مشکلات زناشویی همراه با سوالات و راه حل ها
حرف زدن آسان ترین کار دنیاست اما چرا بعد از چند سال، این موضوع هم در زندگی شما دردسرساز می شود و رابطه تان را تهدید می کند؟ شما این همه فکر در سر دارید و این همه موضوع برای گفتن وجود دارد پس چرا بااین وجود به گفت وگوهای مشترک تان بی اعتماد شده اید یا حرفی برای گفتن میان تان باقی نمانده است. تکنیک های یک گفت وگوی موفق فقط به کار کارمند ها یا سیاست مدار ها نمی آید. شما می توانید از این تکنیک ها برای بهتر کردن ارتباط میان خود و همسرتان استفاده کرده و از حرف به عنوان راهی برای خوشبختی استفاده کنید.
سکوت یعنی پایان خوشبختی
از سکوتی که در رابطه تان ایجاد شده بترسید، سکوت می تواند پایان همه خوشبختی تان باشد. حالا اگر احساس می کنید، کم حرف شده اید و موضوعی برای مطرح کردن ندارید، کمی به عقب برگردید و نگاهی به ارتباط تان بیندازید. درصورتی که رابطه میان شما و همسرتان محکم و نزدیک باشد، دیگر برای صحبت کردن، جمله کم نمی آورید. در یک زندگی موفق شما برای حرف زدن با همسرتان نیازی به فکر کردن و تعیین موضوع ندارید بلکه ساده ترین اتفاق ها و موضوع ها می توانند ساعت ها شما را مشغول کرده و سوژه یک گفت وگوی طولانی شوند.
با دل و جان گوش کنید
فرض کنید همسرتان از گوشت گوسفند بیزار است و هر بار که غذای تان را با این گوشت درست می کنید غر می زند. در این شرایط فکر می کنید او قدر نشناس و غرغروست اما این طور نیست. شما باید موضوع را از یک زاویه دیگر هم ببینید؛ درست است که شما ساعت ها زحمت کشیده اید و برای خودتان و او غذا درست کرده اید
اما این پایان ماجرا نیست. غر زدن همسرتان به خاطر طعم غذا نیست بلکه به خاطر شنیده نشدن حرفش است. او از شما انتظار دارد که با یک بار گفتن خواسته اش، مشکلات حل شوند اما این که موضوعی که او را آزار داده بار ها و بار ها گفته شود و آب از آب تکان نخورد، برای او نابخشودنی ترین اتفاقی خواهد بود که در زندگی مشترک تان می افتد.
حرف های تان را قربانی کنید
شما هزار و یک حرف برای گفتن دارید و فکر می کنید که صحبت های شما جالب ترین صحبت های دنیا هستند اما در همان لحظه همسرتان با چهره ای گرفته از در وارد می شود و بی مقدمه از مشکلاتی که در این روز برایش پیش آمده صحبت می کند درحالی که شما هیچ علاقه ای به شنیدن مشکلات کاری او یا عادت ها و رفتار های همکارانش ندارید، او شروع به صحبت کردن از این موضوعات می کند.
حالا باید چه کار کنید؟ با صراحت بگویید که حرف هایش برای تان مهم نیست یا این که با پریدن وسط حرف های او و گفتن موضوعات خود تان این موضوع را نشان دهید؟ پیشنهاد ما به شما این است که گاهی برای آرامش همسرتان، حرف های خود تان را فدا کنید؛ کار سختی نیست؛ فقط به او کمی زمان دهید تا آرام شود و انرژی لازم برای شنیدن حرف های شما را داشته باشد.
تک روی نکنید
چیزی که یک نفر می داند، ممکن است کلید مشکلات دیگری باشد. زندگی مشترک فقط به اشتراک گذاشتن خانه و وسایلش نیست؛ اگر شما پذیرفته اید که وارد چنین ارتباطی شوید، باید همسرتان را در همه موضوعات شریک کنید. لازم نیست که حرف، حرف او باشد اما شما با مطرح کردن
موضوعات می توانید در مورد تصمیمی که قرار است بگیرید صحبت کنید و با تک روی ارتباط تان را دچار مشکل نکنید گرچه در نهایت کاری را خواهید کرد که آرامش بیشتری به شما می دهد اما مطرح کردن موضوعات و 2نفره به دنبال راه حل گشتن، قطعا می تواند راهی که می روید را به نتیجه بهتری برساند.
سر میز مذاکره بنشینید
ایده تان را برای همسرتان همراه دلایلش کامل توضیح دهید و به جای یک کلام بودن تلاش کنید با استدلال و منطق نظر موافق او را جلب کنید. اشکالی ندارد در ایده اولیه تان تغییراتی ایجاد کنید. شما وارد یک زندگی مشترک شده اید و باید به این ایمان داشته باشید که 2فکر همیشه بهتر از یک فکر است.
به اشتباه خودتان اعتراف کنید
اگر یکی از تصمیمات تان شکست می خورد یا موفقیت آمیز از آب درمی آید، پرونده آن موضوع را نبندید. باهم در مورد علت آن شکست یا برد صحبت کنید. نقاط ضعف و قدرت زندگی مشترک تان را با کمک یکدیگر بشناسید و به بحث بگذارید. فکر نکنید که این دادگاه برای قضاوت در مورد شما
تشکیل شده و جبهه گیری نکنید؛ تنها آنچه هست را مطرح کنید تا بتوانید برای بهتر شدنش تلاش کنید. ترس از اعتراف به اشتباه بلای جان یک زندگی مشترک است؛ پس به جای این که خودتان را همیشه برنده جلوه دهید، اشتباهات تان را بشناسید و دوباره برای حل مشکلات تلاش کنید.
مراقب جمله های تان باشید
با همسرتان چطور صحبت می کنید؟ آرام یا با تحکم. یادتان نرود که در زندگی مشترک موقعیت هردوی شما برابر است پس مراقب جملات و حتی نحوه حرف زدن تان باشید حتی اگر بدترین اتفاق جهان افتاده باشد، شما اجازه توهین کردن به همسرتان را ندارید؛ پس آرام بگیرید و مثل یک فرد
بالغ در مورد مشکلات تان بحث کنید. شاید همکار یا دوست شما، وقتی که چیزی از شوهرش می خواهد، با قهر یا تهدید به آن دست پیدا می کند اما یاد تان نرود که شاید با یک جنگ بتوانید به پیروزی برسید اما تخریبی که این موضوع در زندگی شما ایجاد می کند، به مراتب بیشتر از دستاوردی است که داشته اید.
راه گفت وگو را نبندید
واکنشی که شما به حرف های همسرتان نشان می دهید، می تواند گفت وگوی آینده شما را هم تحت تاثیر قرار دهد. اگر نتیجه صحبت های شما همیشه سرزنش و شکست باشد، دیگر میلی برای گفتن حرف های تازه باقی نخواهد ماند. به او با دل وجان گوش دهید و انگیزه اش را برای گفتن حرف های تازه تقویت کنید. یادتان نرود واکنش شما به حرف هایش کلید اصلی این ماجراست.
پابه پا پیش بروید
از زیر مسئولیت ها شانه خالی نکنید و کار ها و وظایف تان را روی دست دیگری نیندازید. شما همان قدر در قبال این زندگی مسئولید که او؛ پس به بهانه کوچک تر بودن یا ضعیف تر بودن تان نگذارید از شما ناامید شود. مرد ها دوست دارند که مورد اتکا باشند و همسرشان به آن ها پناه ببرد اما این به این معنی نیست که خود تان را تمام و کمال کنار بکشید و تمام بار زندگی را روی دوش او بیندازید.
همدل باشید
موقعیت همسرتان را درک کنید. بدانید او چه روزهایی بیشتر به شما احتیاج دارد؟ چه لحظاتی به همدردی تان نیاز دارند؟ همیشه برای او حاضر باشید و نه به شیوه خودتان بلکه از راهی که او نیاز یا انتظار دارد، با او همدلی کنید. این موضوع هیچ ربطی به قربانی کردن خود تان و فداکاری های دردسرساز ندارد بلکه شما تنها با یک همدلی ساده همسرتان را به خود تان و خوشبختی ای که ساخته اید مدیون کنید و ادامه خوشبختی مشترک تان را تضمین کنید.
همسفر!
در این راه طولانی که ما بیخبریم و چون باد میگذرد بگذار خرده اختلافهایمان با هم باقی بماند خواهش میکنم! مخواه که یکی شویم، مطلقا .مخواه که هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم و هر چه من دوست دارم، به همان گونه مورد دوست
داشتن تو نیز باشد مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را و یک شیوه نگاه کردن را مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقهمان یکی و رویاهامان یکی.همسفر بودن و همهدف بودن، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست. و شبیه شدن دال بر کمال نیست، بلکه دلیل توقف است .
عزیز من!
دو نفر که عاشقاند و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است، واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی قله علم کوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند. اگر چنین حالتی پیش بیاید، باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق و یکی کافی است. عشق، از خودخواهیها و خودپرستیها گذشتن است اما، این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست . من از عشق زمینی حرف میزنم که ارزش آن در «حضور» است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری.
عزیز من!
اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکی نباشد . بگذار در عین وحدت مستقل باشیم. بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم. بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید . بگذار صبورانه و مهرمندانه درباب هر چیز که مورد اختلاف ماست، بحث کنیم ،اما نخواهیم که بحث، ما را به نقطه مطلقا واحدی برساند. بحث، باید ما را به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل . اینجا سخن از رابطه عارف با خدای عارف در میان نیست . سخن از ذره ذره واقعیتها و حقیقتهای عینی و جاری زندگی است.
بیا بحث کنیم.
بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم. بیا کلنجار برویم . اما سرانجام نخواهیم که غلبه کنیم. بیا حتی اختلافهای اساسی و اصولی زندگیمان را، در بسیاری زمینهها، تا آنجا که حس میکنیم دوگانگی، شور و حال و زندگی میبخشد نه پژمردگی و افسردگی و مرگ، حفظ کنیم. من و تو حق داریم در برابر هم قدعلم کنیم و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم. بیآنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم .
گردآوری: مجله اینترنتی دلگرم