شناسه : ۸۵۸۸۳۶ - چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۳۳
نقد و بررسی فیلم «لونه زنبور»:شوخی میکنی، نه؟
«لونه زنبور» ساخته آخر برزو نیک نژاد، این روزها در ردههای بالای جدول فروش اکرانهای نوروزی قرار دارد و بعد از «مصادره» و «لاتاری» در جایگاه چهارم قرارگرفته است. فیلمی که بهواسطه ژانر کمدیاش، طبیعی هم هست که چنین فروش ویژهای در میان فیلمهایی داشته باشد که بعضاً از آن بسیار قابلتأملتر و بهتر هستند. تماشاگران این روزهای سینما یعنی ایام نوروز، بیش از هر وقت دیگری مردم عامه و مخاطبان معمول سینما هستند. قشری که از سینما بیش از هر چیز به دنبال سرگرمی و یا شاید هم پیامی اخلاقی در انتهای فیلم باشند و به کیفیت هنری و ارزش هنرمندانه اثر توجهی ندارند و این مسئله قبل از هر چیز دیگر دلیل این آمار فروش بالا برای «لونه زنبور» این فیلم معمولی و لوده است. وگرنه حتی در مقایسه با آثار همسطح و هم کیفیت خودش مانند «گشت 2» یا «خوب، بد، جلف» هم یکی از ضعیفترین نمونهها محسوب میشود.
برزو نیک نژاد که سالها در صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران کار کرده و سریالهایی مانند «دردسرهای عظیم» یا «همسایهها» را ساخته است، در دهه نود و با ساخت فیلم سینمایی «ناخواسته» وارد فضای سینما شد. دومین اثر او یعنی «زاپاس» که یک کمدی خانوادگی محترمانه و غیرشهری بود و در فضای شهری کوچک در استان گلستان و رامیان که زادگاه خود کارگردان هم هست، میگذشت، موضوع بامزهای را برای پرداختن انتخاب کرده بود که در عین اینکه خب کلیشهای بود اما کماکان برای مخاطب عام جذاب به نظر میرسید. درعینحال فیلمنامه خوب «زاپاس» باعث شده بود تا کلیشههای معمول آن اذیت کننده نباشند و هماهنگی و بازی خوب بازیگران هم تماشاگر را با آنها صمیمیتر میکرد تا بیشتر و بیشتر فیلم به دل بنشیند. «زاپاس» نشانی از ظهور کارگردانی داشت که بدون آنکه به دنبال زیادهگویی باشد یا ادعاهایش سر به فلک بکشد و خودش را زیادی جدی و تحویل بگیرد، اثری روان و ساده و درعینحال محترم ساخته است که میتواند بخنداند اما لوده بازی درنیاورد و چیپ نباشد.
دقیقاً صد و هشتاد درجه خلاف جهت فیلمی که در حال حاضر با آن سروکار داریم یعنی «لونه زنبور» که میتوان گفت یکی از بیمزهترین کمدیهای ساختهشده در سالهای اخیر و درعینحال یکی از سخیفترین و لودهترینهای آنهاست!
«لونه زنبور» بیشترین ضربه را از فیلمنامه بسیار بدش میخورد. فیلمنامهای بیسروته و با زمانبندی بسیار غلط که ایده اولیه جذاب فیلم را به بدترین شکل ممکن تعریف میکند و بسط میدهد. از جای بدی شروع میکند و حتی بدتر از آنهم به اتمام میرسد و در طول این مسیر از آ به ب، نقاط اشتباهی را برای تأکید کردن، بسط دادن و استفاده از خرده پیرنگهاشان در کنار خط اصلی ماجرا، انتخاب میکند. صحنهها بیدلیل طولانی و پر جزییات هستند و در اکثر مواقع حوصله تماشاگر را سرمیبرند. مثلاً صحنهای که در همان اوایل فیلم مرتضی و صابر، به خانه متروکه رفتهاند تا امانتی باارزششان را مخفی کنند. بسیار طولانیتر از حد و پتانسیلش است. اتفاقی نمیافتد و همهچیز بیخودی کش پیدا میکند. همین باعث میشود نهتنها فیلم در همان آغاز کار ریتم خود را از دست بدهد که تماشاگر سینماییاش را هم از دست میدهد. این اتفاق به شکل متناوبی تا انتهای فیلم ادامه مییابد و سکانسهایی کماهمیت، بخش زیادی از زمان فیلم را پر میکنند.
ایده اولیه اینست: قهرمانان فیلم عتیقه باارزشی را در خانهای متروکه پنهان میکنند و وقتی بعد از قریب به بیست روز به آنجا بازمیگردند تا امانتیشان را بردارند با یک کلانتری مواجه میشوند که درواقع همان خانه متروکه است که تغییر کاربری داده. حالا باید خود را بهجای سرباز جا بزنند و از داخل کلانتری و از میان کلی پلیس، عتیقه را بیرون بکشند. ایدهای که هم جذاب به نظر میرسد و هم بهواسطه تعریف موقعیتی ابزورد پتانسیل خوبی هم برای خنداندن تماشاگر دارد؛ اما فیلمنامه، این ایده را سلاخی میکند، چه در تعریف موقعیتها که همانطور که گفته شد، با کشتن ریتم تماشاگر را از فضای فیلم دور میکند و حتی چه در شخصیتپردازی و خصوصاً دیالوگنویسی که بسیار ضعیف و رکیک و مبتذل عمل میکند. شوخیهای فیلم اکثراً شوخیهای جنسی و سکسیستی سطح پایین و لودهای هستند که در سطح دبیرستانهای پسرانه بیشتر کارکرد دارند تا سینمای تراز اول کشور! انگار که خالقان فیلم دستآویز دیگری پیدا نکردهاند تا فیلم را از سقوط نجات دهند و به همین شوخیهای کلامی بیمزه و مسخره (که کسی را هم نمیخنداند حقیقتاً) و البته به موقعیتهای بزن دررویی و اسلپ استیکی کلیشهای و تکراری چنگ زدهاند. (که البته مخاطبی را که هنوز کمدی موفقی غیر از اسلپ استیک که بتواند با اجرای یک صحنه یا موقعیتی درونی خندهدار، طنازی کند در سینمای ایران ندیده است، میخنداند و رودهبر میکند).در این میان تنها نکته مثبت و قابلاعتنا در «لونه زنبور» تلاش ویژه پژمان جمشیدی و محسن کیایی، دو بازیگر اصلی فیلم برای درآوردن نقشهایشان به شکلی است که حداقل با اجرای آنها کمی خندهدار و قابلتحمل به نظر برسند. تلاشی که کردهاند تا موقعیتهای لوس فیلمنامه را بهواسطه بازی خود و رابطه و شیمیای که میانشان جریان پیدا میکند، کمی جذابتر و بامزهتر ارائه دهند، قابلاحترام است. در هشتاد درصد مواقع تماشاگر صرفاً به این دو نفر، فیزیکشان و بامزگیهای شخصی هرکدام میخندند نه موقعیتهای فیلمنامه یا شخصیتپردازی یا اجرا!
همچنین بخوانید:
نقد و بررسی فیلم «خرگیوش»: قرص سینما
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
105