، ج1، ص225.
20- محمدبن عمر واقدی، همان، ج2، ص492-493؛ احمدبن علی مقریزی، همان، ج1، ص243.
21- محمدبن عمر واقدی، همان، ج3، ص1114.
22- همان، ج3، ص995؛ احمدبن علی مقریزی، همان، ج2، ص51.
23- فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ج1، ص244.
 

منبع:نشریه معرفت، شماره 156
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان